مديريت تبليغ (3) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مديريت تبليغ (3) - نسخه متنی

محمود بهشتي نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
سيد محمود بهشتي نژاد
مديريت تبليغ (3)
يكي از چيزهايي كه معمولا از طرف روحانيون و مبلغين، مورد غفلت قرار مي گيرد و يا كمتر مورد توجه آنهاست، چگونگي ابلاغ پيام و سخن دين است.
قسمت پيشين
در شماره هاي قبلي، با توجه به اهميت تبليغ و مديريت آن، مطالبي در اين زمينه بيان شد و پس از ذكر فرايند پنج مرحله اي ارتباطات، برخي از ويژگيهايي كه براي اعتبار بخشيدن به فرستنده پيام ضرورت داشت (مهارتهاي علمي، قدرت بيان، اخلاق خوب) و همچنين بعضي از ويژگيهاي مربوط به پيام (اعتدال در بيان مطالب، روشن بودن پيام، متانت پيام) تبيين شد. در اين شماره سومين مرحله از فرايند ارتباطات، يعني «كانالهاي ارتباطي » مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد.
كانالهاي ارتباطي
يكي از چيزهايي كه معمولا از طرف روحانيون و مبلغين، مورد غفلت قرار مي گيرد و يا كمتر مورد توجه آنهاست، چگونگي ابلاغ پيام و سخن دين است؛ يعني آنها بيشتر به محتواي پيام توجه دارند و براي قالب و ساختار آن اهميت و نقشي قائل نيستند؛ در حالي كه اهميت نحوه ارائه پيام، كمتر از خود موضوع پيام نيست. بسيارند افرادي كه از دانش و اطلاعات زيادي برخوردارند، ولي چون در فن سخنوري يا نويسندگي ناتوانند، مطالب را هرچند مهم، به گونه اي بيان مي كنند كه در ديگران تاثير قابل توجهي برجاي نمي گذارد و در مواردي تاثير منفي در آنها ايجاد مي كند. به عكس، برخي از گويندگان و نويسندگان قوي و نيرومند، مطالب كم اهميت و پيش پا افتاده را به گونه اي به تصوير مي كشند و با لطائف هنري مي آميزند كه در نهاد و روح مخاطبين خود، تاثير عميقي مي گذارد.
اساسا يكي از شرايط موفقيت در هر كاري، انتخاب روش و اسلوب صحيح است؛ مثلا ممكن است فرد نابغه و باهوش و پركاري در راس يك سازمان قرار گيرد، ولي به لحاظ نداشتن روش مناسب، نتواند آن را بخوبي اداره كند؛ اما فرد ديگري كه به اندازه فرد اول، هوش و استعداد ندارد، به علت برخورداري از سبك و روش مناسب و كارا، همان سازمان را به نحو شايسته اداره كند.
ارسال پيام، بويژه تبيين معارف اسلامي نيز، اسلوب و روش صحيح مي طلبد و تنها با استفاده از روشها و كانالهاي مناسب مي توان پيام و سخن را با موفقيت به مخاطبين القاء كرد. در اين صورت است كه مبلغين، هم عزت و موقعيت روحانيت را در جامعه افزايش مي دهند و هم زيبايي و حلاوت معارف قرآن و پيشوايان معصوم عليهم السلام را به منصه ظهور مي رسانند. بر همين اساس ذيلا به برخي از روشهاي ارسال پيام اشاره مي شود:
1- استفاده از هنر
«تحقيقات نشان داده است كه با شنيدن مطلبي، فقط ده تا پانزده درصد آن را به خاطر مي سپاريم، ولي اگر آن را مشاهده كنيم در آينده بين سي تا سي و پنج درصد آن را به خاطر خواهيم آورد، حال اگر از دو جنبه سمعي و بصري يكجا استفاده كنيم، طبيعي است كه ميزان به خاطر سپردن مطالب، مجموعه اين دو نسبت خواهد بود و ماندگارترين تاثير را در ذهن ما خواهد گذاشت. » 1
از اين رو، در دنياي كنوني، سازمانها و نهادهايي كه زمام مسائل فرهنگي و تبليغاتي را در دست دارند، همواره تلاش مي كنند كه از طريق مظاهر هنري و نمايشي، ارزشها و ضد ارزشهاي فكري و اخلاقي را به جوامع بشري القاء كنند و همانگونه كه ملاحظه مي شود دشمنان دين و اخلاق، توانسته اند با توليد انواع و اقسام فيلم و سريال و كارتن، ضربه هاي مهلكي را بر پيكر انسانيت وارد سازند؛ در حالي كه هنوز در جامعه ما افرادي وجود دارند كه از نقش حياتي هنر غافل هستند و گمان مي كنند با همان روشهاي سنتي مي توان به نيازهاي فكري و فرهنگي جامعه، بويژه نسل جوان پاسخ مناسب داد.
البته ما در صدد ناديده گرفتن اثرات سازنده روشهاي سنتي، همانند منبر و سخنراني و گفتگوهاي چهره به چهره نيستيم؛ زيرا بسياري از مبلغين با بهره برداري صحيح از همين روشها، معارف ارزشمند ديني را در اعماق روح انسانها نفوذ داده اند؛ ولي سخن در اين است كه در شرايط پيچيده ارتباطي امروز، آيا مي توان به اين روشها بسنده كرد و در همه موقعيتها و براي همه مخاطبين در سنين گوناگون از آن استفاده برد. طبيعي است كه يك سخنراني رسمي براي يك كودك ده ساله ملال آور و گاهي نفرت انگيز است؛ در حالي كه اگر محتواي همين سخنراني در قالب داستان يا نمايشي براي همين كودك عرضه شود، مسرت بخش و جذاب است.
گاهي از طريق يك نمايش كوتاه و شيرين مي توان مفاهيم بلند اعتقادي و اخلاقي را به طور همزمان، به كودكان چند ساله القاء كرد؛ مثلا مبلغي در يك اردوي تفريحي كنار استخر بايستد و در حالي كه فرزندان خردسال به حركات او نگاه مي كنند، خروسي را براي چند لحظه در آب بيندازد و همين كه شروع به دست و پا زدن و سر و صدا كرد، آن را از آب بيرون آورد. بچه ها با ديدن چنين منظره اي و قيافه بدتركيب خروس، شروع به خنديدن مي كنند. سپس آقاي مبلغ، اردكي را در آب بيندازد، كودكان مي بينند كه آب نه تنها اردك را به وحشت نمي اندازد، بلكه موجب نشاط و زيبايي او مي شود.
به دنبال اين حركتهاي نمايشي چند دقيقه اي، مبلغ خطاب به بچه ها بگويد: فرزندان عزيزم، خداوند به هر موجودي هرچيزي را كه نياز داشته است داده است، چون اردك در كنار آب زندگي مي كند، خداوند روي پوست او غدد چربي قرار داده است؛ در نتيجه آب را از خود دور مي كند و آب تنها باعث طراوت آن مي شود، ولي خروس چون در خشكي زندگي مي كند به صورت ديگري خلق شده است. فرزندان عزيزم، خداوند به ما انسانها نيز، هر چيزي را كه لازم داشته ايم، عطا كرده است، به ما نعمتهاي زيادي داده است؛ بنابراين بايد از خداوند مهربان، اطاعت كنيم، او را عبادت كنيم و همچنين به حقوق ديگران تجاوز نكنيم.
همانطور كه ملاحظه مي شود در پرتو اين نمايش كوتاه هم مي توان درس توحيد و خداشناسي به خردسالان آموخت و هم درس اخلاق عملي.
جالب اين است كه با مطالعه متون اسلامي و نيز، سيره عملي پيشوايان ديني روشن مي شود كه يكي از كارآمدترين ابزارهايي كه اسلام براي رساندن پيام سعادت به گوش انسانها از آن استفاده كرده است، روش تمثيل و نمايش است. در اين ارتباط به موارد زيادي مي توان استشهاد كرد؛ ولي چون از حوصله اين نوشتار بيرون است، تنها به ذكر يك مورد از آن اكتفا مي شود:
رسول اكرم صلي الله عليه و آله در يكي از مسافرتها با اصحابش در سرزمين خالي و بي علف فرود آمدند، به هيزم و آتش احتياج داشتند، به يارانش فرمود: «هيزم جمع كنيد»، آنها عرض كردند: «يا رسول الله، ببينيد اين سرزمين چقدر خالي است، هيزمي ديده نمي شود»، آن حضرت فرمود: «در عين حال، هر كسي هر اندازه مي تواند جمع كند». اصحاب روانه صحرا شدند، با دقت به روي زمين نگاه مي كردند و اگر شاخه كوچكي مي ديدند برمي داشتند. هر كس هر اندازه توانست ذره ذره جمع كرد و با خود آورد. همين كه همه افراد، هرچه جمع كرده بودند روي هم ريختند، مقدار زيادي هيزم جمع شد. در اين وقت رسول گرامي صلي الله عليه و آله فرمود: «گناهان كوچك هم مثل همين هيزمهاي كوچك است، ابتدا به نظر نمي آيند، ولي هر چيزي جوينده و تعقيب كننده اي دارد، همان طور كه شما جستيد و تعقيب كرديد، اين قدر هيزم جمع شد، گناهان شما هم جمع و احصا مي شود، و يك روز مي بينيد از همان گناهان خرد كه به چشم نمي آمد، انبوه عظيمي جمع شده است. » 2
آري پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله براي تبيين اهميت و خطر گناهان كوچك، از اين نمايش كوتاه و گويا بهره جستند، و پيام خود را به صورت يك خاطره به يادماندني در ضمير مخاطبين خود جاي دادند، و هنوز اين حادثه در تارك تاريخ مي درخشد؛ در حالي كه اگر اين واقعيت را با روش عادي بيان مي كردند قطعا اينگونه در روح و جان انسانها نقش نمي بست.
بر همين اساس، مبلغين گرانقدر مي توانند در موقعيتهاي مناسب، پيامهاي قرآن و اهل بيت عليهم السلام را در قالب هنر به نمايش بگذارند، تا از اين رهگذر فضاي پذيرش بهتري را در مخاطبين خود به وجود آورند. به عبارت ديگر، تبليغات اسلامي را به گونه اي مديريت كنند كه گاهي در شكل سخنراني و همراه با فنون خطابه تبلور يابد، و در شرايطي نيز، به صورت داستانسرايي، نمايش، نقاشي، بازي با كلمات و غيره تنظي م شود.
البته با توجه به اينكه در شرايط فعلي، برخي از شاخه هاي هنر مانند: فيلم و تئاتر، معمولا آميخته به روابط ناسالم و آموزه هاي غيرشرعي است، ذهنيت بعضي از روحانيون نسبت به اين قبيل هنرها كاملا منفي است؛ در نتيجه ورود طلبه ها به اين صحنه را، برخلاف شئون روحانيت مي دانند، ولي به نظر مي رسد كه اين باور و نتيجه گيري صحيح نيست، زيرا صحنه هاي جلف و زننده، جزو لاينفك فيلم و نمايش نيست، بلكه مي توان فيلمهايي را توليد كرد كه در عين حال كه مسرت بخش و لذت آفرين است، پيام و عوارض منفي نداشته باشد.
براي روحانيت كه به حق از ناهنجاريهاي فيلمهاي تلويزيون مي نالد و شكوه دارد - اگر چه فيلمهاي پرمحتوا و سازنده هم پخش مي شود - شايسته است كه خود به اين معركه مخاطره آميز قدم بگذارد و با سلاح علم و تعهد، از گردنه هاي پرپيچ و خم آن به سلامت بگذرد. الان كه دشمنان انسانيت و اخلاق، با تمام توان از همين راه به دين و اخلاق نونهالان و جوانان ما ضربه مي زنند، آيا نبايد با همين سلاح جذاب و جوان پسند، در مقابل تهاجمات ناجوانمردانه آنها ايستاد؟
ما مي توانيم با به تصويركشيدن گفتار، رفتار و روش بزرگان، بويژه ائمه معصومين عليهم السلام، فطرت پاك نسل جوان را زنده و آنها را شيفته ارزشهاي اسلامي كنيم؛ از باب نمونه، چه خوب بود در اين سال كه مقام معظم رهبري (ادام الله ظله) آن را «سال عزت و افتخار حسيني » ناميدند، صحنه هاي زيبا و هدايتگر حركت كربلا و عاشورا به تصوير كشيده مي شد و آثار افتخارآميز و عزت آفرين اين حركت تاريخي، با زبان فيلم و نمايش براي جامعه تبيين مي شد، تا اينكه مردم، بخصوص جوانان با الگو گرفتن از آن، يك زندگي همراه با افتخار و عزت اسلامي را در مقابل ستمگران و دشمنان اسلام، شكل دهند.
در اينجا تذكر دو نكته لازم است:
يكي اينكه: براي حفظ جايگاه و شئون روحانيت، نقش روحانيون نسبت به فيلم و نمايش، بايد نقش محتوايي باشد، يعني از طرفي محتوا و پيام فيلم را تنظيم كنند و از طرفي معيارهاي ارزشي را براي بازيگران تعيين نمايند، و اگر احيانا طلبه هاي جوان استعداد و علاقه به بازيگري دارند به گونه اي باشد كه اولا: خدشه اي به متانت روحانيت وارد نشود و ثانيا: مانع رشد علمي و تحصيلي آنها نشود.
نكته دوم اينكه: اگر مبلغيني كه در مناطق مختلف هستند، بخواهند در محدوده تبليغي خود، براي تبيين معارف اسلامي در كنار روشهاي ديگر، از روش تئاتر و نمايش نيز استفاده كنند، بايد مكاني غير از مساجد را جهت اين امر انتخاب كنند، تا اينكه هم قداست و شرافت مسجد حفظ شود و هم در بين مردم، تنشي به وجود نيايد.
2- روش غيرمستقيم
در برخي از موارد براي ابلاغ پيام، اگر از روش مستقيم استفاده شود، ممكن است در ميان مردم ايجاد تنش و درگيري شود، بويژه در مواردي كه مبلغ بخواهد رفتار نامناسب و منفي مردم را تغيير دهد؛ لذا در چنين مواردي لازم است كه از روش غيرمستقيم استفاده شود. از اين طريق، روحاني مي تواند نظرات و احساسهاي مثبت يا منفي خود را به افراد منتقل كند و آنها را به تجديد نظر در رفتارشان و يا به استمرار آن ترغيب كند، بدون اينكه آنها را تحقير كرده باشد و موجب رنجش خاطر آنها شود و يا اينكه تاثير معكوس بر آنها بگذارد. جريان زيباي تاريخي زير، اثر شگرف اين روش را بازگو مي كند:
پيرمردي مشغول وضو بود، اما طرز صحيح وضو گرفتن را نمي دانست، امام حسن و امام حسين عليهما السلام كه در آن هنگام طفل بودند، وضو گرفتن پيرمرد را ديدند. جاي ترديد نبود، تعليم مسائل و ارشاد جاهل واجب است، بايد وضوي صحيح را به پيرمرد ياد داد. اين دو طفل انديشيدند تا به طور غيرمستقيم او را متوجه اشتباهش كنند. در ابتدا با يكديگر به مباحثه پرداختند و پيرمرد مي شنيد، يكي گفت: وضوي من از وضوي تو كاملتر است. ديگري نيز، گفت: وضوي من از وضوي تو كاملتر است، بعد توافق كردند كه در حضور پيرمرد، هر دو نفر وضو بگيرند و پيرمرد قضاوت كند. طبق قرار عمل كردند و هر دو نفر، وضوي صحيح و كاملي در مقابل پيرمرد گرفتند. پيرمرد تازه متوجه شد كه وضوي صحيح چگونه است و به فراست، مقصود اصلي آنها را دريافت و سخت تحت تاثير محبت بي شائبه و هوش و فطانت آنها قرار گرفت؛ رو به آنها كرد و گفت: وضوي شما صحيح و كامل است، من پيرمرد نادان، هنوز وضو گرفتن را نمي دانم، شما به خاطر محبتي كه به امت جد خود داريد، مرا متوجه ساختيد، متشكرم. 3
آري در بسياري از موارد، روش غيرمستقيم در تبليغ و امر به معروف و نهي از منكر، نه تنها از آبروريزي افراد و از بين رفتن شخصيت آنها جلوگيري مي كند، بلكه محبت، صفا و صميميت بيشتري را ميان روحاني و مردم به وجود مي آورد.

3- روشهاي استدلالي، موعظه اي و مناظره اي
متاسفانه برخي از روحانيون گمان مي كنند كه هميشه مي توانند با اهرم فشار و تحكم، پيامهاي خود را در قالب دستورالعمل، به افراد جامعه تحميل كنند، و مردم هم حتما پيام را دريافت مي كنند و بر اساس آن عمل مي كنند؛ در حالي كه تجربه نشان داده است كه اين روش نمي تواند روحاني را به اهدافش برساند و گاهي هم نتيجه معكوس داده است؛ بنابراين به نظر مي رسد كه براي ابلاغ پيام دين، بايد مطابق شرايط زماني و مكاني و همچنين شرايط روحي افراد، عمل كرد؛ بدين معنا كه گاهي فضا، فضاي عقل و منطق است، گاهي عرصه، عرصه احساسات و عواطف است و گاهي برخي از افراد در شرايط لجبازي و مقابله قرار دارند. طبيعي است در اين موقعيتهاي گوناگون، نمي توان يكسان و به صورت كليشه اي عمل كرد، بلكه بايد به اصطلاح مديريتي، اقتضائي برخورد كرد، يعني در هر شرايطي، متناسب با همان شرايط عمل كرد.
قرآن مجيد، با توجه به تنوع شرايط روحي و فكري انسان، روشهاي سه گانه اي را جهت تبليغ و رساندن پيام مطرح مي كند و چنين مي فرمايد: «ادع الي سبيل ربك بالحكمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي احسن » ؛ «با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت نما و با آنها به طريقي كه نيكوتر است استدلال و مناظره كن. » 4
در اين آيه، رسول گرامي صلي الله عليه و آله مامور شده است كه به يكي از سه طريق - حكمت، موعظه حسنه و جدال احسن - مردم را به حق دعوت كند. حكمت يعني سخن متقن و محكم كه قابل خدشه و ترديد نباشد، موعظه حسنه يعني موعظه خوب و پند و اندرزهاي دلپسند، و جدال يعني مناظره به واسطه همان چيزهايي كه مورد قبول مخاطب است، و در جايي مورد استفاده قرار مي گيرد كه انسان با كسي روبرو شود كه هدفش كشف حقيقت نيست، نمي خواهد حقيقتي را بفهمد؛ بلكه فقط مجادله مي كند و ايراد مي گيرد، در كمين است تا كلمه اي را بشنود و آن را دست آويز قرار دهد و طرف مقابل را هو كند، با چنين فردي بايد مجادله كرد، ولي به روش احسن، يعني نبايد از راه حق و حقيقت خارج شد. 5
به عبارت ديگر، هدايت از طريق حكمت، يعني به حركت درآوردن فكر و انديشه افراد و بيدار ساختن عقلهاي خفته، و موعظه در مواردي به كار مي رود كه تحريك عواطف انساني در پذيرش پيام، تاثير بيشري نسبت به استدلال دارد؛ چون موعظه و اندرز، بيشتر جنبه عاطفي دارد، و مجادله در شرايطي به كار مي رود كه ذهن افراد از مسائل نادرستي انباشته شده و بايد از طريق مناظره، ذهنشان را خالي كرد تا آمادگي براي پذيرش حق را پيدا كنند. 6
البته آيه شريفه از اين جهت كه مورد استفاده هر كدام از اين سه روش، در كجاست ساكت است؛ بنابراين تشخيص مورد هر كدام به عهده خود دعوت كننده است. هر طريقي كه اثر بهتري داشت و حق را بهتر ظاهر كرد، بايد از همان طريق استفاده كرد. 7 مثلا در مجامع علمي، بيشتر بايد از روشهاي استدلالي و علمي بهره برد؛ ولي بعضي از افراد، استعداد بيان عقلي و علمي را ندارند، به همين جهت اگر مسائل علمي و تخصصي براي آنها مطرح شود، گيج و ملول مي شوند. راه هدايت چنين افرادي پند و اندرز است و اگر در چنين مواردي نياز به استدلال بود، بايد از منطق ساده و روان استفاده كرد، و همچنين با توجه به جو و فضاي كنوني جامعه، مبلغين بايد علاوه بر قدرت علمي، از فنون مناظره و مجادله كاملا باخبر باشند، تا بتوانند در مقابل افرادي كه مي خواهند با غوغا سالاري ذهن جوانان را آلوده كنند، از مباني اسلام بخوبي دفاع كنند، يا در بحثهاي آزادي كه احيانا بدون اغراض سياسي شكل مي گيرد، ابهامات موجود را برطرف نمايند.
ادامه دارد...
پي نوشت:
1) كليد طلائي ارتباطات، كريس كول، مترجم: محمد رضا آل ياسين، تهران: هامون، چاپ ششم، پاييز 1379، ص 78.
2) بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، بيروت: مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403 ه. ق، جلد 70، ص 346.
3) بحارالانوار، ج 43، ص 319.
4) نحل/125.
5) رك: ده گفتار، مرتضي مطهري، تهران: انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، 1375، صص 198- 196.
6) رك: تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تهران: داراالكتب الاسلاميه، چاپ دهم، تابستان، 1374، جلد 11، صص 455 و 456.
7) الميزان في تفسير القرآن، علامه طباطبايي، قم: مؤسسه اسماعيليان، چاپ پنجم، جلد يازدهم، 1371، ص 373.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره39.
/ 1