بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
سيده مريم موسوي مصاديق فيوضات الهي عافيت و سلامتي مجاهدان، تجلّي فضل خدا است. آنان با ايمان و توكل بر خداوند و صبر و پايداري در راه و هدف خود از هيچ حادث? ناگواري نمي هراسند و سختيها را با جان و دل مي خرند و سلامت و پيروزي خود را در اين راه از فضل و عنايت ويژ? خدا مي دانند. فيوضات الهي، چونان باران رحمت از سوي خداوند متعال در حال ريزش است و به سوي هر مستعدّي روان مي شود، و گاه بيش از استحقاق به وي مي بخشد. قرآن فضل عظيم الهي بر پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله است، كه خداوند آن را بر قلب پاك حضرت نازل فرمود، و او را مختصّ اين فضل عظيم خود نمود، و از طريق پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله، تمام جهانيان از آن بهره مند مي گردند. فضل بي شمار خداوند در طبيعت، خلقت شب و روز، آفرينش آسمانها و زمين، درياها، گوناگوني ميوه ها و گلها و در امور معنوي همچون هدايتگري، اعطاي علم و حكمت و انزال كتب آسماني تجلّي يافته است كه با تدبّر در قرآن و روايات معصومين عليهم السلام اين دو ثقل ارزشمند و ماندگار رسول اكرم صلي الله عليه و آله بهتر قابل شناسايي هستند. مفهوم شناسي فضل فضل درلغت فضل بر افزوني و زيادتي در چيزي دلالت دارد، كه از جمله زيادتي خير است و افضال به معناي احسان مي باشد. 1 فضل در اصطلاح فضل به معني برتري و فزوني و مقدار زايد بر حدّ وسط است؛ ولي به طور كلّي تمام مواهبي را كه خدا بر ديگران ارزاني داشته است، شامل مي شود. فضل به نعمت عام پروردگار بر دوست و دشمن اشاره دارد. 2 فضل، بهر? بيش از استحقاق و مورد نظر است. 3 در «فرهنگ معين» فضل را يكي از صفات خدا معرفي مي كند و آن را بالاتر از عدل و موجب بخشايش گناهكار مي داند. «اِلَهِي عَامِلنَا بِفَضلِكَ وَ لاَتُعَامِلنَا بِعَدلِكَ؛ 4 خداوندا از ناحيه فضلت با ما رفتار کن نه با عدلت [که زيانکار خواهيم بود].» فضل در آيات قرآن به معناي برتري، عطيّه، احسان و رحمت است. برتري در جنب? معنوي آن مثل: (فَما كانَ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ)؛ 5 «شما را بر ما امتيازي نيست.» و برتري مادي مثل: (وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ)؛ 6 «و خدا بعضي از شما را بر بعضي ديگر برتري داده است.» 7 امام جواد عليه السلام درباره انواع فضليت مي فرمايد: «الْفَضَائِلُ أَرْبَعَةُ أَجْنَاسٍ أَحَدُهَا الْحِكْمَةُ وَ قِوَامُهَا فِي الْفِكْرَةِ وَ الثَّانِي الْعِفَّةُ وَ قِوَامُهَا فِي الشَّهْوَةِ وَ الثَّالِثُ الْقُوَّةُ وَ قِوَامُهَا فِي الْغَضَبِ وَ الرَّابِعُ الْعَدْلُ وَ قِوَامُهُ فِي اعْتِدَالِ قُوَى النَّفْسِ؛8فضيلت چهارگونه است: اول حكمت، که جانمايه آن انديشه است؛ دوم عفّت كه قوام آن در شهوت است؛ سوم قدرت، كه آن در خشم است؛ چهارم عدالت، كه قوام آن در اعتدال نفس است.» مصاديق فضل 1. توحيدگرايي و تبرّي از شرك عقيد? توحيدي داشتن و مبّرا بودن از شرك، جلو? فضل خدا و يك امر مشترك بين تمام اديان مي باشد. همان طور که حضرت يوسف عليه السلام فرمود: (وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائي إِبْراهيمَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ ما كانَ لَنا أَنْ نُشْرِكَ بِاللَّهِ مِنْ شَيْ ءٍ ذلِكَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ عَلَيْنا وَ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ)؛ 9 «و از آيين پدرانم ابراهيم خليل، اسحاق و يعقوب پيروي مي كنم و در آيين ما هرگز نبايد چيزي را با خدا شريك گردانيم، اين [توحيد و ايمان به يگانگي خدا] فضل و عطاي خدا بر ما و بر هم? مردم است؛ امّا اكثر مردم شكر اين عطا را بجا نمي آورند.» در اين آيه سخن از اقتداي حضرت يوسف عليه السلام به اجدادش است كه نه يهودي بودند نه نصراني؛ بلكه موحّد و يكتاپرست بودند و حضرت آن را از فضل و عطاياي الهي برخودشان و مردم مي دانست. تمام پاداشها به فضل الهي است و كسي كه توفيق عمل خيري مي يابد، بايد خدا را به پاس اين توفيق بستايد. 10 بنا براين، مردم با پرستش خداي يگانه در حقيقت صاحب فضل و بخشش از سوي خداوند مي شوند. 2. رسالت رسول، فرستاده خداوند به سوي مردم است و به واسط? او حجّت بر مردم تمام مي شود. رسالت، مقام ابلاغ وحي و نشر احكام و تربيت نفوس از طريق تعليم و آگاهي بخشيدن است.قول خداوند است كه: (بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْياً أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ فَباؤُ بِغَضَبٍ عَلى غَضَبٍ وَ لِلْكافِرينَ عَذابٌ مُهينٌ)؛ 11 «وه! به بدبهايي خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سررشك انكار آوردند، كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد فرو مي فرستند. پس به خشمي بر خشم ديگر گرفتار آمدند، و براي كافران عذابي خفت آور است.» يهود با وجود علمي كه به حقّانيّت اسلام و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله داشتند، به او كفر ورزيدند؛ در حالي كه اين فضل خداوند بود كه به هر كس از بندگان خود بخواهد، عطا مي كند. حسدورزي يهود نسبت به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله آفت جانشان شد و با اين بهانه و پندار احمقانه كفر ورزيدند كه چرا آخرين پيامبر خدا صلي الله عليه و آله از تبار فرزندان اسرائيل نيست و از نوادگان اسماعيل است؟ اين پندار يهود در حالي بود كه خوب مي دانستند خدا از روي فضل و رحمت خويش آيات خود را بر هر كس از بندگانش كه بخواهد، فرو مي فرستد و او را به سفارت خويش بر مي گزيند و اين به خواست ديگران نيست. 12 فضيلت مقام رسالت براي اين است که هر خير و برکتي که در بعضي از انسانهاي عادي به کندي رشد مي کند و يا ريشه کن مي گردد، در مقام رسالت به سرعت رشد مي نمايد. 13
3. علم علوم و معارف ويژ? الهي نمود فضل خدا مي باشد؛ اولين معلم، خداوند سبحان است كه با فرستادن تعاليم خود بر بزرگ معلم اخلاق؛ رسول اكرم صلي الله عليه و آله به تزكيه و تعليم بندگانش پرداخت و نهايت لطف و فضل خود را در نجات آنان به كار گرفت، و اين فضل عظيم و فراگير پروردگار است. خداوند در آي?15 سوره نمل، بلافاصله بعد از بيان موهبت بزرگ «علم» سخن از «شكر» آورده تا روشن شود هر نعمتي را شكري لازم و خود شكر محتاج شكري ديگر: (وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي فَضَّلَنا عَلى كَثيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنينَ * وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ)؛ 14 «و به راستي به داود و سليمان دانشي عطا كرديم، و آن دو گفتند: ستايش خدايي را كه ما را بر بسياري از بندگان با ايمانش برتري داده است. و سليمان از داود ميراث يافت و گفت: اي مردم! ما زبان پرندگان را تعليم يافته ايم و از هر چيزي به ما داده شده است. راستي كه اين همان امتياز آشكار است.» اين دو پيامبر بزرگ از نعمت علمشان در نظام بخشيدن به حكومت الهي بهره گرفتند. آنها معيار برتري خود بر ديگران را در علم خلاصه كردند، نه در قدرت و حكومت، و شكر و سپاس را نيز در برابر علم شمردند، نه در مواهب ديگر، و هر قدرتي كه هست، از علم سرچشمه مي گيرد. بنابراين، علمي كه حضرت داود و سليمان عليه السلام داشتند، فضلي بود از جانب خدا به ايشان؛ زيرا علمي كه انبيا به آن اختصاص داده شده اند، از مقول? درس خواندن نيست؛ بلكه كرامت از طرف خداوند است كه دست اوهام بدان نمي رسد. حضرت سليمان عليه السلام تمام آنچه از قدرت، حكومت و علم به ايشان ارزاني شد، بدون عجب و غرور از فضل آشكار خدا مي داند: (إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبينُ)؛ 15 و بار ديگر مي گويد: (هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي)؛ 16 «اين ازفضل پروردگار من است.» تمام آنچه را خداوند به او عطا كرد، از فضل و عنايت پروردگار مي داند و قارون وار نگفت: (إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدِي)؛ 17 «آنچه [از اموال] به من داده شد، براساس دانشي بود. كه نزد من است.»
4. تزكيه فضل الهي، ماي? تزكيه و كمال انسانهاست؛ از اينرو خداوند مي فرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ وَ مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً وَ لكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ)؛ 18 «اي کساني که ايمان آورده ايد! پاي از پي گامهاي شيطان منهيد، که هر کس پاي بر جاي گامهاي شيطان نهد [بداند که] او به زشتکاري و ناپسندي امر مي کند و اگر فضل خدا و رحمتش بر شما نبود، هيچ کس از شما پاک نمي شد؛ ولي [اين] خداست که هر کس را بخواهد پاک مي گرداند و خدا[ست که] شنوايِ داناست.» اين آيه به يكي از مهم ترين نعمتهاي بزرگ خداوند بر انسانها در طريق هدايت، اشاره دارد كه فضل و رحمت الهي موجب نجات انسانها از آلودگيها و گناهان مي شود؛ چرا كه از يك سو خدا موهبت عقل را داده و از سوي ديگر موهبت وجود پيامبر صلي الله عليه و آله و احكامي كه از طريق وحي نازل مي گردد؛ ولي اين مواهب، گذشته از توفيقات خاص او، و امدادهاي غيبي اش كه شامل حال انسانهاي آماده و مستحق مي گردد، مهم ترين عامل پاكي و تزكيه است. 19 «آيت الله جوادي آملي» هر كوششي را كه نصيب انسانها مي شود مسبوق به عنايت، فضل و لطف خدا مي داند. از كوچك ترين موهبتها تا بزرگ ترين نعمتها از عنايتهاي الهي است و مي فرمايد: «اگر فضل خدا نبود و خداوند انسان را به حال خود رها مي كرد، آنان نمي توانستند از فطرت خود بهره بگيرند و جلوي غضب و شهوت را گرفته، نفس خود را تعديل و رام كنند؛ زيرا انسانها موجود ضعيف، قاصر و ناقصي هستند و آن هنر را ندارند كه با سرماي? فطرت از چنگ غضب و شهوت برهند؛ ولي فضل خدا، ماي? شكوفايي فطرت شده كه نتيجتاً بر غضب و جهل خود مسلّط مي گردد.» 20 بنابراين، تزكيه و پاك بودن درون موجب بيداري دل، صفاي روح و سعادت انسان در دنيا و عقبي مي شود. 5. سلامتي عافيت و سلامتي مجاهدان، تجلّي فضل خدا است. آنان با ايمان و توكل بر خداوند و صبر و پايداري در راه و هدف خود از هيچ حادث? ناگواري نمي هراسند و سختيها را با جان و دل مي خرند و سلامت و پيروزي خود را در اين راه از فضل و عنايت ويژ? خدا مي دانند. خداوند مي فرمايد: (فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ)؛ 21 «پس با نعمت و بخششي از جانب خدا، [از ميدان نبرد] بازگشتند، در حالي كه هيچ آسيبي به آنان نرسيده بود، و همچنان خشنودي خدا را پيروي كردند، و خداوند داراي بخششي عظيم است.» در پايان جنگ احد لشكر ابوسفيان پس از پيروزي، در ميان? راه به طرف مكّه پشيمان شدند و تصميم گرفتند دوباره به مدينه برگردند و باقيماند? مسلمانان را نابود كنند. اين خبر به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله رسيد. پيامبر صلي الله عليه و آله و لشكريانش با آنكه زخمي بودند خود را آماد? جنگ كردند. به گوش ابوسفيان رسيد كه پيامبر صلي الله عليه و آله با لشكر انبوهي براي نبرد با شما آماده شده است. ابوسفيان وحشت زده از جنگ منصرف شد و رسول خدا صلي الله عليه و آله با شنيدن اين خبر فرمود: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ». به دنبال اين استقامت و پايمردي آشكار، قرآن نتيج? عمل مجاهدان را اين گونه بيان كرد: «آنها از ميدان با نعمت و فضل پروردگار برگشتند.» چه نعمت و فضلي از اين بالاتر كه بدون وارد شدن در يك برخورد خطرناك با دشمن، دشمن از آنها گريخت و سالم و بدون دردسر به مدينه مراجعه نمودند. 22 پي نوشت: 1)معجم مقاييس اللغ?، احمد ابن فارس، به تحقيق عبدالسلام محمّد هارون، دارالکتب العلميه، 1363، ج 4، ص 508. 2) شرح و تفسير لغات قرآن براساس تفسير نمونه، جعفر شريعتمداري، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي، 1375ش، ج 3، ص 471. 3) پرتوي از قرآن، محمود طالقاني، شرکت سهامي انتشار، تهران، 1360 ش، ص 236. 4) فرهنگ فارسي معين، محمّد معين، انتشارات امير کبير، تهران، 1371ش، ج 2، ص 2553. 5) اعراف/39. 6) نحل/71. 7) قاموس قرآن، علياکبر قرشي، دارالکتب الإسلاميه، بازار سلطاني، تهران، 1372ش، ج 5، ص 183. 8) ميزان الحکمه، محمّد محمّدي ري شهري، دار الحديث، قم، 1385ش، ج9، ص147. 9) يوسف/38. 10) تسنيم، عبدالله جوادي آملي، مركز نشر اسري، قم، 1378ش، ج 1، ص 442. 11) بقره/90. 12) تفسير مجمع البيان، ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، ترجمه علي كرمي، انتشارات فراهاني، تهران، 1371ش، ج1، ص 348. 13) الميزان، ج2، ص470. 14) نمل/ 15و16. 15) نمل/ 16. 16) نمل/40. 17) قصص/ 78. 18) نور/21. 19) تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازي و جمعي از همکاران، دارالکتب الإسلاميّه، تهران، 1372ش، ج 14، ص 413. 20) مبادي اخلاق در قرآن، عبدالله جوادي آملي، مرکز نشر اسرا، قم، 1377ش، ج 1، ص 317. 21) آل عمران/174. 22) تفسير نمونه، مكارم شيرازي و جمعي همکاران، ج 3، ص 20. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره149.