بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
م – قهرمانيان مقايسه سيره عرفاني امام خميني رحمه الله و علامه طباطبائي رحمه الله هرچند حضرت امام خميني رحمه الله ، از نظر اساتيد با علامه طباطبائي رحمه الله ، فرق داشتند، امّا در رويه عرفاني همسان بودند، چنانچه هر دو بزرگوار روشي فلسفي ـ قرآني داشتند. کليد واژه: سيره، عرفان، امام خميني رحمه الله ، علامه طباطبائي رحمه الله مقدمه در يک تقسيم بندي مي توان عرفان را به دو نوع؛ عرفان نظري و عرفان عملي تقسيم کرد. عرفان نظري به تفسير هستي مي پردازد و درباره خدا و جهان و انسان بحث مي کند؛ ولي عرفان عملي وظايف انسان را با خدا و جهان هستي مشخص مي کند. از بين اين دو، عرفان عملي اهميّت بيش تري داشته و از جايگاه برتري برخوردار است. توجه اصلي عرفان عملي به روابط انسان با خداوند متعال مي باشد.1 عرفان عملي «سير و سلوک» ناميده مي شود. «سلوک» به معناي پيمودن راه و «سير» يعني تماشاي آثار و خصوصيات منازل و مراحل بين راه است. در سير و سلوک، سفر از مبدأ [نفس امّاره] شروع مي شود و به هدف اين سير و سلوک که قلّه منيع انسانيّت [توحيد] است، ختم مي گردد. عرفان امام خميني رحمه الله امام خميني رحمه الله تحصيلات خود را در شهر خمين شروع و در شهر مقدّس قم تکميل کرد و در مدّت کوتاهي، در زمره مجتهدين مبارز و نوابغ علمي در حوزه علميه قم مطرح شد؛ ولي روح جستجوگر امام به فقه و اصول راضي نشد، بلکه به ديگر رشته هاي علمي مثل رياضيات، هيئت و فلسفه همّت گماشت و علوم معنوي و عرفاني را ابتدا در نزد مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد ملکي تبريزي رحمه الله و عالي ترين سطوح عرفان نظري و عملي را به مدّت هفت سال نزد مرحوم آيت الله آقا ميرزا محمد علي شاه آبادي رحمه الله طيّ کرد. حضرت امام خميني رحمه الله در اين مدت مهم ترين متون عرفان نظري و عملي يعني شرح فصوص، مصباح الانس و منازل السائرين را از ايشان فرا گرفت و در همين مدّت، مهم ترين آثار عرفاني خويش يعني شرح دعاي سحر، مصباح الهداية و حاشيه بر شرح فصوص و مصباح الانس را به رشته تحرير درآورد. امام بيش ترين تأثير را از آيت الله شاه آبادي رحمه الله داشته و نفس قدسي ايشان در تکوين شخصيت عرفاني و مبارزاتي امام رحمه الله مؤثر بوده است. امام رحمه الله بارها اعجاب خود را از خصوصيات روحي اين مرد بزرگ بيان مي کرد و در تأليفات عرفاني خويش از مرحوم شاه آبادي رحمه الله با عنوان «شيخ عارف کامل» و «روحي فداه» ياد مي کند و مي فرمايد: «آقاي شاه آبادي، علاوه بر آن که يک فقيه و يک عارف کامل بودند، يک مبارز به تمام معني هم بودند.» پس در شخصيت عرفاني و انقلابي امام، استاد انقلابي ايشان، که غالباً با رضا خان درگير بوده و از او با عنوان «چاروادار» ياد مي کرده تأثير به سزايي داشته است و تحت تربيت چنين استادي، امام فراتر از همه فرمود: «سياست ما، عين حقيقت ما است.» آيت الله جوادي آملي درباره عرفان امام خميني رحمه الله مي فرمايد: «در زندگي 90 ساله امام امت، دو دهه را بايد از يکديگر جدا کرد که ديگران اين دو دهه را نداشتند و اين دو دهه مخصوص ايشان است: دهه اوّل: دهه انس او به جهان «غيب» و «عرفان» است. دهه دوّم: دهه انس او به عالم «شهادت» و «رهبري» است. بنابراين امام راحل رحمه الله را بايد با اين دو دهه شناخت: دهه اول، دهه «غيب» و دهه ديگر دهه «شهادت» او است. طوبي براي کسي که بين غيبت و شهادت از يک سو، بين عرفان و سياست از سوي ديگر، بين فلسفه و سياست از سوي سوّم جمع کرد. او نه تنها قائل به «ولايت فقيه» بود، بلکه چون حکيم بود قائل به «ولايت حکيم» [هم] بود و چون عارف بود، قائل به «ولايت عارف» هم بود؛ او «ولايتي» را آورد که در آن فقاهت، آميخته با حکمت و عجين شده با عرفان بود.»2 عرفان علامه طباطبائي رحمه الله علامه طباطبائي رحمه الله مراتب عرفان نظري و عملي را تحت تربيت مرحوم آيت الله آقا سيد حسين بادکوبه اي رحمه الله و مرحوم آيت الله سيد علي آقا قاضي طباطبائي رحمه الله طي کرد و بر چهار کتاب مهم عرفاني، يعني تمهيد القواعد، شرح فصوص قيصري، مصباح الانس صدر الدين قونوي، و فتوحات محي الدين عربي تسلط کامل داشت و در تدريس و بررسي آنها صاحب نظر بود. با اين که علامه تمهيد القواعد را نزد مرحوم بادکوبه اي رحمه الله تحصيل کردند، امّا بيش ترين تأثير را از آيت الله علي آقا قاضي رحمه الله داشتند و ايشان را با «روحي فداه» ياد مي کردند و به ايشان علاقه و شيفتگي خاصي داشتند و مي فرمودند: «ما هر چه داريم از مرحوم قاضي داريم.» شدّت علاقه و احترام علّامه طباطبائي رحمه الله به استاد عرفاني خويش يعني مرحوم آيت الله قاضي رحمه الله به حدّي بود که بنا به گفته علامه طهراني رحمه الله ، ايشان بعد از گذشت 36 سال از رحلت استاد خود، به احترام استاد از استعمال عطر، امتناع مي کرد. ايشان بعد از رسيدن به مقامات عاليه عرفاني، در جهت تربيت افراد مستعد همّت گماشت. علامه حسن زاده آملي حفظه الله در مورد عرفان علامه طباطبائي رحمه الله مي فرمايد: «وقتي در محضر آيت الله شيخ محمد تقي آملي بودم، ايشان چنين فرمايشي به من فرمودند: ما همان وقت که در نجف در خدمت جناب حاج سيد علي آقا قاضي بوديم، علامه طباطبائي و آقا سيد احمد کربلايي کشميري در ميان شاگردان مرحوم قاضي، بر ديگران تفوّق داشتند. اين فرمايش آقاي حاج شيخ محمد تقي آملي بود که: ايشان در همان وقت در نجف مکاشفاتي داشتند. در عرفان عملي، در مراقبت نفس، بسيار قوي بود و آن جناب با داشتن دو بال عرفان نظري و عرفان عملي، دارا و متنعم بود؛ خداوند درجاتش را متعالي بفرمايد. حضرت آيت الله جوادي آملي حفظه الله در مورد عرفان علامه طباطبائي رحمه الله مي فرمايد: «مرحوم علامه، هم در عرفان نظري متجلّي بود و هم در عرفان عملي متخلق بود... مقام عرفاني استاد علامه را بايد در آن بينش شهودي وي جستجو کرد. او وجود را لابشرط، واجب مي داند و ديگران را در سراب، و آنچه را در جهان مي بيند خدا و مظاهر او است؛ همه را آيات خدا، فيوضات الهي و تجليّات حق مي بيند؛ هيچ چيز را در جهان مستقل نمي بيند...؛ در مقام عمل آن بينش بلند، عقل عملي را هم به پرواز درمي آورد و اگر عقل عملي به آن اوجش رسيد، اخلاق هم که بعد از فلسفه نظري تبيين و تعيين مي شود در يک همچنين انسان به طور کامل شکوفا خواهد شد؛ لذا مقام عرفاني ايشان آن چنان بود که غير واجب را هر چه بود آيت محض مي دانست و در اين آيت بودن هم استقلالي برايش متصور نمي کرد، و آن بينش شهودي بلند، گرايشهاي والايي را هم در برداشت.»3
يک راهکار عملي از امام خميني رحمه الله «از اموري که لازم است براي مجاهد، مشارطه و مراقبه و محاسبه است. مشارطه آن است که در اول روز مثلاً با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک و تعالي رفتار نکند و اين مطلب را تصميم بگيرد... و پس از اين مشارطه بايد وارد مراقبه شوي و آن چنان است که در تمام مدّت شرط، متوجه عمل به آن باشي و خود را ملزم بداني به عمل کردن به آن، و اگر خداي نخواسته در دلت افتاد که امري را مرتکب شوي که خلاف فرموده است، بدان که اين از شيطان و جنود او است که مي خواهند تو را از شرطي که کرده اي باز دارند، به آنها لعنت کن و از شرّ آنها به خدا پناه ببر.... و به همين حال باشي تا شب که موقع محاسبه است و آن عبارت است از اين که حساب نفس را بکشي در اين شرطي که با خداي خود کرده اي که آيا به جا آوردي... اگر درست وفا کردي شکر خدا کن در اين توفيق، و اگر خداي ناخواسته در وقت محاسبه ديدي سستي و فتور شده در شرطي که کردي، از خداي تعالي معذرت بخواه و بنا بگذار که فردا مردانه به عمل شرط قيام کني، و به اين حال باشي تا خداي تعالي ابواب توفيق و سعادت را بر روي تو باز کند و تو را به صراط مستقيم انسانيت برساند.»4
راهکاري از علامه طباطبائي رحمه الله «براي موفق شدن...، لازم است همّتي برآورده و توبه نموده، به مراقبه و محاسبه بپردازيد. به اين نحو که هر روزه که طرف صبح از خواب بيدار مي شويد، قصد جدّي کنيد که هر عملي که پيش آيد، رضاي خدا عزّ اسمه را مراعات خواهم کرد. آن وقت در هر کاري که مي خواهيد انجام دهيد، نفع آخرت را منظور خواهيد داشت؛ به طوري که اگر نفع اخروي نداشته باشد، انجام نخواهيد داد، هر چه باشد. و همين حال را تا شب، وقت خواب، ادامه خواهيد داد. وقت خواب چهار [پنج دقيقه اي در کارهايتان که روز انجام داده ايد، فکر کرده و يکي يکي از نظر خواهيد گذرانيد؛ هر کدام مطابق رضاي خدا انجام يافته، شکر بکنيد و هر کدام تخلّف شده استغفار بکنيد، و اين رويه را هر روز ادامه بدهيد. اين روش اگر چه در بادي حال، سخت و در ذائقه نفس تلخ مي باشد، ولي کليد نجات و رستگاري است. و هر شب پيش از خواب، توانستيد سوره مسبحات يعني: سوره حديد و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانيد و اگر نتوانستيد، تنها سوره حشر را بخوانيد... ان شاءالله موفق خواهيد بود.»5
جلوه هايي از عرفان امام خميني رحمه الله و علّامه طباطبائي رحمه الله از جمله عارفان کاملي بودند که از عرفان نظري و علوم برهاني بهره کافي برده و در سير و سلوک به قدر وافي گام برداشته و متخلّق به عرفان عملي بودند و با دو بال علم و عمل و با درآميختن اين دو با يکديگر چنان معجوني ساخته بودند که اشراقيّات ربّاني را قابل گرديده بودند. شرح عرفان امام خميني رحمه الله و علامه طباطبائي رحمه الله بياني لايق مي طلبد. ما در اين مختصر با اعتراف به عجز خود، به پاره اي از جلوه هاي عرفان اين بزرگواران مي پردازيم:
مراقبه «امام خميني رحمه الله در مراقبه بي نظير بودند. آيت الله مظاهري در اين باره مي فرمايد: «در مدت بيش از دوازده سال که در دروس عالي ايشان شرکت داشتم، يک عمل مکروه از ايشان نديدم، بلکه اگر شبهه غيبت و دروغي پيش مي آمد، حالت نگراني به خوبي در چهره ايشان نمايان بود.»6 «علامه طباطبائي رحمه الله نيز در مراقبه بي نظير بودند، و پيوسته سالکان را به مراقبه تشويق مي کردند[و] مي فرمودند: «ريشه همه سعادتها، مراقبت است. مراقبت نفس از مراقبت بچه خيلي دقيق تر است. و در مورد خودشان فرمودند: «هر وقت در روز مراقبت من قوي تر است، مشاهداتي که در شب دارم زلال تر و صافي تر [و] روشن تر است.»7
قرآن حضرت امام خميني رحمه الله با قرآن کريم مأنوس بودند و روزانه چندين بار قرآن را تلاوت مي کردند، حتي در ديدارها در فرصت نصب دوربينها و استقرار مردم، امام مشغول تلاوت قرآن کريم مي شد. يکي از همراهان امام در نجف اشرف اظهار داشت که امام در ماه رمضان هر روز ده جزء قرآن مي خواندند؛8 يعني در هر سه روز يک دوره قرآن مي خواندند. امام خميني رحمه الله در مورد قرآن مي فرمايد: «اگر قرآن نبود، باب معرفت الله بسته بود الي الابد.»9 ايشان در جاي ديگر مي فرمايد: «در قرآن کريم، اين سرچشمه فيض الهي تدبر کن، هر چند صرف خواندن؛ آن که نامه محبوب است به شنونده محجوب، آثاري دلپذير دارد؛ لکن تدبر در آن انسان را به مقامات بالاتر و والاتر هدايت مي کند. «أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»10 و تا اين قفل و بندها باز نگردد و به هم نريزد، از تدبر هم آنچه نتيجه است، حاصل نگردد. خداوند متعال پس از قسم عظيم مي فرمايد: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَريمٌ * في كِتابٍ مَكْنُونٍ * لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ »11 و سر حلقه آنها، آنان هستند که آيه تطهير در شأن شان نازل گرديده [است]. تو نيز مأيوس نباش که يأس از اقفال بزرگ است. به قدر ميسور در رفع و شکستن اقفال براي رسيدن به آب زلال و سرچشمه نور کوشش کن.»12 در جاي ديگر در مورد آيات قرآن مي فرمايد: «پسرم سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجينه هايي از معارف و تربيت در آن است و ارزش دارد که انسان يک عمر در آنها تفکّر کند و از آنها به مدد الهي توشه اي بردارد.»13 خصوصاً آيات اواخر آن از آنجا که مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ »14 جناب عارف بزرگوار و شيخ عالي مقدار ما مي فرمود که مواظبت به آيات شريفه آخر سوره، از آيه شريفه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» تا آخر سوره مبارکه با تدبر در معني آنها در تعقيب نمازها خصوصاً در اواخر شب که قلب فارغ البال است، خيلي مؤثر است در اصلاح نفس.»15 علامه طباطبائي رحمه الله نيز با قرآن کريم مأنوس بود. سيره عرفاني ايشان آميخته با قرآن بود و با قرآن زندگي مي کرد. هشت جزء قرآن را حفظ بود و اغلب آنها را در روز تلاوت مي کرد. اين عارف مفسر، شب قدر را با بحث و تحقيق آيات قرآني احياء مي کرد و تفسير «الميزان» که حاصل بيست سال تحقيق و تدبر ايشان در قرآن بود، در شب قدر به پايان رسيد. علامه طباطبائي رحمه الله در اوج تدريس فقه و اصول، چون در حوزه علميه احساس نياز و خلاء کرد، تدريس فقه و اصول را رها کرد و تفسير قرآن کريم و فلسفه را آغاز نمود که با مخالفتهاي شديدي روبه رو شد؛ امّا به خاطر شجاعت و عشقي که به قرآن کريم داشت، به تعبير حضرت آيت الله العظمي خوئي رحمه الله خودش را تضحيه کرد؛ يعني خود را قرباني قرآن کرد. آيت الله حسن زاده آملي مي نويسد: «وقتي به محضر علامه طباطبائي تشرّف حاصل کردم عرض نمودم: حضرت آقا امشب شب جمعه و شب عيد است[شب هفتم شعبان 1378 ق] لطفي بفرماييد. فرمودند سوره مبارکه «ص» را در نمازهاي «وتيره» بعد از حمد بخوانيد که در حديث است سوره «ص» از ساق عرش نازل شده است... سپس فرمود: من در مسجد سهله[کوفه] در مقام ادريس نماز مي خواندم. در نماز وتيره سوره مبارکه «ص» را قرائت مي کردم که ناگهان ديدم از جاي خود حرکت کردم، ولي بدنم در زمين است. به قدري با بدنم فاصله گرفتم که آن را از دورترين نقطه مشاهده مي کردم تا پس از چندي... نهر آبي را ديدم؛ چنانچه در روايت آمده است: «ص نهرٌ في الجن?.» حقير گويد که چون در مقام ادريس نبي نماز مي خواندند و خداي متعال در شأن وي فرمود که «وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا»16 آن رفعت و صعود روي آورده است و مناسبات زماني و مکاني براي حالات و واردات انسان عجيب است.»17
عشق به اهل بيت عليهم السلام کليد معرفت امام خميني رحمه الله علم [حتي علم توحيد] را حجاب مي دانستند و حجاب را زايل شدني نمي دانستند مگر به تزکيه و تهذيب نفس. و تهذيب نفس را نيازمند کليدي مي دانستند که همان انس با معصومين عليهم السلام و عشق به آنها است. امام در نامه خود به سيد احمد خميني رحمه الله مي نويسد: «عزيزم! ادعيه ائمه معصومين را بخوان و ببين که حسنات خود را سيئات مي دانند و خود را مستحق عذاب الهي، و به جز رحمت حق به چيزي نمي انديشند و اهل دنيا و آخوندهاي شکم پرور اين ادعيه را تأويل مي کنند، چون حق جلّ و علا را نشناخته اند. پسرم! مسئله بزرگ تر از آن است که ما تصور مي کنيم. آنان که در پيشگاه عظمت حق تعالي از خود فاني شده اند و جز او چيزي نمي بينند، در آن حال کلام و ذکر و فکري نيست و خودي نيست. اين ادعيه کريمه در حال صحو قبل از محو يا بعد از محو که خود را در حضور حاضر مي بينند صادر شده است و دست ما و همه کس غير از اولياء خاص از آن کوتاه است.»18 به همين خاطر است که علاقه امام به اهل بيت رسول الله عليهم السلام در حدّ وصف ناشدني است. امام، عاشق آنها بود؛ عاشقي که تا صداي «يا حسين» بلند مي شد، بي اختيار اشک مي ريخت. آيت الله مظاهري حفظه الله در مورد عشق و انس امام به اهل بيت عليهم السلام فرمودند: «از مرحوم شهيد حاج آقا مصطفي رحمه الله نقل شده است که: «شبي طوفاني بود و بيرون رفتن از خانه بسيار سخت بود. من به معظم له گفتم که اميرالمؤمنين عليهم السلام دور و نزديک ندارد، زيارت جامعه را که در حرم مي خوانيد، امشب در خانه بخوانيد. امام فرمودند: «مصطفي! تقاضا دارم روح عوامانه ما را از ما نگيري.» و همان شب بالاخره به حرم مشرف شدند.» تا آنجا که اين جانب بررسي کرده ام، کم تر کسي را در ولايت و درک مقام امامت، مثل ايشان ديده ام.19 » علامه طباطبائي رحمه الله نيز شيفتگي و عشق خاصي به اهل بيت عليهم السلام داشتند. وقتي نام مبارک يکي از آن بزرگواران برده مي شد، اظهار تواضع و ادب مي کردند. ايشان همچنين نسبت به امام زمان عليه السلام تجليل و تکريم خاصي مي کردند و مقام و منزلت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم السلام و حضرت صديقه کبري سلام الله عليها را فوق تصور بشر مي دانستند و يک نحو خضوع و خشوع وجداني نسبت به اهل بيت عليهم السلام داشتند. علامه با حال منقلب و قطرات اشک مي فرمودند: «ما همه آبروي خود را از محمد صلي الله عليه و آله و آل محمد صلي الله عليه و آله کسب کرده ايم.» ايشان در ماه مبارک رمضان روزه خود را با بوسه به ضريح مقدّس حضرت معصومه سلام الله عليها افطار مي کردند و در توسل به امام حسين عليه السلام و شرکت در عزاداري امام حسين عليه السلام مراقبت داشتند و در دستورات اخلاقي به نقل از اساتيد عرفاني خود مي فرمودند: «هيچ کس به هيچ مرتبه اي از معنويت نرسيد و گشايش و فتح بابي نکرد، مگر در حرم مطهر امام حسين عليه السلام و يا در توسل به آن حضرت عليه السلام .» ميزان علاقه علامه به امام حسين عليه السلام از اينجا مشخص مي شود که، ايشان در طول سال، فقط روز عاشورا را تعطيل مي کردند. همچنين در پاسخ سائلي که پرسيد آيا شما هم مثل عوام در را مي بوسيد؟ علّامه رحمه الله جواب مي دهند: «نه تنها ضريح، خاک و تخته، در حرم را و هر چه متعلق به او است مي بوسم!»20
تهجّد يکي از ويژگيهاي عبادي و عرفاني امام خميني رحمه الله تقيّد و مراقبت ايشان به سحرخيزي و نمازشب بود. آيت الله سبحاني در مورد شب زنده داري امام نقل مي کند: «امام عارف و سالکي بودند که متجاوز از شصت سال نماز شبشان ترک نشد و با معبود خود راز و نياز داشتند.» آقاي رسولي محلاتي از اعضاي دفتر امام مي فرمود: «در مدّت آشنايي با اين شخصيت عالي مقام جهان اسلام، نديدم که ايشان يک شب نمازشب را ترک کند.»21 علامه طباطبائي رحمه الله نيز مقيّد به سحرخيزي بودند و بر نمازشب مراقبت داشتند. علامه طباطبائي رحمه الله خودش نقل فرموده است که: يک روز در نجف اشرف در مدرسه اي ايستاده بودم. آيت الله علي آقا قاضي رحمه الله از آنجا رد مي شدند. وقتي به من رسيدند، دست بر شانه من گذاشتند و فرمودند: «اي فرزند! دنيا مي خواهي، نمازشب بخوان و آخرت مي خواهي، نمازشب بخوان.» اين سخن آن قدر در من اثر کرد که بعد از آن تا زماني که به ايران مراجعت کردم، پيوسته ملازم ايشان بودم و مرحوم قاضي رحمه الله طبق روابط استاد و شاگردي دستوراتي مي دادند.22 خانم نجمه السادات طباطبائي [دختر علامه و همسر شهيد قدّوسي] نقل مي کند که مادرم مي گفت: در عرض چند سالي که در نجف بوديم من همه شب علامه را براي نمازشب بيدار مي کردم و علامه مابين نمازشب و نماز صبح نمي خوابيدند و مي گفتند: «بين دو نماز نبايد خوابيد.»23
ذکر امام خميني رحمه الله دائم الذکر بودند و نکته جالب توجه اين است که نزديکان امام، ساعتشان را با نظم امام تنظيم مي کردند و امام نظمشان با ذکر بود، يعني وقتي ذکرشان به عدد معيني مي رسيد، پياده روي ايشان تمام مي شد.24 ايشان درباره ذکر مي فرمايند: «اي عزيز! در راه ذکر و ياد محبوب تحمل مشاق هر چه بکني کم کردي. دل را عادت بده به ياد محبوب، بلکه به خواست خدا صورت قلب، صورت ذکر حق شود.»25 و باز در جاي ديگر مي فرمايند: «براي زنده نمودن دل، ذکر خدا و خصوص اسم مبارک «يا حيُّ يا قيوم» با حضور قلب مناسب است.»26 ايشان در جاي ديگر مي فرمايند: «از بعضي اهل ذکر و معرفت منقول است که در هر شب و روز يک مرتبه در سجده رفتن و بسيار گفتن «لا اله الّا انت سبحانک، انّي کُنت من الظالمين» براي ترقيات روحي خوب است.»27 امام رحمه الله توصيه مي کردند که: «کوشش کن کلمه توحيد را که بزرگ ترين کلمه است و والاترين جمله است از عقلت به قلبت برساني که حظّ عقل، همان اعتقاد جازم برهاني است و اين حاصلِ برهان اگر با مجاهدت و تلقين به قلب نرسد، فايده و اثرش ناچيز است. چه بسا بعضي از همين اصحاب برهان عقلي و استدلال فلسفي، بيش تر از ديگران در دام ابليس و نفس خبيث باشند؛ و آن گاه اين قدم برهاني و عقلي تبديل به قدم روحاني و ايماني مي شود که از افق عقل به مقام قلب برسد و قلب باور کند آنچه از استدلال اثبات عقلي کرده است.»28 حضرت امام رحمه الله خود در آخرين لحظات عمر، زبانش مترنّم به ذکر «لا اله الّا الله» بود.29 علامه طباطبائي رحمه الله نيز دائم الذکر بود. ذکر «يا حيّ يا قيوم» و «يا دليل المتحيرين» را براي زنده داشتن قلب دستور مي دادند30 و در دستورالعملها سفارش به ذکر يونسيه «لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين» مي کردند.31 ايشان خودشان در جلسات دروس وقتي سکوت اختيار مي کردند به ذکر مشغول مي شدند. علامه در اواخر عمر اگر چه به مسائل مادي بي توجه بودند، ولي در همان حالت کسالت و کهولت، آهسته ذکر زمزمه مي کردند و به نوافل مراقبت داشتند، و ديده شد که در طيّ مسير، نافله ها را به جا مي آورند. يکي از همراهان علامه رحمه الله نقل کرده است که در يکي از روزهاي آخر عمر از علامه پرسيدم در چه مقامي هستند؟ در حالي که به زحمت سخن مي گفت، فرمود: مقام تکلم! پرسيدم با کي؟ فرمود: با حق!! توجه و عنايت ايشان به مسئله ذکر در اواخر عمر مبارکشان جلوه ديگري داشت و در روزهاي پاياني عمرشان، همواره ذاکر بودند و در ميان اذکار مختلف به ذکر «لا اله الا الله» توجه و عنايت خاصي داشتند و هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ايشان هيچ جوابي به هيچ کس نمي داد و سخن نمي گفت؛ فقط زير لب زمزمه مي کرد: «لااله الاالله».32 اينها تنها قطره اي از درياي بيکران جلوه هاي عرفاني امام رحمه الله و علامه طباطبائي رحمه الله مي باشد. امام رحمه الله و علامه طباطبائي رحمه الله در اموري مثل: ترک گناه و مکروه و انجام واجبات به بهترين نحو و تقيّد به مستحبات که اوّل درجه مراقبه است و نظم، کفاف، صمت، اخلاص، رضا، توکل، عطوفت با اهل خانه، نماز اول وقت و پرهيز از تظاهر و... الگو بودند.
وجه اشتراک: با مطالعه زندگي و سير تحصيلي و سيره عرفاني امام رحمه الله و علامه رحمه الله به چند نکته بر مي خوريم: نکته اوّل: حضرت امام رحمه الله و علّامه رحمه الله هر دو در علوم متداول حوزه مثل فقه و اصول و علوم عقلي و برهاني در حد اعلايي بودند و تزکيه نفس و علوم معنوي را نزد اساتيد برجسته طيّ کرده اند. هم در عرفان نظري متجلّي بودند و هم در عرفان عملي متخلّق، و هر دو سالک واصل وادي توحيد بودند و توانسته اند آثار ارزنده اي را از خود به يادگار بگذارند. امام رحمه الله و علامه رحمه الله وجه اشتراک زيادي با هم داشتند که مي توان به مراقبه کم نظير، اُنس با قرآن، عشق به اهل بيت عليهم السلام ، دائم الذکر بودن، اشتغال به ذکر «لااله الاالله» در آخرين لحظات زندگي، خدامحوري و خدانگري، توکل، رضا و... اشاره نمود.
وجه افتراق: امام خميني رحمه الله عارفي بود که طبق وظيفه، انقلاب سياسي و اجتماعي کرد، که نقش استاد مبارز ايشان در شخصيت عرفاني –انقلابي امام زياد بوده است. آيت الله شاه آبادي رحمه الله از شاگردان ميرزاي شيرازي است و مبارزه و برخوردهايي با رضا خان داشته و عليه او افشاگري کرده است و در اين مراحل، شاگرد خود را براي کاري بزرگ آماده مي کرده است. حجةالاسلام والمسلمين نصرالله شاه آبادي [فرزند استاد عرفان امام رحمه الله ]، بيان مي کند که قبل از تشريف فرمايي امام به نجف اشرف خواب ديدم در ايران جنگي واقع شده و يکي از برادران من شهيد شده است. بعد از هجرت امام به نجف اشرف خواب را براي امام تعريف کردم. ايشان فرمود: «اين جريانها واقع خواهد شد.» با اصرار من امام فرمودند: مطلبي را به تو مي گويم، ولي تا زماني که زنده هستم آن را براي کسي بازگو نکن. زماني که در قم خدمت والد شما بودم به ايشان خيلي علاقه داشتم و ايشان نيز مرا نامحرم نسبت به اسرار نمي دانستند. روزي براي من مسير حرکت و کار را بيان کردند.33 بنابراين امام براي چنين کار بزرگي تربيت شده بودند. علامه طباطبائي طبق تشخيص وظيفه، انقلاب تفسيري کرد و اقدام به تدريس تفسير و فلسفه نمود که در آن زمان، کار مشکلي بود، و بنابر فرموده آيت الله خويي، علامه طباطبائي خودش را قرباني قرآن کرد. حضرت امام رحمه الله و علامه رحمه الله از زبان شعر در ساحت عرفان استفاده مي کردند، که بعد از ارتحال ملکوتي امام رحمه الله پخش شعرهاي عرفاني ايشان به وسيله وسائل ارتباط جمعي، باعث احياء عرفان، در حوزه و روحانيت و مردم شد. امام خميني رحمه الله در زمينه عرفان شاگردان کمي تربيت کرده اند؛ ولي آثار عرفاني ارزنده اي را در دوران جواني نوشته اند؛ ولي علامه رحمه الله نسبت به امام شاگردان بيش تري در زمينه عرفان تربيت کردند امّا آثار عرفاني کم تري نوشته اند.
نتيجه: با مقايسه سيره عرفان امام خميني رحمه الله و علامه طباطبائي رحمه الله مشخص مي گردد که امام و علامه هر دو بهره وافري از علوم نقلي و عقلي داشتند، هم در عرفان نظري متجلي بودند و هم در عرفان عملي متخلّق، و با استفاده از دو بال علم و عمل به مراحل والاي عرفاني دست يافتند. امام و علامه در بيش تر مسائل عرفاني اشتراک داشتند و در عمل نيز اشتراکات آنها به منصه ظهور رسيد.? فهرست منابع ـ قرآن کريم اميري، ياور، چهل نامه عرفاني، انتشارات تشيّع، قم، چاپ اول، 1380ش. جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص، مرکز نشر اسراء، قم، 1378ش. حسن زاده آملي، حسن، مجموعه مقالات، مرکز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه، قم. حسيني تهراني، سيد محمد حسين، لب اللباب، انتشارات حکمت. ، مهر تابان، انتشارات واقعه. ستوده، امير رضا، پا به پاي آفتاب، نشر منجر، تهران، چاپ سوم، 1375ش. گلي زواره، غلامرضا، جرعه هاي جانبخش، انتشارات حضور، قم، چاپ سوم، 1380ش. مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي: کلام – عرفان، انتشارات صدرا. الموسوي الخميني رحمه الله ، روح الله، وعده ديدار، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله ، تهران، 1385. نقطه عطف، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله ، تهران، 1373ش. ، اربعين حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله ، تهران،، چاپ اول، 1376ش. ، چهل حديث، مرکز نشر رجاء، تهران، چاپ اول، 1368ش. ، ره عشق، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله ، تهران، چاپ اول، 1368ش. ، شرح حديث جنود عقل و جهل، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله ، تهران، چاپ سوم، 1377ش. ، کلمات قصار، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله ، چاپ اول، 1372ش. نگارش، حميد، حديث پايداري، انتشارات لوح محفوظ، تهران، چاپ اول، 1379ش. يادنامه مفسر کبير استاد علامه طباطبائي رحمه الله ، قم، انتشارات شفق، 1361ش. پي نوشت: 1) آشنايي با علوم اسلامي: کلام- عرفان، مرتضي مطهري، ص72. 2) بنيان مرصوص، آيت الله عبدالله جوادي آملي، ص96. 3) يادنامه علامه طباطبائي، ج1، ص51 ـ 52. 4) چهل حديث، روح الله الموسوي الخميني رحمه الله ، مرکز نشر رجاء، ص8. 5) چهل نامه عرفاني، ياور اميري، ص135. 6) پا به پاي آفتاب، امير رضا ستوده، ج4، ص159. 7) مجموعه مقالات، علامه حسن زاده آملي، ص19. 8) حديث پايداري، حميد نگارش، ص101. 9) کلمات قصار، روح الله الموسوي الخميني رحمه الله ، ص43. 10) محمد/24. 11) واقعه/77-79. 12) ره عشق، روح الله الموسوي الخميني رحمه الله ، ص27 و 28. 13) نقطه عطف، روح الله الموسوي الخميني رحمه الله ، ص18 و 19. 14) حشر/18. 15) اربعين حديث، روح الله الموسوي الخميني رحمه الله ، ص208. 16) مريم/ 57. 17) جرعههاي جانبخش، گلي زواره، ص228. 18) وعده ديدار، نامههاي حضرت امام خميني رحمه الله به سيد احمد خميني، ص25. 19) جرعههاي جانبخش،گلي زواره، خلاصه از صفحات 260 و 267 و 268 و 269 و 273. 20) همان، خلاصه از صفحات 273 و 269 و 268 و 267 و 260. 21) پا به پاي آفتاب، اميررضا ستوده، ج2، ص161. 22) مهر تابان، سيد محمد حسين حسيني تهراني، ص16. 23) جرعههاي جانبخش، گلي زواره، ص356. 24) حديث پايداري، حميد نگارش، ج1، ص180. 25) همان. 26) شرح حديث جنود عقل و جهل، روح الله الموسوي الخميني رحمه الله ، ص125. 27) حديث پايداري، حميد نگارش، ص285. 28) نقطه عطف، روح الله الموسوي الخميني رحمه الله ، ص24 و 25. 29) حديث پايداري، حميد نگارش، ج1، ص180. 30) رساله لب اللباب، سيد محمد حسين حسيني تهراني، ص92. 31) همان. 32) همان، ص415. 33) پا به پاي آفتاب، اميررضا ستوده، ج3، ص262. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره153.