نابرابري زن و مرد در مقام گواهي نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نابرابري زن و مرد در مقام گواهي - نسخه متنی

یوسف غلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
يوسف غلامي
نابرابري زن و مرد در مقام گواهي
در نظام آفرينش هيچ موجودي ناقص آفريده نشده است، چنان كه هيچ موجودي نيست كه سهم كامل خويش را از آفرينش و آفريدگار دريافت نكرده باشد. نيز در نقشي كه هر آفريده در جهان دارد، وجود هر چيز به جاي خود چنان لازم و تاثيرگذار است كه گويا بدون آن هيچ چيز در جاي خود قرار نگرفته است. بنابراين تعيين پاره اي وظايف ويژه براي برخي آفريده ها به مفهوم بي ارزشي ديگر آفريده ها نيست. قرآن كريم در اين باره مي فرمايد: «ولا تتمنوا ما فضل الله به بعضكم علي بعض »(1) ؛ «زنهار، آنچه را خداوند به [سبب] آن، بعضي از شما را بر بعضي [ديگر] برتري داده، آرزو نكنيد. »
حقوق ميان زن و مرد از آن نمونه اموري است كه داراي تفاوت هايي چشمگير است. نابرابري ارث زن و مرد، تفاوت گواهي زنان و مردان در پيشگاه قاضي، موضوع اختلاف ديه و قصاص زن و مرد و... از اين جمله بوده و سزاوار است به طور روشن مورد بررسي قرار گيرد.
تفاوت گواهي زن و مرد
قرآن مجيد در پي بيان حكم قرض دادن، نحوه شهادت زن و مرد را چنين بيان مي كند: «واستشهدوا شهيدين من رجالكم فان لم يكونا رجلين فرجل وامراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احديهما فتذكر احديهما الاخري » (2)؛ «دو گواه از مردان را به شهادت طلبيد. پس اگر دو مرد نبود، مردي را با دو زن، از ميان گواهاني كه [به عدالت آنان] رضايت داريد [گواه بگيريد] ، تا [اگر] يكي از آن دو [زن] فراموش كرد، [زن] ديگر، وي را يادآوري كند. »
جرايمي كه سبب اجراي حد يا تعزير مي شود دو نوع است:
1 - حق الله
2 - حق الناس
در نوع نخست (حق الله) به اتفاق نظر فقها گواهي زنان به هيچ نحو پذيرفته نيست، به جز زنايي كه حكم آن سنگسار باشد. (3) در زنا نيز گواهي زنان به طور مستقل پذيرفته نيست و با گواهي سه مرد و دو زن مجازات سنگسار ثابت مي شود و با گواهي دو مرد و چهار زن، فقط مجازات شلاق به اثبات مي رسد. (4)
در غير شرايط نامبرده اگر زناني چند بدون ضميمه مردان بخواهند انجام لواط يا زناي فردي را به اثبات رسانند، حكم قذف درباره ايشان جاري مي گردد و هر يك سزاوار هشتاد ضربه شلاق مي گردد. (5)
نيز در اجراي صيغه طلاق كه به حضور دو شاهد عادل نيازمند است و در اثبات رؤيت هلال ماه، گواهي زنان پذيرفته نيست.
شبهه بي اعتبار بودن گواهي زنان
برخي با تكيه به آيه نامبرده و حكم فقهي مساله، اين امر را دليلي بر كم ارزش بودن زنان از ديدگاه اسلام و ناقص بودن آنان از اين ديدگاه برشمرده اند، و مخصوصا بيان امام علي عليه السلام در خطبه 79 نهج البلاغه را مورد توجه قرار مي دهند كه آن حضرت تصريح كرده است كه: قواي عقلي زنان ناقص است، به همين سبب گواهي دو تن از ايشان، اعتبار گواهي يك مرد را داراست.
حقيقت آن است كه با چنين توجيهي بايد به نقصان آفرينش زن مطمئن شد. آيا بنابراين عقيده، خداوند از ميان همه آنچه شايسته و كامل آفريده است فقط زن را ناقص آفريده است؟! به فرض كه از وجود زن در برخي مسايل نبايد كمك جست آيا اين امر به معناي ناقص بودن ايشان است؟!
آيا اگر مردان نتوانند برخي وظايف زنان را انجام دهند يا بهتر باشد كه در انجام آن وظايف از ايشان كمك نگرفت، وجودشان ناقص شناخته مي شود؟!

معيار حكم داوران
1 - گاه قاضي با تكيه بر دلايلي كه خود به آن دست يافته - بدون توجه به شهادت افراد - به اجراي حكم مي پردازد، اگر چه ممكن است گواهي افراد بر يقين او بيفزايد. در اين قسم، تفاوتي ميان گواهي زن و مرد وجود ندارد و چه بسا با گواهي چندين مرد، قاضي به يقين دست نيابد اما با گواهي يا اعتراف يك زن به يقين برسد.
2 - قاضي اطلاعاتي درباره رويداد ندارد و فقط به گواهي شاهد است كه به چيزي حكم مي كند. در اينجاست كه گاه شهادت زنان پذيرفته نيست؛ مانند اثبات نوشيدن شراب كه از حقوق الهي است، نه حق الناس.
مسايلي كه به طور ويژه حق الله ناميده مي شود اموري است كه در ارتباط بنده با پروردگار است و خداوند مي داند كه در صورت انجام آن، با بنده خويش چگونه رفتار كند. حقوق الهي داراي نوعي ويژگي است كه به طور عادي گواهي زنان در آن سزاوار نيست؛ از آن نمونه:
الف - خداوند متعال در اثبات جرايمي كه به خود وي مربوط است (حق الله) بندگان را به كشف جرم و كاوش در افعال بندگان سفارش نمي كند و تا حد امكان از ايشان مي خواهد كه آن كارها را به طور علني به جاي نياورند و پوشيده اش بدارند و با توبه از تكرار آن جلوگيري كنند.
ب - زماني كه فرد بداند گواهي او در پيشگاه قاضي ارزش و اعتباري ندارد وي در اين باره مسؤوليتي احساس نمي كند و ناچار به تحقيق و تفحص نمي پردازد. بدين وسيله در اموري كه گواهي زنان پذيرفته نيست، زنان به زحمت و رنج نمي افتند و از حضور در محاكم قضايي معاف مي گردند.
تبيين و رفع شبهه
در پي رفع شبهه مورد گفت وگو، تبيين چند امر ضروري است:

1. حكمت مورد اشاره الهي
فرموده امام علي عليه السلام در نهج البلاغه گوياي حكمتي است كه در آيه نامبرده (سوره بقره، آيه 282) بدان اشاره شده است. پيش از بيان آن حكمت يادآوري اين امر لازم است كه تصور مي شود منظور از نقصان در فرموده امام علي عليه السلام، نقص در برابر كمال است نه در برابر تمام؛ بدين معنا كه زن با دارا بودن همه استعدادهاي رشد و كمال، نتوانسته است كمال خود را به دست آورد، نه آن كه وجودش ناتمام و ناقص (معيوب) است.
آيه نامبرده در بيان حكمت دو شاهد گرفتن از زنان، به جاي يك مرد، به نكته اي اشاره مي كند كه هيچ گوياي ضعف و نقص - به مفهوم عيب - براي زنان نيست. در آيه مي خوانيم: «تا اگر يكي از آن دو شاهد [موضوع را] فراموش كرد، آن ديگري به يادش آورد. »
اصولا مقايسه ميان موجودات امري اشتباه است. هر موجودي براي وظيفه اي معين آفريده شده است و هيچ گاه در مقايسه نمي توان توانايي يك گروه از موجودات را با توانايي گروه غير همجنس آن ها مقايسه كرد و آن گاه به نتيجه گيري پرداخت.
با اين فرض، پذيرش اين امر چندان دشوار نيست كه احساسات و حياي زنان ممكن است در حافظه ايشان اثر بگذارد، (6) به طوري كه ديده ها يا شنيده ها را فراموش كنند يا آن كه به گونه اي بر خلاف حقيقت آن بپندارند. (7) فردي كه از خشم و دعوا بيش از حد متعارف متاثر مي شود، قضاوتش درباره دعواي ديگران، از حقيقت دورتر است.
از طرفي ميان حافظه و علايق پيوند شديدي برقرار است و آدمي موضوعات مورد علاقه اش را بهتر به خاطر مي سپارد و زنان چون به مسايل عاطفي گرايش بيشتري دارند، آن امور را بهتر از مسايل حقوقي و اجتماعي در حافظه نگاه مي دارند. جز اين امر، اين واقعيت علمي را نمي توان از نظر دور داشت كه دوره بارداري و شيردهي تاثير چشمگيري در نقصان كلسيم، آهن و فسفر بدن دارد و كمبود اين مواد سبب ضعف حافظه مي شود.
اگر به واقع گواهي زنان به علت نقصان عقلي بي ارزش بود، نبايد در مواردي فقط گواهي زنان اعتبار داشته باشد، حال آنكه در بعضي مسايل فقط گواهي يك زن كافي است؛ مانند موردي كه زن به عادت ماهانه يا پاكي خود گواهي دهد. در موضوع زنده متولد شدن طفل، شيردان، دوشيزگي دختران و عيوب پوشيده زنان، گواهي زنان - بدون مرد - پذيرفته است.

2 - امتياز يا تكليف مشقت آور
آنچه سزاوار توجه است اينكه خيلي از آنچه ما براي مردان نوعي امتياز مي شمريم در حقيقت جلوه اي از تكاليف مشقت آور است. جهاد، شهادت در پيشگاه قاضي، قضاوت و مرجعيت همه وظايف سنگيني است كه به سبب دشواري آن ها همگان در انجام آن توانا نيستند و گاه از ميان مردان افراد اندكي مي توانند آن را به درستي انجام دهند.
اين امور را بايد تكليف دانست نه امتياز و حق. حقوق به مسايلي گفته مي شود كه واگذار شدني است و مي تواند با نقل و اسقاط و ارث به ديگري برسد، مانند صلح، قرض و بخشش، بر خلاف تكاليف كه وظيفه فرد شمرده مي شود و امتيازي نيست كه بتوان آن را به ديگري منتقل كرد يا بخشيد. شهادت در پيشگاه قاضي، نوعي تكليف مشقت آور است كه قابل واگذاري نيست و اگر آن را از دوش فرد بردارند دليل بر ضعف شخصيت انساني او شمرده نمي شود، چنان كه به عهده داشتن آن نير امتياز نيست.

فرد شاهد پس از احضار به دادگاه، در صورتي كه در رفتن براي گواهي كوتاهي كند علاوه بر انجام گناه، از سوي قاضي به دادگاه فراخوانده مي شود (جلب) و در صورت اجتناب از حضور، مؤاخذه مي گردد. پس از حضور و اظهار گواهي نيز اگر به درستي گواهي دهد از سوي متهم و بستگان او در معرض خطر قرار مي گيرد. اگر به دروغ نيز گواهي دهد، هم از نظر قانوني مورد پي گيري قرار مي گيرد و هم از نظر رواني دچار عذاب وجدان.
خداوند با توجه به همين امور اين وظيفه را از دوش زنان برداشته و شرايط شهادت دادن ايشان را تا حدي دشوارتر از مردان قرار داده است، تا به طور طبيعي گواه گرفتن از مردان آسان تر از زنان باشد و بدين وسيله زنان كمتر در معرض مشقت قرار گيرند.
در مورد طلاق اين نكته گفتني است كه طلاق ويرانگرترين پديده بر روحيات زن است و نتيجه آن جدايي و قهر و تلافي و خشم ميان زن و شوهر است. در هنگام اجراي طلاق و ايام پيش از آن به طور معمول هر يك از زن و مرد ديگري را عامل جدايي مي داند و در اتهام بستن به يكديگر تا مي توانند پيش مي تازند و بيشتر اصول اخلاقي و گاه انساني را زير پا مي گذارند. نظاره اين گفت وگوهاي تلخ واقعا دشوار است و بسا ممكن است تا مدت ها تاثير ناخواسته بر روحيات افراد بنهد. مشاهده اين صحنه هاي ملال آور، زنان را كه كانون آرامش و محبت
خانواده اند بيشتر رنج مي دهد و گاهي ايشان را به عذاب وجدان دچار مي سازد. فرد بي سبب خود را نكوهش مي كند و از آنچه ديده و شنيده يا گواهي كرده، دلتنگ است.
چه ضرورت دارد كه زنان در اين نمونه مسايل به اظهارنظر و گواهي فراخوانده شوند! در هر صورت، اظهار نظر و شهادت نوعي قضاوت است كه در سرنوشت ديگران تاثير مي نهد و ناخواسته روان فرد گواه را دستخوش نگراني مي سازد، به ويژه در جايي كه وي در قضاوت خود و شناخت ريشه مشكل، كوتاهي كرده باشد.
1) نساء/ 37.
2) بقره/ 282.
3) جواهر الكلام، محمدحسن نجفي، ج 41، ص 159.
4) تحريرالوسيله، ج 2، ص 416؛ جواهر الكلام، ج 41، ص 163.
5) ماده 76 قانون مجازات اسلامي.
6) الميزان في تفسير القرآن، ج 2، ص 278.
7) درباره تاثير متقابل احساسات و حافظه ر. ك: مجله زنان، ش 52.
منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره24
/ 1