نامه‌ ای به طلاب و فضلای حوزه هاى علمیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نامه‌ ای به طلاب و فضلای حوزه هاى علمیه - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
محسن قرائتي
نامه‌ اي به طلاب و فضلاي حوزه هاى علميه
در پي سوءالات مكرر عزيزان طلبه، درباره راههاي به دست آوردن توفيقات الهي، آنچه به نظر قاصرم مي‌رسد و تجربه كرده‌ام، به طور فشرده مي‌نويسم؛ البته موفقيت واقعي، گذشتن ازپل صراط در قيامت و رو سفيدي در آن روز است، نه شهرت و ستايش مردم در دنيا.
1. با نام او و با توكل به او درس و تحصيل را شروع كنيم: «اِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّك...» 1 زيرا دنيا به فرموده قرآن، هم قليل است، هم عارضي و هم فاني.
2. دليل تحصيل، بايد اين باشد كه مردم يا اهل توليدند، يا توزيع و يا مصرف. ما به سراغ علم مي‌رويم كه هم با تحقيق و پژوهش توليد علم كنيم، هم توليدات ديگران را با قلم و بيان توزيع كنيم، هم به آنچه آموخته ايم، عمل كنيم. در حديث مي‌خوانيم: خوشا به حال كسي كه با تفكرش توليد، با بيانش توزيع و با تمام وجودش عمل كند؛ «عَالِمٌ [نَاطِقٌ] ينْتَفِعُ بِعِلْمِهِ.‌» 2
3. خداوند، شرط دريافت توفيقات را گام نهادن و تلاش در راه خود مي‌داند: «وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِينَّهُمْ سُبُلَنا» 3 و درباره داوراني كه از طرف زن و مرد براي آشتي دادن گرد هم مي‌آيند، مي‌فرمايد: اگر قصد جدي آنان بر اصلاح باشد، خداوند به خاطر حسن نيت آنان، آشتي را برقرار خواهد كرد؛ «إِنْ يريدا إِصْلاحاً يوَفِّقِ اللَّهُ بَينَهُما...‌» 4لذا درس خواندن و تبليغ و تأليف، بايد براي خدا باشد، نه رسيدن به دنيا و مقام و اظهار وجود.
4. تزكيه، مهم‌تر از تعليم است. خداوند پس از يازده سوگند، مي‌فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّيهَا». 5 جالب آنكه در انجام وظائفي از قبيل: تقوا، جهاد، عبادت، توبه و غير آن، مي‌فرمايد: «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ 6 «باشد كه رستگار شويد.‌» اما درباره تزكيه مي‌فرمايد: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّيها»؛ 7 «قطعاً كسي كه خود را تزكيه كند، به رستگاري مي‌رسد.‌»
5. مراجع تقليد مي‌فرمايند: تقليد در احكام است، نه موضوعات. و عمر و جواني هر يك از ما، از موضوعات، است. پس خود بايد در به كارگيري سرمايه عمر اجتهاد كنيم. اگر دانشمندي در زماني، عمر خود را صرف مسائلي كرده، دليل آن نيست كه ما در اين زمان نيز عمرمان را صرف همان مسائل كنيم. ما بايد عمر خود را صرف كاري كنيم كه يا واجب و ضروري باشد، يا مورد نياز فرد و جامعه و يا حداقل مستحب.
يك طلبه بايد ادبيات عرب را خوب بداند؛ در حدي كه اگر قرآن بدون اعراب را ديد، بتواند صحيح بخواند؛ اما حفظ اشعار سيوطي، نه واجب است، نه مستحب و نه نياز فرد و جامعه؛ گر چه بعضي از بزرگان در زماني آن را حفظ بوده اند.
6. دعاي والدين، يكي از عوامل توفيق است و چه محروميتهايي در اثر عاق والدين حاصل مي‌شود.
7. درباره اخلاص، در قرآن، يك جا مي‌خوانيم: «لانُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»؛ 8 يعني ما حتي در دل خود انتظار جزا و تشكر نداريم و تعبير ديگر اين است كه «لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيهِ أَجْراً»؛ 9 به زبان نيز درخواست هيچ گونه پاداشي نمي‌كنيم. معناي اين دو آيه اين است كه نه در دل و نه در زبان، انتظار اجر و پاداش نباشد، ولي اگر هديه‌اي دادند، بپذيريم.
قرآن درباره اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله كه طعام خود را در آستانه افطار و با وجود گرسنگي خود پي درپي و خالصانه به مسكين و يتيم و اسير دادند و گفتند: «لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً»؛ 10در ده آيه پياپي، چهارده نوع پاداش اخروي را براي آن بزرگواران بيان مي‌كند و سپس مي‌فرمايد: شما قصد جزا و شكور نداشتيد، اما ما كار شما را فراموش نكرديم: «إِنَّ هذا كانَ لَكُمْ جَزاءً وَ كانَ سَعْيكُمْ مَشْكُوراً». 11
آري، اگر انسان چشم داشتي به مال و مقام نداشته باشد، چندين برابر، الطاف الهي را دريافت خواهد كرد.
8. يكي از عوامل دريافت توفيق و امدادهاي الهي، روح پاك است. در قرآن از سه نوع قلب ياد شده است: قلب سليم، قلب منيب و قلب مريض.
«قلب سليم» آن است كه در آن جز حق نباشد و «قلب منيب» آن است كه اگر انحراف و گرايش به باطلي پيدا كرد، زود برگردد و «قلب مريض» آن است كه گرفتار عناد و نفاق و سوء ظن و كينه و امثال آن باشد. چنين قلبي، مانند ظرف آلوده‌اي است كه هر چه در آن بريزند، آن را نيز آلوده مي‌كند.
براي دريافت الطاف الهي، از همين الآن تصميم بگيريم هر كس به شخص ما ظلم كرده، او را ببخشيم. آري، بخشيدن زمينه ساز بخشيده شدن، است. قرآن در سوره نور مي‌فرمايد: اگر دوست داريد خدا شما را ببخشد، پس ديگران را عفو كنيد؛ «وَلْيعْفُوا وَلْيصْفَحُوا اَلا تُحِبُّونَ أَنْ يغْفِرَ اللَّهُ لَكُم‌» 12در قرآن از قلب پر سوز پيامبر نسبت به مردم ستايش شده كه براي نجات مردم حرص مي‌زد: «حَريصٌ عَلَيكُم‌» 13داوند به موسي عليه السلام فرمود: چون دلسوز بودي، تو را به مقام نبوت رساندم.
9. هدف ما رسيدن به جايگاه صالحان و رضاي خدا باشد، نه آنكه مثل فلان فرد صاحب مقام بشويم؛ زيرا اگر نشديم، خود را بستانكار خداوند مي‌پنداريم كه اين خطر بزرگي است و بايد بدانيم كه رضاي خداوند در انحصار رسيدن به فلان درجه يا رسيدن به مقام فلان شخص نيست. بسياري از افراد گمنام، آبرومندان درگاه خدا هستند.
10. از تعطيلات بكاهيم.
چرا بايد تحصيل كه به مراتب از كار و تجارت مهم‌تر است، اين همه تعطيلات داشته باشد؟
اگر ما به آيه «رِحْلَةَ الشِّتاءِ وَ الصَّيف» 14 عمل كنيم، حتي در گرم‌ترين زمانها با هجرت به منطقه‌اي ديگر، كار خود را ادامه خواهيم داد. افرادي را مي‌شناسم كه به خاطر انتقال مكان در تابستان و استفاده از تعطيلات، دهها كتاب مفيد نوشته اند؛ بگذريم كه اين نوشته‌ها در اثر مطالعه صدها جلد كتاب بوده است كه در آن ايام مطالعه كرده اند. چه بزرگاني كه در ايام اسارت و زندان، آثار مهمي از خود به جاي گذارده اند.
11. ازدواج مهم‌تر از تحصيل است؛ زيرا ازدواج يك ضرورت است و تحصيل يك فضيلت. هرگاه ضرورت ازدواج احساس شد، به خاطر فضيلت تحصيل، آن را به تأخير نيندازيم.
12. اصل در تحصيل، استفاده علمي همراه با استفاده معنوي اخلاقي است؛ گرچه استاد مشهور و مركز تحصيل، معروف نباشد. قرآن مي‌فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر»؛ 15 و نمي‌فرمايد: «فَسْئَلُوا اَهْل الْعِلْمِ»؛ يعني بايد به سراغ استادي برويم كه علاوه بر علم، اهل قرآن و نماز و تقوا و توسل نيز باشد؛ زيرا قرآن و نماز ذكر است؛ «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري»؛ 16 و «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر‌» 1713. درس و تحقيق، ما را از وظيفه و عمل غافل نكند. اگر در مركزي بيشترين بحث در مورد پاكيزگي بود، بايد آن مركز نظيف‌ترين منطقه باشد. اگر بيشترين اسلام شناسان در محلي جمع شده اند، بايد جوانان آن منطقه بهترين افراد باشند وگرنه مثال كساني كه در مراكزي پژوهش مي‌كنند، ولي از وظيفه و عمل و ارتباط با مردم عقب مانده اند، مثال سوزني است كه از نخ جدا شده و چيزي با آن دوخته نمي‌شود.
14. يكي از عوامل توفيق، دوست باتقواست. حضرت موسي عليه السلام براي موفقيت خود از خداوند همكار خوب درخواست كرد و گفت: «هارُونَ أَخي اُشْدُدْ بِهِ اَزْري وَ اشْرِكْهُ في اَمْري كَي نُسَبِّحَكَ كَثيرا». 18 اگر بسياري از مساجد و مراكزي كه در اختيار افراد كهن سال، مريض، بي نشاط و خسته است، با مشاركت و فعاليت ديگراني كه داراي نشاط و بيان و تحصيلات جديد هستند، گره بخورد، فعاليت آن مركز و مسجد و موفقيت آن چندين برابر خواهد شد.
حضرت موسي با آنكه پيامبر اولوالعزم بود، با جمله «هُوَ أَفْصَحُ مِنِّي لِسانا» 19 اقرار كرد كه هارون از من فصيح‌تر است؛ ولي بسياري از ما كه انواع لياقتها را در ديگران مي‌بينيم، گاهي به خاطر غفلت و گاهي به خاطر انحصارطلبي و خود محوري، آنان را شريك كار خود نمي‌گردانيم.
15. خشيت و عبادت، به خصوص نماز اول وقت و توجه به مستحبات و احترام به بزرگان و توسل به اولياي خدا، نشانه علم مفيد است. در حديث مي‌خوانيم: «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ الْعِبَادَةُ؛ 20يوه علم پرستش است.‌» اگر تحصيل كردگان داراي تقوا و عبادت و ادب بيشتري بودند، خوشحال باشند وگرنه... .
16. در شيوه تحقيق، تنها به حافظه تكيه نكنيم، بلكه لازم است يادداشت برداري كنيم كه يادداشت كردن نكته‌ها و تنظيم آنها سبب بركت در عمراست؛ لكن يادداشت با خط خوب و با سرفصل معين به گونه‌اي كه با گذشت زمان تاريخ مصرف آنها تمام نشود.
17. به هر مقدار كه آموختيم، وظيفه ابلاغ داريم. قرآن مي‌فرمايد: «فَلْينْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّه»؛ 21 يعني اگر يك حديث ياد گرفتيم، در اولين فرصت به افراد خانواده و براي نزديك‌ترين فردي كه در دست رس است، بيان كنيم. نبايد بگوييم هرگاه به فلان مرحله برسيم، به ديگران خواهيم گفت؛ زيرا همان گونه كه گاهي يك برگ زرد، كشتي چندين مورچه مي‌شود، گاهي يك نكته و تذكر، سبب نجات افرادي مي‌شود.
18. هرگاه مطلب مفيدي را يادداشت كرديم، آن را در اختيار ديگران نيز بگذاريم و هر چه بيشتر انفاق علمي كنيم، توفيق و الهام الهي را بيشتر دريافت خواهيم كرد.
19. از كارهاي تكراري پرهيز كنيم. اگر در شهر به ما نياز نيست، به روستا برويم. اگر در مسجد نياز نيست، به سراغ مدارس و نسل نو برويم. اگر بعضي از درسها فراوان است، به سراغ تدريس درسهاي ديگر برويم. چرا بايد بعضي درسها بسيار باشد، ولي درس تفسير قرآن و نهج البلاغه ناياب يا كمياب باشد؟
20. ناگفته پيداست كه هدف حوزه‌ها، تربيت عالم رباني است و قرآن، عالم رباني را كسي مي‌داند كه پيوسته به آموزش و تدريس كتاب آسماني مشغول باشد: «كُونُوا رَبَّانِيينَ بِما كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتابَ وَ بِما كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ». 22
قرآن، افراد و مراكزي را كه در آن، كتاب آسماني محور نباشد، پوچ مي‌داند: «لَسْتُمْ عَلي شَي ءٍ حَتَّي تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيكُم‌» 23ملا صدرا در تفسير سوره واقعه و فيض كاشاني در رساله انصاف و امام خميني در صحيفه نور و جمعي ديگر از بزرگان، از اينكه تمام عمر خود را به تدبر در قرآن نپرداخته اند و قرآن در حاشيه كارشان بوده، به شدت ناله‌ها و انابه‌ها داشته‌اند.
اگر بناست درس اخلاق داشته باشيم، چه چيزي از آيات اخلاقي قرآن، محكم‌تر و بهتر است؟ اگر بناست به عوامل عزت و سقوط ملتها بنگريم، چه چيزي، استوارتر از تاريخ اقوامي است كه در قرآن آمده است؟ اگر بناست ملاكهايي را براي انتخاب راه خود يا نصب و عزل مسئولين، يا داشتن روابط حسنه يا قطع آن، يا ملاكهايي براي انتخاب همسر و شغل، يا شناخت خوردنيها و نخوردنيها، گفتنيها و نگفتنيها، دوستان خوب يا ناباب، اطلاع از آينده جهان و بشريت، آشنايي با تاريخ و فلسفه آن، شيوه رابطه با خدا و نحوه عبادت و مناجات، رابطه با خلق، طبيعت، فرزند، والدين، دوست، دشمن، اهل كتاب، فرشتگان و هر چيز ديگري كه انسان نيازمند آن است، داشته باشيم، بايد تمام آن ملاكها را در قرآن و سنت پيامبر و روايات اهل بيت عليهم السلام جستجو كنيم.
گاهي مي‌گويند: ما بايد ابتدا اطلاعات عميق و وسيع پيدا كنيم و سپس به سراغ قرآن برويم. اين حرف مثل آن است كه بگوييم: ما بايد اول غواص شويم، بعد به سراغ دريا برويم؛ در حالي كه از نگاه به دريا، شنا در دريا، ماهيگري و قايقراني در دريا مي‌توان آغاز كرد و در صورت آمادگي غواص شد. قرآن محوري، آن است كه از آغاز، تربيت و تعليم ما بر اساس قرآن پايه ريزي شود؛ مثلاً به جاي «ضرب زيد عمراً» در ادبيات، بگويند: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً» 24و در فن بلاغت، ما را با شأن نزولهاي قرآن آشنا كنند. اگر بدانيم در چه حادثه‌اي چه آيه‌اي نازل شده است، با حكمت الهي آشنا مي‌شويم و فصاحت و بلاغت واقعي همين است.
متأسفانه بسياري از فضلا را سراغ دارم كه عمر خود را در كتابهاي ديگر درباره شناخت فصاحت و بلاغت و مقتضاي حال گذراندند، اما در عمل با هيچ صنفي نمي‌توانند طبق مقتضاي حال آنان صحبت كرده، ارتباط برقرار كنند. مقتضاي حال آن است كه جعفر طيار براي پادشاه مسيحي در حبشه، آيات سوره مريم را خواند؛ زينب كبري براي مردم كوفه كه علي عليه السلام را مي‌شناختند، به گونه‌اي سخن گفت و براي مردم شام كه با اسلام معاويه آشنايي داشتند، به گونه‌اي ديگر.
ما اگر بدانيم چه آيه‌اي در چه زماني نازل شد، با سليقه قرآني تربيت مي‌شويم. در تشبيهات و تمثيلات و سوگندها و حتي چيدن كلمات قرآن، دريايي از فصاحت و بلاغت وجود دارد كه ما از آن محروميم و سرگرم فهميدن سخنان ديگران.
21. انسان بايد براي وقت خود برنامه‌ريزي داشته باشد. در كنار تحصيل از مستحبات به خصوص نافله شب و از گفتگو و انس با دوستان خوب و از ورزش و تفريح غافل نشود؛ البته ورزش كردن، نه تماشاي ورزش ديگران!
22. انذار خويشاوندان: قرآن به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله سفارش مي‌كند: «وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبين» 25 و پيامبر در كنار كار رسمي، نسبت به خانواده خود نيز توجه ويژه داشت: «وَ كانَ رَسُولاً نَبِيا وَ كانَ يأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاة‌» 26
23. آزادي از قيود نا به جا: گروهي اسير شرق و غرب نيستند، ولي اسير خيالات خود و جامعه هستند. ما بايد با تمام قيودي كه در نزد عقل و دين جايگاهي ندارند، مبارزه كنيم. بسياري از افراد كه مشغول كارهايي بزرگ، در مراكز بزرگ و با عنوان بزرگ هستند، به آنها نمي‌رسند و از كارهاي به ظاهر كوچك هم محروم مي‌شوند. اگر درس و جلسه علني نداشتيم، از كار با افراد خصوصي غافل نشويم. در اين جلسات است كه مي‌توانيم افراد را تربيت كنيم و اين خيلي مهم است.
24. تشخيص وظيفه: همان گونه كه پزشك اطفال داريم، روحاني اطفال نيز لازم است. اگر بتوانيم از دويست داستان واقعي قرآن براي نسل نوجوان بهره گيريم و لطيفه‌هاي آن را بيان كنيم، بسيار موفق خواهيم بود. آري بايد بيشترين توجه ما به نسل نو و كارهاي واجب، آن هم واجبات فراموش شده‌اي كه جاذبه مادي ندارند، باشد.
25. مشاوره: قرآن درباره پيامبر صلي الله عليه و آله مي‌فرمايد: «وَ يمْشي فِي الْأَسْواقِ»؛ 27يعني در ميان مردم و بازار راه مي‌رفت و نيازهاي مردم را از نزديك لمس مي‌كرد. بسياري را سراغ دارم كه به خاطر انزوا و مشورت نكردن، تحقيقاتي كرده اند كه مفيد نبوده است. اين افراد منزوي حتي گاهي كه در رسانه‌هاي عمومي سخن مي‌گويند، نمي‌توانند با مردم ارتباط برقرار كنند.
26. در شيوه تحصيل و تبليغ و تأليف، به قرآن توجه كنيم كه مي‌فرمايد: «قُولُوا قَوْلاً سَديداً»؛ 28يعني حرفهاي محكم و مستدل بزنيد و به نقل خواب و شعر و تاريخ و تحليل و برداشتهاي اين و آن كه احتمال انحراف در آنهاست، تكيه نكنيد؛ به گونه‌اي كه هر كجا از ما استدلال خواستند: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُم»؛ 29 بتوانيم از خود دفاع كنيم.
27. استفاده از فرصت: در خواندن مطبوعات و ديدن فيلم، ملاك و معياري داشته باشيم؛ نه هر دانستني ارزشمند است و نه ما آن قدر عمر داريم كه به تمام اخبار و فيلمها برسيم. گاهي ديدن فيلمي يا خواندن مقاله و آماري، براي فرد يا گروهي ضرورت دارد، ولي براي ديگران نه تنها ضرورت ندارد، بلكه اتلاف عمر است؛ چنان كه در روايت است: «مِنْ حُسْنِ إِسْلامِ الْمَرْءِ تَرْكُهُ مَا لا يعْنِيهِ.‌» 3028. ارتباط مردمي: رابطه مردمي ما بايد قوي باشد، همان گونه كه قرآن مي‌فرمايد: انبياء از مردم، با مردم و در ميان مردم بودند: «رَسُولاً مِنْهُم»؛ 31 «فيهِمْ رَسُولاً»؛ 32«وَ الَّذينَ مَعَهُ.‌» 3329. در شيوه تبليغ و تدريس، لازم نيست همه چيز را از حفظ بخوانيم. همراه داشتن كتاب و يادداشت، يك كار با ارزش است. مقام معظم رهبري در خطبه‌هاي نماز جمعه روز عاشورا، از روي كتاب لهوف، مقتل امام حسين عليه السلام را خواندند.
همچنين لازم نيست در جلسات متعدد از يك موضوع سخن بگوييم، بلكه تنوع و سادگي بيان و خودماني حرف زدن و كوتاه سخن گفتن از عوامل توفيق است. متأسفانه بعضي خيال مي‌كنند كه بايد چندين ساعت پيرامون يك نكته و موضوع بحث كنند و اين را كمال مي‌دانند و سادگي بيان و سرعت انتقال و خودماني بودن را سبكي مي‌پندارند و نسل ميليوني را با چند نفر خواص معامله مي‌كنند.
30. اصل صرفه جويي: برنامه‌هاي تحصيلي و تبليغي را با حداقل هزينه برگزار كنيم و بدانيم هر چه تشريفات بيشتر باشد، تداوم و مقدار شركت كنندگان كمتر خواهد بود.
31. تحريك نابه جا ممنوع: در برخوردها ديگران را حساس نكنيم و خود را رقيب فرد يا گروهي قرار ندهيم تا بخشي از عمر ما صرف حذف رقيب نشود.
تا ضرورت نيست مسئوليتي را نپذيريم و در تشخيص ضرورت، از افراد صاحب نظر سوءال كنيم.
32. براي موفقيت از خدا استمداد كنيم. خداست كه محبت نوزادي را كه قاتل فرعون خواهد شد، در دل او قرار مي‌دهد: «أَلْقَيتُ عَلَيكَ مَحَبَّةً مِنِّي‌» 34داوند است كه ميان عروس و داماد مودّت قرار مي‌دهد: «وَ جَعَلَ بَينَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة‌» 35ضرت ابراهيم عليه السلام از خدا مي‌خواهد كه دلهاي مردم را به سوي خانه‌اش گرايش دهد: «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوي إِلَيهِم» 36.
مبلّغ و استاد خيال نكند اگر داراي مدرك و لباس و لقبي بود، حتماً محبوبيت هم خواهد داشت. قرآن، محبوبيت را علاوه بر لطف خدا، در سايه ايمان و عمل صالح مي‌داند: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً». 37
33. موفقيت را تنها در انحصار يك راه ندانيم. قرآن مي‌فرمايد: «لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ». 38براي جذب و دعوت بعضي افراد، بايد از راه مهماني، هنر، و برنامه‌هاي شاد و متنوع آنان را جذب كرد.
34. اولويتها را در نظر بگيريم.

مسائل عاطفي را قبل از مسائل فرهنگي مورد توجه قرار دهيم و مسائل فرهنگي را قبل از مسائل اقتصادي در نظر بگيريم. قرآن ابتدا مي‌فرمايد: «اَلَمْ يجِدْكَ يتيما فَآوي» 39 ، بعد مي‌فرمايد: «وَ وَجَدَكَ ضالاًّ فَهَدي» 40 ، بعد مي‌فرمايد: «وَ وَجَدَكَ عائِلاً فَاَغْني» 41 . آري كودك يتيم قبل از هر چيز محبت لازم دارد، بعد ارشاد و هدايت و سپس تأمين هزينه زندگي و رفاه.
35. از مراكز علمي استفاده كنيم، ولي خود را در انحصار آنها قرار ندهيم؛ همان گونه كه از نور خورشيد استفاده مي‌كنيم، ولي اگر به نور آن خيره شويم، كور مي‌شويم. بايد در كنار برنامه‌هاي رسمي حوزه و دانشگاه، خودمان نيز پس از نياز سنجي، برنامه‌هايي داشته باشيم.
36. برنامه‌ريزي خود را از قرآن بياموزيم. اگر مسئله تقوا و نماز در همه جا هست، پس ما نيز در همه برنامه‌ها به نحوي به آن بپردازيم. ما بايد دقت كنيم كه قرآن در سالهاي اول بعثت چه دستوراتي داده و در سالهاي بعد چه دستوراتي و برنامه‌ريزي خود را نيز اين گونه قرار دهيم. همچنين كدام مسئله را تكرار كرده و به كدام مسئله به اجمال و يا تفصيل پرداخته است.
نسبت به تدبر در قرآن، چه حساسيتي نشان داده است، پس ما نيز درباره تدبر در قرآن همان حساسيت را داشته باشيم. آري، بي اطلاعي از بسياري از علوم توبيح ندارد، ولي عدم تدبر در قرآن به شدت مورد توبيخ است: «أَفَلا يتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ‌ام عَلي قُلُوبٍ أقْفالُها‌» 42
37. ايجاد حساسيت ممنوع: سعي كنيم حساسيتهاي سياسي و نژادي و امثال آن را به وجود نياوريم. حضرت رسول صلي الله عليه و آله روز ورود به مدينه كه ميزبانان فراواني از قبائل مختلف داشت، فرمود: هر كجا شتر خوابيد، منزل مي‌كنم. تا مردم حضرت را بي طرف بدانند.
38. در كارها پيشگام باشيم و انتظار ستايش بي جا نداشته باشيم: «وَ يحِبُّونَ أنْ يحْمَدُوا بِما لَمْ يفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ». 43
39. در تحصيل و تدريس، اولويتها را در نظر بگيريم. بي خبري از قرآن و روايات براي روحاني ننگ است، ولي بي خبري از بسياري از دانستنيهاي ديگر ننگ نيست. در سير مطالعاتي با كارشناسان موفق و دانشمند مشورت كنيم.
40. ما تنها مسئول گرياندن مردم نيستيم. بلكه همان گونه كه خداوند هم مي‌خنداند و هم مي‌گرياند: «وَ أَنَّهُ هُوَ أضْحَكَ وَ أبْكي»؛ 44 ما نيز با حفظ وقار بايد برنامه‌هاي شاد با سخنان حكيمانه داشته باشيم.
در خاتمه، محوريت قرآن و تدبر در آن و توسل به حضرت مهدي عليه السلام و ساير ائمه عليهم السلام را فراموش نكنيم.
پي نوشت:
1) علق/1: «بخوان به نام پروردگارت.‌»
2) بحار الانوار، ج2، ص18، ح45.
3) عنكبوت/ 69: «و آنها كه در راه ما جهاد كنند، قطعا به راه‌هاي خود هدايتشها خواهيم كرد.‌»
4) نساء/ 35: «اگر [آن دو داور] تصميم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها كمك مي‌كند.‌»
5) شمس/ 9: «هر كس نفس خود را پاكيزه كرد، رستگار شد.‌»
6) بقره/ 189؛ آل عمران/ 130؛... .
7) شمس/ 9.
8) انسان/ 9.
9) انعام/ 90؛ هود/ 51؛ شوري/ 23.
10) انسان/ 9.
11) همان/ 22: «اين پاداش شماست و سعي و تلاش شما مورد قدرداني است.‌»
12) نور/ 22.
13) توبه/ 128.
14) قريش/ 2: «سفرهاي زمستانه و تابستانه.‌»
15) انبياء/ 7: «از اهل ذكر بپرسيد.‌»
16) طه/ 14: «نماز را به ياد و ذكر من بپادار.‌»
17) حجر/ 9: «ما ذكر (قرآن) را نازل كرديم.‌»
18) طه/ 30 ـ 33: «برادرم هارون را [وزير من قرار بده] و پشتم را به او محكم كن و او را در كارم شريك ساز تا تو را بسيار تسبيح بگوييم.‌»
19) قصص/ 34: «او زبانش از من فصيح‌تر است.‌»
20) غرر الحكم، ص 64، ح798.
21) طلاق/ 7: « [آنها كه تنگدست هستند] بايد از آنچه خدا به آنها داده انفاق كنند.‌»
22) آل عمران/ 79: « [عالمي] رباني باشيد، آن گونه كه كتاب خدا را مي‌آموختيد و درس مي‌خوانديد.‌»
23) مائده/ 68: « [اي اهل كتاب!] شما هيچ آيين صحيحي نداريد، مگر اينكه تورات و انجيل و آنچه از طرف پروردگار بر شما نازل شده است را برپا داريد.‌»
24) ابراهيم/ 24؛ نحل/ 75؛... .
25) شعراء/ 214: «و خويشاوندان نزديكت را انذار كن.‌»
26) مريم/ 54 و 55: «و رسول و پيامبري بود و خانواده‌اش را به نماز فرمان مي‌داد.‌»
27) فرقان/ 7.
28) احزاب/ 70.
29) بقره/ 111: «بگو: دليل خودتان را بياوريد.‌»
30) وسائل الشيعه، ج12، ص199: «از خوبي اسلام شخص آن است كه آنچه به كارش نمي‌آيد، ترك كند.‌»
31) بقره/ 129.
32) آل عمران/ 164.
33) فتح/ 29.
34) طه/ 39: «محبتي از خودم بر تو افكندم.‌»
35) روم/ 21: «و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد.‌»
36) ابراهيم/ 37: «پس دلهاي گروهي از مردم را متوجه آنها ساز.‌»
37) مريم/ 96: «مسلما كساني كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند، خداوند رحمان محبتي براي آنها در دلها قرار مي‌دهد.‌»
38) يوسف/ 67؛ «از يك در وارد نشويد.‌»
39) ضحي/ 6: «آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟»
40) همان/ 7: «و تو را گمشده يافت و هدايت كرد؟»
41) همان/ 8: «و تو را فقير يافت و بي نياز كرد؟»
42) محمد/ 24: «آيا آنها در قرآن تدبر نمي‌كنند يا بر دلهايشان قفل نهاده شده است؟»
43) آل عمران/ 188: «و دوست دارند در برابر كار [نيكي] كه انجام نداده اند، مورد ستايش قرار گيرند. پس مپندار كه از عذاب بر كنارند.‌»
44) نجم/ 43: «و اينكه اوست كه مي‌خنداند و مي‌گرياند.‌»
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره74.
/ 1