نشانه ها و زیان های حسادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نشانه ها و زیان های حسادت - نسخه متنی

حسین تربتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
حسين تربتي
نشانه‌ها و زيان هاي حسادت
حسود دائماً ناراحت است و همين امر سبب ناآرامي و سلب آسايش روحي او مي‌گردد. به هر اندازه ديگران موفقيت به دست آورند و از نعمتهاي الهي برخوردار شوند، به همان اندازه حسود آسايش و آرامش روحي را از دست مي‌دهد.
حسود نمي‌تواند پيشرفت و ترقي ديگران را ببيند؛ مثلاً ديگري در امتحان نمره عالي آورده، ولي حسود خوابش نمي‌برد؛ همسايه، عروس و داماد خوبي نصيبش شده، بيچاره حسود زخم معده مي‌گيرد. در روايات نيز به برخي علائم اشاره شده است؛ از جمله امام صادق عليه السلام مي‌فرمايد: «قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ لِلْحَاسِدِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ يغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ يتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ يشْمَتُ بِالْمُصِيبَةِ؛ 1 لقمان به پسرش گفت: براي حسود سه علامت است: پشت سر [محسود] غيبت مي‌كند و هر گاه در حضور [او] باشد، تملق و چاپلوسي مي‌كند و اگر [محسود] دچار مصيبت شود او را شماتت [و خود خوشحالي] مي‌كند.»
در روايت فوق به سه نشانه اشاره شده است: 1. غيبت و عيب جويي در غياب ديگران؛ 2. تملق و چاپلوسي در حضور افراد؛ 3. شماتت و خوشحالي در مصائب ديگران. اين سه نشانه بيانگر اين است كه حسود اگر اسباب خوشحالي ديگران فراهم شود، غمگين خواهد شد. علي عليه السلام فرمود: «يكْفِيكَ مِنَ الْحَاسِدِ أَنَّهُ يغْتَمُّ فِي وَقْتِ سُرُورِكَ؛ 2 از [براي شناخت] حسود همين تو را بس كه در زمان شادماني تو غمگين مي‌شود.»
در برخي آيات و روايات به خوشحالي و ناراحتي حسود با هم اشاره شده است؛ از جمله در قرآن مي‌خوانيم: «إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصيبَةٌ يقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ يتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ‌»؛ 3 «هرگاه نيكي به تو [اي پيامبر!] رسد، آنها را [بر اثرحسادت] ناراحت مي‌كند و اگر مصيبي به تو رسد، مي‌گويند: ما [قبلاً پيش بيني چنين مطلبي را مي‌كرديم و] تصميم لازم را گرفتيم و باز مي‌گردند، در حالي كه خوشحال اند.»
در اين آيه، ناراحتي كفار حسود از پيروزي پيامبرصلي الله عليه وآله و خوشحالي آنها از شكست حضرت، در كنار هم ذكر شده است.
و در روايتي از علي عليه السلام مي‌خوانيم: «الْحَاسِدُ يفْرَحُ بِالشرور وَ يغْتَمُّ بِالسُّرُورِ؛ 4 حسود از شرور و بديها خوشحال مي‌شود و از خوشحاليها غمگين و ناراحت مي‌گردد.»

زيانهاي حسادت
ضررها و زيانهاي حسادت در دو بخش قابل بررسي است:

الف. زيانهاي دنيوي
زيانهاي روحي و جسمي حسادت در دنيا بيش از آن است كه در بخشي از يك مقاله بيان شود. آنچه مي‌توان گفت، اهمّ زيانهاست كه عبارت اند از:

1. نا آرامي رواني
حسود دائماً ناراحت است و همين امر سبب ناآرامي و سلب آسايش روحي او مي‌گردد. به هر اندازه ديگران موفقيت به دست آورند و از نعمتهاي الهي برخوردار شوند، به همان اندازه حسود آسايش و آرامش روحي را از دست مي‌دهد. هر چند از امكانات رفاهي خوبي هم برخوردار باشد و تا اين صفت رذيله را درمان نكند، آسايش پيدا نمي‌كند.
از حضرت ذكرياعليه السلام نقل شده كه خداوند تبارك و تعالي مي‌فرمايد: «اَلْحَاسِدُ عَدُوٌّ لِنِعْمَتِي مُتَسَخِّطٌ لِقَضَائِي غَيرُ رَاضٍ لِقِسْمَتِي الَّتِي قَسَمْتُ بَينَ عِبَادِي؛ 5 حسود دشمن نعمت من است [كه به بندگانم مي‌دهم] و بر تقدير و فرمان من غضبناك است و از روزي كه بين بندگانم تقسيم نموده‌ام، ناراضي است.»
همين ناراحتي است كه آرامش روحي او را سلب مي‌كند و در روايات متعددي به آن اشاره شده است؛ از جمله:
علي عليه السلام مي‌فرمايد: «اَسْوَءُ النَّاسِ عَيشاً اَلْحَسُودُ؛ 6 بدترين مردم از نظر زندگي، حسود است.»
در جاي ديگر مي‌فرمايد: «لَا رَاحَةَ لِحَسُودٍ؛ 7 حسود آسايش ندارد.»
و در سخن ديگر اين حقيقت را چنين بيان مي‌نمايد: «اَلْحَسَدُ حَبْسُ الرُّوحِ؛ 8 حسادت باعث زنداني شدن [و ناآرامي] روح مي‌شود.»

2. بيماري جسماني
نمي خواهيم بگوييم هركسي بيمار است، حسود است؛ چرا كه بيماري عوامل مختلفي دارد؛ ولي اين را مي‌توان گفت كه انسان حسود از نظر جسماني نيز بيمار است؛ زيرا حسود گاهي آن چنان از ترقّي و پيشرفت ديگران ناراحت مي‌شود كه خواب و آرامش و استراحت را به كلّي از دست مي‌دهد و آن زمان است كه جسم او بيمار و رنجور و نحيف مي‌شود.
علي عليه السلام فرمود: «اَلْحَسَدُ شَرُّ الْاَمراضِ؛ 9 حسودي بدترين بيماري است.»
و همچنين فرمود: «الْحَسَدُ لَا يجْلِبُ إِلَّا مَضَرَّةً وَ غَيظاً يوهِنُ قَلْبَكَ وَ يمْرِضُ جِسْمَكَ؛ 10 حسد، جز زيان و خشم در وجود انسان، چيزي ايجاد نمي‌كند كه [همين امر] سبب ناتواني قلبت و بيماري جسمت مي‌گردد.»
اين صفت رذيله آن قدر خطرناك است كه انسان بر جسم خود نيز رحم نمي‌كند. از علي عليه السلام رسيده است كه فرمود: «الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ؛ 11 تعجب مي‌كنم چگونه حسودان از سلامتي جسم [خود] غافل اند [و براي آن ارزش قائل نيستند] .»

3. حسرت دائمي
حسود هميشه گرفتار حسرت و ملازم با اندوه و غم است. علي عليه السلام فرمود: «الْحَسُودُ كَثِيرُ الْحَسَرَاتِ مُتَضَاعِفُ السَّيئَاتِ؛ 12 حسود حسرتها و اندوههاي فراوان دارد و گناهانش [نيز] دو چندان مي‌شود.»
در جاي ديگر فرمود: «مَا رَأَيتُ ظَالِماً أَشْبَهَ بِمَظْلُومٍ مِنَ الْحَاسِدِ نَفَسٌ دَائِمٌ وَ قَلْبٌ هَائِمٌ وَ حُزْنٌ لَازِمٌ؛ 13 ظالمي را از حسود شبيه‌تر به مظلوم نديدم [چرا كه خود از جهاتي مظلوم است] ؛ زيرا نفس [اماره] هميشه با اوست [و او را وادار به گناه مي‌كند] و قلبي خراب و غصّه هميشگي دارد.‌»

4. از دست دادن دوستان
حسود نعمتهايي را كه خداوند به ديگران داده، نمي‌تواند ببيند؛ از اين رو به هر كسي كه از نعمتي برخوردار است، حسودي مي‌كند و همين امر باعث مي‌شود كه مردم از او دوري كنند و پيوند دوستي و رفاقت بين او و ديگران قطع گردد.
علي عليه السلام در اين زمينه فرمود: «الْحَسُودُ لَا خُلَّةَ لَه؛ 14 حسود دوست و رفيقي ندارد.»

5. ضرر زدن به خود
حسود بيش از آنكه به ديگران ضرر وارد كند، با رفتار ناشايست خويش ضربه به موقعيت اجتماعي، شخصيتي و حيثيتي خود مي‌زند. امام صادق عليه السلام فرمود: «الْحَاسِدُ مُضِرٌّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يضِرَّ بِالْمَحْسُودِ كَإِبْلِيسَ أَوْرَثَ بِحَسَدِهِ بِنَفْسِهِ اللَّعْنَةَ وَ لآِدَمَ عليه السلام الِاجْتِبَاءَ وَ الْهُدَي؛ 15 حسود پيش از آنكه به «محسود‌» زيان برساند، به خويشتن ضرر مي‌زند، مانند ابليس كه با حسدش لعنت براي خود آفريد و براي آدم برگزيدگي و هدايت [را به دنبال داشت] .‌»

6. نرسيدن به سيادت و بزرگي
حسود چون تلاش دارد با تخريب ديگران به مقام بالاتري راه يابد، هرگز به چنين كاري موفق نمي‌شود. علي عليه السلام فرمود: «الْحَسُودُ لَا يسُودُ؛ 16 حسود [هرگز] به سيادت و آقايي نمي‌رسد.»
مي گويند مادر هلاكوخان از دنيا رفت. يكي از علماي اهل سنّت كه به خواجه نصير الدين طوسي حسادت مي‌ورزيد، به هلاكوخان پيشنهاد كرد كه براي پاسخ دادن به سؤالات نكير و منكر در شب اوّل قبر، خوب است خواجه نصير را كه در فن مجادله مهارت دارد، همراه مادرت دفن نمايي تا مادر بي سوادت در پاسخ سؤالات در نماند.
هلاكوخان پيشنهاد را با خواجه مطرح كرد. خواجه گفت: گرفتاري تو بيش از مادر است؛ بگذار وقتي شما وفات كرديد، همراه شما در قبر باشم و سؤالات ملكين را جواب دهم؛ ولي براي مادرت، اين عالم سنّي مناسب‌تر است. هلاكوخان سخن خواجه را پذيرفت و فوراً دستور داد كه آن عالم سنّي را همراه مادرش دفن كنند. 17

ب. زيانهاي آخرتي
حسادت ضررها و زيانهاي آخرتي فراواني نيز دارد كه به اهمّ آنها اشاره مي‌شود:

1. نابود كننده دين و ايمان
بدترين ضرر معنوي و آخرتي حسادت اين است كه دين انسان را از بين مي‌برد. در صحيحه معاوية بن وهب خوانديم كه حضرت صادق عليه السلام فرمود: «آفَةُ الدِّينِ الْحَسَدُ؛ 18 آفت دين حسد است.‌» و در صحيحه محمد بن مسلم از امام باقرعليه السلام نقل شده است كه آن حضرت فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيأْتِي بِأَي بَادِرَةٍ فَيكَفَّرُ وَ إِنَّ الْحَسَدَ لَيأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ؛ 19 به راستي مرد [در روز قيامت] با هر لغزش عملي و زباني كه از او صادر شده، حاضر مي‌شود؛ پس [همه گناهان او] آمرزيده مي‌شود، [جز حسد] و همانا حسد ايمان را مي‌خورد، همان گونه كه آتش هيزم را مي‌خورد.»
اين روايات با تعبيرات ديگري نيز آمده است. 20

2. شقاوت ابدي
حسادت، سعادت دنيا و آخرت را از انسان مي‌گيرد و تا ابد انسان را بيچاره مي‌كند. علي عليه السلام فرمود: «ثَمَرَةُ الْحَسَدِ شَقَاءُ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةِ؛ 21 نتيجه حسادت شقاوت دنيا و آخرت است.»

3. ازدياد گناهان
«الْحَسُودُ... مُتَضَاعِفُ السَّيئَاتِ؛ 22 حسود... گناهانش [پيوسته] افزوده مي‌شود.» و زيادي گناه نيز ازدياد عذاب را در پي دارد.

4. نابودي اعمال
زيان ديگري كه براي حسد در روايات ذكر شده حبط و نابودي اعمال حسنه‌اي است كه از حسود سرزده است. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: «الْحَسَدُ يأْكُلُ الْحَسَنَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ؛ 23 حسد حسنات را مي‌خورد، همان گونه كه آتش هيزم را مي‌خورد.»

مراتب حسد و حكم آن
علماي اخلاق براي حسد مراتبي ذكر كرده اند كه برخي از آنها از اين قرار است:

1. خطور قلبي
اوّلين مرحله اين است كه در لحظه‌اي كه با خبر مي‌شود فلان نعمت به كسي و يا فردي كه رقيب او مي‌باشد، رسيده، بي اختيار ناراحتي در قلب او خطور مي‌كند و آرزوي زوال آن نعمت را مي‌نمايد. همه گرفتار اين مرحله اند و گناهي بر آن بار نيست.
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: «ثَلَاثٌ لَا ينْجُو مِنْهُنَّ اَحَدٌ الظَّنُّ وَ الطِّيرَةُ وَ الْحَسَدُ وَ سَاُحَدِّثُكُمْ بِالْمَخْرَجِ مِنْ ذَلِكَ اِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ وَ اِذَا تَطَيرْتَ فَامْضِ وَ اِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ؛ 24 سه چيز است كه هيچ كس از آنها رهايي ندارد: گمان [بد] ، فال بد و حسد. و من راه نجات از آنها را براي شما بازگو مي‌كنم. هنگامي كه گمان [بد] درباره كسي بردي، به آن، ترتيب اثر مده و هنگامي كه فال بد زدي، اعتنا مكن و به كار خود ادامه بده و هنگامي كه حسد ورزيدي، ستم نكن [و در عمل آن را دنبال نكن] !»

2. مشغول داشتن دل
مرحله دوّم را كه برخي اختياري دانسته اند 25 و بايد از آن دوري جست، اين است كه انسان دل را به آن مشغول دارد و مرتب خطورات قلبي را در ذهن تكرار نمايد. اين را هم برخي گناه شمرده اند؛ چنان كه مرحوم نراقي مي‌گويد:
«هرگاه حسد، آدمي را به افعال و گفتار ناپسند وادار كند... گناه كرده. همچنين اگر از اظهار و ابراز آن خويشتن داري نمايد و از رفتار و گفتاري كه دلالت بر حسد نمايد، پرهيز كند، ولي در باطن زوال نعمت محسود را طالب و به درد و رنج او راغب باشد و از اين نظر احساس ناراحتي نكند و بر خود خشمگين نباشد، باز گناه كرده است.‌» 26
و اگر در روايتي آمده: «وَ قَلَّ مَنْ ينْجُو مِنْهُنَّ؛ 27 كمند كساني كه از حسد و گمان بد و فال بد نجات مي‌يابند.» شايد منظور همين قسم دوم باشد؛ چون از قسم اوّل هيچ فردي رهايي ندارد؛ يعني غير اختياري است و قسم دوّم است كه اختياري مي‌باشد و از آن راه نجاتي وجود دارد.

3. ابراز حسد
مرحله سوّم اين است كه حالت قبلي از كنترل انسان خارج شود و با سخنان و اعمال خلاف همچون غيبت و... آن را بروز دهد و عملاً براي زوال نعمت و انتقام تلاش كند.
اين همان حسدي است كه بالاتفاق حرام و از گناهان كبيره مي‌باشد و آثار زيان بار پيش گفته بر آن مترتب مي‌شود و در روايتي از امام صادق عليه السلام به آن اشاره شده است:.».. إِلَّا أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ؛ 28 مؤمن حسدش را به كار نمي‌بندد [و عملاً به دنبال تخريب ديگران نمي‌رود] .»
عوامل و انگيزه‌هاي حسد
بسياري از علماي اخلاق براي حسد سرچشمه‌هايي ذكر كرده اند و تعداد آن را به عدد هفت رسانده اند كه خلاصه و عصاره آن از اين قرار است:
1. بخل و خباثت ذاتي نفس: كه از برخورداري هركسي ناراحت مي‌شود، با اينكه طرف مقابل هيچ دشمني و سابقه بدي با او ندارد.
2. عداوت و كينه شخصي: كه باعث آرزوي زوال نعمت از فرد مورد عداوت مي‌شود.
3. كبر و خود برتر بيني: كه نمي‌تواند برتري ديگران را بر خود در نعمت و مقام و... مشاهده كند.
4. حبّ رياست: كه آرزوي زوال نعمت را از ديگران مي‌كند تا بر آنها حكومت نمايد.
5. حبّ شهرت: برخي افراد حب شهرت و اينكه آوازه جهان شوند را دارند و همين امر باعث مي‌شود به كساني كه برتر از خود هستند و احساس مي‌كنند مانع شهرت آنها مي‌شوند، حسادت مي‌ورزند.
6. ترس از نرسيدن به مقصود: گاه انسان تصور مي‌كند كه نعمتهاي الهي محدود است و اگر ديگران به آنها دست يابند، امكان رسيدن او را به آن نعمتها كم مي‌كنند.
7. احساس حقارت: افرادي كه در خود لياقت رسيدن به مقامهاي بالا را نمي‌بينند و از اين نظر گرفتار عقده حقارت اند، آرزو مي‌كنند كه ديگران هم به جايي نرسند تا همانند يكديگر شوند. 29
بنابراين، مي‌توان گفت: در واقع حسودان گرفتار نوعي تزلزل در پايه‌هاي ايمان به توحيد افعالي پروردگار و حكمت و قدرت او هستند؛ چه اينكه انساني كه به اين اصول مؤمن باشد، مي‌داند تقسيم نعمتها از سوي خداوند حسابي دارد و بر طبق حكمتي است و نيز مي‌داند خداوند توانايي دارد كه بيشتر و بهتر به او ببخشد، هرگاه او را شايسته نعمتي بداند. 30
به همين جهت، از پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نقل شده است كه خداوند به موسي بن عمران عليه السلام فرمود:
«لَا تَحْسُدَنَّ النَّاسَ عَلَي مَا آتَيتُهُمْ مِنْ فَضْلِي وَ لَا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ إِلَي ذَلِكَ وَ لَا تُتْبِعْهُ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِي صَارٌّ لِقَسْمِي الَّذِي قَسَمْتُ بَينَ عِبَادِي وَ مَنْ يكُ كَذَلِكَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَيسَ مِنِّي؛ 31 [اي موسي!] به مردم نسبت به آنچه از فضلم به آنها داده‌ام حسودي مكن و چشم به آن ندوز و آن را در دل پي گيري نكن؛ زيرا حسود نسبت به نعمتهاي من [كه به بندگان داده‌ام] خشمگين است و مخالف تقسيمي است كه در ميان بندگانم قسمت كرده‌ام و كسي كه چنين باشد، نه من از اويم و نه او از من است.»
پس مي‌توان گفت حسود انحراف از توحيد دارد و پايه‌هاي اعتقادي او متزلزل و غيراستوار است؛ لذا امام صادق عليه السلام فرمود: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ يغْبِطُ وَ لَا يحْسُدُ وَ الْمُنَافِقُ يحْسُدُ وَ لَا يغْبِطُ؛ 32 مؤمن غبطه مي‌خورد، ولي حسد نمي‌ورزد؛ اما منافق حسد مي‌ورزد و غبطه نمي‌خورد.»
نقل شده كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله نسبت به مردي از انصار شهادت داد كه او اهل بهشت است. افرادي نسبت به اين مسئله حساس شدند و رفتار آن مرد را زير نظر گرفتند. بعد از بررسي ديدند اعمال فراواني ندارد، جز آنكه هنگام خوابيدن در رختخواب ذكر خدا را مي‌گويد و واجبات خويش همچون نماز صبح را انجام مي‌دهد. به او گفتند: رازِ اينكه پيامبرصلي الله عليه وآله تو را اهل بهشت دانست، چه بود؟ گفت: مي‌بيند كه من اعمال زيادي ندارم، منتهي اين حالت در من وجود دارد كه هيچ گاه نسبت به مسلماني حتي در دلم خيانت روا نمي‌دارم؛ «وَلا حَسَداً عَلي خَيرٍ اَعْطاهُ اللَّهُ اِياهُ؛ 33 و حسد نمي‌ورزم بر خير [و نعمتي] كه خدا به او عطا فرموده است.»
پي نوشت:
1) بحار الانوار، محمد باقر مجلسي، دار احياء التراث، ج 70، ص 251، ح 11؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1614.
2) سفينة البحار، به نقل از: پيام قرآن، ج 2، ص 139.
3) توبه / 50.
4) غرر الحكم، ح 1474، به نقل از: پيام قرآن، ج 2، ص 140.
5) المحجة البيضاء، ملامحسن فيض كاشاني، ج 5، ص 326.
6) شرح فارسي غرر الحكم، ح 2931؛ پيام قرآن، ج 2، ص 140.
7) بحار الانوار، ج 70، ص 252، ح 12.
8) غرر الحكم، ح 372؛ منتخب ميزان الحكمة، ص 142.
9) منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1602.
10) بحار الانوار، ج 70، ص 256، ح 29؛ پيام قرآن، ج 2، ص 141.
11) بحار الانوار، ج 70، ص 256، ح 28.
12) منتخب ميزان الحكمة، ص 142.
13) بحار الانوار، ج 73، ص 256، ح 29.
14) شرح فارسي غرر الحكم، ح 371، به نقل از: پيام قرآن، ج 2، ص 142.
15) بحار الانوار، ج 70، ص 255، ح 23؛ المحجة البيضاء، ج 5، ص 328.
16) منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1610.
17) كشكول امامت،سيد عزيز اللّه حسيني كاشاني، قم، انتشارات بصيرتي، ج 2، ص 62.
18) بحار الانوار، ج 70، ص 256، ح 29.
19) اصول كافي، ج 3، باب الحسد، كتاب ايمان و كفر، ح 1.
20) ر. ك: منتخب ميزان الحكمة، ص 142، ح 1612.
21) همان. ح 1605.
22) همان، ح 1610.
23) المحجّة البيضاء، ج 5، ص 325.
24) همان.
25) گناهان كبيره، ج 2، ص 280.
26) معراج السعادة، ملا احمد نراقي، انتشارات هجرت، ص 469.
27) همان؛ گناهان كبيره، ج 2، ص 280؛ پيام قرآن، ج 2، صص 143 - 144.
28) الكافي، شيخ كليني، ج 8، ص 108.
29) ر. ك: چهل حديث، صص 106 - 107؛ معراج السعادة، صص 461 - 463؛ پيام قرآن، ج 2، ص 136.
30) پيام قرآن، ص 137.
31) اصول كافي، ج 3، كتاب ايمان و كفر، باب حسد، ح 6؛ المحجة البيضاء، ج 5، ص 327.
32) اصول كافي، ج 3، ص 418، ح 7.
33) المحجّة البيضاء، ج 5، ص 325.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره93.
/ 1