نقش امامت در وحدت اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش امامت در وحدت اسلامی - نسخه متنی

عباس کمساری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
عباس کمساري
نقش امامت در وحدت اسلامي
مقدمه:
در تاريخ پر فراز و نشيب اسلام، تفرق? بين مذاهب و ملل اسلامي از مسائل پيچيده و خسارت باري است که لطمه هاي مادي و معنوي جبران ناپذيري را بر پيکر امت واحده اسلامي وارد ساخته است. در اينکه وحدت و انسجام مسلمانان يکي از ضروريات جهان اسلام است، هيچ شک و ترديدي وجود ندارد؛ بلکه سيره و سنت نبوي و ائمه عليهم السلام بر اين رويکرد استوار بوده است که ميان امت اسلام، وحدت و انسجام برقرار باشد و چالشهاي آنان به حداقل برسد.
مقول? وحدت در يک نگاه در سه تعريف مطرح مي شود:
1. وحدت مطلق؛
2. وحدت مصلحتي؛
3. وحدت معقول.
وحدت مطلق: اتفاق نظر در عقايد، معارف و احکام اسلامي با تمام اصول و فروع در ميان فرق اسلامي؛ اين نوع اتحاد به قدري بعيد است که مي توان گفت به هيچ وجه امکان پذير نيست.
وحدت مصلحتي: عوامل خارج از حقيقت و متن دين، ناشي از اين وحدت مصلحتي است و اينکه اين نوع وحدت جبري بتواند فرقه ها و مذاهب اسلامي را از هماهنگي و اتحاد هميشگي و پايدار برخوردار سازد، انتظاري نابجا است.
وحدت معقول: قرار دادن اصول کلي دين و مشترکات اسلام به عنوان محور وحدت.
تحقق اين نوع اتحاد، هرگز مانع شرعي و عقلي ندارد و مقصود از وحدت اسلامي، اين نيست که پيروان هر يک از مذاهب، از عقيد? خود دست برداشته و عقيد? مخالف را انتخاب کنند؛ بلکه اين نوع وحدت به معناي اتحاد مسلمانان در مقابل دشمنان اسلام، براي تحقق آرمانهاي جهاني و جاويدان اسلام است.
بديهي است که تشکيل دادن صف واحد در برابر دشمن براي دفاع از مسلک، با بيان حقايق تاريخي و ديني منافاتي ندارد.
مرحوم علامه اميني رحمه الله يکي از شخصيتهايي است که با نوشتن کتاب شريف «الغدير» نه تنها به وحدت اسلامي آسيبي نرساند؛ بلکه پايه هاي اعتقادي اسلام را با مباني علمي مستحکم کرد. به همين جهت از کشورهاي اسلامي مختلف، مخصوصاً مصر تقدير نامه هاي فراواني دريافت کرد.
ايشان مي گويد: «بيان عقايد و آرا دربار? مذاهب آزاد است و هرگز اخوت اسلامي را که قرآن کريم با جمله (اِنَّمَا المُؤمِنُونَ اِخوَ?ٌ)؛ «همانان مؤمنان با يکديگر برادرند.» بدان تصريح دارد، از بين نمي برد. همان طور که سير? گذشتگان و در رأس آنها صحابه و تابعين بوده است.» 1
مسلمانان اصول و مشترکات بسياري دارند که مي تواند ماي? وفاق، استحکام و اتحاد آنان گردد. اگر چه موضوع «امامت» از جمله مباحث کلامي است که در طول تاريخ به عنوان يک موضوع مورد نزاع بين شيعه و سني مطرح بوده است؛ ولي اگر مسلمانان با رويکردهاي مذاهب اسلامي دربار? مباني امامت اطلاع کامل داشته باشند، نه تنها اين مسئله موجب اختلاف نمي گردد؛ بلکه زمينه هاي اتحاد و همگرايي بر محور «اهل بيت عليهم السلام» بيشتر آشکار مي شود. بخش مهمي از کينه ها و دشمنيهاي فِرَق اسلامي را عدم آگاهي از عقايد يکديگر تشکيل مي دهد، که دشمن نيز از اين خلأ و فرصت سوء استفاده کرده است.
اين نوشتار، با بهره گيري از برخي آيات و روايات اسلامي [خاصه روايات اهل سنت] به موضوع «نقش امامت «ايجاد وحدت اسلامي» مي پردازد.

قرآن و وحدت
يکي از مهم ترين منابع کشف ضرورت اتحاد اسلامي، قرآن کريم است: خداوند سبحان در آيات فراواني به اين امر مهم تأکيد دارد و مي فرمايد:
1. (وَ لا تَكُونُوا كَالَّذينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ)؛ 2 «و مانند کساني نباشيد که پراکنده شدند و اختلاف کردند، [آن هم] پس از آنکه نشانه هاي روشن [پروردگار] به آنان رسيد! و براي آنها عذاب عظيمي است.»
2. (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ)؛ 3 «مؤمنان برادر يکديگرند، [بنابراين] ميان دو برادر خود صلح برقرار سازيد، و تقواي الهي پيشه کنيد تا مشمول رحمت [او] شويد.»
3. (إِنَّ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ في شَيْ ءٍ إِنَّما أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَفْعَلُونَ)؛ 4 «کساني که آيين خود را پراکنده ساختند و به دسته هاي گوناگون [مذاهب مختلف] تقسيم شدند، با آنها هيچ گونه ارتباطي نداري، کار آنها واگذار به خداست، پس خدا آنها را از آنچه انجام مي دادند، با خبر مي کند.»
4. (وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرينَ)؛ 5 «و اطاعت از خدا و رسولش کنيد و نزاع مکنيد که سست مي شويد و قدرت شما از بين مي رود و خويشتن داري کنيد که خداوند با خويشتن داران است.»
5. (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ)؛ 6 «اين امت شما [پيامبران بزرگي که به آنها اشاره کرديم و پيروان آنها] امت واحدي بودند و من پروردگار شما هستم، مرا پرستش کنيد.»
6. (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا)؛ 7 «همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد، و پراکنده نشويد!»

مفهوم و مصداق «حبل الله»
يکي از آيات شريفه که به صراحت تمام به اتحاد بين مسلمانان امر نموده است و براي وحدت آنان نيز محوري قرار داده است، آي? «اعتصام» [103 آل عمران] است.
از اين آيه استفاده مي شود که ايجاد وحدت نيازمند يک محور واحد است؛ زيرا مسلمانان را فرمان مي دهد که به «حبل الله»؛ يعني ريسمان الهي تمسک جويند. به عبارت ديگر، خداوند در آي? اعتصام با تعيين رمز وحدت در امت اسلامي مي فرمايد: وحدت محقق نمي شود، مگر با اعتصام و تمسک به «حبل الله».
نکته قابل توجه اين است که از محور وحدت به «ريسمان» تعبير شده است.
مرحوم علامه طباطبايي رحمه الله مي گويد: «اعتصام به حبل الله؛ يعني آن رابط و واسطه اي که بين عبد و رب را به هم وصل مي کند، و آسمان را به زمين مرتبط مي سازد.» 8
بنابراين، ريسمان مورد نظر داراي دو سوي است: يک سوي آن امت و خلق و سوي ديگرش خداوند و خالق، پس بايد اين محور وحدت، به عالم غيب و ملکوت متصل باشد تا بتواند حلق? ارتباط عالم شهود با عالم غيب گردد.
در اينجا سؤالي به ذهن مي آيد که: چه کسي و يا چه چيزي شأنيت «حبل الله» بودن را دارد؟
مفسران در اين باره احتمالات مختلفي را ذکر کرده اند که به اختصار بيان مي شود:
1. «حبل» قرآن است: «أبي سعيد خُدرِي» مي گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: حبل الله که از آسمان به زمين کشيده شده، همان کتاب خدا، قرآن است. 9
2. «حبل الله» اسلام است. 10
3. «حبل الله» همان اهل بيت و ائمه معصومين عليهم السلام هستند: امام باقر عليه السلام فرمودند: «حبل الله» آل محمد صلي الله عليه و آله هستند. 11
اين احاديث و تفاسير، با يکديگر اختلاف و تضادي ندارند؛ زيرا منظور از ريسمان الهي هر گونه وسيل? ارتباط با ذات پاک خداوند است، خواه اين وسيله قرآن، اسلام، يا پيامبر صلي الله عليه و آله يا اهل بيت عليهم السلام باشد. 12
اهل بيت صلي الله عليه و آله مصداق اتم «حبل الله»
از آيات قرآن استفاده مي شود که خداوند براي بشر دو امام قرار داده است:
1. امام صامت؛
2. امام ناطق.
قرآن در وصف امام صامت مي فرمايد: (وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً)؛ 13 «و پيش از آن کتاب موسي راهنما و رحمت بود.»
در آيه ديگري حضرت ابراهيم عليه السلام به عنوان امام ناطق معرفي شده است: (وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً)؛ 14 «هنگامي که پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتي آزمود، و او به طور کامل از عهد? آنها برآمد، به او فرمود: من تو را پيشواي (امام) مردم قرار مي دهم.»
از اين آيات استفاده مي شود که امام صامت – که همان کتابهاي آسماني از جمله قرآن است – به تنهايي براي هدايت بشر کافي نيست؛ زيرا آيات اين کتابها، ظاهر و باطني دارند و داراي وجوهي مي باشند که مي توان لفظ را بر هر يک از آن وجوه معنا کرد، از اينرو در انسان در کنار امام صامت به امام ناطقي احتياج دارد که در موارد اختلاف، اراد? حضرت حق را بيان کند. امام ناطق و امام صامت، در کنار يکديگر محور حق و وحدت اسلامي مي باشند که قرآن از آنها به عنوان «حبل الله» تعبير مي کند.
همچنين با مراجعه به رواياتي که از سوي فريقين ذيل آي? اعتصام وارد شده است به اين نتيجه مي رسيم که ريسمان الهي همان ائمه معصومين عليهم السلام هستند که انسان را به طور قطع و يقين به خداوند متعال مي رسانند. «ابن حجر هيثمي» از علماي متعصب اهل سنت، اين آيه را در رديف آياتي آورده که در شأن اهل بيت عليهم السلام وارد شده است. 15
«ثعلبي» در «تفسير کبير»، از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که: مراد از حبل الله در آيه شريفه، ما اهل بيت عليهم السلام هستيم. 16
محمد بن ادريس، [امام شافعي] در قصيد? خود مي گويد:
وَ لَمَّا رَأَيْتُ النَّاسَ قَدْ ذَهَبَتْ بِهِمْ
مَذَاهِبُهُمْ فِي أبْحُرِ الْغَيِّ وَ الْجَهْلِ
رَكِبْتَ عَلَى اسْمِ اللهَ فِي سُفُنِ النَّجَا
وَ هُمْ أهْلُ بَيْتّ الْمُصْطَفَى خَاتَمِ الرُّسُلِ
وَ أَمْسَكْتُ حَبْلَ اللّهِ وَ هُوَ وِلاَئُهُمْ
كَمَا قَدْ أُمِرْنَا بِالتَّمَسُّكِ بّالْحَبْلِ 17
«آن گاه که مشاهده کردم مردم در مسئله مذهب در درياي گمراهي قرار گرفته اند، من با نام خدا بر کشتيهاي نجات سوار شدم، که همان اهل بيت مصطفي، خاتم پيامبران صلي الله عليه و آله هستند، و به حبل الله متمسک شدم که همان ولاي آنهاست همان طور که به تمسک به حبل [الله] امر شديم.»
از جمله رواياتي که مفسران و محدثان فريقين ذيل آيه شريف? اعتصام بدان اشاره داشته اند، «حديث ثقلين» است که نمونه هايي اشاره مي شود:
«عن ابي سعيد الخُدْرِي، عن النبي صلي الله عليه و آله قال: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ إِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُونِى بِمَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا؛ 18
رسول اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: من در بين شما دو شيء گرانبها باقي گذاشتم؛ کتاب خدا و خاندانم؛ کتاب خدا [چون] ريسماني است که از آسمان به زمين کشيده شده است و عترتم اهل بيت من هستند که خداوند لطيف و آگاه به من خبر داد که اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا اينکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگريد بعد از من با آنها چه مي کنيد؟»
نکت? قابل توجه اين است که در برخي از متون حديث ثقلين، تعبير «اعتصام» به کار رفته است، مانند نقل «ابن ابي شيبه» - متوفاي 23ق- از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله: «إِنِّي تَرَکْتُ فِيکُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي إِنْ إِعْتَصَمْتُمْ بِهِ؛ کِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي؛ 19 همانا ميان شما چيزي را قرار دادم که اگر به آن تمسک کنيد، گمراه نخواهيد شد، [يعني] کتاب خدا و عترتم.»
استدلال به حديث «ثقلين» با عبارات مختلف و اسناد متعدد در راستاي محوريت «امامت» و تقريب مذاهب اسلامي داراي امتيازاتي است که به اختصار بيان مي شود:
1. مورد اتفاق اهل سنت و شيعه: اصل متن حديث با وجود کمي اختلاف در نقل آن، مورد اتفاق محدثان و دانشمندان شيعه و سني است. علامه سيد شرف الدين رحمه الله در اين خصوص مي گويد: «گروهي از دانشمندان بزرگ اهل سنت، به اين مطلب اعتراف کرده اند، حتي «ابن حجر» پس از نقل حديث ثقلين مي گويد: آگاه باش که حديث لزوم تمسک به قرآن و عترت، طرق فراواني دارد و از بيست و چند نفر از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله نقل شده است.» 20
2. تواتر در نقل حديث: يکي ديگر از خصوصيات اين حديث، تواتر آن مي باشد. علامه شرف الدين رحمه الله مي گويد: «سنت صحيح که حکم به وجوب تمسک به ثقلين مي کند، متواتر است و به طور تضافر از بيست و چند نفر از اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله رسيده است.» 21
3. دلالت صريح حديث بر تمسک به اهل بيت عليهم السلام: يکي از امتيازات حديث ثقلين، جداي از تمام گرايشهاي مذهبي دلالت آن بر تبعيت و تمسک به اهل بيت عليهم السلام است.
4. برخورداري حديث ثقلين از معنا و مفهوم عميق: خصوصيتي که در استدلال به اين حديث نهفته است، مفهوم عميق اين حديث مي باشد. به صورتي که اولاً در اين روايت از قرآن و عترت پيامبر صلي الله عليه و آله به «ثقل» تعبير شده است و ثانياً در اين حديث شريف اهل بيت عليهم السلام قرين و هم درجه با قرآن ذکر شده اند و اين حجت و دليلي بر وجوب تمسک به آنها است.
«ابن حجر» مي گويد: اين گفته پيامبر صلي الله عليه و آله که فرمود: «از آنها پيشي نگيريد و عقب نمانيد که هلاک مي گرديد، و به آنها نياموزيد که از شما داناترند.» دليل بر اين است که هر يک از اهل بيت عليهم السلام که خود را به مراتب بلند علمي و ديني رسانده اند بر ديگران مقدم هستند. 22

لزوم پذيرش و تمسک به اهل بيت عليهم السلام براي تحقق وحدت اسلامي
از جمله نظرياتي که در باب تقريب مذاهب اسلامي و اتحاد جامع? مسلمانان ارائه شده است، نظريه سکوت و عدم ورود در بحث امامت و خلافت است.
معتقدان به اين نظريه در توجيه نظري? خود چنين استدلال مي کنند که موضوع خلافت و امامت در صدر اسلام، به همان عصر مربوط است، بنابراين بهترين راه براي کم کردن تنشهاي مذهبي، مسکوت گذاشتن موضوع امامت و خلافت است.
در پاسخ به اين نظريه بايد گفت: شايد اين رويکرد و نظريه بنا بر اعتقادات اهل سنت که امامت در جامعه اسلامي را منحصر در رهبري سياسي و اجتماعي مي دانند، مطلوب باشد؛ امّا همان گونه که مي دانيم، موضوع «امامت» در مکتب تشيع، داراي شئون متعددي است که تنها يکي از آنها بحث حاکميت سياسي و اجتماعي است. شيعه به شأن مرجعيت ديني و علمي ائمه عليهم السلام و نيز شأن ولايت تشريعي و تکويني آن حضرات عليهم السلام بر ساير مخلوقات اعتقاد دارد.
از آنجا که اصل امامت در مکتب تشيع معناي خاص خود را دارد و از اصول اولي? مذهب شمرده مي شود، و شئون متعددي براي آن مطرح است، به نظر مي رسد مسئل? «وحدت منهاي امامت» سخني گزاف و رويکردي نامناسب است.
ما اعتقاد داريم وظيف? ديني و علمي دانشمندان شيعه و معتقد به اصل مُسلَّم وحدت، ايجاب مي کند که براي تبيين صحيح موضوع «امامت» در مکتب تشيّع، مناظرات علمي و مستندي را با دانشمندان اهل سنت داشته باشند، تا در ساي? آن بتوانند در اين موضوع به تفاهم برسند، و يا حداقل اين نظري? مکتب شيعه را به روشني تبيين کنند و اين همان رويکردي است که در طول تاريخ، خاصه قرن اخير توسط بسياري از علماي شيعه بدان پرداخته شده است.
هر زمان که علماي شيعه بر اين کار موفق شده اند، نتايج مثبتي به دست آمده است، مانند مناظرات علمي مرحوم علامه شرف الدين رحمه الله و ارتباطات مرحوم حضرت آي? الله العظمي بروجردي رحمه الله با دانشمندان «الازهر» مصر که باعث صدور فتوا از ناحي? علماي اهل سنت مبني بر حرمت اهانت و جواز تعبد به مذهب شيع? جعفري عليه السلام شد. در اينجا به دو نمونه از نتايج اين ارتباطات اشاره مي شود.
1. «شيخ محمود شلتوت» رئيس دانشگاه الازهر مصر، بعد از مطالعه و تحقيق در آرا و نظرات مذهب تشيع، پي به حقانيت آن برده و نظر خود را چنين اعلان کرده است:
«مذهب جعفري، معروف به شيع? امامي اثني عشري، مذهبي است که تعبد به آن شرعاً جايز است، همانند ساير مذاهب اهل سنت، از اينرو بر مسلمانان سزاوار است که آن را شناخته و از تعصب به ناحق نسبت به مذاهبي معين خَلاصي يابند.» 23

2. «استاد عبدالفتاح عبدالمقصود» نيز مي گويد: «به عقيد? من شيعه تنها مذهبي است که آين? تمام نما و روشن اسلام است و هر کس که بخواهد به اسلام نظر کند، بايد به عقايد و اعمال شيعه نگاه کند. تاريخ بهترين شاهد بر خدمات فراواني است که شيعه در دفاع از عقيد? اسلامي داشته است.» 24

راه تحقق وحدت سياسي و اجتماعي جامع? اسلامي
به يقين طرح مباحث علمي و عاري از تعصب و نيز دوري گزيدن از ناسزاگويي و اهانت، زمينه را براي تفاهم و استحکام وحدت اسلامي فراهم خواهد کرد؛ زيرا «بحث «امامت» يا جانشيني پيامبر صلي الله عليه و آله و جايگاه «عترت» از مباحثي است که در کتب و منابع معتبر حديثي اهل سنت به شکل گسترده آمده است، از اينرو اگر بتوانيم به طور خاص رواياتي را که محدثين اهل سنت در شأن اهل بيت عليهم السلام بيان کرده اند، با متانت تمام و بدون سرزنش و اظهار پيروزي و تفوق بازگو کنيم، مي توانيم بسياري از تعصبات کورکورانه و دشمنيهاي جاهلانه را ريشه کن کنيم.
در اين مجال به اختصار برخي از رواياتي که از سوي علماي اهل سنت در اين زمينه نقل شده است و مرحوم علامه شرف الدين در مناظرات خود بدان اشاره دارد بيان مي کنيم:
1. «قال رسول الله صلي الله عليه و آله: أَلاَ إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ، مَنْ رَكِبَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ؛ 25 بدانيد مثل اهل بيت من در ميان شما مثل کشتي نوح عليه السلام است؛ کسي که بر آن سوار شد، نجات يافت و آن کس که تخلف ورزيد، غرق گرديد.»
2. و نيز حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: «اَلنُّجُومُ اَمَانٌ لِاَهْلِ الْاَرْضِ مِنَ الْغَرَقِ وَ اَهْلُ بَيْتِى اَمَانٌ لِأُمَّتِى مِنَ الْإِخْتِلَافِ فَاِذَا خَالَفَتْهَا قَبِيلَةٌ مِنَ الْعَرَبِ فَصَارُوا حِزْبَ اِبْلِيسَ؛ 26 ستارگان موجب امنيت اهل زمين از هلاکت، و اهل بيت من امان امت من از اختلاف [در دين] مي باشند، بنابراين اگر قبيله اي از عرب با آنها به مخالفت پردازند، [معني آن اين است که در احکام خدا] اختلاف انداخته، و حزب ابليس شده اند.»
3. «زيد بن ارقم» نقل مي کند: پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «کسي که مي خواهد مانند من زندگي کند و هم چون من بميرد و ساکن بهشت جاويدان موعود پروردگار گردد، بايد علي بن ابي طالب را دوست بدارد که او هرگز شما را از هدايت خارج نخواهد ساخت و هيچ گاه داخل ضلالت نخواهد کرد.» 27
4. از «عمار ياسر» نقل شده است که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «بار پروردگارا! شاهد باش، کسي که به من ايمان آورده و مرا تصديق کرده است، نبايد از ولايت علي بن ابي طالب دست بردارد؛ زيرا ولايت او، ولايت من و ولايت من ولايت خدا است.» 28
5. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «اي مردم! فضل، شرف، مقام و ولايت از آن رسول خدا صلي الله عليه و آله و ذري? اوست، بنابراين سخنهاي بي جا و باطل شما را به بيراهه نکشاند.» 29
6. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «فَلَوْ أَنَّ رجلاً صَفَنَ بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ فَصَلَّى وَ صَامَ وَ هوَ مُبْغِضٌ لِآلِ مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله دَاخِلُ النَّارِ؛ 30 همانا اگر کسي تمام عمرش بين رکن و مقام ايستاده و مشغول نماز و روزه باشد در حالي که نسبت به آل محمد صلي الله عليه و آله کينه داشته باشد، داخل آتش است.»
امام شافعي در باب حب اهل بيت عليهم السلام چنين مي سرايد:
يَا اَهْلَ بَيْتِ رَسُولِ اللهِ حُبُّكُمْ
فَرْضٌ مِنَ اللهِ فِى الْقُرْآنِ اَنْزَلَهُ
كَفَاكُمْ مِنْ عَظِيمِ الْفَضْلِ اِنَّكُمْ
مَنْ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْكُمْ لاَ صَلَوةَ لَهُ
اي اهل بيت رسول خدا! همانا دوستي با شما از سوي خدا در قرآن که خدا آن را نازل کرده است واجب مي باشد. در عظمت فضل شما همين کافي است که [بدانيم] کسي که بر شما صلوات نفرستد، نمازش مقبول نيست.
سخن گفتن از وحدت اسلامي، بسيار فراتر از نگارش يک مقاله است؛ ولي از مجموع مطالب طرح شده اين نتيجه حاصل مي شود که وحدت اسلامي – چنان که بعضي گمان کرده اند – با طرح مسائل اعتقادي و ارزشي مذاهب اسلامي منافات ندارد؛ بلکه منظور از اتحاد اسلامي، ايجاد امت واحده و دوري از تفرقه و اتهامات عليه يکديگر و استحکام صفوف مسلمانان در مقابل دشمنان اسلام است.
مسلمانان در راه رسيدن به اين هدف، مشترکات زيادي دارند که يکي از آنها مسئل? تمسک به عترت پيامبر صلي الله عليه و آله است، و چنانکه بيان شد، دستور به «اعتصام» و تمسک به حبل الله که همان عترت و اهل بيت عليهم السلام هستند، در منابع اصيل و اولي? اهل سنت نيز وجود دارد.
پي نوشت:
1) الغدير، علامه اميني، دارالکتاب العربي، بيروت، 1387ق، مقدم? ج7 (با کمي تصرف).
2) آل عمران/105.
3) حجرات/10.
4) انعام/159.
5) انفال/46.
6) انبيا/92 و 93.
7) آل عمران/103.
8) الميزان، علامه طباطبايي، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1389ش، ج3، ص407.
9) تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي با همکاري جمعي از دانشمندان، دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1380ش، ج3، ص41.
10) همان.
11) الميزان، علامه طباطبايي، ج3، ص586.
12) تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي و نويسندگان، ج3، ص41.
13) هود/17.
14) بقره/124.
15) المراجعات، علامه سيد عبدالحسين شرف الدين، انتشارات اسوه، تهران، 1425 ق، المراجعه 12، ص82.
16) همان، به نقل از: تفسير کبير.
17) همان، به نقل از رشف? الصادي، ص25.
18) فضائل الخمس? من الصحاح الست?، سيدمرتضي فيروزآبادي، اسلاميه، تهران، 1392ق، دوم، ج2، ص47.
19) المصنف، ابن ابي شيبه، تحقيق و تعليق سعيد اللحام، دارالفکر، بيروت، 1409 ق، ج7، ص418.
20) المراجعات، علامه شرف الدين، المراجعه 8، ص67.
21) همان، ص66.
22) الصواعق المحرقه، ابن حجر هيثمي، باب وصي? النبي صلي الله عليه و آله، ص135.
23) شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، نشر مشعر، 1382، ج1، ص373، به نقل از: جمله رسال? الاسلام، قاهره.
24) شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، ج1، ص375، به نقل از: في سبيل الوحد? الاسلاميه.
25) المراجعات، علامه شرف الدين، المراجعه 8، ص69، به نقل از: مستدرک حاکم.
26) المراجعات، ص69؛ به نقل از مستدرک حاکم.
27) همان، ص74، به نقل از حاکم نيشابوري.
28) همان، به نقل از طبراني.
29) المراجعات، سيد شرف الدين، ص74، به نقل از ابن حجر.
30) همان، ص76، به نقل از طبراني – حاکم، سيوطي.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره149.
/ 1