بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
علي اسعدي نقش تمثيل در تبليغ رسالت عظيم مبلغان علوم الهي، نشر مفاهيم بلند ديني در عرصه جوامع بشري است تا در پرتو آن انسانها به كمال و سعادت واقعي دست يابند.
در آشفته بازار تبليغات امروزي، تنها حقانيت يك مكتب و كيفيت يك كالا نمي تواند به جذب مخاطبان منتهي شود، بلكه علاوه بر آن، استفاده از روشهاي درست تبليغي از عوامل قطعي توفيق در اين مهم است. روح آدمي طالب تنوع و جذابيت است. امام علي عليه السلام در اين زمينه مي فرمايند: «إنَّ هذِهِ القُلُوبَ تَمَلُّ كَما تَمَلُّ الابْدانُ فَابتَغُوا لَها طرائِفَ الحِكَمِ؛ 1همانا اين دلها خسته مي شوند، چنانكه بدنها خسته مي شوند، پس براي آنها تازه هاي حكمت را بجوييد. » در اين ميان، جوانان و نوجوانان بيشتر بر مسئله تنوع طلبي و جاذبه خواهي حساسند، از اين رو سردمداران تهاجم فرهنگي توجه خود را به جذابيتها معطوف نموده اند كه خنثي سازي اين هجمه عظيم نيز جز با استفاده از ابزارهاي پرجاذبه ميسّر نيست. نگاهي به روشهاي تبليغي پيامبران و امامان و بزرگان دين نيز بيانگر اين حقيقت است كه آنها تنها به وعظ و خطابه خشك و بي روح بسنده نمي كردند، بلكه با استفاده از داستانها، مثلها، اشعار و... به تسخير قلوب مخاطبان خود مي پرداختند. در قرآن كريم اين مسئله به نحو بارزي رخ مي نمايد. مثلها و داستانهاي فراوان، جملات موزون و آهنگين، سوره هاي كوتاه و بلند به مقتضاي زمان و مكان، تفاوت در لحن و بيان در كنار مفاهيم بلند و متعالي، چهره اي جذاب و ماندگار و بهاري بي خزان از قرآن ارائه داده است. يكي از عوامل پرجاذبه كه نقش بسيار مهمي در انتقال تعاليم و مفاهيم دارد، «تمثيلات و تشبيهات» است كه در هر زبان و كشوري بخشي از فرهنگ و ادبيات آن را تشكيل مي دهد. 2 آنچه اين مقاله كوتاه به آن پرداخته، بحث از اهميت، كاركردها و روشهاي استفاده از اين ابزار كارآمد در تبليغ است تا به مدد آن، تبليغي جذّاب و تأثيرگذار و پرمخاطب حاصل آيد.
مفهوم مثل «مبرّد» از علماي بزرگ ادبيات عرب در تعريف «مثل» گويد: «ألْمَثَلُ مَأخُوذٌ مِنْ الْمِثالِ وَهُوَ قَولٌ سائِرٌ يشَبَّهُ بِهِ حالُ الثّاني بِالْاَوَّلِ وَالاَصْلُ فيهِ التَّشْبيهُ؛ 3مثل از مثال گرفته شده و كلامي است كه به وسيله آن حال دوّمي را به اوّلي تشبيه مي كنند و اصل در آن، «تشبيه» است. » بنابر آنچه از مبرّد نقل شد، در مَثَل عنصري به نام تشبيه وجود دارد كه از همين بيان مي توان به نزديكي بين مثل و تشبيه پي برد، علاوه بر اينكه «امثال» دامنه وسيع تري دارند و شامل ضرب المثل، كنايه و استعاره نيز مي شوند. 4 «ضرب المثل» عبارتست از «هر گفتار و قولي كه داراي تشبيه مجازي (نه حقيقي مانند تمثيلات) باشد و با نهايت ايجاز، معنايي عام از آن استفاده گردد و به صورت كوتاه و در مواقع خاص به خود، به آن استشهاد نمايند. » 5از اين مثلها به «امثال كامنه» نيز نام برده اند. 6 نمونه اي از اين ضرب المثلهاي قرآني و معادل فارسي آنها به شرح زير است: «قالَ أوَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَي وَلكِن لِيطْمَئِنَّ قَلْبِي » 7؛ «گفت: آيا ايمان نياوردي؟ گفت: چرا، ولي براي اينكه قلبم مطمئن شود. » (شنيدن كي بود مانند ديدن) «وَمَنْ يهاجِرْ فِي سَبِيلِ اللهِ يجِدْ فِي الارْضِ مُراغَماً كَثِيرا » 8؛ «هر كس در راه خدا هجرت كند، در زمين جاهاي امن فراواني مي يابد». (از تو حركت از خدا بركت.) در مقابل «ضرب المثلها»، «امثال واضحه» هستند كه داراي لفظ مِثل بوده، در آنها چيزي به چيز ديگر تشبيه شده است. گاه نيز لفظ مثل در آنها نيامده و با ادوات ديگر مانند «كاف تشبيه» و يا حذف ادوات وليكن با حفظ معناي تشبيهي به كار مي روند. آنچه اين مقاله به آن پرداخته است «امثال واضحه و تشبيهات» است كه نظر به كاركردهاي مهم تبليغي آن، انتظار مي رود مورد توجه قرار گيرد.
اهميت تمثيل قرآن كريم، مخاطب مثالها را متفكران و عاقلان شمرده و همواره آوردن مثل را وسيله اي براي تفكر و تعقل دانسته است: «وَتِلْكَ الاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَه 9؛ و آن مثلها را براي مردم مي زنيم، شايد كه تفكر كنند. » امام علي عليه السلام نيز در تأكيد بر اين مسئله چنين مي فرمايند: «أوصيكُمْ عِبادَ اللهِ بِتَقوَي اللهِ الَّذي ضَرَب الامْثالَ؛ 10 شما را به تقواي پروردگاري كه [براي بيداري شما [مثلها آورده است، سفارش مي كنم » علماي ادبيات عرب نيز به طور وسيع در اين باب سخن گفته اند و فوايد و اهميت مثلها را بيان داشته اند. ابن مقفّع (متوفي 1413 ه ق) در اهميت مَثَلها گويد: «إذا جُعِلَ الكلامُ مَثلاً كان أوضَحَ لِلنُّطقِ وآنَقَ للسَّمعِ وَ أوسَعَ لِشُعُوبِ الْحَديثِ؛ 11هنگامي كه سخن به شيوه مثل بيان شود، گفتار را واضح تر، براي شنونده جذابتر و شاخه هاي سخن را وسيع تر مي كند. » ابراهيم نظام نيز گويد: «تَجْتَمِعُ في المَثَلِ أربَعَةٌ لاتَجْتَمِعُ في غَيرهِ مِنَ الكَلامِ: ايجازُ اللفْظِ وَإصابَةُ الْمَعْني وَحُسْنُ التَّشبيهِ وَجودَةُ الكِنايةِ فَهُوَ نهايةُ الْبَلاغَةِ؛ 12ر مثل چهار چيز است كه در سخنان غير آن نيست؛ كوتاهي لفظ، استحكام معني، زيبايي تشبيه و لطافت كنايه. بنابراين آن نهايت بلاغت است. » با توجه به اهميت و فوايد تمثيل است كه در متون ديني و سخنان بزرگان علم و دين، همواره از آن استفاده شده است. در بيش از چهل آيه از قرآن كريم لفظ مثل آمده است و در آيات بسياري، از عنصر تشبيه استفاده شده است. با سيري در روايات معصومين عليهم السلام مي توان انبوهي از تمثيلات و تشبيهات را مشاهده كرد 13 كه اين، علاوه بر حكمتها و ضرب المثلهايي است كه بعضي از بزرگان به گردآوري آن پرداخته اند. بر اساس كتاب «عهد قديم» گاه پيامبري از سوي مردم مورد سرزنش قرار گرفته، به خاطر آنكه چرا مثل نمي زند. 14 در كتاب «عهد عتيق» سِفْري به «امثال» اختصاص يافته و در آن مَثَلها و حكمتهاي رايج گردآوري شده است. 15 در عهد جديد نيز بكارگيري مثلها بسيار آشكار است تا آنجا كه ادر انجيل مَرْقُس نقل شده كه حضرت عيسي عليه السلام بدون مثل سخن نمي گفت. 16 در آثار بزرگان ديني و نويسندگاني كه بيشتر به امر پرورش جوانان همّت گماشته اند نيز اين مسئله كم و بيش ديده مي شود؛ به عنوان مثال، در جاي جاي آثار شهيد مطهري؛ چه بحثهاي اخلاقي و چه عقيدتي، كلامي و حتي مباحث فلسفي، آن بزرگوار براي تبيين موضوع از اين روش استفاده كرده و اساساً شهيد مطهري استادي زبر دست در ارائه معارف به زبان تمثيل به شمار مي رود. كثرت تمثيلات اين شهيد به حدّي است كه كتابي مستقل از تمثيلات بكار رفته در آثار ايشان، به چاپ رسيده است. 17 از ديگر بزرگاني كه به اين مهم رويكرد درخور توجهي داشته اند، استاد حائري شيرازي است كه مباحث مختلف اخلاقي و عقيدتي را در قالب تمثيلات و تشبيهات ارائه داده و با عنوان «تمثيلات» به چاپ رسانده اند. جذابيت سخنان استاد قرائتي و تأثيرگذاري تربيتي آن بزرگوار نيز بر همگان روشن است. يكي از مهم ترين رموز موفقيت استاد، استفاده به موقع و مؤثر از تمثيلات است، به گونه اي كه شايد هيچ سخنراني را از ايشان سراغ نداشته باشيم كه حداقل چند تشبيه زيبا در آن بكار نرفته باشد.
كاركردهاي تمثيل اگر چه با ذكر كلام علماي ادبيات عرب تا حدي فوايد مَثَلها روشن شد، ليكن در اين بخش به جهت اهميت تمثيل برآنيم تا كاركردهاي آن را به طور مفصل تر و مصداقي دنبال كنيم.
1. محسوس كردن مسائل انس آدمي بيشتر با محسوسات است و حقايق پيچيده عقلي از دسترس او نسبتاً به دور مي باشد. مثالها مي توانند حقايق عقل را در آستانه حس قرار دهند. قرآن كريم وقتي مي خواهد زشتي غيبت را به تجسم درآورد به گونه اي كه شنونده چهره كريه آن را به طور ملموس دريابد، چنين مي فرمايد: هوَلايغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاً أيحِبُّ أحَدُكُمْ أنْ يأكُلَ لَحْمَ أخيهِ مَيتاً فَكَرِهْتُموهُه 18؛ «بعضي از شما غيبت بعضي ديگر را نكند، آيا كسي از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ [نه چنين است، بلكه] آن را بد مي داريد. » چه تمثيل زيبايي و چه صحنه زشتي، آبروي برادر مسلمان همچون گوشت تن اوست و ريختن اين آبرو به وسيله غيبت از جهت زشتي، همانند خوردن گوشت بدن اوست. تعبير به «مَيتاً» (مرده) به خاطر آن است كه «غيبت» در غياب افراد صورت مي گيرد كه همچون مردگان قادر به دفاع از خويشتن نيستند و اين ناجوان مردانه ترين ستمي است كه انسان ممكن است درباره برادر خود روا دارد. 19
2. نزديك ساختن مسائل گاه مي شود كه براي اثبات يك مسئله عميق منطقي و عقلاني، انسان بايد به استدلالات مختلفي متوسل گردد كه باز هم ابهام آن برطرف نمي شود، ولي ذكر يك مثال روشن و كاملاً هماهنگ با مقصود، چنان راه را نزديك مي كند كه تأثير استدلالات را افزايش مي دهد و از ضرورت استدلالهاي متعدد مي كاهد. در كتاب «احتجاج طبرسي» آمده است كه «ابن ابي العوجاء» كه از منكران معاد و معاصر امام صادق عليه السلام بود، از آن حضرت پس از تلاوت آيه 56 نساء: «إنّ الذينَ كَفَروا بِآياتِنا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ ناراً كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيذوقوا الْعَذابَ إنَّ الله كانَ عَزيزاً حَكيماً»؛ «همانا كساني كه به آياتمان كافر شدند، به زودي در دوزخ واردشان مي كنيم، هر گاه كه پوستشان بريان شد پوستي ديگر به جاي آن مي نشانيم تا طعم عذاب را بچشند كه همانا خداوند نفوذناپذير و حكيم است». پرسيد: «ما ذَنبُ الغَير؟؛ گناه آن پوستهاي ديگر چيست؟» امام پاسخي كوتاه و پرمعني به او داد و فرمود: «هِي هِي وهِي غَيرها؛ پوست نو همان پوست سابق است و در عين حال غير آن است. » ابن ابي العوجاء كه مي دانست در اين عبارت كوتاه سرّي نهفته است، گفت: «مَثِّلْ لي في ذلِكَ شَيئاً مِنْ أمْرِ الدُّنْيا؛ در اين زمينه از امور دنيا مثالي بزن. » امام صادق عليه السلام فرمود: «أرَأيتَ لَو أنَّ رجلاً أخَذَ لبنةً فكسَّرها ثمّ رَدَّها في مَلبَنِها فَهِي هِي وَهِي غَيرها؛ اين همانند آن است كه كسي خشتي را بشكند و خرد كند و دوباره در قالب بريزد و به صورت خشت تازه اي درآورد، اين خشت دوم همان خشت اول است و در عين حال خشت جديدي مي باشد (ماده اصلي محفوظ است وتنها صورت آن تغيير كرده است. »
3. همگاني ساختن مسائل بسياري از مباحث علمي وجود دارد كه در شكل اصلي اش تنها براي خواص قابل فهم است و توده مردم استفاده چنداني از آن نمي برند، ولي هنگامي كه با مثال آميخته و به اين وسيله قابل فهم گردد، مردم در هر پايه اي از علم و دانش كه باشند از آن بهره مي گيرند. در تاريخ نقل شده است كه عربي بياباني وارد مدينه شد و يكسره به مسجد آمد تا مگر از رسول خدا سيم و زري بگيرد. پيامبر صلي الله عليه و آله چيزي به او داد، ولي او قانع نشد و سخن درشت و ناهمواري بر زبان آورد و جسارت كرد. اصحاب در خشم شدند و چيزي نمانده بود كه آزاري به او برسانند، ولي رسول خدا مانع شد. رسول اكرم صلي الله عليه و آله اعرابي را به خانه برد و مقداري ديگر به او كمك كرد، ضمناً اعرابي از نزديك مشاهده كرد كه وضع رسول اكرم صلي الله عليه وآله به وضع رؤسا و حكامي كه تا كنون ديده شباهت ندارد و زر و خواسته اي در آنجا جمع نشده. اعرابي اظهار رضايت كرد و كلمه اي تشكرآميز بر زبان راند. در اين وقت رسول اكرم به او فرمود: تو ديروز سخن درشت و ناهمواري بر زبان راندي كه موجب خشم اصحاب من شد، من مي ترسم از ناحيه آنها به تو گزندي رسد. آيا ممكن است همين جمله را در حضور جمع بگويي؟ او پذيرفت و چنين كرد. اصحاب و ياران رسول خدا صلي الله عليه و آله خنديدند. در اين هنگام رسول خدا رو به جمعيت كرد و (در توضيح علت چنين برخوردي با اعرابي در عين سخنان درشت او) فرمود: «مثل من و اينگونه افراد مَثَل همان مردي است كه شترش رميده بود و فرار مي كرد، مردم به خيال اينكه به صاحب شتر كمك دهند فرياد كردند و به دنبال شتر دويدند. آن شتر بيشتر رم كرد و فراري تر شد، صاحب شتر بانگ زد و گفت: خواهش مي كنم كسي به شتر من كاري نداشته باشد، من خودم بهتر مي دانم كه از چه راهي شتر خويش را رام كنم. پس از اينكه مردم را از تعقيب بازداشت، رفت و يك مشت علف برداشت و آرام آرام از جلوي شتر بيرون آمد و او را با سهولت رام كرد. اگر ديروز من شما را آزاد گذاشته بودم حتماً اين اعرابي بدبخت به دست شما كشته شده بود ـ و در چه حال بدي كشته شده بود، در حال كفر و بت پرستي ـ ولي مانع دخالت شما شدم و خودم با نرمي و ملايمت او را رام كردم. » 20
4. بالا بردن درجه اطمينان به مسائل كليات عقلي هر قدر مسلم و منطقي باشند، مادام كه در ذهن هستند اطمينان كافي نمي آفرينند؛ چرا كه انسان همواره اطمينان را در عينيت جستجو مي كند. تمثيل به مسائل ذهني عينيت مي بخشد و كاربرد آن را در عالم خارج روشن مي سازد و به همين دليل در ميزان باور و پذيرش و اطمينان نسبت به مسئله اثر مي گذارد.
5. خاموش سازي لجوجان بسيار مي شود كه ذكر كليات مسائل به صورت مستدل و منطقي براي خاموش كردن يك فرد لجوج كافي نيست، اما هنگامي كه يك مسئله در قالب مثال ريخته مي شود، راه را چنان بر او مي بندد كه ديگر مجال بهانه گيري براي او باقي نمي ماند. قرآن مجيد در برابر كساني كه در مورد آفرينش حضرت مسيح ايراد مي گرفتند كه مگر ممكن است انسان بدون پدر متولد شود، مي فرمايد: «إنّ مَثَلَ عيسي عِندَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرابٍ» 21؛ « مثل عيسي عليه السلام نزد خدا همانند آدم است كه او را از خاك آفريده است. » اين در حالي است كه هر قدر بخواهيم در برابر افراد لجوج بگوييم كه اين كار در برابر قدرت بي پايان خدا كار ساده اي است، باز هم مجال بهانه گيري وجود دارد. 22
6. جذابيت بخشيدن به سخن علاوه بر همه آنچه گفته شد، مَثَلها موجب لطافت و جذابيت سخن مي شوند و طبيعتاً سخن جذاب بر دل مي نشيند و مخاطب خود را جذب مي كند. امام باقر عليه السلام چه زيبا مَثَل حريص بر دنيا را بيان مي كند: «مَثَلُ الْحَريصِ عَلَي الدُّنْيا كَمَثَلِ دودَةِ القَزِّ كُلَّما ازْدادَتْ مِنَ القَزِّ عَلي نَفْسِها لَفّاً كانَ أبْعَدَ لَها مِنَ الخُروجِ حتّي تَموتَ غَمّاً؛ مثل حريص بر دنيا همانند كرم ابريشم است كه هر چه بيشتر دور خود تار بتند، راه خروجش بسته تر مي شود تا آنكه از غم بميرد. » 23
روش هاي ارائه تمثيلات 1. خطابه اي: در اين روش معلم يا مبلغ مي تواند در ضمن بيان مطلب و متناسب با موضوع مورد نظر تمثيلي را انتخاب و آن را توضيح دهد، ابعاد آن را روشن سازد و وجه شباهت موضوع مورد نظر را بيان كند. در اين صورت مخاطب مي تواند ارتباط مناسبي با موضوع برقرار كند، آن را خوب بفهمد و در ذهن خود ترسيم و تثبيت كند. به عنوان مثال اگر معلم و خطيب درباره گناه صحبت مي كند، با استفاده از حديث مولا علي عليه السلام مي تواند آن را غني تر سازد. آن حضرت در ترسيم وضعيت انسان گناهكار و انسان متقي و عاقبت آن دو مي فرمايد: «اَلا وَإنَّ الخَطايا خيلٌ شُمُس حُمِلَ عَلَيها أهْلُها وَخُلِعَتْ لُجُمُها فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِي النّارِ. اَلا وَإنَّ التَّقْوي مَطايا ذُلُلٌ حُمِلَ عَليها أهْلُها واُعطوا أزِمَّتَها فَاَوْرَدَتْهُمُ الجَنَّةَ؛ آگاه باشيد همانا گناهان همانند مركبهاي چموشند كه اهل آنها بر آنها سوار شده و افسارشان رها گرديده، و آنان را در آتش دوزخ مي اندازند، اما تقوا همانند مركبهاي رام و فرمانبرداري است كه سوارانش بر آنها سوار شده و افسارشان به دست سواران داده شده و آنها را وارد بهشت مي كنند. » 24 با دقت در كلام امام علي عليه السلام روشن مي گردد كه هر چند سوار بر اسب چموش چند لحظه اي ممكن است سواري بگيرد و لذتي برد، اما در نهايت، اسب چموشِ بي افسار او را بر زمين مي زند و به مقصد نمي رساند. آري كوچه پس كوچه هاي گناه بن بست است. نكته اي ديگر كه مي توان از اين حديث به دست آورد اين است كه سواره بر اسب چموش هرچه ديرتر از اسب پايين پرد، خطر آن بيشتر است، چون كه ممكن است او را از دشت هموار به سوي كوه و دره كشاند و در آنجا بر زمين زند. گناهكار نيز اگر زود ريشه هاي گناه را نخشكاند، جهنم براي او قطعي است. نكته ديگر اينكه، همانطوري كه پريدن از اسب چموش سخت است و ممكن است به جراحاتي منجر شود اما نهايتاً نجات بخش است، كنار گذاشتن گناه نيز سخت است و آدمي كه مدتي با گناهكاران يا گناهي مثل اعتياد مأنوس بوده رها كردن آنها موجب از دست دادن دوستان قبلي و طرد شدن از سوي آنها و يا رنجهاي جسمي ناشي از ترك اعتياد مي شود، اما نهايتاً آسايش و آرامش به همراه دارد. چنانكه ملاحظه مي شود، چنانچه معلم و خطيب به ذكر تمثيل و ترجمه آن اكتفا كند، نكته چنداني نصيب دانش آموز و مخاطب نمي گردد، ولي اگر بيشتر توضيح دهد و خود نيز دقت بيشتري روا دارد، مي تواند لطايف فراواني را از آن به دست آورد كه شايد در نگاه اول مورد غفلت باشد. 2. فعال سازي: يكي از روشهاي ارائه تمثيلات در كلاس درس و يا محفلهاي جمعي علمي، فعال سازي ذهن مخاطبين در موضوع مورد تمثيل است. اين روش باعث مي شود مخاطبين در فهم مطالب مشاركت داشته، جوّ درس از حالت خشكي درآمده و درك مطالب آسان تر شود. در اين روش معلم مي تواند درباره موضوع مورد نظر تمثيلي را مطرح كند و از مخاطبين بخواهد وجه شبه هاي موجود در تمثيل را بيان كنند. به تجربه ثابت شده كه با استفاده از عقل جمعي مي توان از تمثيلات نكات لطيف فراواني را به دست آورد كه شايد ذهن يك فرد قادر به كشف همه آنها نباشد. به عنوان مثال به منظور ايجاد انگيزه و شوق جهت انس با قرآن و حفظ آن و اهميت درس قرآن، مي توانيد اين حديث را مطرح كنيد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: « إنَّ الَّذي لَيسَ في جَوْفِهِ شَيءٌ مِنَ الْقُرآنِ كَالْبَيتِ الْخَرِبِ؛ 25سي كه در درونش چيزي از قرآن نيست، همانند خانه ويران است. » آنگاه با استفاده از اين حديث مي توان به وسيله اين سؤال نظرخواهي كرد كه خانه خراب چه ويژگيهايي دارد كه اگر قلبي با قرآن مأنوس نباشد، اين گونه ويران خواهد بود. پاره اي از پاسخهاي احتمالي را از نظر مي گذرانيم: 1. خرابه ها امنيت ندارند، قلب بدون قرآن نيز مضطرب است و آرامش ندارد. 2. خرابه ها محل تردد خلافكاران است، قلب بدون قرآن هم محل تردد شياطين جن و انس و وسوسه هاي آنهاست. 3. خرابه ها متعفّن و بدبويند، قلب بي قرآن نيز از عطرمعنويت محروم است. 4. خرابه ها با اندك تكاني خرابتر مي شوند، قلب بدون قرآن نيز متزلزل و هر روز رو به سويي است و با اندك وسوسه اي خراب تر مي شود. 5. به پناه گرفتن در خرابه ها نمي شود اطمينان كرد، به انسانهاي دور از قرآن نيز نمي توان اطمينان كرد و از شرّ و خيانتشان در امان بود. 6. خرابه ها در شب، تاريك و ظلماني و بدون نورند، قلبهاي بدون قرآن نيز در ظلمت به سر مي برند؛ چون قرآن نور است. ظريفي مي گفت به خرابه مجوّز كنتور برق نمي دهند و نور در آن راه نمي يابد، قلب بدون قرآن نيز از نور حقيقي محروم و بي بهره است. آري با اندك تأملي مي توان وجوه مختلفي از شباهت را به دست آورد و به ايجاد نشاط معنوي در كلاس كمك كرد. شما هم اندكي بينديشيد شايد بتوانيد علاوه بر آنچه گفته شد موارد ديگري را بيابيد. 3. تصوير سازي: يكي از روشهاي ارائه تمثيلات كه در كلاس درس مورد استفاده معلم و مبلغ قرار مي گيرد، استفاده از تصاوير است. اين تصاوير مي تواند از قبل آماده شده و يا در كلاس تصوير شود. تجربه نشان داده كه دانش آموزان به آنچه در پاي تخته حكّ مي شود توجه بيشتري مي كنند، بنابراين اصل نوشتن بر روي تخته جلب توجه مي كند. علاوه بر اين، اگر نوشته ها به صورت تصوير ارائه شود، در ذهن مخاطب تأثير فوق العاده اي دارد. اين شيوه از قديم و به طور سنتي در ميان تعزيه گردانها ـ که با نصب پارچه اي از تصاوير حادثه عاشورا يا كرامتي از كرامات معصومين عليهم السلام و توضيح بر روي آن، به جذب مخاطب مي پرداختند ـ معمول بوده است و همگي شاهد بوده ايم كه چگونه علاقه مندان بسياري از بزرگ و كوچك را به خود جلب مي كرده و ساعتها سر پا نگه مي داشته است. در حديثي به نقل از ابن مسعود آمده است كه پيامبر صلي الله عليه وآله مربعي را رسم كرد و يك خط در وسط آن و خطي بيرون آن كشيد و خطوط كوچكي در كنار خط مياني رسم كرد و فرمود: اين (خط وسط) انسان است و اين (مربع) اجل اوست كه دورش را گرفته و بر او احاطه دارد و اين كه خارج قرار دارد آرزوي اوست و اين خطهاي كوچك پيشامدها و بيماريهايند. اگر اين يكي خطا رود اين يكي او را نيش مي زند و اگر اين هم خطا رود آن ديگري او را مي گزد 26 4. عملي: يكي ديگر از روشهاي به كارگيري تمثيل، استفاده از شيوه عملي براي تأييد گفتار است. در اين روش از موارد موجود در طبيعت كه همسان با موضوع مورد نظر است، استفاده مي گردد. اين موارد ممكن است به كلاس درس آورده شود يا در اردوها و تفريحات مورد اجرا قرار گيرد.
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله در زميني خشك و بي گياه فرود آمده و به اصحابش فرمود: مقداري هيزم بياوريد. عرض كردند: اي رسول خدا! ما در سرزمين خشك و بي گياهي هستيم كه در آن هيزمي يافت نمي شود. فرمود: هر كسي هر چه يافت بياورد. آنها هيزم را جمع كردند و در برابر حضرت انباشتند. پس فرمود: گناهان نيز اين گونه جمع مي شود. 27 همچنين درباره آيه 67 سوره فرقان: «وَالَّذينَ إذا أنْفَقوا لَمْ يسْرِفوا وَلَمْ يقْتُروا وَكانَ بَينَ ذلِکَ قَواماً»؛ «آنان هنگامي كه انفاق مي كنند نه اسراف مي كنند و نه سخت گيري مي نمايند؛ بلكه در ميان اين دو حد اعتدالي را رعايت مي كنند. » ، ازامام صادق نقل شده است كه اين آيه را تلاوت فرمود، آنگاه مشتي سنگ ريزه از زمين برداشت و محكم در دست گرفت و فرمود: اين همان «اقتار» و سخت گيري است، پس مشت ديگري برداشت و چنان دست خود را باز كرد كه همه آن بر زمين ريخت و فرمود: اين «اسراف» است. بار سوم مشت ديگري برداشت و كمي دست خود را گشود؛ به گونه اي كه مقداري فرو ريخت و مقداري در دستش بازماند و فرمود: اين همان «قوام» است. 28
نكاتي درباره فهم مَثَلها 1. قرآن كريم فهم مثلها را ساده ندانسته، بلكه فهم آنها را ويژه كساني مي داند كه اهل علم اند. «وَتِلْكَ الْاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ وَمَا يعْقِلُها إلاَّ الْعالِمونَ» 29؛ «و آن مثَلها را براي مرد مي زنيم، ليكن جز دانايان آنها را درك نمي كنند. » در جاي ديگر، قرآن به عده اي اشاره مي كند كه مثل زدنِ خداوند به پشه اي را تمسخر مي كنند، ولي خداوند توجه آنها را به حكمتي كه در آن وجود دارد جلب مي كند. 30 بنابراين فهم مثلها نياز به دقت و تدبر دارد. 2. گاه بعضي از تمثيلات شبهه بردارند و در نگاه اول شنونده را با اين سؤال مواجه مي كنند كه منظور از ارائه اين تمثيل چيست؟ ليكن محدود شدن به محدوده مَثَل و دور ماندن از هدف و وجهي كه اين مثل براي آن ذكر شده، گمراه كننده است. به عنوان نمونه امام علي عليه السلام در آغاز خطبه ششم نهج البلاغه مي فرمايد: «وَاللهِ لاأكُونُ كَالضَّبُعِ تَنامُ عَلي طولِ اللَّدِم؛ به خدا سوگند من همچون كفتار نيستم كه با ضربات آرام و ملايم] در برابر لانه اش] به خواب مي رود [تا صياد به او مي رسد [. » معروف است كه كفتار حيوان ابلهي است و صياد براي شكار آن با سنگ يا چوب به آرامي بر در لانه كفتار مي زند و او را به خواب برده و شكار مي كند. 31 ندانستن اين ويژگي اين شبهه را پيش مي آورد كه چرا امام فرمود من كفتار نيستم؟ ولي با شناخت اين ويژگي كفتار بايد گفت در حقيقت حضرت با اين تمثيل مي خواهند بيداري خود را نسبت به مسايل سياسي زمان بيان كنند. » 32 3. از آنجا كه فهم مَثَلها نيازمند تأمل و تعقل است، از اين رو كساني كه اهل دقت بيشتري هستند از مثلها استفاده بيشتري مي برند و ظرايف بيشتري را كشف مي كنند. از يك مَثَل مي توان نكات مختلفي را به دست آورد كه يكي از ديگري عميق تر و در عين حال همگي درست باشد. حال با توجه به اهميت مثلها انتظار مي رود كلاسهاي درس، منابر و سخنرانيها، كتابهاي درسي و ساير وسايل ارتباط جمعي، رويكرد در خور توجهي به اين مسئله نشان دهند. متأسفانه شاهديم كه برخي از معلمان و مبلغان و كتب درسي ديني و قرآني، از اين ابزار كارآمد به دور افتاده اند و در موارد زيادي كلاسهاي درس بي روح و خطابه هاي خشك و بي جاذبه نه تنها مخاطب را به خود جذب نمي كند، كه مايه بي حوصلگي او نيز شده و از اصل بحث گريزان مي گرداند. بكوشيم با شناخت بيشتر جاذبه هاي ديني و به كار بستن آنها، بر غناي تعليم و تربيت خويش و بر ماندگاري آنها در ذهن كودكان، نوجوانان و جوانان بيفزاييم. پي نوشت: 1) . غرر الحكم و درر الكلم، حديث 354. 2) . مثلهاي آسماني، علي اسعدي، انتشارات دار الحديث، چاپ اول، 1383، ص9 و 10. 3) . امثال القرآن، علي اصغر حكمت، چاپ دوم، بنياد قرآن، 1361، ص1، به نقل از مقدمه مجمع الامثال ميداني. 4) . منبع پيشين، ص 3 و 4. 5) . منبع پيشين، ص3. 6) . الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين عبد الرحمن السيوطي، تحقيق مصطفي ديب البغا، 2 جلد، الطبعه الثالثه، دار ابن كثير، 1416 ه ق، ج2، ص42. 7) . بقره / 260. 8) . نساء / 110. 9) . حشر / 21. 10) . نهج البلاغه، خطبه 83، ترجمه محمد دشتي. 11) . امثال القرآن، ص 2، به نقل از مجمع الامثال ميداني. 12) . منبع پيشين. 13) . در كتاب مثلهاي آسماني 40 آيه تمثيلي و 960 روايت تمثيلي و تشبيهي با دسته بندي موضوعي آمده است (مثلهاي آسماني، علي اسعدي، انتشارات دار الحديث) . 14) . عهد قديم، حزقيال، باب 20، آيه 49، انتشارات اساطير، ترجمه فاضل خان همداني و ديگران، چاپ اول، 1380. 15) . منبع پيشين، امثال. 16) . منبع پيشين، عهد جديد، انجيل مرقس، باب4، آيه34. 17) . تمثيلات و تشبيهات در آثار شهيد مطهري، عليرضا رجالي تهراني، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي قم. 18) . حجرات / 12. 19). تفسير نمونه، آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، ج22، ص185. 20) . داستان راستان، شهيد مطهري، چاپ 23، بهار 75، انتشارات صدرا، با تلخيص، ج1، ص 43 ـ 44. 21) . آل عمران / 59. 22) . بحث كاركرد مثلها با اضافات فراوان تا به اينجا اقتباس از تفسير نمونه، ج10، ص173 ـ 176 صورت گرفته است. 23) . اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، تصحيح علي اكبر غفاري، دار الاضواء، 1405، 8 جلد، ج2، ص316، ح 7. 24) . نهج البلاغه، صبحي صالح، ص 57. 25) . كنز العمال، علاء الدين المتقي بن حسام الدين الهندي، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1409، 8 جلد، ج1، ص512، ح2276. 26) . الترغيب والترهيب، زكي الدين عبد العظيم بن عبد القوي المنذر، الطبعة الثانيه، دار ابن كثير، دار الكلم الطيب، 1417 ه ق، ج4، ص141. 27) . اصول كافي، ج2، ص288، ح4. 28). تفسير نمونه، ج15، ص152، به نقل از نور الثقلين، ج4، ص29. 29) . عنكبوت / 43. 30) . بقره / 26. 31) . پيام امام، آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، ج1، ص453. 32) . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، مقدمه، ص18 منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره71.