بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
محمدحسن نبوي نقل واقعيات بدون تحليل در ماه مبارك رمضان، روز 11 آبان، براي تبليغ عازم ارمنستان بودم. به ترمينال فرودگاه وارد شدم، از درب ورود تا داخل سالن همه چيز تميز به نظر مي رسيد، بهتر از سالن پروازهاي داخلي و البته بسيار تميزتر از سالن پروازهاي حج و عمره. با فاصله كمي دو پرواز به اكراين و ارمنستان انجام مي شد. پس از انجام تشريفات اداري وارد سالن انتظار براي پرواز شدم. دكه هايي ديده مي شد كه اجناسي را در معرض فروش قرار داده بودند، براي خريد مداد به طرف دكه ها حركت كردم، صداي موسيقي شنيده مي شد، گفتم انشاء اللّه مجاز است اما هرچه بيشتر نزديك شدم، دانستم كه همان صداي موسيقي مبتذلي است كه جوانهاي آنچناني از ماشينهاي خود پخش مي كنند. جلوتر رفتم، سه نفر فروشنده زن را ديدم كه سرها به هم نزديك كرده مشغول بيان سخنان حكيمانه!! بودند، هنگامي كه مرا با لباس روحانيت ديدند هر سه زير چشمي مرا ورانداز كرده به احتمال زياد موضوع سخن را تغيير دادند. از خريد صرف نظر كرده، برگشتم. به يكي از برادران نيروي انتظامي گفتم: ـ سركار! اينجا يك محل عمومي و متعلق به دولت جمهوري اسلامي است. اگر زحمت نيست، بگوييد اين موسيقي را خاموش كنند. ـ آقا مجاز است. ـ اگر كمي دقت كنيد خواهيد ديد كه مجاز نيست. من كه نمي توانم به دليل انجام تشريفات اداري به آن طرف بروم، اگر ممكن است تلفن مسئول را بگيريد تا با او صحبت كنم. بالاخره با اكراه تلفن را گرفت؛ اما پس از اندكي گفت: اين تلفن خراب است و فقط صدا از يك طرف منتقل مي شود. به يكي از نيروهاي فرودگاه كه مسئول جداسازي خانمها از آقايان براي بازديد بدني بود و تا حدي هم حزب اللهي به نظر مي رسيد مراجعه كردم. ـ آقا چطور است كه از دكه هاي مجموعه مربوط به نظام به راحتي موسيقي مبتذل پخش مي شود؟ ـ بله آقا من هم فراوان شنيده ام، مسئول سالن هم گاهي اينجا مي آيد، قدم مي زند و عكس العملي نشان نمي دهد، بچه هاي سپاه هم هستند، آنها هم كاري به اين كارها ندارند. در اين ميان مسافران در روز ماه مبارك رمضان به خوردن آب و چايي كه از دكه ها خريده بودند مشغول بودند و عده اي هم سيگار مي كشيدند. صداي گوينده سالن به گوش رسيد كه: «مسافرين ايروان جهت سوار شدن به هواپيما به خروجي... مراجعه فرمايند. » سوار شديم و هواپيما به طرف باند پرواز حركت كرد. روي باند فرودگاه بوديم كه خدمه هواپيما به حاضران شكلات تعارف كردند و تقريبا همگي ميل فرمودند و گويي هيچ خبري از ماه رمضان نيست. هواپيماي كاسپين پس از بيان حرفها و تذكرات هميشگي، بلندگو را قطع و با اندك زماني دوباره بلندگو را باز كرد. مي خواست مطلب جديدي بگويد، دقت كردم، مي گفت: كاركنان هواپيماي كاسپين، خلبان... ، ورود استاد... را به هواپيماي كاسپين خوش آمد مي گويد. هنگامي كه در فرودگاه ايروان پياده شديم، معلوم شد استاد مزبور استاد موسيقي است. نامبرده در كنار كارهاي بسيار مهم و اساسي كه حيات و ممات جامعه در گرو آن است، به افراد ايراني موسيقي آموزش مي دهد و فقط از همين بابت ماهيانه ده هزار دلار (بيش از هشت ميليون تومان) از وزارت محترم ارشاد دريافت مي كند تا توسط موسيقي، هم ايرانيان را ارشاد و هم كشور را از بحرانهاي مختلف اقتصادي و فرهنگي نجات دهد. داخل هواپيما دو نفر جوان كنار من نشسته بودند. يكي سه سال بود كه در ارمنستان زندگي مي كرد، كارش حسابداري براي شركتهاي ايراني بود و ديگري براي اولين بار به ارمنستان مي رفت. او مي گفت: بنا دارد در ارمنستان درس بخواند. از حسابدار پرسيدم: حقوق شما در ايران بيشتر است يا در ارمنستان؟ گفت: فرقي نمي كند. اما چرا در كشور غريب زندگي مي كند؟!! با دانشجوي آينده سخن گفتم. ـ چرا تحصيل در ارمنستان؟ ـ شهريه دانشگاه ارمنستان حدود شهريه دانشگاه آزاد است، كنكور هم ندارد. ولي سخن پنهان ديگري كه بسياري از دانشجويان دو هزار نفري ارمنستان و يا افراد شاغل در اين كشور دارند و گاهي بيان هم مي كنند، استفاده از بازار آزاد ارضاء جنسي است. نظام جمهوري اسلامي خدمات فراواني داشته كه بر هيچ فرد منصفي پوشيده نيست. ليكن نتوانسته است زمينه تأمين نياز بسيار نيرومند شهوت جنسي را در چارچوب شرع فراهم سازد. پاسخ سريع عده اي به اين مشكل آن است كه مي گويند دين مخالف است، در حاليكه هرگز مسئولين به دليل حاكميت خرافات و فرهنگ غلط نتوانسته و در صدد نبوده اند كه آنچه را مشروع است مانند ازدواج آسان، ازدواج مجدد، ازدواج موقت و... در جامعه فعال كنند. بسياري از نارضايتيها و... به همين امر بر مي گردد. مشكل اينجاست. دولت به دنبال رشد اقتصادي براي افزايش رضامندي در مردم است، ليكن در بسياري از كشورها از جمله سوريه و همين ارمنستان فقر بيداد مي كند، اما مردم از دولت بيزار نيستند. عمدتا براي آن است كه اين نياز بسيار نيرومند با مشكل روبرو نيست. در فرودگاه ايروان پياده شديم. عده اي از مسافران از ارامنه ايران و يا ارمنستان بودند؛ به دليل آنكه به زبان ارمني سخن مي گفتند، و عده اي هم ايرانيان غيرارمني بودند. از فرودگاه ايران بر داشتن روسري و كاهش لباسها انجام شد تا اينكه در فرودگاه ايروان به جز يك زن كه همچنان روسري خود را بر سر داشت هيچ اثري از حجاب نبود. در حاليكه من با لباس روحانيت تنها بودم، هيچ يك از مسافران بي احترامي نكردند، يكي دو مورد از مردان هم مسئله شرعي سؤال كردند. كنار نوار نقاله براي گرفتن ساك دستي منتظر ايستادم. فردي در نزديكي من بود، گردن آويز صليب و طلايي او نشان مي داد كه مسيحي است، بي مقدمه شروع به صحبت كرد. «بعضي از ما ايرانيها خدمات جمهوري اسلامي را نمي بينيم، قبل از انقلاب كجا همه مردم در خانه هايشان گاز داشتند، جمهوري اسلامي آورد؛ كجا اينقدر خدمات بود. مترو با اينهمه مشكلات درست كردند، ما در زمان شاه وقتي ميوه يا شيريني مي خورديم كه به مهماني مي رفتيم، كِي تا اين حد نعمت بود؟ و... امام به ايران آمد با يك جفت دمپايي (مقصود او نعلين بود) و اين كشور را به اينجا رساند و الآن هم مسئولين تا اين حد خدمت مي كنند، چرا ايرانيها همين ارمنستان را نمي بينند و.... در بسياري از كشورها از رهبران خود بت مي سازند. آلمانها هنوز به هيتلر با آن همه جنايت احترام مي كنند، اما ما ايرانيها به رهبري كه تا اين حد خدمت كرد چگونه احترام مي كنيم؟ من يك مسيحي هستم، اما نذر براي امام حسين عليه السلام هر سال مي دهم، از امام حسين عليه السلام خواسته ام و حضرت خيلي چيزها به من داده است. روزي كشيشي به من گفت: چرا پول براي امام حسين عليه السلام مي دهي؟ گفتم: اگر چيزي به من داده اي بگير، من از امام حسين عليه السلام چيزها گرفته ام. » خيلي به من احترام كرد، اثاثيه را از روي نوار نقاله گرفت، مي خواست برايم بياورد، با اصرار از او گرفته با هم حركت كرديم. از كتابي اسم برد كه نام آن را به خاطر ندارم، گفت اين كتاب را كه جملاتي از اميرالمؤمنين علي عليه السلام دارد، چندبار خوانده ام، بسيار لذت مي برم، مي خواهم عمل كنم، بخشهايي را بايد سعي كنم تا بهتر بفهمم. از راهروهاي فرودگاه بيرون آمده، برادران سفارت ايران را ديدم، با او خداحافظي كردم و از يكديگر جدا شديم. در همان روز اول با رايزن فرهنگي و سفير جمهوري اسلامي نشستي داشتيم. براساس مطالعات برادران ايراني، در ايروان 8 مسجد وجود داشته كه اكنون فقط مسجد جامع كبود ايروان باقي مانده است كه به همت مسئولين جمهوري اسلامي ايران بازسازي شده است. اين امر حكايت از آن دارد كه زماني در ايروان تعداد زيادي مسلمان زندگي مي كرده كه اكنون به كشوري يكپارچه مسيحي تبديل شده است. مسجد جامع كبود كنار يكي از خيابانهاي اصلي و مهم شهر قرار دارد. مسجدي بسيار زيبا، قديمي و داراي حياط وسيع و باغچه هاي جذاب؛ پس از ورود به مسجد، شبستان بزرگ آن در ضلع روبرو با گنبد كاشيكاري شده با سردر خيلي مرتفع به چشم مي خورد. در سمت چپ و راست، حجره هاي بزرگ و متعددي ديده مي شود كه نشان مي دهد زماني اينجا حوزه علميه بوده است. حدود 15 روز از ماه مبارك رمضان را در اين مسجد به تبليغ پرداختيم. كساني كه در مراسم مسجد شركت مي كردند چند گروه بودند: 1. نيروهاي سفارت كه به همراه خانواده در اين جلسات شركت مي كردند. 2. تجار و كسبه ايراني كه در ايروان فعاليت مي كردند. 3. دانشجويان؛ كه اين افراد خود چند گروه بودند: الف. كساني كه خيلي علاقه مند به مسجد و مسائل دين بودند. تعداد اين افراد بسيار كم بود. ب. افرادي كه ديندار ولي تا حدي گريزان از روحاني بودند. ج. كساني كه بر اثر گناه، خود را خيلي مطرود از درگاه الهي احساس كرده، به نوعي يأس مبتلا شده بودند. د. كساني كه فقط براي ديدن افراد هم وطن به مسجد مي آمدند و به دليل آلودگي، تا حدي هم از برنامه هاي مذهبي فاصله گرفته بودند. با توجّه به مخاطبان مذكور، دو روش رفتاري و تبليغي در پيش گرفتم و محتواي سخن را با توجّه به نياز آنان انتخاب كردم.
روش رفتاري از ابتداي ورود به مسجد، تا درون شبستان سعي كردم به حلقه هاي گروهي آنها نزديك شده، با سلام و احوالپرسي گذرا زمينه ارتباط آنان را فراهم سازم. اين روش موجب شد كساني كه از روبرو شدن با روحاني پرهيز كرده و خيلي با اخم، از دور روحاني را ورانداز مي كردند، در شبهاي بعد راحت تر ارتباط برقرار كرده و بعضي هم خود براي سلام و احوالپرسي به طرف ما بيايند.
روش تبليغي در سخنراني سعي كردم كه موارد ذيل را رعايت كنم: 1. از طولاني شدن سخنراني پرهيز كنم. 2. با بيان نكات طنز به مناسبت مطالب، جلسه را شاد نگه دارم.
محتواي تبليغ پس از بررسي مخاطبان، به دو نكته اساسي توجه كردم: 1. برخي از مخاطبان، به دليل گناه و آلودگي و شهوت رانيهاي بي مرز، كم كم هويت انساني خود را از دست داده، جنبه حيواني آنها تقويت شده بود؛ از اين رو سعي كردم با طرح مباحث مربوط به جايگاه انسان و اهميت آن نسبت به موجودات ديگر، آنان را به هويت ديني خويش متوجه سازم. 2. با توجه به اينكه برخي از افراد گنهكار با گذر زمان از پذيرش توبه خود در پيشگاه خداوند نااميد گشته و احساس يأس و نوميدي از غفران الهي در آنان رشد مي كند، سعي كردم با بيان رحمت واسعه پروردگار، آنان را به غفران الهي اميدوار و به توبه و بازگشت ترغيب كنم؛ بويژه در شبهاي قدر كه به توبه، جايگاه توّابين نزد خداوند، شرائط توبه و... پرداختم و آثار مثبت آن كاملاً مشهود بود. بالاخره در پايان ماه مبارك رمضان، مسئولين تأثير تبليغات را نسبت به سنوات قبل بسيار مثبت ارزيابي مي كردند. ما به ايران بازگشتيم، ليكن اين سفر از ابتدا تا انتها سؤالاتي را براي ما ايجاد كرد كه اينك با شما در ميان گذاشته مي شود: آيا وقت آن نرسيده كه سازمانهاي مسئول، بر امور فرهنگي پايانه هاي كشور نظارت داشته باشند؟ آيا برخي از نيروهاي سپاه و نيروي انتظامي در مقابل ناهنجاريهاي اجتماعي به وادادگي نرسيده اند؟ آيا بهتر نيست پس از بيست و پنج سال از انقلاب، تحقيقي ميداني به عمل آيد كه علت علاقه دانشجويان به حضور در دانشگاههاي ضعيف ديگر كشورها چيست؟ علت بسياري از تجارتهاي مضحك و كم فايده و خروج بي رويه ارز و صرف آن در كشورهاي همسايه كدام معضل است؟ آيا راهي براي پيشگيري از اين روند خانمانسوز و ويرانگر اخلاقي وجود ندارد؟ اگر مسئله اصلي ارضاء شهوات جنسي است، آيا راهي در اسلام براي تأمين مشروع اين نياز وجود ندارد؟ اميد آنكه با درك عميق نيازها، در وراي فرهنگهاي غلط اجتماعي، اداره جامعه را براساس دستورات دين بطور جامع پايه ريزي كنيم. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره62.