بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
محمدمهدي فجري نکات اخلاقي در غذا خوردن آداب و اخلاق غذا خوردن را مي توان در سه بخش اخلاق فردي، اخلاق اجتماعي و مسئوليتهاي ناشي از نعمت طعام، پي گيري کرد، به گونه اي که احترام به نعمتهاي الهي، ممنوعيت بدگويي از غذا، زير مجموعه اخلاق فردي، و اجتماع براي صرف غذا، توجه به خدمتکار و اطرافيان، زيرمجموعه اخلاق اجتماعي است و از اين رهگذر به مسئوليتهاي خود در برابر نعمت طعام مي رسيم که با شکرگزاري از خالق و مخلوق، دوري از ظلم و فساد، عدم اسراف، توجه به فقرا و ...؛ تحقق مي يابد. کليد واژه: غذا خوردن، اخلاق فردي، اخلاق اجتماعي، مسئوليتها. اسلام در آداب خوردن غذا، نکته هاي اخلاقي – تربيتي فراواني دارد، و انسان را متوجه اين مطلب مي سازد که اخلاق در تمام لحظه هاي زندگي - حتي غذا خوردن – مورد تأكيد است. عمل و توجه به هريك از اين آداب، مكمل اخلاق فردي و اجتماعي خواهد بود. اهتمام فوقالعاده اسلام به اين نكته ها و كمرنگ شدن اين دستورها در جامعه امروز سبب شد تا اين مسئله در نوشتاري جداگانه، تبيين شود.
الف. اخلاق فردي 1. احترام نعمتهاي الهي احترام و ادب اولياي الهي در هنگام غذا خوردن، تا بدانجا بود که کفشها را در ميآوردند و به پيروان خويش نيز امر ميكردند كه كنار سفره، كفشهاي خويش را بيرون آورند. رسول خدا- صلي الله عليه وآله - ميفرمايد: «اخْلَعُوا نِعَالَكُمْ عِنْدَ الطَّعَامِ فَإِنَّهُ سُنَّةٌ جَمِيلَةٌ وَ أَرْوَحُ لِلْقَدَمَيْنِ؛1 هنگام غذا خوردن، كفشهاي خود را از پاها در آوريد كه اين كار، سنتي زيبا است و باعث راحتي پاها ميشود.» رسول خدا- صلي الله عليه وآله - هميشه در كنار سفره همانند بندگان - دو زانو- مى نشست تا آنجا که گاهي ديگران به ايشان اعتراض ميكردند؛ چنانكه زني آن بزرگوار را در حال غذا خوردن ديد، به آن حضرت [به اعتراض] عرض كرد: «اى پيامبر- صلي الله عليه وآله -، تو همانند بندگان غذا مى خورى و چون بندگان مى نشينى؟»رسول خدا- صلي الله عليه وآله - به آن زن فرمود: «واى بر تو! چه بنده اى از من بنده تر است؟»2 امام صادق- عليه السلام - در پاسخ به شخصي كه پرسيد: «به چه علتي رسول خدا- صلي الله عليه وآله - همانند بندگان غذا ميخورد؟» فرمود: «تَوَاضُعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛3 براي تواضع [و ادب] در پيشگاه خداوند متعال.» و اين راز احترام و ادب اولياء الهي به هنگام غذا خوردن است.
2. بدگويي از غذا ممنوع غذا، نعمتي الهي است كه در اختيار همه موجودات زنده قرار گرفته است. مطالعه تاريخ، ما را به اين مهم رهنمون ميسازد كه برخي از امتهاي پيشين به دليل كفران نعمت، بسياري از نعمتهاي الهي را از دست دادند و عواقب تلخ آن را چشيدهاند. كفر نعمت مكن كه در كفران نيست اميد رحمت و غفران انس بن مالك نقل ميكند که رسول خدا- صلي الله عليه وآله - هرگز از غذا و كيفيت طبخ آن، ايراد نمى گرفت، اگر آن را دوست داشت مى خورد و اگر دوست نداشت نمى خورد.4 متأسفانه در برخي خانوادهها تنها غذايي بايد پخت شود كه سرپرست خانواده، آن را دوست داشته باشد و ساير اعضاي خانواده حق هيچگونه اظهار نظري ندارند؛ در حالي كه از نظر دين اسلام بايد دست كدبانوي خانه در پخت غذا باز باشد و بتواند غذاهاي مختلف و سازگار با سليقه اكثريت خانواده تهيه كند. امام صادق- عليه السلام - به نقل از رسول خدا- صلي الله عليه وآله - ميفرمايد: «الْمُؤْمِنُ يَأْكُلُ بِشَهْوَةِ أَهْلِهِ وَ الْمُنَافِقُ يَأْكُلُ أَهْلُهُ بِشَهْوَتِهِ؛5 مؤمن، به ميل خانواده اش غذا مى خورد و منافق، خانواده اش به ميل او غذا مى خورند.»
ب. اخلاق اجتماعي 1. اجتماع براي صرف غذا دين اسلام، اجتماع را در هر امري باعث تحكيم پيوندها، امنيت و آسايش فردي و اجتماعي دانسته است. در اين دين از تنها به مسافرت رفتن و تنها خوابيدن، نهي شده است؛ حتي اعتكاف نيز كه امري عبادي است، بر اجتماعي بودن آن مخصوصاً در مسجد جامع شهر، تأكيد شده است. همچنين شارع مقدس از تنها غذا خوردن و شريک نکردن ديگران در غذا نهي كرده است. امام كاظم- عليه السلام - ميفرمايد: «لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ- صلي الله عليه وآله - ثَلَاثَةً الْآكِلَ زَادَهُ وَحْدَهُ وَ النَّائِمَ فِي بَيْتٍ وَحْدَهُ وَ الرَّاكِبَ فِي الْفَلَاةِ وَحْدَهُ؛6 رسول خدا - صلي الله عليه وآله - سه كس را نفرين كرد: فردي كه غذاي خود را تنها بخورد، شخصي كه در خانه اى تنها بخوابد، و سوّم آنكه در بيابان، سواره و تنها رهسپار شود.» به يقين، غذا خوردن به صورت دست جمعي، بهويژه با حضور همه افراد خانواده، موجب تحكيم روابط خانواده مي شود. چرا که خانواده، حاصل يک پيوند اجتماعي است و بهترين زمان براي تحكيم اين پيوند، در كنار سفره و زمان صرف غذا است. هر چقدر اين سفرهها پرجمعيتتر باشد خاطرات به ياد ماندنيتر و صميميتها فزونتر ميشود. متأسفانه در اكثر زندگيهاي كنوني، اين صميميتها در كنار سفرهها، جاي خود را به غذا خوردن پدر خانواده در بيرون خانه و در محل كار و غذا خوردن ايستاده و با عجلة هر يك از اعضاي خانواده براي رفتن به محل كار و تحصيل سپرده است و كمتر اعضاي خانواده گرد هم بر سر يك سفره جمع ميشوند. نتيجه اين کار، سردي روابطي است كه در چنين خانوادههايي بهخوبي مشاهده ميشود. با نگاهي گذرا به سيره معصومان(عليهم السلام) در مييابيم محبوب ترين غذا و سفره نزد آن بزرگواران، سفرهاي بوده است كه شركتكنندگان بيشترى بر سر آن باشند؛ چنانكه رسول خدا- صلي الله عليه وآله - مى فرمود: «اَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا كَثُرَتْ عَلَيْهِ الْأَيْدِي؛7 محبوب ترين خوراكى در پيشگاه خدا آن است كه دستهاى زيادترى از آن طعام برگيرند.» و نيز ميفرمايد: «كُلُوا جَمِيعاً وَ لَا تَتَفَرَّقُوا فَإِنَّ الْبَرَكَةَ فِي الْجَمَاعَةِ؛8 با هم [غذا] بخوريد و [در غذا خوردن] متفرق نباشيد كه بركت در جماعت است.» روزي آن حضرت به يارانش فرمود: «ميخواهيد بدترين شما را معرفي نمايم؟» آنها به حضرت گفتند: «بفرماييد.» رسول خدا- صلي الله عليه وآله - فرمود: «كسى كه تنها غذا بخورد و بنده خود را بزند و مهمان را پذيرايى نكند.»9 و چه زيباست كه در سيره پيامبرمان كه اسوه اخلاق و ادب است ميخوانيم آن حضرت در منزل با خانواده و خدمتكاران غذا ميل مىكرد؛ مگر زماني كه ميهمانى براي ايشان مي آمد كه با او هم غذا مىشد.»10 نباشد طعامى نكوتر از آن كه بر آن نشينند جمعى كثير بر كردگار بزرگ جهان گزارند شكر خداى قدير
2. توجه به خدمتكار برخي از افراد در منزل يا محل كار، خدمتكاري دارند كه كارهاي آنان را انجام ميدهد. گاه آنان بهترين غذاها را تهيه ميكنند و براي آن فرد يا خانواده ميآورند و آن خانواده به خاطر اينكه آنان خدمتكارند و وظيفه خويش را انجام ميدهند، كمترين توجهي به آنان نميكنند؛ در حالي كه در احكام تربيتي اسلام، آنها نيز از قلم نيفتادهاند. رسول خدا- صلي الله عليه وآله - علاوه بر اينكه خود با خدمتكاران همغذا ميشدند، بر اين نکته اصرار ميورزيدند که اگر خدمتکاري برايتان غذا آماده كرد؛ ولي از نشستن بر سر طعام اجتناب ورزيد، او را بر خوردن حداقل يک لقمه از آن غذا مجبور کنيد.11
3. توجه به اطرافيان در بسياري از سفره هاي جمعي، مشاهده شده است كه بزرگ خانواده يا روحاني محل و يا مسئولي كه سفره به احترام او پهن شده است بدون توجه به ساير افراد حاضر در سفره، غذا را شروع و به پايان ميرساند و در كناري مينشيند و يا آنكه برخي به محض آنكه غذايشان را تمام كردند، بدون توجه به ديگران ـ كه مشغول غذا خوردناند ـ دعاي پايان سفره را بلند ميخوانند و بقيه نيز مجبور ميشوند به احترام آن فرد، غذا را تمام نكرده كنار بنشينند؛ در حالي كه اسلام توجه به ديگر حاضران در سفره را لازم دانسته، بر آن تأكيد ميكند. در ادب غذا خوردن رسول گرامي اسلام- صلي الله عليه وآله - در سفره هاى جمعى ميبينيم كه زودتر از همه دست به غذا مى برد و ديرتر از همه، دست از غذا مى كشيد تا ديگران بدون حجب و حيا و خجالت كشيدن، غذا را ميل كنند.12 آن حضرت به همه پيروانش سفارش ميكند كه «إِذَا وُضِعَتِ الْمَائِدَةُ فَلْيَأْكُلْ أَحَدُكُمْ مِمَّا يَلِيهِ وَ لَا يُنَاوِلْ ذِرْوَةَ الطَّعَامِ فَإِنَّ الْبَرَكَةَ تَأْتِيهَا مِنْ أَعْلَاهَا وَ لَا يَقُومُ أَحَدُكُمْ وَ لَا يَرْفَعُ يَدَهُ وَ إِنْ شَبِعَ حَتَّى يَرْفَعَ الْقَوْمُ أَيْدِيَهُمْ فَإِنَّ ذَلِكَ يُخْجِلُ جَلِيسَهُ؛13 وقتى [درون سفره] غذايى گذاشته شد، پس بايد هر يك از شما از [غذاي] مقابل خود بخورد و [در ابتدا] از بالاى غذا تناول نكند؛ چون بركت از بالاى آن مى آيد و هيچ يك از شما از پيش غذا بلند نشود و اگر چه سير شده باشد، دست از غذا خوردن نكشد؛ مگر بعد از آنكه ديگران دست از غذا خوردن بكشند؛ چون اين كار باعث خجالت همنشين مى شود.» اسلام عزيز علاوه بر آنكه توجه به اطرافيان در سفره را مدّ نظر قرار ميدهد، از زياد نگاه كردن به آنان در هنگام غذا خوردن منع ميكند. رسول خدا- صلي الله عليه وآله - مي فرمايد: «لاَ يَتْبَعَنَّ أَحَدُكُمْ بَصَرَهُ لُقْمَةَ أَخِيهِ؛14 هيچ کدام از شما با چشمانش، لقمه [غذاي] برادرش را دنبال نكند.» امام حسن- عليه السلام - در بيان يكي از آداب سفره فرموده است: «وَ قِلَّةُ النَّظَرِ فِي وُجُوهِ النَّاسِ؛15 و [يکي ديگر از خصلتها وآداب غذا خوردن] کم نگاه کردن به چهره هاي مردم است.» اين دستور ميتواند از دو جهت مورد توجه باشد: اول آنكه، عدم نگاه به ديگران مخصوصا از طرف صاحبخانه، باعث ميشود تا اطرافيان و ميهمانان، راحتتر غذا ميل كنند و دوم آنكه، از لحاظ بهداشتى، نگاه كردن به غذا باعث ميشود تا ترشحات معده به خوبى انجام شود و از ابتلا به سوء هاضمه جلوگيري به عمل آيد.16
ج. توجه به مسئوليتها نياز به تغذيه، يكي از مشتركات بين انسان و ساير موجودات زنده است. اما سخن در اين است كه آيا انسان نيز همانند حيوان در قبال آنچه براي خوردن بهدست ميآورد فاقد مسئوليت است و هيچ وظيفهاي در قبال آنچه ميخورد، ندارد؟ محدث بزرگ، شيخ عباس قمي در كتاب محجة البيضاء ميفرمايد: «هدف خردمندان، ديدار (رحمت) خداى سبحان در سراى آخرت است و هيچ راهى جز علم و عمل براى رسيدن به اين هدف، وجود ندارد. از سويى، مراقبت بر علم و عمل جز با تندرستى ممكن نيست و تندرستى نيز جز با تناول كردن غذا و خوراك به مقدار حاجت در هر شبانه روز ميسر نمىشود؛ از اين روست كه بعضى از نياكان صالح گفتهاند: «غذا خوردن نيز از امور دينى است، و بر اين اساس است كه خداوند متعال ميفرمايد: «كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً»؛17 «از غذاهاي پاک بخوريد و عمل صالح انجام دهيد.» بنابراين هر كس كه اقدام به خوردن غذا مىكند تا بدان وسيله به علم و عمل خود يارى رساند و تقوايش را تقويت كند 18، [در حقيقت كاري ديني انجام داده است.] اميرمؤمنان- عليه السلام - ضمن تأكيد بر دقت انسان بر غذايش ميفرمايد: «فَمَا خُلِقْتُ لِيَشْغَلَنِي أَكْلُ الطَّيِّبَاتِ كَالْبَهِيمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا تَكْتَرِشُ مِنْ أَعْلَافِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا يُرَادُ بِهَا؛19 آفريده نشدهام كه غذاهاي لذيذ و پاكيزه، مرا سرگرم سازد، چونان حيوان بسته شده كه تمام همّ او علفش است و يا چون حيوانِ رها شده كه شغلش چريدن و پر كردن شكم است، و غافل از غرضي است که درباره اش اراده شده است.»
بررسي آيات و روايات، نشانگر آن است كه دين اسلام مسئوليتهاي بسياري را در قبال نعمتهاي الهي - كه يكي از آنها غذا است - متوجه انسانها دانسته است كه به چند نمونه از آن اشاره ميشود: 1. شكرگزاري از خالق شكرگزاري از نعمتهاي الهي مخصوصا نعمت غذا از جمله دستورهاي دين مبين اسلام است. قرآن كريم ميفرمايد: «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ»؛20 «اگر شكرگزارى كنيد، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسى كنيد، مجازاتم شديد است.» بدون شك، خداوند در برابر نعمتهايى كه به ما مى بخشد به شكر ما نيازي ندارد، و اگر به شكرگزارى دستور داده است، آن هم باعث نعمت ديگرى بر ما و يك مكتب عالى تربيتى است. مهم اين است كه ببينيم حقيقت شكر چيست تا روشن شود كه رابطه آن با افزونى نعمت از كجاست و چگونه مى تواند خود يك عامل تربيتي باشد. حقيقت شكر، تنها تشكر زبانى يا گفتن «الحمد للَّه» و مانند آن نيست؛ بلكه شكر، سه مرحله دارد. نخستين مرحله، آن است كه بهدقت بينديشيم كه بخشنده نعمت كيست؟ اين توجه و ايمان و آگاهى، پايه اول شكر است، بعد از آن مرحله زبان فرا مى رسد؛ ولى از آن بالاتر، مرحله عمل است. شكر عملى، آن است كه درست بينديشيم كه هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است. آن را در راه خودش مصرف كنيم كه غير اين، كفران نعمت است؛ همانگونه كه بزرگان فرموده اند: «اَلشُّكْرُ صَرْفُ الْعَبْدِ جَمِيعَ مَا اَنْعَمَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِيمَا خَلَقَ لِاَجْلِهِ؛21 شكر، [يعني] استفاده بنده از تمام نعمتهايي که خدا به او داده است، در راهي که خداوند، نعمتها را به خاطر آن خلق كرده است.» اين برنامه اسلامي به صورت گفتار و عمل، جزء سيره و توصيه معصومان - عليهم السلام - بوده است. حمد و سپاس و دعاهاي بزرگان دين پس از اتمام غذا نمونهاي از شكر گفتاري است كه ائمه- عليهم السلام - به ما تعليم دادهاند؛ چنانكه امام صادق- عليه السلام - پس از صرف غذا ميفرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَطْعَمَنَا فِي جَائِعِينَ وَ سَقَانَا فِي ظَمْآنِينَ وَ كَسَانَا فِي عَارِينَ وَ هَدَانَا فِي ضَالِّينَ وَ حَمَلَنَا فِي رَاجِلِينَ وَ آوَانَا فِي ضَاحِينَ وَ أَخْدَمَنَا فِي عَانِينَ وَ فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنَ الْعَالَمِين ؛22 سپاس، خداوندى را كه ما را در بين گرسنگان اطعام کرد و در ميان تشنگان سيراب كرد و در ميان برهنگان پوشش داد، و در ميان گمراهان، هدايت بخشيد، و در بين پيادگان سواره قرار داد، و در بين بى پناهان، پناه داد و در ميان رنج کشان خدمتکار داد و بر بسيارى از جهانيان برترى بخشيد.» حضرت علي- عليه السلام - ميفرمايد: «شُكْرُ كُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ؛23 شكر هر نعمت، اجتناب از چيزهايي است كه خداوند متعال حرام كرده است.» ذكر اين نكته، ضروري است كه در آيات و روايات، مصاديق شكرگزاري از خالق متعال بسيار است كه در اين مختصر نميگنجد.
2. تشكر از مخلوق اين موضوع نيز قابل توجه است كه تنها سپاسگزارى از خداوند در برابر نعمتهايش كافى نيست؛ بلكه بايد از كسانى كه وسيله آن موهبت بوده اند نيز تشكر كرد و حق زحمات آنها را از اين طريق ادا كرد، و آنها را از اين راه به خدمات بيشتر تشويق نمود. در حديثى از امام على بن الحسين- عليهما السلام - مى خوانيم كه فرمود: «روز قيامت خداوند به بعضى از بندگانش مى فرمايد: آيا فلان شخص را شكرگزارى كردى؟ عرض مى كند: پروردگارا من شكر تو را بهجا آوردم، مى فرمايد: چون شكر او را بهجا نياوردى شكر مرا هم ادا نكردى!» سپس امام فرمود: «أَشْكَرُكُمْ لِلَّهِ أَشْكَرُكُمْ لِلنَّاسِ؛24 شكرگزارترين شما براى خدا آنها هستند كه از همه بيشتر، شكر مردم را بهجا مى آورند.» امام رضا- عليه السلام - ميفرمايد: «مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل ؛25 كسي كه شکر نعمت دهنده از مخلوقين را بجا نياورد، [همانند اين است كه] شکر خداوند عزّوجلّ را بجا نياورده است.»
3. دوري از ظلم و فساد قرآن كريم پس از بيان نعمتهاي الهي به بنياسرائيل گوشزد ميكند كه بهره گيرى از نعمتهاى الهى، نبايد زمينه ساز فساد شود؛ چنانكه ميفرمايد: «كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدين »؛26 «از روزيهاى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين، فساد نكنيد.» همچنين فرموده است: «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»؛27 «از نعمتهاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد! (ولى شما كفران كرديد!) آنها به ما ستم نكردند؛ بلكه به خود ستم كردند.» برخي گمان ميكنند كه تنها جنايت و آدمكشي، ظلم است؛ در حالي كه اولين ستم، ظلم به خويشتن است كه با گناه و معصيت انجام مي پذيرد. امام سجاد- عليه السلام - در دعاي سحر ماه مبارك رمضان به اين ستمكاري اشاره كرده، ميفرمايد: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَنْزَلْتَ فِي كِتَابِكَ أَنْ نَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنَا وَ قَدْ ظَلَمْنا أَنْفُسَنا فَاعْفُ عَنَّا فَإِنَّكَ أَوْلَى بِذَلِكَ مِنَّا؛28 خداوندا! همانا تو در كتابت [قرآن] اينگونه نازل كردي كه عفو كنيم كساني را كه به ما ظلم كردهاند؛ در حالي كه حقيقتاً ما به خود ظلم كردهايم. پس [خداوندا] اين ظلم ما را ببخشا كه تو در عفو و گذشت از ما سزاوارتري.» متأسفانه برخي چنان ذوقزده و غرق لذت و نشاط مى شوند كه از همه چيز غافل مى شوند، و اين سرمستى از باده لذت و غرور، آنها را به فساد و تجاوز از حدود الهى مى كشاند.
4. عدم اسراف خداوند متعال، انسان را براي استفاده از تمامي مواهب الهي همچون خوردنيها و آشاميدنيها ترغيب كرده است؛ چنانكه ميفرمايد: «وَ كُلُوا وَ اشْرَبُوا»؛29 «بخوريد و بنوشيد.» اما چون طبع زيادهطلب انسان، ممكن است از اين دو دستور، سوء استفاده كند و به جاى استفاده عاقلانه و اعتدال آميز از پوشش و تغذيه صحيح، راه تجملپرستى، اسراف و تبذير را پيش گيرد، بلافاصله اضافه مى كند: «وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ»؛30 «و اسراف نکنيد که خدا اسراف کاران را دوست نمى دارد.» كلمه «اسراف» كلمه بسيار جامعى است كه هر گونه زيادهروى در كميت و كيفيت و بيهوده گرايى و اتلاف و مانند آن را شامل مى شود، و اين، روش قرآن است كه هنگام تشويق به استفاده كردن از مواهب آفرينش، فورا جلوي سوء استفاده را ميگيرد و به اعتدال توصيه مى كند.31 طبق تفاسير، اسراف در اين آيه، هم شامل پرخوري و هم شامل دور ريختن نعمتهاي الهي است؛ همان رسمي كه از دنياي غرب آمده است و در يك ميهماني، انواع غذاها و به تعداد همه ميهمانان آماده ميشود تا هر كس غذاي مورد علاقه خويش را ميل كند. اگر در اين مجالس 100 ميهمان دعوت شده باشند و چهار رقم غذا طبخ شود براي چنين ميهماني 100نفري چهارصد غذا آماده ميشود و باقي مانده غذاها دور ريخته ميشود.
5. توجه به فقرا توجه به فقيران در تاريخ سراسر نور ائمه هدي- عليهم السلام - به گونهاي است كه ميتوان آن را جزئي از آداب غذا خوردن آنان برشمرد. در زندگي امام علي بن موسي الرضا- عليهما السلام - ميخوانيم كه هنگام غذا خوردن، ظرف بزرگي نيز آماده ميكرد و بر سر سفره و در كنار غذايش ميگذاشت. سپس از بهترين خوراكهايى كه در برابر ايشان مى نهادند، سهمى برمى داشت و در آن ظرف مى نهاد و مى فرمود كه آن را به فقيران بدهند.32 در سيره امام سجاد- عليه السلام - نيز مي بينيم كه هرگز غذايى نمى خورد، جز آنكه از آن غذا به مستمندان نيز ميبخشيد.33 نيمنگاهي به دنياي امروز و توجه به اخبار نشان ميدهد كه هر ساله ميليونها نفر از گرسنگي ميميرند. در حالي كه در مناطق ديگر دنيا، آن قدر غذاي اضافي به زبالهدانها ميريزند كه حسابي براي آن نيست. اين اخبار، نشانگر اهميت دستورهاي اسلامي و دوري دنياي امروز از موازين اخلاقي و انساني است.
6. توجه به حيوانات يكي از زيباييهاي دين اسلام همهجانبهنگري است. در اين دين حتي به توجه به حيوانات، در كنار غذا خوردن نيز عنايت شده است. قرآن كريم به تمام كساني كه با حيوانات سرو كار دارند ميفرمايد: «كُلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعامَكُم» ؛34 «[از فرآورده هاى گياهى] هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد.» هم خوريد از آن كه هست اِنعامتان هم چرانيد اندر آن اَنعامتان در روايت است كه رسول خدا- صلي الله عليه وآله - ظرف غذا را براى گربه كج نگه مى داشت [تا حيوان بتواند بهراحتي از آن، آب يا غذا بخورد] .35 فردي نقل مي كند كه روزي امام حسن - عليه السلام - را ديدم كه مشغول غذا خوردن بود و يك سگ در مقابل آن حضرت بود. امام - عليه السلام - يك لقمه خودش ميخورد و يك لقمه به آن سگ ميداد. من گفتم: «اي پسر رسول خدا! اجازه مي دهيد اين سگ را از كنار غذايتان دور كنم؟» حضرت فرمود: «به حيوان، كارى نداشته باش! من از خدايم حيا مىكنم كه جاندارى به غذاى من نگاه كند و من به او غذا ندهم!»36 خلاصه آنكه انسان در قبال همه نعمتهاي الهي حتي خوردنيها و آشاميدنيها وظيفهاي دارد؛ چنانكه در كلام وحي در كنار هر خوردن و آشاميدن، مسئوليتى مثل تقوا، اطعام، شكر، پرهيز از اسراف و... بيان شده است. ? فهرست منابع 1. ابن ابىجمهور احسائى، عوالي اللآلي، انتشارات سيد الشهداء- عليه السلام - ، قم، چاپ اول، 1405 ق. 2. ابن اثير، أسد الغابة، دارالفكر، بيروت، 1409ق. 3. ابن ماجه، محمد فؤاد عبدالباقي، سنن ابن ماجه، دار الفکر، بيروت، بي تا. 4. ابواسحاق ثقفى كوفى، الغارات، تحقيق جلال الدين حسينى ارموى، انجمن آثار ملى، تهران، 1353ش. 5. تقى الدين أحمد بن على مقريزى، إمتاع الأسماع، تحقيق محمد عبد الحميد النميسى، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ اول، 1420ق. 6. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365 ش. 7. حسام الدين هندي، كنز العمال، تحقيق صفو? السقا، الرساله، بيروت، 1405 ق. 8. حسن بن فضل طبرسى، مكارم الأخلاق، شريف رضى، قم، چاپ چهارم، 1412 ق. 9. حسين بن على ابوالفتوح رازى، روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن ، تحقيق دكتر محمد جعفر ياحقى- دكتر محمد مهدى ناصح ، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408 ق. 10. شيخ صدوق، عيون أخبار الرضا- عليه السلام - ، 2 جلد در يك مجلد، انتشارات جهان، 1378ق. 11. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1413 ق. 12. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت- عليهم السلام -، قم، چاپ اول، 1409ق. 13. عروسى حويزى، تفسير نور الثقلين، انتشارات اسماعيليان، قم، چاپ چهارم، 1415 ق. 14. علامه مجلسي، بحار الأنوار، مؤسس? الوفا، بيروت، 1404 ق. 15. فاطمه مشايخ، قصص الأنبياء [قصص قرآن]، انتشارات فرحان، تهران، چاپ اول، 1381ش. 16. كفعمي، المصباح ، انتشارات رضى، قم، 1405 ق. 17. محمدتقي شريعتى، تفسير نوين، شركت سهامى انتشار، تهران، 1346 ش. 18. ملا محسن فيض كاشانى، تفسير الصافى ، تحقيق حسين اعلمى، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415 ق. 19. ملا محسن فيض كاشاني، محجة البيضاء، تعليق علي اكبر غفاري، انتشارات جامعه مدرسين، قم، چاپ دوم، بي تا. 20. ميرزا حسين نورى، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت - عليهم السلام -، قم، چاپ اول، 1408ق. 21. ناصر مكارم شيرازى و جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، دارالكتب الإسلاميه، تهران، چاپ اول، 1374ش. 22. احمد بن خالد برقى، المحاسن، دارالكتب الإسلاميه، قم، 1371 ق. 23. سيد رضي، نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، مؤسسه تحقيقاتي اميرالمؤمنين- عليه السلام - ، بوستان كتاب، قم، 1384ش. پي نوشت: 1) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، ج 5، ص66؛ تعبيرات متعددي نيز در كنز العمال، ج15، ص235 وجود دارد. 2) الكافي، ثقة الاسلام كلينى، ج6، ص271. 3) همان، ج 6، ص270؛ كنز العمال، حسام الدين هندي، ج 15، ص 238. 4) إمتاع الأسماع، تقى الدين أحمد بن على مقريزى، ج 7، ص 336 و مكارم الأخلاق، حسن بن فضل طبرسى، ص30. 5) الكافي، ج4، ص 12. 6) من لا يحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج 2، ص 277. 7) كنز العمال ، حسام الدين هندي، ج 15، ص 233. 8) مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى، ج 16، ص 233. 9) عوالي اللآلي، ابن ابىجمهور احسائى، ج 1، ص287. 10) وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ج 24، ص 264. 11) سنن ابن ماجه، ابن ماجه، ج2، ص1094. 12) المحاسن، احمد بن خالد برقى، ج 2، ص 448. 13) مستدرك الوسائل14) أسد الغابة، ابن اثير، ج 5، ص226. 15) من لايحضره الفقيه، شيخ صدوق، ج3، ص 359. 16) آزمايش سگ پاولف در اين باره معروف است. شكم سگى را پاره كردند و به گونهاي كه غذا را نبيند مقدارى غذا در معده اش نهادند و شكمش را بخيه زدند. آزمايش كنندگان متوجه شدند كه حيوان، ابدا ترشحى روى غذا انجام نميدهد. در مرحله بعد، مقداري از همان خوراك را جلو سگ نهادند و به او نشان دادند. در اين هنگام، فورا معده حيوان شروع به كار كرد. كساني كه هنگام غذا خوردن، مطالعه مي كنند يا فكرشان به جايى مشغول است، نميتوانند غذا را بهخوبي هضم كنند. تفسير نوين، محمدتقي شريعتى، ص 58. 17)مؤمنون/51. 18) محجة البيضاء، ملا محسن فيض كاشاني، ج 3، ص 3. 19) نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، نامه 45. 20) ابراهيم/ 7. 21) تفسير نمونه، آبت الله مکارم شيرازي و جمعي از نويسندگان، ج 10، ص 278. 22) مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نوري، ج 16، ص 279. 23)تفسير نور الثقلين، عروسى حويزى، ج 1، ص141. 24) الكافي، شيخ کليني، ج2، ص 99. 25) عيون أخبار الرضا- عليه السلام -، شيخ صدوق، ج 2، ص 24. 26) بقره/ 60. 27) بقره/57. 28) المصباح ، كفعمي، ص 601 و مفاتيح الجنان، دعاي ابوحمزه ثمالي. 29) اعراف/31. 30) همان. 31) تفسير نمونه، ناصر مكارم شيرازى و جمعي از نويسندگان، ج 6، ص 148و 149. 32) تفسير الصافى ، ملا محسن فيض كاشانى، ج 5، ص 331. 33) قصص الأنبياء [قصص قرآن]، فاطمه مشايخ، ص763. 34) طه/54. روض الجنان و روح الجنان فى تفسيرالقرآن ، حسين بن على ابوالفتوح رازى، تحقيق دكتر محمد جعفر ياحقى- دكتر محمد مهدى ناصح ، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، 1408 ق و الجامع لأحكام القرآن، ج 7، ص 69. 35) بحار الأنوار، علامه مجلسي، ج 43، ص 352. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره151.