نگاهى به بايدهاى تبليغ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهى به بايدهاى تبليغ - نسخه متنی

ابوالقاسم مسعودي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
حجت الاسلام والمسلمين مسعودي
نگاهى به بايدهاى تبليغ‏
اين سخنراني پس از بيان مقدمه‌اي درباره اهمّيت تعقل و تفكر در تبليغ، نكاتي درباره بايدهاي تبليغ مورد بحث قرار گرفته است.
اشاره
آنچه پيش رو داريد اقتباس از سخنراني حجت الاسلام والمسلمين مسعودي در اولين گردهمايي مبلغان هجرت بلند مدت استان خراسان است. در اين سخنراني پس از بيان مقدمه‌اي درباره اهمّيت تعقل و تفكر در تبليغ، نكاتي درباره بايدهاي تبليغ مورد بحث قرار گرفته است.
از وجود مقدس مولاي متقيان حديثي نقل مي‌شود كه «هَبَطَ جَبْرَئيلُ عَلي آدَمَ عليه السلام فَقالَ يا آدَمُ اِنّي أُمِرْتُ أَنْ اُخَيرَكَ واحِدَةً مِنْ ثَلاثٍ فَاخْتَرْها وَ دَعِ اثْنَتَينِ. فَقالَ لَهُ آدَمُ: يا جَبْرَئيلُ وَ مَا الثَّلاثُ؟ فَقالَ: الْعَقْلُ وَ الْحَياءُ وَ الدّينُ. فَقالَ آدَمُ: إِنّي قَدِ اخْتَرْتُ الْعَقْلَ. فَقالَ جَبْرَئيلُ لِلْحَياءِ وَالدّينِ انْصَرِفا وَ دَعاهُ، فَقالا يا جَبْرَئيلُ إِنَّا أُمِرْنا أَنْ نَكُونَ مَعَ الْعَقْلِ حَيثُ كانَ؛ 1جبرئيل بر حضرت آدم عليه السلام نازل شد و فرمود:‌اي آدم! من مأمور شده‌ام كه تو را بين يكي از سه چيز مخير كنم، پس آن را انتخاب كرده و دو تاي ديگر را رها كن. آدم عليه السلام به او فرمود:‌اي جبرئيل! آن سه كدامند؟ فرمود: عقل و حيا و دين. آدم فرمود: من عقل را اختيار كردم. سپس جبرئيل به حيا و دين گفت: [به جايگاه خود] برگرديد و او را واگذاريد. [ولي] آنها گفتند:‌اي جبرئيل! ما مأمور شده ايم كه هر كجا كه عقل باشد با او همراه باشيم.»
من اين حديث بسيار ارزشمند را درآمد و مقدمه عرايضم قرار مي‌دهم. به نظر مي‌رسد عقلي كه در اين حديث مورد نظر است، عقل و عقلانيت به عنوان ابزاري در مقابل وحيانيت نيست، چنانكه امروز عقل به عنوان يكي از مباني و پايه‌هاي مكتب انسان گرايي در مقابل مكتب الهي مطرح مي‌شود. بلكه ظاهراً منظور از عقل، عقل ديني، عقل راهبردي و عقل فطري است. چنين عقلي اگر وجود داشت دين و سلامت اخلاقي و عفت و حيا نيز خواهد بود. عقلي كه به انسان مي‌آموزد كه در زندگي چگونه عمل كند تا دينداري او تضعيف نگشته و حيا و عفت عمومي وي نيز خدشه دار نشود.
ممكن است اين ضعف در وجود من روحاني هم باشد و تفكر بايسته ديني نداشته باشم. ضعف تفكر و هوشمندي اختصاص به انسانهاي غير متدين يا غير روحاني يا انسانهايي كه با علم و ايمان و انديشه مرتبط نيستند ندارد. مرحوم استاد مطهري رحمه الله در كتابهايشان داستاني را آورده اند كه بسيار زيباست. ايشان مي‌فرمايند: من از قم با اتوبوس به مشهد مي‌آمدم. اتوبوس براي صرف شام و نماز توقف كرد، به آقاي راننده گفتم چقدر براي نماز وقت داريم و چه مدت توقف خواهيم داشت؟ راننده با عصبانيت گفت: آخوند برو، حالا يك كاريش مي‌كنيم.
فهميدم ايشان از آن ضد آخوندهاي جدي است. چيزي نگفتم، رفتم وضو بگيرم و نماز بخوانم ديدم اين آقاي راننده هم آمد و در آن شرايط قبل از انقلاب كه معمولاً نماز نمي‌خواندند، نماز خيلي خوبي خواند. براي من خيلي عجيب بود كه ايشان اين قدر با من برخورد تند كرد و از آن طرف اين قدر نماز زيبا خواند.
راننده براي اينكه خوابش نبرد دو تا جوان دانشجو را صدا كرد تا با هم حرف بزنند. در ضمن صحبت، ماجراي خود را براي ايشان بازگو كرد و گفت: پدر من مريد سرسخت يك آقاي روحاني بود كه بسيار ساده لوح بود و در عين حال هر حرفي كه آن روحاني مي‌زد پدر من بي چون و چرا اطاعت مي‌كرد. از جمله به پدر من گفت: مبادا بچه خود را بگذاري درس بخواند. اين مدارس، مراكز شيطان است، انسان را شيطان مي‌كند، انسان را فاسد مي‌كند. مطلقاً نگذار بچه ات سواد ياد بگيرد. پدر من نيز نگذاشت من سواد ياد بگيرم و الآن سواد ندارم و شاگرد شوفر هستم، در حالي كه تمام بستگانم مهندس و دكتر شده اند.
استاد مطهري، مي‌فرمايد: اينجا بود كه فهميدم چرا ايشان ضد روحاني است. آن روحاني دستوري صادر كرده بود كه ناشي از تعقل و تفكر نبوده است.
انسان مؤمن بايد خوب بينديشد و در ابعاد زندگي فردي و اجتماعي خويش تفكر كند. يكي از بزرگترين مشكلات زندگي افراد مؤمن و متعهد، مشكلات مربوط به فرزندان ايشان است. افراد زيادي را مي‌شناسم كه خودشان مؤمن هستند ولي بچه هايشان مشكل دارند. البته برخي از اين مشكلات به شرايط زمانه برمي گردد، اما بخشي از آن نيز به خود ما مؤمنان مربوط است.
بسياري از مشكلات و انحرافات موجود ناشي از اين است كه ما خوب فكر نمي‌كنيم و از تعقل خويش بهره نمي‌گيريم. بنابراين جبرئيل فرمود اگر عقل را انتخاب كردي دو موقعيت ديگر يعني دين و اخلاق، نيز به وجود خواهد آمد.
ما نيز بايستي در تبليغ خويش عاقلانه رفتار كنيم، يعني بايد از اصول و روشهايي كه پذيرفته شده و علمي است بهره ببريم و اگر بهره نبرديم ممكن است تبليغ براي خدا باشد اما متفكرانه و عاقلانه نخواهد بود و نتيجه آن نيز اندك است.
امروز به طور كلي در مقوله تبليغ، آموزش، تعليم و تعلم، از دو مسئله عمده استفاده مي‌شود: يكي قوانين حوزه تبليغ، تعليم و تربيت و ديگري فضاهاي حاكم بر مقوله تبليغ. ما بايد به اين دو امر بسيار توجه كنيم، زيرا ديگران به اين دو مقوله توجه زيادي دارند.

قوانين حوزه تبليغ
1 - آگاهي دهي و معرفت بخشي:
شايد بگوئيد ما جز معرفت دهي كار ديگري نمي‌كنيم. براي مثال در قالب كلاس، نماز، پس از نماز و قبل از نماز، مدام در حال آگاهي دادن هستيم، ولي من عرض مي‌كنم كه بخشي از آگاهي دهي، علمي است ولي بيشتر آن عملي مي‌باشد. يعني اگر شما مطلبي را بيان كنيد و مخاطب آن را در رفتار و كردار شما مشاهده نكند، چنين مخاطبي از نظر علمي جاهل است نه عالم.

2 - توجه به موقعيت مخاطب:
ما بايد مخاطبان خود را طبقه بندي كنيم. براي آقايان يكسري قوانين خاص رفتاري وجود دارد و براي خانمها قوانين ديگر. براي آقايان مباحث معرفتي به گونه‌اي طرح مي‌شود و براي خانمها به گونه‌اي ديگر. در مقام تبليغ و آموزش بايد دقيقاً به جنسيت مخاطب توجه كنيم. مخاطبان ما از نظر سن نيز بايد طبقه بندي شوند و ادبيات تبليغ وابسته به شرايط، جنس و سن مخاطبان باشد.
اينجانب به خاطر دارد كه در ايام كودكي، يكي از متدينين تهران كه از دوستان خانوادگي ما بشمار مي‌آمد، به مشهد مشرف مي‌شد و دوست داشت زيارت خوب و دلخواهي انجام دهد. و نيز علاقه داشت من را نيز با تربيت ديني و مذهبي آشنا كند. او دست مرا مي‌گرفت و صبح پياده به حرم مطهر مي‌برد و مي‌گفت: به هر كاري كه من مي‌كنم نگاه كن تا با ايمان شوي و گمراه نگردي. ايشان تا ظهر نماز و دعا مي‌خواند و مجدداً من را پياده به منزل باز مي‌گرداند. نه بستني، نه شكلات، نه شربت و نه هيچ لذت و آسايشي. لذا من هميشه آرزو مي‌كردم اين دوست مؤمن ما به مشهد نيايد. اين خاطره تلخ در ذهن من باقي مانده است. ايشان فرمول سن را در مورد من پياده نمي‌كرد.
ما بايد مخاطب شناس باشيم و جنس و سن و موقعيت آنان را در نظر بگيريم و به آن دقيقاً توجه داشته باشيم.
گاهي مخاطبين ما در خانواده‌هايي بزرگ شده اند كه با كفر و بي ديني روزگار مي‌گذرانند. من متأسفانه در روستاها نيستم، اما در فضاي دانشگاه اين را به وضوح مشاهده مي‌كنم. يكبار بعد از كلاس به دانشجوي خواهري كه در ماه رمضان آرايش كرده بود و جلو كلاس نشسته بود، گفتم: چرا اين قدر آرايش كردي و تازه چرا جلو نشستي؟ گفت: حاج آقا ما از شماها شنيده ايم كه نظافت از ايمان است. من فكر كردم كار خوبي كرده‌ام و به خدا نزديك شده‌ام.
كسي كه در فضايي بزرگ شده كه محرم و نامحرم برايش يكي بوده و با آواز غنا و رقص بزرگ شده، برخورد خاص خود را مي‌طلبد. اين يك محيط است، يك محيط هم خانه يك روحاني است كه فضاي آن فضاي قرآن و نماز و عبادت است. بنابراين ما بايد مخاطب خويش را دقيقاً شناسايي كرده و به شرايط او توجه داشته باشيم.

3 - استفاده از محركهاي مناسب:
قويترين محركها دو چيز است: يكي «تشويق به موقع» و ديگري «تنبيه به موقع» و بايستي توجه داشت كه هيچ كدام از اين دو مادي نيست. گاهي دوستان گلايه مي‌كنند كه به ما امكانات نمي‌دهند، من عرض مي‌كنم تشويق و تنبيه اصلاً مادي نيست. اوج تشويق، رابطه محبت و مودت است و اوج تنبيه نبود اين رابطه است. بايد طوري رفتار كرد كه اگر روحاني خوشحال بود روستا خوشحال باشد و اگر ناراحت بود روستا ناراحت باشد. اين تنبيه و تشويق است. نمازخوان كردن افراد با تكيه بر ماديات چندان به صواب نيست. تنبيه نيز همين گونه است.

قوانين حاكم بر فضاهاي آموزشي و تبليغي
در فضاهاي آموزشي از سه قانون بايد پيروي كرد:

1 - الگوها:
اگر فراگير، الگوي مناسب نداشته باشد، تعاليم حوزه تبليغ و تعليم و تربيت بي حاصل خواهد بود. كتابي به نام «پا به پاي آفتاب» وجود دارد، اين كتاب ارزشمند به زواياي تقريباً خصوصي زندگي حضرت امام رحمه الله وارد شده و خاطراتي است كه همسر امام و ديگر نزديكان او بيان كرده اند. خانم خديجه ثقفي همسر محترم حضرت امام رحمه الله مي‌گويند: امام در طول زندگي مشترك يكبار به من نگفت يك ليوان آب به من بده. اين تعليم و تبليغ عملي دين است.
در اين كشور اگر تقوي، زهد، مديريت و خلوص رهبري نبود، انقلاب با مشكلات جدي و غيرقابل حلي مواجه مي‌شد. تعدادي از دوستان من با پاسداراني كه در امر حفاظت از بيت رهبري مشاركت دارند، مرتبطند. آنها مي‌گويند: فلاني! اين كه شنيده‌اي تمام زندگي ايشان در يك وانت خلاصه مي‌شود، دروغ نيست بلكه يك واقعيت است. زماني كه ايشان راجع به زهد و دنيا گريزي صحبت فرموده بودند، يكي از آقايان - كه از قضات سرشناس است - مجموع زندگي خود را ليست كرد، خدمت آقا برد و گفت: زندگي من اين مقدار مي‌ارزد. آقا فرمودند: با توجه به شناختي كه از شما دارم، اين قلمها زائد است و آن آقاي قاضي تبعيت كردند.
يكي از معاونين محترم قوه قضائيه در جواب سؤال من كه چرا شما از محافظ استفاده نمي‌كنيد، فرمود: اين سؤال را زياد از من مي‌پرسند. يكبار كسي همين سؤال را از من پرسيد، دستش را گرفتم و با هم به خيابان رفتيم، يك رفته گر به من سلام كرد، گفتم اين اولين محافظ من، بعد يك مغازه دار سلام كرد، گفتم: اين هم محافظ ديگر من و... وقتي من را پياده مي‌بينند و مشاهده مي‌كنند كه وضع زندگي من تغيير نكرده است، دوستدار و محافظ من خواهند بود.
ما بايد توجه داشته باشيم كه دقيقاً رفتار ما روحانيت تحت نظر و مطالعه مردم است و ما الگوي رفتاري مردم هستيم.

2 - روشها:
بايد توجه داشت كه اگر از روشهاي مناسبي - كه مبتني بر آخرين دستاوردهاي علمي است - براي تبليغ استفاده نكنيم يقيناً تبليغ، فاقد كارايي و اثربخشي خواهد بود. براي مثال هنر يكي از اين امور است. من و شما دائماً صحبت مي‌كنيم و در صحبت خويش از آيه و حديث استفاده بسياري مي‌كنيم، اما كمتر آن را هنرمندانه ارائه مي‌كنيم، درست بر عكس، غربيها با هنر شروع مي‌كنند و چون بسيار به كار روي كودكان معتقد هستند، از كار خويش نيز نتيجه مي‌گيرند.
استادي در مشهد داريم كه حدوداً بيست سال در آمريكا بوده است و نماينده برجسته يكي از مكاتب روانشناسي در ايران است. ايشان مي‌فرمود: در آمريكا به هر استوديوي فيلمسازي كه برويد يك روانكاو وجود دارد، ولي در استوديوي كودك، چند روانكاو و روانشناس هستند.
ما راجع به بخل صحبت مي‌كنيم، اما آنها كارتون مي‌سازند و مقوله بخل و سخاوت را به نمايش مي‌گذارند، مثل كارتون معروف «اردك پول دار اسكروماج» كه در خواب مراحل پس از مرگ خويش را مي‌بيند و بعد از آن سخاوتمند مي‌شود.
در يكي از سمينارهاي مسئولين صدا و سيما سؤالي را مطرح نمودند كه چرا اساساً در بيشتر اين كارتونها مادر گم مي‌شود؟ تعدادي مقاله در پاسخ به اين سؤال ارائه شد. از جمله حرفهاي مطرح شده در مقالات اين بود كه سازنده اين كارتونها ژاپن است، اما تهيه كننده آن انگلستان مي‌باشد. يعني تهيه كننده، كمپاني معروف تبليغي «رابرت مردوخ» در لندن است.
«رابرت مردوخ» فردي صهيونيست و استراليايي الاصل است كه در لندن زندگي مي‌كند و كمپانيهاي عمده تبليغي جهان متعلق به اوست. او تهيه كننده اين كارتونهاست.
در آن مقاله تحليل شده بود كه بزرگترين مسئله صهيونيسم در حال حاضر مهاجرت يهود است و اين كه يهوديان حاضر به مهاجرت به فلسطين نمي‌باشند، زيرا امنيت و اقتصاد سالم وجود ندارد. او كارتونهايي براي كودكان مي‌سازد كه در آنها قهرمان داستان به دنبال مادر خويش مي‌گردد. تمامي كودكاني كه در سرتاسر جهان اين كارتونها را مي‌بينند در جريان مراحل رشد خويش و تا زماني كه بالغ مي‌شوند احساس مي‌كنند كه مادري گمشده دارند، در عين اين كه مادر دارند. از سوي ديگر ما مي‌دانيم، معروفترين شعار صهيونيسم بين الملل اين است كه «فلسطين مادر يهوديان است و سرانجام روزي فرزندان اين مادر بايد به دامن او بازگردند.» بنابراين يهود و صهيونيست به شدت از مقوله هنر براي تبليغش استفاده مي‌كند.
در حال حاضر يكي از معروفترين گيتاريستهاي دنيا فردي به نام اريك كلاپتون است. او كسي است كه بر اثر افراط در خوردن مشروب كور و نابينا شد، ولي توبه مسيحي كرد و به اصطلاح فرد صالحي شد. از آن به بعد موسيقيهايي كه نواخت جزء معروفترين موزيكهاي دنيا است.
آمريكاييها در سال گذشته اين شخص را به نيويورك آوردند و از او خواستند كه بر روي خرابه‌هاي دو برج معروف كه در حادثه 11 سپتامبر خراب شده بودند به نام «نيويورك زنده است» گيتار بنوازد. اين تصنيف در تمام جهان پخش و معروف شد. آنها مي‌دانند چگونه بايد از بهترين موسيقيها، فيلمها و وسائل، كمك گرفت. اينك اين سؤال مطرح است كه ما چقدر از اين دانشها بهره مند هستيم و استفاده مي‌بريم.
يكي از بزرگواران روحاني كه عضو مجلس پنجم بودند مي‌فرمودند: در منزل ما صحبت از عقد دخترم بود و بزرگان فاميل جمع بودند و هر كدام نظر مي‌دادند كه چگونه عقد و مجلس برگزار شود، نوبت به اين رسيد كه عقد در كجا برگزار شود؟ در باشگاه يا در حسينيه و... دختر كوچك من دست خود را بلند كرد. دختر روحاني، سيد، بزرگوار و نماينده وقت مجلس، گفت: پدر! من هم نظر بدهم؟ گفتم: بگو پدر جان. گفت: به نظر من اگر مجلس عقد خواهرم را در كليسا بگيريم از همه جا بهتر است.
ايشان گفت: من جلوي بزرگان فاميل شرمنده شدم و بعد از اتمام جلسه از دخترم سؤال كردم كه عزيزم من و تو كه كليسا نرفته ايم، گفت نه، گفتم دوستان تو كه مسيحي نيستند، گفت نه، گفتم پس تو از كجا كليسا را ديده اي؟
گفت: من در هر چه فيلم سينمايي مي‌بينم، عروسيها در كليساست. لذا گفتم عقد خواهرم را به كليسا ببريد. يعني فيلمهاي غربي يك پيامش داستان و سوژه فيلم است، پيام ديگرش القاي فرهنگ مسيحي است. اگر من و شما نيز از روشهاي مناسب استفاده نكنيم، تبليغمان فاقد كارآيي خواهد بود.

3 - فراهم آوردن محيط مناسب:
منظور از محيط مناسب، محيطي است كه تعاليم حاكم بر حوزه تبليغ، تعليم و تربيت بتواند از آن بهره ببرد. البته اين مقوله وسيعتر از آن است كه در اين زمان كوتاه پاسخ بگيرد.
پي نوشت:
1) اصول كافي، ج 1، ص 10.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره41.
/ 1