ويژگيهاي دنياي نوين نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ويژگيهاي دنياي نوين - نسخه متنی

علی وزینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
علي وزيني
ويژگيهاي دنياي نوين
مقام معظم رهبري مي فرمايد: «تهاجم فرهنگي عظيمي عليه اسلام هست كه ارتباط مستقيمي با انقلاب ندارد. اين تهاجم، وسيع تر از انقلاب و عليه اسلام است... چيز عجيب و فوق العاده اي است كه با تمام ابعاد فرهنگي و اجتماعي و سياسي، عليه اسلام... است...
الف. دنياي بدون مرز
اولين ويژگي دنياي نوين، بدون مرز بودن آن است. اين ويژگي شرايط خاصي را ايجاد مي‏کند که به برخي از آنها در ذيل اشاره کرده، در حد امکان تذکرات لازم ارائه مي ‏گردد.
1. بحران انتخاب
منابعِ اطلاعاتيِ افراد در گذشته، عمدتاً به منطقه جغرافياييِ محلِ زندگي شان محدود مي شد و لذا با گزينه هاي محدودي در زندگي روبه رو مي گرديدند و به مقتضاي ساده بودنِ زندگي، جامعه و افكارشان، به راحتي مي توانستند دست به انتخاب بزنند و معمولاً مشكلِ بزرگ بحرانزايي نيز پيش نمي آمد؛ اما عصر ما، عصر تعدد و تنوّع منابع اطلاعاتي و داده هاي روزافزون بيروني است كه با توجه به پيچيدگي افكار و جوامع، انسانِ عصر ما را با بحرانِ انتخاب مواجه كرده است؛ چرا كه او آماجِ رويدادهاي بي شماري است كه وي را متأثّر مي سازند و با گزينه هاي نامحدودي روبه رو است كه انتخابِ گزينه برتر از ميان آنها براي او سخت است و گاه ناممكن مي نمايد.
اكنون، هر رويدادي در يك نقطه از دنيا، در نقاط ديگر هم، بازتاب دارد و آن نقاط را نيز متأثر مي سازد. امام خميني رحمه الله فرمود: «برادران و خواهران من! ما امروز در يك عصري واقع هستيم كه تمام دنيا، تمام كشورها ـ از اقصي نقاط عالم تا اينجا ـ به منزله يك خانه شده اند. در سابق اگر چنان چه قضيه اي واقع مي شد در يك شهري، براي يك شهرِ ديگر هيچ مطرح نبود و شهرِ ديگر از آن مطلع نمي شد، يا اگر مي شد براي او قضيه اي نبود، لكن وضعِ عصرِ ما طوري شده است كه قضايايي كه در يك كشور واقع مي شود، در همه كشورهاي دنيا، در اقصي كشورهاي دنيا منعكس مي شود و براي آنها مطلب است.»1
حال اين سؤال مطرح مي شود كه: چه عاملي موجب به هم پيوستگي جهان ما شده است؟ پاسخ، روشن است. «در اين عصر، جهان به هم پيوسته، محصول «انقلاب در ارتباطات و ظهور پديده انفورماتيك» است.2 و سه پديده نو (رايانه، ماهواره و اينترنت) جهان را چنان به هم پيوند داده اند كه دنياي جديد را «دنياي بدون مرز و بدون دولت» ناميده اند؛ زيرا توزيع اطلاعات، داده ها و تصاوير و صدا، در سطح بين المللي، عملاً مرزهاي جغرافيايي و سياسي را از ميان برده است؛ به عبارتي ديگر مي توان عصر اطلاعات را عصر خرد و دانايي از نوع ديگر دانست. انبوه داده ها و مشاهدات متنوع و متكثّر، افراد را دچار بحران انتخاب نموده است.»3
اين چنين وضعيتي، مبلّغان آگاه و متعهدين اسلام را وا مي دارد تا با شناخت ويژگيها و مقتضيات عصر و نسلمان، از ميان آن همه گزينه هاي بي شمار بحرانزا، نسل نو را در انتخاب گزينه هاي برتر [از ديدگاه دين اسلام] در عرصه هاي مختلف زندگي ياري كنند و از بروز بحرانها پيشگيري نمايند، يا از تشديد بحرانها بكاهند و چراغ هدايت را فراروي بشر سرگردان در چندراهيهاي دنياي نوين روشن كنند.
2. تنوع ناگزير
با توجه به تعدد و تنوع منابع اطلاع رساني و ارتباطي و پيچيدگي افكار و جوامع، نمي توان جلوي تنوع و پراكندگي افكار را گرفت؛ چرا كه «در چنين دنيايي، تنوع و تفرّق اجتناب ناپذير است. در اين صورت، چاره انديشي در حفظ ارزشهاي ديني، ملي، مذهبي و ميراث فكري و فرهنگي، امري ضروري مي شود. استمرار اين روند و عدم چاره جويي و فقدان دفاع منطقي در حفظ ارزشهاي خودي، ممكن است جامعه ما را دچار بحران نمايد؛ آنچنان كه آثار اين نابساماني تا حدي ملموس است.
پس چاره انديشي در چنين دنياي پرمسئله و پيچيده و نابسامان، امري حياتي است.»4 و مبلغان دين اسلام در گستره رسالت تبليغي خود، بايد به چاره انديشي مؤثر و كارآمد بپردازند.
3. تهديد ارزشهاي ديني و فرهنگهاي بومي
با پرهيز از پرداختنِ به شناختِ وضعيتِ جديد دنيا، نمي توان اقتضائاتِ شرايط فعلي را از بين برد و مرزهاي ديني و فرهنگي را مصون از آسيبها پنداشت؛ چون «در شرايط جديد، ماهواره و اينترنت، مرزها را درهم مي ريزد و فضاي سيّال و موّاجي به وجود مي آورد و ابزارهاي نو، شيوه هاي زندگي را آن چنان متحوّل مي كند كه برخي آن را جادوي الكترونيك مي نامند. در آينده اي نه چندان دور، ماهواره جزء جدايي ناپذير زندگي همه افراد خواهد شد و زمينه تحميل ارزشها و دستاوردهاي خود را بر ارزشها و فرهنگهاي بومي فراهم خواهد ساخت.5 همچنان كه اكنون هم تهاجم به اسلام و ارزشهاي فرهنگي و ملي و بومي ما محسوس است.
مقام معظم رهبري مي فرمايد: «تهاجم فرهنگي عظيمي عليه اسلام هست كه ارتباط مستقيمي با انقلاب ندارد. اين تهاجم، وسيع تر از انقلاب و عليه اسلام است... چيز عجيب و فوق العاده اي است كه با تمام ابعاد فرهنگي و اجتماعي و سياسي، عليه اسلام... است... حتي اسلام به معناي اعتقاد عوامانه مردم هم مورد تهاجم است؛ چه برسد به اسلام ناب و انقلابي... از قديم، نسبت به اسلام، همين احساس را مي كردند كه آن هم ناشي از چيزهايي بود كه از اسلام ديده بودند.
مدتي از قضية تنباكو و قضاياي مختلفي ـ كه در همان هند و افغانستان و ايران و مصر و ساير كشورها اتفاق افتاده بود ـ گذشته بود و استكبار و استعمار جهاني، از قدرت اسلام غافل شده بودند و ديگر آن حساسيت را نسبت به اسلام، خيلي نشان نمي دادند. علتش هم اين بود كه از اين طرف، اسلام چيزي از [آثار وجوديِ] خودش نشان نداده بود و آنها قدري دچار غفلت شده بودند.
چند دهه اي كه گذشت، انقلاب ما پيروز شد... انقلاب اسلامي، ناگهان تمام موجوديت و نظام ارزشي دستگاه استعماري غرب و دنياي سرمايه داري را زير سؤال برد؛ يعني آينده شان را كلّاً تهديد كرد و ابهامي به آينده آنها داد؛ چون اين انقلاب، بر مبناي اسلام بود و نتيجتاً هر جا مسلماني باشد، ممكن است اين انقلاب، بالقوه در آنجا تحقق پيدا كند. بعد هم مرتب نمونه هاي آن را... مشاهده كردند.
تمام معلومات و معارف استعماري... پرونده هاي آرشيو شده را دو مرتبه مطرح مي كنند و كارهاي تحقيقاتي جديد انجام مي دهند... سمينارها و جلسات تحقيقاتي اي توسط دنياي غرب و سرمايه داري و استكبار تشكيل مي شود و تزهاي گوناگوني براي بازنگري به اسلام مطرح مي گردد.
شكّي نيست كه مقابله با اين تهاجم، پول و بودجه و امكانات و پشتيبانيهاي سياسي دولت را مي خواهد؛ اما دولت پول بدهد و پشتيباني بكند كه چه بشود؟ طبيعي است كه فكري پخش بشود. آن فكر، كجا توليد خواهد شد؟ آيا آن هم در دولت است يا در حوزه؟
اگر ما در مقابل تهاجم فرهنگي و اعتقادي استكبار جهاني مقاومت نكنيم، شكست قطعي است. ما و همه دست اندركاران فرهنگ در كشور، بايد باور كنيم كه امروز آماج تهاجمات فرهنگي دشمنانمان هستيم... تهاجم فرهنگي، به مقصودِ بي اعتقادكردنِ نسل نو انجام مي گيرد. هم [براي] بي اعتقادكردن به دين و هم به مقصود بي اعتقادكردن به اصول انقلابي و تفكر فعالي كه امروز استكبار از آن مي ترسد و قلمرو قدرتهاي استكباري را به خطر انداخته است، انجام مي گيرد. در تهاجم فرهنگي، دشمن مي گردد، آن نقطه اي از فرهنگ خود را به اين ملت مي دهد و وارد اين ملت مي كند كه خودش مي خواهد. معلوم است كه دشمن چه مي خواهد. دشمن، از راه اشاعه فرهنگ غلط و فرهنگ فساد و فحشا، سعي مي كند جوانان ما را از ما بگيرد. كاري كه دشمن از لحاظ فرهنگي مي كند، نبايد گفت كه يك تهاجم فرهنگي است؛ يك شبيخون و يك غارت و يك قتل عام فرهنگي است. امروز، دشمن اين كار را با ما مي كند.
در حال حاضر، يك جبهه بندي عظيم فرهنگي ـ كه با سياست و صنعت و پول و انواع و اقسام پشتوانه ها همراه است ـ مثل سيلي راه افتاده تا با ما بجنگد. جنگ هم جنگ نظامي نيست، بسيج عمومي هم در آنجا هيچ تأثيري ندارد؛ آثارش هم به گونه اي است كه تا به خود بياييم، گرفتار شده ايم؛ مثل يك بمب شيميايي نامحسوس و بدون سر و صدا عمل مي كند. فرض كنيد در محوطه اي يك بمب شيميايي بيفتد كه احدي نفهمد كه اين بمب در آنجا افتاد؛ ولي پس از هفت، هشت ساعت ببينند صورتها و دستهاي همه تاول زده است.
الآن، در مدرسه ها و داخل خيابانها... و حوزه هاي علميه و دانشگاه هاي ما، ناگهان نشانه هاي اين تهاجم تبليغي و فرهنگي را خواهيد ديد. الآن مقداري هم آن را مي بينيد و بعداً هم بيش تر خواهد شد. يك كتاب چاپ مي شود، يك فيلم توليد مي شود و به صورت ويدئو، داخل كشور مي آيد و زمينه چنين تهاجمي را فراهم مي كند... هدف اين تهاجم با چنين ابعادي، اسلام و انقلاب و ما هستيم... .
تهاجم فرهنگي، مثل خود كار فرهنگي، كار آرام و بي سر و صدايي است. نبرد فرهنگي را با مقابله به مثل مي شود پاسخ داد. كار فرهنگي و هجوم فرهنگي را با تفنگ نمي شود جواب داد. تفنگ او، قلم است.»6
پس وظيفه مبلغانِ دين اسلام در عرصه هاي بياني و قلمي و عملي بسيار سنگين و خطير است.
مبلغان معارفِ وحياني، بايد تعاليمِ غني اسلام را چنان منطقي و قابل دفاع عرضه كنند كه در هماوردي با انديشه هاي قدرتمندِ رقيب بتواند بر منطقِ آن انديشه ها غلبه كند. در اين صورت، هيچ انديشه اي نمي تواند بر آن برتري يابد. ضمناً بايد از دفاع غيرمنطقي به شدت پرهيز نمود؛ چرا كه تا چراغ عقل به نور منطق و استدلال روشن نشود، دل، پذيرايِ «مسائل تعبّديِ فاقد مبناي استدلالي» نمي گردد. همچنان كه با دفاعِ بد نيز، توهّمِ برتري انديشه رقيب در اذهان متولد مي شود.

4. فقدان سانسور و دگرگوني قدرت و و مناسبات اجتماعي
گسترشِ ارتباطاتِ شبكه اي و اطلاعاتي، باعث شده است كه تبادل اطلاعاتِ صوتي، تصويري و نوشتاري، مرزها را در نوردد و تا حد بسيار زيادي از كنترلِ منطقه اي و سانسورِ همه جانبه خارج گردد. روند شتابان و توسعه روزافزون اين وضعيت، نشان دهنده آن است كه «در آينده نزديك، كنترل و سانسور، مفهومي نخواهد داشت و حتي مفهوم قدرت و مناسبات اجتماعي نيز دگرگون خواهد شد. به اين ترتيب، «خرد نوين»، توانايي تغيير «خرد كهن» را خواهد داشت. دانايي در اين جهان ملاك «توانايي» خواهد شد؛ زيرا ابزارهاي تغيير را در اختيار خواهد داشت. خرد كهن براي ماندن بايد توانايي خود را افزايش دهد.»7 حفظ سنتهاي اصيل ديني و بومي، در گرو بازخواني و تثبيت جايگاه خود در جغرافياي سرزميني است تا بتواند دلربايي خود را در ميان شيوه هاي نو و فريبنده، همچنان ادامه دهد و ماندگاريش را تضمين نمايد.
تار و پود قدرت و مناسبات اجتماعي، چنان درهم تنيده مي شود كه ديگر معناي پيشين خود را از دست مي دهد و رنگ نويني به خود مي گيرد. رقابت در عرصه مناسبات اجتماعي، به قدرتِ ارتباطي و اطلاعاتي و اطلاع رساني كشيده مي شود. مبلغان دين اسلام مي توانند از اين موقعيت جديد، به عنوانِ يك فرصت، استفاده و دين اسلام را از طريق شبكه گسترده و درهم تنيده مناسباتِ اجتماعي و جهاني ارائه كنند.

5. تغيير سريع و نسل جديد
دنياي امروز، دنيايِ دگرگونيهاي سريع و تحولِ لحظه اي نسلها است. «در عصر كنوني، همه چيز به سرعت رو به تغيير و تحول است؛ هر روز پديده نويني به جمع ديگر پديده هاي موجود مي پيوندد و اثري اجتناب ناپذير بر پيكره نسل جديد بر جاي مي گذارد. سرعت، تنوّع و دگرگوني، سه عنصري است كه در جهانِ به هم پيوسته امروز بسيار نقش آفرين است.»8

6. چالش ارتباطات رسانه اي
دنياي امروز، با چالشِ بزرگِ ناشي از ارتباطاتِ رسانه اي رو به رو است. «امروزه رسانه هاي فرامرزي، ... انتخاب راه درست را براي اغلب افراد مشكل نموده است. گسترش و توسعه فن آوري و ارتباطات، زندگي نسل جديد را دگرگون مي سازد و چالشهاي عظيمي فراروي او مي نهد و شيوه زندگي و فرهنگ او را دستخوش تغيير قرار مي دهد.
انقلاب ارتباطات، دوران تاريخي جديدي را به دنبال دارد؛ چرا كه امروزه كليه اطلاعات، در بسياري از نقاط دنيا، آزادانه در اختيار همگان قرار مي گيرد و ارزشهاي انساني و باورهاي ديني و مذهبي را متأثّر مي سازد و چه بسيار در پرتو هجوم طوفانهاي توفنده آنها، اين باورها رنگ مي بازند.»9 بنابراين، مبلغان دين اسلام، بايد شالوده باورهاي ديني مردم را آن چنان استوار سازند كه تندباد تحولاتِ نوين نتواند تزلزلي در آنها پديد آورد.

7. ضرورت بازنگري و سازماندهي نوين رويكردهاي تبليغي
با توجه به آنچه بيان شد، «براي بقا و حفظ ارزشهاي ديني و بومي، بايد در حوزه هاي سياست، فرهنگ، اقتصاد و هنر، ايده هاي نو توليد نمود؛ بر اين اساس است كه بايد فرآيند تبليغ، به صورت نويني مورد بازخواني و بازنگري قرار گيرد و انواع رويكردهاي تبليغي، از نظر روشها، راهبردها، مباني و ابزارها و مراحل آن، به تبع اين تحولات، مجدّداً سازماندهي شود.»10
«شرايط پيچيده اجتماعي در عصر حاضر و مجموعه تغييراتِ آميخته با آن، از قبيل؛ غلبه زندگي ماشيني، كاهش مناسبات عاطفي، غلبه سودانگاري و دنياطلبي، ظهور بحران هويت و معنا و معنويت و نيز گسترش امكانات رسانه اي و ارتباطات سريع السير و تغييرات شتابان فرهنگها و سنتها ـ كه نتيجه بروزِ عواملِ مذكور است ـ سكّانداران و متصديان تبليغ ديني را ملزم مي سازد كه ضمن حفظ چارچوب و شاكله تبليغ، شيوه و سياق سنتي را به تناسبِ نيازهاي عصر و زمانِ حاضر هماهنگ سازند.»11چنين كار بزرگ و سترگي، مي طلبد كه چشم انداز آينده تبليغيِ حوزه علميه، تدوين گردد و راهبردها و تاكتيكهاي تبليغاتي حوزه در مواجهه با تحولاتِ آينده ديني ايران و جهان، پيش بيني و ترسيم گردد و نبض اين تحولات، در دستِ مبلغان ديني قرار گيرد تا بتوانند ابتكار عملِ تبليغي داشته باشند و گرفتار شبيخونِ تبليغيِ دين ستيزان نگردند.
پي نوشت:
1) صحيفه نور، ج 13، ص 23.
2) راهبردهاي روان‌شناختي تبليغ، عبد العظيم كريمي، ستاد اقامه نماز، تهران، چاپ نهم، 1386، ص 16؛ به نقل از آريا، شماره 217، مقاله: «نسل جديد و چالشهاي جديد».
3) راهبردهاي روان‌شناختي تبليغ، ص 16.
4) همان.
5) همان.
6) به نقل از سايت: http://shiaha.com.
7) راهبردهاي روان‌شناختي تبليغ، ص 16 و 17.
8) همان، ص 17.
9) همان.
10) همان.
11) سايت پژوهه دين، موظف رستمي، محمد علي و داريوش فتاحي، معاونت پژوهشي و آموزشي سازمان تبليغات اسلامي، با اندكي تغيير.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره148.
/ 1