بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
رحيم کارگر يادکرد يار، طلايه هاي ايثار «تبليغ»، تنها در نحوه گفتار و سخنرانيهاي شخصي مبلّغ متجلي نميشود؛ بلكه تمام رفتارهاي فردي و اجتماعي او را در بر ميگيرد. مبلغ بايد به شخصيت «فردي» و «اجتماعي» خود توجه كامل داشته باشد. هم به درون و معنويت خود توجه كند و به تزكيه و تهذيب نفس بپردازد و هم به رفع گرفتاريها و مشكلات نيازمندان بپردازد. اين دو امر مهم را در دو بخش يادكرد يار و رفع حوايج نيازمندان؛ مورد بحث و بررسي قرار ميدهيم. بخش اول: يادكرد يار ذكر حق پاك است، چون پاكي رسيد // رخت بر بندد، برون آيد پليد (مولوي) ذكر و ياد حق؛ يعني فراموش نكردن خداوند و غافل نشدن از خداوندي كه مبلّغ مردم را به سوي او هدايت ميكند. مبلّغ در همه حال بايد به ياد مولاي خود باشد، توجه خود را به او معطوف كند؛ خودش را در محضر او بداند؛ نام و ذكر او را همواره بر زبان جاري سازد؛ قصد تقرب و جلب خشنودي او را داشته باشد و آني از ذكر و ياد الهي غافل نشود. پيشواي عارفان اميرمؤمنان علي عليه السلام ميفرمايد: «و كُنْ لِلَّهِ ذاكِراً عَلي كُلِّ حالٍ 1 ؛ در همه حال به ياد خداوند باش.» هاديان و مناديان پاكيها، بايد خود پاك و طاهر باشند و پيوسته متذكر و يادآور حق بوده، ايام و اوقات عمر را غنيمت شمرند. يك لحظه غفلت از شارع مقدس، باعث ضعف و سستي در تبليغ و وعظ و عدم نتيجه گيري بهينه در آن ميباشد. بايسته است كه مبلغ به عمق مفهوم «ذكر و ياد الهي» پي ببرد و با جلوهها و نشانههاي آن آشنا شود، تا به شكل مناسب به انجام وظيفه پرداخته و مسؤوليت خود را فراموش نكند. نتيجه ذكر و ياد حقيقي، در تبليغ و ارشاد ديگران نمود پيدا ميكند و انسان را به سمت امر به معروف ونهي از منكر سوق ميدهد. ابوحامد غزالي گويد: «ذكر حقيقي آن بود كه به وقت امر و نهي (نصيحت وارشاد و تبليغ) ، فرا پيش آيد و خداي را ياد كند و به وقت معصيت، دست ندارد و به وقت، فرمان به جاي آرد... .» 2
مبلغان ذاكر «ذكر و ياد الهي» در تبليغ، به دو گونه جلوه گر ميشود: 1. مبلّغ در هنگام تبليغ خدا را حاضر و ناظر كار خود بداند و لحظهاي از او غافل نشود. 2. مبلّغ و واعظ، در همه احوال و آنات زندگي در خلوت و جلوت، دو امر را فراموش نكند: الف) نام و ذكر الهي را بر زبان جاري كند و دائم الذكر باشد؛ ب) كارها و فعاليتهاي تبليغي خود را با نام و ياد او شروع كند و به او توكل و اتكا داشته باشد. يادكرد يار، يادآور نياز دائمي ما به او و عظمت و بزرگي او نسبت به ما است؛ پس در هر حال بايد متذكر نام و ياد او باشيم.
الف) در محضر يار عارف كامل حاج شيخ محمد بهاري همداني رحمه الله، گفته است : «ديگر اين كه هيچ وقتي از اوقات زندگياش، از مولاي خود غافل نباشد. همواره بايد كرده خود را به او عرضه دارد، تا رد و قبول وي معلوم گردد... دل بايد هميشه با او باشد. نميبيني كه حكام عرف، در هر نقطهاي كه هستند، دلشان دائماً در پايتخت است.» 3 دانشمند اخلاقي، سيد جعفر كشفي رحمه الله درباره ويژگيهاي عالمان و مبلّغان دين ميگويد: « در جميع حركات و سكنات خودشان، مراقب خود و خداوند ميباشند، به نحوي كه گويا خداي را ميبينند و اگر نميبينند، ميدانند كه خداوند ايشان را ميبيند. و گفتار آنها با كردار مطابق ميباشد و به آداب حضور و تعظيم و خشيت اقدام مينمايند و در تعليم و تدريس و فتواي خود غير از قرب حق، نشر علم، اظهار حق، بيان شرع، تقويت دين، رضاي خداوند، ثواب آخرت و خلافت از خدا و رسول و ائمه عليهم السلام، ديگر چيزي در نظر ندارند و نفس را از آلايش دنيا و حرص و طمع و طول امل، تزكيه و پاك نموده اند... .» 4 علامه عارف، فيض كاشاني رحمه الله ميگويد: «شايسته است [مبلّغ] در هيچ حال و هنگامي از ياد خدا غافل نگردد؛ بلكه پيوسته يا بيشتر اوقات به ياد خدا باشد. در هنگام قيام و در قعود؛ زماني كه به پهلو خوابيده و آن گاه كه در حضور مردم و يا تنها است؛ زماني كه ميخورد و ميآشامد؛ درحال تلاش و تكاپو است، يا قرار [و آرام] گرفته است... او را ياد كند.» 5
ب) دائم الذكر بودن دانشمند اخلاقي، سيد جعفر كشفي رحمه الله مينويسد: «باري بايد كه [مبلّغان و عالمان] مقبل برشان و شيوه خود باشند و نمازهاي فريضه [را] دراول اوقات آنها، در نهايت حضور و آداب به جاي آرند و نوافل مرتبه را ترك نكنند و تهجد در شب را فراموش ننمايند و قرائت كتاب اللّه در هر روز، اقلاً يك جزو بنمايند و دست تمسك را از آن كوتاه نكنند. در اكثر اوقات - خصوصاً قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن - به ذكر و استغفار مشغول باشند تا به فرموده «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِها مِنْ آناءِ اللَّيلِ فَسَبِّحْ وَ اَطْرافَ النَّهارِ لَعَلَّكَ تَرْضي « 6 عمل نموده و به مرتبه رضا برسند. و بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب در مصلاي خود به هيأت حال تشهد بنشينند و به تعقيب مشغول باشند و بعد از طلوع آفتاب، مشغول به تعليم، تدريس، فتوا، سوال و جواب مردمان، نشر علوم، احياي امر دين و... باشند. هم چنين بعد از نماز ظهر و عصر و در شب، به ميهماني و مجالس لهو و لعب، غفلت و مصاحبت عوام ننمايند و نروند. بعد از تعشي بخوابند و در وقت خواب با طهارت و ذكر بسيار، بخوابند تا به همان حال ذكر به خواب روند تا خوابگاه ايشان به منزله مصلّي و خواب ايشان عبادت باشد. و از معناي حديث «نَوْمُ الْعالِمِ عِبادَةٌ» بهره مند گردند.» 7 ج) شروع با نام و ياد خدا واعظ و مبلّغ قبل از تمامي كارها و فعاليت هايش - به خصوص سخنراني، موعظه، ارشاد، امر به معروف، ذكر مصيبت و... - نام و ياد خدا را فراموش نكند و اسامي زيباي او را بر زبان جاري سازد. عارف بزرگ ميرزا جواد آقا ملكي تبريزي سفارش ميكند: «بر واعظ است كه براي انجام دادن اين امر مهم، خود و كارهاي خود را به امامان معصوم عليهم السلام واگذارد. پيش از شروع منبر، با قرائت «بسم اللّه الرحمن الرحيم» از خداوند ياري جويد. و بعد از حمد و ثناي الهي، مختصري دعا نموده، از شيطان و نفس پناه جويد. آن گاه وعظ خود را آغاز و جلو اشتباهات خود را بگيرد. اگر اين كارها را انجام داده و در تسليم امور خود به خداوند و اوليايش، راست بگويد؛ خداوند او را حفظ ميكند، سخن و وعظ او را مفيد و موثر نموده و آن را نور و حكمت ميگرداند.» 8 علامه محدث نوري رحمه الله ميگويد: « چون پاي بر [منبر] گذاشت، بايستد؛ غير از ذات مقدس حضرت احديت و خلفاي راشدينش (يعني ائمه اطهارعليهم السلام) همه را فراموش كند؛ كسي را نبيند؛ كسي را نجويد. 9»
ذاكران عارف 1. امام صادق عليه السلام فرموده است: «پدرم (امام باقرعليه السلام) كثير الذكر بود. خدا را بسيار ياد ميكرد. من در خدمت او راه ميرفتم، ميديدم كه خدارا ذكر ميكند. با او به طعام خوردن مينشستم، ميديدم كه زبانش به ذكر خدا گويا است. با مردم سخن ميگفت و اين كار، او را از ذكر خدا مشغول نميكرد. من مرتب ميديدم كه زبان آن حضرت، به سقف دهانش چسبيده، ميگويد: «لا اله الا اللّه.» در خانه ما را جمع ميكرد و ميفرمود: تا طلوع خورشيد خدا را ذكر كنيم.» 10 2. درباره حالات استاد اخلاق ميرزا جواد آقا تهراني رحمه الله گفته اند: «ايشان اهل ذكر و دعا و مناجات و ياد خدا بودند. دعاهاي كتاب «هديه احمديه» را مقيد بودند هر شب بعد از نماز مغرب و عشا بخوانند و به ذكر هنگام طلوع و غروب آفتاب اهميت به سزايي ميدادند و حتي اگر مشغول سخنراني بودند و يادشان ميآمد، سخنراني را قطع ميكردند و ميگفتند: وقت ذكر است و آن را انجام ميدادند. به ديگران هم آموزش و تذكر ميدادند كه لااقل ده بار همين ذكر «تسبيحات اربعه» را كه در روايتي آمده است، بگويند، به خاطر دستور خداوند تبارك و تعالي در قرآن كريم: «وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الغُرُوبِ» نزديك غروب آفتاب، ده مرتبه اين ذكر را قرائت مينمودند: « لااله الا اللّه وحده لا شريك له...» 11 3. در حالات آيت الله العظمي اراكي رحمه الله آمده است: «ايشان همواره از اوقات خويش بهره ميبرد. مطالعه، تدريس، عبادت و... بخشي از كارهاي روزانه او را تشكيل ميداد. ايشان از خانه كه به مدرسه فيضيه ميآمدند، در طول راه يا به پاسخ پرسشهاي شاگردان ميپرداختند و يا به ذكر خداوند مشغول ميشدند و هيچ كاري ايشان را از ذكر الهي باز نميداشت. 12
بخش دوم: رفع حوايج نيازمندان ره نيكمردان آزاده گير// چو استادهاي، دست افتاده گير كسي نيك بيند به هر دو سراي // كه نيكي رساند به خلق خداي پيشواي عارفان امام صادق عليه السلام فرموده است: «خداي تعالي، از مخلوق خود گروهي را آفريده و آنان را براي برآوردن حوايج شيعيان فقير ما برگزيده تا براي اين كار، بهشت را به ايشان پاداش دهد. پس اگر ميتواني از آنان باش. 13» يكي از بايستههاي اخلاقي مبلّغان و صفات برجسته هاديان بشر، دستگيري از نيازمندان، كمك و ياري رساندن به درماندگان، رفع حاجتهاي مادي و معنوي محتاجان، زدودن غم و غصه از سيماي اندوهگينان، هم دردي و هم نوايي با صاحبان رنج، سعي در رفع مشكلات و سختيهاي گرفتاران و... است. مبلّغ وارسته و خردورز، در راستاي وظيفه تبليغي و ارشادي خود و در رابطه با مردم، چند راهكار و برنامه را در اولويت كاري خود قرار ميدهد: 1 - براي تبليغ و هدايت ديگران، تنها به سخنراني و وعظ اكتفا نميكند؛ بلكه به طور مستمر از شيوهها و روشهاي مختلفي سود ميجويد. او نبايد تنها به منبر و سخنراني يك طرفه بسنده كند؛ بلكه بايد دائماً بدون هيچ تظاهر و تصنعي، در بين مردم - به خصوص گرفتاران - باشد و به گونههاي مختلف دل آنها را به دست آورد و تا حد توان، ياري شان كند. 2 - از آن جايي كه مبلّغان محترم در بين مردم - به خصوص تودههاي پايين جامعه - هستند و با آنها برخورد داشته، احياناً با مشكلات و ناراحتيهاي آنان آشنا ميشوند؛ بهتراست سعي در رفع حاجتهاي آنان را براي خود فريضه بشمارند. البته اين به ميزان قدرت و توانايي روحي و مادي مبلغ بستگي دارد. عالم رباني مولا احمد نراقي رحمه الله مينويسد: «شكي نيست كه بر آوردن حاجت برادران ديني، موجب سرور و خوشحالي ايشان ميگردد و ثواب مسرور كردن برادر ايماني نيز، از حد و نهايت بيرون است. شاد كردن دلي، بهتر از آباد كردن كشوري است. دلهاي غمناك، خانه خداوند پاك است؛ پس كسي كه آن را به شادي مرمت كند خانه خدا را مرمت كرده و هر كسي را نسبت بندگي به خدا است و هر كه بنده كسي را شاد كند، مولاي او را شاد كرده است. 14»
مبلّغان و ياري نيازمندان عارف كامل بهاري همداني رحمه الله مينويسد: «از جمله اموري كه مبلّغ و عالم بايد رعايت كند، اين است كه حقيقتاً در موارد نيازها و گرفتاريهاي مردم، پشت و پناه مسلمين باشد.» هر كس كه دادرس مردم شد، او «ملجأ الانام و ملاذ الاسلام» [پناهگاه مردم و دژ اسلام] است... هم چنين «حجت الاسلام» آن است كه اقوال و افعال او، مسلمين را حجت باشد؛ و گرنه حجت خالي از وجه خواهد بود.» 15 علامه فيض كاشاني نيز در اين باره ميفرمايد: «[وظيفه ديگر] محافظت بر حقوق اخوان و قضاي حوائج ايشان [است] ، چه تأكيدات بليغه در آن شده؛ بلكه [آن را] بر اكثر فرائض، مقدم داشته اند.» 16 در اين زمينه، به نمونههاي عملي از سيره و رفتار علما و عارفان اشاره ميشود: 1. حاج ملا محمد صالح برغاني ميفرمود: پدرم گفت: «در خواب ديدم كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه وآله نشسته و علما در خدمت آن حضرت نشسته اند، مقدم بر همه ابن فهد حلي جاي دارد، تعجب كردم كه اين همه علما، با آن مقامات و شهرت، چگونه است كه همه در مقامي پايينتر از ابن فهد جاي دارند؛ با اين كه ابن فهد در ميان علما چندان شهرتي ندارد؟ از اين رو موضوع را از رسول اكرم صلي الله عليه وآله پرسيدم، فرمود: «علت اين ا ست كه ديگر علما هنگامي كه فقير به آنها مراجعه ميكرد، اگر از مال فقرا نزد ايشان بود به او ميدادند؛ وگرنه جواب ميكردند، اما ابن فهد هرگز فقيران و نيازمندان را از نزد خود محروم باز نميگردانيد و اگر از مال فقرا نزد او نبود، از مال خود ميداد. اين مرتبه را از اين كار يافت.» 17 2. دستگيري از فقرا، در نگاه شيخ عباس تهراني رحمه الله، از جايگاهي رفيع برخوردار بود و ايشان سعي و اهتمام فراوان در برآوردن حاجت نيازمندان داشت. گاهي ايشان با افراد متمكن صحبت ميكرد و ميگفت: «آيا ميتوانيد به من صد تومان قرض بدهيد و سپس من در فرصتهاي مناسب كم كم بدهي خود را بپردازم؟ پس از موافقت و هماهنگي، پولها را ميگرفت و به مصرف فقرا ميرساند... .» 18 3. يكي از نزديكان امام خميني رحمه الله ميگويد: «علاقه امام به مردم، يك علاقه عادي نيست، يك عشق است... واقعاً امام براي مردم ميسوزند و مانند يك پدر مهربان، هميشه براي فرزندان پاك خود، سعادت آرزو ميكنند. امام بارها در كنار تلويزيون - كه صحنههاي دلخراش فقر و محروميت نشان داده ميشود - گريه كرده اند... .» 19 4. در شرح زندگي شيخ جعفر كاشف الغطاء مينويسند: «آن قدر به مستمندان رسيدگي ميكرد و در رفع مشكلات آنان فعال و از خود گذشته بود كه در بيشتر سالها، هر چه داشت انفاق ميكرد و وقتي دستش از همه جا كوتاه ميگشت، خانه مسكوني خويش را رهن ميگذاشت و پولش را به فقرا ميبخشيد.» 20 5. در شرح احوال حاج ملا هادي سبزواري نوشته اند: «معاش حاجي از اين قرار است: ازقنات عميد آباد... سالي چهل تومان فايده و حاصل باغ بود... قسمتي از اين دخل را با كمال قناعت صرف معاش خود ميفرمودند و مابقي به فقرا ايثار و انفاق ميشد. هر سال در عشر آخر صفر سه شب روضه خواني ميكردند... و نان و آب گوشت به فقرايي كه شل و كور و عاجز بودند، ميخورانيدند و نفري يك قران به آنها مبذول ميداشتند... .» 21 6. درباره سيد مرتضي رحمه الله نوشته اند: «او پيوسته مراقب حال مستمندان و مواظب بسياري از خانوادههاي نيازمند بود. براي بسياري از افراد بي بضاعت، ماهانه مقرر داشته بود كه خود آنان، از منبع آن خبر نداشتند و پس از رحلت سيد كه ماهانه قطع گرديد، متوجه شدند. 22» پي نوشت: 1) امالي شيخ طوسي، ص 8. 2) كيمياي سعادت، ابوحامد محمد غزالي، ج 1، ص 256. 3) تذكرة المتقين، ص 131. 4) ميزان الملوك و الطوائف، ص 154 و 155. 5) اذكار القلوب، ص 17. 6) طه / 130. (ترجمه: پيش از برآمدن آفتاب و قبل از فروشدن آن با ستايش پروردگارت [او را] تسبيح گوي، و برخي از ساعات شب و حوالي روز را به نيايش پرداز، باشد كه خشنودگردي.) 7) ميزان الملوك و الطوائف، ص 160 و 161. 8) المراقبات، ص 290. 9) لؤلؤ و مرجان، ص 13. 10) اصول كافي، ج 2، ص 499. 11) خاطراتي از آيينه اخلاق، ص 50. 12) شرح حال آيت العظمي اراكي، ص 15. 13) جامع السعادات، ج 2، ص 308. 14) معراج السعادة، ص 387 و 388. 15) تذكرة المتقين، ص 130. 16) زاد السالك، ص 34. 17) بيدارگران اقاليم قبله، ص 211. (به نقل از قصص العلماء تنكابني) . 18) دو عارف سالك، ص 80. 19) فرازهايي از ابعاد روحي، اخلاقي و عرفاني امام خميني، ص 37. 20) قصص العلماء، ص 188. 21) سيماي فرزانگان، ص 367. 22) همان. منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره9