وقتی میشنویم که یکی از بزرگترین رهبران سیاسی تاریخ جهان معاصر و یکی از شبهه اسطورههای دنیای انقلاب و مبارزه و آزادگی میگوید که من مبارزة خود را از رهبر قیام عاشورا آموختهام احساس شکوه و استواری بما دست میدهد. اگر چه پیشوایان دینی ما نیازی به تعریفشدن از سوی اغیار ندارند و عظمت آنها کرانههای تاریخ را فراگرفته است، اما وقتی کسی به ایشان عشق و ارادت مییابد دیگر از جملة اغیار نیست. گاندی رهبر آزادهای که تاریخ جهان را دچار شگفتی کرد و توانست استعمار پیرانگلیس را از بزرگترین پایگاهش در شرق بیرون کند به قول خودش در و پنجرههای خانهاش را بازگذاشت تا نسیم فرهنگها و آئینهای مختلف را احساس کند و در این میان اسلام و مسیحیت را با صمیم قلب مورد توجه قرار داد و از آنها آموزههای مهمی فرا گرفت. او که ارتباط نزدیک و صمیمانهاش با هندیهای مسلمان از همان دوران جوانی و بویژه مدت اقامت در آفریقای جنوبی آغاز شده بود قدر این غنیمت را تا پایان عمر پاس داشت و در زمان رهبری بیبدیل خودش بر هندوستان از دوستی آنها بهرهمند بود. هر چند که سرانجام بر سرهمین پیمان آزادهگی و آزاداندیشی جان باخت اما نقش پایداری از روشنبینی و نوعدوستی در خاطرهها باقی گذاشت و نام او در زمرة الگوهای جنبشهای سیاسی مسلمین قرار گرفت و مسلمانان او را همیشه از خود دانستهاند. گاندی به اسلام افتخار میکرد و مسلمانان به گاندی که اینچنین آزادمردانه از حقایق اسلام الگو گرفته و حق و مرحمت مسلمین را محفوظ داشته است. مقاله زیر شما را با او و اندیشههایش آشنا میکند که امیدواریم مقبول خاطرتان قرار گیرد. موهنداس کَرُمًچند گاندی، نابغه بزرگ و دل آگاه عصر ما، در تاریخ 2 اکتبر 1869.م در پوربندر، واقع در هفتصد مایلی بمبئی دیده به جهان گشود و در 30 ژانویه 1948.م با شلیک گلوله یک هندوی افراطی(که مخالف دفاع سرسخت گاندی از حقوق مسلمانان هند و پاکستان بود) از پای درآمد و با گفتن «هه رام!» (ای خدا) به ابدیت پیوست. 1- پدر گاندی، کَرُمچُند، دولتمردی متوسط شمرده میشد و مادرش، پوتلیبای، زنی نجیب و فداکار بود که علایق شدید مذهبی داشت. گاندی نیز به پیروی از خانواده، به آیین هندو- بودایی«جُیًن Jains» گروید. تحصیلات موهنداس از دوره ابتدایی تا دانشگاه، در هند صورت گرفت. سپس در 19 سالگی به انگلستان رفت و آنجا در حالیکه از جثه ضعیف و شرم بسیارش در عذاب بود و نیز آرزویی جز تبدیل شدن به یک «جنتلمن انگلیسی، با نژاد هندی» نداشت، به تحصیل در رشته حقوق پرداخت. لباسهای دوخت بمبئیاش را دور ریخت و یک کمد لباسهای جدید خرید که شامل کلاه سیلَنْدرِ ابریشمی، لباس رسمی میهمانی، چکمه چرم وِرنی، دستکشهای سفید، و حتی یک عصای ته نقرهای میشد. ساعتها جلوی آینه میایستاد تا یاد بگیرد که گره کراوات را چگونه ببندد! برای پذیرفته شدن در محافل اروپایی یک ویولون خرید، در یک کلاس رقص اسم نوشت و یک معلم فرانسه و یک معلم فن بیان استخدام کرد؛ ولی بسیار زود توجه او از تمام این ظواهر، به سوی درون و «ولایت جان» منعطف گشت. گویی تقدیر نقش دیگری برای وی رقم زده بود؛ به خود و خدای خود بازگشتن، در خود شکفتن و چون درختی پربار در زمینی مستعد بالیدن و به بار نشستن. در سال 1894.م، به دعوت یک موسسه تجاری اسلامی رهسپار آفریقای جنوبی شد تا به انجام شغل پردرآمد وکالت بپردازد. درآمد هنگفت این شغل، ابواب ترقی مادی را به روی گاندی جوان گشود و امکان برخورداری از یک زندگی لوکس و اشرافی را برای او فراهم ساخت. بدین شکل راه تبدیل به یک «جنتلمن انگلیسی با نژاد هندی»(به ویژه در صورت کرنش در برابر اربابان سفید پوست) برای او کاملا باز شده بود. اما مشاهده فقر هموطنان، به ویژه فشار و تبعیض شدیدی که از سوی انگلیسیها بر هندوهای رنگین پوست مهاجر در دیار«آپارتاید» اعمال میشد، خیلی زود گاندی را با ماهیت واقعی تمدن غرب و غایات شیطانی آن آشنا ساخت. مطالعات جدی و عمیقی که همزمان با این «سیر آفاقی»، در کتب مقدس اسلام، مسیحیت، هندو و آرای متفکران روشنبینی چون تولستوی به عمل آورد، چشم او را به«آفاق جان» و «پهنه گسترده روح» گشود و در مسیر زهد و تهذیب نفس و خدمت به خلق و ستیز با استعمار افکند. یک هفته پس از ورودش به آفریقای جنوبی، زمانی که با قطار، شبانه از بندر دوربان عازم پرتوریا بود، در نیمه راه مرد سفید پوستی وارد کوپه درجه یک او شد و به وی دستور داد به واگن بار برود. گاندی که بلیط درجه یک داشت از اجابت فرمان وی سرباز زد. در ایستگاه بعدی، مرد سفید پوست پلیسی را احضار کرد و گاندی را در نهایت بینزاکتی در دل شب از قطار بیرون انداختند! گاندی تنها و لرزان از سرما، تمام شب را در آن ایستگاه نیمه تاریک به خود پیچید و به این نخستین برخوردش با تبعیض نژادی اندیشید و از خداوند طلب شهامت و راهنمایی کرد. وقتی آفتاب دمید آن جوان خجالتی و گوشهگیر، یکسره انسانی دیگر شده بود. انسانی که تصمیم گرفته بود با ستم اربابان انگلیسی در ستیزد و ملت خویش را نیز در این راه با خود همراه سازد. یک هفته بعد جوان تازه وارد، نخستین سخنرانی اجتماعی خود را در برابر هندیهای پرتوریا ایراد کرد و از آنان خواست که برای دفاع از منافعشان متحد شوند. به زودی او به یکی از نخستین موفقیتهایش دست یافت. وی توانست از مسولان راهآهن، برای هندیهایی که لباس مرتب پوشیده بوند، حق مسافرت در کوپههای درجه یک و درجه دوم قطارهای آفریقای جنوبی را به دست آورد. پی ریزی جامعهای نمونه، متشکل از خانواده و جمعی از دوستانش در مزرعه صد هکتاری«تولستوی» برمبنای ترک تعلقات مادی- کوشش جهت رفع نیازهای انسانی به ساده ترین شیوه- و همچنین نوعی زندگی جمعی که در آن همه کارها ارزش یکسان داشت (1910، ژوهانسبورگ) گام مهم دیگری بود که گاندی در راه تجربه و تحقق یک زندگی انسانی برداشت و آنرا در «آشرام» احمدآباد هند تداوم و تکمیل بخشید.در سال 1906 هندیهای مقیم آفریقای جنوبی را علیه قانونی که با آنان به گونهای زننده و تبیعض آمیز برخورد میکرد، سازمان داد. زندان، شکنجه و تحریم اقتصادی، هیچ کدام نتوانست وی را از ادامه این حرکت باز دارد. در بحبوحه همین مبارزات بود که تز «نافرمانی مدنی آرام» یا مبارزه به شیوه عدم خشونت و جنبش ساتیاگراها(Satyagraha) یعنی مبارزه برای حقیقت سربرآورد و شیوه دائمی گاندی برای پیشبرد اصلاحات گردید. نهضت آفریقایی گاندی در سال 1914 به پیروزی کامل انجامید و او اکنون می توانست ادامه این نهضت را در سطحی وسیعتر در وطن خود«هندوستان» پیگیرد. گاندی در مبارزات بیست ساله آفریقای جنوبی، با هموطنان مسلمان خویش روابطی دوستانه داشت و از کمک و حمایت جدی آنان برخوردار بود.1
2- دانشجوی فرنگ رفتهای که روزگاری آرایش غربی داشت و بهشت موعود را در تقلید از خلق و خوی اشراف زادگان لندن میجست، اینک در گذر پرشتاب عمر و کسب تجربیات تلخ و شیرین، اندیشه و آرمانی کاملا مغایر با خواب نوشین صبح شباب یافته بود. او اکنون هرچند منکر بعضی از خصال مثبت غربیان(همچون نظم و برنامه ریزی دقیق، یا تلاش و تحرک پیگیر علمی) نبود، اما به یْمن آشنایی با دو کتاب آسمانی«قرآن» و «انجیل» و دقت در مضامین عمیق «اوپانیشادها»، و تامِل پیگیر در جوهره و بنیان تمدن غرب، بدانجا رسیده بود که باور داشت:«تمدن جدید اروپا، تمدنی صرفا مبتنی بر مادیگری محض و استوار بر تولید صنعتی در کارخانهها و سربرآوردن شهرهای بزرگ است که معیارهای آن را تراکم ثروت تعیین میکند. چنین تمدنی، طبیعت حقیقی بشر و هدف او را با القای خواستهای کاذب و کمک به افزایش ظرفیت مصرف افراطی، تهدید میکند. مضافا توزیع نابرابر ثروت و نظام تولید انبوه، ناگزیر منجر به رقابت و خشونت میان انسان و همنوعان او میگردد.» گاندی این را دقیقا به معنی سیادت ابلیس، ناراستی و مخالف حکومت حقیقت و اصول اخلاقی میدانست و میگفت:« غرب، اسیر این سیادت شده و از طریق نفوذ غربی است که حیات هند به خفگی تهدید میشود.»2 در رساله «هند سواراج»3 که گاندی پس از سفر 1902.م به لندن نوشت، از این که تجمل گراییها و فعالیتهای شدید مادی روزمره، فرصتی برای نیایش با حق برای غربیان باقی نگذاشته، انتقاد کرد.4 در سال 1930.م نیز که به منظور شرکت در «کنفرانس میزگرد» مجددا از لندن دیدار داشت در بیانیه موسوم به دیداری از غرب، اعلام کرد:«من در اینجا کارهای انجام نشدهای دارم. دانشمندان علوم زیادی داریم؛ در مقابل مردان خدا و حقیقتجو کمتر داریم. ما به رمز اتم و افشای راز علمی آن چسبیدهایم و از تفحص در کشف راز کتاب آسمانی باز ماندهایم.» به نوشته رومن رولان، نویسنده آزادیخواه و انسان دوست فرانسوی، گاندی معتقد بود که:«دشمن واقعی هند، نه انگلیسیها بلکه تمدن غرب است. چه، انگلیسیها شخصا شریر نیستند بلکه بیمار تمدن خویشند.» بدین جهت گاندی با آن عده از هموطنان خود که میخواهند بریتانیاییها را از هندوستان برانند تا یک کشور متمدن به شیوه اروپایی بسازند، مبارزه میکند و به قول او چنین کاری «ایجاد سرشت پلنگی است بدون خود پلنگ. بلکه ضروریترین و بزرگترین تلاش باید طرد تمدن مغرب زمین باشد.»5 با چنین نگرشی به اصول فرهنگ غرب و تمدن برخاسته از آن، طبیعی بود که گاندی با تقلید کورکورانه و میمون وار از غرب به شدت مخالف باشد و هموطنان خویش را از آن برحذر دارد. سفارش او به زنان هند مشهور است که میگوید:«روشهایی را باید به کار بندید که با مشرب هندی و محیط هندی تناسب دارد. با توانایی و مسلط بر خود، منزه و پایدار، آنچه در فرهنگ خودمان پسندیده است حفظ کنید و آنچه پست و منحط است بدون تامل پس زنید.»!6 3- گاندی، البته با داد و ستد علمی و فرهنگی برابر و پایاپای با اندیشمندان مغرب زمین و دستاوردهای مدنی و فنی آن دیار مخالف نبود و دانش و خردورزی را در تیول یک قاره یا قوم خاص نمیانگاشت. اما در عین حال معتقد بود که اولا: در حل مشکلات فردی و اجتماعی خویش، نخست باید به گنجینه کهن فرهنگ و تمدن خودی سرزد و چنانچه داروی مناسب و شفابخشی برای علاج بیماری در آن یافت نشد- که از نظر او فرض غیر متحققی است- آنگاه به دریوزگی از نسخههای غربی پرداخت. ثانیا: اخذ و اقتباس از دستاوردهای فکری و مدنی غرب، نمیبایست با تحقیر فرهنگ خودی و سرسپردگی چشم و گوش بسته به تمدن و فرهنگ غربی همراه باشد، بلکه باید اصالت تمدن و فرهنگ کهن سرزمینمان را پاس داشت و با حفظ اصول و مبانی عمیق آن، به اخذ و اقتباس هوشیارانه از تجربیات و دستاوردهای مناسب دیگران پرداخت. زمانی که بدهی عظیم خویش را به فرهنگ و تمدن کهن خویش تماما پرداخت کردیم، آنگاه به وام ستانی از غرب خواهیم پرداخت.«با نهایت فروتنی اذعان میکنم که چیزهای بسیاری را میتوانیم به سود خود از غرب بگیریم. خرد که در انحصار یک قاره یا نژاد خاص نیست. ایستادگی من در برابر تمدن غربی، در حقیقت، ایستادن در برابر تبعیض است و تقلید چشم بسته مبتنی بر این تصور باطل که آسیاییها فقط به درد این کار می خوردند که هر آنچه از غرب میآید تقلید کنند... هیچ چیز تا این اندازه از فکر و ذهن من دور نیست که خود را از دیگران جدا سازیم یا سدهایی در برابر خویش برافرازیم. اما من فکر میکنم که بیش از شناسایی و استفاده از فرهنگهای دیگر باید فرهنگ خودمان را بشناسیم و از آن استفاده کنیم. در این صورت بهرهبرداری و اقتباس از فرهنگهای دیگر، شکل مناسبتر و بهتری خواهد داشت... برای من بسیار تاسف آور و دردناک است که ببینم مردم با شتابزدگی و دیوانه وار به تقلید هرچیز تازه حتی اگر مخالف سنن قدیمی هم باشد میپردازند و سنتهای خوب گذشته خود را دور میاندازند.»7 «... سعی در تقلید از تمدن غرب به معنای انهدام هند خواهد بود...دویدن مدام در پی کسب رفاه بیشتر زندگی و فزونخواهی [که از اصول تمدن غربی است] از جمله بدیهاست و جسارتا میگویم چنانچه اروپاییان نخواهند زیر بار رفاهی که خود برده آن شدهاند نابود گردند، قطعا باید در دیدگاههای خود تجدید نظر کنند. ممکن است استنباط من درست نباشد، اما این را می دانم که اگر هند به دنبال تجملات برود به نوعی مردن تن در داده است. بیایید اندرز این فیلسوف غربی را در دلهایمان حک کنیم که میگوید: زندگی ساده و اندیشه والا.» 8 «سواراج[ استقلال و خود کفایی مطلوب] من این است که اصالت تمدنمان را دست نخورده نگهدارم. میخواهم حرفهای تازه بسیاری بنویسم اما همه آنها باید بر لوح هندی نوشته شود. وقتی توانستم مبلغ پیشین را با بهره مناسب بپردازم، با کمال میل از غرب وام خواهم گرفت.»!9گاندی میگفت:«من در بند این نیستم که راه خانهام از هر طرف مسدود شده و پنجرههای آن را کور کنند. من میخواهم که نسیم فرهنگ و تمدن تمام کشورها، آزادانه از میان خانه من جریان داشته باشد. لیکن هرگز نمیگذارم که این باد مرا با خود ببرد!». او هشدار میداد که بایستی در برابر یورش و هجمه فرهنگ و تمدن خشن و سلطه جوی غرب، مردانه ایستاد و از کیان و موجودیت فکری و معنوی خویش سرسختانه دفاع کرد.«سرنوشت هند، دنباله روی از مسیر خونین غرب که علایم فرسودگیش هویداست، نیست؛ مسیر صلح بدون خونریزی است که از زندگی ساده و خدایی نشات میگیرد. خطر اصلی این است که هند روحش را از دست بدهد، که بی آن نمیتواند زنده بماند. پس مبادا از سر مستی و نومیدی بگوید نمیتوانم از یورش غرب بگریزم. برای حفظ خود و جهان باید با قدرت کافی ایستادگی کرد.»10 4- پیروزی گاندی در دفاع از حقوق هموطنان هندو و مسلمان خویش در آفریقای جنوبی نام وی را در سراسر هند بر سر زبانها انداخت. زمانی که در سال 1914.م به هند بازگشت، پس از گذشت پنج سال مدارا(و حتی همکاریهای اولیه در جنگ جهانی اول) با حکام انگلیسی هند، با استفاده از این حسن شهرت توانست رهبری نهضت آزادی هند از یوغ برینانیا را مصمم و استوار تا صبحدم رهایی برعهده گیرد و با سلاح«عشق و ایمان»11به سلطه دیرین استعمار در آن کشور پایان بخشد. لاری کالینز و دومینیک لاپیر، دو خبرنگار برجسته آمریکایی، نوشتهاند:«گاندی به قرنی سرشار از خشونت، راه حل دیگری ارائه داده بود: آیین «آهیمسا»(آزار ندادن موجودات زنده) یا تز عدم خشونت وی این آیین را برای بسیج تودههای هند به کار برد تا انگلیسیها را با یک نهضت اخلاقی و نه قیام مسلحانه، با نیایش و نه آتش مسلسل، با سکوت اهانت آمیز و نه غوغای بمب گذاری، از شبه قاره هند بیرون براند. هنگامی که اروپای غربی عرصه رجز خوانیهای عوام فریبان یاوه سرا و دیکتاتورهای عربده زن شده بود، گاندی بدون بلند کردن صدایش تودههای یکی از پر جمعیتترین کشورهای دنیا را به جنبش درآورد. پیروانش را نه با وعده قدرت و ثروت، بلکه با یک هشدار به زیر پرچمش فراخوانده بود:«آنهایی که با من همراهند، باید بر زمین برهنه بخوابند، لباسهای خشن بپوشند، در ساعات غیرمعمول از خواب برخیزند، غذایی مختصر و ساده بخورند و حتی مستراحهایشان را خودشان تمیز کنند.» او بر تن پیروانش به جای یونیفرمهای پر زرق و برق با مدالهای جور واجور، لباسهایی از پارچه های زمخت نخی پوشاند. آن لباس به همان سرعت که پیروانش را مشخص مینمود، از لحاظ روانی نیز در اتحاد آنان موثر بود... گاندی هیچکدام از شگردهای مرسوم آماده سازی تودهها برای سخنرانی یک عوام فریب یا گروهی ایدئولوگ را به کار نمیبرد. با وجود این پیامش بر دل ملتی که از ارتباطات مدرن محروم مانده بود، عمیقا مینشست، زیرا نبوغ گاندی در کردارهای سادهای بود که با روح ملت هند سخن میگفت... کوبندهترین تاکتیک مبارزاتی گاندی عمل ساده پرهیز از خوردن غذا، یعنی روزه بود. او بریتانیای کبیر را با آب و جوش شیرین [تنها خوراک ایام روزه گاندی] تحقیر کرده بود.»12 5- تاریخ زندگی و مبارزات گاندی، سرشار از نکات شگفت و عبرت انگیز است که ذیلا به برخی از آنها اشاره میکنیم: 1-ماجرای شروع اعتقاد او در سال 1908(در زندان انگلیسها) به راه نهضت«عدم خشونت» که با شناخت فلسفه روزه (کنترل نفس و مهار شهوات) آغاز شد. 2-نطقهای کوبنده و ابتکاری او در دادگاههای انگلیسی هند و نیز پارلمان لندن که دشمن متظاهر به دموکراسی را خلع سلاح کرده و خوار و رسوا از میدان فراری داد. 3-ماجرای راهپیمایی مشهور وی برای برداشتن نمک از ساحل«دندی» واقع در سواحل غربی هند و کرانه دریای عربستان، که گذشته از جهات سیاسی و ضد استعماری آن، نوعی سیر و سلوک معنوی و سفر روحانی بود و با موج بلندی که در سراسر شبه قاره به راه افکند انگلیسیهای مغرور و مقتدر را واپس نشاند. 4-مبارزه حاد و پیگیر او با«ماکیاولیسم» - سکه رایج دیروز و امروز در بازار سیاست- و طرح این نکته که، نه تنها هدف توجیهگر وسایل نامشروع نیست بلکه ابزارهای سیاسی باید آنچنان پاک و پیراسته باشند که بتوانند جایگزین هدف گردند و حتی آن را تقدس بخشند:«ساتیاگراهی [مبارز پیرو حقیقت] حتی در رفتن به بهشت هم نباید بر بالهای شیطان صعود کند.»13 5-تاکید او بر حفظ بهداشت محیط و رعایت پاکیزگی در شهر و روستا. 6-استفاده دقیق و پختهاش از روزنامه به عنوان تریبونی موثر برای نشر افکار، انتقال تجربیات، تشریح روشها و بیان نیازهای حیاتی مبارزه در راه آزادی و آبادی کشور. 7-تکیه او بر روستا و خود بسایی نسبی آن و مبارزه فکری و عملی با«شهرزدگی» و بلع تدریجی روستاها در هاضمه سیری ناپذیر شهرها. 8-نظریات تنقیدی و اقدامات اصلاحیش در ایجاد یک تحول عمیق آموزشی و فرهنگی متناسب با طبع و فطرت اصیل شرقی و اهتمام جدی و پیگیر او به پی ریزی و تشکیل جامعه ای نمونه و ارائه عینی آرمانها و ایده آلهای زندگی به عموم ملت. 9-شناخت عمیق وی از جوهر و ماهیت تمدن غرب و مخصوصا آن چرخ به ظاهر ساده نخ ریسی که همیشه حتی در زندان و سفر آن را به همراه داشت و با ترویج آن به عنوان نماد صنایع کوچک و غیرمتمرکز در حقیقت،«سلطه ماشین» برجسم و جان بشریت را به چالش فراخوانده بود. 10- حقیقت جویی و انتقاد پذیری وی از دیگران، که به عنوان یک بشر(هرچند نابغه) به ضعفهای خویش واقف بود و به همین دلیل از انتقاد دلسوزان روی درهم نمیکشید:«آدمی هستم فروتن، اما جوینده مشتاق حقیقتم و در این جستجو به دیگر جویندگان حقیقت چشم دوختهام تا خطاهای مرا به من بشناسانند تا آنها را تصحیح کنم.» و نیز:«اغلب گفتهام ادعا ندارم فردی استثنایی هستم مگر آنکه شما دیوانهای را که به دنبال حقیقت است استثنایی بنامید... منکر عنوان قداست شدهام، زیرا کاملا به محدودیتها و نقایص خود آگاهم.»14 این دو خصلت نیکو، سبب شد که خوشبختانه به نام آن نابغه سترگ دکانی گشوده نشود و جامعه بشری تفرقه و انشعابی تازه نپذیرد، که این دقیقا خواسته خود آن مرد بزرگ بود:«گاندیایسم در کار نیست؛ نمیخواهم پس از من فرقهای درست شود. به هیچ وجه مدعی نیستم آموزه نوینی را ابداع کردهام فقط میخواستم با شیوه خود به مسائل زندگی روزمره و اصول زندگی ابدی خودمان بپردازم. هیچ چیز تازهای ندارم که به دنیا بیاموزم. حقیقت و عدم خشونت، بی سن و سال است. فقط سعی کردم این دو خصلت را تا حد ممکن هرچه گستردهتر به تجربه درآورم.»15 11- اعتقاد و التزام به همبستگی بلکه«وحدت» دین وسیاست و به تعبیر روشنتر: سیاستی برخاسته از دین و منطبق بر اصول اعتقادی ثابت آن، چنانکه میگوید:«بدون دین، حتی لحظه ای قادر به زندگی نیستم. سیاست ودیگر فعالیتهایم همه ماخوذ از دین من است.»16 و نیز:«امرز سیاست[ استعماری] برگرد روح ما حلقه زده و مانند مار بزرگی گلوی ما را میفشارد. من با این مار قوی در ستیز هستم و میخواهم به کمک دین این مار را از خود برانم.»17 12- نظریهاش در باب«وحدت روح» ادیان، و در همین زمینه، احترام بسیاری که به ساحت قرآن و پیشوایان معصوم اسلام(ع) میگذاشت و به قول خود: روش مبارزه منفی خویش را از سلسله جنبان قیام عاشورا آموخته بود. همچنین، باید از فداکاریش در راه حمایت از حقوق مسلمین شبه قاره(حتی پس از تجزیه هند) یاد کرد که این آخری، نزد عناصر افراطی و متعصب هندو، جرمی بزرگ و نابخشودنی! محسوب شد و دلیلی برای ترور وی گشت.! 6- شبه قاره وسیع هند، از مناطقی است که از همان قرن نخستین اسلام، در شعاع تابش این دین جاوید قرار گرفت و تدریجا، علاوه بر ایمان یک چهارم از جمعیت انبوه آن به اسلام(که در اصل اخوت و برابری اسلامی، گریزگاهی برای نجات از تبعیضات طبقاتی آیین هندو میجستند) منشا برپایی حکومتهای مقتدر و دیرپا و ایجاد تمدنی عظیم و درخشان(همچون امپراتوری تیموریان) گردید، که شرح و بررسی آن کتاب بلکه کتابهایی قطور میطلبد. نکته جالب و حائز اهمیت آن است که تاثیر شگرف اسلام بر هند، تنها به گرایش بخشی عظیم از مردم آن سرزمین به اسلام و تشکیل حکومتهای مسلمان محدود نشده، بلکه هندوها نیز در جمیع شئون زندگی فردی و اجتماعی خویش از فرهنگ و تمدن اسلامی تاثیرات بارز پذیرفتند. کتاب«تاثیر اسلام در فرهنگ هند» اثر دانشمند فرهیخته هندی دکتر تاراچند یکی از بهترین و پربارترین آثاری است که نفوذ و تاثیر شگرف اسلام بر شئون گوناگون تمدن و فرهنگ کهن شبه قاره را بررسی کرده و وجوه مختلف این امر را به طور مستند بازگو نموده است. برای نمونه باید خاطرنشان ساخت که در هزاره اخیر تاریخ هند، هیچ متفکر و مصلح هندوگام در میدان اصلاحات دینی و اجتماعی نگذاشته جز آنکه تحت تاثیر اصول متعالی اسلام قرار داشته است و این امر، با مروری بر زندگی و آثار مصلحین بزرگ آن سرزمین آشکار خواهد شد. مصلحین نام آوری همچون راماننده، کبیر، گورو نانک(موسس مذهب سیک)، راجا رام موهان روی(بنیانگذار آیین برهما ساماج) و ادامه دهندگان راه او: خاندان تاگور، راماکریشنا و شاگرد مشهورش ویوه کانندا، که همگی تحت تاثیر اصول توحیدی و تعالیم اخلاقی اسلام، به اصلاح و پیرایش آیین هندو از اوهام و خرافات همت گماشتند و تا آنجا که بسیاری معتقدند آیین مشهور سیک، در گوهر خویش، چیزی جز«هندوئیسم اسلامیزه شده» نیست.18 شخص مهاتما گاندی نیز از همین گونه اندیشمندان است که شدیدا تحت تاثیر اصل اخوت و برابری اسلامی قرار داشت و مبارزه قاطع و پیگیرش با تبعیضی که نسبت به طبقه هاریجان(نجسها یا مطرودین) اعمال میشد ریشه در همین امر داشت. بسیاری نوشته اند از جمله کتبی که گاندی مطالعه میکرد قرآن کریم بود و اعتقاد داشت که انجیل و قرآن و اوستا نیز به اندازه وداها(کتاب مقدس هندو) الهامات الهی دارند و مقدس هستند.19او همان خدایی را که در بهاگوادگیتا میشناسد در انجیل و قرآن هم میبیند.20 ویلیام شایرر، خبرنگار مشهور آمریکایی که از نزدیک مدتی با گاندی محشور بود مینویسد:«در جلسات نیایش گاندی که من نیز به هنگام همراهی با او غالبا در آنها شرکت میکردم، حضار دسته جمعی آیاتی از کتاب مقدس را زمزمه میکردند. ادعیه آنها تنها از کتاب مذهبی هندو، یعنی بهادگوادگیتا، نبود بلکه قطعاتی از انجیل و آیاتی از قرآن نیز قرائت میشد.21حتی میگوید:«گاندی روح و فکر مرا آماده ساخت تا... در مورد قرآن و انجیل توجه و درک عمیقتری پیدا کنم.»22سلاح کار ساز گاندی- که با آن بن بستها را می شکست- روزه بود(16 بار روزه در طول 35 سال) و روزه را نیز با تشریفات عبادی خاص، قرائت آیاتی از قرآن و انجیل و بهاگوادگیتا، میگشود.23در سال 1924 که روزه مشهورش را برای ایجاد اتحاد میان مسلمانان و هندوان برگزار کرد اعلام داشت:«از سیره شخص پیامبر اسلام (ص) یاد گرفته که روزه انسان را به خدا متوکل میکند و راه را به سوی مکاشفه الهی میگشاید.»24زمانی هم که توسط یک هندوی افراطی ترور شد در لیستی که از اموال اندک وی برداشته شد، نام قرآن وجود داشت.25گاندی، افزون بر قرآن، مطالعات گسترده ای درباره پیامبر اسلام و خاندان مطهر وی انجام داده بود و سابقه این مطالعات، به دوران نوجوانی وی (ایام تحصیل در لندن) باز میگشت که برای نخستین بار فصل مربوط به پیامبر اسلام را در کتاب«قهرمانان» اثر فیلسوف انگلیسی کارلایل خوانده و اطلاعاتی درباره عظمت، شجاعت، زهد و تقوای زندگی پیامبر(ص)» به دست آورده بود.26در زمان اقامت در آفریقای جنوبی نیز به مطالعه قرآن(ترجمه اروپایی سیل) و چندین کتاب دیگر درباره اسلام پرداخت.27به قول خودش مطالعه دو کتاب «زندگانی محمد و جانشینان او» اثر واشنگتن ایروینگ و«ستایش پیامبر» نوشته کارلایل ارزش و اهمیت محمد(ص) را در برابر او خیلی بالا برده و سبب شد که نسبت به او علاقه و احترام خاص قائل شود.28تکاپوی گاندی برای آشنایی با اسلام، هنگام بازگشت به هند و در خلال مبارزاتش ادامه یافت و خصوصا دوران اقامت در زندان، فرصت خوبی برای تکمیل اطلاعات وی درباره مکاتب و ادیان گوناگون از جمله اسلام و رهبران آن بود. برای مثال به نوشته خانم جودیت براون(مورخ انگلیسی) اقامت دو ساله گاندی در زندان یراودا(1922-1924 میلادی)«فرصتی برای وی فراهم آورد تا به اندیشهوری و نوگرایی در آرمان و تعمیق و بسط آگاهی روحی بپردازد. موفق شد در ادیان دیگر غیر از کیش هندو، غور کند و معنی و قدرت آنها را دریابد. زندگی پیامبر اسلام و پیروانش و نیز مطالبی درباره قرآن را مطالعه کرد که در نتیجه آن احساس نمود به شیوه تفکر مسلمانان بسیار نزدیک شده است. پیامبر اسلام را شخصی میدانست که از خدا میترسیده و در مسیر او گام مینهاده؛ نه استفاده از شمشیر بلکه سادگی و تهذیب نفس و توکل به خدا را منبع قدرت صدر اسلام میشمرد.»29در همان سالها، به گفته خویش: با نهایت توجه به مطالعه آثاری چون کتاب دو جلدی مولانا شبلی درباره زندگی و سیره پیامبر(ص) و نیز شرح و تفسیر قرآن به قلم استاد عبدالغنی پرداخته و حاصل برداشتش در این زمینه را طی مقالهای در نشریه هند جوان با دیگران در میان گذاشت. داوری او درباره اسلام و رهبران معصوم آن بسیار مثبت بود و دیگران را نیز به مطالعه در این باره تشویق میکرد. در نگاه او:«اسلام در ایام پرافتخار خود نسبت به ادیان دیگر حسن سلوک داشت. در آن موقع اسلام، تحسین جهانی را به خود جلب کرد. هنگامی که غرب در تاریکی جهل غوطه ور بود، اسلام مانند یک ستاره درخشان در آسمان مشرق زمین درخشیدن گرفت و نور و خوشبختی را به دنیا بخشید. اسلام، یک دین غلط نیست، بگذارید هندوها از روی احترام آن را بررسی کنند تا آنها هم مانند من اسلام را دوست بدارند. من از دریچه اصحاب پیامبر وارد شدم و به خود پیامبر اسلام رسیدم و درهنگامی که جلد دوم کتاب شبلی را بستم افسوس خوردم که دیگر چیز نخواندهای از زندگی آن پیامبر بزرگ ندارم. من بیشتر از همیشه متقاعد شدم که زور شمشیر نبود که برای اسلام جا باز کرد و آن را ترقی بخشید، بلکه سادگی، بی تکبری و عدم خودخواهی پیامبر، دقت در امر عدالت، محبت و احترام حضرتش نسبت به رفقا و پیروان و نیز جرات او بود که چنین امری را به انجام رسانید... حضرت محمد(ص) پیامبری بزرگ و مردی شجاع بود و از کسی جز خدا نمی ترسید. هرگز دیده نشد که چیزی بگوید و عملی غیر از آن به جای آورد و عمل وی، با احساسش برابر بود. حضرت پیغمبر(ص) ثروت را اختیار نکرد، با اینکه میتوانست. هنگامی که من خواندم که خود و خاندانش چه محرومیتهایی به طور اختیار، تحمل کردند، اشکها ریختم...»30گاندی در رفتار و گفتار پیامبر اکرم(ص) راهی برای نجات هند، بلکه بشریت، از مشکلات سهمگین خویش جستجو میکرد و محمد و مسیح علیهما السلام را دو آموزگار بزرگ میشمرد که افراد بشر، برای دستیابی به حیات والای انسانی، از شاگردی در محضر آنان ناگزیرند.31 او در تقریظ بر چاپ دوم کتاب«سخنان محمد ص»(لندن 1942) نوشت:«مجموعه سخنان حضرت محمد(ص) را که علامه عبدالله سهرودی گرد آورده است با شور بسیار مطالعه کرده و مطالب فراوان از آن آموختم. این سخنان تنها گنجینه مسلمین نیستند، بلکه از آنِ تمامی بشریت میباشند... در جهان ما صلح و آرامش ابدی پایدار نخواهد بود مگر اینکه، نه تنها رنج کشیدن را بیاموزیم، بلکه حتی برای سایر ادیان نیز چون دین خویشتن احترام قائل شویم. مطالعه دقیق سخنان پیامبران مختلف بشریت، گام مثبتی است در ایجاد این تفاهم و احترام مشترک.»32 گاندی در اثر مطالعات نسبتا وسیع اسلامی خویش و همچنین آشنایی و ارتباط با رجال برجسته و مبارز شیعه در هند نظیر برادران علی(مولانا محمد علی و مولانا شوکت علی)، محمدعلی جناح (موسس کشور اسلامی پاکستان)، لیاقت علی خان(اولین نخست وزیر پاکستان) و نیز دکتر ذاکر حسین(رئیس جمهور اسبق هند) کما بیش با تاریخ سرخ تشیع و تعالیم ائمه بزرگوار آن آشنا بود و این سخن بسیار مهم و قابل دقت او شهرتی شایان دارد که میگفت:«من برای مردم هند چیز تازهای نیاوردهام؛ فقط نتیجهای را که از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمان کربلا به دست آوردهام، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی (ع) پیمود.»33 بر سکوی سنگی ساده و سیاه یادبود گاندی در راج قات نیز این سخن زرین وی حک شده است که عطر دل انگیز منطق عاشورا از آن میتراود :«مایلم هند را آزاد و نیرومند ببینم تا او بتواند خود را به عنوان قربانی راغب و نابی برای بهتر کردن دنیا عرضه کند. فردی که ناب است خود را قربانی خانواده میکند، خانواده قربانی دهکده، دهکده قربانی بخش، بخش قربانی استان، استان قربانی ملت، و ملت قربانی همه می شود. من خواهان«کلودایی راج»، سلطنت خداوند بر روی زمین، هستم.» پی نوشت ها 1-در باب زندگی و مبارزات گاندی در ایام اقامت در آفریقای جنوبی(1894-1914) و پس از آن، علاوه بر زندگی نامه خود نوشت وی، رجوع کنید به: گاندی زندانی امید، اثر جودیت براون، آزادی در نیمه شب اثر لاری کالینز و دومینیک لاپیر، اختناق هندوستان نوشته ویل دورانت؛ خاطره گاندی اثر ویلیام شایرر، مهاتما گاندی نوشته رومن رولان و نیز رومن رولان- گاندی، مکاتبات و خاطرات، که خوشبختانه همگی به فارسی ترجمه و نشر یافته اند. 2- گاندی زندانی امید، ترجمه: محمد حسین آریا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1372، صص151-152 3-Home Rule Indien، سواراج، در زبان هندی به معنی خودمختاری و استقلال است که البته نوع متعالی و جامع آن مورد نظر گاندی بود. 4-جودیت براون، گاندی زندانی امید، ص150 5-رومن رولان، مهاتما گاندی، ترجمه: محمد قاضی، ص50 6-Mahatma Gandhi. To The Women, Gandhi series vol, II Karachi Anand T. Hingrani. 1943.P.14 7-Gandhi: Young India, August 11, 1927 8- Ibid. April 30, 1931 9- Ibid, June 26, 1924 10- Ibid, October 7, 1926 11- رجوع کنید به: مصاحبه ویلیام شایرر، خبرنگار آمریکایی با گاندی، مندرج در: خاطره گاندی، ترجمه: دکتر حسن حاج سید جوادی و... صص 32-35 و95 12- لاری کالینز و... ، آزادی در نیمه شب، ترجمه: پروانه ستاری، صص 27-29 13- رجوع کنید به: فصل«شرایط ساتیاگراهی» در کتاب: The Mind of Mahatma Gandhi Navajivan Publishing House, Ahmad abad, 1967 14- گاندی زندانی امید، ص326، و نیر رجوع کنید به: اختناق هندوستان، ویل دورانت، ترجمه: رحیم نامور، انتشارات گام، صص 122-124، و رومن رولان- گاندی مکاتبات و خاطرات، ترجمه: حسن تقی زاده میلانی،صص 117-118 و 120و153 15- Tous Les hommes sont fre’es, Gallimard, Paris, pp.92-3 16- رجوع کنید به: همه مردم برابرند، گزیده آثار مهاتما گاندی، ترجمه: محمود تفضلی،صص340-350 17- گاندی حماسه ساز تاریخ هند، ترجمه و اقتباس محمد عبادزاده کرمانی، ص9 18-راقم سطور، در کتاب«مهاتما گاندی؛ همدلی با اسلام، همراهی با مسلمین» از ص199 به بعد جلوه های این تاثیر را به تفصیل در زندگی و آثار مصلحان مزبور نشان داده است. 19- مجموعه ای درباره مهاتما گاندی پدر ملت هند، ترجمه: محمود تفضلی، ص48 20- همان، ص55 21- خاطره گاندی، ترجمه: دکتر حسن حاج سید جوادی، ص156 22- همان، ص356 23- رجوع کنید به: گاندی زندانی امید، جودیت براون، ص 569و320 24- همان، 319 25- مهاتما گاندی، سرگذشت من، مقدمه مسعود برزین، ص 12 26- گاندی، سرگذشت من، ص77 27- همان، ص146 28- همان، ص169 29- گاندی زندانی امید، همان، صص 305-306 30- رجوع کنید به: سالنامه نوردانش، سال 1341ش، صص 189-190، داستانهایی از زندگانی حضرت محمد(ص)، ممتاز احمد پاکستانی، ترجمه: سید غلامرضا سعیدی، ص153 31- ویل دورانت،اختناق هندوستان، ترجمه: رحیم نامور، صص 125-126 32- سخنان محمد صلی الله علیه و آله، با مقدمه مهاتما گاندی، ترجمه: م. خطیب 33- مجله الغری، نجف اشرف، ربیع الاول 1381ق.
منبع: نشریه زمانه 1383 شماره 22
سوتيتر گاندي هيچکدام از شگردهاي مرسوم آماده سازي تودهها براي سخنراني يک عوام فريب يا گروهي ايدئولوگ را به کار نميبرد. با وجود اين پيامش بر دل ملتي که از ارتباطات مدرن محروم مانده بود، عميقا مينشست، زيرا نبوغ گاندي در کردارهاي سادهاي بود که با روح ملت هند سخن ميگفت
او:«اسلام در ايام پرافتخار خود نسبت به اديان ديگر حسن سلوک داشت. در آن موقع اسلام، تحسين جهاني را به خود جلب کرد. هنگامي که غرب در تاريکي جهل غوطه ور بود، اسلام مانند يک ستاره درخشان در آسمان مشرق زمين درخشيدن گرفت و نور و خوشبختي را به دنيا بخشيد. اسلام، يک دين غلط نيست، بگذاريد هندوها از روي احترام آن را بررسي کنند تا آنها هم مانند من اسلام را دوست بدارند
به نوشته رومن رولان، نويسنده آزاديخواه و انسان دوست فرانسوي، گاندي معتقد بود که:«دشمن واقعي هند، نه انگليسيها بلکه تمدن غرب است. چه، انگليسيها شخصا شرير نيستند بلکه بيمار تمدن خويشند.»
«تمدن جديد اروپا، تمدني صرفا مبتني بر ماديگري محض و استوار بر توليد صنعتي در کارخانهها و سربرآوردن شهرهاي بزرگ است که معيارهاي آن را تراکم ثروت تعيين ميکند. چنين تمدني، طبيعت حقيقي بشر و هدف او را با القاي خواستهاي کاذب و کمک به افزايش ظرفيت مصرف افراطي، تهديد ميکند