بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
روحانيت شيعه؛ تقابل با رژيم کودتا علي ابوالحسني (منذر) چکيده: کودتاي انگليسي «رضاخان سيدضياء» (يا بهتر بگوييم: آيرونسايد نورمن) در اسفند 1299 شمسي در تاريخ معاصر ايران نامي به غايت آشنا (و منفور) است. کودتاي يادشده، که به فاصله کوتاهي پس از شکست قرارداد استعماري 1919 «وثوق الدوله کاکس» رخ داد، با پيامدهاي سوئي که در تاريخ کشورمان بر جاي گذاشت (همچون: حبس و تبعيد بيرويه و «فلهاي» بسياري از رجال سياسي و ديني کشور، ترکتازي چهرههاي مشکوکي چون سيد ضياء و رضاخان در مرکز سياست ايران، طرح مسئله جمهوري خواهي و انقراض سلطنت مشروطه، وجود قرائني دال بر دخالت انگشت خارجي در همه آن ماجراها)، نگراني و احساس خطر شديد و فزايندهاي را در مردم متدين و علماي مبارز کشورمان نسبت به آينده اسلام و مسلمين رقم زد و اين امر در طول دهه 1300 شمسي، موجي از بيداري و تحرک اسلامي (به رهبري علما) را در تهران و ديگر شهرهاي مهم ايران (اصفهان، قم، شيراز و...) برپا ساخت که از پشتيباني طبقات مختلف مردم برخوردار بود. در اين ميانه، وقوع حادثه تلخي چون تبعيد شمار زيادي از علما و مراجع تقليد عراق (توسط حکومت دست نشانده انگليس در آن کشور در 1302) به ايران، و اعتراض گسترده ملت ايران به رهبري روحانيت بر ضد آن 1، آتش اين بيداري و تحرک را شعلهورتر ساخت. مقاله زير، مروري کلي بر تحرک روحانيت در فاصله سالهاي 1300 شمسي تا 1306 دارد. تضعيف اسلام و روحانيت؛ هدف اصلي کودتا از همان آغاز کودتاي 1299، نشانههاي بسياري دال بر پيوند مجريان کودتا با استعمار بريتانيا و نيز وجود اهداف و مقاصد ضد اسلامي در ذهن صحنه گردانان پنهان و آشکار آن جريان، وجود داشت. اعظامالوزاره، از فعالان سياسي عصر قاجار و پهلوي، به نقل از يکي از نمايندگان آزادي خواه خراسان در مجلس چهارم و عضو کميته دموکرات آن استان (ظاهرا ملکالشعراي بهار) آورده است که کنسول انگليس در مشهد، هدف از کودتا را مسائلي همچون تمرکز قواي سياسي و نظامي در پايتخت، تمديد قرارداد نفت، نابودي عشاير، کنار زدن رجال شايسته و روي کار آوردن عناصر پست، و بالاخره تضعيف و محو روحانيت، و جلوگيري از شعائر حيات بخش حسيني (ع) قلمداد کرده است. 2 مبارزه با روحانيت، در واقع از همان صبح کودتا آغاز شد: در بين دستگيرشدگان و محبوسين کودتا، تعداد قابل ملاحظهاي از علما و روحانيون به چشم ميخوردند: سيد حسن مدرس، حاج شيخ اسحاق رشتي (فرزند آيتالله العظمي ميرزا حبيبالله رشتي)، آقا ضياءالدين نوري (فرزند و وصي شيخ فضلالله نوري)3، سيدمحمد امامزاده (امام جمعه وارسته و مبارز تهران در مشروطه دوم)، شيخ محمدحسين استرآبادي، ميرزا طاهر تنکابني، ميرزا هاشم آشتياني، ميرزا علي کازروني، شيخ محمدحسين يزدي، سيد ابوالقاسم کاشاني.4 نيروهاي کودتا همچنين چندين بار در صدد دستگيري و زندان امام جمعه خويي نيز برآمدند، که البته به علت عزيمت ايشان به حضرت عبدالعظيم عليه السلام، نتوانستند به وي دسترسي يابند. 5 فشار آنان تا آنجا شديد بود که فرزندان امام جمعه، براي حفظ جان خويش، از سفارت فرانسه در تهران مصرا درخواست پناهندگي کردند. 6 پس از کودتا نيز، دولت برآمده از آن (به رياست سيد ضياءالدين طباطبايي) با وجود تظاهرات رياکارانهاش در انجام برخي از احکام و شعائر اسلامي (نظير اذان اول وقت در ادارات، استعمال دوغ به جاي مشروبات الکلي در ضيافتهاي رسمي و...)، با روحانيت سرگران بود و عين السلطنه، شاهد مطلع واقعه، با اشاره به محبوسين کودتا مينويسد: «بلا استثنا هر يک از علما خواهش ملاقات از رئيس الوزرا [سيدضياء] نمودند جواب داد وقت ندارم... پدرش هم چند توسطي کرد، [سيدضياء] به او نوشت: بهتر اين است قم تشريف ببريد، شما را به امور دولت و سياست چه کار؟!» 7 روحانيت بيدار؛ نگران از دسايس بيگانگان اسناد و مدارک تاريخي نشان ميدهد، علما و مراجع بزرگوار شيعه (همچون شهيد مدرس، حاج آقا نورالله اصفهاني، حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي، ميرزاي نائيني و آقا سيدابوالحسن اصفهاني) در سالهاي پاياني سلطنت قاجار، از وجود دسايس و توطئههاي خطرناک استعماري بر ضد دين و روحانيت، مطلع و به شدت نگران آينده اسلام و ايران بودند و براي مقابله با اين امر، به شيوههاي گوناگون تلاش ميکردند. تاسيس حوزه علميه قم توسط مرحوم حائري در 1340 قمري (همزمان با کودتا)، اساسا يکي از مهمترين اقدامات مرجعيت تشيع براي حفظ دين و تقويت نهاد روحانيت در آن برهه حساس بود. نامه تکان دهنده آيت الله سيد صدرالدين صدر8 به حاج آقا نورالله اصفهاني (ظاهرا در دوران جنگ جهاني اول) مبني بر خطر تکرار وضعيت اسفبار مصر (زير سلطه انگليس) در ايران، به خوبي نشانگر اطلاع و نگراني عميق علماي شيعه از دسايس و نقشههاي پليد استعمار عليه ايران و اسلام است. 9 صدرالاشراف نقل ميکند در ديداري که با حاج شيخ عبدالکريم حائري در سال 1307 شمسي داشته است ايشان «از اوضاع وقت به طوري گريه کرد که مثل باران اشک ميباريد و گفت: انگليسها حلقوم اسلام و مسلمين را گرفتهاند و تا آن را خفه نکنند دست بردار نيستند».10 آگاهي و نگراني از توطئههاي استعمار را همچنين در نامه آقا سيد ابوالحسن اصفهاني به حاج آقا نورالله (مورخ 12 ربيع الثاني 1346 ق / مهر 1306 ش) و نيز نامه پندآميز ميرزاي نائيني به رضاخان (مورخ مهر 1307)11 مشاهده ميکنيم. محققان، از وجود «عزمي ملي» در کشورمان در سالهاي پس از کودتا «براي مبارزه با نفوذ و دخالت بريتانيا در امور» ايران خبر ميدهند.12 روحانيت نيز همسو با اين جريان، خواهان پاکسازي کشور از لوث نفوذ و سلطه انگليس بود و به همين دليل، در رفتن زير پاي نخست وزير کودتا (سيد ضياء) ايفاي نقش کرد.
اميل لوسوئور، حقوقدان و نمايشنامهنويس فرانسوي، که در دوران کودتا سمت تدريس در مدرسه علوم سياسي تهران را برعهده داشته و شاهد وقايع بود، در شرح حوادث دوران نخستوزيري سيدضياء مينويسد: «روحانيون در مساجد، عمال مليون در بازار، توي پيادهروها و بساطيها در خيابانها در گوشه و کنار و حتي در اجتماعات خصوصي، فکر مردم را آماده و ذهن ايشان را درباره خيانت بزرگ سيدضياء که به انگليسها فروخته شده بود روشن مينمودند». 13 چندي پس از برکناري ضياء و روي کار آمدن قوام السلطنه (که از حمايت مدرس برخوردار بود)، سر پرسي لورين (سفير انگليس در ايران) که به قول خود: خويشتن را در محاصره تحريکات ضد انگليسي حکمفرما در تهران و شهرستانها ميديد، در گزارش به لندن نوشت: «مطبوعات، مردم، منبر و مجلس» از دولت ميخواهند «سياست ضد انگليسي اتخاذ کند؛ انزجار از انگليس و قطع کامل هر نوع دخالت انگليس در امور ايران شعارهاي روزند».
به عقيده او، جو ضد انگليسي موجود در کشور، نتيجه دخالت بيوقفه انگليس در امور داخلي ايران از هنگام جنگ (جهاني اول) بود. اين امر سبب شده بود که ايرانيان فکر کنند بريتانيا قصد دارد کشورشان را ببلعد و از آن مستعمرهاي بسازد.14 اشغال عراق توسط قشون انگليس و تبعيد علماي عراق (از سوي حکومت دست نشانده انگليس) به ايران در سالهاي پس از کودتا، که با اعتراض تند و سراسري علماي ايران روبرو شد، براي مدتها، جو ضد انگليسي شديدي را در بين ملت ايران دامن زد که انزواي سياسي بريتانيا در کشورمان را به اوج رساند. 15 تحرک روحانيت؛ اهداف و شعارها تحرک روحانيت و مردم متدين در دهه پس از کودتا، حول خواستها و شعارهاي زير انجام گرفت:
1. اجراي اصل دوم متمم قانون اساسي مشروطه (مبني بر نظارت فائقه و رسميِ هياتي از مجتهدين طراز اول بر مصوبات مجلس شورا) و لزوم تجديد نظر در کليه قوانين موضوعه زير نظر هيات فقهاي يادشده. 16
2. درخواست لغو قانون جزاي عرفي (مصوبه دولت وثوق الدوله) و متوقف شدن اجراي آن، به علت مباينت با موازين شرعي 17 و نيز لغو ماليات اضافي (صدي 12) بر درآمد املاک وقفي که ابراهيم زنجاني (از عوامل قتل شهيد شيخ فضلالله نوري) در زمان رياست خود بر اوقاف (در سالهاي پيش از کودتاي 1299) آن را باب کرده و بدون تصويب مجلس شورا به مرحله اجرا گذاشته بود. 18
3. جلوگيري از مفاسد اجتماعي و مَنهيات شرعي (در قالب حمايت از طرح ممانعت از خريد و فروش مسکرات در کشور و ورود آن از خارج، در مجلس شوراي ملي) 19 و در همين راستا: اعتراض بر مصوبه مجلس ششم مبني بر بستن ماليات بر خريد و فروش عرق و مشروبات الکلي و اختصاص ستوني در قانون بودجه سال 1305 به عوايد آن20 و دستور صدور جواز براي فروشندگان مشروبات الکلي از سوي وزارت ماليه. 21
4. دفاع از حقوق پايمال شده مردم (حتي اقليتهاي ديني نظير ارامنه) توسط کارگزاران حکومت22 (بويژه چکمه پوشان رضاخاني) و اعتراض به حبس غيرقانوني افراد23 و وساطت نزد حکام براي حل مشکلات مردم (نظير دفع ظلم عناصر متنفذ و ستمگر از آنان). 24
5. تلاش براي حفظ سلامت انتخابات و تهذيب مجلس شورا از طرق گوناگون: اعتراض به تقلب ماموران دولتي و نظاميان در انتخابات25 و حمايت از نمايندگان متدين و وطنخواه، بويژه از آيتالله مدرس. 26
6. پاسداري از استقلال اقتصادي کشور از راههاي زير:
ج) تبليغ و هدايت مردم به پرهيز از استعمال کالاها و تجملات خارجي و اکتفا به مصنوعات و ملبوسات وطني.
د) منع ورود اشياي تجملي خارجي به کشور.
ه) تسهيل امور تجاري از طريق اصلاح قراردادهاي تجاري و اقتصادي با ممالک همجوار نظير روسيه. 27
7. توجه به خطر مدارس خارجي بويژه آمريکايي موجود در کشور (و کلا مدارس جديدي که تحت پوشش عناصر لامذهب يا ضد دين اداره ميشود) در تضعيف و انحراف عقايد نسل جوان و تحصيلکرده. 28
8. مخالفت با سناريوهاي استعماري استبدادي (نظير بلواي «جمهوري خواهي رضاخاني» 29 و نيز «خلع قاجاريه براي تفويض حکومت به رضاخان») به منظور حمايت از اساس مشروطيت. 30
12. تلاش براي حفظ سلامت فکري و روحي جامعه از طرق زير:
الف) مخالفت با نشر کتب ضلال در جامعه. 35
ب) درخواست توقيف روزنامههاي مخالف با اسلام و روحانيت نظير روزنامههاي ميهن36 و پژوهش37 که مردم را صريحا به کشف حجاب دعوت ميکرد (مرداد آبان 1301) 38 يا روزنامه شفق سرخ39 که با حملاتش به اسلام و روحانيت، پايههاي ايمان مردم را سست ميکرد (اسفند 1302). 40
ج) تصويب قانون هيات منصفه در مجلس براي محاکمه و مجازات جرايد متخطي از قانون و مذهب.
د) تعيين مميز مطبوعات در وزارت معارف براي نظارت بر مسائل مربوط به مذهب در جرايد. 41
موارد 12 گانه فوق، خواستها و اقدامات مهم روحانيت و مردم متدين در آن برهه حساس از تاريخ بود که مورد حمايت آيتالله مدرس و جمعي از نمايندگان متدين و وطنخواه مجلس قرار داشت. علما حتي از اموري چون: حيف و ميل جواهرات و ذخاير ملي در خزانه دربار 42، مصرف غير قانوني ماليات قند و شکر (که قرار بود عايدات ناشي از آن، تنها براي تاسيس راه آهن سراسري هزينه گردد) در امور ديگر43 يا تلاش براي جلوگيري از سفر احمدشاه به خارج از کشور در زمستان 1300 (که عملا ميدان را براي تاخت و تاز رضاخان، بازتر و هموارتر ميساخت) و تحريض وي به بازگشت سريع به ميهن در سال 1303، 44 غافل نبودند و در اين زمينهها به دولت و مجلس تذکر ميدادند.
فسوسا که تلاش علما و رجال آزاديخواه و مبارز، به دلايل مختلف، از آن جمله: ترس شاه از سردار سپه و چکمهپوشان ددمنش وي، بيفرجام ماند. تلگراف احمدشاه (توسط رضاخان: نخست وزير وقت) به آيتالله شهرستاني در تير 1303، که از پاريس ارسال شده، گواه اهتمام علما براي بازگشت احمدشاه به ايران است: توجه آن ذوات مقدس و احساسات عمومي، موجب مزيد اشتياق به مراجعت خواهد بود و هميشه سعادت و خوشبختي خود را در خدمت به مملکت و ملت دانسته و اين وظيفه را يگانه آمال خود ميشماريم. چقدر جاي مسرت و قدرشناسي است که احساسات مقدسه پيشوايان اسلام نسبت به مقام سلطنت و علاقهمندي ما به خدمت به مملکت مشهود گرديده است. بديهي است با اين حسن توجه و با فرط اشتياقي که خودمان به مراجعت براي خدمت به اسلام و مسلمين داريم، به زودي حرکت خواهيم نمود... شاه. 45 سامان دادن به تشکيلات و تشکلات ديني حوزوي نظير «هيات متحده علميه طلاب» در اصفهان (تاسيس: حدود بهمن 1301) که موجوديت آن همراه با معرفي مرامنامه به مجلس اعلام شد 46 و پيش از آن: تشکيل «هيات علميه اصفهان» (به رياست آيتالله حاج آقا نورالله نجفي اصفهاني) 47 و «هيات علميه تهران» (به رياست آيتالله حاج آقا جمالالدين نجفي اصفهاني برادر حاج آقا نورالله)، حرکتي بود که در راستاي دفاع از اسلام و انجام اصلاحات اجتماعي و سياسي، انجام گرفت. 48 چنان که در ساير بلاد نيز کمابيش تشکيلاتي مشابه هياتهاي يادشده راهاندازي شده بود، همچون: هيات علميه سنقر، جامعه اسلاميه کاشان، هيات جامعه علماي اعلام و مجتهدين قزوين، هيات اتحاديه اسلاميه فارس، هيات علميه کاشان، و... 49 ابزارها و شيوههاي مبارزه روحانيت روحانيت، براي پيشبرد اهداف اصلاحي خويش، از تمامي ابزارها و امکانات موجود بهره ميگرفت. ارسال نامه و تلگراف توصيه و اعتراض به مجلس و دولت، طرح خواستههاي اصلاحي در قالب ارائه لوايح و طرحها توسط نمايندگان وطن دوست و اسلام خواه به مجلس، گفتگو با مقامات دولتي و حتي تعطيل شهر و تحصن و سخنراني در مساجد، شيوهها و ابزارهايي بود که روحانيت براي انجام مقاصد خود مورد استفاده قرار ميداد. به عنوان نمونهاي از اقدامات تأثيرگذار روحانيت در پايتخت کشور، ميتوان به تعطيل بازار تهران و تحصن باشکوه مردم و علماي پايتخت (نظير آيتالله حاج آقا جمالالدين نجفي اصفهاني) در مسجد جامع، در ماههاي مهر و آبان 1301 اشاره کرد که به بهانه مخالفت با هتاکيهاي برخي از جرايد به اسلام و روحانيت آغاز شد و با طرح درخواستهاي شش گانه همچون اجراي اصل دوم متمم قانون اساسي (نظارت فقها بر مصوبات مجلس)، لغو قانون جزاي عرفي، و تشکيل هيات منصفه مطبوعات براي محاکمه و مجازات جرايد هتاک به دين و علما، تداوم يافت. تحصن مزبور که از حمايت جدي شهيد مدرس برخوردار بود، به زودي آفاقي گسترده يافت و علاوه بر اقبال روزافزون مردم و علما به آن و همچنين نشر اعلاميه اصناف تهران در تاييد مقاصد متحصنين، علماي اصفهان نيز در تلگرافي به پيشواي مذهبي متحصنين (حاج آقا جمال) اعلام کردند که شهر اصفهان به حمايت از مقاصد حقه آقايان علماي تهران، تعطيل کرده است.
در ادامه تحصن، موسس حوزه علميه نوپاي قم (آيتالله حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي) نيز به سود متحصنين موضعگيري کرد و روز 9 آبان 1301، عميد السلطنه و مشار السلطنه از سوي قوام السلطنه نخست وزير وقت براي ملاقات با آيتالله حائري و گفتگو با ثقه السلطنه حاکم قم پيرامون خواستهاي متحصنين، به قم رفتند. فرداي آن روز، آيتالله مدرس در مجلس شورا راجع به پارهاي از خواستهاي متحصنين (لغو جزاي عرفي و...) نطقي ايراد کرد و روز 13 آبان تحصن مردم و علما در مسجد جامع تهران با وعدههايي که داده شد پيروزمندانه به پايان رسيد و 10 آذر 1301 قانون هيات منصفه مطبوعات در مجلس به تصويب رسيد و مميز مطبوعات در وزارت معارف براي نظارت بر مسائل مربوط به مذهب در مطبوعات تعيين گرديد. 50
همچنين رضاخان روز 24 مهر (يعني 3 روز پس از شروع تحصن مزبور)، در مجلس شورا حضور يافته و از مواضع حويش عقبنشيني کرد: لغو حکومت نظامي را اعلام و نظارت وزارت ماليه بر بودجه وزارت جنگ را پذيرفت. پيروزي نسبي متحصنين، ميوه شيريني بود که پس از تحمل 2ماه رنج و سختي به دست آمد. توضيح: منابع در روزنامه موجود است. منابع: ياد ايام 1387 آبان شماره 42