بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
علامه اميني؛ زمان، انديشه، تکاپو علي ابوالحسني (منذر) چکيده: سخن گفتن پيرامون وجوه گوناگون شخصيت علامه اميني و شاهکار جاودانهاش: الغدير، کاري بس دشوار مينمايد و در اين مجال محدود و اندک نيز غيرممکن به نظر ميرسد. لکن مقاله حاضر برآن است تا به مصداق «آب دريا را اگر نتوان کشيد/ هم ز قدر تشنگي بايد چشيد» ما را با زندگي، خصوصيات و ويژگيهاي اخلاقي، آرمانها و ساحتهاي پنهان و کمتر گفته شده زندگي آن بزرگمرد بهتر و بيشتر آشنا سازد. 1. خاندان و تحصيلات آيتالله حاج شيخ عبدالحسين تبريزي نجفي معروف به «علامه اميني»، نويسنده کتاب گرانسنگ «الغدير»، سال 1320ق در خانواده علم و تقوا در تبريز متولد شد. مادرش ميگويد: شيردادن من به فرزندم، عبدالحسين، با شيردادن به ديگر فرزندانم فرق داشت. زيرا هر گاه ميخواستم به وي شير دهم، گويي نيرويي مرا وا ميداشت که وضو سازم و، با وضو، سينه در دهانش بگذارم! 1 عبدالحسين تحصيلات ابتدايي و متوسطه علوم ديني را در تبريز و نزد علماي بزرگ آن شهر نظير سيد محمد مولانا، سيد مرتضي خسروشاهي و پدر بزرگوارش (ميرزا احمد نجفي) فراگرفت. 2 سپس براي تکميل مراتب علمي به نجف اشرف رفت و در محضر علماي بزرگ آن شهر، ميرزاي نائيني، سيد ابوالحسن اصفهاني، شيخ محمدحسين آل کاشف الغطا، و شيخ محمدحسين غروي اصفهاني (کمپاني) بهره فراوان گرفت و خيلي زود به مقام عالي فقاهت نايل آمد. 3 2. تحقيقات علمي حضور ذهن بسيار، اُنس شديد به مطالعه، علاقه وافر به پژوهش و تحقيق، همراه با منش والا را، از خصوصيات علامه شمردهاند. 4 وي پس از نيل به اجتهاد، به طور مستمر و شبانه روزي، در باره مسائل گوناگون علمي در رشتههاي فقه و کلام و تفسير و تاريخ، دست به پژوهش و تحقيق زد که خوشبختانه حاصل آن، به صورت آثار گرانسنگي چون شهداءالفضيله و الغدير، در اختيار ماست. اميني تحقيقات و مطالعاتش در نجف را، از کتابخانه حسينيه شوشتريها آغاز کرد که در آن زمان، تنها کتابخانه عمومي نجف شمرده ميشد و هزاران کتاب چاپي و خطي داشت. روزها به طور مستمر به کتابخانه مزبور ميرفت و از آنجا که ساعات رسمي کار کتابخانه، عطش سيري ناپذير وي براي پژوهش و تحقيق را فرونمينشاند، کتابدار کتابخانه را راضي کرد که هنگام رفتن، در به روي او ببندد و او را با کتابها تنها گذارد. کتابدار، در لحظه تعطيل کتابخانه، در را به روي اميني قفل ميکرد و او، در ميان کتابها غوطه ميخورد و غرق در مطالعه ميشد.5 شادروان حاج سيد کاظم حکيم زاده، کتابدار کتابخانه اميني در نجف اشرف، نقل ميکرد: ساعاتي که من در کتابخانه اميرالمومنين عليه السلام بيکار بودم و مراجعه کنندهاي نداشتم، به خواندن کتاب ميپرداختم. يک روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدير بودم، که اميني از راه رسيد و گفت: هان! چه ميخواني؟ گفتم: جلد ششم کتاب شما الغدير است. گفت: «بخوان، که خدا ميداند چقدر زحمت کشيدهام تا مطالب اين کتابها را درآوردهام»! و افزود: «آن وقتها، در نجف نه پنکه بود و نه وسايل سردکننده ديگر. در آن شرايط سخت، من هر روز براي مطالعه به حسينيه شوشتريها ميرفتم که تعدادي کتب ارزشمند کهن در آن يافت ميشد. زماني که کتابخانه تعطيل ميشد به کتابدار ميگفتم: مطالعه من هنوز تمام نشده است. تو ميخواهي بروي، برو، ولي اجازه بده من بمانم و مطالعهام را ادامه بدهم. او درب حسينيه را ميبست و ميرفت و مرا در کتابخانه تنها ميگذاشت و من ساعتهاي دراز روي کتابها ميافتادم و مطالعه ميکردم و يادداشت برميداشتم. غرق شدن در مطالعه، مرا بکلي از گذشت زمان غافل ميساخت و تنها زماني به خود ميآمدم، که ميديدم قاليي که روي آن نشستهام (از ريزش مداوم عرق) کاملا خيس شده و بدنم (همچون بيمار تب زده) از گرماي شديد فضاي بسته کتابخانه، يک پارچه آتش مينمايد!...» 3. سفرهاي تحقيقي / تبليغي از ويژگيهاي بارز اميني، سفرهاي پربارش به شهرها و بلاد اسلامي است که با اهداف علمي فرهنگي اصلاحي زير انجام ميگرفت: تحقيق و پژوهش در کتابخانهها و يادداشت برداري و استنساخ از کتب شيعه و سني (بويژه مآخذ خطي کهن) براي الغدير و ساير آثار خويش، برخورد و ملاقات با استادان حوزه و دانشگاه، اصلاح و ارشاد مردم، تربيت اهل علم و تأثير در آنان، و گاه نيز اقامه جماعت، ايراد سخنراني براي توده مردم و نيز دانشگاهيان، القاي بحث و ايجاد زمينههاي فکري در مسائل مربوط به فلسفه حکومت در اسلام و ابلاغ پيام «غدير». شهرهايي که علامه با خصوصيات يادشده به آنها سفر کرده است، گذشته از شهرهاي عراق، از قرار زير است: حيدر آباد دکن، عليگره، بمبئي، لکهنو، کانپور، پتنه، رامپور، جلالي (در هند)، اصفهان، قم، مشهد، همدان، کرمانشاه، تبريز، بيروت، دمشق، مکه، مدينه، فوعه، کفريه، معره مصرين، نبل، حلب و...، که گزارشي از اين سفرها انتشار يافته است.6 وي در اين سفرها «همواره مورد تجليل عالمان مذاهب قرار ميگرفت. استادان دانشگاهها به استقبال او ميشتافتند. دانشمندان و مديران کتابخانهها از سني و شيعه از سر اخلاص وسايل تحقيق را در اختيار او ميگذاشتند. عالمان سنت با او تماس ميگرفتند. شاعران در گراميداشت او خطابهها ميسرودند. متصديان کتابخانهها، نشريات و فهرست کتابخانههاي خويش را به او تقديم ميکردند».7 به عنوان يکي از مهمترين و پربارترين سفرهاي اميني (از حيث تبليغي)، بايد از سفر مشهور وي به اصفهان ياد کرد که با منبرهاي پرشور او در شرح فضائل و مقامات اميرمومنان علي عليه السلام (با استناد به مآخذ مهم اهلسنت)، و رد شبهات و تحريفات دشمنان آن حضرت در اين زمينه، همراه بود. آيتالله حاج سيد حسن فقيه امامي دام ظله نقل ميکند: ايشان يک ماه اصفهان ماندند و منبر رفتند: دهشب در مسجد سيد، ده جلسه در مسجد نو، و دهشب هم در مسجد جامع. آقايان علما به خاطر شدت علاقهشان به اين مرد، همگي مساجدشان را تعطيل کردند و در مسجد جامع، نماز جماعتي به امامت علامه اميني تشکيل شد که تا الان به ياد ندارم نماز جماعتي به آن شکوه در اصفهان برگزار شده باشد. تصور کنيد، از محراب مسجد جامع تا بيرون مقبره علامه مجلسي قدس سره، جمعيت بود! و پس از نماز هم منبر ميرفتند... 4. پرورش محققان توانمند مرحوم حکيم زاده، در ميان فضايل علامه اميني، بر کادر سازي و محقق پروري ايشان تأکيد ميکرد و ميگفت: اميني، در حق محققاني که به کتابخانه ميآمدند، پيوسته به من سفارش ميکرد که هرچه ميخواهند در اختيارشان بگذار؛ و من نيز از خدمت دريغ نداشتم. يکي از آن محققان، همين جناب محمدباقر محمودي است که محقق کوشا و شهير معاصر، و مصحح کتابهاي «بحارالانوار» جلد مربوط به معاويه، «تاريخ ابن عساکر» جلد مربوط به امام مجتبي عليهالسلام و آثار ماندگار ديگر است. آقاي محمودي به کتابخانه ميآمد و بر زمين مينشست و در ميان انبوه کتابهايي که درخواست ميکرد و برايش ميبرديم، غوطه ميخورد و يادداشت برميداشت، و بخشي عظيم از مايهاي که اندوخته و يادداشتهايي که برداشته، از همانجاست. حکيمزاده ميافزود: علامه اسد حيدر (محقق بزرگ شيعه در نجف، و مولف کتاب ارزشمند «الامام الصادق و المذاهب الاربعه»، در 6 جزء) آن زمان که هنوز کار تأليف اين کتاب را آغاز نکرده بود، براي نگارش مقالهاي مختصر راجع به امام ششم به کتابخانه آمد و از اميني درخواست رهنمود کرد. اميني با لحني دردمندانه از وي پرسيد: «درباره پيشواي مذهب تشيع، چه چيزي ميخواهي بنويسي؟» و افزود: «اگر ميخواهي، همچون برخي کسان، چند کتاب را زير و رو کني و با رونويسي از آنها و افزود و کاستهايي از خويش، کتاب يا مقالهاي سرهم آوري و به خامه چاپ سپاري؟ بهتر است اين کار را وانَهي و به کار ديگر پردازي، که هم تکرار مکررات است و هم شأن امام فراتر از اين گونه کارهاي خُرد و تُنُکمايه ميباشد، و مرا نيز با تو کاري نيست. ولي اگر ميخواهي کاري کارستان کني و در اعماق زمان و زندگي پربار آن امام هُمام فرو روي و براي دستيابي به حقايق مکتوم حيات علمي و سياسي وي، به همه جا سر کشي و همه متون و مآخذ کهن را ببيني و بکاوي، اهلا و سهلا؛ کاري نيکو و بجاست و من نيز به قدر وسع خويش، در خدمت تو خواهم بود!...» اين سخن اميني، فکر و ذهن اسد حيدر جوان را سخت تکان داد و از همانجا، انديشه نگارش کتاب چند جلدي و مهم «الامام الصادق و المذاهب الاربعه» را در سر وي انداخت. خود وي بعدها ميگفت که: اميني مرا به اين راه کشانيد. 5. عشق به قرآن و عترت پيامبرص نوشتهاند که اميني به خواندن قرآن و ادعيه و نمازهاي مستحبي، علاقهاي در حد وَلَع داشت. رسم هر روزه وي چنين بود: زماني که سپيده نزديک ميشد براي اداي نماز شب، از جاي برميخاست و تهجد شبانه را به انجام فريضه صبح در لحظات آغازين سپيدهدم، پيوند ميزد. آنگاه به قرائت قرآن ميپرداخت و يک جزء کامل از آن را برميخواند. خوانش قرآن نيز، با تدبر و تأمل در مفهوم آيات، و توشه گيري از دلايل و براهين آن، همراه بود. در فرجام، صبحانه ميخورد و عازم کُتُبخانه خاص خود ميشد و به مطالعه ميپرداخت، تا آنکه شاگردانش نزد وي ميآمدند تا از بيان شيرين، نظريات صائب، و آراء آزاد منشانهاش بهره گيرند. اين چنين، مستمرا به تدريس و بحث اشتغال داشت تا بانک اذان ظهر از مأذنهها برميخاست. در اين هنگام مهياي انجام فريضه ميشد، سپس ناهار ميخورد و ساعتي ميغنود و مجددا تلاش علمي در کتابخانه را از سر ميگرفت و تا نيمه شب ادامه ميداد!8 اميني، وصيت پيامبر اکرمصدر حديث مشهور «ثَقَلَين»، مبني بر لزوم تمسک همزمان امت به قرآن و اهل بيتع، را پيوسته در گوش داشت و براستي دلباخته خاندان عصمتع بود. به گفته مرحوم حکيمزاده «اميني دائم الوضو بود و صبحها هر روز به حرم حضرت امير مشرف ميشد و سپس به کتابخانه ميآمد. افزون بر اين، هر زمان نيز که حاجتي داشت (دنبال مطلبي در کتابي ميگشت و پيدا نميکرد يا در جستجوي کتابي به اين سو و آن سو پرسه ميزد و نمييافت، و براي يافتن مقصود خود به مولا عليه السلام متوسل ميشد) و از رهگذر لطف مولا مقصودش برآورده ميشد يا مطلبي را کشف مينمود، فورا عبا بر دوش ميافکند و به قول خود «براي تشکر از مولا» به حرم ميرفت. و مواردي را من خود، شاهد بودم».9 اميني به نقطه کمال عشق فناي عاشق، در ياد و نام معشوق رسيده بود و در برابر محبوب قُدسي، براي خود هيچ چيز نميخواست. حسان ميگويد: «با عدهاي از ارادتمندان به پيشواز [اميني] رفتيم. در وسط راه پياده شديم، منتظر مانديم تا علامه اميني از راه رسيدند و پياده شدند. من اشعاري که در مدح ايشان سروده بودم قرائت کردم، طبق معمول ايشان، باز هم مثل هميشه انتظار داشتم که تشويق کنند. ولي برخلاف گذشته، بعد از روبوسي، علامه اميني يک نگاه تندي به من کردند و محکم و جدي فرمودند: - حسان، اگر به جاي مدح من، يک شعر در مدح امام زمان عليه السلام گفته بودي، يقين سود معنوي تو بيشتر بود».10 با آن عشق و ارادت که اميني به آلالله عليهم السلام داشت، شگفت نيست اگر ببينيم که عنايت آن بزرگواران، چونان خورشيد، بر مسير زندگي او ميتابيد، و شدت اين تابش، گاه به حدي بود که گويي ميخواستند به همگان بفهمانند که ما اميني را دقيقا زير نگاه پر مهر خويش، داريم. در اينباره، داستانهاي شگفتي وجود دارد که شرح آن فرصتي ديگر ميطلبد. 6. آثار و تأليفات تأليفات اميني، نشان از دقت نظر و نيز گستردگي حوزه دانش يا به اصطلاح «جامعيت علمي» او دارد. برخي از اين آثار به چاپ رسيده و برخي به صورت خطي باقي مانده است. فهرست آثار «چاپ شده» او از قرار زير است: 1. شهداءالفضيله (چاپ نجف 1355 ق، قم 1390 ق / 1353 ش، دمشق 1381 1376 ق) 2. تحقيق و تعليق بر «کامل الزيارات» (نجف 1356 ق) 3. ادب الزائر لمن يمم الحائر (نجف 1362 ق) 4. سيرتنا و سنتنا سيره نبينا و سنته (نجف 1384 ق / تهران 1386 ق). 4. تفسير فاتحه الکتاب، ترجمه قدرتالله حسيني شاهمرادي (تهران 1404ق) 5. دوره 11جلدي الغدير (دارالکتب الاسلاميه، تهران 1372ق؛ دارالکتاب العربي، بيروت 1387 ق). 7. الغدير، شاهکار جاويدان آثار مکتوب اميني، همه، ارجمند و خواندني است؛ اما، در آن ميان، «الغدير» کتابي ديگر است و اين دائره المعارف سترگ را (که معرفي آن، موضوع اصلي اين مقاله است) بايد «شاهکار» او بلکه شاهکار بزرگ شيعه در عصر حاضر شمرد. نگارش «الغدير»، تقريبا حدود 40 سال از عمر اميني را به خود اختصاص داده11 و براي نوشتن آن، 10 هزار کتاب را (که بعضا، بالغ بر چندين مجلد ميشده) از باي بسم الله تا تاي تَمَّت خوانده و به 100 هزار کتاب مراجعات مکرر داشته است.12 الغدير، براي اميني، فراتر از يک کتاب بود؛ فلسفه زندگي بود. برخي کسان، وي را تشويق ميکردند به سنت معمول فقيهان، به جاي نگارش الغدير، به نوشتن رساله عمليه (توضيح المسائل) بپردازد و او (باتوجه به تأمين کامل اين نياز توسط فقهاي بزرگ عصر) ميفرمود: رساله من، توضيح المسائل من، و برنامه من همين کتاب الغدير است!13 از يکي از نزديکان علامه، مرحوم حاج ابوالحسن ابراهيمي (تاجر فرش در خيابان ولي عصرعج تهران) نيز شنيدم که ميگفت: زماني نيز که رساله عمليه مرحوم آيتالله سيد شهاب الدين مرعشي نجفي مرجع دل آگاه و فرهنگبان معاصر از طبع در آمد و خبر آن به گوش اميني رسيد، به ايشان پيغام داد نگارش رساله و پرداختن به شئون معمول مرجعيت، از ديگر فقيهان نيز بر ميآيد. بجا بود اين سنخ کارها وا ميگذاشتيد و يکسره به اموري همچون نگارش ملحقات «احقاق الحق» يا احياي متون و مآثر کهن شيعي ميپرداختيد که انجام آن، تنها از امثال حضرت عالي ساخته است... علامه براي تأليف الغدير، منابع مورد نياز موجود در کتابخانههاي عمومي و خصوصي نجف اشرف را به دقت بررسي کرد و سپس براي تکميل تحقيقات خويش، به ايران و هند و سوريه و ترکيه سفر کرد و با تلاشي تحسين برانگيز و در عين حال حيرت آور، مصادر مربوط به ماجراي غدير و مناقب آلالله عليهم السلام را در کتابخانههاي مهم آن کشورها مطالعه و احيانا استنساخ نمود.14 وقتي به نگارش کتاب اشتغال داشت، به حدي در تفکر و مطالعه مستغرق ميشد که ساعتها ميگذشت و هيچ گونه احساس گرسنگي و تشنگي نميکرد.15 به گفته آيت الله خزعلي: زماني که از سفر علمي و تحقيقي چندماههاش به هندوستان بازگشت، از وي پرسيدند: هنگام اقامتتان در هند، با گرماي آن کشور چه ميکرديد؟! لختي تأمل کرد و سپس گفت: عجب، اصلا متوجه گرماي آنجا نشدم! فرزند ايشان نيز ميگويد: شبها حدود ساعت 9 و 10 که ميشد بچهها گرسنهشان ميشد و احتياج به غذا داشتند. مرحوم علامه دستور فرموده بودند که ناهار و شام بچهها را بموقع بدهيد و منتظر حضور من بر سر سفره نباشيد. لذا مادرم، شام بچهها را ميداد و ما ميخوابيديم و ايشان در کتابخانه مشغول مطالعه بودند. مادرم غذا را در ظرفي روي چراغ ميگذاشت که ايشان پس از مطالعه صرف کنند، ولي صبح که ما ميرفتيم، ميديديم غذا به همان حالت روي چراغ مانده و از بين رفته است. اواخر عمر، ايشان به بيماري سرطان ستون فقرات مبتلا شدند... با اينکه مرض بر بدن ايشان کاملا مسلط شده بود، من نديدم شکوه و گلهاي نمايد. پيوسته ميگفت: خدايا، ترا شکر! يا علي، مرا کمک کن!...16 در سفر سوريه روزي 18 ساعت کار ميکرد و مطلب مينوشت. معمولا افراد در تابستان براي استراحت به سفر ميروند و کمتر کار ميکنند، اما او، در سفر و حَضَر کار ميکرد. در سوريه، کليد کتابخانه طاهريه (المکتبه الظاهريه) را به او داده بودند، صبحها به آنجا ميرفت و تا غروب يکسره کار ميکرد. در آن کشور، گذشته از عکسبرداري بيش از 50 کتاب خطي، کتاب خطي منحصر به فردي را شخصا در طول سه ماه به خط خود استنساخ کرد که هم اکنون در کتابخانه اميرالمومنين در نجف اشرف موجود است.17 8. سياست، وجه «پنهان و ناشناخته» زندگي اميني علامه اميني، عمدتا (و گاه، تنها) به وجه «علمي و تحقيقي» و احيانا «تبليغي» خويش شناخته شده و کمتر کسي با وجه «سياسي و ضد استبدادي ضد استعماري» او آشناست و اين در حالي است که به قول استاد محمدرضا حکيمي: اميني از پيشواي فقيد انقلاب اسلامي ايران، امام خميني، با عنوان ذخيره الهي در بين شيعيان (ذخيره الله في الشيعه) ياد ميکرد و در گزارش مأموران ساواک، از تلگرافهاي بسيار اميني در حمايت از شخص امام (هنگام تبعيد ايشان به عراق) و جلب توجه مراجع بينالمللي به اين امر، سخن رفته است.18 در همين راستا ميتوان به نقش اميني در تحريض شهيد نواب صفوي به مقابله با شخص کسروي اشاره کرد که ذکر آن در تاريخ آمده است. زندهياد استاد دواني از مرحوم شيخ محمدرضا نيکنام (از ياران شهيد نواب و منسوبان نزديک خليل طهماسبي) نقل ميکند که در مقدمه چاپ دوم «برنامه کار فدائيان اسلام» نوشته است: «در يکي از روزها عدهاي از علما در منزل مرحوم آيتالله اميني جمع شدند و راجع به کسروي صحبت کردند، و نظريه آنان ارتداد چنين کسي بود. شهيد نواب صفوي ميفرمود که من در آنجا بودم و سخنان علما را استماع ميکردم. در پايان سخنان آنها برخاسته و به ايران حرکت کردم».19 9. پاياني که خود، آغاز بود! علامه، در واپسين سالهاي حيات، از فرط مطالعات بي وقفه و پيگير خويش، اسير بستر بيماري گرديد و روز جمعه 28 ربيع الثاني 1390 هجري قمري (برابر با 12 تير 1349 شمسي) هنگام اذان ظهر، در تهران دار فاني را بدرود گفت. زماني که چشم از جهان بر ميگرفت و به ديدار محبوب ميرفت، زبانش به اين کلمات مترنم بود که: «اللهم انَّ هذه سکرات الموت قد حلت فأقبل الي بوجهک الکريم...».20 در ساعات آخر، مناجات «خمسه عشر» امام سجاد عليه السلام را بر لب داشت و چون فصل مربوط به مناجات تائبين را به پايان رساند، مرغ روحش به آسمان پرواز کرد.21 جنازه شريف علامه از تهران به نجف اشرف انتقال يافت و با تشييعي باشکوه، در سرداب مخصوص جنب کتابخانه عمومي امام امير المومنين که خود برآورده بود به خاک سپرده شد.22 در پي رحلت اميني، در نجف و شهرها و اماکن مختلف ايران و ديگر کشورهاي اسلامي، چنانکه شايسته او بود، از سوي علما و مراجع بزرگوار (همچون امام خميني) مجالس ترحيم و تکريم برپا گشت و شيفتگان ولايت در ماتم او عميقا به سوک نشستند.23 آيتالله سيد محمدتقي آل بحرالعلوم نقل ميکند: پس از وفات اميني پيوسته در اين فکر بودم که علامه اميني عمرش را قرباني و فداي مولا عليه السلام ساخت. مولا در آن عالم با وي چه خواهد کرد؟ اين فکر مدتها در ذهنم بود، تا اينکه شبي در عالم رويا، ديدم گويي قيامت برپا شده و عالم حَشر است و بياباني سرشار از جمعيت، ولي مردم همه متوجه يک ساختماني هستند. پرسيدم: آنجا چه خبراست؟ گفتند: آنجا حوض کوثر است. من جلو رفتم و ديدم حوضي است و باد امواجي در آن پديد آورده و متلاطم است. وجود مقدس علي بن ابيطالب عليهما السلام کنار حوض ايستادهاند و ليوانهاي بلوري را پر ساخته و به افرادي که خود ميشناسند، ميدهند در اين اثنا همهمهاي برخاست. پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: اميني آمد! به خود گفتم: بايستم و رفتار علي عليه السلام با اميني را به چشم ببينم، که چگونه خواهد بود؟ 10- 12 قدم مانده بود که اميني به حوض برسد، ديدم که حضرت ليوانها را به جاي خود گذاشتند و دو مشت خود را از آب کوثر پرساختند و چون اميني به ايشان رسيد به روي اميني پاشيدند و فرمودند: خدا روي تو را سفيد کند، که روي ما را سفيد کردي! از خواب بيدار شدم و فهميدم که علي عليهالسلام پاداش تأليف الغدير را به مرحوم اميني داده است.24 پي نوشت ها : 1. يادنامه علامه اميني، ضميمه روزنامه رسالت، 12 تير 67، ص 3، اظهارات دکتر محمدهادي اميني.2. همان: صص 4-3؛ يادنامه علامه اميني، به اهتمام دکتر شهيدي و محمدرضا حکيمي، مقدمه حکيمي تحت عنوان «علامه اميني»، ص نوزده.3. براي دستخط اين بزرگان در تصديق اجتهاد اميني، ر.ک، مقدمه شهداء الفضيله (نجف، 1355 ق).4. قطرهاي از دريا، گردآوري محمد حسين صفاخواه، 1/21-16.5. الغدير في التراث الاسلامي، سيد عبدالعزيز طباطبايي، صص 174-175.6. ر.ک: حماسه غدير، گردآوري و نگارش: محمد رضا حکيمي، صص 337- 338 و نيز 343 - 341.7. همان: ص 214.8. ربع قرن مع العلامه الاميني، حسين شاکري، قم 1417ق، ص 31.9. نيز ر.ک، وصف زيارتهاي مکرر و عاشقانه علامه اميني از حرم علوي و حسيني و رضوي(ع) از زبان دوست و دست پروردهاش: حسين شاکري، در کتاب «ربع قرن مع العلامه الاميني»، صص 32 - 31 و 280.10. يادنامه علامه اميني، ضميمه روزنامه رسالت، ص 22، خاطرات حسان.11. همان: ص 5، اظهارات دکتر محمدهادي اميني.12. سيري در الغدير، محمد اميني، صص 26 - 25، به نقل از خود علامه. 13. يادنامه علامه اميني، ص 5. 14. سيري در الغدير، صص 7- 8.15. يادنامه علامه اميني، همان، ص 5، اظهارات دکتر محمدهادي اميني.16. ر.ک، يادنامه علامه اميني، همان، ص 5، اظهارات دکتر محمدهادي اميني.17. همان: صص 19 - 18، اظهارات حاج شيخ علي آخوندي داماد علامه.18. شيخ حسين لنکراني به روايت اسناد ساواک، ص 322.19. نهضت روحانيون ايران، چاپ 2، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، تهران 1377، ص 436. ايام: در بخش «نهان خانه» شماره حاضر، نکات و اسناد جالبي در باره اقدامات سياسي علامه، و روابط وي با مبارزان عصر پهلوي، آمده است.20. سيري در الغدير، ص 8.21. يادنامه علامه اميني، ص 5، اظهارات دکتر محمدهادي اميني.22. همان: ص 15.23. حماسه غدير، ص 345.24. يادنامه علامه اميني، ضميمه روزنامه رسالت، ص 6. پنجشنبه 13 تير 1387 منابع: ياد ايام 1387 تير شماره 38