فلسفه بداء نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه بداء - نسخه متنی

اکبراسد علیزاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
اکبر اسدعليزاده
فلسفه بداء
نظريه بَداء، از اعتقادات مشهور شيعه اماميه است كه غالباً مخالفان شيعه به انكار و انتقاد آن پرداخته اند.
طليعه سخن
نظريه بَداء، از اعتقادات مشهور شيعه اماميه است كه غالباً مخالفان شيعه به انكار و انتقاد آن پرداخته اند. اين مقاله، با نگاه به كتاب و سنت به توضيح و نقد نظر مخالفان پرداخته است.
شيعه بر اين باور است كه خداوند بر همه چيزها و رويدادها از گذشته و حال و آينده آگاه است و چيزي از او پوشيده نيست تا با آگاهي از آن جهل پيشين وي برطرف گردد؛ بلكه طبق تصريح و تأكيد قرآن كريم، خداوند كار آفرينش را وانگذاشته و هر روز در كاري نو است و عالم امر و خلق در دست اوست و خلقت و تدبير عالم به حسب مشيت خداوند استمرار دارد. اين چيزي است كه همه مسلمانان در آن اتفاق نظر دارند.
طبق بيان قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام، سرنوشت انسانها با كارهاي خوب يا بد تغيير مي كند. فضايلي همچون: صدقه، احسان، دعا، كمك كردن به ديگران، استغفار، توبه و نيكي به پدر و مادر، تقدير را تغيير مي دهد، موجب گشايش مي شود، اندوه را مي زدايد و روزي و مواهب طبيعي را مي افزايد. در مقابل، كارهاي غير اخلاقي و نافرماني از احكام شريعت، همچون: بدخويي، بخل ورزي، قطع رحم، نافرماني از پدر و مادر و ترك دعا، نقش منفي در سرنوشت افراد دارد، روزي را مي كاهد و عمر را كوتاه مي كند.
اعتقاد به بداء برخلاف آنچه مخالفان مي پندارند، به معناي تغيير علم پيشين الهي نيست؛ بلكه اقرار به تقديم و تأخيرها و محو و اثباتهايي است كه خداوند در عالم تكوين پيش مي آورد.
بَداء در لغت و اصطلاح
بداء در لغت، دو معنا دارد:
1.«بَدَأَ الْأَمْرُ بُدُوّاً وَبَدآءً»؛ يعني اين موضوع آشكار و واضح شد. پس، يكي از معاني «بداء » آشكار شدن و وضوح است.
2.«بَدا لَهُ فِي الْأَمْرِ كَذا»؛ يعني در اين موضوع چنين رأيي برايش پيدا شد؛ رأي تازه اي پيدا كرد. (1)
اما بداء در اصطلاح، يعني تغيير سرنوشت و تقدير الهي در مورد انسان بر اثر اعمال پسنديده و ناپسند او. البته درباره خداوند، به مفهوم آشكار شدن چيزي است كه بر بندگان مخفي بوده و ظهورش براي آنان تازگي دارد. اين تعريف، چيزي است كه شيعه به دنبال اثبات آن مي باشد و داراي اثر تربيتي فراواني در جامعه اسلامي است.

آثار اعتقاد به بداء
اعتقاد به بداء بذر اميد را در دل مؤمنان مي كارد و مؤمن درمي يابد كه سرنوشت او با پرداختن به دعا و مناجات، توبه و استغفار و يا كارهاي نيك ممكن است تغيير يابد. چنين نيست كه همه آنچه بايد بشود، از پيش تعيين شده باشد و آنچه بر اثر رفتار انسان براي وي مقدر مي شود، برگشت ناپذير باشد. خوشبختي و بدبختي هر كس براساس تقدير حتمي مشخص نشده و هر آن احتمال دگرگوني و تغيير است. خواه ناخواه در پرتو چنين باوري، يأس و نااميدي براي آينده از زندگي انسان رخت برمي بندد و با قلبي سرشار از اميد به آينده و رفع گرفتاري، به بندگي و تضرع در پيشگاه الهي روي مي آورد.

محل نزاع در بداء
مخالفان بداء آن را به معناي لغوي گرفته اند و به همين جهت، انتساب آن را به خداوند محال مي دانند. آنان چنين پنداشته اند كه مقصود از بَداء درباره خداوند اين است كه براي حق تعالي نيز، همانند مخلوق رأي تازه اي غير از آنچه پيش از بداء داشته، پيدا مي شود.
در حالي كه موافقان بداء، تعريف اصطلاحي خاصي را كه مغاير با تعريف لغوي آن است، مدّ نظر قرار داده اند و اين مفهوم، يعني تأثير عمل و رفتار پسنديده وناپسند، يا مؤمن و غير مؤمن بودن شخص در تحوّل مشيت الهي، امري است كه نزد مخالفان بداء نيز مورد قبول واقع شده است؛ زيرا آنها نيز تأثير دعا و صله رحم و صدقه و ساير اعمال نيك در رفع مقدرات و قضا و قدر الهي و تغيير آنها را مي پذيرند.

اقسام بداء
بداء داراي دو قسم است:
1. بداء محال: آن چيزي است كه به همراه تبديل و تغيير رأي در علم ذاتي خداوند باشد.
2. بداء ممكن: عبارت است از اينكه رويدادهايي بر خلاف مقتضيات و محالات عادي ظهور پيدا كنند، مانند مرگ شخصي كه اصلاً احتمال مرگ او داده نمي شد و يا شفاي مريضي كه اصلاً اميدي به صحتش نبوده است.
اين گونه دگرگونيها، نسبت به انسان، دگرگوني به شمار مي رود؛ اما در مقايسه با خداي متعال اصلاً دگرگوني محسوب نمي شود؛ بلكه خداوند از روز نخست به اين قضيه علم داشته است؛ به عبارت ديگر، آنچه براي ما پنهان بوده، خدا آن را آشكار كرد؛ نه اينكه چيزي براي خداوند مخفي بود و هم اكنون براي او ظاهر شد.
پس بداء به اين معنا كه در ناحيه علم ذاتي خداوند تبديل و تغيير حاصل شود، محال بوده و شيعيان اين را قبول ندارند؛ اما اگر فعل خداوند تغيير و تبديل يابد، چه فعل تكويني باشد (مانند مرگ شخص) و چه تشريعي (مانند حكم تغيير قبله) ، اين محال نيست و اين، همان چيزي است كه شيعه در بحث بداء به آن اعتقاد دارد. (2)

بداء در قرآن
تغيير سرنوشت و مقدراتي كه براي انسان به وسيله اعمال او تعيين شده، امري است كه در بسياري از آيات قرآن به آن تصريح شده است:
1.«إِنَّ اللَّهَ لَا يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي يغَيرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ»؛ (3) «خداوند سرنوشت هيچ قوم [و ملتي] را تغيير نمي دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند.»
در اين آيه، خداوند به صراحت مي فرمايد كه تغيير سرنوشت يك قوم بسته به تغيير رفتار ايشان است و خداوند مقدرات آن قوم را تغيير نمي دهد، مگر بر اساس اعمال ايشان. بنابراين، هر گونه دگرگوني در منش و روش عملي بشر، موجب دگرگوني در سرنوشت اوست.
2.«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَي ءَامَنُواْ وَاتَّقَوْاْ لَفَتَحْنَا عَلَيهِم بَرَكَتٍ مِّنَ السَّمَآءِ وَالأَْرْضِ وَلَكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَهُم بِمَا كَانُواْ يكْسِبُونَ»؛ (4) «و اگر اهل شهرها و آباديها، ايمان مي آوردند و تقوا پيشه مي كردند، بركات آسمان و زمين بر آنها مي گشوديم؛ ولي آنها [حق را] تكذيب كردند و ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.»
ايمان و عمل صالح، عاملي مؤثر در جهت نزول نعمتهاي الهي از آسمان و زمين دانسته شده است ودر مقابل، معيشت سخت و گرفتاريهاي مقدر شده براي برخي انسانها، معلول دوري آنان از ذكر و ياد خداوند معرفي شده است؛ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ و مَعِيشَةً ضَنكًا»؛ (5)«و هر كس از ياد من رويگردان شود، زندگي [سخت و] تنگي خواهد داشت.»
3.«وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ »؛ (6) «و [همچنين به خاطر آوريد هنگامي را كه پروردگارتان اعلام داشت: اگر شكرگزاري كنيد، [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسي كنيد، مجازاتم شديد است.»
در اين آيه شكرگزاري و كفران نعمت، عامل فزوني و كاستي نعمات الهي دانسته شده است. پس عمل انسان، مقدرات او را متحول مي كند.
4.«فَلَوْلَا كَانَتْ قَرْيةٌ ءَامَنَتْ فَنَفَعَهَآ إِيمَنُهَآ إِلَّا قَوْمَ يونُسَ لَمَّآ ءَامَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْي فِي الْحَيوةِ الدُّنْيا وَ مَتَّعْنَهُمْ إِلَي حِينٍ»؛ (7) چرا هيچ يك از [شهرها و] آباديها ايمان نياوردند [كه ايمانشان به موقع باشد و] به حالشان مفيد افتد؟ مگر قوم يونس، هنگامي كه ايمان آوردند عذاب رسوا كننده را در زندگي دنيا از آنان برطرف ساختيم و تا مدت معيني (تا پايان عمرشان) آنها را بهره مند ساختيم.»
در اين آيه، عذاب قوم يونس كه پيش از آن، از سوي آن پيامبر الهي پيشگويي شده بود و به اين ترتيب، اشاره به تقدير الهي در اين زمينه كرده بود، با ايمان وعمل صالح قوم او برطرف مي شود و متحول مي گردد.
چنانكه در فرازي ديگر مي خوانيم: «فَلَوْلَآ أَنَّهُ و كَانَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ *لَلَبِثَ فِي بَطْنِ? إِلَي يوْمِ يبْعَثُونَ»؛ (8) «و اگر او (يونس) از تسبيح كنندگان نبود، تا روز قيامت در شكم ماهي مي ماند.»
5.«وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيةً كَانَتْ ءَامِنَةً مُّطْمَئِنَّةً يأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِّن كُلِ ّ مَكَانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَ قَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا كَانُواْ يصْنَعُونَ»؛ (9) «خداوند [براي آنان كه كفران نعمت مي كنند] مثلي زده است: اهل منطقه اي كه أمن و آرام و مطمئن بود و همواره روزيشان از هر جا مي رسيد؛ اما نعمتهاي خدا را ناسپاسي كردند و خداوند به جهت اعمالي كه انجام مي دادند، لباس گرسنگي و ترس بر اندامشان پوشانيد.»
و اگر بخواهيم اصل عقيدتي بداء را در يك آيه بيابيم، مي توان به آيه ذيل اشاره كرد: «يمْحُواْ اللَّهُ مَا يشَآءُ وَ يثْبِتُ وَ عِندَهُ ام الْكِتَبِ»؛ (10) «خداوند هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مي كند و لوح محفوظ نزد اوست.»
يهوديان معتقدند كه خداوند پس از آفرينش عالم، برنامه اي كلي و فراگير براي آن معين نموده است. آنان مي گويند كه خداوند اين جهان را تابع همان برنامه اوّليه اي كه خدا تنظيم كرده، قرار داده است؛ بي آنكه بتواند در گذر زمان در آن تغييري ايجاد كند؛ (11) ولي خداوند در ردّ نظر آنها ضمن اشاره به بسط يد و قدرت خود، به لوح محو و اثبات تصريح مي كند: «وَقَالَتِ الْيهُودُ يدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيدِيهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ يدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ»؛ (12) «و يهود گفتند: دست خدا [با زنجير] بسته است. دستهايشان بسته باد و به موجب اين سخن، از رحمت الهي دور شدند؛ بلكه هر دو دست [قدرت] او گشاده است.»
بنابراين، خداوند براي ايجاد تغيير در مقدرات خود، اعمال انسان را ميزان قرار داده و متناسب با آنها سرنوشت آدمي را متحول مي كند. گفتني است كه انسانها در رفتار خويش مختار و آزادند و مي توانند به گونه اي شايسته عمل كنند و به خواست الهي سبب تحول در سرنوشت خود شوند.

بداء در روايات
روايات فراواني در منابع شيعه و اهل سنت درباره بداء و تغيير مقدرات در پرتو رفتار انسان وارد شده است؛ براي نمونه، چند مورد را در موضوعات مختلف نقل مي كنيم:

1. تحقق بداء در اثر دعا
از مواردي كه بداء را ثابت مي كند، مسئله دعا و نيايش است كه در قرآن و روايات تأكيد بسياري بر انجام آن شده است؛ به ديگر سخن، استجابت دعا خود به معناي تغيير تقدير الهي است كه در فرض نبودن دعا محقق مي شد. در اين باره مي توان به احاديث ذيل اشاره كرد:
- قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه وآله: اِنَّ اللَّهَ اَري آدَمَ ذُرِّيتَهُ فَرَأي رَجُلاً اَزْهَرَ ساطِعاً نُورُهُ، قالَ: يا رَبِّ مَنْ هذا؟ قالَ: هذا اِبْنُكَ داوُدُ! قالَ: يا رَبِّ فَما عُمْرُهُ؟ قالَ: سِتُّونَ سَنَةً! قالَ: يا رَبِّ زِدْ فِي عُمْرِهِ! قالَ: لا، اِلّا اَنْ تَزِيدَهُ مِنْ عُمْرِكَ! قالَ وَ ما عُمْرِي؟ قالَ: أَلْفَ سَنَةٍ! قالَ آدَمُ: فَقَدْ وَهَبْتُ لَهُ أَرْبَعينَ سَنَةً مِنْ عُمْرِي... فَلَمَّا حَضَرَهُ الْمَوْتُ وَجاءتْهُ الْمَلائِكَةُ قالَ: قَدْ بَقِي مِنْ عُمْرِي أَرْبَعُونَ سَنَةً. قالُوا: إِنَّكَ قَدْ وَهَبْتَها لِابْنِكَ داوُودَ؛ (13)رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: خداوند نسل آدم عليه السلام را به او نشان داد. آدم در ميان آنان مردي را ديد با چهره اي نورافشان. عرض كرد: خدايا! اين كيست؟ فرمود: اين فرزند تو داود است. عرض كرد: خدايا! عمر او چقدر است؟ فرمود: شصت سال. عرضه داشت: خدايا! در عمر او بيفزاي! فرمود: نمي شود، مگر آنكه از عمر خودت به او بيفزايي. عرض كرد: عمر من چقدر است؟ فرمود: هزار سال. آدم گفت: من چهل سال از عمرم را به او بخشيدم.... هنگام وفات او كه فرا رسيد و فرشتگان قبض روح به بالينش آمدند، گفت: هنوز چهل سال از عمر من باقي است! گفتند: تو خودت آن را به داود بخشيدي.»
- ابو عثمان نهدي روايت مي كند كه روزي عمر بن خطاب در حال طواف خانه خدا مي گريست و مي گفت:
«اَللَّهُمَّ اِنْ كُنْتَ كَتَبْتَنِي فِي اَهْلِ السَّعادَةِ فَأَثْبِتْنِي فِيها، وَاِنْ كُنْتَ كَتَبْتَنِي فِي اَهْلِ الشَّقاوَةِ وَالذَّنْبِ فَامْحِنِي وَاَثْبِتْنِي فِي اَهْلِ السَّعادَةِ وَالْمَغْفِرَةِ، فَاِنَّكَ تَمْحُو ما تَشآءُ وَتُثْبِتُ وَعِنْدَك ام الْكِتابِ؛ (14)
خدايا! اگر مرا در زمره سعادتمندان قرار داده اي، در آن استوارم دار و اگر از شقاوتمندان و گناهكاران نوشته اي، نامم را از آن محو كن و در ميان سعادتمندان و اهل مغفرت جايگزين بفرما؛ زيرا تو هر چه را بخواهي، محو يا برقرار مي داري و كتاب اصلي نزد توست.»
و از قول صحابي پيامبر، ابن مسعود، روايت شده كه مي گفت: «اَللَّهُمَّ اِنْ كُنْتَ كَتَبْتَنِي فِي اَهْلِ الشِّقاءِ فَامْحِنِي وَاَثْبِتْنِي فِي اَهْلِ السَّعادَةِ؛ (15)
خدايا! اگر مرا از زمره شقاوتمندان قرار داده اي، نامم را از آن محو نما و از سعادتمندان قرار بده!»
و از قول «أبي وائل » آورده اند كه بارها مي گفت: «اَللَّهُمَّ اِنْ كُنْتَ كَتَبْتَنا اَشْقِياءَ فَأَمْحِ وَاكْتُبْنا سُعَداءَ، وَاِنْ كَتَبْتَنا سُعَداءَ فَأَثْبِتْنا فَإِنَّكَ تَمْحُو ما تَشآءُ وَتُثْبِتُ وَعِنْدَكَ ام الْكِتابِ؛ (16)خدايا! اگر ما را در زمره بدبختان قرار داده اي، از بين آنان محو نما و در زمره نيك بختان جاي گزين فرما و اگر در زمره نيك بختان قرارمان داده اي، در آن استوار دار؛ زيرا تو هر چه را بخواهي، از بين مي بري يا برقرار مي داري و كتاب اصلي نزد توست.»

2. بداء در مورد روزي و عمر انسان
در خصوص تغيير تقدير الهي در مورد رزق و عمر انسانها، احاديث فراواني وارد شده است؛ چنانكه رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: «لا يزِيدُ الْعُمْرَ اِلاَّ الْبِرُّ وَلاَ يرُدُّ الْقَدَرَ اِلاَّ الدُّعاءُ، وَاِنَّ الرَّجُلَ لَيحْرَمُ الرِّزْقَ بِخَطيئَةٍ يعْمَلُهَا؛ (17)چيزي جز نيكي، عمر را نمي افزايد و چيزي جز دعا، بلا و سرنوشت را بازنمي گرداند و انسان گاهي به موجب گناهي كه انجام داده است، از روزي محروم مي شود.»
امير مؤمنان عليه السلام مي فرمايند: «اَلْاِسْتِغْفارُ يزِيدُ فِي الرِّزْقِ؛ (18) استغفار، موجب فزوني روزي مي گردد.»
در روايت ديگر مي فرمايد: «أَكْثِرُو الْاِسْتِغْفارَ تَجْلِبُوا الرِّزْقَ؛ (19)زياد استغفار كنيد تا به وسيله آن روزي را جلب كنيد.»
در روايت آمده است كه امير مؤمنان عليه السلام درباره آيه «يمْحُو اللَّهَ ما يشآءُ وَيثْبِتُ » از پيامبرصلي الله عليه وآله سؤال نمودند و حضرت در پاسخ فرمودند: «لَأَقُرَّنَّ عَينَيكَ بِتَفْسِيرِها وَلَأَمُرَّنَّ عَينَ أُمَّتِي بِتَفْسِيرِها، الصَّدَقَةُ عَلي وَجْهِ ها وَبِرُّ الْوالِدَينِ وَإِصْطِناعُ الْمَعْرُوفِ يحَوِّلُ الشِّقاءَ سَعادَةً وَيزِيدُ فِي الْعُمْرِ وَيقِي مَصارِعَ السُّوءِ...؛ (20) [اي علي!] با تفسير آن، چشمان تو و امّتم را روشن مي كنم. [بدان كه] صدقه دادن در راه خدا و نيكي به پدر و مادر و انجام كارهاي خير، باعث دگرگوني تيره بختي به نيكبختي شده و عمر را طولاني تر كرده، [انسان را] از پرتگاههاي بد در اَمان مي دارد.»
نتيجه
با توجه به آيات و روايات گذشته روشن مي گردد كه بداء به معناي تغيير در قضا و قدر الهي در اثر اعمال انسان، امري مسلم و قطعي است.
ولي مخالفان بداء با توجه به فهم نادرست خود از اين واژه، تصور كرده اند كه بداء به معناي لغوي آن است كه به دليل ملازمه با نقص و جهل در ذات حق تعالي مردود است؛ در صورتي كه بداء نزد خداوند تنها داراي نوعي شباهت و همانندي با بداء نزد انسانهاست و در درون آن، مفهوم جهل و خفا نهفته نيست. بنابراين، بداء به معناي درست و اصطلاحي آن، امري اجماعي و مورد اتفاق همه مسلمانان است.
1) لسان العرب، ج 1، ص 347 و 348؛ تاج العروس، ج 1، ص 137.
2) بداية المعارف الالهية في عقايد الامامية، محسن خرازي، ج 1، ص 221.
3 ) رعد / 11. شبيه اين آيه در سوره انفال / 53 قابل توجه است.
4 ) اعراف/96.
5 ) طه / 124.
6 ) إبراهيم/7.
7 ) يونس/98.
8 ) صافّات/143 - 144.
9 ) نحل/112.
10 ) رعد/39.
11 ) اشاره به مفهوم آيه 64 از سوره مائده دارد.
12 ) مائده / 64.
13 ) مسند أبي داود طيالسي، ص 350، ح 2692.
14 ) الجامع لأحكام القرآن، ج 10، ص 330.
15 ) جامع البيان في تفسير القرآن، طبري، ج 13، ص 113.
16 ) روح المعاني، تفسير القرآن العظيم، ج 7، ص 160؛ جامع البيان في تفسير القرآن، ذيل آيه 38 سوره رعد؛ تفسير قرآن العظيم، ذيل آيه 38 سوره رعد؛ الجامع لاحكام القرآن، ذيل آيه 38 سوره رعد؛ كنز العمال في سنن الاقوال والافعال، ج 2، ص 674، ح 5037.
17 ) سنن (ابن ماجه) ، ج 1، ص 35، باب 10، ح 90.
18 ) بحار الانوار، ج 90، ص 277.
19 ) الخصال، كتاب الذكر والدعاء، باب الاستغفار، احاديث 4 - 17.
20 ) الدر المنثور، ج 4، ص 66.
منبع : ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره93
/ 1