لطایف قرآنی (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

لطایف قرآنی (2) - نسخه متنی

موسی برسیاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
موسي برسياه
لطايف قرآني (2)
مطلب پيشين
1. در كنار علما
شيخ شرف الدين درگزيني از مولانا عضد الدين ايجي (دانشمند معروف) پرسيد: خداي تعالي در كجاي قرآن از من نام برده است؟ مولانا پاسخ داد: در كنار علما: «... قُلْ هَلْ يسْتَوي الّذينَ يعْلَمونَ وَالّذينَ لا يعْلْمونَ...»؛ 1 «آيا كساني كه مي دانند با كساني كه نمي دانند برابرند...»
2. سوره فيل
شخصي در نماز جماعت حاضر شد و امام جماعت سوره بقره را مي خواند. آن شخص خسته شد و نماز را فرادا خواند و پي كار خود رفت. روز بعد در نماز جماعت حاضر شد و امام سوره فيل خواند. نمازگزار گفت : پناه بر خدا! من كه نتوانستم بر سوره بقره صبر كنم، چطور به سوره فيل توانم ايستاد؟
3. وزير مأمون
روزي ابوالعينا به احمد بن ابي داود كه وزير مأمون بود، از دشمنانش كه در آزار او دست به يكي كرده بودند، شكايت برد. احمد گفت: «يدُاللَّهَ فَوْقَ أيديهِمْ...»؛ 2 «دست خدا بالاي دست آنهاست.» ابوالعينا گفت: مكر و حيله هاي آنان نيز عظيم است. احمد گفت: «... وَلا يحيقُ الْمَكْرُ السّيئي إلّا بِأهْلِهَ...» 3 ؛ «اما اين نيرنگهاي بد تنها دامان صاحبانش را مي گيرد.»
ابوالعينا گفت: ايشان بسيارند و من تنها و بي كس هستم. احمد گفت: «... كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِأذْنِ اللَّهِ واللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ» 4 ؛ «چه بسيار گروه هاي كوچكي كه به فرمان خدا بر گروه هاي عظيمي پيروز شدند و خداوند با صابران است.»
4. خوار و بي مقدار
منصور عباسي مشغول سخن گفتن بود كه مگسي روي بيني او نشست.
منصور مگس را از خود دور كرد؛ اما لحظه اي بعد، مگس بر چشم او نشست. او مگس را دوباره از خويش دور كرد؛ ولي مگس روي چشم ديگر او نشست. منصور با ناراحتي سيلي محكم به صورت خود نواخت! مگس پريد و به جاي ديگر رفت.
منصور وقتي از منبر پايين آمد، با ناراحتي از عمرو بن عبيد پرسيد: چرا خداوند مگس را خلق كرده است؟
عمرو گفت: براي آنكه ظالمان و گردن كشان را خوار و بي مقدار سازد! منصور گفت: از كجا مي گويي؟
عمرو گفت: آنجا كه خداوند مي فرمايد: «... وَإِنْ يسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيئاً لا يسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ...» 5 «و هر گاه مگسي چيزي از آنها بربايد، نمي توانند آن را از او باز پس گيرند.» منصور گفت: صدق اللَّه العظيم.
5. فقير و مأمون
فقيري نزد مأمون آمد و گفت: فقيرم. مأمون گفت: ما همه فقير هستيم! چنانكه خداوند مي فرمايد: «ياأيهَا النّاسُ أنْتُمُ الفُقَراءُ اِلَي اللَّهِ»؛ 6 «اي مردم! شما همگي نيازمند به خداييد.» فقير گفت: اراده حج دارم. مأمون گفت: «وَلِلَّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيتِ مَنِ اسْتَطاعَ اِلَيهِ سَبيلاً...» 7 ؛ «و براي خدا بر مردم است كه آهنگ خانه [او] كنند، آنها كه توانايي رفتن به سوي آن دارند.» اگر پول نداري حج از تو ساقط است. فقير گفت: من به اميد كمك نزد تو آمده ام، نه سخنراني.
6. حكم صحيح
در زمان خلافت مأمون، شخصي مرتكب خلاف شد. دستور داده شد كه او را دستگيركنند؛ اما او فرار كرد و به جاي او برادرش را گرفتند و نزد مأمون آوردند. مأمون به او گفت: برادرت را حاضر ساز و گرنه تو را به جاي او به قتل خواهم رساند!
آن شخص گفت: اي خليفه! اگر سرباز تو بخواهد مرا بكشد و تو حكمي بفرستي كه مرا رها كند، آيا آن سرباز مرا آزاد مي كند يا نه؟
گفت: آري. گفت: من نيز حكمي از پادشاهي آورده ام كه اطاعت او بر تو لازم است كه مرا رها سازي؟
گفت: آن كيست و آن حكم چيست؟ گفت: آن كس خداي تعالي و حكم، اين آيه است: «... وَلا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ اُخْري...» 8؛ «و هيچ گناهكاري گناه ديگري را متحمل نمي شود.»
مأمون متأثر شد و گفت: او را رها كنيد كه حكمي صحيح آورده است!
7. اثر چوب
باديه نشيني در نماز جماعت حاضر شد و شنيد كه امام جماعت اين آيه را مي خواند:
«اَلْأعْرابُ أشَدُّ كُفْراً وَنِفاقاً...»؛ 9 « [باديه نشينان] عرب، كفر و نفاقشان شديدتر است.» مرد، چوبي برداشت و بر سر امام جماعت زد و از مسجد بيرون رفت. روز ديگر كه به نماز جماعت آمد، شنيد كه امام جماعت اين آيه را مي خواند:
«وَمِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيومِ الآخِرِ...»؛ 10 «گروهي [ديگر] از عربها [ي باديه نشين] به خدا و روز رستاخيز ايمان دارند.» مرد گفت: اي آقا! معلوم است چوب در تو اثر كرد!
8. مكر شيطان
عارفي به مريدي گفت: شيطان بر پدر و مادر تو «آدم و حوا» سوگند خورد كه نصيحت گر آنان است و ديدي كه با ايشان چه كرد. حال كه به گمراهي تو سوگند خورده و خطاب به پروردگار گفته است: «... فَبِعِزَّتِكَ لِاُغْوينَّهُمْ اَجْمَعينَ...»؛ 11 «به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم كرد،» معلوم است كه با تو چه مي كند. اينك دامن همت به كمر زن و خود را از كيد و مكر و فريبش برهان!
9. سخت ترين ها
هارون الرشيد بر «ثمامة بن ابرش» كه از دانشمندان بود خشم گرفت و او را به «ياسر» خادم خويش سپرد و ياسر نيز از او مراقبت مي كرد. روزي ياسر اين آيه را مي خواند: «وَيلٌ يوْمَئِذٍلِلمُكَذِّبين»؛ اما حرف ذال را به فتح مي خواند كه معناي آن تكذيب شدگان است نه تكذيب كنندگان! ثمامه به او گفت: «مكذَّبين» پيامبرانند، چگونه مي گويي واي بر ايشان؟
ياسر گفت: مردم مي گفتند تو بي ديني و من باور نمي كردم! اينك پيامبران را دشنام مي دهي؟ او را رها كرد و از وي دور شد. پس از چندي هارون از ثمامه خشنود شد و او را به مجلس خود پذيرفت. روزي در حين صحبت از او پرسيد: سخت ترين چيزها كدام است، ثمامه گفت: دانايي كه نادان بر او فرمانروايي كند.
10. نادان ترين
روزي معاويه به يكي از يمنيها گفت: از شما نادان تر نبود؛ زيرا زني بر شما فرمانروايي داشت. يمني در پاسخ گفت: نادان تر از قبيله من، دودمان تو هستند كه چون پيامبر خداصلي الله عليه وآله آنان را فراخواند، گفتند: «اَللَّهُمَّ إِنْ كانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِكَ فَأمْطِرْ عَلينا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ أوائتِنابِعَذابٍ أليمٍ»؛ 12 «پروردگارا! اگر اين حق است و از طرف توست، باراني از سنگ از آسمان بر ما فرود آر، يا عذاب دردناكي براي ما بفرست!» و نگفتند كه پرودگارا اگر اين بر حق است، ما را به سوي او هدايت كن!
11. توبه و استغفار
جواني در زمان رسول خداصلي الله عليه وآله حركات ناپسندي انجام مي داد و بر منهيات اقدام مي نمود. چون خبر يافت كه رسول خداصلي الله عليه وآله رحلت كرده است توبه نمود و به عبادت مشغول شد.
كسي سؤال كرد: چگونه شد كه توبه كردي و پشيمان شدي؟ جوان پاسخ داد: تا زماني كه پيامبرصلي الله عليه وآله در حيات بود به اين آيه پشت گرم بودم:
«وَما كانَ اللَّه لِيعَذِّبَهُمْ وَأنْتَ فيهم...»؛ 13 «[اي پيامبر] تا تو در ميان آنها هستي، خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد.»
اكنون آن در بسته شد و پناه به اين آيه آوردم: «... وماكانَ اللَّه مُعَذِّبَهُم و هُم يسْتَغْفِرون»؛ 14 «و [نيز] تا زماني كه استغفار مي كنند، خدا عذابشان نمي كند.»
ادامه دارد...
پي نوشت:
1) زمر/9.
2) فتح /10.
3) فاطر/43.
4) بقره/249.
5) حج /73.
6) فاطر/ 15.
7) آل عمران/97.
8) انعام /164.
9) توبه /97.
10) توبه /99.
11) ص /82.
12) انفال/ 32.
13) انفال /33.
14) انفال /33.
منبع: ماهنامه اطلاع رساني، پژوهشي، آموزشي مبلغان شماره82
/ 1