طول عمر امام زمان (عج) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طول عمر امام زمان (عج) - نسخه متنی

سید محمدحسین حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
طول عمر حضرت مهدي (ع)
سيد محمد حسين حسيني
عمر را پايان رسيد و يارم از در در نيامد
قصه­ا­م آخر شد و اين غصه را آخر نيامد
جام مرگ آمد به دستم جام مي هرگز نديدم
سالها بر من گذشت و لطفي از دلبر نيامد
مرغ جان در اين قفس بي بال و پر افتاده اما
آنکه بايد اين قفس را بشکنـد از در نيامـد
عاشقان روي جانان جمله بي نـام و نشانند
نامداران را هـواي او دمي بر سر نيامـد
کاروان عشق رويش صف به صف در انتظارند
با که گويم آخر آن معشوق جان پرور نيامد
مردگان را روح بخشد، عاشقان را جـان ستانـد
جاهلان را اين چنين عاشق کشي باور نيامد
پرسشي که از ديرباز درباره حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ در ذهنها مطرح بوده، و در اين زمان نيز گاهي رخ مي نمايد، مسئله طولاني بودن عمر حضرت حجت و راز آن است. آيا ممکن است او اين همه عمر (1171 = 255 - 1426) کند، در حالي که معمولا سن انسانها از يکصد الي يکصد و بيست سال تجاوز نمي کند؟! اين عمر طولاني با توجه به حداکثر عمرهايي که در اطراف خود مي بينيم چگونه سازگار است؟ آيا اين امر در راستاي قوانين طبيعي عالم است يا جنبه غيبي و اعجازي دارد؟ آيا امکان دارد از نظر ظاهري فردي در عالم اين همه عمر طولاني داشته باشد، در عين حال هنگام ظهور در سن پيران اما با چهره جوان شاداب و با طراوت باقي بماند؟ براي دريافت پاسخ سؤالات پيش گفته، توجه به چند نکته و اصل کلي لازم و ضروري مي­نمايد:
1. حد عمر طبيعي
بايد ديد آيا عمر موجودات زنده در طبيعت مانند عمر فراورده­هاي صنعتي مي باشد که عمر محدودي دارد؟ مثلا يک انسان به طور متوسط 80 سال، يک کبوتر 5 سال، يک حشره چند ماه، يک درخت چنار 150 سال، و يک بوته گل 6 ماه عمر مي کند؟
در گذشته گروهي از دانشمندان عقيده به وجود يک سيستم عمر طبيعي در موجودات زنده داشتند مثلا: پاولوف عقيده داشت عمر طبيعي انسان 100 سال است، ميچينکوف مي­گفت: عمر طبيعي يک انسان 150 تا 160 سال؛ و کوفلاند، پزشک آلماني 200 سال؛ فلوگر، فيزيولوژيست معروف 600 سال؛ وبيکن، فيلسوف و دانشمند انگليسي 1000 سال براي عمر طبيعي انسان، معين کرده­اند. ولي اين عقيده از طرف فيزيولوژيست هاي امروز در هم شکسته شده و مسئله حد ثابت در عمر طبيعي ابطال گرديده است.
به گفتة پروفسور اسميس، استاد دانشگاه کلمبيا همان گونه که سرانجام ديوار صوتي شکسته شده و وسايل نقليه اي با سرعتي ما فوق صوت به وجود آمده، يک روز ديوار سن انسان نيز شکسته خواهد شد، و از آنچه تا کنون ديده­ايم فراتر خواهد رفت. بنا بر اين براي مدت زندگاني انسان، حدي که تجاوز از آن محال باشد معين نشده است.
از آزمايشهاي دکتر کارل که در ماه ژانويه سال 1912 ميلادي آغاز شدند نتايج زير بدست آمد:
1. اين اجزاي سلولي، تا هنگامي که سبب مرگ آنها از قبيل کمبود تغذيه، يا ورود برخي ميکروبها تحقق نيابد، زنده باقي مي­مانند.
2. نه تنها زنده باقي مي­مانند، بلکه سلولهاي آنها در حال رشد و تکثير هستند. گويي که در جسم حيوان قرار دارند.
3. شدت و ضعف رشد و تکثير سلولها ارتباط نزديکي با تغذيه آنها دارند.
4. گذشت زمان در ناتواني و پيري آنها تأثير ندارد، بلکه کمتر اثري دربارة پيري آنها آشکار نيست و در هر زمان مانند زمانهاي قبل رشد و تکثير آنها ادامه دارد. ظواهر امور به روشني حاکي از آن است که تا هر وقت پژوهشگران مراقب آنها بودند، و آنها را غذاي کامل مي دادند، همچنان به زنده بودن ادامه مي­دادند.
پس از نظر علمي ممکن است بر اثر مراقبتهاي ويژه، انساني داراي عمر طولاني و دراز باشد.
2. تأخير پيري و ازدياد عمر
اگر پيري را يک نوع بيماري و عارض بر حيات بدانيم و يا آن را قانون طبيعي بشناسيم که بر بافت و اندام موجودات زنده، از درون، عامل نيستي را به مرور زمان فراهم مي­کند و موجود زنده را خواه ناخواه به مرحلة فرسودگي و مرگ مي­رساند، باز معنايش آن نيست که اين پديده قابل انعطاف پذيري و در نتيجه تأخير نباشد.
گروهي از پزشکان عقيده دارند که پيري يک نوع بيماري است که بر اثر «تصلب شرايين» و يا «اختلال متابوليسم» بدن انسان پديد مي­آيد، و اگر ما بتوانيم از طريق تغذيه صحيح و داروهاي مؤثر بر اين عوامل پيروز شويم، جلو پيري را گرفته و از عمر طولاني برخوردار مي­گرديم.
روانشناسان نيز مي­گويند: طول عمر انسان بستگي زيادي به طرز تفکر و عقايد او دارد و با داشتن يک سلسله روحيات و عقائد سازنده و آرامش بخش، طول عمر انسان قابل افزايش است.
به همين جهت در اواخر قرن نوزدهم، بر اثر پيشرفتهاي علمي، اميد به زندگي طولاني­تر رونق بيشتري يافت و شايد در آينده نه چندان دور، اين رؤياي شيرين بشريت به واقعيت بپيوندد.
در مجموع مي­توان گفت: دانش بشري در زمينه عقب انداختن پيري و طولاني نمودن عمر، موفقيتهايي به دست آورده و از رابطه تغذيه و پيري تجربه­هاي جديدي کشف کرده و ارتباط تنگاتنگي بين اسرار تغذيه در مقابله با پيري و فرسودگي ارائه داده است.
دانشمندان با مطالعه روي طول عمر ملکه زنبوران عسل ـ که چند برابر زنبوران معمولي عمر مي­کند ـ به اين نتيجه رسيده­اند که اين امر معلول «ژله» مخصوصي است که زنبوران کارگر براي تغذيه ملکه فراهم مي­کنند که با عسلهاي معمولي تفاوت بسيار دارد. و جمعي به اين فکر افتاده­اند که با تهيه مقدار فراواني از اين ژله، ممکن است عمر انسان را تا چند برابر افزايش داد.
با توجه به آنچه گفته شد، در مورد عمر طولاني حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ از نظر علمي و نظري امکان دارد (فقط در حد امکان مي­گوييم) که آن حضرت با دانش خدادادي که بر اسرار خوراکيها دارد، و با استفاده از روشهاي علمي و طبيعي بتواند (باز تاکيد مي­کنيم در حد امکان) مدتي طولاني در اين دنيا زندگي کند و آثار فرسودگي و پيري در وي پديدار نگردد، و همچنان شاداب و جوان بماند.
3. وجود افراد استثنائي
وجود استثناها در هر امري، از جمله امور طبيعي اين عالم، مسئله­اي است واضح و انکار ناپذير. گياهان ودرختان و جانداراني که در دامن طبيعت پرورده مي­شوند و از سابقه کهن و زيستي طولاني برخوردارند، کم نيستند. به اين نمونه­ها توجه کنيد:
جهانگرداني که از اسکاتلند ديدن کرده­اند مي­گويند، درختي در آنجاست که قطر تنه آن 90 پاست و ميزان عمر آن را پنج هزار سال تخمين زده­اند. در کاليفرنيا درختي است که قطرش 10 متر و عمرش را شش هزار سال برآورد کرده­اند. در جزاير کاناري درختي از نوع عندم يا به تعبير ما «خون سياوش‌» توجه دانشمندان را به خود جلب کرده که از زمان کشف اين جزيزه (حدود پانصد سال پيش) تا کنون هيچگونه تغييري در آن مشاهده نشده است. بعضي حدس مي­زنند که اين درخت قبل از خلقت آدم ـ عليه السلام ـ وجود داشته است. و در مناطق استوايي زمين، درختاني وجود دارند که مرتب ريشه و جوانه مي­زنند و هيچگاه عمرشان به پايان نمي­رسد.
همين طور در عالم حيوانات حلزونهايي با عمر چند هزار سال ديده شده است و ماهيهايي کشف کرده اند که عمر آنها را به سه ميليون سال تخمين زده­اند. در يخهاي قطبي ماهي منجمدي پيدا کردند که وضع طبقات يخ نشان مي­داد مربوط به پنج هزار سال قبل است و ماهي نيز زنده بود.
با توجه به نمونه­هاي پيش گفته، چه استبعادي دارد که در عالم انساني هم، براي نگهداري يک انسان و حجت خدا، به عنوان ذخيره و پشتوانه اجراي عدالت و نفي و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثنا شويم و او را موجودي فراتر از عوامل طبيعي و اسباب و علل ظاهري بدانيم که قوانين طبيعت در برابرش رام و انعطاف پذيري دارند و او بر آنها تفوق و برتري دارد. اين امري است ممکن، گر چه عادي و معمولي نباشد. مرحوم علامه طباطبائي در اين باره مي­گويد: «نوع زندگي امام غائب را به طريق خرق عادت ]مي­توان پذيرفت[ البته خرق عادت، غير از محال است و از راه علم، هرگز نمي­توان خرق عادت را نفي کرد؛ زيرا هرگز نمي­توان اثبات کرد که اسباب و عواملي که در جهان کار مي­کنند، تنها همانها هستند که ما آنها را ديده­ايم و مي­شناسيم و ديگر اسبابي که ما از آنها خبر نداريم و يا آثار و اعمال آنها را نديده­ايم يا نفهميده­ايم وجود ندارد. از اين رو ممکن است در فردي يا افرادي از بشر اسباب و عواملي به وجود آيد که عمري بسيار طولاني، هزار يا چندين هزار ساله براي ايشان تأمين نمايد.»
4. نمونه­هاي تاريخي
از ديدگاه تاريخي «معمرين‌» و افراد داراي طول عمر، فراوان يافت مي­شوند که هر يک چند برابر افراد معمولي زمان خويش عمر کرده­اند و حتي نمونه­هايي داريم که بيش از حضرت حجت زنده بوده­اند و هنوز هم زنده­اند. اينک به نمونه­هايي اشاره مي­شود:
الف. حضرت مسيح: يهوديان با همکاري برخي از مسيحيان خيانت کار، تصميم به قتل حضرت مسيح ـ عليه السلام ـ گرفتند، خداوند نقشه آنها را نقش بر آب کرد و پيامبر را از چنگال آنها رهايي بخشيد و به آسمان برد. خود مسيحيان طبق اناجيل موجود مي­گويند که عيسي کشته شد و دفن گرديد، سپس از ميان مردگان برخاست و مدت کوتاهي در زمين بود و بعد به آسمان صعود کرد ولي قرآن در دو آيه صريحا مي­گويد، مسيح کشته نشد، بلکه زنده است و خداوند او را به سوي آسمان برد و هنوز هم زنده است.
او در آخر الزمان بعد از ظهور امام زمان ـ عليه السلام ـ از آسمان نازل شده، پشت سر آن حضرت نماز مي­خواند، چنانکه پيامبر اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: «حضرت عيسي نازل مي­شود و امير مسلمانان (حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ) به او مي­گويد: بيا تا با تو نماز بگذاريم. حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ مي­گويد: نه، بعضي از شما امام و امير بعض ديگريد، و اين احترامي است که خدا براي اين امت قائل شده است. سپس مسيح ـ عليه السلام ـ به حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ اقتدا مي­کند. »
ب. حضرت خضر عليه السلام: قرآن صريحا از حضرت خضر نام نبرده، ولي از او به عنوان بنده­اي از بندگان خدا که به او علم فراوان (علم لدني) داده شده ياد شده است. او در روايات با نام خضر معرفي شده است و نام اصلي او «بليا بن ملکان» بوده و خضر لقب اوست؛ زيرا هر کجا گام مي­نهاد، زمين در برابر قدمهايش سر سبز مي­شده است.
از منابع اسلامي استفاده مي­شود که او براي اجراي مأموريت در عالم تکوين و باطن هستي از يک عمر طولاني برخوردار است. چنانکه پيامبران مأمور پياده کردن نظام تشريع و قوانين الهي هستند، گروهي از فرشتگان و برخي از انسانها (همچون خضر) مأمور پياده کردن نظام تکوين و رسيدگي به مشکلات مردم مي­باشند. و گاه مأموريتهايي از طرف حضرت حجت نيز دارند.
ج. الياس: الياس يکي از پيامبران بود که در دو آيه از قرآن به او اشاره شده است.
آنچه از آيات و روايات استفاده مي­شود اين است که الياس غير از خضر است و فرق او با خضر در اين است که الياس مأموريتش در خشکي است ولي خضر در جزاير و درياها. برخي مأموريت الياس را در بيانها و مأموريت خضر را در کوه­ها مي­دانند و براي هر دو عمر جاودان قائلند.
د. عده­اي ازمعمّرين: در تاريخ از عده­اي از معمّرين اسم برده شده است، از جمله: آدم (930 سال)، شيث (732 سال)، ادريس(300 سال)، متوشالح (960 سال)، لَمَک (790 سال)، نوح (950 سال)، ابراهيم (195 سال)، کيومرث (1000 سال)، جمشيد (600 ويا 900 سال)، عمر بن عامر (800 سال)، عاد (1200سال).
اگر چه ممکن است برخي از اين اعداد و ارقام، غير معتبر بوده و خالي از مبالغه نباشد، لکن اين مسئله در کتب بسياري از تاريخ نگاران آمده است. ضمن اينکه مسئله طول عمر نوح نبي ـ عليه السلام ـ يک مسئله قرآني است و اگر ما عمر 2500 سالة نوح را که برخي مورخين نقل کرده­اند نپذيريم، عمر 950 سالة آن پيامبر که در قرآن کريم آمده غير قابل انکار است؛ در آنجا که مي­فرمايد: [وَلَقَدَ أَرسَلنا نُوحاً إلي قَوْمِهِ فَلَبِثَ فيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاّ خَمْسينَ عاماً فَاَخَذَهُمُ الطُّوفانُ وَهُمْ ظالِمُونَ]؛ «ما نوح را به سوي قومش فرستاديم و نهصد و پنجاه سال در بين آنان درنگ نمود. پس طوفان قومش را فرو گرفت در حالي که ستمکار بودند».
5. قدرت الهي و عنايت غيبي
از همه آنچه که گفتيم بگذريم، اگر از زاويه ايمان به غيب و اعجاز به اين پديده بنگريم، پاسخ همة اعتراضها و شبهه­ها داده مي­شود و نيازي به ارائه شواهد طبيعي و تاريخي نيست. به قول فلاسفه «لا مؤثّر في الوجود إلاّ الله؛ تأثير گذاري ‌] مستقل در علل و عوامل طبيعي[ جز خدا نيست.‌» همه قدرتها دست اوست و اگر بخواهد شيشه را در بغل سنگ نگه مي­دارد، آن گاه چگونه از حفاظت آخرين ذخيره آفرينش و اميد تمام هستي و بشريت ناتوان و عاجز است؟
شيخ طوسي در اين باره مي­گويد: «بر اساس آيه شريفة: [محُو اللهُ ما يشاءُ وَيثبتُ وَ عِندَهُ اُمَّ الکتابِ]؛ «خدا هر چه را بخواهد محو و هر چه را بخواهد اثبات مي­کند و ام­الکتاب [لوح محفوظ] نزد اوست». هر آني که مصلحت در تأخير، تا زمان ديگر باشد، تداوم عمر آن حضرت ضرورت مي­يابد و اين امر، تا آخرين زمان لازم ادامه دارد و رمز آن به دست کسي است که مفاتيح غيب و ام الکتاب در نزد اوست.»
اين از قدرت الهي است که درباره حضرت يونس ـ عليه السلام ـ هنگامي که در شکم ماهي قرار داشت مي­فرمايد: [وَ لَوْ أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إلي يوْمِ يبْعَثُون‌َ]؛ «و اگر او از تسبيح کنندگان نبود تا روز قيامت در شکم ماهي مي­ماند.»
لذا مي­تواند بر اساس قدرت بي­نهايت و مشيت مطلقه­اش، مقدمات و عوامل زنده ماندن امام زمان ـ عليه السلام ـ در اين عالم را بر اساس قانون «اعجاز» آماده سازد و او را تا روز معين و معلومي نگه دارد.
قانون معجزه، حاکم بر قوانين طبيعي در اين عالم است و نمونه هاي فراواني در امتهاي پيشين و نسبت به پيامبران گذشته دارد، از جمله: سرد و سلامت شدن آتش بر حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ ، شکافته شدن دريا براي موسي ـ عليه السلام ـ ، و اژدها شدن عصا (يک قطعه چوب بي ارزش چوپاني) و يد بيضا، و همين طور در مورد حضرت عيسي که بيماران غير قابل علاج را شفا مي­دهد، و مردگان را زنده مي­کند، و آن گاه که روميان قصد جان او مي­کنند، کار بر آنها مشتبه شده مي­پندارند که وي را دستگير کرده­اند و حال آنکه چنان نبوده است. و همين طور معجزات بي­شماري که در مورد پيامبر اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ نقل شده است، مانند: شق القمر، سجده کردن سنگ ريزه در دست حضرت، گذشتن از حلقة محاصرة قريشيان بدون آنکه او را ديده باشند و صدها معجزه ديگر.
هر يک از موارد فوق نقض قانون عقلي و منطقي نيست، بلکه نقض يک حالت و جريان طبيعي است که با قدرت مافوق الهي رخ داده است. پاسداري از حجت خدا، مهدي صاحب زمان و عمر طولاني او از مصاديق همين اصل کلي و از معجزات بزرگ الهي است که هر متدين و مسلماني به سادگي مي­تواند آن را باور کند.
6. نامعلوم بودن ماهيت حيات
طول عمر، از شاخه­هاي مسئله عمومي­تري به نام «حيات» است. حقيقت و ماهيت حيات، هنوز بر بشر مجهول و نامعلوم است، و شايد بشر هيچ گاه هم از اين راز سر در نياورد. بشري که اين اندازه ناتوان است و موضوع حيات را درست نمي­شناسد و از ويژگيهاي آن، آگاهي کامل و همه جانبه ندارد، چگونه مي خواهد مسئله طول عمر و استبعاد آن را مطرح سازد و به ديدة ترديد به آن بنگرد؟ و طول عمر حجت الهي را زير سؤال ببرد؟
بنابراين طول عمر حضرت مهدي هيچ استبعادي ندارد، چون چنين عمري هم امکان علمي دارد، و هم دلايل طبيعي و تاريخي وقوع آن را تأييد مي­کند، و هم مي تواند از مصاديق بزرگ اعجاز الهي به شمار رود.
سخن را با شعري به ياد آن سفر کرده ـ که صد قافله دل همره اوست ـ به پايان مي­بريم:
سوختم ز آتش هجران تو اي يار بيا
تا نکشته است مرا طعنه اغيار بيا
من همه عمر تو را جستم و نايافته­ام
تو عنايت کن و يک لحظه به ديدار بيا
من که از کوي طبيبم نگرفتم خبري
تو که داني چه گذشته است به بيمار بيا
همه جا گشتم، دستم به وصالت نرسيد
تو بنه پاي به چشم من و يک بـار بيا
يوسف فاطمه عالـم همه مشتاق توانـد
رخ برافروز دمي بر سر بازار بيا
چه شود جلوه دهي خانه تاريک مرا
روز من شب شده اينک به شب تار بيا
در فراقت نه همين سوختم از اول عمر
تا دم مرگ همين است مرا کار بيا
پي‌نوشتها:
1
. مهدي انقلابي بزرگ، مکارم شيرازي، قم، انتشارات مطبوعاتي هدف، 1356، ص 223 و يکصد پرسش، همان، ص 105 _ 106.
. همان، ص 46 _ 47 و مهدي انقلابي بزرگ، ص 226.
. همان، ص 226.
. مجله حوزه، همان، ص 47. ر. ک: شهيد صدر، امام مهدي حماسه­اي از نور، ترجمه کتابخانه بزرگ اسلامي، ص 30.
. مهدي انقلابي بزرگ، ص 225 _ 226.
. همان، ص 227 _ 229، با تلخيص.
. همان، ص 231، مجله حوزه، همان، ص 47.
. سيد محمد حسين طباطبائي، شيعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامي؛ ص 151.
. ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه، چاپ چهاردهم، 1370، ج4، ص 199 ـ 203 و ج2، ص430.
. آل عمران/55 و نساء/157 - 158.
. ابو علي طبرسي، ترجمه مجمع البيان، بيروت، دار المعرفة، ج 22، ص 454، ذيل آيه 61 زخرف؛ ر.ک: تفسير نمونه، همان، ج 21، ص 100.
. کهف/65.
. تفسير نمونه، همان، ج 12، ص 509.
. همان، ص 508.
. محمدرضا مظفر، بداية المعارف، شرح از سيدمحسن خرّازي، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، ج2، ص158.
. صافات/123 و انعام/85.
. ناصر مکارم شيرازي، همان، ج19، ص 143 _ 144.
. عنکبوت/14.
. رعد/39.
. شيخ طوسي؛ کتاب الغيبة؛ تحقيق شيخ عباد الله تهراني و احمد ناصح، مؤسسه معارف اسلاميه، ص 428.
. الصافات/144.
. مهدي انقلابي بزرگ، همان، ص 232.
. انبياء/69.
. بقره/50.
. نساء/157.
. انفال/30.
. ر.ک: کشف المراد، علامه حلي، بخش معجزات پيامبر اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ.
. ر.ک: مجله حوزه، 71 ـ 70، سال 1374، ص 46؛ يکصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان (عج)، عليرضا رجالي تهراني، قم، انتشارات نبوغ، هفتم، 1380، ص 102 _ 103.
/ 1