بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
? نبايد جز به خود محتاج بودن ? توليد ? هادوي كاشاني، اصغر در اقتصاد سياسى،(1) دو بحث بيكارى و تورّم اقتصادى، از جايگاه ويژهاى برخوردارند و فراتر از دو مفهوم اقتصادى، در حوزه سياسى نيز مورد بحث واقع مىشوند؛ چرا كه مسئله بيكارى مىتواند نظام سياسى يك كشور را به فروپاشى بكشاند و دولتها را از پاى درآورد. بىجهت نيست كه در مواقعى كه بيكارى از حد قابل قبول فراتر مىرود، بالاترين مقامات كشورها مشاوران خويش را فرا مىخوانند تا از بحران موجود بگذرند.(2) اهميت موضوع «بيكارى» است كه موجب شد اين قاعده در دنياى علم، مقبول واقع شود كه مىتوان در اوج گمنامى، با نوشتن يك مقاله، شهرت جهانى پيدا كرد. فيليپس، با نوشتن مقالهاى در مورد بيكارى توانست در تمام كتابهاى اقتصادى مطرح دنيا نامى جاودانه از خويش برجاى بگذارد.(3) اين نوشتار در برگيرنده سه عنوان: كار، لزوم كار و ارزش كار است.1. كار ( La bor ) به هر فعاليت ذهنى يا بدنىاى كه در ازدياد توليد فيزيكى مؤثر باشد، «كار» اطلاق مىشود. بديهى است شخصى كه هيچگونه فعاليت جسمى ندارد ولى با توجه به دانشى كه اندوخته است مىتواند به عنوان مشاورى قاهر، ارائه كننده نظرياتى باشد كه توليد رشد كند، نوعى كار انجام داده است. گرچه مستقيماً در توليد شركت نكرده است و در اصطلاح اقتصادى به اين كار، كار غير توليدى ( non-productive-works ) گفته مىشود، ولى گاهى شخص به طور مستقيم و با فعاليت جسمى به افزايش توليد مىپردازد كه به آن كار توليدى ( productive-labor ) گفته مىشود. در مقابل كارهاى توليدى مستقيم و غير مستقيم، اصطلاح «خدمات» را داريم كه در جريان آن، كارى كه انجام مىشود، بر توليد نمىافزايد، بلكه نوعى تغيير و دگرگونى در كالاهاى توليدشده صورت مىگيرد. مثلاً ماشين، وقتى توليد مىشود، اگر عيب آن رفع شود يك نوع كار خدماتى صورت گرفته و يا كالاى توليدى، وقتى توسط شخصى توزيع مىشود و راحتتر به دست مصرف كننده برسد نوعى خدمت روى آن كالا انجام شده است. ذكر اين نكته لازم است كه يكى از آفتهاى اقتصاد، افزايش كارهاى خدماتى و كاهش فعاليتهاى توليدى است. در كشور ما واسطهگرى (دلّال بازى) و كوپن فروشى از مصداقهاى كارهاى خدماتى است. 2. لزوم كار براى بيان اهميت و لزوم كار، خوب است توضيحى در مورد مفهوم مخالف آن يعنى بيكارى داشته باشيم. بيكارى، آثار غير اقتصادى متفاوتى مىتواند در بر داشته باشد كه حداقل آنها امور اخلاقى و سقوط مناعت طبع فرد بيكار در مقال خانواده است. آثار اخلاقى، روانى، حتى اجتماعى و سياسى نيز مىتواند دامنگير خانوارها و جوامع بيكار باشد. معمولاً در جوامعى كه بيكارى شديد حاكم است، جرم و جنايت از قبيل سرقت و خودكشى و قتل و فعاليتهاى غيرقانونى همانند قاچاق مواد مخدّر و ساير مفاسد افزايش مىيابد. شخص بيكار چون محتاج ديگران است، لذا حريم شخصيت خويش را شكسته و از هاله قداست خارج مىشود. آنگاه دست به هر كار غير اخلاقىاى مىزند و همچون ويروسى خطرناك، به جان جامعه مىافتد. به همين دليل، وقتى رسول خدا(ص) شنيد شخصى بيكار است فرمود: سَقَطَ مِنْ عَيني؛ يعنى در چشم من، ديگر ارزشى ندارد. اين رباعى، منسوب به حضرت على(ع) است كه فرمود: لَنقلُ الصَّخْرِ مِن قُللِ الجبالِ أحَبُّ إلىَّ مِنْ مِنَنِ الرجالِ يَقولُ الناسُ لى: «في الكسبِ عارٌ» فَإنَّ العارَ في ذُلِّ السؤالِ براى من، آوردن سنگ از قلههاى كوهها، گواراتر و آسانتر است از اينكه بار منّت ديگران را به دوش كشم. به من مىگويند: «در كار و كسب، ننگ است» و من مىگويم: ننگ، اين است كه انسان، محتاج ديگران باشد. شهيد مطهرى در كتاب تعليم و تربيت آورده است: در مجلّه «بهداشت روانى» خواندم كه پاستور، دانشمند معروف گفته است: «بهداشت روانى انسان در لابراتوار و كتابخانه است»، مقصودش اين است كه بهداشت روانى انسان به كار بستگى دارد و انسان بيكار، خود به خود بيمار مىشود. من در اينجا نوشتهام كه اختصاص به لابراتوار و كتابخانه ندارد و كليه كارهايى كه انسان را عميقاً جذب كند و فكر را بسازد خوب هستند.(4) در همان مجله از ولتر نقل مىكند كه گفته است: «هر وقت احساس مىكنم كه درد و رنج بيمارى مىخواهد مرا از پاى درآورد، به كار پناه مىبرم. كار، بهترين درمان دردهاى درونى من است». در غرب، تمام همّت سياستگذاران، آن است كه ميزان بيكارى را به حداقل رساند، تا به عواقب ناشى از آن گرفتار نشوند. لذا انواع بيكارى را به تفكيك تعريف نموده و براى هر كدام، راه حل ويژهاى ارائه دادهاند. بيكارى فصلى را با كار در فصل مناسب جبران نموده و با ورود تكنولوژى جديد بر بيكارى ناشى از تكنولوژى، چيره شده و بيكارى پنهانى را با غلبه بر ساختار پيچيده ادارى از بين مىبرند.(5) حل مسئله بيكارى با درس اخلاق و تذكّرات اخلاقى ميسر نيست و حداقل شرط كافى نمىباشد. بعضى اوقات، اصلاح مديريت جامعه و حاكم نمودن انضباط مىتواند بخشى از بيكارى را از بين ببرد. شايد براى خوانندگان جالب باشد كه وقتى در جامعهاى رشد اقتصادى تحقق يابد در مقابل، بايد بيكارى كم شود؛ امّا در سالهاى 69 و 70 در قالب برنامه توسعه اول رشد اقتصادى به ترتيب 1 / 12 و 5/10 درصد بوده، ولى مشكل بيكارى حل نشده است. ريشه اين موضوع به ناتوانى مديريتى، ضعف وجدان كارى، عدم مسئوليتپذيرى، و نبودن نظام كنترل و نظارت كارآمد و امور مشابه است. به عبارت ديگر، مشكل اصلى در اينجا، برنامهريزى نيست بلكه مسائل مديريتى است. البته ناگفته نماند كه سرمايهگذارى مناسب نيز مىتواند تا حدود زيادى به رفع بيكارى كمك كند. براى اينكه در اين كار، موفق شويم بايد به تدريج عادتهاى مصرفى خود را كاهش داده، به پسانداز، عادت كني م. براى ترغيب به سرمايهگذارى و پسانداز، خوب است با بيانى ساده، مقايسهاى بين كشور خودمان و بعضى كشورها داشته باشيم. اگر فرض كنيد كلّ توليد كشور صد واحد باشد حداقل 25 درصد آن بايد به سرمايهگذارى اختصاص يابد و حال آنكه اين رقم در كشور ما از چهارده درصد كمتر است و در بهترين شرايط سالهاى 62 و 63 اين رقم به 22 درصد و در سال 69 به 17 درصد رسيده است. اين نسبت براى كشور چين، بين سى تا چهل درصد است.(6) 3 . ارزش كار در اقتصاد امروزى براى كار، ارزش فراوانى قائل هستند و دولتها براى رسيدن به «اشتغال كامل»، با يكديگر رقابت مىكنند. اشتغال كامل، زمانى حاصل مىشود كه حدود 95 درصد از كسانى كه به دنبال كار هستند، شغل مورد نظر خود را پيدا كنند. ارزشگذارى كار، به وسيله دستمزد ( Wage ) است. هرچه دستمزد بيشتر باشد نيروى كار بيشترى عرضه مىشود و در اصطلاح، رابطه مستقيمى بين عرضه نيروى كار و دستمزد، برقرار است. نمودار زير، اين موضوع را نشان مىدهد. ملاحظه مىشود وقتى دستمزد از نقط W0 به W1 مىرسد نيروى كار نيز از N0 به N1 مىرسد. در روايات ما نيز ارزش مادى كار با مزد سنجيده مىشود و سفارشهاى فراوانى در مورد پرداخت مزد واقعى شده است. رسول خدا(ص) فرمود: كسى كه مزد كارگر را كم دهد، خداوند عملش را باطل گرداند و بوى بهشت را كه از مسافت پانصد ساله به مشام مىرسد بر وى حرام كند.(7) در حديث ديگرى نيز ايشان فرموده است: كم دادن مزد كارگر، از گناهان بزرگ است.(8) در مورد آداب مزد دادن نيز اسلام به گونهاى طراحى كرده است كه كارگر بتواند با آرامش خاطر و رضايت كامل، كار را به انجام رساند. اگر قرار باشد كارگر نداند كه در عاقبت كار چگونه با او برخورد خواهد شد، قطعاً عمل انجام شده از قوام و استحكام لازم برخوردار نخواهد بود. و يا اگر در مورد مزد به توافق رسيده باشند، امّا پرداخت آن به آينده موكول شود، در اينصورت هم، كار با جديت دنبال نمىشود و كارگر، عجلهاى در انجام دادن آن نخواهد داشت. اگر آنچه در مورد آداب رفتار كارفرما با كارگر در اسلام آمده است راهنماى علمى ما باشد مىتوان گفت با كالاها و خدمات درجه دو و سه مواجه نخواهيم بود و اصولاً دليلى ندارد كه وقتى مواد اوليه براى همه توليدات يك كارخانه مساوى است، بعضى از محصولات از استاندارد لازم برخوردار نباشند. در اينجا بايد گفت علت اصلى، عدم رضايت كارگر است، گرچه علتهاى اقتصادى و غيراقتصادى ديگرى نيز وجود دارد؛ امّا يكى از عناصر عمده تبديل مواد اوليه به كالاهاى واسطهاى يا نهايى كارگر و مزد اوست كه بايد قبل از كار، مزد كارگر، مشخص شده و در موعد مقرر پرداخت گردد. پيامبر خدا(ص) مىفرمايد: مزد كارگر را بدهيد پيش از آنكه عرقش خشك شود و در همان حال كار، مزدش را برايش مشخص كنيد.(9) امام على(ع) نيز در اين ارتباط مىفرمايد: پيامبر خدا(ص) نهى فرمود از اينكه كارگرى پيش از تعيين مزدش به كار گرفته شود.(10) آنچه گذشت، بيانگر ارزش مادى كار و آداب آن بود كه هم در اقتصاد اسلامى و هم در اقتصاد رايج دنيا بحث مزد و شرايط آن آمده است. گرچه بعضى از آداب معرفى شده در اسلام و پىبردن به حكمت اين آداب، بسيار مهم است و شايد بتوان گفت كه اسلام در اين زمينه نظريات منحصر به فردى دارد. علاوه بر اين ارزشگذارى مادّى، نفْسِ كاركردن، حتى اگر بدون دستمزد هم باشد، داراى ارزش است. على بن ابى حمزه مىگويد: امام كاظم(ع) را ديدم كه در زمينى كار مىكرد عرض كردم: «كارگزاران كجايند كه شما خود، كار مىكنيد؟». فرمود: «كار كرد و بيل زد كسى كه از من و پدرم بهتر است». عرض كردم «او كيست؟». فرمود: «رسول خدا(ص) و اميرالمؤمنين(ع) و همه پدران من به دست خود، كار مىكردند و زراعت مىنمودند و آن، عمل انبياى مرسل و اوصياى صالح است».(11) ابو عمر شيبانى مىگويد: امام صادق(ع) را ديدم كه بيلى در دست و جامهاى خشن در برداشت، در محوطه شخصى خود، كار مىكرد و عرق از پشتش مىريخت. عرض كردم: «بيل را به من بده تا كار شما را انجام دهم». فرمود: «دوست دارم كه مرد در راه به دست آوردن معاش، آزار و حرارت آفتاب را ببيند و رنج آن را تحمل نمايد».(12) شايد حكمت اين رنج كشيدن، همان بىنيازى از ديگران باشد، تا عزّت نفس مؤمن، محفوظ بماند. زُراره مىگويد: مردى به حضور امام صادق(ع) آمده و گفت: «دستم ناسالم است و نمىتوانم با آن به خوبى كار كنم و فاقد سرمايه براى تجارت هستم». حضرت فرمود: «با سرت باربرى كن و خويشتن را از مردم، بىنياز ساز».(13) اين نوشتار را با اين بيت از پروين اعتصامى به پايان مىبريم كه: چه در كار و چه در كار آزمودن نبايد جز به خود، محتاج بودن! پاورقيها: 13. محجةالبيضاء، ج 3، ص 143 . 12. الكافى، ج 5، ص 76 . 1. نامى كه ماركس و انگلس به علم اقتصاد دادهاند. براى توضيح بيشتر رجوع كنيد به: فرهنگ علوم سياسى، على آقا بخشى. 10. كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 10، ح 4968 . 11. وسائل الشيعة، ج 12، ص 23 . 2. نگاه كنيد به: اقتصاد كلان، دورنبوش، فيشر، ترجمه: تيزهوش تابان، ص 641 . 3. اقتصاد دانان بزرگ جهان، مارك بلاگ، ص 231 . 4. تعليم و تربيت، شهيد مطهرى، ص 274 - 275 . 5. براى اطلاع از انواع بيكارى رجوع كنيد به: حديث زندگى 4 (فروردين و ارديبهشت 81)، ص 64 . 6. كليات علم اقتصاد، دادگر و رحمانى، ص 365 . 7. امالى صدوق، ص 347 . 8. بحارالأنوار، ج 103، ص 170 . 9. اوالى اللئالى، ج 3، ص 252 .