زبان خوراكي ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زبان خوراكي ها - نسخه متنی

غياث الدين جزايرى

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
زبان خوراكيها جلد اول
دكتر غياث الدين جزايرى
******************
فهرست مطالب
مقدمه ناشر
كشور مواهب
احياى درمان سنتى در ايران
طب سوزنى و درمان سنتى ايران
طب سوزنى در ايران
حجامت و مشت و مال
فصد يا رگ زدن
دانشكده طب سنتى
كمبود عوامل غذايى
تغذيه ناقص
هدف از انتشار كتاب زبان خوراكيها
سخت ترين مصائب
گرسنگى نامرئى
علل گرسنگى هاى مخفى
خوراكيهاى فراموش شده
معرفى خوراكيها
گرسنگى مواد سفيده اى
ما مواد سفيده اى هستيم
قرارداد پاياپاى
بيماريهاى ديگرى كه از كمبود مواد سفيده اىحاصل مى شود
اسم من ((كنگر)) است
آرتيشو
من ((بو مادران )) هستم
اسم من ((ريواس )) است
من ((انبه )) هستم
اسم من ((سيب زمينى )) است
من ((5 انگشت )) يا ((فلفل بيابانى )) هستم
اسم من ((عسل )) است !
اسم من ((چغندر)) است !
من ((شاهتره )) هستم !
اسم من ((انگور)) است !
اسم من ((كلم )) است !
من ((گشنيز)) هستم !
من ((ماش )) هستم !
اسم من ((پنير)) است !
اسم من ((گلابى )) است !
من ريحان هستم !
اسم من انار است !
من ((بولاغ اوتى )) هستم !
اسم من ((هويج )) است !
شقاقل
اسم من ((انجير)) است !
من ((سركه )) هستم !
اسم من ((آفتابگردان )) است !
سيب زمينى ترشى
من سكنجبين هستم !
اسم من ((باميه )) است !
مرا ((اختر زغال )) صدا كنيد!
اسم من ((هلو)) است !
من ، اسفناج هستم !
اسم من ((بلال )) است !
از قند و نشاسته سرشارم .
من ((لوبيا)) هستم !
من ((خيار)) هستم !
من شكرپاره هستم : زردآلو!
من هندوانه هستم !
اسم من ((سيب )) است !
اسم من ((آلبالو)) است !
من ((گرمك )) هستم
اسم من ((گوجه فرنگى )) است !
و اما من ، ميوه هزاردانه ((توت )) هستم !
برادرم شاه توت
اسم من (( طالبى )) است !
اسم من ((به )) است !
بهدانه
من ((گزنه )) هستم !
اسم من ((خرما)) است !
كفرى
طلع
بلخ
اخلال و بسر
خرماى سنگ شكن
خرماى رسيده
هسته ى خرما
اسم من ((گز)) است !
طرز ساختن گز
گز علفى
اسم من ((فندق )) است !
فندق هندى
من ((شير خشت )) هستم !
بيد خشت
ترنجبين
شكر تيغال
خواص مشترك انگبينها
اسم من ((نعناع )) است !
سوسنبر
مشكطرامشير
مرزنگوش
فراسيون
كاكوتى
پونه ها
پونه نهرى (گل پونه )
سعتر
آويشن شيرازى
اسم من ((زردچوبه )) است !
ماميران
من ((آلبالوى تلخ )) هستم !
اسم من ((ترب )) است !
روغن ترب
اسم من ((كرفس )) است !
من ((بنه )) هستم !
من ميوه ى درخت سقز (بنه ) هستم !
سقز
اسم من بادام است !
روغن بادام شيرين
بادام تلخ
برگ و ريشه ى درخت بادام
اسم من ((ازگيل )) است !
زالزالك
من ((سدر)) هستم !
اسم من ((موز)) است !
اسم من ((پرتغال )) است !
نارنگى
تو سرخ
باب بار تو
ساير منافع مركبات
اسم من ((ليمو)) ترش است !
اترج
نارنج
عرق بهار نارنج
اسم من ((كاسنى )) است !
كاسنى فرنگى ، يا آنديو
كاسنى صحرايى
ريشه ى كاسنى
تخم كاسنى
اسم من ((نخود)) است !
نخود سبز
نخود فرنگى
خلر يا جليان
لپه
من ((يونجه )) هستم !
ترك اعتياد با يونجه
اسم من ((تره )) است !
تخم تره
تره بيابانى
والك
تره فرنگى
من ((غازياغى )) هستم !
اسم من ((مرغ )) است !
علف هفت بند
اسم من ((ترخون )) است !
من آب معدنى ((شاهان گرماب )) هستم !
من ((شلغم )) هستم !
اسم من ((فلفل )) است !
فلفل سبز
اسم من ((توت فرنگى )) است !
من تمشك هستم
من ((رازيانه )) هستم !
من ((شويد)) هستم !
اسم من ((گندم )) است !
تركيبات شيميايى
سبوس گندم
جوانه ى گندم
نشاسته
گلوتن
نان
اسم من ((خشخاش )) است !
خشخاش سفيد
خشخاش سياه
خشخاش منشور
خشخاش زبدى
خشخاش شاخى
من نوشدارو يا ترياك سياه هستم
اسم من ((گردو)) است !
اسم من ((بابونه )) است !
بابونه ى معمولى
اقحوان كوچك
من ((حسن لبه )) هستم !
من ((شقايق )) هستم !
شقايق پيچ
شقايق النعمان
اسم من ((گوجه )) است !
اقسام آلو
من ((زيره )) هستم !
اسم من ((سورنجان )) است !
شنبليد
گل حسرت
كلشيك
خواص ديگر سورنجان
من ((سياه دانه )) هستم !
من ((نروك )) هستم !
اسم من ((جو)) است !
مالت
ماءالشعير
چاودار
اسم من ((چاى )) است !
من ((سنجد تلخ )) هستم !
اسم من ((پسته )) است !
اسم من ((مشك زمينى )) است !
اسم من ((بادام زمينى )) است !
من ((عناب )) هستم !
من ((سس )) هستم !
اسم من ((زرشك )) است !
قره قاط
خولنجان
گرسنگى مواد معدنى
موفقيت در هر كارى مستلزم داشتن تندرستى است .
گرسنگى خوراكيها
ما فلزات كانى گياهى هستيم
بيماريهاى بومى
سفيد شدن مو
ريزش مو
براى مشكى شدن مو
املاح و ويتامين ها
من كلسيم هستم !
من ويتامين ((د)) هستم !
من ((فسفر)) هستم !
من ((آهن )) هستم !
من ((فلوئور)) هستم !
گرسنگى شبه فلز من (فلوئور) در تهران
وجود من (فلوئور) در آبهاى تهران
ميزان فلوئور در آب
كمبود فلوئور در غذاها
گرسنگى فلوئورى خوراكيها
تغيير روش غذايى
آسمان صاف و آفتابى ايران
نظر دندانپزشكان
نگاهى به شهرهاى ديگر
من ((ارسنيك )) هستم !
من ((برم )) هستم !
گرسنگى نامرئى ((يد))!
غذاى گواترزا
موميايى
بهترين دستور براى كوچك شدن سيب آدم
من شبه فلز ((يد)) هستم !
من ((كلر)) هستم !
من ((مس )) هستم !
من ((منيزى )) هستم !
من ((منگنز)) هستم !
من ((نيكل )) هستم !
گرسنگى نامرئى سديم
من ((سديم )) هستم !
من ((نمك طعام )) هستم !
هر چه بگندد نمكش مى زنند
گرسنگى نامرئى ((ويتامين ها))!
ويتامين يعنى اكسير تندرستى
من ويتامين ((آ)) هستم !
من ويتامين ((ب 1)) هستم !
به من ويتامين ضد ورم عصب هم مى گويند
من ويتامين ((ب 2)) هستم !
گرسنگى مشترك ويتامين هاى ب 1 و ب 2
جانيان بالفطره
من ويتامين ((ب 4)) هستم !
اسم من ((اسيد پانتونيك )) است !
خاتمه
پسر مى خواهيد يا دختر؟
خوردن خرما مؤ ثر است
چگونه مى توان محيط رحم را قليايى كرد
بهترين روش براى پسر دار شدن
شستشو با قلياييات
اگر دختر مى خواهيد
آب نيك
دورود و سيلاخور
ساكنان اطراف كوير
جلوگيرى از آبستنى
جذام چيست ؟
درمان سنتى جذام
روش سنتى ايرانيان
اسب مار گزيده
تحقيقات نويسنده زبان خوراكيها
گرد گزنه
امراض كبدى
رنگ كردن مو
نسخه ى چند خضاب مفيد
خضابى ديگر
نسخه ى ديگر
رنگ هاى ديگر
استفاده از زهره ى حيوانات
ريشه سنبل الطيب
******************
مقدمه ناشر
انسان در پيشگاه خداوند، عزيز و گرامى بود به اين جهت خوراكيها را روزى او قرار داد كه بتواند با خوردن آنها سلامتى خود را حفظ كند و بر نيروى عقل و فكر خود بيفزايد تا بتواند ماموريتهايى را كه به او داده است از راه دانش انجام دهد. ماشين اسرارآميز بدن انسان براى ادامه ى زندگانى و داشتن فهم و شعور كافى و داشتن طول عمر همراه با تندرستى بعوامل غذايى بيشمارى نيازمند است كه متاءسفانه همه آنها در يك جا و يك خوراك جمع نشده اند و براى بدست آوردن آنها به غذاهاى گوناگون محتاج است كه زادگاه آن ها دشتها، كوه ها و درياها است و بعبارت ديگر عده اى از اين عوامل در خوراكيهاى معمولى و دسته اى در گياهان كوهى و بيابانى و بسيارى از آنها در فرآورده هاى دريايى جمع شده اند و از طرفى همه ساله باران مقدارى از عوامل حياتى روى زمين را شسته و به قعر زمين و بسوى درياها مى برد و خرابى زمين سبب آبادى دريا مى گردد و با اينكه تشعشع آفتاب سبب تبخير شده و مقدارى از اين عوامل به هوا و زمين بر مى گرداند معذلك عوامل حياتى يكسان و يكنواخت در زمين پخش نمى شوند و دشتهايى كه از دريا دورند از اين نعمات چندان تمتع نمى برند و مزارع و باغات در اثر كشت هاى متوالى و پى در پى عناصر كمياب و مفيد خود را از دست داده روز بروز فرسوده مى شوند و با دلايلى كه زبان خوراكيها گوياى آنها است اكنون بيشتر خوراكيهاى ما در اين زمين هاى ما را بنمايد و چاره اى جز توسل به دشتها و كوهها و درياها نداريم و به اين جهت است كه خداوند بزرگ ما را بر عرصه ى آرام بيابانها و امواج خروشان درياها سوار كرد تا بتوانيم روزى خود را كه ميوه هاى حلال و طيب مى باشند بدست آوريم .
در معنى حلال و طيب كه خداوند شرط اساسى روزى انسان قرار داده است لغن نويسان و مفسران سخن بسيار گفته اند و فقها فتاوى مختلف داده اند اما هيچ كلامى دلنشين تر از كتب آسمانى نيست كه در آنها هر آيتى ، آيتى ديگر را ترجمه و تفسير مى كند و كلمه ى حلال آنجا معنى مى شود كه بموجب فرمان خدايى آنچه را انسان از بيابانها و درياها بدست آورد براى او حلال است .
(( احلت لكم صيد البر و البحر ))
((ما حلال كرديم براى شما آنچه را از درياها و خشكى ها بدست مى آوريد))
در زبان خوراكيها طيبات كه روزى شما هستند زبان به سخن گشوده و خود را به شما معرفى مى كنند و اين خوراكيها هستند كه با شما سخن مى گويند و اين بيان آنها است كه ((ما روى حلال و طيب شما هستيم و شما بايد با قدرتى كه خداوند به شما داده است ما را از خشكى ها و درياها بدست آوريد.))
يك نگاه اجمالى به تاريخچه ى ملت ژاپن و ترقيات شگفتى كه در دو قرن اخير نصيب اين مردم زرد پوست شده است صحت اين ادعا را ثابت كرده و به اين نتيجه مى رسيم كه : از روزى كه مردم ژاپن براى بدست آوردن غذاى روزانه ى خود بر عرصه خشكى ها و درياها سوار شدند صحت و سلامتى از دست رفته ى خود را دوباره بدست آورده اند.
مردم ژاپن علاوه بر صيد ماهى و شكار گياهان و ماهى هاى قعر دريا از استخوان و فضولات ماهى ها استفاده كرده و آنها را تبديل به آرد دريا مى نمايند و مقدارى از اين آرد را براى تقويت زمين و احياى زمين هاى فرسوده بكار مى برند و به اين ترتيب آنچه را دريا از زمين مى گيرد به آن بر مى گردانند و با اين تدبير عالمانه گرسنگى زمين و گياهان را از بين برده براى خوراكيهايى تهيه مى كنند كه از نظر كيفى و كمى مفيد بوده و خوردن آن ها موجب تندرستى و تقويت قواى جسمانى و عقلانى آنها مى شود.
كتاب زبان خوراكيها شرح مفصل گرسنگى هاى پنهانى زمين و خوراكيها را مفصلا براى شما شرح خواهد داد.
كشور مواهب
هر كس به ميل و سليقه خود لقبى به ايران مى دهد. يكى آنرا كشور گل و بلبل مى خواند، ديگرى كشور تضادها مى داند، و يكى هم مهد شعر ولى من معتقدم كه ايران كشور مواهب طبيعى است يعنى آنچه خداوند به كشورهاى ديگر اعطا كرده است جميع آنها را به كشور ايران ارزانى داشته و در هر گوشه از اين آب و خاك موهبتى نهفته است و چنانچه ما روزى بتوانيم از تمام اين مواهب به نحو شايسته اى استفاده نماييم مجد و عظمت ايران باستان را دوباره بدست خواهيم آورد، اگر بخواهيم و تصميم بگيريم مى توانيم ريشه امراض را از ايران به آسانى برافكنيم ، مى توانيم مانند اجداد خود عمر طولانى همراه با سعادت و تندرستى داشته باشيم ما مى توانيم با مواهبى كه طبيعت در اختيار ما گذاشته است تمام گرسنگيهاى ناآشكار را كه به آنها مبتلا شده ايم برطرف كنيم و در نتيجه هزاران نابغه و افراد متفكر تربيت نماييم و نژاد ايرانى را مانند گذشته قوى و با استعداد نماييم . ما همه چيز داريم ولى متاءسفانه به نحو شايسته اى از آن ها بهره مند نمى شويم ، زبان خوراكيها راه مبارزه با گرسنگيهاى نامرئى را كه اكنون به آنها مبتلا شده ايد به شما مى آموزد و خوراكيها كه بهترين مواهب طبيعى عستند يكى پس از ديگرى خود را به شما معرفى مى كنند و گرسنگيهاى نامرئى را كه اكنون به آنها مبتلا شده ايد به شما مى آموزد و خوراكيها كه بهترين كه بهترين مواهب طبيعى هستند يكى پس از ديگرى خود را به شما معرفى مى كنند و گرسنگيهاى پنهانى خود را نيز بشما گوشزد مى نمايند و از شما مى خواهند كه براى بهره بردارى صحيح از آنها اول آنها را سير كنيد. اگر شما به توصيه آنها گوش دهيد و آنها را معالجه كنيد بطور غير مستقيم خود را سير كرده و به آسانى تمام بيمارى هاى آشكار و پنهانى خود را درمان خواهيد كرد.
احياى درمان سنتى در ايران
با پيشرفت علم و ابتكارات چشم گيرى كه در مهندسى ساختمان و اصول نقشه كشى و فوت و فن معمارى پيدا شده و ايجاد ساختمانهاى آسمان خارش مجهز به وسايل ايمنى و آسايش و بناهاى مجلل و كاخهاى زيبا و ديدنى معذلك حفظ آثار باستانى و ابنيه ى تاريخى و پيروى از اصول و اسلوب معمارى قديم يك كار ضرورى و افتخارآميز است . جمع آورى اشياى كهنه و عتيقه و حفظ آنها در موزه هاى بزرگ و كوچك با توسعه ى روز افزون لوكس سازى مغايرت نداشته و روز بروز توسعه مى يابد. نگاهدارى اشياى سفالى و گلى و ظروف بدل چينى با وجود پيشرفت صنايع چينى سازى و بلور سازى همچنان پابرجا است .
موسيقى اصيل ملى و جمع آورى ترانه هاى محلى همزمان با پيشرفت علم موسيقى و آهنگ هاى شاد و سنفونيهاى بزرگ مغايرت ندارد، رقص هاى محلى و قديمى با رقص هاى جديد هر دو به صحنه مى آنيد و حتى عده اى طرفدار جمع آورى و اجراى تئاترهاى روحوضى هستند و دسته اى هم به احياى شبيه خوانى و تعزيه خوانى علاقه به خرج مى دهند، حفظ هنرهاى دستى در برابر صنايع ماشينى پسنديده و قابل تحسين است . جمع آورى افسانه هاى كهن از يك طرف و تدوين رمانهاى عشقى و جنايى جديد از سوى ديگر و جمع آورى ضرب المثل هاى قديمى در مقابل جوك هاى امروزى و حفظ آداب و رسوم قديمى در مقابل مدهاى جديد همچنان به چشم مى خورد.
پيدايش نظرات و عفقايد جديد فلسفى مانعى براى سير در حكمت و فلسفه ى قديم نيست . توجه دانشمندان به علوم مادى باعث انحراف آنها از عقايد ماوراءالطبيعه و متافيزيك نشده است و با همى ى اين احوال جاى بسى تعجب است كه در ايران امروز عليرغم توجه اكثريت به درمان سنتى توجهى نمى شود، سنت شكنى در عهد پرورش ابن سينا و محمد بن زكرياى رازى سبب شد كه اين علم بزرگ تقريبا از بين رفته و تقريبا در بوته ى فراموشى گذارده شود.
در چين طب سوزنى كه سالها متروك شده بود دوباره زنده شد و شهرت جهانى پيدا كرد بطورى كه اكنون از گوشه و كنار جهان براى فراگرفتن و آموختن اين روش قديمى كه روزبه روز تكميل تر مى شود روى آورده اند، در شبه قاره هند طب سنتى در برابر طب جديد همگام پيش مى رود و عرض ‍ اندام مى كند و دنياى داروسازى از تجربيات رهروان طب سنتى حداكثر استفاده را كرده و داروهاى جديدى به جهان پزشكى و داروسازى عرضه مى دارند و با وجود دانشكده هاى بزرگ پزشكى كه در آنجا اصول نوين پزشكى تدريس مى شود دانشكده هايى جهت احياى طب سنتى تشكيل شده دانشمندان و محققين عاليقدرى را پرورش مى دهند.
در كشور فدرال سويس كه داراى 22 شهرستان مستقل (كانتون ) است در 21 كانتون شرط طبابت داشتن دانشنامه ى دكتراى فدرال پزشكى است ولى در يك كانتون طبابت آزاد بوده و در آنجا عده اى غير پزشك مشغول طبابت با مواد گياهى و طب سنتى مى باشند و كارخانجات بزرگ داروسازى سويس كه شهرت جهانى دارند حداكثر استفاده را از اين تجربيات مى نمايند. در كشورهاى فرانسه و آلمان معالجه با گياه آزاد بوده و بسيار معمول است ، در آلمان آسايشگاهى وجود دارد كه در آنجا بيماران صعب العلاج را كه پزشك آنها را جواب كرده است بسترى مى كنند و با مواد خوراكى معالجه مى نمايند و بطورى كه مدارك و اسناد موجود در آن آسايشگاه نشان مى دهد نتايج خوبى بدست آورده و عده اى را كه از درمان ماءيوس بوده اند تندرست كرده و به خانه هاى خود فرستاده است . هيچكس ‍ منكر ترقيات و كشفيات بزرگ داروسازى جديد نيست سرم هاى ضد بيمارى و ساختن واكسن هاى گوناگون از كشت و كشتار بسيارى از امراض ‍ عفونى از قبيل ديفترى ، كزاز، سياه سرفه ، سل ، فلج كودكان ، سرخك و ده ها بيمارى ديگر جلوگيرى كرده است . كشف پنى سيلين و ساير داروهاى آنتى بيوتيك جلوى مرگ و مير امراض عفونى را گرفته و روز بروز بر وسعت اين مطالعات افزوده شده و داروهاى ميكرب كش با طيف وسيعترى ساخته شده و به بازار مى آيند اما با همه ى اين پيشرفت هاى بزرگ توسل به طب سنتى در بسيارى از موارد ضرورى به نظر مى رسد.
ما سنت شكنى را در همه جا بت شكنى نمى دانيم و معتقد نيستيم كه تمام بيماران را بايد با اصول درمان سنتى معالجه كرد بلكه عقيده داريم كه براى پيشرفت علوم جديد پزشكى احياى درمان سنتى نهايت لزوم را دارد.
ما نمى گوييم در عصر فضا با بودن هواپيماهاى جت و مافوق صوت و كشتى هاى بزرگ اقيانوس پيما، خط آهن و ماشين هاى سريع السير لوكس باز هم شما بياييد با كجاوه و وسايل قديمى مسافرت كنيد بلكه مى گوييم هنوز در راه درمان بيماران كوره راههاى پر پيچ و خمى وجود دارد كه مسافرت در آنها بايستى پياده يا با قاطر و امثال اينها انجام پذيرد، هنوز براى پيمودن سطح كوير شتر سوارى بهترين وسيله است وانگهى هنوز بسيارى از جاده هاى ما مطمئن و كامل نيست و بايستى تعمير و تعريض شود. براى اصلاح اين جاده ها و تبديل كوره ها راهها به جاده هاى شوسه و شاهراههاى بزرگ تنها نقشه هوايى كافى نيست بايستى مهندسين با كمك بلدهاى محلى پياده روى و كوه پيمايى نمايند تا نقشه هايى بدون عيب و نقص تهيه كرده و آنرا با كمك وسايل جديد و قديم پياده نمايند و براى انجام اين كار مسافرت در اين كوره راهها بدون شك بايستى با وسايل اوليه انجام گيرد. در علم پزشكى از اين كوره بسيار است ، داروهاى جديد آن گونه كه انتظار مى رود كامل و بدون نقص نيست . هنوز بسيارى از بيماريها شناخته نشده و منشاء آنها معلوم نيست . تعداد زيادى از امراض صعب العلاج و درد بى درمان مى باشند، بسيارى از بيماريها و ميكربهاى آنها در برابر داروهاى جديد سرسختى نشان داده مزمن مى شوند. از طرف ديگر در ايران ما بيش ‍ از صد هزار گياه دارويى مى رويد و بطورى كه گهگاه ديده مى شود بسيارى از اين بيماريهاى مزمن و صعب العلاج با اين گياهان درمان شده و اثرات معجزه آساى آنها ظاهر مى شود.
چه بسيارند بيمارانى كه از خوردن داروهاى جديد نتيجه نگرفته مى خواهند دست به دامان داروهاى طبيعى و قديمى بزنند. ما در خلال سطور زمان خوراكيها شما را با داستانهايى كه از معجزه ى گياهان و درمان سنتى ديده ايم آشنا خواهيم كرد، در تاريخ پزشكى از اين گونه وقايع حيرت آور زياد است كه خوشبختانه بعضى از آنها شناخته شده و بسيارى از آنها در پرده ى ابهام باقى است و ما در زبان خوراكيها مى كوشيم ضمن معرفى خوراكيها اسرار زيادى از آنها را فاش سازيم و درمان سنتى ايران را زنده نماييم شايد محققان بتوانند در راه كشف داروهاى جديدى براى امراض ‍ مورد استفاده قرار دهند چه در طب سنتى ايران بسيارى از بيماريهاى صعب العلاج كه در طب جديد راه درمان آنها پيدا نشده است قابل معالجه بوده و نسخه هاى متعددى براى درمان آنها نوشته اند.
طب نوين با تمام ترقيات شگرف خود و با داشتن وسايل و تجهيزات كافى هنوز از معالجه بسيارى از امراض عاجز است ولى آنجا كه طب جديد باز مى ايستد درمان سنتى با گامى استوار و قيافه اى متين و شاد ظاهر مى شود و دستورهايى مؤ ثر و مفيد مى دهد.
زبان خوراكيها خيلى ساده و خودمانى با شما صحبت مى كند و براى درك مطالب آن احتياجى به حكمت و فلسفه ى طب قديم نيست . هر كس ‍ مختصرى سواد خواندن و نوشتن داشته باشد مى تواند از دستورهاى آن بهره بردارى كند. در اين كتاب علاوه بر تشريح خواص خوراكيها يك دوره فوايد و دستورهاى درمان سنتى هم بطور ساده نوشته شده است تا جويندگان راه حقيقت بتوانند از آن استفاده نموده و در مواقع لازم قبل از رسيدن طبيب از آن استفاده كنند.
در اين كتاب بطور صريح نشان داده مى شود كه يا وجود پيشرفت هاى محيرالعقول علوم پزشكى و داروسازى جديد باز در بسيارى از مواقع و ناخوشيها دستورهاى درمان سنتى ايران هنوز برترى و رجحان خود را از دست نداده است و بخوبى ثابت مى كند كه ملت ايران در نشر فرهنگ و بخصوص دانش پزشكى در جهان پيشقدم بوده و سهم بزرگى داشته و دارد.
كشف هوم در زمان زرتشت و ساختن نوشدارو در عهد هخامنشيان و تاسيس دانشگاه جندى شاپور قبل از ظهور اسلام بهترين گواه اين ادعاى ما مى باشد بعد از اسلام نيز دانشمندان و پزشكان بزرگ ايران باز هم در نشر معارف و علوم مقام اول را دارا بودند و اكنون نوبت نسل حاضر است كه مجد و عظمت گذشته را بازيابد و از راه تحقيق و تفحص در درمان سنتى ايران روش هاى نوينى كه با علوم جديد سازگار باشد پيدا كند همانگونه كه دانشمندان چين طب سوزنى را احيا نمودند و روش هاى جديد و ارزنده اى
به دنياى پزشكى عرضه كردند و با انجام روش هاى محير العقول جهانى را به حيرت واداشتند.
طب سوزنى و درمان سنتى ايران
طب سوزنى كه تازه از دروازه ها و ديوار چين خارج و به دنياى غرب وارد شده است انقلاب بزرگى در طب جديد بوجود آورده و خواهد آورد. امروزه در تمام مراكز علمى و دانشگاههاى مهم جهان مى كوشند تا راز طب سوزنى را كشف نمايند. اكثر استادان پزشكى مى گويند ما هنوز حقيقت طب سوزنى را كشف نكرده ايم در حاليكه در طب سوزنى برخلاف آنچه شايع شده بود هيچ چيز عجيب و غريب و معجزه و كرامت وجود ندارد بلكه يك روش ساده ى درمانى است كه نتيجه قرنها تجربه و شناساى بدن انسان است . فرنگى ها معنى طب سوزنى را نمى فهمند چون چينى نيستند و از طب سوزنى ايران چيزى درك نمى كنند چون ايرانى نمى باشند و از تمدن ايران چيزى نمى دانند.
فروبردن چند سوزن در نقاط مختلف بدن سلسله ى اعصاب را تحريك مى كند و فشار خون را در شبكه اعصاب متعادل مى سازد و در نتيجه صدها اثر شگرف از آن ظاهر مى شود همانگونه كه حجامت در درمان سنتى ايران عرض اندام مى نمود و من خود از ايام كودكى بخاطر دارم كه شخصى مبتلا به كمر درد شديد بود يكى به او دستور داد كه حجامت كند او در اين كار با طبيب خانوادگى خود كه يكى از پزشكان تحصيل كرده ى اروپا بود مشورت كرد و ايشان پس از گرفتن اندازه فشار خون به او گفتند كه شما خون كم داريد و حجامت براى شما كه فشار خونتان از حد طبيعى كمتر است جايز نيست بيمار مدتى از درد كمر رنج برد و داروهاى جديد كه هنرى جز تسكين موقت نداشتند نتوانستند او را معالجه كنند تا بالاخره تاب مقاومت نياورد و به حجامت كه بنا به قول پزشك معالجش حكم انتحار داشت دست زد و با كمال تعجب درد كمر او ساكت شد و مدتها را به راحتى زندگانى كرد و تا آخر عمر مبتلا به درد كمر نشد. اين عمل براى پزشك معالج به قدرى حيرت آور و عجيب بود كه در محفلى گفت بايد تصديق كنيم كه علم طب هنوز دوران كودكى خود را طى مى كند و ما هنوز جز مختصرى از آنرا نمى دانيم
بارى طب سوزنى يك روش درمان قديمى است كه از پيشرفته ترين اصول پيشرفته در دنياى غرب جلوتر است همانگونه كه طب سنتى ايران در بسيارى از موارد گوياتر و مؤ ثرتر مى باشد. ناگفته نماند كه طب جديد طب سوزنى را رونق داد و تكميل نمود؛ چه قبل از كشف ميكرب سوزنهاى آلوده و ناپاك در بدن بيماران توليد عفونت كرده و بسيارى از بيماران را رهسپار گورستان مى نمود - طب سوزنى خورشيد تابانى بود كه جلوى آنرا ابر سياهى از جهل و خرافات پوشانده و فقط گاهگاهى چهره واقعى آن از پس ‍ ابرهاى تيره ظاهر مى شد ولى پس از جنگ جهانى دوم به پزشكان سنتى چين دستور داده شد كه چنانچه مايل باشند بيماران را با اين اصول قديم معالجه كنند بايستى يك دوره از طب جديد را ببينند و نيز به پزشكان تحصيل كرده اى اروپا نيز تذكر داده شد كه موقعى مى توانند از طب جديد را ببينند و نيز به پزشكان تحصيل كرده ى اروپا نيز تذكر داده شد كه موقعى مى توانند از طب جديد بهره بردارى كنند كه يك دوره از طب سنتى را خوانده و امتحان بدهند همين دستورات انقلاب بزرگى در طب سوزنى ايجاد كرد و سوزنهاى استريل و زنگ نزن جاى سوزنهاى كهنه و آلوده را گرفت و در نتيجه اثرات معجزه آساى طب سوزنى ظاهر گشت بطورى كه اكنون بيماران تحت مشكلترين عمليات جراحى قرار مى گيرند بدون آنكه با اصول جديد و روش هاى معمول امروز بى حس شوند. مثلا روى مغز عمل مى كنند در صورتى كه هوش و حواس بيمار بيدار است ، استخوان جمجمه ى او را برمى دارند و يا مغزش را باز مى كنند در حاليكه با پزشك و پرستاران صحبت مى كند. آنها با فروبردن سوزنهايى در بدن بيمار او را بى حس مى كنند و بر روى بدن آنها سخت ترين عمليات جراحى را انجام مى دهند و بيمار بلافاصله بعد از عمل جراحى از روى تخت خواب بلند مى شود، طب سوزنى بر اين عقيده ى چينى ها استوار شده است كه معتقدند نيروهاى مافوق طبيعت بر روى بدن انسان تاثير و نفوذ دارند اما عملا حقيقت چيز ديگرى است و روش آنها كاملا جسمى و مادى است ، بيماريهايى چون رماتيسم ، ميگرن و دردكمر و امثال اينها كه در رديف امراض جسمى است با اين روش به آسانى درمان مى شوند. همين امراض ‍ با درمان سنتى ايران نيز به آسانى معالجه شدند در حاليكه امروز تعداد مبتلايان به اين امراض زياد است و كمتر خانواده اى است كه يكى از افراد آن كم و بيش بدانها مبتلا نباشد.
طب سوزنى در ايران
پزشكان سنتى ايران با اين كه اطلاعى از وجود ميكرب هاى عفونى نداشتند معذلك به اثرات سوء آن واقف بوده و از فروبردن سوزن جز مواقع ضرورى و فوتى در بدن خوددارى مى كردند و بطورى كه شايع است روزى يك زن آبستن را كه ناگهان به حالت اغما افتاده بود نزد يكى از پزشكان سنتى مى برند و آن طبيب بدون تامل سوزنى در زير ناحيه قلب او فرو مى برد و بيمار بلافاصله به هوش آمده و با پاى خود به سوى منزل مى رود. در مورد اين بيمار اين شايعه وجود داشت كه دست جنين روى قلب مادر افتاده بود و با فرو بردن سوزن در بدن جنين دست خود را برداشته است . با اطلاعى كه ما از وضع رحم و محل استقرار جنين داريم اين عقيده كاملا نادرست و ناصحيح مى باشد و بدون شك عملى شبيه به طب سوزنى بوده است .
حجامت و مشت و مال
در ايران باستان حجامت و مشت و مال به جاى طب سوزنى به كار مى رفت و چنانچه گفتيم اطبا از فرو بردن سوزنهاى آلوده در بدن خوددارى مى كردند.
اصول طب سوزنى و حجامت از آنجا گرفته شد كه در عصر قبل از تاريخ متفكران متوجه شدند كه وقتى سربازى در ميدان جنگ مورد اصابت سنگ يا چاقو و شمشير قرار مى گيرد و زخمى برمى دارد به علت همين زخم بسيارى از بيماريهاى او بهبود مى يابد. اين كشف بزرگ به آنها آموخت كه با فروبردن سوزن و تيغ زدن مى توان برخى از امراض را شفا بخشيد و به همين علت دو هزار و ششصد سال قبل از ميلاد مسيح سوزن هاى فلزى و شاخ ‌هاى حجامت در چين و ايران وارد اصول تداوى گرديدند.
پزشكان جديد فلسفه حجامت را گرفتن خون و جلوگيرى از فشار زياد آن مى دانند در صورتى كه حقيقت چيز ديگرى بود و كاملا با طب سوزنى كه در پشت ديوار عظيم چين معمول بود ارتباط و شباهت داشت .
چينى ها در بدن انسان ششصد نقطه ى اسرارآميز پيدا كرده بودند و اطباى سنتى ايران نيز نقاط متعددى از بدن را براى حجامت پيدا كرده و هر ناحيه را براى معالجه يك مرض مخصوص حجامت مى كردند. اين روش كه در ايران قبل از اسلام معمول بود پس از ظهور اسلام همچنان برقرار ماند و قسمتى از دستورات آن وارد كتب مذهبى گرديد و ما امروز مى توانيم قسمتى از آنرا در كتاب طب الرضا كه منسوب به امام هشتم است مطالعه نماييم .
طبق مندرجات طب الرضا حجامت نقره را براى سنگينى سر سودمند مى دانستند.
نقره حفره ى كوچكى است كه در بالاى ستون فقرات در پشت گردن قرار دارد و فاصله آن با ستون فقرات تقريبا چهار انگشت است .
علاوه بر حجامت مشت و مال گردن و ماساژ اطراف اين حفره جهت درمان سردرد هم مفيد بود، و حجامت احذعين ناراحتيهاى چشم و صورت را درمان مى كند و به جريان خون در عضلات سر آرامش مى بخشد.
احذعين دورگى هستند كه در پشت گردن به چپ و راست كشيده شده اند براى درمان جوشهاى دهان و لثه حجامت را در زير چانه انجام مى دادند، حجامت در محل معروف به حجامتگاه كه بين دو كتف در پشت قرار دارد براى نجات انسان از خفقان و تنگى نفس و التهاب بود مخصوصا التهابى كه نتيجه ى امتلاء معده و زيادى حرارت بدن باشد.
حجامت بر روى ساق هاى پاها براى عوارض امعاء و دردهاى كليه و اختلال مثانه و رحم و خونريزى رحمى زياد توصيه و تجويز مى شد اين نوع حجامت براى درمان كورك ها و دملهاى جلدى هم نافع بود، در طب الرضا آدابى براى حجامت مى بينيد كه مربوط به تميز كردن و ضد عفونى كردن با عطريات و مواد ضدعفونى كننده است .
فصد يا رگ زدن
گفتيم كه عده اى تصور مى كنند كه مقصود از حجامت گرفتن خون و به منظور كم كردن فشار آن بوده است در صورتى كه چنين نيست . حجامت نوعى درمان بود كه شباهت زيادى به طب سوزنى امروز داشت با اين فرق كه با رعايت اصول بهداشت انجام مى شد. براى جلوگيرى از فشار و غلظت خون در گذشته عمل فصد يا رگ زدن توصيه مى شد و آن نيز به انواع و اقسام در روى وريدهاى مختلف بدن صورت مى گرفت .
زالو انداختن نيز نوعى خونگيرى بود كه بوسيله انداختن زالو بر محلهايى كه خون فاسد جمع شده بود مى انداختند و دستورات مخصوصى داشت كه شرح آن مفصل است . بارى ، فصد، حجامت و زالو انداختن در نقاط مختلف بدن نوعى معالجه بود كه شباهت زيادى به طب سوزنى دارد و همانطور كه چينى ها سوزن را در نقاطى از بدن فرو مى برند كه ظاهرا هيچ ارتباطى با منشا مرض ندارد حجامت نيز در نقاطى از بدن انجام مى شد كه با محل تكوين بيمارى فاصله زيادى داشت .
چينى ها براى معالجه سر درد سوزن را در انگشت شست دست فرو مى برند براى معالجه كليه ها سوزن ها را در شانه داخل مى نمايند براى معالجه زكام سوزن را در ناحيه كبد فرو مى نمايند و همانطور كه گفتيم تاكنون ششصد نقطه در بدن كشف كرده اند كه براى معالجه بيماريهاى گوناگون مورد استفاده قرار مى گيرند. اين ششصد نقطه به دوازده سيستم خاص ‍ دسته بندى شده و بوسيله يك نصف النهار فرضى بهم متصل مى شوند، هر نصف النهار يا مجموعه نقاط به يكى از اعضاى اصلى بدن مربوط مى شود مثل قلب ، كبد، ريه ها، كليه ها و غيره ، نصف النهار قلب از روى قلب شروع مى شود و بعد از گذشتن از بازوها به انگشت هاى كوچك در دست خاتمه پيدا مى كند، دردهاى سخت و ذات الريه را مربوط به اين نصف النهار مى دانند.
علاوه بر حجامت و مشت و مال كه شباهت زيادى به طب سوزنى دارند پزشكان سنتى ايران و طب عوام بسيارى از امراض را با نيش زنبور كه نوعى سوزن زدن است معالجه مى كردند و من در اينجا بى مناسبت نمى دانم كه يكى ديگر از خاطرات ايام جوانى خود را براى شما شرح دهم البته اين موضوع يك داستان واقعى است و به طب سنتى ايران ارتباطى ندارد.
تقريبا پنجاه سال قبل در جنوب تهران مكتب خانه هاى متعددى وجود داشت كه معلم يكى از آنها مبتلا به پا درد شديد شبيه روماتيسم مزمن بود، يك روز يك شاگرد شرور كه از اين معلم دلخوش نبود پاكتى را جلوى لانه زنبور گرفت و تعداد زيادى زنبور را در آن جمع كرده به مكتب مى آورد و چون مى بيند معلم مشغول نماز است . موقع را مغتنم شمرده دهانه پاكت را در پاچه ى شلوار او باز مى كند و به اين ترتيب ده ها زنبور وارد شلوار او شده نيش فراوانى به او مى زنند، آقاى معلم در اثر اين عمل شيطانى يك شاگرد شرور و نفهم مسموم مى شود و چند روزى بسترى شده به معالجه مسموميت مى پردازد. و پس از يك هفته از بستر بيمارى بلند شده مشاهده مى كند كه ديگر از آن پا درد قديمى و صعب العلاج اثرى نيست . طبق مطالعاتى كه شده است زهر زنبور تاءثيرى در معالجه روماتيسم ندارد و تنها نيش زنبور بيمارى ايشان را درمان كرده است .
دانشكده طب سنتى
در حال حاضر افراط در مسئله ى تخصص و جدا شدن طبابت از داروسازى باعث توقف علم و گمراهى متخصصصان شده و در نتيجه بسيارى از امراض درمان ناپذير مانده است و تنها ايجاد يك دانشكده ى طب سنتى مى تواند انبوه تئوريها و مطالب كوچك و بزرگ را از لابلاى كتب قديم جمع كرده و با استفاده از علوم جديد آنها را به هم ربط داده و از تجربيات گذشتگان به نحو شايسته اى كه متناسب با عصر فضا باشد استفاده كند. در اين دانشكده مى توان كسانى را تربيت كرد كه هم گياهان دارويى را شناخته و هم بتوانند در معالجه بطور مستقيم بكار برده و پس از گرفتن نتيجه با كمك علوم و فنون داروسازى داروهاى جديد به عالم طب تقديم دارند موضوع تلفيق و تركيب علوم پزشكى با داروسازى و غذاشناسى هم اكنون مورد توجه كشورهاى مترقى قرار گرفته ولى در ايران كه پيشرو اين فنون بوده است به آن توجهى نمى شود، هم اكنون در فرانسه چهارصد پزشك در طب سوزنى تخصص گرفته و مشغول مطالعه براى استفاده از اين تجربيات مى باشند و به عبارت ديگر دانشمندان غرب كه هميشه روش هاى شرقى را تحقير مى كردند تازه از خواب غفلت بيدار شده و فهميده اند كه تمام رازها و كليدهاى دانش تنها در دست آنها نيست بلكه دانشمندان شرقى همانگونه كه در گذشته پيشرو علم و دانش بوده اند باز هم مى توانند راهنماى خوبى براى تحقيق باشند. كتاب زبان خوراكيها در نتيجه چهل سال مطالعه در كتب جديد و قديم در رشته هاى غذاشناسى و داروسازى و استفاده از تجربيات چهارهزار ساله ى دانشمندان ايرانى راهنماى كوچكى براى احياى درمان سنتى ايران است و مى تواند يك انقلاب بزرگ در فنون درمان بر پا كرده و بيماران صعب العلاج را كمك و يارى نمايد.
در حال حاضر در دانشگاه هاى ما رشته هاى گوناگون وجود دارد و باز شدن يك رشته تحت عنوان طب سنتى نه تنها ضررى ندارد بلكه مى تواند منشاء خدمات بزرگ پزشكى شده و راه تحقيق را براى دانشكده هاى پزشكى و داروسازى هموار نمايد. ما در زبان خوراكيها ضمن معرفى خواص درمانى گياهان و معجزاتى كه از اين خوراكيها سر زده و مى زند صحبت مى كنيم و از خطراتى كه در نتيجه ى كنار گذاشتن و متروك شدن درمان گياهى دامنگير بشريت شده است پرده برمى داريم و راه و چاه را نشان مى دهيم و از خوانندگان مى خواهيم ما را در احياى درمان سنتى ايران و شناسانيدن خواص درمانى خوراكيها كمك نمايند تا بتوانيم اسرار بسيارى از تجربيات گذشته را فاش كرده ، داروهاى جديد به عالم پزشكى و داروسازى تقديم نماييم .
در طب جديد شما با داروهايى روبرو مى شويد كه با بدن انسان بيگانه بوده و ضررشان بيش از منفعتشان مى باشد. استعمال اين داروها از نظر هدف طبابت نقض غرض است مثلا دسته اى از اين داروهاى خوش ظاهر و بد باطن به داروهاى آرام بخش معروف شده اند و در دنياى آشفته و پر جنجال كنونى كه اضطراب و دلهره تواءم با اندوه فراوان روز به روز زيادتر مى شود اين دسته از داروها خريدار بسيار دارند. عوارض اين داروها عبارتند از اختلالات كبدى ، زردى ، يرقان ، كم شدن مقاومت بدن در مقابل امراض ‍ عفونى و افزايش احساس عدم تاءمين سلامتى و بالاخره معتاد و اسير دارو شدن است . پزشكان و داروسازان غرب زده كه اجازه ى كوچكترين اظهار نظر و انتقاد نسبت بكارهاى علمى اروپائيان را ندارند و آنهايى كه بنده زرخريد كارخانجات داروسازى و نمايندگان فروش آنها شده اند و حتى آنهايى كه به مختصر منفعت فروش نمونه هاى طبى دل خوش كرده و مرتبا داروهاى ساخت كارخانجات خارجى را روى بيماران آزمايش مى كنند دلالان مظلمه اى هستند كه نمى گذارند درمان سنتى در ايران رواج پيدا كرده و مردم با داروهاى اصلى خود آشنا شوند.
كمبود عوامل غذايى
اخيرا كمبود عوامل غذايى توجه دانشمندان و كارشناسان جهانى را بخود جلب كرده و موضوع گرسنگى بصورت بزرگترين مشكل قرن فضا در آمده است اين شبحى است كه دنيا را به سوى نيستى مى برد، بلاى گرسنگى خطرى بالاتر از بمب اتم و مساءله اى مشكل تر از امور سياسى است . صحبت از بود و نبود انسانى است زياد گرسنگى نمى شناسد و در برابر آن فقير و غنى يكسان مى باشند، ما در اينجا دو راه بيشتر نداريم يا بايد براى رفع اين گرسنگى ها چاره اى بينديشيم و يا خود را براى شركت در مجلس ‍ ترحيم بشريت آماده سازيم .
ما در اين كتاب از يك نوع گرسنگى صحبت مى كنيم كه مربوط به خشكسالى و قهر طبيعت نيست بلكه ساخته و پرداخته ى تمدن و طب جديد است ؛ تمدنى كه خوراكيها را تصفيه كرده به خورد ما ميدهد و طبى كه داروها را با طرق شيميايى ساخته و گياهان را جوهركشى كرده بطور خالص جهت درمان عرضه مى دارد و به عبارت ديگر معنى گرسنگى تنها محروميت از خوردن غذا جهت رفع گرسنگى نيست بلكه محروميت از جذب بيش از چهل نوع عامل حياتى است .
اگر در گذشته عده اى معدود در اثر فقر و فاقه و بى خوراكى مى مردند در حال حاضر اكثريتى در حدود هفتاد درصد جمعيت جهان دچار كمبود يكى از عوامل لازم براى ادامه ى زندگانى مى باشند. عواملى كه فقدان يكى از آنها موجب مرض و بالاخره مرگ زودرس مى شود و مردم را عليل و ناتوان مى سازد. اگر در سال هاى قحطى كمبود غذا يكى از علل مرگ و مير و اشائه ى امراض عفونى و مسرى بود امروزه تعداد قربانيان تغذيه ناقص و گرسنگى نامرئى به مراتب زيادتر از سال هاى قحطى مى باشد.
تغذيه ناقص
در سالهاى قحطى فقدان كامل مواد غذايى توليد گرسنگى حاد كرده و بينوايان را دسته دسته به سوى گورستان ميفرستد اما گرسنگى نامرئى كه ما در اين كتاب با آن روبرو هستيم مزمن بوده جماعات بيشترى را كه در بين آنها طبقات مرفه زياد ديده مى شوند مبتلا به مرگ تدريجى كرده ، به سوى هلاكت مى برد. دانش نوين در راه بهبود بخشيدن به وضع زندگانى بشر سهم بسزايى دارد و مى توان گفت تا در راه بهبود بخشيدن به وضع زندگانى بشر سهم بسزايى دارد و مى توان گفت تا اندازه اى جلوى گرسنگى آشكار را گرفته است طب و داروسازى جديد هم در تسكين آلام بشريت اثرى فورى ولى غير قطعى دارند، علوم جديد با شيرين كردن آب درياها و تكميل وسايل سريع حمل و نقل مسئله ى گرسنگى مرئى را جبران كرده ولى در راه رفع گرسنگى هاى پنهانى نه تنها تاكنون قدمى برنداشته بلكه روز بروز آنرا شديدتر مى كند. داروهاى جديد مخصوصا داروهاى آرامبخش و مسكن ظاهرى آراسته دارند. بيماران با خوردن اين داروهاى خوش ظاهر و بدباطن مدت كمى راحت مى شوند ولى كم كم به آن عادت كرده اسير عوارض آن شده ، دچار كمبود عوامل غذايى و گرسنگى نامرئى مى گردند.
پزشك جديد به منشاء اصلى مرض كه همانا گرسنگى پنهانى و فقدان يكى از عوامل حياتى است چندان كارى ندارد و عوارض بعدى دارو را هم در نظر نمى گيرد او ميكرب را كه عامل دست دوم بيمارى است مى كشد ولى به كمبود عوامل غذايى كه بدن را مستعد براى رشد آن ميكرب كرده است كمتر توجه مى كند و زهرابه هايى را كه ميكرب هنگام رشد از خود ترشح كرده و محيط بدن را آلوده و مسموم ساخته است از بين نمى برد.
عصر ما دوران سوداگرى خشن و مبارزه براى بدست آوردن منافع زياد است و همين امر سبب شده است كه علوم جديد به جاى آنكه در راه رفاه جوامع بشرى قرار گيرند به سود سرمايه داران قدم برمى دارند و علم پزشكى و داروسازى نيز كه به عقيده ما از علوم روحانى بوده و هست خواه و ناخواه به صورت مستعمره ى شركت ها و كارتل هاى بزرگ دارويى در آمده است .
هدف از انتشار كتاب زبان خوراكيها
هدف اصلى ما از معرفى خوراكيها نشان دادن راه بقاى هستى است . ما براى فرزندان آدم طول عمر همراه با تندرستى مى خواهيم . ما با خوراكيهاى متنوعى كه طبيعت براى ما خلق كرده است به جنگ با گرسنگى ناآشكار مى رويم و با اين اسلحه كارى اهريمن گرسنگى هاى نامرئى را نابود مى سازيم و انسان را از شر اثرات شوم و ننگ آور اين مصايب عمومى رهايى مى بخشيم .
در اين كتاب ، خوراكيها، با زبان خويش كه خيلى ساده و خودمانى است خود را به شما معرفى مى كنند و شما را نسبت به آينده اى درخشان اميدوار مى سازند. شكى نيست كه باز هم عده اى جيره خواران استعمار عليه اين كتاب قيام خواهند نمود و دلايل ما را رد كرده با تئوريهاى پوسيده و زنگ زده ى خود كه مدت ها است كهنه و باطل شده است مانع توجه شما به خوراكيها و داروهاى واقعى شده و نمى گذارند جامعه سلامتى از دست رفته ى خود را بازيابد.
زبان خوراكيها معيار سنجش عقل و خرد خوانندگان است ، دسته اى نمى خواهند حقيقت خوراكيها را بفهمند و قبول كنند كه سرچشمه تمام آلام و بيماريها گرسنگى پنهانى است كه با پيشرفت تمدن روز بروز زيادتر مى شود. دسته اى ديگر برعكس اين كتاب را مشعل راه خود قرار داده ، خواهند كوشيد با استفاده از مظاهر تمدن جديد از مواهب طبيعت استفاده كرده و با كمك خوراكيهاى گوناگون گرسنگيهاى نامرئى خود را بر طرف كرده مصائب ناشى از اين فقر و بينوايى را از بين ببرند.
ما در اين كتاب بخوبى نشان خواهيم داد كه با اتخاذ يك رويه ى علمى و منطقى و بكاربردن فنون نوين در كشاورزى و داروسازى مى توان ريشه ى اين گرسنگيهاى پنهانى را از بين برد.
سخت ترين مصائب
عده اى شكست در عشق و ناكامى را بزرگترين مصيبت ها مى دانند، دسته اى ديگر فقر و ندارى را بلاى عظيم مى شمارند و گروهى فقدان عزيزان را مصيبتى بسيار بزرگ ديده اند ولى به نظر من گرسنگى از تمام اين مصائب سخت تر است . وقتى عارضه ى گرسنگى را با بلاها و مصيبت هاى ديگرى كه گريبانگير بشر شده است مانند جنگ و بيماريهاى همه گير مقايسه مى كنيم به اين نتيجه مى رسيم كه براى انسان رنجى سخت تر از آن نبوده و دردى صعب العلاج تر از آن نيست . حال ممكن است بپرسيد كه چرا تاكنون دانشمندان و متفكرين بزرگ درباره ى اين فاجعه مطالعه نكرده و حرفى نزده اند؟ در جواب بايد گفت كه توجه به فقر و بينوايى از قديم مورد نظر بوده و حتى عده اى آنرا لازمه جوامع انسانى مى دانستند چنانچه بودا عقيده دارد كه عضق و گرسنگى هسته ى اصلى تاريخ بشر است و دسته اى هم گفته اند گرسنگى و عشق دنيا را اداره مى نمايند و عرفا و صوفيان نيز فقر را يكى از مراحل اشراق و جذبه دانسته و به اين حديث نبوى كه فرمودند فقر باعث فخر من است اشاره مى نمايند در صورتى كه در اخبار اسلامى آمده است كه فقر سياه رويى در دو جهان است .
جور دشمن چه كند گر نكشد طالب دوست
گنج و مار و گل و خار و غم و شادى بهم است
و اما اينكه چرا تاكنون درباره ى اين موضوع كتابى نوشته نشده و شرح مفصل آن به ميان نيامده ؟ بايد گفت كه انسان هميشه از اظهار گرسنگى شرم داشته و به قناعت و درويشى خود را دلخوش داشته و با فقر و فاقه ساخته است . ولى در خلال سطور كتابهاى پزشكى و داروسازى قديم و جديد گر چه به صراحت اشاره اى نشده است ولى در همه احوال درمان بسيارى از كمبودها بيان شده و زياده روى و امساك از خوردن بعضى از غذاها را عامل بعضى از امراض دانسته اند. از جمله در كتب طبى قديم ايران به صراحت نوشته اند خوردن شلغم از ابتلا به بيمارى جذام جلوگيرى مى كند و در حال حاضر ما مى دانيم كه در اين ريشه ى خوراكى مقدارى گوگرد، ارسنيك و روبيديم وجود دارد كه كمبود آنها شخص را مستعد گرفتن بيمارى جذام كرده و گرسنگى آنها سبب سرايت اين بيمارى خطرناك و پليد است و چنانچه شخص گرسنه ى اين عوامل مفيد نباشد ميكرب جذام با تمام سرسختى كه دارد قابل سرايت نيست .
بارى زيان كمبود عوامل غذايى و ضربات شلاق گرسنگى پنهانى دردناكتر و سنگين تر از خسارات ناشى از جنگ ، زلزله و سيل و ساير بلاهاى آسمانى و بيماريهاى همه گير است .
طبق محاسباتى كه شده است تلفات جنگ و بيماريهاى همه گير حداكثر پس از ده سال جبران مى شود ولى پس از يك قحطى بزرگ آنهايى كه جان به سلامت بدر مى برند تا پايان عمر قادر به جبران عوارض گرسنگى نبوده و همچنان ضعيف و رنجور باقى مى مانند.
گرسنگى نامرئى بارآورترين بذر مصائب و آفات زندگانى است .
گرسنگى نامرئى
مقصود ما در اين كتاب از گرسنگى بى خوراكى كامل نيست بلكه ما از كمبودهائى سخن مى گوييم كه بطور محرمانه و پنهانى بدون احساس ‍ گرسنگى وجود انسان را مى كاهد و ضربات تازيانه ى آن ايجاد غم و اندوه مى نمايد و پس از چندى ايجاد رنج و كسالت مى كند. اين همان گرسنگى است كه بچه را در شكم مادر شقى مى كند و عده اى را جانى بالفطره بدنيا مى آورد. اين همان گرسنگى است كه بيماريها را در يك خانواده ارثى مى كند. گرسنگى پنهانى برجسته ترين مصيبتى است كه تمدن جديد بانى آن بوده ولى به آسانى قابل درمان نيست .
علل گرسنگى هاى مخفى
نخستين علت اين گرسنگيهاى پنهانى يكنواخت بودن خوراك انسان هاى متمدن است كه بايستى آنرا زاييده ى تمدن جديد و شهرنشينى دانست . خوارك امروز ما با خوراكيهاى نياكان ما همانقدر اختلاف دارد كه داروهاى جديد با داروهاى گياهى دارند. ما به تغذيه با غذاهاى محدود عادت كرده ايم در صورتى كه انسانهاى اوليه انواع زيادى از گياهان وحشى و حيوانات مختلف را در اختيار داشته اند. در اصول تداوى نيز هر چند تعداد اقلام داروهاى اختصاصى امروز زياد است ولى بطور قطع مى توان گفت كه مواد اوليه ى آنها چندان زياد نيست و چون براى تاءثير بيشتر جوهركشى مى شوند بسيارى از مواد مفيد خود را از دست داده اند.
در روى زمين كه محل سكونت ما است نزديك به دو ميليون نوع حيوان شناخته شده است و از بين آنها فقط پنجاه نوع در تغذيه ى انسان بكار مى رود. هم اكنون قبايل نيم وحشى آفريقا بيش از صد و بيست نوع ميوه ، چهل و شش نوع غله ، 75 نوع بنشن و صد و هفتاد نوع سبزى خوراكى دارند در همين ايران ما اگر انواع سبزيهاى صحرايى را با تعداد معدودى سبزيهاى پرورش يافته و بستانى كه ما براى تغذيه ى خود انتخاب كرده ايم مقايسه كنيم به اختلاف زياد آنها پى خواهيم برد. اگر خوراك انسان از صورت محدود خارج شود كمبود امروز را بود فردا جبران خواهد كرد و برعكس يك نواخت بودن تغذيه ، كمبودها را به جاى خود باقى گذارده و عوارض آنرا كه چيزى جز گرسنگى مخفى نيست ظاهر مى سازد.
دومين علت اين گرسنگى پنهانى خوراكهاى مقوى و كم حجمى است كه انسان متمدن براى خوراك خود برگزيده است و با تصفيه آرد، قند، روغنها و چربيها آنها را از بسيارى از عوامل اصلى غذايى عارى ساخته است . وقتى ما گندم را با آسياب هاى بزرگ و سنگين چدنى آرد مى كنيم و سبوس آنرا با الك هاى بسيار نرم چند صفر مى گيريم از شانزده عامل غذايى كه در گندم وجود دارد دوازده عامل مفيد آنرا گرفته و دور مى ريزيم ؛ در نتيجه با خوردن نان سفيد كه چيزى جز نشاسته ندارد نسبت به دوازده عامل غذايى هدر رفته گرسنه مى شويم ، نانهاى سفيد كه محصول جديد الكهاى چند صفر است فاقد ويتامين و املاح مهم گياهى است و هنرى جز تخمير شدن در معده و سختن ناقص ندارد و مسئول پيدايش يبوست ، نفخ و بسيارى از امراض معدى و فساد خون مى باشد و معده و انساج بدن را براى رشد و نمو ميكربهاى عفونت زا مستعد و آماده مى سازد. همين موضوع در تصفيه چغندر و صنعت قندسازى مشاهده مى شود. چغندر يك نوع غذاى كامل است هم قند دارد و هم عواملى كه براى هضم و جذب قند و سوختن آن در بدن لازم است هم قند دارد و هم عواملى كه براى هضم و جذب قند و سوختن آن در بدن لازم است ولى قند سفيد چيزى جز قند ندارد. در بدن مى سوزد ولى سوختن آن با سوختن چغندر بدن فرق دارد زيرا ميانجى هايى كه براى سوختن قند بطور كامل لازم است در آن نيست به همين جهت است كه بد و ناقص مى سوزد يعنى دود مى كند و همين دود است كه تحريك مى نمايد و عمر ماشين بدن را كوتاه ساخته پيرى زودرس ‍ را به ارمغان مى آورد چشم را كم سو مى كند گوش را سنگين مى نمايد و ساير حواس را ضعيف مى سازد. نوشابه هاى الكلى نيز از اين تصفيه ى دامنه دار در امان نيستند. خداوند در قرآن مجيد منافع و مضار شراب را با هم مقايسه كرده و چون زيان آن بيشتر از فوايد آن مى باشد آنرا حرام كرده است ولى همين كه اين شراب تصفيه مى شود و به صورت عرق در مى آيد منافع آن بكلى از بين رفته يك مايع سوزنده و سوزان باقى مى ماند كه هنرش ‍ سوزاندن عوامل و ذخاير غذايى موجود در بدن است . كبد را خراب مى كند و انسان را نسبت به عوامل غذايى گرسنه مى نمايد و به همين جهت است كه مى بينيم گرسنگى و فقر نامرئى در نوشابه خواران بسيار زياد و چشم گير است و الكلى ها با اين كه ممكن است از نظر مالى غنى باشند ذخاير غذايى بدنشان از فقرا خيلى كمتر است .
******************
خوراكيهاى فراموش شده
مواد خوراكيها كه ما براى خود انتخاب كرده ايم در ظاهر نيرو بخش و مقوى هستند اما از نظر ويتامين ها و املاح معدنى و عوامل غذايى نسبت به گياهان پرورش نيافته و بيابانى بسيار فقير و ناتوان مى باشند. از سيصد و پنجاه هزار نوع گياه خوراكى فقط ششصد نوع آن كشت مى شود و در حقيقت پايه و اساس تغذيه ى انسان پانصد مرتبه ضعيف تر شده و سير نزولى داشته است . اقوام نيم وحشى با اين كه بهداشت صحيحى ندارند به مراتب سالم تر از اشخاص متمدن و شهرنشين مى باشند زيرا غذاى آنها بيشتر از گياهان وحشى بود بيمار پس از بهبودى با جسم و روح سالم قدم به عرصه ى زندگانى مى گذاشت زيرا با خوردن اين داروهاى طبيعى كمبود خود را جبران مى كرد و انبارهاى بدن را از ذخاير غذايى پر مى نمود و مدت زيادى تامين داشت .
در سرزمين پهناور ايران بيش از صد هزار گياه خوراكى كه هر يك داراى عناصر متفاوت و بسيارند مى رويد و هر يكى سرشار از عوامل و تركيبات غذايى است كه سابقا بسيارى از اين ها در مداواى بيماران بكار مى رفت و بهترين وسيله براى جبران گرسنگيهاى نامرئى بود مثلا بيمارى قند را با ميوه ها و سبزيهايى معالجه مى كردند كه غذاى لوزالمعده بوده و آنرا تشويق به ترشح انسولين مى نمودند ولى امروز با رژيم غلطى كه به اين دسته از مبتلايان مى دهند آنها را از خوردن غذاهاى اصلى واداشته و منحصرا به آنها گوشت مى دهند و در نتيجه خون آنها ترش شده و سبب پيدايش استن در ادرار آنها شده و بيمارى آنها سخت و بى درمان گرديده و سرانجام به مرگ بيمار خاتمه پيدا مى كند؛ حال آنكه ما مى دانيم كه بيمارى قند خودبخود كشنده نيست و چنانچه به شخص مبتلا رژيم صحيحى داده شود هرگز به عوارض خطرناك و كشنده ى اين مرض دچار نخواهد شد.
معرفى خوراكيها
حال اجازه فرماييد كه تعدادى از خوراكيها با شما صحبت كرده ، خود را به زبانى ساده معرفى كنند تا شما غذاهاى خود را بشناسيد و بدانيد كه غذاهاى شما دواهاى امراض شما نيز مى باشند و شما دارويى بهتر از غذا نداريد. شما در اين مقدمه دانستيد كه بيماريهاى شما عوارض گرسنگيهاى پنهانى هستند و اين ضربات شلاق گرسنگيهاى نامرئى است كه انسان را مى آزارد و رنجور مى كند و اين تازيانه ى كمبود و گرسنگى است كه بر سلولهاى بدن ما ضربه مى زند و جاى آن ها درد مى گيرد. اگر اين آلام را با قرص هاى مسكن و آرامبخش پنهان كنيم مثل ما مثل صاحب خانه است كه دزد به خانه ى او وارد شده و او چشمان خود را مى بندد تا دزد را نبيند. اگر ما به جاى خوردن اين داروهاى خوش ظاهر و بدباطن علت درد را جويا شويم و با اين دشمنانى كه به خانه وارد شده اند بجنگيم و با نيروى تدبير دزدان را فرارى دهيم بزرگترين خدمت را نسبت به خود انجام داده ايم .
غذاهايى كه در اين كتاب خود را شما معرفى مى كنند همه سرشار از عوامل مفيد غذايى هستند و براى اين كه به ماهيت اين عوامل پى ببريد در جزء آخر اين كتاب اين عوامل با شما صحبت خواهند كرد و چگونگى كار خود را بيان خواهند داشت و در جلدهاى بعدى اين كتاب تعداد ديگرى از خوراكيها با شما به گفتگو مى آيند و خود را معرفى مى كنند و در ضمن ، بسيارى از اسرار طبيعت را براى شما آشكار مى سازند.
گرسنگى مواد سفيده اى
هوايى كه استنشاق مى كنيم مخلوط با گازى است به نام ازت كه ظاهرا فايده اى جز رقيق كردن اكسيژن هوا ندارد و از راه تنفس به هيچوجه وارد تركيب بدن ما نمى شود ولى همين گاز يكى از عوامل غذايى لازم براى بدن انسان و حيوان است كه به صورت مواد سفيده اى شبيه سفيد تخم مرغ در آمده و جزو مصالح ساختمان بدن مى باشد. هم اكنون بسيارى از ساكنان روى زمين مبتلا به گرسنگى نامرئى مواد سفيده اى هستند و اين رايج ترين مظهر نقصان مواد غذايى است . فرق ماشين بدن ما با ماشين هاى ساخت بشر اين است كه اين ماشين بايستى تعميرات داخلى خود را شخصا و بطور خودكار انجام دهد. كار اين ماشين تنها سوختن نيست بلكه سوخت و ساز را عهده دار است يعنى هر جاى بدن خراب و فرسوده شود بايستى در آن قسمت نوسازى به عمل آيد.
مواد سفيده اى نشانه ى حيات بوده و شاخص جماد و حيوان مى باشند و چنانچه در سنگهاى آسمانى آثارى از تركيبات مواد سفيده اى پيدا شود دليل وجود زندگانى در كره اى است كه اين سنگ از آن جدا شده است . اكنون اجازه بفرماييد عنان سخن را به دست مواد سفيده اى بدهيم تا خود را با زبان خويش به شما معرفى كنند و عوارض كمبود خود را كه گرسنگى مواد سفيده اى است بيان دارند.
ما مواد سفيده اى هستيم
به ما مواد سفيده اى گويند چون مقدار زيادى از تركيبات سفيده ى تخم مرغ را تشكيل مى دهيم به ما مواد ازته نيز مى گويند چون شبه فلز ازت كه در هوا به صورت آلبومين نيز يكى ديگر از القاب ما است و چون كليه ها خراب شوند و نتوانند ادرار را صاف نمايند مقدارى آلبومين رد شده و با پيشاب خارج مى شود و چون در اين مرض مواد سفيده اى به جاى اين كه جذب عضلات بدن شوند خارج مى شوند شخص مبتلا به گرسنگى مواد سفيده اى شده و در عضلات او به جاى مواد ازته آب جمع شده بيمار پف كرده و ورم مى آورد.
قرارداد پاياپاى
بين حيوانات كه اشرف آنها انسان است ، با گياهان در روز ازل يك قرار داد تهاترى بسته شده است كه به موجب آن اسنان و حيوان غذاى اصلى گياهان را كه گاز كربن است تهيه كرده و با تنفس تحويل هوا مى دهند و گياهان با كمك نور و حرارت آفتاب اين گاز را از هوا گرفته تبديل به مواد غذايى مى كنند و شما اين مواد غذايى را خورده در ياخته هاى بدن خود مى سوزانيد و از نيروى آن بهره مند شده گاز آنرا مجددا تحويل هوا مى دهيد تا غذاى اصلى گياهان شود و تا زمانى كه رد و بدل و اين سير و گردش كربن بين حيوان و گياه وجود دارد زندگانى پا برجا است كه انسان و حيوان پس از مرگ فرارسيده است و به همين جهت است كه انسان و حيوان پس از مرگ به غذا احتياج ندارند و درخت نيز پس از خشك شدن گاز كربن از هوا نمى گيرد.
انسان و حيوان چه در زمين و چه در كرات ديگر آسمانى جايى زندگانى مى كنند كه گياه در آنجا باشد و گياه جايى سبز مى شود كه حيوان در آنجا زندگانى كند، پس وجود حيوان و گياه لازم و ملزوم يكديگرند و از اين رو است كه ما با قدرت تمام مى گوييم كه انسان و حيوان گياه خوار آفريده شده و تنها با گياه بايد به زندگانى خود ادامه دهند و اگر مى بينيد كه تعدادى از اين حيوانات درنده شده و تنها با گوشت حيوانات علفخوار زندگانى مى كنند اين يك امر غيرعادى و جزو مظالم طبيعت است كه جنگ غالب و مغلوب را بر پا كرده و انسان را نيز در اين جور و ستم شريك درندگان قرار داده است ولى در هر حال انسان تنها با گياه مى تواند به زندگانى عادى خود كه تواءم با سلامتى باشد ادامه دهد.
انسان امروز با استفاده ى مستقيم از گياهان و غيرمستقيم با خوراكهاى گوشتى و حيوانى تغذيه مى كند و كمتر درصدد استفاده از گوشت حيوانات درنده و گوشتخوار مى افتد.
اين مواد غذايى و گوشتى داراى مواد سفيده اى گوناگون هستند كه انواع آنها با هم از نظر ساختمانى فرق مى كنند. ما مواد سفيده اى مصالح ساختمانى بدن شما بوده و انواع و اقسام داريم كه هر نوع ما در يك جا بكار مخصوصى مى آيد و تمام انواع ما در يك خوراك جمع نيست و اين كه عده اى معتقدند كه تنها مواد حيوانى هستند كه داراى تمام انواع ما مى باشند و خوراكيهايى مثل شير، تخم مرغ و گوشت جامع جميع اقسام ما هستند صحيح نيست ، گروهى از اقسام ما براى رشد و نمو و دسته اى براى ساختمان و بدل ما يتحلل بكار مى روند و براى ساختمان ترميم و تعمير قسمت هاى مختلف بدن نوعى مخصوص از اين مصالح بكار مى رود. به عبارت ديگر مصالح ساختمان چشم با ابرو فرق داشته و مصالح ساختمان پوست با رگ ها متفاوت است همانطور كه براى ساختمان منزل در داخل ديوار يك نوع آجر مصرف دارد و براى طاق زدن نوعى ديگر و براى فرش حياط و اتاقها انواعى ديگر. انواع حيوانى ما از نظر كميت زيادتر و از نظر كيفيت پست تر مى باشند انواع و اقسام حيوانى ما جزو پروتئين هاى ناقص به شمار مى روند زيرا هميشه از چند نوع ترشى سفيده اى (اسيدهاى آمينه ) محروم مى باشند و به همين جهت است كه انسان هميشه به مواد سفيده اى گياهى احتياج دارد و تنها با خوردن غذاهاى حيوانى رفع نياز انسان نخواهد شد. براى ادامه زندگانى نيم مصنوعى كنونى انسان هميشه بايد مواد گياهى و حيوانى را با هم مصرف كند، عده اى متخصصين عقيده دارند كه انسان نيم مصنوعى كنونى بايستى نصف احتياجات سفيده اى خود را از گياهان و نصف ديگر آنرا از مواد حيوانى بگيرد.
پروتئين هايى كه منشا حيوانى دارند هميشه از گرانبهاترين مواد غذايى هستند و به همين جهت است كه بينوايان كمتر به آنها دسترسى داشته و غالبا مبتلا به گرسنگى آنها هستند و برعكس اغنيا كه شكم خود را گورستان حيوانات كرده و منحصرا با گوشت تغذيه مى كنند دچار كمبود دسته اى ديگر از مواد سفيده اى مى شوند كه بيشتر در گياهان وجود دارند و براى اطلاع اين دسته بايد بگوييم كه تنها مواد گياهى هستند كه مى توانند به تنهايى رفع گرسنگى مواد ازته را كرده و سلامتى را حفظ نمايند ولى اكتفا كردن به مواد گوشتى براى انسان كافى نيست . در دنياى امروز گرسنگى ما مواد سفيده اى چه در بينوايان و چه در ثروتمندان عموميت دارد و عواقب اين گرسنگى بسيار شوم و وخيم است . كودكان فقير را بايد نخستين قربانى اين گرسنگى دانست و به همين جهت رشد آنها را نازپروردگان طبقات مرفه كمتر است عقب ماندگى آنها در وزن ، در قد و در رشد ديده مى شود زيرا گرسنگى ما موماد سفيده اى شما را هميشه پست و عقب مانده نگاه مى دارد، در ايران بلندى قد، ساختمان بدن و مقاومت جسمانى شاهسون ها و عشايرى كه شغلشان گله دارى بوده و مواد كامل حيوانى و گياهى در اختيار دارند به مراتب بيشتر از ساكنان كوير و نواحى خشك است . شاهسون ها كه غذايشان از نظر سفيده اى حيوانى و انسانى كامل است و گوشت و لبنيات و حبوبات زياد مى خورند هرگز دچار كمبود مواد سفيده اى نمى شوند. در بند پى و كلاردشت از نواحى مازندران مردمان بلند قدى ديده مى شوند كه داراى اندام كشيده و سينه هاى فراخ مى باشند و در صورتى كه شهرنشينان و دهاتيهاى نزديك بابل كه منحصرا با برنج تغذيه مى كنند داراى قدى متوسط و هيكلى گوشت آلود و شكم بزرگ ميباشند و اخيرا كه وضع مالى ساكنان اين نواحى بهتر شده و تغذيه ى بهترى پيدا كرده اند روزبروز اين نقايض برطرف مى شود، اگر مردم مازندران را با گيلانى و كسانى كه در اطراف دريا زندگانى مى كنند و با صيد ماهى و خوردن مواد گياهى زندگانى مى كنند مقايسه كنيد همين نتيجه را خواهيد ديد. اگر مردم امروز خوزستان را با نسل سى چهل سال قبل مقايسه كنيد و باز همين نتيجه به دست شما خواهيد رسيد زيرا در گذشته مردم اين است كه امروز زرخيز است در كنار كرخه و كارون دچار كم آبى بوده و زراعت كافى نداشتند و حتى از صيد ماهى محروم بودند ولى امروز هم بهترين ميوه ها و سبزيها را در اختيار دارند و هم به قدر كافى گوشت و لبنيات مى خورند و هم از ماهيهاى صيد شده استفاده مى كنند و به همين جهت است كه كمبود مواد سفيده اى است . كوتوله ها و سياه پوستانى كه در نقاط استوايى زندگانى مى كنند و سرخ پوستان هند و چين كه تغذيه آن ها منحصر به مواد گياهى و غلات است آنها نيز دچار همين گرسنگى مى باشند زيرا آب و هوا در مناطق استوايى براى گله دارى نيز مساعد نيست و در آن جا مواد غذايى حيوانى كمياب است و اگر خوب دقت كنيم تنها مردم بلند قد نواحى گرمسيرى همان شبانان و گله چرانان مى باشند و همچنين مى بينيم كه اعراب بدوى كه در صحارى خشك زندگانى مى كنند و از علف هاى بيابانى ميخورند قدى بلند و اندامى كشيده دارند. اهالى بربر ساكن افريقا و سودانى ها كه در مراتع آفريقا و جنگل زندگى مى كنند و از بركت روخانه ى نيل بهره مند شده غذاى حيوانى و نباتى بيشترى دارند از همين دسته مى باشند. زيان كمبود ما مواد سفيده اى منحصر به كوتاهى قد و خپلگى نيست بلكه عواقب وخيم ترى دارد كه بدترين آنها كاهش مقاومت بدن در برابر بيماريها است فراوانى بيماريهاى سل و جذام در بين افراد فقير و بينوا بهترين شاهد اين ادعا مى باشد. نود و پنج درصد جذاميان ايران ساكنان دهات كوهستانى مى باشند كه غذاى آنها غالبا نان خشك خالى يا گاهى شير و لبنيات بوده و از خوردن سبزيها و حبوبات محروم مى باشند. امروزه ثابت شده است كه بيمارى جذام با اين كه ميكربى سر سخت دارد سرايت مستقيم ندارد بلكه به كسانى سرايت مى كند كه غذاى كافى و كامل ندارند و به همين جهت نخستين شكار اين بيمارى پليد شبان هايى هستند كه غذاى آنها منحصر به شير و به ندرت مواد گوشتى بوده و از خوردن مواد سفيده اى گياهى محروم مى بûV.سل با اين كه از خانواده ى ميكرب جذام است غالبا اشخاص شهرنشين و دهاتى هستند كه دسترسى كامل به مواد سفيده اى حيوانى و گوشت و لبنيات ندارند.
اغنيا و ثروتمندانى كه زندگانى مرفهى دارند ممكن است در داخل معده و روده هاى آنها تعدادى كرم و انگل وجود داشته باشد ولى همانطور كه گربه و سگ خانگى كه غذاى كافى به آنها مى دهند هرگز درصدد اذيت و آزار اهالى خانه نبوده و دزدى نمى كنند اين كرم ها نيز در بدن اغنيا اهلى شده و از غذاهاى اضافى تغذيه كرده خون آنها را نمى مكند در صورتى كه همين كرم ها در بدن بينوايان وحشى و خونخوار بوده اندام بدن ميزبان آنها ضعيف و رنگ چهره ى آنها را زرد مى كنند.
بيماريهاى ديگرى كه از كمبود مواد سفيده اىحاصل مى شود
ورم گرسنگى ، پف كردن سر و صورت و دست و پا و ماهيچه اى و ستونى شدن ساق پا و بدريختى و زشتى از عوارض گرسنگى مواد سفيده اى است ، اشخاص لاغرى كه يك مرتبه شروع به چاق شدن مى نمايند ابتدا صورتشان پف كرده و بعد پاهايشان كلفت و ستونى مى شود، علت اين بيمارى جمع شدن آب به جاى مواد سفيده اى مى باشد.
انواع حيوانى ما در گوشت ، شير و تخم مرغ ديده مى شود و انواع نباتى ما در غلات ، حبوبات و دانه هاى روغنى و مقدار كمى در سبزيها موجود است . در كنجد در حدود 24 نوع ما ديده شده و ماش نيز داراى اقسام مختلف ما مى باشد، قدرت موجود در آجيل ها قبل از مواد روغنى آنها مربوط به ما مواد سفيده اى مى باشد، لوبياى روغنى كه كشت آن به تازگى در ايران معروف شده و به آن شلغوزه مى گويند نيز منبع مهمى از مواد سفيده اى است .
بقيه ى عوامل غذايى در آخر كتاب خود را بشما معرفى خواهند كرد. و اكنون اجازه فرماييد خوراكيها يكى پس از ديگرى خود را معرفى كنند.
اسم من ((كنگر)) است
در من املاح بسيارى موجود است
ترشحات غدد را زياد مى كنم
خودم براى كليه و مثانه مضرم ، اما ريشه ام براى آنها مفيد است
هضم غذا را آسان مى كنم و جراحات روده را التيام مى دهم براى آن ها كه بمرض پيسى گرفتارند مرا توصيه كنيد...
كنگر چو برآورد سر از خاك زمين گفت
خرما نتوان خورد ازين خار كه كشتيم
اسم من كنگر است . به عربى به من عكوب - سلبين و خربع گويند و در كتب قديم حرشف - كندل - جندل - كعيب - كعوب و عقوب ذكر كرده اند، زادگاه اوليه من صحارى خشك ايران و آسيا و آفريقا مى باشد. با اينكه شما ايرانيان در دنيا به وطن پرستى معروف مى باشيد، معذلك جاى بسى تعجب است كه در كتابهاى جديد مرتبا از ((آرتيشو)) كه يك گياه خارجى بوده و اكثر مردم آنرا نمى شناسند، و طرز پختن و خوردن آنرا نمى دانند، تعريف مى كنيد و هيچگونه اسمى از من و منافع سرشار من كه يك گياه ايرانى بوده ، و از قديم به صورت خورش و مخلوط با ماست و كشك مصرف داشته ام نمى بريد.
غذاشناسان اروپايى مرا نمى شناسند و چون مخصوص بيابانهاى خشك و لم يزرع بوده و تاكنون اهلى نشده ، و از كودهاى شيميايى بهره مند نشده ام ، در اروپا بعمل نمى آيم و در بازار آنجا وارد نشده ام و با اين وصف جاى تعجب است كه بعضى ها نوع بزرگ مرا كنگر فرنگى مى خوانند و عده اى هم آرتيشو را كنگر فرنگى مى دانند و اين هم صحيح نيست . زيرا خواص ما با هم فرق بسيار دارد. من انواع و اقسام دارم و خواص ما تقريبا يكسان است . به انواع ماشكاعى - طوبه و كافيلو و كنگر خر مى گويند.
البته خر به معنى بزرگ است . من داراى ويتامين هاى ((آ)) ((ب )) و ((ئى )) هستم و املاح زيادى همراه دارم و نيز داراى هورمونهاى گياهى بوده ، و ترشحات غدد را تقويت مى نمايم و از اين رو در معالجات هورمونى مى توانم خدمات شايان و برجسته اى بنمايم . شهرت من در تقويت غرايز جنسى است ، ولى تنها يك مقوى ساده نيستم بلكه محرك شهوت بوده ، و آن را لذت بخش مى نمايم ...
دومين استفاده اى كه در معالجات هورمونى مى توان از من كرد، معالجه برص است . اين بيمارى نتيجه بر هم خوردن تعادل ترشحات غدد داخلى بوده ، و در طب جديد تاكنون راه معالجه ى قطعى پيدا نشده است . در حاليكه در گذشته ، پزشكانى بودند كه اين بيمارى را معالجه كرده و اسرار آنرا براى خانواده ى خود حفظ نموده و به ديگران نياموخته اند و چون اين اسرار بر زبان خوراكيها پوشيده نيست بر خوانندگان آن نيز بتدريج فاش ‍ خواهد شد. يكى از طرق معالجه پيسى در گذشته اين بود كه آب مرا گرفته ، با يك سوم آن موم و روغن مخلوط كرده و روى لكه هاى برص ‍ مى گذاشتند.
من بادشكن و پيشاب آور بوده ، و از شكم روش جلوگيرى مى كنم . به درمان مرض قند كمك مى نمايم ، هضم غذا را آسان مى كنم - كليه و مثانه را گرم مى نمايم زخم ريه و جراحات روده را التيام مى دهم . ضماد من جهت معالجه ((گرى )) مفيد بوده ، و از ريزش مو جلوگيرى مى نمايد. ضماد من جهت خوشبو كردن عرق بدن توصيه شده است . براى معالجه اورام سخت و خارش هاى پوستى مى توانيد از مرهمى كه جهت معالجه پيسى دستور دادم استفاده كنيد و اثر فورى آنرا ببينيد. ضماد ريشه من جهت سوختگى آتشس و پيچيدگى عصب نافع است . صمغ بوته ى من كه پيشينيان به آن كنگرزد مى گفتند، ايجاد قى مى كند و همراه آن صفرا و بلغم را خارج مى نمايد. ضماد آن اورام را فرو مى نشاند. مقدار خوراك آن از سه گرم تا هفت گرم است .
حال براى اين كه تصور نشود، زبان خوراكيها تعصب ملى داشته و فقط از خوراكيهايى بحث مى كند كه ايرانى الاصل باشند، عنان سخن را بدست آرتيشو مى دهم تا او هم خود را بشما معرفى كند.
آرتيشو
اسم من در زبان فرنگى ((آرتيشو)) مى باشد و در كتب قديم گياه شناسى بمن انگنار - انگيناز - و قناريه مى گفتند. بعضى ها هم بمن كنگر فرنگى و كنگر بستانى مى گويند. ميوه ى من صنوبرى و شبيه ميوه ى درخت كاج است . با اين فرق كه رنگ من سبز بوده ، و تك برگ هايى كه روى آن است تيغى شبيه سوزن قرار دارد.
براى پختن من ميوه ى مرا در ديگ طورى قرار دهيد كه ساقه آن بطرف پايين و برگهاى آن به سمت بالا باشد بعد كمى آب ريخته و روى آتش ملايم بگذاريد تا پخته شود، بعد به آن كمى نمك زده ، ميل نماييد. مقدار زيادى از املاح و مواد مؤ ثر و مفيد من در آن آب حل مى شود. باين جهت بهتر است آب مرا هم ميل فرماييد.
پخته من به آسانى هضم مى شود، و بهر معده اى حتى اگر ضعيف باشد سازگار است ، ولى من براى كليه و مثانه خوب نيستم ، و آنها را تحريك مى كنم اگر كليه ى شما خوب كار نمى كند، و يا مبتلا به سنگ كليه و مثانه هستيد بايد از خوردن من پرهيز نماييد.
زادگاه اوليه من نواحى بحرالروم است ، ولى امروزه در اكثر كشورها بمنظور استفاده ى غذايى و دارويى كاشته مى شوم . در ايران نيز چند سالى است مرا كاشته اند، و گاهگاهى در سبزى فروشيهاى لوكس پيدا مى شوم . قسمت مورد استفاده غذايى من انتهاى برگ هاى روى ميوه و طبق آن است ، در زبان فارسى به اين نوع طبق نهنج گويند - اين نهنج گوشتدار بوده ، و قسمتى از گوشت آن در برگها پيش رفته است . براى خوردن آن بايد ابتدا برگها را تك تك كنده ، و با كمك دندان گوشت آنها را به دندان بكشيد، و بعد گوشت نهنج را ميل نماييد. اگر ميوه من تازه باشد، تمام نهنج گوشتدار و قابل خوردن است .
ميوه من سرشار از ويتامين هاى ((آ)) و ((ب )) مى باشد و املاح معدنى مثل گوگرد و منگنز و فسفر زياد دارد. من اشتها را باز مى كنم ، خون را پاك مى نمايم ، و چربى و اوره ى خون را پايين مى آورم ، و براى مبتلايان به مرض ‍ قند مفيد مى باشم .
براى معالجه اسهال ، معمولا مرا خام مى خورند و براى اين كار معمولا از ميوه هاى تازه و جوان بايد استفاده نمود. اگر به خوردن خام من راغب نيستيد، مى توانيد آب مرا گرفته و نوش نماييد. به مادران بچه شيرده توصيه كنيد كه از خوردن من صرفنظر نمايند. زيرا من شير را در پستان خشك مى كنم .
براى مبتلايان به رماتيسم و نقرس و يرقان و سنگ كليه و مثانه مفيد مى باشم جوشانده ى ريشه من ، به تنهايى يا همراه با پوست بيد تب بر بوده ، تب و لرز را معالجه مى كند.
جوشاندن برگ من ، يعنى همان برگهايى كه روى نهنج صنوبرى قرار گرفته و سر آن سوزن دارد، يكى از دوستان كبد است .
ميوه ى پخته ى مرا بلافاصله پس از پختن ميل نماييد، و آنها را براى روزها بعد نگاهدارى نكنيد. زيرا ميكروبهايى در روى آن رشد مى نمايند كه باعث دل درد و مسموميت مى شوند.
من ((بو مادران )) هستم
اسم من بومادران مى باشد. به من علف هزار برگ - زهرة القنديل هم گفته اند. در كتابهاى گياه شناسى قديم ايران ، اسم يك نوع من برنجاسب و نوعى ديگرم قيصوم ذكر شده است ، بطور خودرو در ايران و نقاط مختلف اروپا، در كنار جاده ها و دشت مى رويم ، سر شاخه هاى گلدار من داراى يك اسانس معطر فرار و چند تركيب دارويى است مقدارى اينولين - مواد چربى و مومى و كمى تانن هم دارم ، مرا در اروپا به عنوان تب بر و نيروبخش ‍ و ضد تشنج استعمال مى نمايند، مصرف من براى ادرار زياد مى كنم - تب شكن هستم جوهر مرا به صورت ماليدنى مى توانيد بر روى محل دردناك اورام و روماتيسم استعمال كنيد، و با وازلين و روغن هاى ديگر مخلوط كرده ، و بعنوان پماد يا كرم مسكن بكار بريد. جوشانده ى سر شاخه هاى گلدار من عادت ماهانه زنان را باز مى كند و زايمان را آسان مى سازد و سنگهاى كليه و مثانه را ميريزاند. ضماد من جهت درد سينه و انواع سردرد و سرسام بكار برده شده است . اين ضماد اورام را مى خواباند و اگر روى شقيقه بگذاريد، دماغ را باز مى كند. پاشيدن سوخته من روى زخم مفيد است - استنشاق آب جوشانده ى من جهت درمان زكام و نزله و آنفولانزا توصيه شده است ، اين جوشانده ضد تنگى نفس - معالجه تب و لرز - پاد زهر سموم و مسكن دردهاى مفاصل و عرق النساء مى باشد، بخورد و دود من حشرات را فرار مى دهد. اگر ضماد مرا روى محل نيش ‍ عقرب بگذاريد، فورا درد آنرا ساكت مى كنم . سوخته مرا براى جلوگيرى از خونريزى بكار مى برند، اگر ضماد مرا گرم گرم روى محل گرى بگذاريد به روييدن مو كمك مى كنم سابقا براى زود درآمدن ريش ، سر شاخه هاى مرا با روغن ترمس (باقلاى مصرى ) مخلوط كرده ، روى صورت جوانان و مردان كوسه مى گذاشتند و عقيده داشتند كه اثرش قطعى است . براى تسكين اعصاب دم كرده پنج درصد مرا بكار بريد.
اسم من ((ريواس )) است
مسرت بخش هستم
اگر اشتهاى صاف مى خواهيد به سراغ من بياييد.
مواظب باشيد در خوردن من زياده روى نكنيد.
در ريشه ام خواص بسيارى نهفته است
اگر از ريشه ام ضماد فراهم آوريد براى محكم شدن استخوان مفيد است
اسم من ريواس است - اعراب مرا معرب كرده ، ريباس و ريباج مى گويند در فارسى به ساقه ى زيرزمينى من كه عده اى به غلط آنرا ريشه مى دانند، ريوند و اعراب به آن راوند گويند - زادگاه اوليه من ايران ، چين و تبت است . در ايران در كوه هاى نيشابور - دره توچال - شهرستانك - حصار بند كرج - اطراف اروميه - كوه هاى رزوند - كوه هاى اطراف اراك - قلعه رستم - اشتران كوه - گنجنامه كردستان - چكاب - تراران تفرش - كوه هاى اطراف تبريز مخصوصا بين تبريز و خوى - كوه تخت بلقيس - دشت ارژن فارس - راجرد قم و بالاخره بلوچستان بطور خودرو به عمل مى آيم - در حاليكه ايرانيان بهترين نوع طبى مرا ريوند چينى مى دانند - هيئت تحريريه ى دائرة المعارف ((درولت )) فرانسه نوع ايرانى را مرغوبتر دانسته و آنرا سفيد و سلطنتى مى خوانند (درولت چاپ 1955 صفحه 1260) ساقه ى زيرزمينى من مدتها در زير زمين باقى مانده و رشد مى نمايند و همين كه به آب مى رسند، يك شاخه با برگ بيرون مى دهند - برگ هاى نمونه طبى من بلندتر بوده ، و شبيه دست مى باشند و اردشير را ((راوند دست )) از آن جهت گفته اند كه دستهايى بلند داشت . طبيعت برگ هاى من سرد است و داراى ويتامين هاى ((آ)) و ((ب )) و به مقدار زياد ويتامين ((ث )) است ، و از خواص آن يكى آن است كه لوزالمعده را وادار به ترشح انسولين نموده و قند خون را كم مى نمايد. برگ من داراى چندين نوع ترشى است و چون آنرا با كمى قند بجوشانند، طعم مطبوعى پيدا كرده ، و از سردى آن كاسته مى شود و به همين جهت است كه شربت من در بين ايرانيان دوستان فراوان دارد. من مسرت بخش - قابض - مقوى معده و روده ها هستم - پاك كننده جگر - اشتهاآور - برنده ى صفرا و مانع قى مى باشم - براى تنگ نفس و بواسير مفيد مى باشم - در امراض وبايى شكل و اسهال توصيه و تجويز شده ام - مداومت در خوردن من باعث پاكى خون مى شود و دمل را درمان مى نمايد. عصاره ى من جهت تقويت نيروى باصره و از بين بردن لكه هاى سفيد چشم تجويز شده است . ضماد من با آرد جو جهت باد سرخ - مورمور شدن بدن و آبله مفيد است - شهوت را كم مى كنم و مبتلايان به درد سينه و سرفه بايد از خوردن من پرهيز نمايند - اعصاب را ضعيف مى نمايم و زياده روى در خوردن من سبب قولنج و سنگ كليه و مثانه مى شود. مقدار خوراك برگ خالص من صد گرم مى باشد - قسمت هاى قرمز رنگ برگ من كه شبيه كف دست و پاى غاز مى باشد، بادشكن ، ملين و مسهل است و به علت داشتن ((اسيد اگزاليك )) براى مبتلايان به درد كليه و سنگ خوب نيست چون ساقه هاى من قند خون را كم مى كنند و توليد ضعف مى نمايند براى كسانى كه عقرب آنها را زده باشد خطرناك مى باشد چه قبل از گزيدن عقرب بخورند و چه بعد از آن !
ساقه هاى زيرزمينى نوع طبى من كه به ريوند معروف است ، مسهل قوى است و معده را ضد عفونى مى كند و پادزهر سموم مخصوصا سم عقرب است . اين عمل آن درست معكوس عمل ساقه هاى من مى باشد. در خوردن ريوند نبايد زياده روى كرد، زيرا در پاره اى از معده هاى ضعيف پس ‍ از عمل مسهلى ايجاد يبوست مى نمايد - آنهايى كه مبتلا به يبوست مزمن هستند و آنهايى كه غذا را ترشح مى كنند، بايد از آن پرهيز نمايند - اين ريشه به صورت گرد كوبيده ، در داروخانه ها تحت نام پودر ريوند در گذشته وجود داشت - اين گرد، ادرار و عادت ماهانه خانمها را باز مى كند. قوه ى جاذبه ى كبد را زياد مى كند و گرفتگى جگر و صفرا را باز مى نمايد و از گرفتگى طحال و امعاء جلوگيرى مى نمايد. بادشكن بوده ، درد كليه و مثانه و رحم را تسكين مى دهد. جهت خفقان ، سردرد و معده و كبد و يرقان تجويز شده و درمان اسهال است و مخصوصا براى اسهال خونى مفيد است . تخامه و دل درد را از بين مى برد. براى بواسير و نواسير مفيد بوده ، و تب ربع را معالجه مى كند و چون گرد ريشه مرا با لعاب بهدانه ساييده و حب نمايند و زير زبان نگاهداشته و آب آنرا فرو برند، براى سرفه كهنه و زيادى صفرا و درد شقيقه و سرگيجه و جنون نافع است . تنگ نفس و زخم هاى دهان را معالجه مى كند. اگر آنرا با عليله و صبر زرد مخلوط كرده و حب درست كنند و بخورند دماغ را باز مى كند و انواع سر درد را تسكين مى دهد. سرگيجه و ترس را از بين مى برد، وزوز كردن گوش و صدا كردن آنرا خاموش مى كند - ريشه نوع طبى من با سكنجبين ادرار را زياد مى نمايد و مخصوصا به كسانى كه ادرارشان بند آمده ، و با داروهاى ديگر باز نشده است هفت گرم ريشه مرا با ده گجرم تخم خربزه و ده گرم خارخاسك جوشانده بدهيد و اثر آنرا ببيند. جوشانده ى من با پرسياوشان جهت معالجه سياتيك و ضعف و درد مفاصل مفيد است . اگر تكه اى از ريشه مرا در دهن گذاشته و بمكيد و آب آنرا فروبريد، جهت جلوگيرى از خونريزى معده مفيد است . اگر جوشانده ى آنرا در بينى بريزيد نزله و زكام را برطرف مى كند. ضماد آن با سركه جهت كك و مك و جوشهاى عصبى و از بين بردن آثار ضربه نافع است . ضماد آن با آرد جو و پنيرك و مازو جهت محكم كردن استخوان شكسته و درد دررفتگى سودمند مى باشد. براى اطفال و اشخاص ضعيف البنيه زيان دارد. مقدار خوراك ريشه طبى من از پنج گرم تا هفت گرم است .
من ((انبه )) هستم
به فارسى به من ((انبه )) مى گويند و اعراب آنرا معرب كرده ((انبج )) خوانده اند در كتب قديمى ((موانبه )) و نغزك نيز ذكر شده است .
زادگاه اوليه من هندوستان و نواحى استوايى است و اكنون در بلوچستان است . غرغره ى اين عصاره ، مخلوط با كمى آب جهت دردگلو و اورام لوزتين بكار مى رود. پوست من داراى 15 تا 18 درصد تانن است ، و يك قاشق چاى خورى كوبيده آن دو مرتبه در روز براى معالجه اسهال كافى است ، برگ هاى مرا در هندوستان به يك دسته از پستانداران كه سم آنها دو شقه است مى دهند و از ادرار آن ها رنگ زردى مى گيرند كه در رنگرزى و نقاشى بكار مى رود، صمغ درخت من كمى در آب حل مى شود و از انواع صمغ عربى است .
درخت من از بزرگتر از درخت گردو است . ميوه من ابتدا گس و بعد ترش ‍ مى شود، و در اثر زياد ماندن در روى درخت ، كم كم شيرين مى گردد.
ميوه من بوى خوشى نظير عنبر دارد، مقوى جسم و روح و اعضاى دستگاه گوارش است . كليه و مثانه را باز و تقويت مى كند - دهان را خوشبو كرده ، و رنگ چهره را باز مى كند. براى خفقان سرفه - سياه سرفه - تنگ نفس و انواع سردرد و معالجه اسهال و دردهاى قولنجى زياد تجويز مى شود. مسكن عطش بوده ، اشخاص لاغر را فربه مى نمايد. پيشاب آور و ملين است . زياده روى در خوردن من براى صاحبان مزاج گرم خوب نيست ، و خوردن من در شكم خالى ناراحت كننده مى باشد مخصوصا نبايد ترشى مرا در موقع گرسنگى خورد، بلكه بهتر است ، آنرا در نيمه دوم غذا، يعنى موقعى كه التهاب گرسنگى خوابيد همراه با خوراك تناول نمود. مربا و ترشى من ، براى تقويت معده اثرى نيكو دارد.
اسم من ((سيب زمينى )) است
من از آمريكاى جنوبى آمده ام
مسكن دردهاى معدى هستم
مقوى قلب بوده ، لثه ها را محكم كرده و از خونريزى آن جلوگيرى مى كنم
تنورى ن ويتامين بيشترى دارد
از سرخ كردن من بپرهيزيد... و اگر زخم معده داريد از نوع اسلامبولى من استفاده كنيد....
به من در فارسى سيب زمينى مى گويند و چون در زمان ناصرالدين شاه ، ميرزا ملكم خان مرا به ايران آورد، مدتى به ((آلوملكم )) معروف بودم . اعراب به من بطاطا - بطاطس و بطاطه مى گويند و عده اى هم از آنها مرا ((تفاح الارض )) مى خوانند. زادگاه اوليه من آمريكاى جنوبى است و براى اولين بار ملاحان اسپانيايى مرا در كشور پرو پيدا كرده و در سال 1550 يعنى چهارصد و بيست سال قبل به اروپا آوردند، و از آن تاريخ كشت من در جهان شروع شد و اكنون در بيشتر كشورها به عمل مى آيم ، قسمت قابل استفاده من در تغذيه و درمان ، غده زيرزمينى است كه به نام سيب مشهور شده است .
گل و برگ من به علت داشتن سم سولانين چندان مصرفى ندارد. معذلك جوشانده سى در هزار آنها، خواب آور و آرامبخش است . براى رماتيسم - ضعف اعصاب و درد مفاصل تجويز مى شود. اگر اين شربت را با عسل شيرين كنيد، براى رفع عفونت هاى ريوى و معدى مفيد شناخته شده است . سم سولانين من با سم ساير خانواده ى ما فرق دارد. اين سم قى آور بوده . مردمك ديده را باز مى كند. توليد سرگيجه ، قولنج و اسهال مى نمايد. رنگ چهره را برافروخته و ايجاد تشنج مى كند، و درمان آن پس از شستشوى معده ، خوردن شير و تخم مرغ است . اين سم در تمام قسمت هاى بوته من وجود دارد و تنها در غده ى زيرزمينى من مقدار آن كم است ، ولى پس از جوانه زدن زياد مى شود و علامت آن سوزاندن بيخ گلو است . گرچه خوردن من در اين حالت براى تسكين دردهاى عصبى و معدى و خارش اگزما مفيد است ، ولى بايد از خوردن آن اجتناب كرد. من ملين هستم و به علت داشتن بيست ميلى گرم ويتامين ث درصد گرم ، ضد رقيق شدن و فساد خون بوده ، لثه ها را محكم و از خونريزى جلوگيرى مى كنم . اگر مرا پوست كنده در آب جوش بيندازيد، و بپزيد فقط چهل درصد از ويتامين ((ث )) خود را از دست داده ، و شصت درصد را حفظ مى كنم ، ولى اگر مرا در آب سرد انداخته و بعد بجوشانيد پنجاه درصد از ويتامين ((ث )) من از بين مى رود، و اگر پوست كنده بپزيد 65 درصد از ويتامين من نابود مى شود. تنورى و كباب شده من ويتامين بيشترى دارد.
علاوه بر ويتامين ((ث )) من داراى ويتامينهاى ((ب )) و املاح پتاسيم و فسفر آهن - منيزى و آهك هستم . به علت داشتن پنج گرم املاح پتاسيم در يك كيلوگرم ، مقوى قلب بوده و با داشتن مواد نشاسته اى ، براى مبتلايان به مرض قند زيان ندارم و اين دسته از بيماران مى توانند بجاى نان تنورى مرا ميل نمايند. ولى اگر مرا در آب انداخته بپزند، مقدارى از املاح من در آب حل شده ، و براى مبتلايان مفيد نيست ، مگر آنكه آب جوشانده مرا همراه با من نوش نمايند. به بيماران قلبى توصيه كنيد كه براى جبران كمبود پتاسيم ، يك رژيم غذايى با من بگيرند و براى اين كار، ابتدا چند روز شير زياد ميل نمايند و بعد سه روز متوالى هر روز يك كيلو تنورى يا پخته ى مرا بدون نمك زدن بتدريج در شش نوبت ميل نمايند و بجز من غذاى ديگرى نخورند. در روز سوم مقدار ادرار خيلى زياد مى شود و بايستى رژيم را قطع كنند. مقدار نشاسته در انواع من فرق مى كند. در انواع درشت من كه به سيب زمينى آردى معروف است ، زيادتر و در نوع اسلامبولى و فشندى كمتر است . من داراى دو تا سه درصد مواد ازته و نيم درصد چربى هستم .
بدترين غذايى كه در ايران با من درست مى كنند، سرخ كرده من است كه غالبا آنرا برشته مى نمايند، اگر مى خواهيد مرا همراه با روغن بخوريد، آب پز آنرا گرم گرم پوشت كنده با كره مخلوط و نرم نماييد و اگر مى خواهيد با روغن بپزيد بهتر آن است كه روغن مايع گياهى را جوشانده و خلال هاى مرا در آن بريزيد و بهم بزنيد و پس از آنكه كف آن تمام شد و من بخوبى پخته شدم ، آنها را با كفگير گرفته در آبكشى كه روى ديگ روغن قرار گرفته بريزيد و بگذاريد روغن اضافى آن خارج مى شود، براى تهيه چيپس معمولا خلال مرا در آب انداخته و نشاسته ى آنرا مى گيرند و بعد بطريق فوق در روغن مى پزند و بعد نمك زده و بسته بندى مى كنند. از خوردن آن موقعى كه زياد مانده است خوددارى كنيد و اطفال را از خوردن آن منع نماييد.
اگر آب پز مرا گرم گرم پوست كنده و له كنيد و روى مواضع دردناك و متورم بگذاريد، درد آنها را تسكين خواهد داد. من به علت داشتن املاح فسفر شهوت را زياد مى كنم و قواى عقلانى را تقويت مى نمايم . يكى ديگر از خواص من زياد شدن ادرار است . كليه و مثانه را به اين وسيله زهكشى مى كنم . مهمترين خاصيت درمانى من كه شايان توجه و تحسين است ، معالجه زخم معده مى باشد. من به علت داشتن دياستازو آنزيمى مخصوص ، زخم هاى معدى را التيام و فضولات خارجى معدى را كه غالبا سبب زخم هستند همراه خود دفع مى نمايم . حتى اگر اين فضولات تكه هايى فلزى را از قبيل ميخ - سنجاق و ذرات لعابى باشد.
براى معالجه زخم معده ، آب نوع اسلامبولى مرا خام گرفته و ميل نماييد. براى جبران كمبود ويتامين ((ث )) رنده كرده خام مرا همراه با سالاد ميل كنيد و در موقع تهيه سالاد اوليويه ، خام مرا رنده كرده اضافه نماييد.
پخته و آب پز مرا زياد نگاه نداريد. زيرا يك نوع قارچ سمى مى تواند روى آن رشد نمايد.
در صنعت با من الكل و عسل مصنوعى و نشاسته درست مى كنند.
اگر هنگام شب مرا با روغن گردو به سالاد اضافه كنيد براى از بين بردن كرمهاى معدى و روده اى مفيد مى باشم . ضماد خام من مرهمى گرانبها و عالى است . اگر آنرا روى يك پارچه تميز گذاشته ، روى پلك چشم هاى ورم كرده بگذاريد ورم آنرا فرو مى نشانم . ترك دست و پا را كه در اثر سرمازدگى پيدا مى شوم ، معالجه مى كنم و درد و سوزش و سوختگى را برطرف مى سازم . رنده كرده خام من مخلوط با روغن زيتون بثورات چركى جلدى را درمان مى كند و گذاشتن اين مرهم روى دكمه اى بواسير و نواسير مفيد است .
اگر خام مرا در شير رنده كنيد، بهترين شير زيبايى جهت نرم و لطيف كردن پوست هاى دست و صورت شما مى باشم و به اين شير بهتر است كمى گلاب اضافه نماييد. اگر آبگوشت يا آش شما در اثر غفلت كمى شور شد مى توانيد تكه هاى مرا در آن بريزيد تا نمك اضافى را به خود جذب نمايم .
اگر در سماور و كترى شما املاح آهكى رسوب كرده و قشر سختى به وجود آورده است ، مى توانيد پوست مرا در آن ريخته بجوشانيد تا آنها را كنده و تميز نمايم .
اگر غذاى شما در اثر مسامحه سوخت و ديگ شما ته گرفت ، مى توانيد چند دانه از نوع آردى مرا در آن انداخته ، در كمى آب بپزيد و بعد آنرا به ته ديگ ماليده و ذرات سوخته را به كمك آن پاك نماييد.
من در شهرهاى صنعتى اروپا و آمريكا يك وعده غذاى كارگران را تاءمين مى كنم و آلمان ها پيشرفت خود را در علم و صنعت از نيروى من مى دانند. در ايران مرا در آبگوشت ، طاس كباب و اسلامبولى و خورش قيمه و اكثر خوراكى هاى فرنگى اضافه مى نمايند، تنورى و آب پز مرا همراه با گلپر زياد مى خورند اگر مى خواهيد فرزندان شما در درس پيشرفت نمايند، مرا به خوراك آنها اضافه كنيد و پوره مرا به اطفال شيرخوار كه مى خواهند غذا خور شوند بدهيد، براى باز شدن آبسه ى دندان ، تنورى يا پخته مرا گرم گرم له كرده كنار آن بگذاريد.
من ((5 انگشت )) يا ((فلفل بيابانى )) هستم
در اطراف تهران و كرج به من ((فلفل بيابانى )) و در اطراف شير از ((دل آشوب )) در نيكشهر و ايرانشهر ((بنگاله )) و گونك نامند. من در نواحى البرز - خراسان - خرمشهر - شهبازان - كازرون - اطراف خليج فارس - بندرعباس - صالح آباد و قم مى رويم .
اعراب به من ((فنجكشت و اثلق )) و فرنگى ها ((گاتيليه )) مى گويند. زادگاه اوليه من ايران و آسياى مركزى است . ولى امروزه در جنوب اروپا و در سواحل درياى مديترانه كاشته مى شوم .
درختچه اى هستم زيبا، به ارتفاع 5/1 تا دو متر مرا به علت گلهاى زيبايى كه دارم ، به عنوان يك درخت زينتى مى كارند - برگهاى من پنجه اى و پنج تايى است - گلهاى من به رنگ آبى و شبيه سنبله اى است دراز. ميوه من آبدار و ميان آن سخت و بادوام است . اگر برگ مرا بدست بماليد، بوى خوشى از آن استشمام مى شود. ميوه من قابض بوده و به هضم غذا كمك مى كند. دماغ و كيسه صفرا و معده را باز مى نمايد و براى سردرد مفيد است . براى معالجه جنون ، بواسير و گرفتگى طحال و ورم رحم تجويز شده است . براى يائسگى پيشرس مرا تجويز كرده اند. براى پيچيدگى اعصاب و ترك تهيگاه (شقاق ) و جلوگيرى از تاءثير زهر مار و حشرات ديگر، بكار مى روم و چنانچه برگ تازه مرا كوبيده ، بدون آب مانند شامى در روغن سرخ كنند و بعد با عسل آنرا به زنى ، كه مبتلا به ((پرسوت )) است بخورانند، درمان خواهد شد (پرسوت يك بيمارى رحمى است كه بعد از زايمان همراه با تب ديده مى شود و علامت آن زردى و ضعف و كم اشتهايى است ) اگر با خوردن يكى دو دانه از اين شامى حال آنها رو به بهبودى رفت ، معالجه را ادامه دهيد.
ضماد ميوه وبرگ من جهت دردسر و بواسير نافع است . خوردن برگ من شير را زياد و شهوت را كم مى كند. ادرار و خون عادت ماهانه را نيز كم مى نمايد. حمول و بخور برگ و ميوه من ، همراه با مقدار مساوى پونه جهت باز شدن ادرار و قاعدگى و نشستن در آب جوشانده آنها، جهت ورم رحم و مقعد و مرهم آن با روغن و برگ موجهت ورم بيضه مفيد است . ضماد گرم برگ من ، براى ورم بيضه و بيضه ى آب آورده مفيد است .
ميوه من لطيف تر از برگ من است و من براى كليه ضرر دارم و بهتر است هميشه مرا همراه با صمغ عربى مصرف نمايند تا زيانم از بين رود و براى كبد مفيد باشم .
مقدار خوراك ميوه من تا يك مثقال است ، هفت عدد از برگ من مسهلى قوى است . من سابقا جزو تركيب يكى از آبهاى ضد سوزاك بودم و مرا از آن جهت اضافه كرده بودند كه جلوى تحريك را بگيرم تا زخم التيام پذيرد و چون اثر من بعد از بهبودى هم ادامه داشت ، آنرا حذف كردند و بجاى آن انيسون اضافه نمودند.
راهبان و پارسايان در بهار مرا زير خود فرش ميكنند تا شهوت بر آنها غلبه نكند تكيه كردن بر چوب درخت من مانع آميزش و شهوت است و گذاشتن من زير فرش خواب مانع احتلام است .
******************
اسم من ((عسل )) است !
هم دوا هستم ، هم غذا
اكسير طول عمر را در من جستجو كنيد
هيچ نوع ميكربى در من اثر ندارد....زيرا دشمن سرسخت آنها هستم .
شفابخش زخمهاى دهان بوده سستى اندام و عضلات را از بين مى برم .
پادزهر خوبى براى سموم مختلف هستم .
دوست كبدم و سنگهاى كليه و مثانه را خرد مى كنم .
و خلاصه هزاران خاصيت ديگر كه كمتر كسى از آن مطلع است !
مرا به فارسى انگبين ، و برادر ارجمندم را كه خوراك ملكه كندو بوده ، و داراى اكسير جوانى و طول عمر است ، شاه انگبين گويند - شهد - نوش - نوشابه - هم به من گفته اند.
من از زمانهاى خيلى دور، يعنى قبل از پيدايش انسان در كندوهاى طبيعى ، در لابلاى صخره ها و شكاف درختان جنگلى وجود داشتم ، من از نيكنوش ‍ گلها و برگها و دمبرگها كه بوسيله زنبور عسل كشيده مى شود درست مى شوم زنبور عسل تمدنى بسيار قديمى دارد و قوانين كندو از زمانى اجرا مى شد كه انسان آشنا به مقررات انتظامى و حقوقى نبود، مصريان و ايرانيان عهد باستان ، تقريبا چهارهزار سال پيش به اصول كندودارى و پرورش زنبور عسل همت گماردند، سقراط مرا اكسير طول عمر مى دانست . من تنها ماده قندى بودم كه قبل از قند، كام انسان را شيرين كرده و ارزش غذايى خود را در طول تاريخ حفظ نموده ام .
در مقابر فراعنه ى مصر، كوزه هايى پر از عسل ساليان دراز باقى مانده ، و هنوز با گذشت چهل قرن فاسد نشده ، و مقدارى از منافع خود را حفظ كرده است و اين خود از عجايب ذاتى من است كه با وجود شيرينى ، ترش ‍ نمى شوم ، كپك نمى زنم و تغيير ماهيت نمى دهم . در قرآن مجيد سوره ى مباركه ى ((نحل )) در شاءن من نازل شده و اين افتخارى بس بزرگ براى من است .
عده اى مرا هم دوا و هم غذا دانسته اند. من اين تعريف را قبول ندارم ، زيرا دوا معمولا به آن دسته از گياهان اطلاق مى شود كه با بدن انسان بيگانه بوده و پس از تاءثير، زيان فراوانى به دنبال مى آورد و با توجه به اينكه در عصر حاضر، بعضى از داروها بيفايده و خطرناك مى باشند كمال بى انصافى است اگر كسى مرا دوا بخواند، من با بدن انسان آشنا و يكى از غذاهاى اصلى شما هستم كه بدون تشريفات و به آسانى هضم شده ، جذب ياخته هاى عضلات شما مى گردم . بهترين تعريفى كه تاكنون از من شده ، و سزاوار آن مى باشم شفا است كه بنا بر مندرجات قرآن مجيد، در من وجود شفا موهبتى است كه ايزد توانا آنرا در نيكنوش گياهان به وديعت نهاده و براى آنكه انديشمندان پى به عظمت دستگاه آفرينش برند، به زنبور عسل دستور داده است كه آن را از شيره گلها و برگها گرفته ، و مرا كه حاوى نيكنوشهاى گوناگون به رنگهاى مختلف هستم بسازد.
اسرار ساختمان من با وجود پيشرفت هاى علمى هنوز بر زيست شناسان و دانشمندان ديگر كشف نشده ، و فقط مى دانند كه زنبور عسل پس از مكيدن شيره گياهان آنرا به كيسه ى عسل كه در شكم است برده و پس از چند عمل شيميايى ناشناخته و محرمانه ، آنرا به مايعى خوشبو و خوش طعم ، مقوى ، نشاطآور، و نيكو خصال تبديل كرده و در خانه هاى مومين كه قبلا ساخته شده است ، ذخيره مى نمايد. براى تهيه يك كيلو از اين شهد گوارا زنبور ناگزير است دو ميليون دفعه روى گلها بنشيند و براى شما انگبين تهيه نمايد كه هم غذا باشد و هم شفا، حال اگر زنبور بجاى مكيدن شيره گلها از قند سفيد استفاده كند، فرآورده او را نمى توان عسل ناميد و به همين جهت است كه در قوانين كشورهاى مترقى ، عسل به شهدى اطلاق مى شود كه آنرا زنبور عسل پس از تغذيه از گياهان مختلف ساخته باشد. هنر من تنها شفاى بيماران نيست ، بلكه اكسير طول عمر نيز در شاه انگبين قرار دارد، و از اين رو مشاهده مى فرماييد كه عمر ملكه زنبور عسل كه تنها از شاه انگبين تغذيه مى كند، چهار تا پنج سال مى باشد. در صورتى كه عمر زنبورهاى كارگر تابستانى شش تا هشت هفته و عمر كارگر زمستانى كه از اضافات شاه انگبين بهره مند مى شوند، شش تا هشت ماه است . حال ببينيد دو زنبور كه يكى از انگبين و ديگرى با شاه انگبين تغذيه مى كند، چقدر تفاوت طول عمر دارند.
اين كه گفته شد خدا شفا را در نيكنوش ما قرار داده است ، تنها يك ادعا نيست ، بلكه متكى به دلايل علمى و تجربى زير مى باشد، نخستين تجربه اى كه آزمايش آن با وسايل علمى امروزى بسيار آسان است ، اين است كه شما مى توانيد مقدارى ميكرب خطرناك را با من مخلوط كنيد و ببينيد با اين كه من يك ماده ى غذايى كامل هستم و بايستى محيط خوبى براى پرورش ميكربها و قارچها باشم ، نه تنها اين موجودات در روى من رشد نمى نمايند، بلكه به زودى از بين رفته و اجساد آنها نيز به تدريج محو و نابود خواهد شد. اين تجزبه كوچك و بسيار آسان از آن جهت شايان توجه است كه من فاقد مواد سمى هستم و با اين حال ، خاصيت ميكرب كشى و ضد عفونى كننده ى من از قوى ترين زهرها زيادتر و از همه آنتى بيوتيك ها وسيع تر است . ممكن است بعضى بپرسند كه من با كدام اسلحه به جنگ اين موجودات خطرناك مى روم ، و چگونه اين جانوران موذى را از بين مى برم . سؤ الى است بسيار بجا و منطقى . من داراى چندين نوع آنتى بيوتيك خوراكى و بى ضرر با طيفى وسيع كه انسان نسبت به آنها حساسيت ندارد بوده و نيز داراى تشعشعات راديواكتيو، و از همه مهمتر داراى مقدارى دياستاز و عوامل زنده هستم كه مى توانند اين ميكربها را خورده و از بين ببرند و حتى قادرند هر ماده ى خارجى را كه با عسل مخلوط شود از خود برانند و روى همين اصل است كه عسل مخلوط و تقلبى به آسانى شناخته شده و حتى اگر قند هم به آنها بزنند، به صورت شكرك درآمده متقلبين را رسوا مى نمايد. اين عوامل زنده كه در عسل هر چه تازه تر باشد بيشتر است هنرهاى بسيار دارند كه دانستن بعضى از آنها خالى از لطف نيست . اولين كار اين دسته تجزيه ى قند چغندر به قندهاى انگور و توت است و با اين كه ابتدا من داراى مقدارى از نوع قند چغندر هستم معذلك پس از چندى فاقد آن شده ، و تمام قندهاى من ، تجزيه شد به قند توت تبديل ميشود عوامل زنده مى توانند مواد نشاسته اى و چربى را نيز تجزيه و تبديل نمايند و روى همين اصل است كه قوى ترين ميكربها و قارچها در برابر آنها ياراى مقاومت ندارند. اگر شما عسل تازه را روى پينه هاى دست و پا و زبرى هاى روى زانو و آرنج بماليد، آنها را از بين خواهد برد و با همين حربه است كه من مى توانم سنگرهاى ميكرب هاى كهنه و مزمن را خراب كرده و به داخل آنها نفوذ نمايم .
يكى ديگر از خواص شفابخشى من آن است كه هر دارويى با من مخلوط شود و يا همراه من مصرف گردد خاصيت بهى بخشى آنرا چند برابر مى نمايم ، و روى همين اصل مسلم بود كه پزشكان و داروسازان قديم بيشتر داروها را همراه من تجويز و تهيه مى كردند.
من با داشتن قند فراوان سركه نمى شوم و قندهاى من با شيرينى فراوانى كه دارند، به دندان هاى شما صدمه نمى زنند، بلكه مى توانند آنها را سفيد و لثه ها را محكم سازند.
خاصيت ضد عفونى كننده من ، اگر تاكنون بر شما ثابت نشده است مى توانيد يك كاسه عسل و يك كاسه شربت قند را كنار هم بگذاريد. پس از چندى خواهيد ديد كه پشه و مگس در روى كاسه شربت جمع شده ، ولى جراءت نزديكى به عسل را ندارند.
شما مى توانيد از خاصيت ضد عفونى كننده من براى كليه امراض جلدى به صورت خالص و يا مخلوط با مواد گياهى ديگر استفاده كنيد - مضمضه با شربت من براى زخم هاى دهان و غرغره با آن جهت اورام گلو بسيار سودمند است . بهترين خمير دندان را مى توانيد از تركيب من با مواد ديگر درست نماييد و ماليدن خالص من به لثه و دندان نيز نافع است و سبب روييدن گوشت نو مى شود. من معده و عروق را باز مى كنم ليزابه هاى بلغمى را جذب و از عمق بدن بيرون مى آورم . براى سستى اندام و عضلات و استسقاء و ورم طحال مفيد مى باشم .
بادشكن بوده براى معالجه قولنج روده تجويز شده ام ، پادزهر سموم ، مخصوصا مسموميت غذايى هستم و دوست كبد و شكننده سنگهاى كليه و مثانه مى باشم . من به علت طعم شيرين ، خاطرخواه زياد دارم و ناسازگارى غذا را از بين برده ، غذاهاى ناگوار را گوارا مى سازم . چون زود جذب ياخته ها مى شوم ، هر دارويى كه همراه من خورده شود به سرعت اثر نيكنوش را خواهد بخشيد.
من حاوى تمام ويتامين ها و تمام عناصر معدنى مورد نياز بدن انسان هستم و كمبودهاى غذايى را جبران مى نمايم ، با داشتن قند زياد، آن گونه كه ساير قندها براى مبتلايان بمرض قند ضرر دارند زيان بخش نيستم . ترشحات غدد داخلى و بزاق را تعديل مى كنم و براى معالجه سختى عمل بلع و خشكى گلو و درمان سرفه زياد توصيه و تجويز شده ام . مبتلايان به مرض ‍ كم خوابى و بى خوابى مى توانند از من استفاده كنند. قبل از خواب چند قاشق مرباخورى از شهد گواراى من ميل نمايند. براى رفع دل درد و يبوست و كم اشتهايى مى توانيد از من استفاده كنيد. خوردن من جريان خون را آسان مى كند و كندى آنرا از بين مى برد و گرفتگى مويرگها را باز مى نمايد و از سكته قلبى جلوگيرى مى نمايد. براى زخم معده و امعاء مفيد است و ترشى معدى را از بين مى برد و اشتها به غذا را زياد مى كند.
در دوران پيرى براى حفظ سلامتى انسان ، غذايى مناسبتر از من نيست . به اشخاص سالخورده بگوييد كه تا مى توانند از خوردن قند سفيد كه بى جان و مرده است خوددارى كرده و از شهد من كه زنده و فعال است تناول نمايند.
در صنعت داروسازى از وجود من براى شيرين كردن داروها بجاى قند استفاده مى كنند تا بيماران شما شفاى عاجل پيدا نمايند. مرا همراه خمير دندان كنيد تا كرم خوردگى را از بين ببرم . در حب ها - در شيافها و پمادها از من داخل كنيد تا اثر معجزه آساى آنرا ببينيد. در شهرهاى جنوبى فرانسه ، شربت مرا با مخمر آبجو مخلوط كرده و مى نوشند. عمل آنها چندان خوب نيست . زيرا مخمر آبجو قادر نيست با من رشد نمايد.
خوردن من همراه با كندر جهت پاك كردن سينه و قصبة الريه و استسقا و بند آمدن ادرار و شكستن بادهاى سرفه و دفع سموم مخلوط با آب مقطر يا باران جهت زياد شدن ادرار و خورد شدن سنگهاى كليه و مثانه و رفع تشنگى بسيار نافع است . سرمه من به تنهايى يا مخلوط با آب پياز جهت شفاف شدن چشم و رفع خارش پلك و جلوگيرى از آبريزش چشم مفيد است . اين خواص و هزاران منافع ديگر موقعى در من جمع است كه تقلبى و ساختگى نبوده ، بوسيله زنبور عسل از نيكنوش گلها تهيه شده باشم .
سكنجبينى كه با من تهيه شود، بهترين مشروبات بوده ، و صفرابرى اعلا مى باشد.
شربتها و مرباها و مارمالادها و شيرينى ها را با من درست كنيد تا از زندگانى لذت ببريد.
از نوع وحشى من هنوز در بعضى از كوههاى ايران خصوصا بلوچستان و كردستان پيدا مى شود و بسيار لذت بخش مى باشد. بهترين نوع محصول من ، محصول بهاره است كه از گلهاى معطر بهارى بهره مند گرديده است .
پرده اى از موم كه زنبور عسل روى من مى كشد، بهترين نشانه ى اصليت من است . اگر اين پرده را به عنوان ماسك زيبايى به روى صورت خود بكشيد و پس از چندى آنرا با آب پاك كنيد، و با آب نيم گرم بشوييد، چين و چروك و گوشت هاى اضافى و پست و بلنديهاى كوچك را از بين مى برد و به لطافت پوست شما كمك مى كند.
به مبتلايان به جوش غرور توصيه كنيد كه همه روزه كمى عسل به صورت خود بمالند و آنقدر با دست مالش دهند تا از بين رود و بدون شستن آثار آن ديده نشود. اگر چند روز مرتبا به اين كار ادامه دهند، جوش از بين رفته و آثار آن نيز محو مى گردد.
ممكن است بعضى از زنبورها به گل خرزهره و چند گل سمى ديگر عادت كنند، و محصولى سمى تهيه نمايند. اين كار به ندرت اتفاق افتاده و قابل جلوگيرى است .
نيكنوش يك كلمه فارسى است و فرنگى ها به آن نكتار گويند.
اسم من ((چغندر)) است !
خام من به اندازه عسل خاصيت دارد.
درمان بى دريغ رعشه هستم .
درد مفاصل و نقرس را درمان مى كنم خوردن آب برگ من ، مسكن سردرد و دندان درد است .
و آنها كه از شوره مو رنج مى برند، علاج ناراحتى خود را در من خواهند يافت ...
من چغندر هستم . به من چگندر و چندرهم مى گويند. اعراب مرا ((سلق )) صدا مى كنند. در گذشته به پخته بيخ من لبلبو و اكنون لبو مى گويند.
گياه شناسان قديم ايران بيخ مرا از دسته ميوه ها و سبزيها جدا كرده و جزو هويجها شمرده اند ولى برگ من در دسته سبزيهاست . برگ من سحرگاه بى مزه و شامگاه شيرين است . زيرا در روز با كمك نور آفتاب ، قند مى سازم و شب بتدريج آنرا جهت ذخيره به بيخ خود كه انبار من است مى فرستم و به همين جهت است كه اگر برگ مرا صبح بچينند و ميل نمايند، جزء سبزيهاى خنك بوده ، و عصر خنكى كمترى دارم ، و خيلى متاءسفم كه شما نمى توانيد برگ و بيخ مرا خام خام ميل نماييد والا مى توانستم ادعا كنم كه خداوند بعد از عسل ، شفا را در من قرار داده است . بيخ من اگر خام خورده مى شد، بدون شك شما مى توانستيد آنرا عسل گياهى بدانيد. من با اين كه خاصيت مسهلى ندارم معذلك پاك كننده شكم هستم . به هضم غذا كمك مى كنم و التهاب معده را فرو مى نشانم . مفيدترين و بهترين اعضاى من ، برگ من است و بعد ساقه هاى آن و سپس بيخ من كه پخته آن ((لبو)) نام دارد.
قند من براى مبتلايان به مرض ديابت خوب نيست ، ولى در عوض خداوند مصلح آن ، يعنى دواى مرض قند را در ساقه و برگ من قرار داده است . مشروط بر اين كه صبح زود آنرا بچينيد و در سايه حفظ نماييد.
برگهاى كلفت من سنگين و دير هضم است ، ولى در اثر پختن سختى و نفخ آن از بين مى رود، خنكى برگهاى نازك من زياد است ، و قوت غذايى كمترى دارد، ولى در عوض دواى بسيار خوبى است . خوردن پخته من رعشه را معالجه مى كند، مخصوصا برگ سرخ رنگ آن اگر آنرا خام با سركه و خردل بخوريد، طحال را باز مى كند و ورم آن را فرو مى نشاند، جهت درد پشت و مثانه و امراض مقعد مفيد است . آب برگ من با داروهاى مسهل ، به اخراج بلغم كمك مى كند. جهت درد مفاصل و نقرس سودمند است . اگر بيخ مرا با عسل ممزوج كرده و در بينى بكشيد فضولات را پاك مى كند. خوردن آب برگ من جهت سردرد و دندان درد مفيد است . كمپرس با آب برگ من قرمزى چشم را از بين مى برد. مخصوصا اگر با روغن بادام يا عسل مخلوط كرده باشيد. شستشو با جوشانده برگ من ، شوره و چربى سر را از بين ميبرد. مخصوصا اگر آن را گرم كنيد و با پنبه يا باند روى پلك چشم كمپرس كنيد. اگر چند قطره آب نيم گرم برگ مرا در گوش بچكاند، درد آن را ساكت مى كند. مخصوصا اگر با روغن بادام يا عسل مخلوط كرده باشيد. شستشو با جوشانده برگ من ، شوره و چربى سر را از بين مى برد و شپش را نابود مى كند. ضماد برگ من با بوره (اسيد بوريك ) جهت كك مك و طاسى به كار مى رود، و همچنين براى ورم پشت پا و استسقاء و ساير اورام مفيد است ، تنقيه با آب نيم گرم من جهت ورم روده و گرفتگى آن نافع است . اگر دست و پاى شما و كودكان شما در اثر سرمازدگى تركى پيدا كرده است ، نگران نباشيد آن را مدتى در آب گرم من بگذاريد برطرف خواهد شد. ماليدن برگ پخته من پس از سرد شدن ، درمان سوختگى آتش و آب جوش است و آفتاب زدگى را معالجه مى كند. ضماد برگ كوبيده من جهت تسكين درد و پاك كردن كك مك و معالجه طاسى و با عسل جهت دمل و جوشهاى جلدى و با حنا جهت روياندن مو و رشد آن و با روغن بادام جهت فروكش ‍ كردن اورام و خوردن آن با خردل مسكن شكم درد بوده ، و بادشكن مى باشد.
من به علت داشتن ارسنيك و گوهر شب چراغ و روبيديم از بيمارى جذام جلوگيرى مى كنم و به علت داشتن فسفر غذاى مغز بوده ، و نيروى حافظه را زياد مى كنم . اعصاب را محكم مى نمايم و حرارت خون را مى نشانم و استخوان بندى را تقويت مى كنم . من براى درد كليه مفيد مى باشم ، من داراى مواد ازته ، مواد قندى ، املاح معدنى مثل كلسيم و آهن نيز مى باشم و اين خاصيت در برگ من زيادتر است . آب لبو براى بهبود التهاب مثانه ، رفع يبوست و بيماريهاى پوست مصرف مى شود. بو داده پوست بيخ مرا مى توان مانند قهوه دم كرده و نوشيد. من داراى ويتامين ((آ)) به صورت جوهر زردك ، و انواع ويتامين هاى ((ب )) و ((ث )) بوده اشتهاآور هستم ، برگ قرمز من به علت داشتن ويتامين هاى زياد و كمى آرسنيك و روبيديم تا بخواهيد مفيد است .
حال كه خواص لبو را دانستيد و توجه فرموديد كه بيخ من تمام مواد لازم را از نظر ويتامين و آنزيم جهت هضم و جذب قند دارد، بد نيست بدانيد كه قندى كه با كمك داروهاى شيميايى از بيخ من گرفته مى شود، فاقد اين عوامل مفيد بوده و براى اينكه در بدن شما سوخته و نيروى لازم را تحويل دهد، ناچار است كه اين عوامل را از غذاهاى ديگر و ذخاير بدن گرفته ، انسان را دچار كمبود آنها ساخته و موجب گرسنگى نامرئى گردد و سرانجام صدها مرض ايجاد نمايد، قند سفيد يك غذاى محرك و بيمارى زاست و در زندگى نيم مصنوعى شما از غذاهاى كشنده محسوب مى شود. مرگ تدريجى كه از خوردن قند سفيد به انسان دست مى دهد، عامل بسيارى از ناخوشى ها و ناراحتى هاى جسمى و روحى است . دندان را خراب مى كند خون را كثيف مى نمايد. كبد را كه سكان كشتى بدن است خراب مى نمايد و سلسله اعصاب را ضعيف مى سازد. به اين جهت من به شما توصيه مى كنم كه براى شيرين كردن كام خود، حتى المقدور شيرينى هاى طبيعى مثل عسل ، مويز، شيره خرما و از بيخ پخته من (لبو) استفاده نماييد و اگر خواستيد قند سفيد بخوريد از قند نيشكر بهره مند شويد.
من ((شاهتره )) هستم !
زادگاه من ايران است و يك نوع ديگرم در اروپا مى رويد و كم و بيش به من شباهت دارد و به زبان فرنگى به آن ((فومتر)) مى گويند و در ايران ديده نشده است ، جوهر آن با جوهر گوگرد توليد رنگ بنفش مى كند بنابراين آنچه را در اينجا مى گويم مربوط به خودم بوده ، و ممكن است در نوع خارجى من نباشد.
اعراب نام مرا معرب كرده ((شاهترج )) گويند و القابى نظير بقلة الملك و سلطان البقول و شجره الدم به من داده اند. و اين لقب با اينكه درخت نيستم به علت آن است كه خون را تصفيه و پاك مى نمايم . من سبزه اى به غايت سبز و خرم بوده ، كمى تلخ مى باشم ، بازكننده گرفتگى كبد و اسپرز هستم ، مقوى معده و كبد بوده ، آنها را دباغى مى كنم . سودا را از بين مى برم . صفرا كم مى كنم . پيشاب آور هستم . خشك من در تقويت معده بهتر از تازه من است . درمان تب هاى سودايى و بلغم مى باشم . به علت داشتن ويتامين ((ث )) مقوى لثه بوده ، از خونريزى آن جلوگيرى مى كنم . با سركه جلوگير از قى صفراوى و قى بلغمى و پاك كننده روده ها از فضولات آنها هستم ، آب برگ من با عسل و تمر هندى جهت پاك كردن معده و روده ها و گرفتگى كبد و طحال و رفع يرقان و درمان جرب و خارش تجويز شده است .
آب مقطر من ضد عفونى كننده بوده ، و مانع اسهال است . سرمه عصاره برگ من به چشم جهت تقويت قوه بينايى توصيه شده است ، و آب ريزش چشم را كم مى كنند. عصاره برگ من مخلوط با عسل جهت منع روييدن مژه هاى برگشته كه كنده باشند به كار مى رود. مضمضه جوشانده من بهترين وسيله براى برطرف كردن جوشهاى دان و زخم هاى آن است ، ضماد خشك من مخلوط با حنا مفيد است . يكى از پزشكان قديم ايران ، به نام ((ابن ماسويه )) مرا جهت معالجه گزيدن زنبور نافع دانسته است و صاحب كتاب شفاءالامقام نوشته است ، براى گزش زنبور برگ تازه من بهتر از خشك است . بذر من در تمام احوال قوى تر از ساير اعضاى من مى باشد. ريشه نوع اروپائى مرا آمريكايى ها براى درمان سيلفيس و امراض پوستى بكار مى برند.
وجه مشترك من و نوع فرنگى در تقويت معده - تحريك اشتها و درمان امراض جلدى است . براى تصفيه خون نيز هر دو نوع ما به كار مى رود و معمولا از دم كرده شاخه هاى گلدار ما كه 20 در هزار تهيه مى شود، استفاده مى كنند.
اسم من ((انگور)) است !
من مجموعه اى از عناصر مفيد و سودمندم ضد سرطانم و ترشى خون را كم مى كنم تمام ميوه اى هستم كه وقتى خشك شوم ، ارزش غذاييم بالا مى رود.
از نظر تركيبات غذايى ، شباهت زيادى به شير مادر دارم .
با سوء هاضمه مبارزه مى كنم ، رماتيسم را از بين مى برم و خلاصه خواصى دارم كه كمتر كسى از آنها باخبر است ...
اسم من انگور است ، و اعراب مرا ((عنب )) مى نامند - خشك كرده من مويز و كشمش خوانده مى شود. به درخت من ، مو - تاك - رز - رزان - رزگون - رزجون - تنگ و كرمة البيضا مى گويند - زادگاه اوليه من ايران است ، ولى امروز در اكثر نقاط دنيا كاشته شده و به انواع و اقسام گوناگون در آمده ام - نوع پيشرس من ، ياقوتى است كه در دنيا كمتر نظير دارد و براى خوردن آن بايستى قبلا آنرا دانه دانه كنيد و پس از شستن ميل نماييد - قسمت مورد استفاده من ميوه - برگ و شيرگياهى من است - پروردگار توانا در قرآن مجيد و ساير كتب آسمانى از من تعريف كرده است و ارامنه ايران جشنى بنام من بر پا مى نمايند. سابقه ى اين جشن در ايران هفتصد سال قبل از ظهور حضرت مسيح است . من بقدرى انواع و اقسام دارم كه تاكنون هيچ آمارگرى نتوانسته است رقم قطعى آنرا پيدا كند - من به رنگهاى سفيد - سبز - صورتى - سياه و بنفش ظاهر مى شوم ، و دانه هاى من ريز - درشت - متوسط - گرد - بيضى - دراز با هسته و بى هسته مى باشد - يك نوع من معطر بوده ، انگور گلاب خوانده مى شود، و در الجزاير زياد است ، و در بازار اروپا به قيمت گزاف خريدار دارد. در ايران يك نوع مرا شكر شيراز ناميده اند، و با اين كه در اطراف تهران ، خصوصا شهريار زياد كاشته شده است ، معذلك هنوز پاى آن به ميدان هاى تهران نرسيده است .
من داراى مقدار زيادى پتاس و فلزات ديگرى مثل آهك - منيزى - آهن - منگنز - كلر - يد - اسرنيك - فسفر - سيليس مى باشم . داراى مقدار زيادى قند تانن - اسيد تارتاريك و عوامل زنده اى ، مانند دياستازها و فرمانها هستم . اگر به اين تركيبات مفيد ويتامين هاى آ - و انواع ((ب )) و ((ث )) و ((د)) و مواد راديوآكتيو را اضافه كنيد، و عوامل مؤ ثر و مفيدى كه در برگ و شيره و دانه و ساقه ى من است در نظر بگيريد، تصديق خواهيد فرمود كه من تنها ميوه ى مقوى و مفيد نيستم بلكه مجموعه اى از عناصر و عوامل سودمند و تركيبات بهى بخش مى باشم .
بيش از ساير ميوه ها ويتامين دارم و بيش از همه ى ، خوراكيها داراى ارزش ‍ غذايى هستم . قند من بطور مستقيم و آسان وارد خون شده ، و در عضلات و كبد ذخيره مى گردد. در حالى كه ساير قندها اول بايد به قند من تبديل شوند و بعد وارد خون گردند، به اين ترتيب اجازه ورود به ياخته هاى بدن به آنها داده مى شود. من ترشى خون و مايعات بدن را كم مى كنم و از ابتلا به امراض گوناگون ، حتى وحشتناكترين آنها كه سرطان مى باشد جلوگيرى مى نمايم ، ميوه من هنگامى كه خشك مى شود هيچ يك از خواص خود را از دست نمى دهد، بلكه ارزش غذايى آن بالا ميرود، بطوريكه يك دانه كشمش خيلى بيشتر از يك حبه انگور قوت دارد و اين به علت آن است كه دياستازهاى موجود در روى پوست من ، به تدريج سلولز پوست را تبديل به قند مى نمايند و نيز به همين علت است كه هيچ معده اى از خوردن مويز ناراحت نمى گردد. آب ميوه تازه من ، چنانكه از دانه هاى سالم و تخمير نشده گرفته شود، از نظر تركيبات غذايى شباهت زيادى به شير مادر دارد و مى توان آنرا غذاى كودكان شيرخوار نمود و اشخاص بزرگ هم مى توانند آنرا به جاى شير، بدون احساس ناراحتى نوش جان نمايند و به كمك آن سموم بدن را خارج كنند اين آب داراى مقدارى قند - تانن - تارتارات دو پتاس - فسفات دو پتاس - مالات دو پتاس - مواد صمغى - مواد سفيده اى - كلسيم - منيزيم و عناصر و عوامل ديگر دارد. براى كم خونى - زيادى اوره - زيادى چربى خون - امراض قلبى سودمند است و بادشكن نيز مى باشد - به بيمارانى كه قادر به خوردن غذا نيستند، معمولا سرمى تزريق مى كنند كه مقدارى از قند من در آن محلول شده است . در اثر خوردن من معده كاملا تخليه مى شود. ادرار زياد مى گردد و ترشحات صفرا به حالت اعتدال در مى آيد. در اثر سوزوسازى كه از مشخصات من است ، فضولات معده از بين ميرود. من از امراض زير جلوگيرى مى نمايم ؛ ترش كردن و تخامه نمودن غذا - سوءهاضمه - خونريزى معدى - پيدا شدن سنگ در كليه و مثانه - مسموميت جيوه و سرب - بعضى از امراض جلدى - امراض ‍ شريانى و وريدى - نقرس - فشار خون - زياد شدن اوره در خون . من محرك اعمال كبدى هستم و چنانچه آب مرا همراه با شير خشك به اطفال شيرخوار بدهيد، از عوارض شيرخشك روى كبد آنها جلوگيرى مى نمايم . من هم چاق مى كنم و هم لاغر. اشخاصى كه احتياج به لاغر شدن دارند بايد صبحانه خود را به من اختصاص دهند و تا ظهر جز من غذاى ديگرى نخورند و براى چاق شدن ، اشخاص ضعيف البته بايستى ميوه ى مرا همراه با نان و غذاهاى ديگر ميل نمايند. به زنان آبستن بگوييد براى سلامتى فرزند آينده ى خود، تا مى توانيد از ميوه من بهره مند شوند. ماليدن من به صورت و پوست ، رنگ آن را روشن مى كند و به لطافت و نرمى آن مى افزايد. ماليدن تفاله ى من در حمام به بدن ، فوايد زياد دارد و باعث تسكين درد رماتيسم و سياتيك و نقرس مى شود و كرمى كه با آب من درست شود، بيش ‍ از كرم هاى ديگر پوست صورت را نرم و لطيف مى سازد. برگ درخت من داراى تانن - بى تارتارات دو پتاس - نشاسته - اسيد ماليك - يك نوع صمغ - قند - اكزالات دو پتاس - گچ و چند تركيب شيميايى مخصوص به خود دارد. اين تركيبات اختصاصى ، در برگهايى كه پاييز چيده شوند، زيادتر است . با برگ من دلمه و خيار شور درست مى كنند. طعم برگ من كمى گس ‍ و ترش است . در طب به عنوان مقوى معده - درمان اسهال مزمن و خون دماغ مصرف مى شود. دم كرده بيست و پنج گرم برگ من در يك ليتر آب ، در امراض اسهال - حبس البول و يرقان توصيه شده است و چنانچه با آب دم كرده برگ من چشم را به شوييد، آن را ضد عفونى كرده و ورم پلك را فرو مى نشاند. در موقعى كه درخت مرا هرس مى كنند، آبى از سر شاخه هاى آن بيرون ميآيد كه به اشك معروف است . مايعى است بى رنگ و زلال . اين اشك سابقا در امراض جلدى زياد مصرف داشت ، ولى در طب امروز فقط براى معالجه چشم درد و به صورت كمپرس براى التيام تمام زخم ها به كار مى رود.
اگر مبتلا به سنگ كليه و مثانه هستيد، هر روز صبح ناشتا يك قاشق از اين اشك را بنوشيد. شيره ى جوانه هاى تازه درخت مرا، با كمك الكل گرفته ، به صورت عصاره در آوريد و مجددا تقطير كنيد تا سفت شود. اين ماده مدر و ضد تشنج است . هسته ى دانه هاى من داراى تانن بوده ، و قابض است . توليد باد مى كند و ادرار را كم مى نمايد. مخصوصا دانه هايى كه از تفاله ى سركه بدست آيد و چنانچه آن را بو بدهند، خاصيت قبض كردن آن زيادتر مى شود. پوست ميوه ى من كمى دير هضم و مولد باد است . ماليدن سوزانده ى آن جهت نرمى پوست و كم كردن رطوبت چشم و بيشتر زخم ها مفيد است . روغن دانه هاى من كه بوسيله يك حلال گرفته مى شود، بهترين روغن جلا بوده ، زود خشك مى شود و در نقاشى مصرف دارد. سر شاخه هاى من و تفاله هاى سركه را اگر بسوزانيد، زغالى بدست مى آيد كه فوق العاده سياه بوده و براى نقاشى و آبرنگ هاى بسيار عالى است .
ميوه نارس من كه غوره ناميده مى شود، و شعرا به آن حصرم مى گويند داراى طعمى ترش بوده ، و قابض است و آب آن كه آب غوره نام دارد، يكى از چاشنى هاى مفيدى است كه در رژيم لاغرى مؤ ثر مى باشد - خاكستر شاخه هاى من اگر به صورت پماد ماليده شود ورم بيضه را فرو مى برد، و بواسير را درمان مى كند و اگر خورده شود، سنگ ها را مى ريزاند اگر خاكستر چوب درخت مرا حل كرده و پس از صاف كردن غليظ نماييد، و آن را گرم گرم كمپرس كنيد، انواع دمل و كورك را باز كرده ، و معالجه مى كند. اگر مى خواهيد پوست بدنتان نرم و شاداب شود، انگور را له كرده به آن بماليد و پس از خشك شدن ، با آب نيم گرم بشوييد.
حال كه به فوايد من پى برديد، و دانستيد كه من يك غذاى كامل همراه با يك انبار دارو بوده ، و آنچه بدن شما لازم دارد در وجود من جمع است ، از شما يك سؤ ال دارم : آيا انصاف است كه ميوه ى مرا گندانده و به صورت دشمن سلامتى انسان در آورده و ياختهاى بدن خود را با آن مسموم و كبد خود را خراب نماييد؟! من خلاصه اى از تشعشعات خورشيدم . ارزش مرا بدانيد و مرا به صورت زهر در نياوريد. من دو برابر گوشت به بدن شما حرارت مى دهم . من يكى از بهترين غذاهاى مقوى بوده ، مزاج را معتدل مى نمايم . خون را صاف مى كنم و خون صالح مى سازم . جهت تقويت كليه و از بين بردن سوخته ى اخلاط مفيد مى باشم سينه و ريه را اصلاح مى كنم ، براى معده هاى مرطوب و خونى ضرر دارم ، مگر آن كه مرا با زيره ميل نماييد. سوخته ى دانه هاى من براى جراحات و جلاى بينايى و آبريزش ‍ چشم مفيد است . پوست ميوه من در معده هاى ضعيف دير هضم است . اگر معده اى ضعيف داريد، از آب من يا كشمش استفاده كنيد - اگر مقدارى از ميوه ى مرا در روغن زيتون جوشانده ، و صاف كنيد و بر روى پوست صورت و بدن بماليد، معنى نرمى و لطافت را خواهيد دانست . به كسانى كه با خوردن آب گنديده من خود را از نعمت سلامتى محروم كرده اند، به بانوانى كه با خوردن قرص هاى ضد باردارى كليه و كبد خود را تباه ساخته اند، بگوييد انگور بهترين دوست شماست . تا مى توانيد از اين ميوه بهشتى تناول كنيد و با اين اكسير بهى بخش پليدى ها را از خود دور نماييد - خوشبختانه زبان خوراكى ها مخالف تنظيم خانواده نيست و چنانچه ديديد، كوشيده است در چهارچوب سلامت ، شما را با خوراكى هاى مفيدى كه داراى هورمون هاى گياهى و بى ضرر هستند آشنا ساخته و خواهد ساخت به كسانى كه منكر تاءثير خوراكى ها در جنسيت نطفه هستند و نمى داند ساختمان هر شيئى و موجودى با مصالح اوليه آن مربوط است بگوييد كه خوردن من خون و ترشحات رحم را قليايى كرده و كوروموزمهاى ماده را از بين مى برد. شرح مفصل اين موضوع را جاى ديگر از زبان خوراكى ها خواهيد شنيد و بر شما ثابت خواهد شد كه زبان خوراكى ها چشمه ى بى زوالى است كه با اقيانوسى از تجربيات هزاران ساله ى دانشمندان ايرانى مربوط بوده ، و با استفاده از كشفيات و تحقيقات جديد علمى به شما عرضه مى شود.
آب غوره ضد نقرس ضد رماتيسم و قاعدگى آور است .
اسم من ((كلم )) است !
ضد رعشه هستم و قوه بينايى را تقويت مى كنم .
خواب آورم و برادرم ((كلم سنگ )) علاج ورم روده است .
شربت كلم قرمز درمان نقرس و رماتيسم است .
مخصوصا براى پيران و سالخوردگان كه طبعى سرد دارند، سودمندم !
اسم من كلم است . ايرانيان قديم به ما ((كرم )) مى گفتند و اعراب آن را معرب كرده ، ما را كرنب صدا كردند، و بالاخره به نام كلم معروف شديم . ما بيش از سى نوع هستيم . در بعضى از انواع ما گل ، بعضى برگ و در برخى ساقه زيرزمينى قابل استفاده و خوراكى است و همه اينها موقعى قابل مصرف است كه از تابش آفتاب و شبنم محفوظ مانده باشد، به انواع و اقسام ما كلم قمرى - قنبيط - كلم گل پيچ - كلم سنگ - كلم برگ - كلم غنچه اى - كلم بروكسل - كلم شلغمى - كلم گل سرخى - كلم فندقى - كلم قرمز - شلغم بيابان - قمريت - لهنه - قرنيا - قرنيو - كرانبى - كرانيا - لخته - لاخته - اعاريسا - لهينه - لهانه - و اسامى ديگر هم به ما داده اند.
برگ و گل ما موقعى نرم و لطيف بوده ، و براى خوراك انسان مناسب است كه با وسايل گوناگون از نور و حرارت آفتاب محفوظ مانده ، رنگ آنها سفيد باشد، و چنانچه سبز و سفت شود، براى تهيه علوفه مناسب تر خواهد بود. برگهاى بعضى از انواع ما به رنگهاى قرمز و بنفش هم در مى آيند و اين برگها، علاوه بر مصرف خوراكى در صنعت داروسازى و شيميايى بكار ميروند.
از نظر مواد چربى فقير هستيم و به همين جهت در آشپزى هميشه ما را با گوشت هاى فربه و چرب مى پزند - روس ها هم ما را به مغز قلم گاو كه چربى زياد دارد طبخ مى نمايند، و چنانچه مى دانيد به اين سوپ برش ‍ مى گويند. ما سرشار از ويتامين هاى آ - ب - ث - و پ پ هستيم و همچنين داراى املاح گوگرد - كلسيم - پتاسيم - منيزيم بوده و كمى هم ارسنيك داريم ، و به همين علت است كه به رشد عمومى كمك مى كنيم ، و براى مسلولين و اشخاص ضعيف البنيه مفيد مى باشيم . به علت داشتن كلسيم و گوگرد، براى مو و ناخن ها سود فراوان داريم . سنگهاى كليه و مثانه را از بين مى بريم ، برگهاى ما به علت داشتن ويتامين ((پ پ )) از بيمارى پلاگر جلوگيرى مى كند. به علت داشتن كمى ارسنيك مقوى اعصاب بوده و رعشه را از بين مى بريم و از ابتلا به مرض جذام پيشگيرى مى نمائيم . ما مقوى قوه بينائى و كمى خواب آور هستيم . صدا را باز مى نمائيم ، برگهاى ما چنانچه خام خورده شود ورم طحال را معالجه مى كند. در كلم سنگ آنزيمى وجود دارد كه براى ورم روده مفيد است . اين آنزيم در تمام هويج ها يعنى ساقه هاى زيرزمينى خوراكى مثل زردك - سيب زمينى - شلغم هم وجود دارد. ولى مقدار آن در سيب زمينى اسلامبولى و كلم سنگ زيادتر است ، آب اين ساقه هاى زيرزمينى را بگيريد و بنوشيد و از منافع سرشار آنها استفاده كنيد. شربت كلم قرمز براى سينه و ضماد آن ضد نقرس و روماتيسم است . تنتور كلم قرمز در آزمايشگاه معرف ترشى و قليائى است . اخيرا در بازار ايران چند نوع ما كه به صورت كاهو در آمده است ، مثل يخنى قنبيط كه از غذاهاى مخصوص اهالى شهر قم است ، و برش كه تازه در ايران معمول شده است كمى ملين بوده ، پيشاب را زياد مى كند. زياده روى در خوردن ما باعث ديدن خواب هاى پريشان و توليد نفخ در پهلو و بالاخره غليظ شدن خون و بالا رفتن فشار آن است . هيچگاه به خوراكى هايى كه با ما مى پزيد، و سالادى كه درست مى كنيد، ادويه نزنيد. اشخاص سياه چهره و لاغر اندام كه مزاجى سودائى دارند، نبايد در خوردن ما افراط نمايند. كسانى كه سابقه ماليخوليا - سرطان - داءالفيل - واريس و بواسير دارند. بايد از ما خانواده پرهيز نمايند. بطور كلى ما براى كسانى كه مزاجى گرم دارند، خوب نيستيم ، و برعكس صاحبان مزاج سرد و پيران سالخورده كه احتياج به گرم كردن بدن دارند از خوردن ما سود بسيار خواهند برد، و اين دسته مى توانند خردل و سير هم به ما بزنند - ما به بدن هاى ضعيف نيرو مى دهيم ، و رشد اطفال را زياد مى كنيم ، و از ابتلا به اگزما جلوگيرى مى نماييم . محصول تابستانى ما دير هضم است ، آب برگها و ساقه و تخم ما كرم كش است . اگر بچه هاى شما مبتلا به كرم معده هستند، بيست تا سى گرم برگ ما را آب گرفته و به آن ها بخورانيد. براى اينكه با چاقى مبارزه كنيد، آب نوع قرمز يا بنفش ما را گرفته با كمى شكر مخلوط كرده به قوام آوريد و بعد با دو برابر آن آب پرتقال يا نارنج مخلوط كرده ، نوش جان نمائيد. برگهاى قرمز و بنفش ‍ خانواده ما ضد چاقى هستند، براى گرفتگى صدا و رفع اختلالات ريوى ، پنج تا شش گرم برگ قرمز ما را كوفته در نيم ليتر آب جوشانده ميل نمائيد.
ضماد برگهاى سفت ما مسكن صداع - سردرد و دردهاى رماتيسمى نقرس ‍ و سياتيك است . برگهاى ما را كمى له كنيد و كمى روى آتش بپزيد. بعد آنها را گرم گرم روى پارچه پشمى انداخته ، در روى موضع درد بيندازيد. اين مرهم براى اعضاى در رفته و رگ به رگ شده نيز مفيد است ، و اگر آنرا پس از جا انداختن به موضع بيندازيد. درد آن را تسكين داده ، به ترميم و نوسازى ياخته ها كمك مى كند. ضماد برگ ما در موارد مننژيت و سينه پهلو هم توصيه شده است و براى اين منظور، قبل از رسيدن پزشك مى توان برگهاى ما را كه با آتش كمى پخته ايد، قبل از رسيدن پزشك مى توان برگهاى ما را كه با آتش كمى پخته ايد، گرم در روى صورت و سينه و شكم بيندازيد تا سبب تسكين آلام آنها شود.
ضماد برگهاى ما با آرد جو براى از بين بردن اورام سرد و گرم و باد سرخ و سرطان و با سركه جهت برص و اگزما با سفيده تخم مرغ جهت سوختگى مجرب است . سوخته برگهاى ما براى منع روئيدن مو توصيه شده است و با پيه خوك ، جهت خنازير و جراحات سخت ، و با سفيده تخم مرغ جهت رفع سوختگى نافع است .
ميوه ما كه همان بذر ما مى باشند كشنده كرم معده و ماليدن آن ، برطرف كننده كك مك بوده ، و مقدار خوراك آن تا ده گرم است .
اگر مبتلا به نفخ معده هستيد، و داروها و غذاهاى ديگر آن را برطرف نكرده اند به سراغ ما بياييد و از آب پخته ما استفاده كنيد.
من ((گشنيز)) هستم !
اسم من گشنيز است . به من جلجلان هم گفته اند. اعراب كسيره و كزيره مى گويند. من از آن دسته گياهان هستم كه خاصيت ميكرب كشى دارم ، و از سرايت امراض عفونى جلوگيرى مى كنم . پزشكان قديم به مبتلايان به ابله دستور مى دادند كه براى جلوگيرى از سرايت به آن چشم ، آب مرا در اطراف پلك بمالند، و براى جلوگيرى از سرايت حصبه به اطرافيان نيز دستور مى دادند كه از من استفاده كنند. شما هم مى توانيد در مواقعى كه يك بيمارى همه گير پيدا مى شود، به سراغ من بيايد.
حرمت مى را كه مى گشنيز ديك عيش هاست
بر سر گشنيزه حصرم روان افشرده اند
خاقانى
من مقوى مغز و قلب مى باشم - براى رفع خفقان - وسواس و هيسترى (غش ) سودى فراوان دارم .
بيشتر خواص من در برگ و ميوه من است كه آن را تخم گشنيز يا تخم جلجلان ناميده اند، هرگز در خوردن من زياده روى نكنيد، زيرا باعث خواب هاى پريشان شده ، مضر و خطرناك ميباشم . مقدار خوراك برگ من 35 گرم و بذر من چهارگرم است ، و چنانچه بيش از اين مقدار خورده شود، شخص را در حالت لكنت زبان و كندى ذهن است . در عادت ماهانه بانوان اختلالاتى پديدار مى كنم . خون آنها را بند آورده ، و عوارض زياد همراه دارم .
ميوه من عاليترين مقوى معده ، و بهترين محلل غذا است ، محرك اشتها بادكش و معرق است ، و بيشتر در بيماريهاى دستگاه گوارش از تخم من استفاده مى كنند، و بهترين راه براى استفاده از آن دم كرده ده تا سى در هزار است .
من داراى ويتامين ((آ)) و ((ب )) بوده ، و سرشار از ويتامين ((ث )) هستم . مضمضه آب من ، جوشهاى دهان را از بين مى برد. لثه ها را محكم كرده ، و از خونريزى آن جلوگيرى مى كند و درد دندان كرم خورده را تسكين مى دهد. من داراى سبزينه بوده و يك اسانس قوى همراه دارم . درصد گرم ميوه من ، يك گرم اسانس و بيست گرم مواد چربى است . جهت سينه درد، دارويى ارزنده هستم ، جوهر من از راه ادرار دفع مى شود و بين راه مجارى را ضد عفونى كرده ، زخمهاى آنها را معالجه مى كنم . شيره ميوه من اسهال خونى را بند آورده ، و بو داده آن براى اسهال و خونريزى معدى نافع است ، عده اى براى رفع سر درد و معالجه زكام ، ميوه مرا در آتش انداخته ، و از دود آن استفاده مى كنند. اين دود ضد عفونى كننده محيط و مجارى تنفس است ، ولى براى مبتلايان به تنگى نفس و كسانى كه نسبت به آن حساسيت دارند خوب نيست ! برگ من مسكن صفرا و التهاب معده و برطرف كننده عطش ‍ زياد است و از قى كردن جلوگيرى مى كند. ضماد برگ من از شدت حرارت جراحات و سوزش آنها جلوگيرى كرده ، و براى باد سرخ و بثورات جلدى اگزما توصيه و تجويز شده است . ضماد من با آرد جو، خنازير و زخمهاى سفت را تحليل مى برد. سابقا براى معالجه زخم هاى سرطانى سرب را با آب من ساييده و روى زخم مى گذاشتند.
تخم من ضد كرم بوده ، و از رشد آنها در معده جلوگيرى مى كند.
اگر نسبت به بوى من حساسيت داريد، از داروهاى مدر استفاده كنيد و اگر در اثر زياده روى در خوردن من مسموم شديد پس از استفراغ تخم مرغ و شير ميل نماييد.
كوبيده ميوه من ، مخلوط با فلفل و نمك حافظ گوشت در برابر فساد بوده و در صنعت كنسروسازى مورد استفاده قرار مى گيرد، مرا از دوستان با وفاى خود بدانيد، ولى در استفاده از من زياده روى ننماييد. با من آش گشنيز، گشنيز پلو، تهيه كنيد و در آش ها و خورش هاى سبزى دار، كمى از برگ من بريزيد و افزودن آن را به سوپ و آش بيماران و اطرافيان آنها، مخصوصا مبتلايان به امراض عفونى فراموش نفرماييد. من غرايز جنسى را كم مى كنم و سابقا چنين عقيده داشتند كه اگر مرا به ران زنان باردار هنگام وضع حمل آويزان كنند، زايمان را سريع مى نمايم . من خود چنين ادعايى ندارم ، ولى بوى من در اتاق زايمان مفيد بوده و بى فايده نيست !
من ((ماش )) هستم !
ايرانيان قديم به من ((مچ )) مى گفتند و اعراب آن را معرب كرده ، به صورت ماش در آمدم . زادگاه اوليه من ايران و نوع ديگرم در هندوستان است . با اينكه يكى از حبوبات امروزى جز در آش ماش كه يكى از غذاهاى صددرصد ايرانى است ، مرا در خوراكى هاى ديگر نديده اند و نيز جاى تعجب است كه مؤ لفين كتاب هاى لغت نامه مرا يا گياه ديگرى كه از خانواده نخود فرنگى است اشتباه كرده ، و اغلب مرا بجاى آن معرفى مى نمايند و چون براى توضيح اين موضوع ناچارم بر خلاف رويه ى زبان خوراكيها دو لغت خارجى به كار برم از خوانندگان عزيز پوزش مى طلبم . در زبان فرانسه به من ((وس )) مى گويند. ولى در بسيارى از لغت نامه ها ((ارس )) را ماش ترجمه كرده اند. فارسى ((ارس )) گاودانه و عربى آن ((حب البقر)) و در كتاب هاى علمى قديم ((كرسنه )) خوانده شده ، دانه آن كمى از من بزرگتر است ، من از نظر مواد قندى و نشاسته اى ، ضعيف و از نظر مواد سفيده اى غنى هستم ، و در حقيقت قدرت سازندگى من بيشتر از خاصيت غذايى من مى باشد، و به همين جهت مى توانم ادعا كنم كه براى رژيم غذايى بهتر از من پيدا نمى شود...
با اينكه من از قديم در ايران فراوان بوده ، و هستم ، و با اينكه خيلى زود گرسنه را سير مى كنم ، و هيچگونه خاصيت چاق كردن ندارم ، و از خوردن من ضررى متوجه اشخاص نمى شود. معذلك پزشكان و داروسازان و غذاشناسان مرا ناديده گرفته ، و براى لاغر شدن و لاغر كردن از من استفاده نمى كنند. من از تمام حبوبات زودتر هضم ميشوم ، و به هيچوجه در معده نفخ نمى كنم . مشروط بر اينكه پوست مرا گرفته باشند، و در غير اين صورت ، پوست دانه من قابض بوده ، و ايجاد يبوست مى نمايند، به علت داشتم ويتامين هاى آ و ب مقوى نيروى بينايى و اعصاب مى باشم ... درمان سردرد حاد و آب ريزش بينى هستم . سرفه و تب را تسكين مى دهم ، پخته من با روغن بادام و ساير روغن هاى گياهى مولد خون صالح است ، و پخته من با پوست و ترشى ها، شكم روش را بند مى آورد.
يكى از مشخصات من آن است كه با وجود سردى كه دارم ، لوزالمعده را وادار به ترشح انسولين نكرده ، و قند خون را پايين نمى آورم . طبيعت در وجود من درشتى و نرمى را به در آميخته است هم براى لينت و هم براى بند آمدن شكم روش مفيد مى باشم ، اگر مقصود از خوردن من لينت مزاج باشد، از دانه هاى پوست كنده من استفاده كنيد، و برعكس براى قبض ‍ معده ، مرا با پوست به كار بريد، و براى اين كار بهتر است دانه پوست نكنده مرا بو داده ، و بعد بپزيد و با دانه هاى مرا با پوست در آب جوشانده و آب آن را كه حاوى لعاب و ماده نرم كننده اى است ، دور بريزيد و بعد آب تاره ريخته ، دوباره بپزيد و ميل نماييد و اگر مقصودتان از جمع كردن مزاج تسكين فشار صفرا و خون باشد، مرا با انار و يا سماق ميل نماييد.
پيران و صاحبان مزاج سرد و كسانى كه در معده شان رطوبت زياد است ، بايد مرا همراه با ادويه مثل - دارچين - فلفل - زنجبيل - خردل ميل نمايند و صاحبان مزاج گرم بهتر است به غذاهاى خود كه با من درست مى كنند، چاشنى هاى ترش مثل : رب انار - رب گوجه و آب سماق و غيره بزنند - پماد پخته من ، يا سركه براى اگزما و امراض جلدى نافع است ، ماليدن پخته دانه هاى من به اعصابى كه خواب رفته و بى حس شده اند، مفيد است و درد آنها را تسكين مى دهد.
يكى از برادران من در هندوستان به عمل مى آيد و داراى لعاب بيشترى بوده و به آن ماشدارو مى گويند.
با من مى توانيد ماش پلو - آش ماش و قليه كدو با ماش كه از غذاهاى ايرانى هستند تهيه كنيد - در آش ماش شلغم - كدو و هويج هم مى توانيد اضافه كنيد، و به خواص آن بيفزاييد. آش ماش با شلغم مرهم سينه بوده ، آن را نرم و باز مى نمايد.
براى تهيه قليه كدو با ماش - كدو و گوشت را كمى سرخ كرده ، و آب ريخته بگذاريد بجوشد. بعد دانه هاى پوست كنده و مقشر مرا جداگانه با آب پخته به آن بيفزايند، و بعد روى آتش بگذاريد، و به هم بزنيد تا آب تقريبا تمام شود، و بعد به آن پياز داغ يا سير داغ اضافه كنيد. بعضى ها به آن مقدارى كوفته ريزه اضافه مى كنند. قليه هويج يا ماش هم به همين دستور تهيه مى شود، و قليه كدو و هويج با ماش طعم خوشى دارد.
قليه ها غذاهاى مخصوص ايرانى هستند كه تهيه آنها تقريبا منسوخ شده ، و در كتاب جامع الحكمتين چنين مى نويسد:
- پس نباتى كه از زمين برآيد و چنان شود كه غذاى مردم را شايد...و اگر شرح آن غذاها از ديگ (پخت )ها و قليه ها و بريانها و حلاوى كرده آيد سخن دراز شود (جامع الحكمتين صفحه 205).
******************
اسم من ((پنير)) است !
مقوى معده ام و به هضم غذا كمك مى كنم .
اگر مرا با مرزه و مغز گردو بخوريد، به چاق شدن خود كمك كرده ايد.
با پونه اگر خورده شوم پادزهر خوبى مى شوم ...
از قديم نان خورش شما ايرانيان بوده ام ، و بسيارى از سالخوردگان روستا نشين ، زيادى عمر خود را از من مى دانند. من از بسته شدن شير به وسيله پنير مايه بدست مى آيم و بيش از سيصد نوع دارم و اين انواع بستگى به انواع پنير مايه دارد و بطور كلى انواع پنير مايه به دو دسته حيوانى و نباتى تقسيم مى شوند، انواع حيوانى آن را از مخاط معده ى حيوانات نوزاد كه شيرخوار بوده و علفخوار نشده اند مى گيرند و انواع نباتى ، از شيرابه درخت انجير و چند درخت ديگر بدست مى آيد كه مهمترين و سودمندترين آن ها گياهى است به نام پنير بند كه در بلوچستان ايران بطور خودرو به عمل مى آيد و سى درصد مايه پنير خالص دارد. اين گياه مفيد يكى از ثروت هاى خداداد ايران زمين مى باشد كه متاءسفانه تاكنون مورد توجه و بهره بردارى قرار نگرفته و در بوته فراموشى گذاشته شده است . اگر در نظر بگيريد كه در دنيا روزانه چه مقدار پنير مصرف مى شود، به شما ثابت خواهد شد كه ايران مى تواند صادراتى هزار برابر كتيرا و منافعى هم عرض صادرات مهم از اين محصول بدست آورد. با مطالعاتى كه شده است ، در زمين هاى وسيع و مستعد بلوچستان و كرمان مى توان اين گياه را كاشت و سالانه بيش از صدها هزار تن محصول بدست آورد.
پنيرى كه با پنير بند ساخته شود، ويتامين هاى بيشترى داشته و خوش بو و خوش طعم تر از ساير انواع پنيرها است و من از شما ايرانيان كه از وجود اين نعمت خداداد استفاده نمى نماييد، بسيار متعجب و گله مند مى باشم ، وقتى مرا با پنير مايه حيوانى مى سازند، و براى تهيه آن حيوان كوچكى را كه تازه به دنيا آمده است مى كشند پنيرى بدست مى آورند كه از نظر شرع اسلام خوردن آن مكروه بوده ، و زود فاسد مى شود، در صورتى كه نوعى از پنير مايه هاى نباتى بدست مى آيد، نواقص فوق را ندارد. يك نوع مرا از ماست تهيه مى كنند و اين نوع نيز بسيار مرغوب و سودبخش است . چنانچه مرا از شير حيوان سالم كه در صحرا چريده باشد درست كنند، بسيار مطبوع و گوارا بوده و منافع سرشارى خواهم داشت .
به علت داشتن ويتامين هاى ((ث )) و انواع ((ب )) و املاح معدنى مخصوصا كلسيم ، نان خورش كاملى هستم كه تمام عوامل حياتى را در برداشته ، و كمبود آنها را جبران مى نمايم ، من مقوى معده و روده ها هستم و موجودات مفيدى كه در روده ها زندگانى كرده ، و به هضم غذا كمك مى نمايند، از من تغذيه مى كنند. من خون سالم درست مى كنم ، من كمى دير هضم هستم ، ولى پس از هضم زود جذب ياخته ها شده ، و آنها را وادار به سازندگى مى كنم . با مغز گردو و مرزه ، چاق كننده بدن و باعث نرمى پوست مى شوم ، و پادزهر املاح نقره و سرب مى باشم .
چون تازه مرا در آب جوشانده و آب آن را به زن بچه شيرده بدهند، شير او را زياد مى كنم ، خوردن برشته من بعد از پختن و گرفتن آب آن اسهال را بند مى آورد، كهنه و فاسد شده من ، سمى و خطرناك است و توليد سنگ مى نمايد.
تازه من كه آب آن را هنوز نگرفته و در اصطلاح پنيرسازان دلمه ناميده مى شود، خواب آور بوده و جهت تقويت اعصاب و التهاب معده و امراض ‍ سل و دق زياد تجويز مى شوند و معالج خشكى پوست و علاج وسواس و امراض صفراوى و فشار خون است .
اگر مى خواهيد من دير فاسد شده ، و مدتى در خانه شما بمانم . هميشه مرا در ماست يا آب ماست بيندازيد.
نمك زده و كهنه من در صورتى كه فاسد نشده باشد، بلغم را از بين مى برد و اشتها را تحريك مى نمايد، رطوبت معده را مى گيرد، ضماد آن را با عسل جهت باز شدن دمل و با روغن زيتون جهت نرم شدن مفاصل زياد تجويز مى شود و اگر آن را روى پينه هاى دست و پا بمالند، آنها را برطرف مى نمايد. اگر مرا با آب ژلاتين يا آب پاچه هاى گوسفند مخلوط كرده ، كمى نوشادر به آن اضافه كنيد، و علاوه بر منافعى كه جهت دستگاه گوارش دارد، پادزهر گزيدن زنبور و كژدم است . چنانچه مرا با خرما ميل فرماييد كيفيت غذايى آن را بالا مى برم ، به عقيده پزشكان قديم ايران ، خوردن من همراه با يك سبزى يا يك ميوه مثل گردو نافع تر خواهد بود.
من يك برادر مادرى دارم كه اسمش ماست مى باشد مادر ما هر دو شير است و پدرمان متفاوت مى باشد. البته ماست به موقع خود را به شما معرفى مى كند، ولى من مى خواهم در اينجا سؤ الى از خوانندگان كنجكاو بنمايم .
اگر از شما بپرسند كه اولين ماست را در دنيا چه كسى درست كرد، و چه مايه اى به او زد، چه جوابى خواهيد داد؟ شما مى توانيد اين سؤ ال را از ديگران هم بكنيد و بپرسيد، اولين ماست در جهان چگونه درست شد؟
بدون شك جواب اين پرسش را نه شما مى دانيد و نه ماست بندان و نه دانشمندان حتى غذاشناسان امروزى . حل معما، افتخارى بر افتخار ايران عزيز خواهد افزود و ثابت خواهد كرد كه اولين ماست برخلاف تصور ديگران در ايران بدست يك ايرانى درست شده و اينكه مى گويند اولين بار آنرا در بلغارستان ساخته اند صحيح نيست !
اسم من ((گلابى )) است !
مرا شربت منجمد مى نامند.
نيرو بخش معده هستم و از انقلاب دستگاه گوارش ، جلوگيرى مى كنم .
من مفرح قلب و كبد هستم و اگر مى خواهيد چهره يى بشاش داشته باشيد، دوستم شويد....
من شاه ميوه ، گلابى هستم . اسم اصلى من امرود است و به ميوه ى پيوندى و شاداب من شاه امرود مى گويند، و چون معطر و پر آب مى باشم ، به گلابى معروف شده ام .
من انواع و اقسام كوچك - بزرگ - سبز - گلگون - مخروطى ته گرد دارم . يك نوع من ترش و ميخوش و بقيه شيرين يا گس مى باشد. يك نوع جنگلى دارم كه در كهكيلويه زياد است و تخم زياد دارد و ميوه آن قابل استفاده نيست . فقط تخم آن را به نام انجوجك مى فروشند و براى اين كار، ميوه را زير خاك مى كنند و پس از آن كه پوسيد تخم هاى آن را بيرون آورده ، پس از شستن خام يا بو داده مى فروشند. در گيلان يك نوع گرد من به نام ((خج )) معروف است كه به علت سفتى قابل خوردن نيست ، ولى با آن بهترين مربا را مى توان تهيه كرد.
من در نقاط سردسير بهتر از گرمسير به عمل مى آيم ، و از قديم در آذربايجان و همدان و خراسان مرا مى كاشتند و به امر شاه عباس كبير مرا به اصفهان و شيراز بردند و اهالى اين شهرهاى بزرگ مدتى مرا به نام عباسى مى خواندند. من داراى ويتامين هاى آ - ب - ث و فلزاتى مثل آهن - كلسيم پتاسيم - منگنز و كمى هم كوبالت هستم . مقدار ويتامين ها و املاح در پوست من دو برابر گوشتم مى باشد، عده اى گوشت پيوندى و شاداب مرا شربت منجمد و دانه هاى چربى كه در آن مى باشد به عنوان ريگ گلابى نام گذارى كرده اند. اين دانه هاى چوبى سلولز بوده و در معده و روده ها هضم نشده ، عينا دفع مى شوند و روده ها را جارو كرده ، فضولات را همراه خود مى برند و به همين علت است كه ميوه من اول در مزاج لينت مى دهد و آب آن زودتر از معده مى گذرد و بعد كه نوبت ريگ هاى آن رسيد مزاج را قبض ‍ مى كند. من نيروبخش معده ، تسكين دهنده ى عطش ، و انقلاب و دستگاه گوارش هستم ، و از همه ميوه ها بهتر و زودتر رفع عطش و التهاب مى نمايم ، و روى همين اصل است كه اروپائى ها مثلى دارند كه مى گويد يك گلابى را بايد براى روز تشنگى نگاه داشت . هيچگاه بعد از خوردن من آب ، مخصوصا آب سرد ننوشيد. زيرا هضم مرا مشكل كرده و توليد نفخ مى نمايد. من ترشح بزاق را زياد مى كنم . و با اين وسيله هضم غذا را آسان مى نمايم و به همين جهت به شما توصيه مى كنم كه هميشه مرا همراه با غذا ميل نماييد. قبل از غذا يا بعد از آن فرقى نمى كند، ولى نبايد مرا در شكم خالى تنها تناول كنيد. من براى مزاج هاى گرم مفيدم و براى پيران و صاحبان مزاج سرد، چندان مطلوب نيستم ، مگر آنكه كاملا رسيده و شاداب باشم ، ولى سالخوردگان مى توانند به راحتى از كمپوت و مرباى من استفاده نمايند. اصولا ما ميوه هاى تر داراى اين خاصيت مى باشيم كه هر چه رسيده تر و شيرين تر شويم ، زودتر هضم شده ، و توليد نفخ و برودت نمى نماييم ، ولى اگر سفت و نارس باشيم ، توليد نفخ خواهيم كرد. مخصوصا اگر بعد از خوردن ما آب سرد بنوشند. شما مردم شهرنشين اين روزها، ما ميوه هاى آب دار را در سردخانه و يخچال جا داده ايد، و ما را در حالى كه حرارت بدنمان نزديك صفر است ، وارد معده مى كنيد كه حرارت آن 37 درجه مى باشد و با اين عمل با دست خود معده ى خود را خراب مى كنيد و بعد از ما گله مى نماييد كه چرا توليد نفخ و برودت مى نماييم !
كسانى كه معده شان براى هضم من آماده نيست ، مى توانند از آب من استفاده نمايند، مشروط بر اينكه ميوه ى مرا با پوست و مغز و هسته تحت فشار قرار دهند و از تمام اعضاى بدن من استفاده نمايند.
من مفرح قلب و كبد هستم ، و به همين جهت رنگ رخساره را باز مى كنم و گرفتگى هاى روحى غم و غصه را برطرف مى سازم . من با كمك ريگ هايى كه همراه دارم ، معده و روده ها را دباغى و زهكشى مى كنم ، املاح پتاسيم و تانن كه در ميوه ى من است ، سموم بدن مخصوصا اسيد اوريك را از بين مى برد و پزشكان مرا براى مبتلايان به امراض نقرس و روماتيسم زياد توصيه مى كنند. من پادزهر سموم مخصوصا زهر قارچ هاى سمى ميباشم ، و اين خاصيت در ميوه هاى غير پيوندى و ((خج )) زيادتر است و چون مرا با قارچ سمى بپزند، زهر آن را خنثى خواهم كرد - هر وقت دچار مسموميت شديد، به سراغ من بياييد، شما را يارى خواهم كرد.
قند من براى مبتلايان به مرض قند ضرر ندارد، بلكه مفيد است . نوع ميخوش من مقوى معده و كبد بوده اشتها را زياد مى كند. مسكن التهاب و فشار خون است . صفرا و تشنگى را بهتر برطرف مى كند، قى و اسهال را تسكين مى دهد، ولى براى پيران خوب نيست ، مگر آنكه بعد از آن كمى عسل ميل نمايند.
نوع گس من قابض تر بوده ، خوردن گرد خشك آن اسهال را بند مى آورد و ماليدن آن روى زخم جراحات آن را از بين مى برد و گوشت نو مى آورد.
دم كرده ى پنجاه گرم برگ درخت من مخلوط با پنجاه گرم برگ سيب ، سنگ كليه و مثانه را خرد مى كند. دمكرده ى صد گرم برگ تازه و جوان من پيشاب را زياد مى نمايد، و كليه و مثانه را شستشو داده و اسهال را درمان مى كند. صمغ درخت من كمى ملين است و به هضم غذا كمك مى كند. سابقا از سوخته چوب و برگ من يك نوع سرمه مى ساختند كه جانشين توتيا بود، و براى جوش هاى پلك زياد توصيه و تجويز مى شد.
انجوجك كه تخم ميوه ى جنگلى من است ، كرم معده را مى كشد، موافق سينه و حنجره و اعصاب متشنج است ، پيشاب را باز مى نمايد، و اگر آن را كوبيده و شيره ى آن را بگيرند، براى بند آمدن خون عادت ماهيانه بانوان كه زياد باشد مفيد است .
من ريحان هستم !
مرا ريحان مى نامند، به معنى گل و سبزه ! برابر اين لغت در فارسى اسپرم است كه به صورت اسپرغم - اسپرهم و اسفرم نيز گفته شده است . اسم اصلى من شاه اسپرم است كه آن را شاه اسپرغم - شاهپرهم - شاهسفرم نيز گفته اند.
بعد از اسلام مرا به عربستان بردند و كلمه ى شاه اسپرم را به سلطان الريا حين ترجمه كردند و از آن جا به اروپا رفت و به زبان لاتين به آن بازيليك ، يعنى سبزى سلطنتى لقب دادند. لقب آن از روى افسانه اى است كه در فرهنگ عاميانه (فولكلور) فارسى وجود دارد و پيدايش مرا در زمان سلطنت انوشيروان مى رساند و با اينكه اين داستان صورت افسانه دارد، معذلك تكرار آن خالى از لطف نيست . اينك شرح داستان به همه صورت كه در كتب قديم آمده است :
((گويند اسپرغم پيش از انوشيروان نبود. روزى انوشيروان بار عام داده ، و به ديوان قضاوت نشسته بود. ناگاه مارى بزرگ از زير تخت در آمده ، حاضران را از ديدن او ترس به هم رسيد. قصد او كردند، شاه فرمود بگذاريد شايد شكايتى داشته باشد. به دنبال او برفتند تا به كنار چاهى رسيدند. مار بر كنار چاه حلقه زد، آنگاه به درون رفت و بر آمد، چون در آن چاه نگاه كردند، مارى ديدند مرده افتاده و عقربى نيش بر او بند كرده ، نيزه اى از بالاى چاه بر پشت عقرب فرو بردند و چون يك سال بگذشت ، هم در آن روز شاه نشسته بود و به شكايات مردم رسيدگى مى كرد. همان مار به نزديك سرير آمد و از دهن خود قدرى تخم سياه بريخت و برفت ، كسرى فرمود آن تخم را كاشتند. از آن شاه اسپرغم بر آمد و انوشيروان كه پيوسته زكام داشت از بوييدن و خوردن آن زكامش برطرف شد.)) شكى نيست كه اين داستان به اين شكل صحت ندارد و بعيد نيست كه بذر مرا يكى از شاكيان كه به حق خود رسيده بود، به عنوان هديه آورده باشد.
عده اى از لغت نويسان عربى مرا ضيمران نوشته اند. اين خود يك اشتباه است . زيرا ضيمران گياه ديگرى از خانواده ى ماست كه در صحراى عربستان مى رويد و بسيار خوش بو و نافع است . در خانواده ى ما بيش از 160 نوع گياه خوشبو وجود دارد كه چند نوع آن بيشتر در ايران كاشته نمى شود. بذر يك نوع آن تحت عنوان تخم شربتى زياد مصرف دارد.
بارى من مقوى معده ، بادشكن ، ضد عفونى كننده دهان و دستگاه گوارش ، مدر و ضد تشنج مى باشم . به علت داشتن سبزينه و اسانس مخصوص كه خود مخلوط از چند اسانس است ، بوى پياز و سير را از دهان مى برم و روى همين اصل است كه يك پاى ثابت سينى نان و كباب شده ام و چون به كباب بازارى پياز زياد مى زنند، و مقدارى هم با آن مى خورند، ناگزير نيز مقدارى از سبزى من تناول مى نمايند تا بوى پياز برطرف شود. من دماغ را باز مى كنم . عصاره ى من با شير براى درمان زكام و سينه درد و سرفه به كار مى رود. مضمضمه جوشانده ى غليظ و جويدن خود من جهت رفع آفت دهان و بو كردن من براى رفع سر درد مفيد است .
كسانى كه هنگام مسافرت در اتومبيل - هواپيما و كشتى حالشان بهم مى خورد و دچار درد سر و دل بهم خوردگى مى شوند، مى توانند از من استفاده كنند، و با بو كردن من و جويدن برگ هاى نازك من خود را تسكين بدهند، من ميكرب هاى اسهال و وبا را مى كشم . بوى من پنبه و مگس را فرار مى دهد. چند شاخه از من در باغچه منزل خود بكاريد و به اين ترتيب با اين حشرات مزاحم مبارزه نماييد. خوردن بذر من مقاومت بدن را در برابر سموم زياد مى كند. پزشكان قديم ايران كوبيدن بذر مرا براى ساختن تركيبات دارويى منع كرده اند و اين از آن جهت است كه لعاب ما دانه هاى گياهى در موقع كوبيدن از بين ميرود و بهتر است ، تخم مرا بطور مستقيم به كار بريد، من داراى ويتامين ((كا)) بوده و براى خون دماغ و بواسير خونى سودبخش مى باشم ، سابقا تخم مرا با شكر كوبيده ، جهت رفع بوى زير بغل استعمال مى كردند، به نظر من تنها ساييدن آن كافى است و احتياج به شكر ندارد!
شاهسپرم
در تبريز و اخيرا در ايران نوعى از مرا كه بسيار خوشبوست كاشته و عرق برگ آنرا براى رفع دل درد و تقويت معده تجويز مى نمايند.
اسم من انار است !
ميوه بهشتى هستم ، و يك دنيا خاصيت دارم .
زادگاهم ايران است .
بهترين موقع خوردن من صبح زود است .
رب من ، غم و غصه را از دل مى برد.
شيرين مرا، براى رفع سينه درد و سرفه ميل كنيد...
اسم من انار است ، و گاهى نار مى گويند. از من در قرآن مجيد تعريف شده است . زادگاه اوليه من ايران مى باشد، ولى امروزه در بسيارى از كشورها كاشته مى شوم . طعم من گاهى ترش ، گاهى شيرين و گاهى ملس است . در اثر تربيت يك نوع انار بى هسته وجود دارد كه پوست مغز و دانه هاى آن نرم و لطيف مى باشد. نوع شيرين من براى سينه و ريه نافع است ، ولى نوع ترش ‍ ما سينه را خشك مى كند، و براى مبتلايان به درد سينه و سرفه خوب نيست ، براى آنهايى كه جگرشان گرم است ، هيچ ميوه اى مناسب تر از نوع ترش ما نيست . مواد غذايى در ما كم است ، ولى تا بخواهيد سرشار از ويتامين هاى آ - ب - ث و ئى هستيم و به قدرى آهن و فلزات مفيد ديگر داريم كه هضم ما را سنگين كرده ، و كمى نفاخ به نظر مى رسيم ، ولى اين سنگينى و نفخ از نوع ساير ميوهها نيست ، و به زودى پراكنده مى شود و يكى ديگر از مشخصات ما اين است كه آب ما سنگين تر از خوردن دانه هاى ما با هسته است ، چون مغز هسته ى دانه هاى ما خود كمى پائين است ، و پوست سخت آن روده ها را جارو مى كند، آب ميوه ى من داراى قند - تانن و يك ماده ى مفيد به نام كره ماناتين است كه از دوستان كبد بوده ، و آن را پاك و در نتيجه رنگ رخساره را باز مى نمايد، من به علت داشتن ويتامين هاى آ به رشد اطفال كمك مى كنم . به علت داشتن انواع ويتامين ((ب )) اعصاب را تقويت كرده ، آنها را محكم و شك و دودلى را از بين مى برم ، به علت داشتن ويتامين ب 6 ضد استفراغ بوده ، و درمان ويار زنان باردار هستم .
اگر خانمى هنگام آبستنى از من ، يا رب من زياد بخورد، بزرگترين خدمت را به فرزند آينده خود كرده است ، زيرا من علاوه بر جلوگيرى از ويار و تقويت مادر و فرزند، به رشد آينده طفل هم كمك خواهم نمود. من به علت داشتن آهن و ويتامين هاى لازم ، خون ساز بوده و آن را اصلاح مى نمايم .
بهترين موقع خوردن من صبح ناشتا است . در موقع خوردن به من گلپر بزنيد علاوه بر بوى مطبوع به هضم من هم كمك خواهد كرد.
من پيشاب را زياد مى كنم ، غرايز جنسى را تقويت مى نمايم ، و درمان اسهال هم هستم . دانه هاى ميوه ى جنگلى من كه به ناردان معروف است ، در معالجه ى اسهال شهرت فراوان دارد. اين دانه ها را در آب بجوشانيد، و صاف كنيد، و آب آن را نوش كنيد تا اسهال بند آيد و همچنين مى توانيد كمى ناردان را با هم وزنش برنج و جو پوست كنده مخلوط كرده ، در آب بجوشانيد و پس از صاف كردن تنقيه كنيد و اثر آن را در معالجه اسهال ببينيد. اين دستور براى معالجه زخم معده و ورم روده ، نتايج عالى داده است .
رب من بهترين چاشنى براى فسنجان و خورش باميه - آش انار و خوراك هاى ديگر است ، و به علت داشتن تانن و آهن ، رنگ آن ها را سياه مى كند.
اگر اين رب را با عسل مخلوط كنيد، براى معالجه زخم بينى و بثورات جلدى مصرف آن از خارج مفيد است .
خوردن آب ميوه شيرين من با شكر و نشاسته براى معالجه سينه درد و سرفه توصيه شده است و مرا در موقع يرقان نيز تجويز كرده اند، و براى اصلاح سپرزنيز سودبخش مى باشم .
نگاه به دل پر خون من نكنيد، تمام قسمت هاى درخت من مفيدند. پوست ميوه - پوست ساقه و پوست ريشه من مصارف صنعتى و درمانى دارند و از گل من هم مى توان استفاده كرد.
پوست ميوه ى من در رنگرزى و چرم سازى از قديم به كار مى رفت ، و بهترين قالى هاى ايران را با آن رنگ مى كردند.
مضمضمه و نگاهداشتن آب ميوه ى ترش من در دهان ، برفك و جوش هاى دهان را پاك مى كند و لثه را محكم مى نمايد. ميوه ى ترش من براى مبتلايان به زخم معده و روده خوب نيست و براى سرد مزاجان زيان بخش است ، و جاذبه ى كبد را كم مى كند، ولى در عوض ميوه هاى شيرين و ملس من ، صفرا بر بوده و معده و كبد را تقويت كرده ، و درمان تب هاى صفراوى و يرقان و امراض جلدى است .
پوست ساقه و ريشه من داراى بيست و دو درصد تانن است ، و به علاوه از آن در صنعت داروسازى ، چهار ماده شيميايى مى گيرند كه همگى ضد كرم كدو مى باشد. شما مى توانيد براى معالجه كرم كدو از پوست ، ريشه يا ساقه من مستقيما استفاده كنيد، و به اين منظور بايد شصت گرم پوست ريشه ى تازه يا گرد خشك آن را گرفته ، شش ساعت در آب خيس نماييد (مقدار آب 750 گرم ) بعد آن را بجوشانيد تا حجم آن تقريبا نيم ليتر شود، پس از صاف كردن ، آن را سه قسمت كندى و هر قسمت را به فاصله يك ساعت و نيم ميل نماييد و پس از دو ساعت يك مسهل بخوريد، و منتظر دفع كرم كدو باشيد. مقدار مصرف براى اطفال يك ششم تا يك سوم ميزان بالا مى باشد. ضمادى كه با پختن پوست و هسته من تهيه نماييد، براى امراض جلدى مخصوصا اگزما مفيد است و خارش از بين مى برد.
رب من جهت رفع خمارى مفيد بوده ، و غم و غصه را تسكين مى دهد.
ناردان قابض تر از دانه هاى ما بوده ، جوشانده ى آن جهت محكم شدن لثه نافع تر است . جوشانده گل ما نيز جهت پيوره و خونريزى لثه تجويز شده است و ساير خواص آن مثل گلنار فارسى است كه بعدا خود را معرفى خواهد كرد.
من ((بولاغ اوتى )) هستم !
چه تصور باطلى كه بعضى تصور مى كنند اين سبزى در يكى از وادى هاى جهنم روييده است .
حضرت رضا عليه السلام
اسم من بولاغ اوتى است .
من خوراك پهلوانان قديم ايران بوده ام .
مانند پنى سيلين امراض عفونى را درمان مى كنم . براى بيماريهاى غمباد - قند و سرطان مفيدم - اكسير جوانى و طول عمر را در من جستجو كنيد.
من دو برادر دارم كه اولى اسمش تره تيزك و دومى شاهى است . يكى از جهانگردانى كه در زمان هخامنشيان به ايران آمده است ، در سفرنامه خود مى نويسد: داريوش بزرگ و لشكريانش غذايى ساده دارند و با هر لقمه از غذاى خود، كمى ((بولاغ اوتى )) ميل مى نمايند، همگى سالم مى باشند و جاى بسى تعجب است كه با اين غذاى ساده بسيار شجاع و زورمند مى باشند.
در كتاب هاى پزشكى قديم ، به من جرجير بيابانى يا بهقان و به تره تيزك جرجير پستانى و به شاهى رشاد مى گفتند. و بذر ما را حب الرشاد خوانده اند.
محل رويش من دامنه ى كوههاى طالقان ، بين جاده قزوين ، روستاهاى پشند - آبيك و اتانك - در شهررى كنار رودخانه امين آباد، در بندر انزلى شاهزاده كوه ، راه چالوس ، در آذربايجان بين سليمانيه و دربند، اطراف شيراز پل آبگينه ، نزديك بوشهر و كوتدوند مى باشد و بيشتر بطور خودرو در كنار چشمه ها و قنات هايى كه سرشار از شبه فلز ((يد)) مى باشند به عمل مى آيم اگر به دهاتى كه من در آنجاها هستم سرى بزنيد، با مردمان سالخورده كه بيش از صد سال داشته و از نعمت سلامتى برخوردارند روبرو خواهيد شد و اگر از آنها سؤ ال كنيد، خواهيد فهميد كه از من زياد مى خورند و شايد تنها نان خورش آنها باشم .
من به علت داشتن ((يد)) ضد غمباد مى باشم ، و چون منيزى دارم ، ترمز سرطان هستم و چنانچه آب مرا به موشى كه مبتلا به سرطان است تزريق كنند، از پيشرفت اين مرض در بدن او جلوگيرى خواهم كرد.
در اطراف خانواده ما، مخصوصا برادرم تره تيزك ، از طرف غذاشناسان و دانمشندان ، چه در قديم و چه در عصر حاضر، عقايد و نظرات ضد و نقيض زياد گفته شده است . عده اى از غذاشناسان عصر جديد ما را شد غمباد ((گواتر)) و دسته اى باعث اين بيمارى مى دانند ((گواترزا)). در صدر اسلام نيز دانشمندان عرب نسبت هاى ناروا به ما مى دادند و حتى عده اى مى گفتند هركس شب تره تيزك بخورد رگ جذام در بدنش به حركت در مى آيد. خوشبختانه امام هشتم حضرت رضا عليه السلام غلام خود را جهت خريد تره تيزك فرستاده و پاسخ دشمنان را داده اند.
اين عقايد متضاد، در اطراف ما معمايى است كه جواب آن را بايد فقط از زبان خوراكى ها شنيد و من امروز مى خواهم براى اولين بار يكى از اسرار غذاشناسى را براى شما فاش نمايم و موضوع مهمى را مطرح كنم كه تاكنون در هيچ كتابى نوشته نشده است .
يك دسته از فوايد ما خوراكى ها مرهون مواد معدنى است كه در ساختمان بدن ما وجود دارد. ما اين فلزات را از آب و خاكى كه به ما مى دهند مى گيريم و اگر آن ها فاقد اين مواد باشند، نسبت به آن گرسنه شده و نه تنها خاصيت اوليه ى خود را از دست مى دهيم ، بلكه بر عكس عمل خواهيم كرد.
بنابراين ، اگر ما نسبت به شبه فلز ((يد)) گرسنه باشيم ، نه تنها غمباد را معالجه نخواهيم كرد، بلكه ((گواترزا)) بوده ، و باعث ناراحتى غده درقى خواهيد شد.
من چون از قديم اين راز را مى دانستم ، فقط در كنار آب هايى بطور خودرو عمل آمدم ، كه داراى شبه فلز ((يد)) به حد كافى بوده ، ولى برادرانم گول شما، انسانها را خورده و در اكثر نقاط كشت شده ، و در زمين هاى نامناسب به عمل آمده و اين سر و صداها را در اطراف ما بلند كرده اند.
ما هر سه سرشار از ويتامين ((ث )) بوده و ضد خونريزى و رقيق شدن خون مى باشيم ، و به حدى از اين اكسير گرانبها داريم كه خوردن مختصرى از ما رفع كمبود آن را خواهد كرد و با كمك يك ماده ميكرب كش كه در خانواده ما وجود دارد، در معالجه زخم روده و امراض داخلى و سرماخوردگى تره تيزك به علت داشتن يك تركيب گوگردى در اصلاح دستگاه تنفس تاءثير فراوان داريم .
سل ريوى ، آسم ، زكام و سياه سرفه را شفا مى بخشيم ، و براى اين كار بهتر است شيره ى ما را گرفته و همه روزه صبح ، و عصر يك قاشق سوپ خورى ، به بيمار بدهند.
ما سه برادر خنك هستيم و در رسانيدن مواد معدنى به ياخته ها نقش مهم داريم . صبح زود موقعى كه از خواب بيدار مى شويد. يك استكان كوچك از آب ما نوش جان كنيد، تمام سموم بدن شما دفع خواهد شد و انگل هاى معدى هم از بين خواهد رفت .
مخلوط نيم ليتر از آب ما با روغن بادام شيرين يا زيتون ، درمان بند آمدن ادرار و درد كليه و مثانه است . زيرا ما ترشحات خارجى مثل شير - عرق و ادرار را زياد مى كنيم و به ترشحات داخلى كمك مى نماييم و از اين رو ما را براى معالجه مرض قند، غمباد و بدبويى عرق زير بغل تجويز كرده اند. بانوانى كه رحمشان بو مى دهد مى توانند از اين خاصيت ما استفاده كنند.
مى گويند چون درخت انار ترش را با آب جوشانده ى ما آبيارى كنند، ميوه اش شيرين مى شود. من چون در علم كشاورزى وارد نيستم ، اين خبر را نه تاييد مى كنم نه تكذيب .
تخم ما كه به ((حب الرشاد)) معروف شده است ، داراى اكثر خاصيت ما مى باشد. جوشانده ى گرم آن قى آور بوده ، و بلغم را دفع مى نمايد.
با زرده ى تخم مرغ نيم بند جهت تقويت غرايز جنسى نافع است و ضماد آن جهت برطرف كردن كك و مك و بثورات جلدى توصيه شده است و با زهره گاو جهت محكم شدن و جلوگيرى از تركيدن و شكستن ناخن ها و سم ستور سودمند مى باشد.
خلاصه چون ما سرشار از ويتامين هاى آ، ب و ث و مواد كانى مثل آهن ، فسفر، يد، منيزيم ، منگنز و مس و روى و آهك و گوگرد هستيم ، به من لقب سبزى تندرستى داده اند.
اگر مى خواهيد ما همچنان خدمتگزار شما باشيم ، در مزرعه ى برادران من مختصرى نمك ((يدوردوپتاس )) بپاشيد و با اين كود سلامتى خود را بيمه كنيد.
اسم من ((هويج )) است !
دوست صميمى جگرم
نورچشم را زياد مى كنم
رنگ چهره را از تيرگى پاك مى كنم
مخصوصا براى خانم ها عنصرى بسيار مفيدم
در من ماده يى است كه مقاومت پوست را زياد مى كند و خواص بى شمارى كه شايد از آن كمتر كسى اطلاع داشته باشد.
اسم من ((زردك )) است . اسم برادرم كه شما به آن ((هويج فرنگى )) لقب داده ايد، گزر مى باشد. برادر خوانده اى هم دارم به نام ((شقاقل )) كه شما از مرباى آن استفاده مى كنيد.
ما نه ميوه هستيم و نه سبزى ، بلكه از دسته هويج ها هستيم .
از آنجايى كه ايرانيان قديم در گياه شناسى - پزشكى - دارويى و بالاخره غذاشناسى پيش قدم بوده اند، براى كليه اصطلاحات علمى واژه اى مخصوص داشته اند و و اين زبان برخلاف تصور بعضى ها بسيار وسيع و دامنه دار است ، متاءسفانه در اثر يك سلسله پيش آمدهاى ناگوار اين اصطلاحات علمى فراموش شده ، و جاى خود را به لغات خارجى داده است ، يكى از اين اصطلاحات علمى همين هويج است ، اگر از شما بپرسند كه شلغم يا چغندر و كلم ميوه اند يا سبزى ، جوابى نداريد، ولى اگر به لغت نامه هاى قديم مثل برهان قاطع مراجعه نماييد با كمال تعجب مشاهده خواهيد نمود كه نوشته است هويجى است كه آنرا در آش مى ريزند و از اين رو بايد در نظر داشته باشيد كه در زبان فارسى به كليه ريشهاى خوراكى مثل انواع زردك - شلغم - چغندر - سيب زمينى - شيرين بيان - كلم سنگ و غيره ، هويج مى گويند و نام همانطور كه در سطر اول گفتم ، زردك و گزر مى باشد كه اعراب آنرا معرب كرده جزر نام گذارى كرده اند.
در بين سبزيها و گياههايى كه داراى منافع زياد مى باشند و به عنوان يك ماده خوراكى در آشپزى بكار مى روند، مصرف من و گزر زيادتر است . ما را هم خام مى خورند و هم پخته ، و چون فصل معينى نداشته و هميشه در بازار پيدا مى شويم ، معادل مصرف نان خريدار داريم و با اينكه شيرين هستم ، هيچگاه فاسد نشده - ترش و تند و تلخ و گس نمى شويم . ما در را در تمام آش ها - سوپ ها و انواع خوراكيهاى ايرانى و فرنگى مى توانيد بريزيد و از منافع سرشار ما بهره مند شويد، با ماها مربا و كمپوت هم مى توانيد تهيه كنيد و پوره ما را هم به كودكان خود بخورانيد، برادر من گزر از قديم در بيابان هاى ايران بطور خودرو به عمل مى آمد، و اكنون هم در اطراف اروميه ((دربند)) تبريز - مرند - چالوس - دره هريرود - بلوچستان - مكران و لرستان ديده مى شود، و با اين وصف عنوان هويج فرنگى به او دادن دور از انصاف و حقيقت است !
ما انواع و اقسام زياد داريم . نمونه هاى كوتاه - بلند - باريك - با سيخك - بدون سيخك . با رنگ هاى گوناگون از سرخ آتشين گرفته تا زرد طلايى و بنفش ظاهر مى شويم . انواع ما وقتى وحشى بوده ، و در بيابان و سرزمين هاى سخت و شخم نشده به عمل مى آيند، سفت و سخت بوده ، و سيخك ميان آنها از چوب سخت تر است و به همين جهت براى انسان قابل مصرف نبوده و به درد علوفه مى خورند. ولى همينكه از صحرا به بستان آمديم ، و ما را در زمين هاى شخم شده پرورش دادند، نرم و شيرين شده ، و سيخك ما نيز از حالت چوبى خارج شده ، قابل مصرف شديم و اكنون هم هر قدر زمين زراعتى ما پوك تر باشد بهتر مى توانيم رشد كرده و شيرين تر و آبدارتر شويم .
ما دوست جگر - زيادكننده نور چشم بوده شهوت را زياد مى كنيم و بر تعداد نطفه مى افزاييم و آنرا براى تربيت جنين آماده مى سازيم . كسانى كه مى خواهند خون كهنه از بدنشان رخت بربسته ، مبتلايان به مرض قند، چربى خون ، صفراوى مزاجها، و آنهايى كه نمى خواهند در رشدشان اختلالى پيدا شود و همچنين زنان باردارى كه آرزوى فرزند سالم و قوى زيبا دارند، مادرانى كه مى خواهند شيرشان زياد شود، بدو شك غذايى بهتر از خانواده زردك پيدا نخواهند كرد. ما ادرار را زياد مى كنيم ، با چربى خون كه دشمن سرسخت جوانى است ، مى جنگيم و رنگ چهره را باز مى كنيم ، و براى مبتلايان به اسهال ، غذاى خوبى هستيم . قند ما نه تنها براى بيماران مبتلا به مرض قند ضرر ندارد، بلكه به علت داشتن انسولين گياهى ، درمان اين مرض هستيم ، ما قوه كشش عضلات را زياد مى كنيم ، و براى بيماران كليوى و مبتلايان به باديامان (نفريت ) دارويى بهتر از ما وجود ندارد.
ما در تنظيم عادت ماهانه بانوان نقش بسيار موثرى داريم . ضمنا ما در تسكين درد سوختگى و آفتاب زدگى بسيار مؤ ثر است . تبهاى عفونى معدى و روده اى ، دل دردهاى كهنه ، دل درد اطفال و پيچش شكم كودكان ، با خوردن ما تسكين پيدا مى كند. مخلوط آب ريشه ما با شير براى نرم كردن سينه بسيار نيكوست ، و خلط را از بين مى برد. به كسانى كه صدايشان گرفته است ، و مبتلايان به تنگ نفس و اختلالات ريوى توصيه كنيد كه حتما به سراغ ما دو برادر بيايند. به كودكانى كه داراى معده اى كار بهتر است يك وعده سوپ و يك وعده سوپ و يك وعده شير مادر بدهيد - آب مخلوط ما با كمى عسل و آب ليمو يك نوشابه مفرح و گوارا است .
در تركيب ما هشتاد و هفت درصد آب زنده كه به آسانى جذب ياخته هاى بدن مى شود و وجود دارد. بين يك تا دو گرم درصد مواد سفيده اى و يك ماده فسفردار يعنى آنچه در زرده تخم مرغ است داريم و همين ماده است كه غذاى ((غدد)) شده و آنها را تقويت مى نماييم ، و نيز به علت همين اكسير گرانبهاست كه نيروى جنسى و جسمى و روحى را افزايش ‍ مى دهيم .
ما داراى جوهرى هستيم كه در كبد تبديل به ويتامين ((آ)) مى شود، و با كمك اين ماده مى توانيم مقاومت مخاط و پوست را در برابر امراض جلدى زياد كنيم ، و از بثورات جلدى و اگزما و جوش غرور جلوگيرى نماييم . ويتامين ((آ)) عامل رشد است ، كمى اين ويتامين سبب مى شود كه دهانه زخمها دير بسته شود. شما براى رفع اين نيازها مى توانيد از ما دو برادر استفاده كنيد. مشروط بر اينكه ، كبدى سالم داشته باشيد، و در غير اينصورت در اثر زياده روى در خوردن ما دچار زردى و يرقان خواهيد شد. ما زردك ها به علت داشتن ويتامين هاى ((آ)) و ((د)) اثر نيكويى در ساختمان غدد داشته و مصالح خوبى براى نوسازى ياخته ها هستيم ، به اطفالى كه مى خواهند دندان در بياورند، تا مى توانيد از سوپ ريشه ما بخورانيد و يك تكه از ما را به عنوان بازيچه به دست آنها بدهيد و سعى كنيد كه آنرا در دهان برده و با كمك آرواره ها آنرا بجوند و به اين ترتيب هم خارش لثه ها از بين رفته و هم در آمدن دندان را آسان مى نمايد.
يكى ديگر از مواهب طبيعى كه در نهاد ما به وديعت گذاشته شده است ، ميزان آهن است كه در من زردك هستم ، چند برابر گزر مى باشد. علاوه بر آهن ما داراى املاح سديم - منيزيم - و كلسيم هستيم .
براى استفاده از آب ما، براى اينكه به طبع شما گوارا و مطبوع باشد و بوى علف ندهد، من به شما توصيه مى كنم كه هميشه آب ما را گرفته ، چند قطره آب ليمو به آن اضافه كرده و مدتى در يخچال يا جاى خنك بگذاريد تا عوامل زنده اى كه همراه با ريشه ما هستند ميزان قند و صمغ آنرا بالا برده ، نوشابه اى خوش بو و خوش طعم به شما تحويل دهند.
علاوه بر ريشه بذر ما نيز در طب قديم مقامى والا داشته و آنرا در كتب پزشكى به نام ((دوقو)) ذكر كرده اند و فرنگى ها به آن ((دوكو)) مى گويند. اين بذر خواص ما را چندين برابر داشته و داراى چند نوع هورمون ، مخصوصا هورمون مردانه استروژن است كه داروسازان در بدر به دنبال آن مى گردند - اين تخم مسقط جنين و بالاخره مانع باردارى است و براى جلوگيرى از ازدياد نفوس مى تواند نقش مؤ ثرى داشته باشد. ضد غش ‍ و مدر است در طب قديم جهت درمان سرفه - سينه در مزمن ، زياد تجويز مى شد. خوردن آن ضد گاز و نفخ معده است - سنگ هاى كليه و مثانه را خرد مى كند. زايمان را آسان مى نمايد. سستى و درد مفاصل را درمان مى كند. براى سوزش معده و دل درد اطفال و استسقاء و شكم هاى طبلى داروى بسيار مفيدى است و حال اجازه بفرماييد عنان سخن را بدست برادر خوانده ام شقاقل داده ، سخن را كوتاه نمايم .
شقاقل
اسم من شقاقل است و به فارسى به من ((زردك ريگى )) و همچنين ((زردك ريش بزى )) مى گويند. ريشه من پر گره بوده و موقعى كه آنرا از خاك در مى آورند، جدار آن چسبنده و پر رنگ است ، و عنوان زردك ريگى من به علت همين موضوع است ، من سيخك ندارم و مغز و ريشه من يكنواخت بوده ، سفيد رنگ و به كلفتى انگشت و دراز بوده و طعمى شيرين دارم ، ساقه هاى من هم با زردك فرق دارد، و داراى گره زياد بوده ، و بر روى هر گره برگى مى رويد و چون اين برگها مانند ريش بز از هم فاصله دارند مرا در فارسى و فرنگى ((ريش بزى )) لقب داده اند - ميوه بوته من آبدار و سياه رنگ و به اندازه يك نخود است .
ريشه من سنگين و دير هضم است ، ولى وقتى كه با شكر و عسل به صورت مربا در بيايم ، هضم من آسان شده و به راحتى خورده مى شوم .
در بين حيوانات ، خرس به خوردن من علاقه زياد دارد و از اين جهت به من ((خرس گياه )) هم مى گويند.
اسم من ((انجير)) است !
به اين همه ادعا كه دارم خرده نگيريد، همه اش بى چون و چراست .
از انواع ويتامين سرشارم .
مزاج را لينت مى دهم .
درمان صد در صد دمل هاى چركينم .
شيرابه مرا به ريشه دندان بماليد تا از درد آن آسوده شويد.
همين شرابه من ، گوشت را قابل پخت مى كند و هزار خاصيت ديگر كه در من نهفته است .
نام من انجير است ، انجيل هم مى گويند. بزرگترين افتخار من اين است كه خداوند در قرآن مجيد به جان من قسم خورده است . تنها يك ميوه خوشمزه و لذيذ نيستم ، بلكه غذاى نرم و لطيف و دارويى سودمند و بى ضرر مى باشم . قدرت غذايى من بيش از ساير ميوه ها و خواص دوايى من بيش از تصور است . من از قديم در جنگلهاى آفريقا، آسيا و آمريكا به عمل مى آمدم . زادگاه مخصوصى ندارم و در جنگل هاى شمال و جنوب ايران هم وجود داشته ام من انواع و اقسام ريز و درشت ، بى دانه ، زرد و قرمز و صورتى و بنفش دارم . يك نوع ريز من در تهران به نام انجير شيرازى است . در گذشته انواع سفيد مرا غذا و نوع بنفش مرا دوا مى دانستند ولى من اين تقسيم را قبول ندارم ، بلكه مدعى هستم كه در هر رنگ و شكل بستانى ، كوهى و بيابانى ، خوراك اشخاص سالم و درمان افراد بيمار مى باشم . من انواع زودرس و ديررس دارم . در جاهاى سردسير ديرتر و اگر خيلى سرد باشد، اصلا نمى رسم و ميوه ام در آنجا تا رسيدن زمستان كال مى ماند و مردم اين ميوه هاى نارس را ديوانجير نام گذاشته اند، خوردن ديو انجير به علت داشتن شيرابه فراوان نامرغوب و خطرناك است .
من به مقدار فراوان داراى ويتامين هاى آ - ب - ث و مواد معدنى مثل آهن - برم - منگنز - آهك و گوگرد مى باشم و كمى هم آرسنيك دارم ، و نيز داراى مواد چربى - سفيده اى و از همه ى بيشتر مواد قندى در من است .
اگر ميوه مرا پس از چيدن در روى سبد يا پارچه سوراخ ‌دار در برابر تابش ‍ آفتاب قرار دهند، قند من زيادتر شده ، ميزان آن به سى تا چهل درصد مى رسد. من در تابستان داخل تره بار در دكان ميوه فروشى و در زمستان در رديف خشكبار در دكان آجيل فروشى ها عرضه مى شوم ، و در تمام اعضاى مختلف درخت من ، يك شيرابه سفيد رنگ جريان دارد كه مشخصات آنرا خواهم گفت . من يك ميوه سهل الهضم هستم ، اگر مرا قبل از غذا بخوريد، مجارى دستگاه گوارش را باز و اشتها را تحريك و محيط را براى هضم و دفع غذا آماده ميسازم و سبب تخليه كامل شكم خواهم شد.
در داروخانه ها شربت من با روغن بادام شيرين كه جهت لينت به اطفال مى دهند رقيب شده است . مربا و كمپوت من بهترين غذا براى مبتلايان به يبوست است . از جوشاندن ميوه من ، در شير شربتى بدست مى آيد كه نرم كننده سينه و معده بوده ، مضمضه آن لثه ها را محكم و غرغره اش سينه و گلو را نرم و دردهاى كهنه آنها را شفا مى بخشد. كسانى كه از لاغرى رنج مى برند و مى خواهند كمى چاق شوند، غذايى بهتر از من پيدا نخواهند كرد. مخصوصا اگر چهل روز ناشتا مرا با كمى انيسون تناول نمايند. با اينكه قند فراوان دارم ، معذلك كسى را بيش از حد مناسب چاق نمى كنم و ميوه تازه من خنك محسوب مى شود، حرارت و تشنگى را تسكين مى دهم ، عرق را زياد مى كنم و سموم و چربى را با عرق بيرون مى آورم ، و همين امر در گذشته اين شبهه را ايجاد كرده بود كه من شپش را در بدن زياد مى كنم ، در صورتى كه زياد شدن اين جانور گناه من نبود، بلكه خروج چربى و سموم چرك بدن را زياد مى كرد، و محيط مناسبى براى رشد شپش بود، من كبد را تقويت مى كنم ، ورم طحال را فرو مى نشانم ، خوردن من با گردو مقاومت بدن را در برابر سموم بالا مى برد. خوردن من با پسته و بادام جهت تقويت نيروى حافظه و قدرت تعقل و تفكر سودبخش است ، اگر ميوه خشك مرا بو داده و بكوبيد گردى بدست مى آيد كه به نام قهوه انجير معروف است و براى سياه سرفه - ذات الريه و سينه دردهاى كهنه مفيد مى باشد، و خشونت قصبة الريه را از بين مى برد.
وجود گوگرد در من باعث زياد شدن مو شده ، از ريزش آن جلوگيرى مى نمايد. با من شربت ، ژله و مارمالاد درست كنيد و در زمستان براى گرم شدن و جلوگيرى از سرماخوردگى ميل نماييد. ميوه من با مغز گردو محرك شهوت است و ضماد من با زاج جهت زخمهاى آبكى و با بوره جهت بثورات جلدى و گنده تاول زياد تجويز مى شود.
خواص بهى بخش من منحصر به ميوه من نيست ، جوشانده شاخه هاى من مبتلايان به استسقاء و پوست تازه آن ، براى مبتلايان به اسهال خونى و شكم روش تجويز شده است .
شيرابه اى كه در تمام اعضاى درخت من و ديوانجير وجود دارد، مسهل قوى و خطرناك است .
من بوى بد دهان را از بين ميبرم ، و سوخته ميوه من با روغن خضابى است كه موهاى سفيد را مشكى مى نمايد.
اگر ميوه ما سوزانده با كمى گليسرين مخلوط كنيد، و دندان هاى خود را با آن بشوييد، آنها را سفيد و محكم مى نمايد. ضماد گرم ميوه من با آرد جو مسكن درد عضلات است . دمل ها و كورك ها را باز مى كند. ضماد ميوه من با روغن زيتون يا موم جهت معالجه تركيدن پوست كه در اثر سرما ايجاد شده است . مفيد مى باشد. حمول من با عسل ، زخم و جراحات را از بين ميبرد، و از ترشح و خونريزى جلوگيرى مى نمايد، مشروط بر اينكه با رعايت اصول بهداشت و فنون داروسازى باشد. ميوه من مخلوط با خرما، كشمش ، و عناب به چهار ميوه سينه نرم كن معروف است . دانه هاى ميوه من معده و رودهها را جارو مى كند و فضولات را با خود دفع مى كند براى جلوگيرى از باردار شدن ، غذاشناسان آمريكا گياهى به نام : ((مى - پى - كو - تاتا)) را معرفى كردند كه در كلمبيا به عمل مى آيد، و نتايج خوب داده است ، در ايران هم گياه هايى كه داراى هورمون گياهى استروژن باشند، فراوان است و به تدريج خود را معرفى خواهند كرد.
شيرابه من شير را منعقد مى كند، و آنرا تبديل به نوعى پنير مى نمايد كه فوق العاده زود هضم است . اين شيرابه بلغم و ليزابه هاى معده و روده ها را نيز منعقد كرده ، و به دفع آنها كمك مى كند. ماليدن آن ميخچه - زگيل و خال گوشتى و آثار جلدى را از بين مى برد، سابقا سرمه آن جهت جلوگيرى از آبريزش چشم زياد تجويز مى شد.
اگر كمى از اين شيرابه را به پنبه زده و در بن دندان يا حفره دندان كرم خورده بگذاريد، درد آن فورا ساكت مى شود. اگر دندان پزشكان از اين شيرابه جهت كشتن عصب دندان استفاده كنند نتيجه اى بهتر و زودتر خواهند گرفت . اين شيرابه داراى آنزيمى است شبيه لوزالمعده كه به هضم غذا و گوشت كمك فراوان مى كند. اگر گوشت سخت و ناپز داريد، مختصرى از اين شيرابه به آن بزنيد و يا يك ميوه كال مرا در ديگ غذا بيندازيد، بزودى پخته خواهد شد. اگر يكدانه ميوه كال مرا در ديگ حليم بيندازيد، گوشت و گندم آن نرم و حل شده و بخوبى مهرا مى گردند حبوبات ناپز هم به اين وسيله نرم و زود پز خواهند شد. حال كه خواص مختلف شيرابه مرا دانستيد، بد نيست بدانيد در خواص آن نوشته اند، جامدات را آب مى كند و مايعات را منجمد مى سازد.
شلكا انجير يا جميز - در كتاب هاى گياه شناسى به ميوه اى اشاره شده است كه به فارسى شلكا انجيز و در كتب پزشكى جميز نام دارد. اعراب به آن تين الاحمق يعنى انجير احمق لقب داده اند، در كتب دارويى فرنگى نامش ‍ انجير اسپانيا و بارى بارى مى باشد، اين ميوه كه جهت اسهال و اسهال خونى مصرف فراوان دارد، از خانواده ما نيست و از دسته كاكتوس ها مى باشد.
******************
من ((سركه )) هستم ! اعصاب را تحريك مى كنم
اگر معده يى ضعيف داريد، من در هضم غذا به شما كمك مى كنم
دشمن عفونت هاى خونى هستم ....
كار من تنها ويران كردن نيست ، بلكه قدرت سازندگى هم دارم . خرابكارى من به منظور نوسازى است ، من سه فرق كلى با شراب دارم كه من را از آن متمايز مى سازد:
1 - الكل در من برگشته و به جوهر سركه (اسيد استيك ) بدل شده ، و به همين جهت سكر و خمارى نمى آورم .
2 - بوى من با شراب فرق دارد، و طعم من ترش ولى شراب گس و تلخ است .
3 - ضرر من كمتر از شراب است ، و عقل را زايل نمى كند و اعصاب را تخدير نمى نمايد، و برعكس محرك بوده ، و اگر ضررى به سلسله اعصاب مى رسانم ، در صورت زياده روى نتيجه ى تحريكات زياد است .
هضم غذاهاى سنگين را آسان مى كنم ، و نفوذ عوامل غذايى را به ياخته سريع مى نمايم ، و با طعم ترش خود چاشنى خوبى براى خوراكيها و خورش هاى شما هستم . به ترشحات معدى كمك مى نمايم . عفونت هاى خونى و صفراوى را از بين مى برم ، و تا اندازه اى از سرطان جلوگيرى مى كنم . تلخى مزاج را پاك مى كنم و قلب را برطرف مى سازم و از خونريزى داخلى جلوگيرى مى نمايم . قاتل كرم معده هستم ، مشروط بر اينكه چند روز متوالى ناشتا از من چند جرعه بنوشيد.
براى معالجه مسمومين قبلا مرا گرم كرده ، به آنها بخورانيد و بعد ايجاد قى كرده ، و معده ى ايشان را شستشو نماييد، و به اين ترتيب اثر سم زودتر از بين مى رود.
من پاك كننده طحال مى باشم ، و براى معده هاى پر التهاب و بلغمى مفيد بوده ، گرفتگى دستگاه گوارش را باز مى نمايم و از لخته شدن خون و شير در معده جلوگيرى مى كنم . اگر در گلوى شما زالو چسبيده و دسترسى به پزشك نداشتيد، مرا جرعه جرعه بنوشيد. اين جانور خونخوار كشته و دفع مى شود. با اينكه ترش و اسيد مى باشم معذلك ماليدن من به محل نيش ‍ زنبور و پشه و ساير حشرات مفيد بوده و براى التيام زخمهاى متعفن - باد سرخ - گنده تاول و كفگيرك بى نتيجه نمى باشم .
سوختگى و خارش بدن را معالجه مى كنم و كهير را برطرف مى نمايم . مرا براى معالجه امراض جلدى و بواسير هم تجويز كرده اند، كمى عسل را با من مخلوط كنيد و بر روى لكه هاى زير چشم بماليد، رنگ و خون مرده را از بين مى برد.
ضماد من با آرد جو جهت ورم پستان و بناگوش نتايج عالى داده است . سردردى كه در نتيجه بدى هواى محيط و بخارات حمام و زيادى صفرا و غليان آن باشد، با بخور من معالجه مى شود. مخصوصا اگر مرا با گلاب مخلوط كرده باشيد. من يك عامل خرابكار با قدرت سازندگى هستم . جوهر من املاح بدن را حل مى كند و به همين جهت بيماران و پيران و كسانى كه از بستر بيمارى برخاسته اند، و ضعف اعصاب و ضعف احشاء مضر مى باشم ، و در بيماريهاى حاد بايد از من اجتناب نماييد ولى در بيماريهاى كهنه و مزمن شده ، وقتى كه ساير معالجات نتيجه نداد، از نيروى خرابكار من براى ويران كردن سنگرهاى دشمن مى توانيد استفاده كنيد.
اگر مبتلا به گلو درد كهنه هستيد، و با داروهاى ديگر معالجه نشده ايد، كمى مرا رقيق كرده و با نمك مخلوط و بعد غرغره نماييد، و منافع سرشار آنرا ببينيد. براى معالجه امراض داخلى مزمن از سير ترش كهنه استفاده نماييد. اگر مبتلا به سر درد كهنه و مزمن هستيد، مرا بو كنيد و يا مرا جوشانده و از بخور من استفاده كنيد. يك دستمال را با گرم شده ى من آغشته كرده ، روى پيشانى بگذاريد و منافع آنرا ببينيد. سر دردى كه نتيجه آفتاب زدگى باشد، هم به اين وسيله معالجه مى شود.
اگر مبتلا به نقرس هستيد، ضمادى از من با آرد جو و كمى گوگرد درست كنيد، و روى محل درد بگذاريد و اثر معجزه آساى آنرا ببينيد.
براى محكم شدن لثه ها و جلوگيرى از خونريزى مرا با آب رقيق كرده كمى نمك به آن زده مضمضه نماييد.
خوردن ترشى انجير جهت اصلاح كبد و طحال مفيد است ، و اگر زيره را با من جوشانيده ، و آب آنرا مضمضه نماييد، درد دندان را ساكت مى كنم .
اگر گوش شما سنگين است ، و يا وزوز صدا مى كند، و معالجات ديگر نتيجه نداده است ، چند قطره از من را در داخل آن بچكاند و نتيجه ى آنرا ببينيد.
يك عدد پياز عنصل را ورقه ورقه كرده با من بجوشانيد تا له شود و بعد در يك شيشه ى سربسته در محلى گرم جلو تابش آفتاب بگذاريد، و بعد از يك هفته صاف كنيد و هر روز ناشتا يك قاشق مرباخورى از آن بنوشيد. بوى بد دهان مخصوصا اگر منشاء آن معده باشد. برطرف خواهد شد. وقتى دندان مى كشيد و خون آن به آسانى بند نمى آيد، و دسترسى به دندانپزشك نداريد كمى از من را با آب و نمك مخلوط كرده و مضمضه كنيد و نتيجه ى آنرا مشاهده فرماييد.
مضمضه ى كردن من مخلوط با كمى زاج سفيد دندان ها را سفيد و لثه محكم مى كند. عده اى براى جلوگيرى از خونريزى لثه ها گردوى نارس را موقعيكه به اندازه ى يك فندق است گرفته و در من ريخته و پس از جوشانيدن و له شدن آنرا مضمضه مى نمايند و به اين ترتيب از خونريزى جلوگيرى كرده ، لثه ها را محكم مى نمايند.
آنهايى كه مى خواهند لاغر شوند مى توانند از من استفاده كنند، مشروط بر اينكه مبتلا به زخم معده نباشد.
پيشينيان به آش من سكبا و سكباچ بود عقيده ى زياد داشتند و آن را براى لاغر شدن توصيه مى نمودند.
در ترشيهايى كه با من درست مى كنيد، ريختن ادويه معطر از قبيل دارچين ، هل ، گلپر، و همچنين افزودن پياز و سير را فراموش نفرماييد، تا از خرابكارى من در امان باشيد.
مسلولين و كسانيكه ضعف اعصاب دارند، نبايد به من نزديك شوند، مگر آنكه با عسل و ادويه باشم و در اينحال نيز نبايد در خوردن من زياده روى نمايند.
در خاتمه بد نيست بدانيد كه كبد شما يك كارخانه بزرگ داروسازى است كه بيش از چهار هزار محصول دارد، يكى از اين فرآورده ها من هستم كه وجودم براى جذب چربى به خون و هضم شدن گوشت ضرورت دارد. از روزى كه شما به خوردن گوشت عادت كرديد، كار كبد شما زيادتر شده است ، زيرا علاوه بر اينكه بايستى سموم گوشت را دفع نمايد، بايستى مقدار زيادترى كار كند تا بتواند محصول بيشترى بسازد. طرز ساخته شدن من در كبد با آنچه در خارج از بدن ساخته مى شود فرق زياد دارد.
در خمره براى اينكه قند به الكل بدل شده ، و بعد سركه شود چهارده عمل شيميايى انجام مى گيرد، ولى كبد اين عمل را بطور مستقيم انجام مى دهد.
ترشى هايى كه با من درست ميشوند فوايد بيشترى دارند، و من حافظ سبزيها و ميوه ها و منافع آن ها هستم ، براى نمونه شما مى توانيد سير ترشى را درنظر بگيريد، سير وقتى مدتى بماند، پوك شده و مغز آن بكلى از بين ميرود، و هيچگونه عطر و بو و خاصيت ندارد، ولى وقتى آنرا در من مى ريزند، نه تنها مغز آنرا حفظ مى كنم بلكه روز به روز بر خواص و قيمت آن افزوده مى شود و طعم آن شيرين و بوى آن مطبوع تر خواهد شد، و در مورد ساير ترشى ها نيز وضع چنين است ، و چنانچه آنها را با دستور صحيح و مناسب درست كنيد هرگز خراب نخواهد شد.
اسم من ((آفتابگردان )) است !
من دوست كبد هستم .
مضمضه آب ريشه ام ، دندان درد را تسكين مى دهد.
حشرات از من گريزانند.
دم كرده ى برگم انگلهاى روده را دفع مى كند.
عده اى مرا مشرك تصور كرده گل آفتاب پرست هم خوانده اند، در صورتى كه چنين نيست ، ما خوراكى ها همه آيات پروردگار بوده ، يكتاپرستى آيين هميشگى ما است . وانگهى گل آفتاب پرست گياه ديگرى است ، از خانواده گاوزبان كه در غرب ايران مخصوصا اطراف همدان زياد مى رويد و دمكرده برگ و سر شاخه هاى گلدار آن را جهت تنگى مثانه و دفع انگلهاى روده مى خورند، در كتابهاى گياه شناسى قديم ايران مرا به اسم ((آذريون )) كه معرب آذرگون است نام برده اند و اين اسم بسيار مناسب است ، زيرا اشعه خورشيد در دانه هاى من منعكس شده و منافع آن را در خود ذخيره كرده ام .
من سرشار از ويتامين ((آ))، ((د))، هستم ، بازكننده دماغ و دوست كبد مى باشم ، مضمضه با آب ريشه من درد دندان را تسكين مى دهد، پنج گرم شربت ريشه من مقوى قلب است ، ضماد برگ من جهت تسكين درد مفاصل ، سياتيك ، نقرس و خنازير مفيد است ، ريشه من داراى هورمون جنسى است ، بطورى كه اگر ضماد آن را بر كمر ببندند ايجاد تحريك مى نمايد و به همين علت است كه حمول آن عادت ماهانه بانوان را باز و باعث سقط جنين است و زايمان را آسان مى كند، خوردن آب برگ كوبيده من نيز جهت اخراج جنين و باز كردن عادت ماهانه مؤ ثر است ، مقدار خوراك آب گل ، برگ و ريشه من بيست گرم است ، يكى از عجايب من اين است كه مگس و پشه بر روى گل من نمى نشيند و دود من نه تنها حشرات ، بلكه موش و قورباغه را نيز فرار مى دهد.
گل من اثر تب بر دارد و از آن ماده اى مى گيرند كه آرام كننده دردهاى معدى است ، مغز دانه هاى من 40 تا 48 درصد روغن دارند، هجده تا بيست درصد آن را بدون دادن حرارت مى توان با فشار گرفت و اين روغن درجه يك اعلى بوده ، گوارا و بسيار مفيد است ، بقيه مواد چربى كه بوسيله فشار و حرارت گرفته مى شود، در صنعت ساعت سازى ، صابون سازى مصرف مى شود و دير فاسد مى شود برگ هاى من نيز اثر تب بر داشته و مخصوصا جهت مالاريا تجويز مى شود. در بين حيوانات ، طوطى به خوردن دانه هاى من علاقه زياد دارد. زيرا با خوردن آن مريض نمى شود و فضولاتش بو نمى دهد.
حالا اجازه بفرماييد عنان سخن را به دست يكى از بستگانم كه شما آن را به اسم سيب زمينى ترشى مى شناسيد بدهم .
سيب زمينى ترشى
من يك غذاى ايده آل براى مبتلايان به مرض قند مى باشم ، و از بستگان گل آفتابگردان هستم .
اسم من سيب زمينى ترشى است ، در بعضى از شهرهاى ايران به من شلغم فرنگى مى گويند، در صورتى كه از قديم در آسيا وجود داشته ام ، در كتابهاى گياه شناسى قديم ، مرا به اسم قلقاص ذكر كرده اند، و در بعضى از شهرهاى ترك نشين ايران ، به من ((بياض - يارالماسى )) و ((آق يرالماسى )) صدا مى كنند.
اكثر گياه شناسان قديم مثل بغدادى و ابن بيطار زادگاه مرا هند مى دانند و نوشته اند كه در هند مرا پخته مى خورند، اين روزها در اروپا نيز مرا پخته و كباب كرده ميل مى نمايند، زيرا من بهترين غذا براى مبتلايان به مرض قند مى باشم ، و از توليد آن پيشگيرى مى كنم . كسانى كه در اثر ابتلاء به مرض ‍ قند لاغر و ضعيف مى شوند، غذايى بهتر از من براى تقويت ندارند. آنها را چاق مى نمايم ، غرايز جنسى را بيدار مى كنم ، جهت سرفه و سختى سينه و حنجره مفيد مى باشم .
زود هضم و معالج زخم معده و روده هستم ، تنقيه آب جوشانده ى من ، در معالجه كليه و ورم روده اعجاز مى نمايد، خوردن من جهت استسقاء و اسهال صفراوى مفيد است ، عصاره برگ و شاخه هاى من نيز همين خاصيت را دارند.
ترشى من زودتر هضم مى شود، براى اين كه مرا پخته ميل نماييد اول مرا در آب جوشانده و آب آن را دور بريزيد و بعد آن را با گوشت سرخ كرده و خوراك تهيه نماييد.
سوخته من جهت تقويت مو و ضماد آن جهت معالجه امراض جلدى و زخم پوستى تجويز شده است .
علاوه بر ترشى ، شما مى توانيد مرا به صورت شور نيز درست نماييد. و براى اين كار بهتر است مرا در آب خيارشور بيندازيد و پس از چند روز آماده خواهم شد. اين فرآورده من زياد دوام ندارد و پس از چندى ليز مى شود. و بهتر است زودتر آن را مصرف نماييد. در ساختمان من نشاسته ، تانن ، مواد سفيده اى و چربى و يك ماده ضد مرض قند وجود دارد و تا بخواهيد سرشار از مواد معدنى و آنزيم هاى سودبخش مى باشم .
من سكنجبين هستم !
اسمم سكنجبين است و در بريدن صفرا شهرت فراوان دارم ، نام اصلى من سر كنگبين است ، چون سابقا مرا با سركه و عسل درست مى كردند و گاهى با شيره و در اين صورت نام من سركه شير بوده ، اما حالا مرا فقط خاك قند يا شكر درست مى كنند و به اين جهت من آن مقام و منافع گذشته را ندارم . اگر بگويم سودمندترين نوشابه ها هستم ، شايد شما آن را قبول نداشته و حمل بر خودستايى كنيد به اين جهت اجازه مى خواهم رشته ى سخن را بدست حكيم محمد بن زكرياى رازى پزشك و غذاشناس بزرگ ايرانى بدهم و آن چه را كه آن استاد گرانمايه در وصف من گفته است بازگو نمايم :
يكى از نوشابه هايى كه زياد مصرف مى شود سكنجبين است كه نوشيدن آن منافع بسيار دارد، يكى از منافع سكنجبين آن است كه چون آن را با يخ خنك كرده ، و بنوشند، صفرا را مى برد و از التهاب حرارت معده مى كاهد، و آن چه بلغم در معده و روده ها باشد، خارج مى كند. اگر سكنجبين را با ريشه و تخم كاسنى بسازند و كمى گلاب به آن اضافه كنند، نوشابه اى پر سود و شگفت آور خواهد شد مخصوصا براى آن هايى كه جگر و معده اى گرم داشته و يا دچار گرفتگى معدى شده اند و نيز براى كسانى كه مبتلا به نفخ مى باشند منافع زياد دارد، ولى براى مبتلايان به زخم معده و روده ، زيان بخش است . بارى من يك شربت ايرانى هستم و تمام منافع سركه را دارم ، ولى ضررم به اندازه آن نيست ، مخصوصا اگر مرا مثل گذشته با عسل و ساير قندهاى طبيعى درست نمايند، چه در غير اينصورت سركه با قند تركيب شده ، و جلو زيان سركه را مى گيرد، ولى اگر در موقع تهيه من ، مراعات نسبت را ننمايند و ترش باشم ، براى اعصاب ضرر فراوانى خواهم داشت . آن هايى كه معده اى ضعيف دارند و همچنين مبتلايان به اسهال و درد سينه مخصوصا مسلولين نبايد به من نزديك شوند و كسانى كه دچار سرماخوردگى شده اند و آن هايى كه مبتلا به رعشه و دردهاى عصبى هستند، حتما بايد از من دورى نمايند. مبتلايان به سختى ادرار، بايد از من پرهيز نمايند.
موقعى كه براى تهيه من سركه را با مواد قندى جوشانديد، و من در اثر حرارت به عمل آمدم ، قبل از سرد شدن يك دسته نعناى تازه در من فرو بريد و مدتى بگذاريد تا عطر نعنا در من حل شده ، بعد دسته نعنا را بيرون بكشيد و در بالاى ديگ نگاه داريد تا تمام قطرات آن چكيده شود، و در اين صورت من داراى عطر و طعمى مطبوع شده ، و خواص بيشترى خواهم داشت .
مثل گذشته از ميهمانان خود با شربت سكنجبين پذيرايى مى كنم و اگر به آن خيار رنده كرده اضافه كنيد، در حق ميهمانان خود محبت فراوانى نموده ايد، شما كه عادت داريد كاهو را با من مى خوريد، چه ضرر دارد كه در موقع تهيه سالاد مرا به عنوان سس به آن اضافه كنيد، و اين سنت را براى من كه چاشنى وطنى هستم حفظ نماييد!
اسم من ((باميه )) است !
اگر تب كهنه داريد، با من به جنگش بشتابيد.
گل من صفرا و سودا را مى برد.
كرم معده را از بين مى برم و اشتها را صاف مى كنم ...
به من باميه و گاهى باميا مى گويند البته نه آن باميا كه قنادها از تركيبات زولبيا به شكل من ساخته و در ماه مبارك رمضان شب چره عمومى است . من يك ميوه ى خورشى هستم كه شما با من مى توانيد خوراك و خورشى لذيذ درست كنيد.
نختسين گياه شناسى كه در اطراف من مطالعه كرده است ، ابوالعباس اشبيلى نام داشت و يكى از شاگردان او به نام ابن بيطار تحقيقات او را دنبال كرد، و زادگاه اوليه ى مرا مصر دانسته است .
من از خانواده پنيرك هستم و مانند ساير بستگان خود، مثل ختمى داراى لعاب و ماده لزج بوده و با كمك اين لعاب است كه سينه هاى خسته و كوفته را نرم و گرفتگى صدا و آواز را باز مى نمايم . با تخم و لعاب خود معده و روده ها را جارو كرده ، و روغن زده و نرم مى نمايم . اشتها به غذا را زياد مى كنم ، سرفه را درمان مى كنم و فساد خون - بلغم و صفرا و سودا را رفع مى نمايم . به علت ماده ضد عفونى كه دارم ، كرم معده و كرمك را از بين ميبرم - برگ من خنك و مرطوب كننده است .
ساقه بوته ى من ، دافع بلغم و آب خيسانده ى آن ، درمان تب هاى كهنه و مزمن است . مشروط بر اينكه چند روز متوالى از آن بياشاميد. در هندوستان تكه اى از ساقه مرا با يك شاخه گشنيز ريز ريز كرده ، شب در آب مى خيسانند و صبح كمى آن را كوبيده و صاف مى كنند و با كمى عسل شيرين كرده و نصف آن را صبح و نصف ديگر را شب مى نوشند.
ريشه ى من تلخ و تند و ملين است ، گل من مسهل صفرا - سودا و بلغم مى باشد.
من داراى ويتامين ((ث ))، ويتامين ((آ)) و ((ب )) مى باشم ، و از فساد خون جلوگيرى مى كنم و اعصاب را تقويت مى نمايم و به چشم و نيروى بينايى كمك مى نمايم . در روى پوست و كرك هاى من ، مقدارى منگنز و كبالت وجود دارد كه غذاى غدد داخلى بوده ، و ترشح آن ها را تنظيم مى نمايد.
در اينجا اجازه مى خواهم عنان سخن را به دست يكى از بستگانم به نام ختمى بدهم و با شما خداحافظى نمايم .
ختمى
ما دو برادر هستيم به نام هاى پنيرك و ختمى و در كتب طبى به ما خبازى مى گفتند.
ريشه من داراى 30 درصد لعاب - مقدارى نشاسته - آسپراژين و تبائين است . مقدارى تانن و قندهاى قابل تبلور دارم . يك ماده رنگى زرد هم در ريشه من موجود است و كمى هم روغن دارم .
ريشه گل و برگ ما دو برادر را به عنوان نرم كننده سينه و شكم به كار مى برند و براى معالجه زكام و گلو درد مصرف مى نمايند.
هنر ديگر ما آن است كه مانند باميه صدا را باز و گرفتگى آواز را برطرف مى نماييم ، و از قديم خطبا و اهل منبر و صاحبان صوت خوب و حنجره ى طلايى ، به ما خانواده علاقه ى فراوان داشتند.
تخم ما مسهلى قوى است و اخلاط را از معده بيرون مى كند، و گرفتگى روده ها را باز مى نمايد، و درمان خوبى براى عرق النسا (سياتيك ) است .
جوشانده آب تخم من ، با شكر اخلاط سوخته را از امعاء خارج مى نمايد و ضماد آن ورم را از بين مى برد و درد را ساكت مى كند و ضد سم عقرب مى باشد. جوشانده برگ گل و ريشه و تخم ما را از راه دهان و تنقيه هر دو استعمال مى نمايند، و با برگ ما بيشتر ضماد درست مى كنند و براى تحليل اورام به كار مى برند.
ريشه ما را معمولا خشك كرده ، و كوبيده و آرد آن را در صنعت داروسازى براى ساختن حب به مصرف مى رسانند.
ما بطور خودرو در اكثر نقاط ايران مخصوصا اطراف تهران - نواحى البرز - رده هفت حوض و همچنين گيلان و آذربايجان و نواحى غربى درياى مازندران - اصفهان - خراسان و جنوب ايران مخصوصا در جزيره قشم - بندرعباس - كرمان و بلوچستان به عمل مى آييم . در بلوچستان به ما اوت يرقوچاكو - سر - كوكو و پچكو مى گويند.
مرا ((اختر زغال )) صدا كنيد!
لطفا مرا اختر زغال صدا كنيد. عده اى به من زغال اخته - اخته زغال مى گويند. در كتب علمى به من زغال حب الشوم - زغال - قرن گفته اند. بغدادى مؤ لف كتاب ((مالايسع )) مرا با قره قات اشتباه كرده و مرا در رديف زرشك آورده است ، و اين اشتباه است .
من براى مبتلايان به اسهال و زخم معده سودمند بوده و معده و روده ها را تقويت مى نمايم . عطش و التهاب معدى را فرو مى نشانم و از فشار و غليان خون و صفرا مى كاهم . ميوه نارس خشك شده من ، براى اورام و زخم هاى كهنه و مزمن مفيد است . پوست درخت من مانند پوست درخت گنه گنه تب بر و مقوى است و با آن مى توان تونيك بسيار اعلى درست كرد. پوست من داراى صمغ رزين تانن و اسيد گاليك است .
زادگاه اوليه من اروپا و آسياى صغير مى باشد. در ايران بين قزوين و گيلان و ارسباران و حسن بگلو و على بلاغ به عمل مى آيم .
در روسيه و قفقاز مصرف زيادى در صنعت شربت سازى و مرباسازى دارم . مردمان قفقاز مرا خشك كرده و در زمستان ميل مى نمايند، نوعى از من كه فوق العاده قرمز است ، به خونى معروف مى باشد. داراى روغنى است كه به مصرف خوراك و صنعت مى رسد.
من سرشار از ويتامين هاى ((ث )) و ((ب )) مى باشم و مقدار زيادى آهن و كلسيم و منيزيم دارم . و به همين جهت درمان رقيق شدن خون و خونريزى مى باشم . من خون ترش را قليايى مى كنم و از قديم مرا براى تصفيه خون به كار مى بردند.
اسم من ((هلو)) است !
من ملين ، مسكن و ضد تشنگى هستم .
جوشانده گل من كرم معده و كرم كدو را دفع مى كند.
در هسته ام خواص بسيارى نهفته .
جويدن مغز هسته ام براى لثه و استحكام آن مفيد است ...
اسم من هلو و از خانواده شفتالو مى باشم .
من يك ميوه ى ايرانى الاصل بوده و اين افتخار را دارم كه در اكثر زبانهاى زنده ، نام مرا از كلمه پرش يعنى ايران گرفته اند. انگليسى ها به من ((پشتار))، در دانمارك به من پرسيك و در هلند به من پرسيكم ، در ايتاليا پرسيكو، در پرتغال پرسيكرا، در سوئد پرسيكدرا، و در بعضى از كشورهاى ديگر هم به نام فارسى شفتالو معروف مى باشم .
من به علت داشتن يك ميوه لذيذ و آبدار از ايران به غالب نقاط عالم مهاجرت كرده ، و كشت مى شوم .
هر چند پوست كنده من لذيذتر و گواراتر است ، و زيبارويان جوان را به هلوى پوست كنده تشبيه مى كنند، معذلك به شما توصيه مى كنم كه هميشه مرا با پوست ميل نماييد و لذت آنى و زودگذر را به منافع پوست من ترجيح ندهيد پوست من داراى ويتامين آ و املاح گوناگون و چند آنزيم مفيد است .
فرق من با ساير انواع شفتالو، نرمى و لطافت من است . از پوست و هسته به آسانى جدا مى شوم و بقدرى آبدارم كه عده اى مرا آب سفت شده مى دانند. به هر معده اى سازگار بوده ، ايجاد نفخ نمى نمايم . خيلى زود هضم بوده ، و از معده و روده ها به سرعت عبور مى نمايم .
عده اى از برادرانم مانند شليل و شفترنگ و تنسگل هم مانند، من به آسانى هضم مى شوند، ولى كاردى و شفتالوى انجيرى كمى سفت بوده ، و دير هضم مى باشند، و به ندرت ايجاد نفخ مى نمايند.
گل و برگ من هر دو ملين بوده ، و ادرار را زياد مى كنند و به صورت دم كرده با شربت در بيمارى كودكان تجويز مى شوند، و براى اين كار معمولا گل من بيشتر به كار مى رود.
من داراى املاح فراوان بوده و كمى از شبه فلز برم دارم و روى اين اصل يكى از آفرينندگان زيبايى هستم .
من ملين - مسكن و مرطوب كننده مى باشم - تشنه را سيراب مى كنم و آنهايى كه در اثر بيمارى آب بدنشان كم شده مى توانند از من استفاده كنند - من از ميوه هاى خنك بوده و سودا را درمان مى نمايم و بوى بد دهان را از بين مى برم ، اشتها و غريزه جنسى را زياد مى كنم . آب مرا گرفته و شب در يخچال يا جاى خنك بگذاريد، و صبح ناشتا با شكر يا شير خشت كمى شيرين كرده ، نوش جان كنيد و از منافع سرشار آن كه از بين بردن صفرا و مرتب شدن كار غدد داخلى است ، بهره مند گرديد.
جوشانده گل من كرم معده و كرم كدو را از بين مى برد و ماليدن اين جوشانده ، بعد از ازاله ى مو بر بدن زبرى و بدبويى آن را از بين برده ، پوست را نرم و لطيف مى سازد.
هسته مرا چون بسوزانند مغز نيم سوخته آن قديمى ترين داروى التيام جراحات است و سابقا پس از ختنه كردن اطفال از آن استفاده مى كردند. خوردن شكوفه من براى زنان باردار مضر بوده و ممكن است باعث سقط جنين شود. جويدن مغز هسته شيرين من كندى دندان را از بين برده لثه ها را محكم مى نمايد.
من ، اسفناج هستم !
اسم من اسفناج است يا بهتر بگويم ، اسپناج است . من يك گياه اصيل ايرانى هستم كه اعراب پس از غلبه بر ايران ، مرا با خود بردند پس از آن به اروپا رفتم و در آنجا كشت من معمول گشت . در بسيارى از كشورهاى اروپايى نام مرا از اسپناج گرفته و با كمى تغيير تلفظ مى نمايند، اعراب هم اسپناج را معرب كرده اسفاناج و اسفناج نموده اند.
به من ملكه ى سبزيها - عروس سبزيها و جاروب معده هم گفته اند.
من از جمله سبزى هاى معتدل هستم و با هر مزاجى سازگار مى باشم . من سرشار از ويتامين هاى ((آ)) - (ب 1) - (ب 2) و ((ث )) ميباشم . در فصل بهار ويتامين ((ث )) در من زياد است . من داراى مقدار زيادى آهن هستم و از اين نظر هيچ سبزى ديگرى همپايه و همتاى من نيست . گويچه هاى قرمز خون را زياد مى كنم و بهترين غذا براى زنان باردار و اشخاص كم خون هستم . من داراى املاح كسليم - سديم - پتاسيم - يد - مس - ارسنيك و منيزيم هستم و به علت داشتن منيزيم جلوى پيشرفت سرطان را ميگيرم . من محرك كليه ها بوده ، كار و فعاليت آنها را زياد مى كنم . عده اى مى گويند من داراى اسيد اكزاليك بوده ، و ايجاد سنگ ريزه مى نمايم . ممكن است بعضى از انواع من كه در اروپا به عمل مى آيد چنين نقيصه اى را داشته باشند، ولى من كه از اصيل ايرانى هستم ، فاقد اسيد اكزاليك بوده ، و چنين عيبى در من نيست ، و همانطور كه گفتم ، از دوستان كليه و مثانه مى باشم ، و براى مبتلايان به حبس البول غذاى مطلوبى مى باشم ، من اشتها مخصوصا اشتهاى اطفال را زياد مى كنم . ملين و زود هضم بوده ، مثل ساير سبزيها توليد نفخ نمى نمايم .
من داراى مواد صمغى - مواد سفيده اى - مواد قندى - سبزينه و يك ماده ى صابونى هستم . ترشى خون را كم مى كنم عضلات و استخوان ها را تقويت مى نمايم . رعشه و بوى بد دهان را از بين ميبرم و از دوستان كبد هم مى باشم . قوت غذايى من از ساير سبزيها بيشتر است ، مشروط بر اينكه آب مرا دور نريزيد و از ساقه هاى نازك و نو رسته من در سالاد استفاده نماييد. خوردن پخته و بورانى من التهاب و تشنگى را از بين مى برد، و براى درد سينه - درد كمر و درد ريه مناسب است . غرغره آب خام يا پخته من ، جهت درد گلو مفيد است . عصاره من جهت درد گلو و يرقان و خرد كردن سنگ و ناراحتى هاى مجارى ادرار و بند آمدن آن مفيد مى باشد.
ضماد خام من جهت اورام و گزيدن زنبور و باز كردن دمل نافع است . ماليدن پخته من مخلوط با سفيداب جهت جوشهاى جلدى نتيجه بخش مى باشد. اشخاصى كه مزاجى سرد دارند بهتر است مرا با كمى فلفل يا دارچين ميل نمايند. تخم من جهت درد كبد - درد دل و درد سر مفيد است .
پختن من با روغن بادام و كره تازه گاو محسنات زياد دارد، و براى تشنج و پيسى بدون نتيجه نيست . مبتلايان به بواسير و آنهايى كه يبوست دارند، نبايد از خوردن من غافل شوند. پيران و كسانى كه فعاليت كمترى دارند، نبايد مرا از برنامه غذايى خود حذف نمايند.
من لثه را سفت مى كنم و از تباهى و فساد دندان مى كاهم .
نيم فنجان آب من با هم وزنش روغن بادام شيرين به سلامتى شما كمك مى كند و رشد اطفال را زياد مى نمايد، و بر فعاليت ياخته مى افزايد. اگر پارچه هاى پشمى را با آب من بشوييد، شفاف مى شوند. من رنگ چهره را باز مى كنم . براى معالجه كك و مك ، مرا در روغن زيتون بريزيد و بعد روى صورت بياندازيد، با من شما مى توانيد انواع بورانى - خورش - آش - نرگسى - و سوفله اسفناج درست كنيد و پخته مرا مى توانيد، در كنار تمام خوراكى ها بگذاريد و از منافع زياد آن استفاده كنيد.
اسم من ((بلال )) است !
از آمريكا آمده ام .
از قند و نشاسته سرشارم . غذاى خوبى براى تقويت ناخن و مو هستم .
در كاكل من خواص بسيارى نهفته است .
براى اگزما داروى مفيدى هستم و تا مى توانيد براى ورم روده از من استفاده كنيد!
بر سر زلف نكويان چو بديدم پوستيژ
يادم آمد ز بلالى كه سرش كاكل بود
اسم من بلال است ، زادگاه اوليه من آمريكاى مركزى است ، ولى از قديم الايام مرا در مكزيك و پرو مى كاشتند. پس از كشف آمريكا انواع من به نام هاى جوادى - گندم مكه - خندروس - جوى رومى و علس در ايران و ساير كشورهاى آسيايى كاشته شد، و غذاى اعراب مخصوصا مردم يمن گرديد و هنوز هم در مكه و ساير كشورهاى عربى نان را با آرد من تهيه مى نمايند.
در حال حاضر مرا در اكثر نقاط جهان مى كارند، و زمين زراعتى من بايد داراى فسفر و كلسيم باشد، در دانه هاى من قند انگور - قند سمنو - مواد سفيده اى يك نوع موم و نشاسته موجود است و سرشار از املاح مختلف فلزات مخصوصا گوگرد - كلر - فسفر - سيليس - آهن - كلسيم - منيزيم - سديم و پتاسيم مى باشم و به همين جهت است كه مردم مخصوصا خانم ها بطور ناخود آگاه به خوردن من علاقه زياد دارند. زيرا به علت داشتن گوگرد - سيليس و آهن و كلسيم غذاى خوبى براى مو و ناخن هاى آنها هستم .
از ريزش مو و شكسته شدن و تركيدن و گوشه كردن ناخن ها جلوگيرى مى نمايم .
من در بين غلات مقام سوم را دارم ، يعنى اگر گندم و جو وجود نداشتند، من قوت غالب مردم را تشكيل مى دادم - نانى كه با آرد من پخته شود، سفيدتر از نان گندم بوده ، و بهترين غذا براى مبتلايان به سل و اسهال است .
من سرشار از ويتامين ((ب )) هستم و تنها نقصى كه دارم فقدان ويتامين ((پ )) است و كسانى كه منحصرا از آرد من تغذيه مى كنند، و با غذاى خود سبزى و ميوه نمى خورند، پس از چندى مبتلا به بيمارى برص برص ‍ كاذب خواهند شد.
بر روى دانه هاى من قارچى به عمل مى آيد كه براى انعقاد خون مفيد است .
از ميوه من يك نوع ژلاتين مى سازند كه در داروسازى جهت ساختن جلد كپسول از آن استفاده ميشود.
كاكل من داراى چند نوع قند و سرشار از املاح كلسيم و پتاسيم است ، و به همين جهت يكى از بهترين داروهايى است كه ادرار را زياد مى كند، و براى مبتلايان به سنگ كليه و مثانه و عفونت هاى مجارى ادرار و التهاب و ورم درد مثانه - نزله مثانه - باد يامان (نفريت ) پيدا شد آلبومين در ادرار - بيمارى هاى قلب و نقرس داروى مفيدى هستم .
خوردن كاكل من خواه به صورت جوشانده خواه به صورت شربت و خواه به صورت ديگر دارويى ، جهت زياد شدن ادرار نتايج نيكويى داشته و از جمله داروهايى است كه هيچگونه ضرر نمى رساند و اعتياد نمى آورد.
از دانه هاى من روغنى استخراج مى نمايند كه مصرف غذايى و صنعتى دارد و كسانى كه از خوردن چربى منع مى شوند، مى توانند از اين روغن استفاده نمايند.
من بلغم و خون جامد را از معده دفع مى نمايم ، ضماد پخته من در سركه جهت اگزما و ساير امراض جلدى مفيد است - تنقيه مطبوخ آرد من جهت درمان ورم روده توصيه شده است .
اگر مبتلا به يبوست مزمن هستيد، و داروهاى ديگر نتوانسته اند بيمارى شما، را درمان كنند به سوى من بياييد و مرا نوش جان كنيد، و اثر معجزه آساى مرا مشاهده فرماييد.
من ((لوبيا)) هستم !
انواع و اقسام دارم .
براى تقويت رحم و جلوگيرى از سقط جنين همتا ندارم .
پر از مواد معدنى هستم و شما مى توانيد به جاى گوشت از من استفاده كنيد!
من لوبياى سبز مى باشم ، و با اينكه جوانترين لوبياها هستم ، اجازه مى خواهم به عنوان سخنگوى خانواده ى لوبيا خود و برادرانم را معرفى نمايم انواع لوبيا. از قبيل : لوبيا قرمز، لوبياى مرمرى ، لوبيا چشم بلبلى ، لوبيا چيتى و بالاخره لوبياى روغنى چينى همه جزو حبوبات يا بهتر بگويم جزو بنشن ها هستند و تنها من در اين ميان در دارودسته ى سبزى ها قرار گرفته ، و در دكان سبزى فروش پيدا مى شوم و فروش بقيه به عهده بقال ها و رزازها مى باشد. من مثل همه ى سبزيها داراى خون گياهى ، يعنى سبزينه بوده ، و همين ماده حياتى امتياز من با ساير لوبياها مى باشد و در ساير تركيبات و خواص نزديك به هم و كم و بيش به هم شباهت داريم . در خانواده ما بيش ‍ از صد جور لوبيا ديده شده است كه يكى دو تا از آنها چون سمى و تلخ بودند، كشت آنها ممنوع شده است . يكى از مشخصات ما لوبياها داشتن ويتامين ((ئى )) مى باشد به همين جهت ، شير را زياد مى كنيم . نطفه و رحم را تقويت مى نماييم و از سقط جنين جلوگيرى مى كنيم و عادت ماهانه بانوان را مرتب كرده از خونريزى زياد جلوگيرى مى نماييم و در حقيقت زمين بدن را حاصلخيز كرده ، و براى پرورش اولاد مستعد مى سازيم ، مقدار اين ويتامين در لوبياى چيتى روغن دار زيادتر است ، و چون چينى ها از قديم به خوردن اين لوبيا عادت داشتند، جمعيت آنها فوق العاده زياد شده است .
قدرت غذايى من ((لوبياى سبز)) نسبت به ساير لوبياها كمتر است ، ولى در عوض خاصيت طبى بيشتر دارم .
من مثل تمام سبزى ها، داراى ويتامين ((ث )) بوده و از رقيق شدن خون جلوگيرى مى كنم ، و با ميكرب هاى عفونى مى جنگم و با اينكه سبزى هستم ، داراى مواد قندى بيشترى بوده ، و نيروبخش تر از ساير سبزى ها مى باشم .
ما خانواده ى لوبيا همه سرشار از مواد معدنى هستيم و مخصوصا مقدار آهن در ما زياد است ، و مى توانيم احتياج روزانه ى مصرف كنندگان را از اين جهت تاءمين كرده و از كم خونى جلوگيرى نماييم . همه ما داراى مواد سفيده اى گوناگون و زياد هستيم و با داشتن عناصر معدنى و مواد سفيده اى و ويتامين هاى گوناگون مقاومت شما را در برابر شدايد و امراض زياد كرده ، و فعاليت روزانه ى شما را افزايش مى دهيم .
گياه خواران و كسانى كه نمى خواهند گوشت بخورند، مى توانند ما را به جاى گوشت مصرف نمايند، زيرا معادل گوشت مواد سفيده اى و فسفر داريم و نيروى جسمى و حافظه را تقويت مى نماييم .
مزيت ما بر گوشت اين است كه مواد سفيده اى و قندى را با هم داريم ، و سرشار از ويتامين هاى دست اول هستيم . در بين ما ((سوژا)) يعنى لوبياى چيتى به قدرى مواد سفيده اى دارد كه به آن گوشت بدون استخوان لقب داده اند.
من ملين سينه و ريه هستم ، ادرار را زياد مى كنم . هر كس ما انواع لوبيا را زياد بخورد، خواب هاى پريشان خواهد ديد، غلاف خشك برادران مرا، مردم عادى در اروپاى مركزى براى درمان امراض كليه - نقرس و مرض قند، مفيد مى دانند و مردم عادى ايتاليا اين خواص را در كل ما انواع لوبيا تشخيص ‍ داده اند. با من خوراك هاى لذيذ و گوارا درست مى كنند، و اگر مرا با روغن زيتون سرخ نماييد، خوشمزه تر و زود هضم تر خواهم شد.
هميشه مرا با روغن هاى مايع سرخ كنيد، و از بكار بردن روغن هاى حيوانى و روغن هاى سفت شده ى نباتى با من خوددارى كنيد. عده اى ما را براى مبتلايان به درد مفاصل - نقرس و روماتيسم مضر مى دانند. اين عقيده به قدرى سست و بى اساس است كه من تكذيب آن را لازم نمى دانم ، و برعكس به مبتلايان به اين امراض توصيه مى كنم كه از من براى درمان خود استفاده كنند. خوردن يك استكان آب پوست سبز من ناشتا ادرار را زياد مى كند. سنگ مثانه را متلاشى و نابود مى سازد و نقرس و روماتيسم را معالجه مى كند. برگ هاى بوته ى من ساس را جذب مى نمايد، و اين مهمترين وسيله براى گرفتن و از بين بردن اين حشره ى موذى است از پوست سبز من ، و برگهاى بوته ى انواع لوبيا، ضمادى درست مى شود كه در درمان گزش نيش حشرات موذى است ، با پخته انواع لوبيا مى توان ضماد خوبى براى معالجه تاول و زخم هاى سوختگى درست كرد.
به كسانى كه به دريا مى روند و حمام آفتاب مى گيرند، توصيه كنيد كه مقدارى لوبياى مرمرى يا قرمز را پخته و آن را كوبيده به تن خود بمالند، تا از شر آفتاب زدگى خلاص شوند و نيز به آن كه پوست بدنشان در اثر تابش ‍ آفتاب سوخته و زخم شده است ، سفارش كنيد كه از ضماد پخته آن ها استفاده نمايند.
اين ضماد براى امراض جلدى و باد سرخ نيز مفيد شناخته شده است . آب مطبوخ ما رنگ هاى پارچه هاى پنبه اى را ثابت و شفاف ميكند.
ما لوبياها داراى مقدار زيادى ويتامين ((آ)) هستيم ، و از عفونت هاى دستگاه تنفس و سرماخوردگى و گرمازدگى جلوگيرى مى نماييم و به چشم نور و قوت مى دهيم .
((سوژا)) كه به آن لوبياى چيتى مى گويند، اكنون در تمام دنيا كاشته مى شود. در ايران نيز براى تهيه روغن نباتى كاشته اند و آجيل فروش ها آن را به اسم ((چلغوزه )) مى فروشند. اگر از آن خريديد متوجه باشيد كهنه نباشد، مغز آن بايد سفيد بوده ، بوى بد ندهد. از سوژا شيرى درست مى كنند كه همانند شير گاو بوده ، و با آب ليموى تخمير شده مايعى نظير ماست بدست مى آيد. در دانه هاى سوژا 38 درصد مواد سفيده اى و مقدارى ويتامين هاى آ - د - اى - ب - پ - پ پ - كا - اف ديده مى شود و تركيبات آن كم و بيش شبيه شير است مواد سفيده اى آن 5/1 برابر و مواد چربى آن هفت برابر گوشت مى باشد. در موقع خريد من دقت نماييد كه لكه سفيد نداشته باشم ، چون اين يك نوع آفت من است .
من ((خيار)) هستم !
جوشانده پوست من ، درمان بى چون و چراى يرقان است .
خوردن پوست خشك من زايمان را آسان مى كند.
كبد را جلا مى دهم و صفرا را از معده به خوبى خارج مى كنم .
من گل به سر خيار هستم و با تمام ميوه ها يك تفاوت كلى دارم و آن اين است كه نارس من گواراتر از رسيده من مى باشد. من در كوچكى خوشبو - شيرين و خوش خوراك مى باشم ، ولى همين كه بزرگ شدم و به اصطلاح رسيدم ، پوستم زرد شده ، ترش مزه و نامرغوب مى شوم ، ولى اين نكته را بد نيست بدانيد كه ميوه رسيده و كال من هر دو مفيد بوده ، و داراى خواص و مزاياى مخصوص به خود مى باشد.
در كتاب هاى علمى قديمى اسم عربى من قثا است و كسانى كه قثا را خيار ترجمه مى نمايند، سخت در اشتباه مى باشند، زيرا قثا خيار چنبر است كه در گذشته به آن ((خيارزه )) مى گفتند و خيار چنبر در قديم نام ميوه ديگرى بوده كه در حال حاضر عطاران و داروفروشان آن را فلوس مى نامند و از مسهل هاى بسيار مفيد و مشهور است و درخت آن به بزرگى درخت گردو است و در هندوستان مى رويد. من انواع و اقسام دارو به رنگ هاى سبز - زرد و سفيد جلوه گرى مى كنم ، هر قدر نازك و قلمى تر باشم مرغوب ترم ولى در بازارهاى اروپا و آفريقا، يك نوع ميوه من عرضه مى شود كه چندين كيلو وزن دارد و بسيار مرغوب است .
در گيلان يك نوع ميوه من بسيار دراز بوده ، و حتى طول آن از يك متر مى گذرد.
خوردن ، بوييدن و ماليدن گوشت من بر پيشانى جهت سر درد نافع است و قطره قطره ريختن آب من در بينى و بوييدن آن جهت رفع گرفتگى ، بى حوصلگى و كم خوابى مفيد است . آشاميدن آب من جهت اكثر تب هاى شديد و تسكين التهاب و حرارت صفرا و خون و التهاب معده و رفع تشنگى و پاك كردن كبد و زياد شدن ادرار و بيرون كردن سنگ هاى كليه و مثانه و برطرف ساختن يرقان سودمند مى باشد.
براى جبران ضعفى كه در اثر اسهال در اشخاص پيدا مى شود، غذايى بهتر از من وجود ندارد. يك ليوان از معده آب من با نيم سير نبات مسهل خوب و گوارا است و سوخته صفرا و سودا را از معده به خوبى خارج مى نمايد و براى اين كار آب ميوه رسيده من كه كمى ترش مزه مى باشد، بهتر است . اگر مقدارى ميخك را در آب من خيسانده و پس از 24 ساعت آن را صاف كرده ، و با عسل نوش جان نماييد گرفتگى شما برطرف و رنگ رخسارتان باز مى شود، و در حقيقت به كبد شما جلا مى دهد و روح را شاداب مى نمايد.
آب جوشانده پوست ميوه تازه من براى يرقان داروى بسيار خوبى است و براى اين كار بهتر است سه روز متوالى آن را نوش جان نماييد.
بعضى از معده ها قدرت هضم مرا ندارند و پس از خوردن من مبتلا به گاز معده و نفخ شده و دچار پيچش معده و درد تهيگاه مى شوند.
اين دسته بايستى خيار نازك با پوست ميل نمايند و يا آن را با پوست رنده كرده و با سكنجبين يا ماست و يا آب گوجه فرنگى بخورند و يا آن كه پوست و گوشت آن را جدا كرده ، و فقط مغز ميوه نازك مرا تناول نمايند.
من از آن ميوه هاى بهشتى هستم كه پيامبر گرامى اسلام به من علاقه ى فراوان داشتند و خوردن مرا با كمى نمك توصيه فرموده اند.
ضماد گوشت و مغز من جهت از بين رفتن اورام مفيد است و براى درمان اگزما - و تركيدن پوست و رفع خارش آن نافع است ، ضماد من با بوره ((اسيد بوريك )) و كمى عسل ، جهت از بين بردن آماس گرم توصيه شده است .
خوردن ده گرم پوست خشك شده من ، زايمان را آسان مى كند. ولى زنان حامله قبل از درد زايمان نبايد از آن تناول نمايند. تخمه من جزو چهار تخم خنك بوده ، و ادرار را زياد مى كند، در داروخانه ها با آب من پماد و كرم ميسازند.
كسانى كه در موقع ادرار احساس سوزش مى نمايند، و مبتلايان به بند آمدن ادرار دارويى بهتر از من پيدا نخواهند كرد.
من و برادرم خيار چنبر سرشار از املاح مختلف ويتامين هاى ث - ب - آ هستيم .
خيار چنبر از نظر املاح از من غنى تر بوده و تخمه آن مفيدتر است . و تنها عيبش اين است كه كمى دير هضم بوده و در بعضى ها توليد نفخ و قرقر كردن شكم مى كند و يكى از مشخصاتش اين است كه در اراضى و آب و هوايى كه داراى راديو آكتيو زياد باشد، بهتر به عمل آمده و قدش درازتر مى شود و چنانچه ديديد، پس از جنگ جهانى دوم و نابود شدن شهر هيروشيما در اثر بمب اتمى در اراضى دهات آن شهر خيار چنبرهايى به عمل آمد كه چندين متر طول داشت .
براى جلوگيرى از نفخ خيار چنبر مى توانيد از دستورى كه قبلا داده ام استفاده كنيد، و از منافع سرشار آن بهره بردارى نماييد.
يكى از ديگر برادران من خيار تلخ يا خيار وحشى است كه اعراب به آن قثاءالحمار يعنى خيار الاغ مى گويند. يكى از داروهاى قديمى است كه مصرف زياد دارد. اگر مبتلا به مرض قند هستيد تا مى توانيد از خيار و تخم خيار استفاده كنيد.
******************
من شكرپاره هستم : زردآلو!
مرا، رسيد بخوريد تا به خون سازيم پى ببريد.
در برگم خاصيت ضد كرم وجود دارد.
شكوفه ام ضد خونريزى است و خودم درمان درد گرمازدگان هستم !
من شكرپاره ، همتاى عسل ، زردآلو هستم . يك ميوه ى كوهستانى كه در ييلاقات به عمل مى آيم .
عده اى زادگاه اوليه ى مرا ارمنستان مى دانند، ولى من خود را ايرانى الاصل مى شناسم و از ايران به ارمنستان رفته ام . من انواع و اقسام به اسامى نورى - قيسى و آغچه نبات دارم ، به من اروق اروك و مشمش هم گفته اند. يك نوع من كه ميوه اش ريز و هسته اش تلخ است ، مشمش كليبى ، يا زردآلوى هسته تلخ نام دارد، و ميوه نارس مرا در خراسان اخكوك مى نامند.
رسيده من مشروط به اين كه روى درخت با كمك حرارت آفتاب رسيده باشد، بسيار شيرين و معطر است ، ولى ميوه كال و نارس من ديرهضم و نفاخ بوده ترشى معده را زياد كرده ، و ايجاد آروغ ترش مى كند. كسانى كه معده اى تنبل دارند و آنهايى كه غذا را ترش مى كنند، نبايد به ميوه نارس و سفت من لب بزنند و تنها ميوه اى از من را بخورند كه كاملا نرم و شيرين باشد. من به حد وفور ويتامين ((آ)) دارم . به اين جهت به رشد اطفال شما كمك مى كنم و به چشمان شما نور و جلا بخشيده ، و از شب كورى جلوگيرى مى كنم و شما مى توانيد به جاى روغن ماهى نامطبوع به فرزندان خود از ميوه ى خوش مزه و گواراى من بدهيد. هرگز مرا بعد از غذاهاى سنگين نخوريد، و بعد از خوردن من آب سرد ننوشيد و در آب سرد استحمام ننماييد، زيرا در اين صورت من در معده زود تخمير مى شوم ، و ايجاد گاز و نفخ مى نمايم و اما در اين مورد بايد بدانيد اصولا ما ميوه ها گناهى نداريم . مقصر واقعى غذاهاى گوشتى هستند كه ايجاد عطش مى نمايند و با كمك ويتامين هاى ما، غذاى خوبى براى ميكربهاى عفونت زا آماده مى سازند و شما هم با خوردن آب خنك شكم را سرد مى كنيد و هضم غذا را به عقب مى اندازيد و به ميكرب هاى متعفن فرصت نشو و نما مى دهيد. و اين ميكرب ها هستند كه در معده توليد گاز مى نمايند.
غذاشناسان جديد و قديم مرا خون ساز مى دانند، ولى پزشكان قديم ايران حتى دانشمند بزرگ ((رازى )) مرا عامل رقيق شدن خون معرفى كرده است و در اين مورد حكيم مؤ من و ديگران نوشته اند هر كس زردآلو بخورد، و بعد خون بگيرد، خون سفيد از بدنش خارج مى شود. اين اتهام در حق من روا نيست ، مخصوصا امروز كه همه مى دانند عامل رقيق شدن خون كمبود ويتامين ((ث )) مى باشد من علاوه بر داشتن ويتامين ((ث )) داراى آهن بوده ، و هنر خون سازى دارم و از طرفى مى دانيم كه پزشكان قديم ايران با داشتن تجربيات زياد، كمتر اشتباه كرده اند و مثلى است معروف ، بيهوده سخن به اين درازى ممكن نيست ، حقيقت اين است كه عامل فساد خون در اين مورد هم ميكرب هايى هستند كه در معده در اثر تخمير مواد غذايى رشد و نمو مى نمايند و در مقابل سربازان مدافع بدن ، يعنى گويچه هاى سفيد خون ، از سنگرهاى خود خارج شده ، و براى مقابله با اين موجودات خطرناك وارد كارزار شده و در نتيجه نسبت گويچه هاى سفيد به قرمز در خون بالا مى رود و خون كمرنگ مى شود و از طرفى همين عمل باعث كمبود ويتامين ((ث )) مى گردد و اگر كسانى كه دچار نفخ شكم هستند، در خوردن من افراط نمايند، پس از مدتى مبتلا به بيمارى رقيق شدن خون خواهند شد و از اين رو ما به اين دسته از بيماران توصيه مى نماييم كه با خوردن آب ليمو و ميوه هاى ترش و شيرين و سبزى هاى تازه با كمبود ويتامين ((ث )) مبارزه نمايند.
در اينجا بد نيست مجددا يادآور شويم كه تنها ميوه كال و نارس من در بعضى از معده ها توليد نفخ كرده و تخمير مى شود و ميوه هاى رسيده و برگه قيسى مخصوصا قيسى كه با گوگرد ضد عفونى شده باشد، چنين معايبى ندارد.
كسانى كه عطش فراوان دارند، و در شكم خود احساس حرارت زياد مى نمايند و همچنين آنهايى كه حركات دودى در شكمشان زياد است ، از خوردن من بهره مند مى شوند و نيز كسانى كه مبتلا به گرمازدگى شده اند مى توانند از وجود من يا آب من استفاده كنند و اگر دسترسى به ميوه تازه ندارند، از برگه قيسى استفاده كرده و آن را خيس نموده و بعد ميل نمايند. قيسى خشك مسهل صفرا و ملين بوده ، عطش را كم مى كند و غليان خون و التهاب را برطرف مى نمايد.
اگر بعد از خوردن من احساس سنگينى در معده نموديد. و دچار نفخ شكم شديد، فورا مقدارى زيره را دم كرده ، و ميل نماييد. اين عوارض برطرف ميشود.
مغز هسته شيرين من كمى دير هضم است ولى بو داده و نمك زده ى آن زود هضم مى شود.
روغن مغز هسته ى شيرين من ملين معده و نرم كننده ى سينه مى باشد. روغن مغز هسته ى تلخ ضد آماس است ، و خوردن و ماليدن آن جهت مبتلايان به بواسير نافع است ، و ريختن چند قطره از آن در گوش مسكن درد آن مى باشد. در ساير خواص شبيه روغن بادام تلخ است . مقدار خوراك آن فقط تا پانزده گرم مى باشد، ولى روغن شيرين آن را بيشتر مى توان خورد.
آشاميدن جوشانده برگ ما كرم معده را از بين مى برد - ادرار زياد مى كند. كمپرس آن اورام را فرو مى نشاند.
خوردن ده گرم از برگ خشك ما، با آب سرد درمان اسهال است . شكوفه درخت ما ضد خونريزى است ، و براى اين كار جوشانده اى تهيه كنيد، مقدارى از آن را بخوريد، يا پنبه را در اين آب آغشته كرده ، در بينى مبتلايان به خون دماغ بگذاريد و يا روى محل خونريزى قرار دهيد و اثر معجزه آساى آن را به چشم ببينيد.
اگر ميوه مرا با مغز هسته آن بخوريد دچار نفخ نخواهيد شد.
من هندوانه هستم !
دشمن فشار خونم .
در پوستم خواص بسيارى نهفته است .
اگر مرا با سكنجبين بخوريد، با يرقان مبارزه كرده ايد.
هرگز مرا ناشتا نخوريد.
مرباى پوستم مبارز سرسخت نفخ معده است .
من با اينكه بيش از دو هزار سال است به ايران مهاجرت كرده و در اين سرزمين پر بركت پرورش يافته ام ، معذلك هنوز ايرانيان مرا هندو دانسته و هندوانه مى خوانند، در كتاب هاى پزشكى قديم مرا خربوزه هندى و ((حب الحجاز)) لقب داده اند و به اين ترتيب معلوم نيست كه مرا هندى يا عرب مى دانند. حقيقت امر اين است كه تخمه مرا از حجاز به ايران آورده اند، ولى همانطور كه امروز هر ميوه يا سبزى تازه واردى را مردم فرنگى مى دانند، و يك لقب فرنگى مثل گوجه فرنگى - هويج فرنگى - انگور فرنگى - جعفرى فرنگى و كاهو فرنگى به آنها مى دهند، در سابق هم كه فرنگ وجود نداشت و هندوستان سرزمين عجايب بود ميوه اى كه تازه وارد ايران مى شد، آنرا هندى مى دانستند و يك عنوان هندى به او مى دادند در فرهنگ عربى مرا ((دابوقه )) و اعراب حجاز ((حب حب )) مى خوانند.
من داراى آب زياد بوده ، خنك ، مسكن التهاب و فشار خون و برطرف كننده عطش زياد هستم ، ادرار را زياد مى كنم و سازنده ى خون و صالح رقيق هستم بهترين درمان حصبه و مطبقه بوده و در اين راه شهرت دارم ، ولى چون سلولز زياد داشته و دير هضم و نفاخ هستم ، اين دسته از بيماران نمى توانند از گوشت من استفاده كنند. براى آنها كه روده هايشان مجروح است ، توليد نفخ خطرناك است ، لذا به اين دسته از بيماران توصيه شده است كه آب مرا گرفته صاف كرده و با كمى شير خشت مخلوط نموده و نوش جان نمايند تا به اين ترتيب هم تبريد كرده و هم دچار نفخ و ناراحتى معده و روده نشوند.
اشخاصى كه معده و روده هايشان تنبل شده ، و نمى توانند گوشت مرا به آسانى هضم نمايند آنها هم مى توانند به اين دستور عمل نمايند، و يكى ديگر از طرق جلوگيرى از نفخ خوردن مرباى پوست من است و در اينجا بد نيست كه شما را به يكى ديگر از اسرار طبيعت آشنا سازم ، ما ميوه ها كه خوراك اصلى انسان هستيم ، در برابر منافع سرشارى كه داريم گاهگاهى عوارضى نيز از خوردن ما متوجه شما خواهد شد، ولى دستگاه آفرينش ‍ غالبا داروى اين عوارض را در قسمتى ديگر از بدن ما قرار داده است ، چنانچه اگر كسى در اثر خوردن پوست برنج سفيد كرده ، مبتلا به مرض ‍ ((برى برى )) شود مى تواند اين بيمارى را با خوردن پوست برنج بر طرف كند، نفخ حاصله از بعضى از ميوه ها هم درمانش در پوست آنها است . چنانچه اگر خيار را با پوست بخوريد، مبتلا به نفخ معده نخواهيد شد، خوردن مرباى پوست من هم نفخ را از بين ميبرد. خوردن زردآلو با هسته نيز به همين منظور توصيه شده است .
در گذشته ، از پوست من خورش پوست هندوانه نيز درست مى كردند، و يكى از غذاهاى مخصوص اعيان و اشراف بود، ولى متاءسفانه اين روزها به كلى منسوخ شده است .
خوردن آب يا گوشت من با سكنجبين جهت درمان يرقان و سنگ هاى صفراوى مفيد است .
خوردن من ناشتا مخصوصا در هواى گرم موقعى كه عطش غلبه كرده است چندان خوب نيست و بهتر است مرا بعد از صرف غذا ميل نمايند.
ما هندوانه ها با اينكه انواع و اقسام داريم ، و رسيده ما به رنگ قرمز و زرد جلوه گرى مى كند، معذلك با هم فرق اساسى نداريم و اختلاف ما بيشتر مربوط به طرز كشت ما است ، كوچكى و بزرگى ما هم مربوط به نوع خاكى است كه ما را در آن مى كارند، ما را معمولا به صورت ديم و آبى مى كارند. تخمه ى ديمى ما قرمز و تخمه ى آبى ما سياه و يا خط دار است . براى اينكه ما را بطور ديم بكارند، معمولا تخمه ى ما را در مجاور ريشه گون قرار مى دهند تا بتوانيم از آبى كه آن ريشه از اعماق زمين مى كشد استفاده نماييم ، و همين امر سبب شده است كه نوع ديمى ما مفيدتر گردد.
محصول آبى ما خيلى درشت تر و بزرگ تر از ديمى مى شود و اخيرا كشاورزان ايرانى توانسته اند هندوانه هايى پرورش دهند كه وزن آنها 37 كيلوگرم باشد.
در بيرجند و بجنورد و ساير نواحى خراسان ، هندوانه هاى كوچكى به عمل مى آيد كه فوق العاده شيرين است و اهالى آب آنها را غليظ كرده ، به صورت شيره در مى آورند، اين نوع شيره فوق العاده خنك و مفيد است .
هندوانه كال و بته مرده ، دير هضم تر و نفاخ ‌تر است و در بعضى از معده ها حتى با كمك مسهل هم به آسانى هضم نمى شود.
اسم من ((سيب )) است !
قندك و گلاب سخن مى گويند
اعصاب را تقويت مى كنم .
دشمن سرسخت بوى بد دهانم اما، به شرطى ....
دوست گرفتاران مرض قند هستم و قلب را آرامش مى بخشم ...
ما دو برادر از نوع پيشرس سيب هستيم كه هر دو آخر بهار و اوايل تابستان خدمت ميرسيم ، و عمرمان كوتاه است و كسى نمى تواند ما را براى فصول بعد نگاهدارى كند.
هر دو شيرين - خوشمزه و معطر هستيم ، با اين فرق كه قند من بيشتر و عطر برادرم گلاب زيادتر است ، مزيت من بر سيب گلاب نازكى پوستم مى باشد و پوست من براى هر معده اى قابل هضم است .
ولى پوست گلاب كمى سخت تر است و در نتيجه عطر خود را بيشتر حفظ مى كند. چون هر معده اى نمى تواند پوست گلاب را هضم كند، به اين جهت عده اى آنرا پوست كنده مى خورند و در نتيجه از مواهبى كه طبيعت در روى پوست ما گذاشته است محروم مى شوند. اگر اين اشخاص سيب را با پوست خوب و با دقت جويده ، و ميل نمايند و يا آنرا با پوست رنده كرده و به صورت پالوده بخورند پوست سيب گلاب هم بخوبى قابل هضم خواهد شد.
در هر حال ما غذاى روح و جسم هستيم ، عضلات و اعصاب را تقويت مى نماييم ، دهان را ضد عفونى مى كنيم و بوى بد آنرا از بين مى برم . به كسانى كه داراى نفس بدبو هستند، توصيه كنيد كه قبلا يك سبزى مثل كاهو را خوب با دهان بجوند و بعد يك سيب را با پوست جويده ميل نمايند.
هر كس ما را صبح ناشتا ميل نمايد، بيمارى را از اطراف خود دور مى كند. ما سموم بدن ، مخصوصا ((اسيد اوريك )) را دفع مى كنيم ، و در نتيجه ، درمان خوبى براى مبتلايان به روماتيسم - درد مفاصل و نقرس هستيم ، ما هر دو ترشحات غدد، مخصوصا بزاق و ترشحات معدى را تقويت مى كنيم ، و به هضم غذا كمك مى نماييم ، و براى فم المعده و قلب مناسب مى باشيم .
مبتلايان به زخم معده كه نمى توانند ميوه ى خام بخورند، به آسانى مى توانند ما را رنده كرده ، بدون پختن نوش جان نمايند. زيرا ما در روى درخت با حرارت آفتاب به حد كافى پخته شده ايم .
هر كس ما را با پوست بخوريد، از شر يبوست و تنبلى روده و كبد راحت خواهد شد.
ما با آنكه شيرين هستيم ، براى مبتلايان به مرض قند ضرر نداريم . و در عوض مفرح و اشتهاآور مى باشيم . خفقان و تنگ نفس را معالجه مى كنيم . مقوى قلب و دماغ و جگر مى باشيم ، و راندن صفرا را از معده آسان مى نماييم و تا حدى از سرطان پيشگيرى مى نماييم .
ما مى توانيم وسواس سودايى را درمان كنيم و هر دو ضد سم مى باشيم و سم عقرب را خنثى مى كنيم .
اگر يك قاچ سيب را روى محل گزيدگى نيش عقرب يا زنبور بماليد به درمان آن كمك مؤ ثرى كرده ايد. ضماد گوشت ما روى پلك چشم ، جهت تسكين درد آن نافع است . از ميوه كال و نارس ما دارويى جهت درمان اسهال خونى مى گيرند. عده اى از پزشكان قديم معتقد بودند كه خوردن سيب كال توليد نسيان مى نمايد، ولى در طب جديد چنين عقيده اى وجود ندارد، هر كس ما را بخورد و بعد احساس ناراحتى و سنگينى در معده نمايد، نبايد روى آن آب سرد ميل نمايد.
دهاتى ها وقتى مبتلا به سرماخوردگى مى شوند، رژيم سيب مى گيرند، و سه روز غير از سيب غذاى ديگرى نمى خورند و در نتيجه به راحتى معالجه مى شوند زيرا سيب بهترين دوا و مناسب ترين غذا براى مبتلايان به سرماخوردگى است .
ما سموم بدن اطفال شيرخوار را دفع مى نماييم ، و اگر شما به آنها از آب سيب قندك يا گلاب بدهيد، احساس آرامش كرده گريه و زارى نمى نمايند.
پالوده ما براى معالجه اسهال مخصوصا اسهال اطفال بسيار نافع است و ما هر دو داراى فسفر هستيم ، و سلسله اعصاب را تقويت مى كنيم . ما هر دو خواب آور خوبى هستيم . اگر شما مبتلا به بى خوابى هستيد، قبل از خواب چند دانه سيب بخوريد و با يك استكان آب سيب سر بكشيد.
عصاره برگ ما ضد كرم است ، و براى فرونشانده ورمهاى گرم مفيد است .
مرباى گل قند ما جهت ضعف قلب و دماغ مؤ ثر است و براى اين كار بهتر است آنرا با دو برابر وزنش گلقندگل سرخ مخلوط نماييد.
يكى از برادران ما كه نوعى از آن زودرس بوده و با ما به بازار مى آيد، سيب ترش است ، اين سيب داراى اسيد ماليك است و براى دفع غلبه ى صفرا و غليان خون بسيار مفيد است و براى معالجه وسواس سودايى ، از سيب شيرين بهتر است . ولى براى مبتلايان به اسهال خونى خوب نيست و اعصاب را كمى ضعيف مى نمايد.
آب سيب ترش كه آنرا بدون شيرينى به قوام آورند، جهت درمان امراض ‍ صفراوى و سنگ كيسه ى صفرا مفيد است .
يكى از مشخصات خانوادگى ما اين است كه در تمام فصول سال ، خدمتگزار شما هستيم ، ما انواع زودرس بهاره - تابستانى - پاييزى و زمستانى داريم ، و شما در هر فصل سال مى توانيد ما را در دكان ميوه فروشى پيدا كنيد و از طعم و بوى ما لذت ببريد و از منافع سرشار ما بهره مند شويد.
اسم من ((آلبالو)) است !
ما دو برادريم يكى بنام آلبالو و يكى بنام گيلاس .
براى چاقها نعمت بزرگى هستم .
در هسته و دمم خواص بسيارى هست
ماسك برادرم گيلاس براى زيبايان بسيار مفيد است
ما دو برادر هستيم يكى به نام آلبالو و ديگرى گيلاس و از تركيبمان آلبالو گيلاس به عمل آمده است . به من آلوبالو و آلو بو على هم گفته اند. رنگ من سرخ است ولى برادرانم گيلاس به رنگهاى صورتى سرخ - زرد و سياه ظاهر شده اند. طعم من ترش و برادرانم شيرين و گاهى ميخوش مى باشند همه ما برادران سرشار از ويتامين هاى آ - ب - د - و ث هستيم موادى مانند منيزيم - كلسيم و آهن زياد داريم و كمى هم داراى سديم و پتاسيم و روى و فسفر مى باشيم . ترشى خون را پائين مى آوريم . ادرار را زياد مى كنيم و براى مبتلايان به نقرس - رماتيسم و مفاصل شراين غذاى مفيدى هستيم .
برادرم گيلاس سينه را نرم مى كند. معده را ضد عفونى مى نمايد. و تخمير معده را از بين مى برد و از اين رو يبوست را معالجه مى كند و اسهال مخصوصا اسهال خونى را شفا مى بخشد، و بسيار سهل الهضم است . براى مبتلايان به مرض چاقى يك غذاى ايده آل است و مبتلايان و كسانى كه مى خواهند لاغر شوند مى توانند گيلاس را قبل از غذا ميل نمايند. زيرا خوردن گيلاس قبل از غذا شخص را سير مى كند و جلوى اشتها را مى گيرد و در عين حال او را چاق نمى نمايد و اين ، به علت آن است كه قند گيلاس با قند انگور متفاوت است و روى همين اصل ، براى مبتلايان به مرض قند بسيار نافع بوده و خوردنش ضررى ندارد، هيچوقت گيلاس را بعد از غذا و سر سيرى نخوريد. زيرا معده را سنگين و ايجاد تخامه مى نمايد.
من خودم صفرابر خوبى هستم ، قى و اسهال صفراوى را درمان مى كنم . عطش و التهاب را كم مى كنم و دوست معده و كبد هستم - ميوه ى خشك شده من كمى قابض است .
چنانچه مغز هسته مرا گرفته با يك دهم وزنش ، رازيانه جوشانده ، و ميل نماييد، سنگهاى كليه و مثانه را از بين ميبرد.
صمغ درخت من و برادرانم سينه را نرم مى كند و رنگ رخسار را باز كرده ، قلب را جلا مى دهد. براى درمان سرفه بهتر است كه صمغ را گرفته با آب سرد ميل نماييد.
يكى ديگر از مزاياى برادرم گيلاس آن است كه دم كرده دم آن ادرار را زياد مى كند و اين خاصيت او شهرت جهانى دارد.
جوشانده برگ گيلاس در شير ملين است .
ماسك زيبايى كه با گوشت گيلاس تهيه مى شود، پوست را نرم و رنگ رخسار را باز مى نمايد و براى اين كار بهتر است كه از گيلاسهاى درشت خراسانى استفاده كنيد و گوشت آنها را روى صورت بماليد و بگذاريد مدتى بماند.
گيلاسهاى خراسانى كه در قشم و ميگون كاشته شده و از آب رودخانه شمشك سيراب مى شوند، فسفر بيشترى دارند و روى اين اصل در مقابل آفات نباتى قدرت مبارزه بيشترى دارند و خوردن آنها مغز را تقويت مى نمايد. و در اينجا بد نيست بدانيد كه بزرگترين معدن فسفر دنيا در شمشك قرار دارد.
من ((گرمك )) هستم
هزار و يك خاصيت دارم كه از آن جمله دوست كبد هستم و كليه ها را از سنگ پاك مى كنم
من داراى اكسير جوانى هستم و اگر خانمها مرا به شكل ماسك به چهره بگذارند چين و چروك و لكهاى سياه صورتشان برطرف خواهد شد و...
من ((گرمك )) غذاى مطلوب بيماران مى باشم . با اين كه از خانواده ى خربزه هستم معذلك اين مثل ايرانى كه مى گويد ((هر كس خربزه مى خورد بايد پاى لرزش بنشيند)) در حق من صدق نمى كند. هر چند كه من هم مانند ساير اقسام خربزه مثل شهرى ، شخته و غيره امراض خفته و نهفته مخصوصا تب و نوبه را زنده و آشكار مى كنم ، ولى آن قدرت و توانايى را دارم كه اين امراض را قبل از ظاهر شدن درمان نموده و جلوگيرى كنم . چون ميزان قند در من خيلى كم ، بلكه نزديك به هيچ است . مبتلايان به مرض قند كه از خوردن انواع خربزه محروم مى باشند، مى توانند با خيال راحت مرا نوش جان كنند و از منافع سرشار من استفاده نمايند. من بهترين دارو براى درمان يرقان و استسقاء هستم و خوردن من شير، عرق و ادرار را زياد مى كند و از نقرس و روماتيسم جلوگيرى مى نمايد.
من انواع زودرس خربزه هستم . در اواخر بهار و اوايل تابستان خدمت مى رسم و شما مى توانيد براى رفع عطش جلوگيرى از التهاب مرا نوش جان كنيد.
من چون ساير اقسام خربزه ثقيل الهضم و گرم نيستم ، و خوردن من ايجاد تخامه نمى نمايد و بر عكس ملين و خنك بوده ، مناسب طبع اشخاص ‍ صفراوى مزاج مى باشم .
من سرشار از انواع ويتامين مخصوصا ويتامين هاى ((آ - ب - ث )) مى باشم و پيش از ده نوع هورمون گياهى و آنزيم دارم ، و بسيارى از ناراحتى ها را درمان مى نمايم . من دوست كبد و مصلح كليه ها هستم و سنگ كليه و مثانه را خرد كرده ، خارج مى نمايم . من ضد خشكى پوست و مو مى باشم . اگر پوست شما خشك است آب مرا با شير نجوشيده به مقدار مساوى مخلوط كرده ، روى آن بماليد. اگر موهاى خشك و شكننده داريد، مى توانيد از آب من و يا بهتر است از ماده خميرى كه بين تخمه هاى من قرار دارد، استفاده كرده موى سر خود را با آن ماساژ دهيد.
خواننده عزيز، اگر قول مى دهى كه بدون جهت نويسنده ى اين مقاله را متهم به گرفتن پول از ميوه فروشها نكنى ، و نگويى كه از گرمك كاران پول گرفته ، و سخنان گرمك را ترجمه كرده است ، در عوض من هم رمز بزرگى را به شما خواهم گفت و شما را از يكى از مواهب طبيعى كه در نهاد من به وديعت گذاشته شده است آگاه خواهم كرد و آهسته و در گوشى بدون آنكه ميوه فروشها مطلع شوند و قيمت مرا بالا برند به شما خواهم گفت و خواهيد دانست كه من داراى اكسير جوانى هستم و هر كس از من استفاده كند عمرش برخلاف عمر من كه كوتاه است ، طولانى خواهد شد.
عده اى كه عاشق ميوه هاى شيرين و معطر هستند، مرا نمى پسندند و به خوردن برادران ديگر من مثل طالبى ، دستنبو و شخته علاقمند مى باشد. آنها هم مى توانند مرا پالوده كرده با شكر و گلاب ميل نمايند.
بهترين موقع خوردن خربزه ، يكى دو ساعت بعد از صرف غذا است ، ولى من غذاى اشتهاآور بوده و بايستى قبل از غذا خورده شوم .
من چاق ها را لاغر و لاغرها را چاق مى كنم و از چين و چروك صورت و پيرى زودرس جلوگيرى مى نمايم .
اگر پوست خربزه را خشك كرده ، و بكوبيد، و كمى از اين گرد را در آبگوشت يا حبوبات ديرپز بزنيد نرم و زودپز خواهند شد، ولى پوست من اين هنر را ندارد، اما در عوض ماسك زيبايى خوبى است كه مى تواند چهره ى شما را باز و شاداب نمايد. براى اين كار پوست مرا روى آن بكشيد و بگذاريد يك ربع ساعت بماند. اين ماسك ضد كك و مك و لكه هاى سياه صورت نيز مى باشد گوشت من بهترين پماد براى سوختگى است .
به كسانى كه مبتلا به حبس البول شده و قطره قطره ادرار مى كنند، توصيه نماييد كه حتما از آب من استفاده نمايند.
بخور تخمه ى من براى رفع ورمها مخصوصا ورم چشمها و سرما خوردگى مفيد است ، مخصوصا اگر تخمه ى مرا نشسته با ريشه هاى آن در پوست من خشك نمايند.
اسم من ((گوجه فرنگى )) است !
رقيب سرسخت زعفران هستم
هزار و يك اسم روى من گذارده اند.
اشتهاآور و مقوى اعصابم و بينايى چشم را تقويت مى كنم
اگر مى خواهيد از من استفاده كامل ببريد، مرا خام خام بخوريد...
من گوجه فرنگى رقيب سرسخت زعفران مى باشم - آذربايجانى به من بادمجان قرمز و عرب تماته مى گويد و فرنگيها هم مرا تمات ناميده اند. اما در كتابهاى علمى مرا ((ميوه گرگ )) ايران مى دانند.
ايرانى بودن من با اينكه ايرانيان مرا فرنگى لقب داده اند، خيلى عجيب است . اما اگر به تاريخچه مهاجرت من از آمريكا به اروپا و آسيا توجه كنيد، علت اين وجه تسميه را پيدا خواهيد كرد.
من يك برادر كوچك ايرانى دارم به نام تاجريزى كه زادگاه اوليه اش ايران بوده ، و اعراب آن را ((عنب الثعلب )) انگور روباه مى دانند و چون سابقا آنرا از ايران به اروپا مى بردند، و نوع ايرانى آن بسيار مرغوب بود، در كتب علمى خارجى ، به نام ميوه ى روباه ايرانى مشهور شد و همينكه پس از كشف آمريكا مرا از كشور پرو در آمريكاى جنوبى به اروپا آوردند، چون شبيه تاجريزى بودم همه تصور كردند كه من تاجريزى پرورش يافته مى باشم كه در سايه ى پرورش بزرگ شده و حجمم چندين برابر آن شده است ، و به همين جهت مرا هم ميوه ايرانى تصور كردند و چون برادر كوچكم منسوب به روباه ايران بود، مرا هم به گرگ ايرانى نسبت دادند. در كشور فرانسه ، مرا سيب عشق مى دانند، زيرا رنگ سرخ من عشق آفرين است و غذاها را رنگين مى كند و به سفره ى شما رنگ و بوى مخصوص ‍ مى دهد و چون من اين رنگ قرمز را در نور مهتاب مى گيرم ، و اين نور دلخواه عاشقان است ، اگر مرا سيب عشاق بدانند اشتباه نكرده اند. قبل از من براى رنگين كردن غذاها از زعفران استفاده مى كردند، ولى من با قيمت ارزان و فراوان ، رقيب سرسخت زعفران گرديدم ، و تاكنون ميوه اى كه بتواند از اين جهت جانشين من شود پيدا نشده است .
به علت داشتن ويتامين ((آ))، از شبكورى جلوگيرى مى كنم و حس ‍ بينايى را تقويت مى نمايم و به سبب داشتن ويتامينهاى ((ب )) مقوى اعصاب بوده ، اشتهاآور شده و به هضم غذا كمك فراوان كرده و از يبوست و نفخ جلوگيرى مى نمايم ، و به شما نيرو و نشاط مى بخشم . به علت داشتن ويتامين ((ث )) فراوان ، در برابر امراض عفونى بدن شما را حفظ و نگاهدارى مى نمايم . از التهاب و گرمى مواد قندى و چربيها مى كاهم . در برابر اين همه صفات و مزايا، من از شما مى خواهم كه با من مثل يك ميوه رفتار كنيد. مرا در سبد ميوه كنار سيب و انار پذيرايى نماييد. و به اطفال خود توصيه كنيد كه مرا خام خام مانند يك ميوه بخورند.
هرگز مرا در روغن سرخ نكنيد، زيرا در اين صورت هضم من مشكل مى شود بلكه مرا در آب خودم بپزيد و بعد كره به آن اضافه كنيد. در موقع تهيه املت هم مرا با تخم مرغ و روغن نپزيد، بلكه اول املت ساده تهيه كنيد و بعد مرا قاچ قاچ كرده ، كنار آن ، پچينيد و كمى روى آتش بگذاريد. همينكه كمى گرم شدم مرا ميل نماييد.
هنگامى كه من سبز و كال هستم هرگز مرا نخوريد و در غذاى خود و اطفالتان نريزيد. زيرا در اين حالت من يك غذاى نامطبوع و سمى هستم . براى هر معده نامناسب نبوده و ثقيل و دير هضم مى باشم . به كسانى كه مبتلا به نفخ معده هستند، و همچنين آنهايى كه معده شان نمى تواند مواد نشاسته اى را هضم كند توصيه كنيد كه هميشه بعد از غذا از من به عنوان دسر بسيار اعلا استفاده كنيد و به آنهايى كه دچار يبوست بوده ، و از بى اشتهايى رنج مى برند، توصيه كنيد كه مرا قبل از غذا به عنوان اشتهاآور نوش جان نمايند. و براى اين كار بهتر است كه گوشت مرا با مقدار مساوى ماست مخلوط كرده ، و در يخچال بگذاريد و نيم ساعت قبل از غذا نوش ‍ جان كنيد.
عده اى بدون جهت مرا متهم كرده اند كه داراى اسيد اگزاليك بوده و براى كسانى كه مبتلا به سنگ كليه و مثانه بوده و بيمارانى كه نقرس و روماتيسم دارند خطرناك مى باشم ، من از اين بابت خود را بيگناه مى دانم و چنين اتهامى را تكذيب مى كنم و فقط مى دانم كه اشخاص سودايى مزاج نسبت به دانه هاى من حساسيت دارند. خوردن گوشت بدون دانه من براى هيچكس ضرر ندارد و بر عكس چون ادرار را زياد مى كنم براى اين دسته از بيماران بسيار مفيد هستم .
من خونهاى ترش را قليايى مى كنم - سنگ كليه و مثانه را رد مى نمايم و ورم روده را شفا مى بخشم . اگر مبتلا به جوش غرور هستيد حتما از ورقه هاى نازك من به عنوان يك ماسك زيبايى استفاده كنيد. اين ماسك از زياد شدن جوش غرور جلوگيرى مى كند و پوست را نرم و لطيف و شفاف مى نمايد و چربى زيادى پوست را مى گيرد.
پشه ، مگش و زنبور از بوى برگ من خوششان نمى آيد و فرار مى كنند از اين هنر من به هر صورت كه مى توانيد استفاده كنيد و بدانيد كه كاشتن من در باغچه منزل علاوه بر قشنگى و فوايد زيادى كه دارد، مى تواند اين حيوانات موذى را فرارى دهد. از رب من و آب من براى چاشنى غذا استفاده نماييد و به من مثل يك دوست صميمى نگاه كنيد.
و اما من ، ميوه هزاردانه ((توت )) هستم !
شيرينى من ، مدافع گرفتاران مرض قند است .
به مبتلايان چاقى هيچگونه ضررى نمى رسانم .
در برگهايم هزار و يكنوع خاصيت وجود دارد.
در برگم خاصيت ضد سم هست .
من ارادتمند شما توت هستم . يك ميوه ى اصيل ايرانى هستم كه منشاء اصيلم همين خاك پاك ايران بوده و مرا از اينجا به ساير نقاط دنيا برده اند. با اينكه به رنگهاى سفيد، زرد، صورتى و سياه هستم ، طعمى شيرين و مطبوع دارم ، فقط برادرى دارم به نام شاه توت كه مزه اش ترش و قابض است .
توت سياه برادر تنى من است و چون درخت آن ، شاخه هايى دارد كه مانند بيد مجنون به سوى زمين آويزان است ، او را چون توت مجنون لقب داده اند.
عده اى مرا ((تود)) خوانده اند و اعراب نيز مرا معرب كرده و ((توث )) مى نامند.
طراحان جدول در روزنامه ها و مجلات به من لقب ((ميوه ى مركب )) داده اند.
برادر سياه چهره اى دارم كه مثل مركب سياه يا بنفش پر رنگ است و كسى كه او را بخورد مدفوعش سياه مى شود.
عده اى مرا ميوه بدون پوست مى دانند، در صورتى كه اين طور نيست . ميوه من چون خوشه اى از دانه هاى آبدار است و اين دانه ها داراى پوست - گوشت و هسته مى باشد و ولى مجموع آنها پوست ندارد و از طرفى ، پوست و هسته اين دانه ها بقدرى نرم و لطيف است كه به چشم نمى خورد و در يك نوع از بستگان من هسته بكلى از بين رفته و آنرا توت بيدانه ناميده اند.
ميوه ى شيرين و مطبوع ، خوراك شما و برگ من خوراك كرم ابريشم است و بهترين خوراك براى كرم ابريشم ، برگ نوع نرك من است كه ميوه نمى دهد.
ميوه ى سفيد مرا خشك كرده ، به نام توت خشك ذخيره مى نمايند و اين ميوه هاى خشك با اينكه شيرين است ، خوردن آن براى مبتلايان به مرض ‍ قند ضرر ندارد. زيرا قند آن درست معكوس قند انگور است . مبتلايان به مرض چاقى هم مى توانند بدون ترس آنرا بخورند و براى اين كار بهتر است آنرا قبل از غذا با يك استكان چاى يا يك ليوان آب بخورند تا جلوى اشتهاى آنها را مسدود نمايد. قند آن با اينكه نيروبخش است ، سبب چاقى نمى شود.
جوشانده پوست - ريشه و برگ من ادرار را زياد مى كند و شيره ى برگهاى من ، به عنوان تب بر و التيام دهنده زخم در گذشته مصرف زياد داشت .
جوشانده ريشه من براى دفع كرم كدو بسيار نافع است ، مخصوصا اگر با مقدارى مساوى برگ شفتالو مخلوط شده و جوشيده شود. از شكاف دادن ريشه من ، آبى بدست مى آيد كه اگر آنرا با آب مقطر و برگ مو و انجير سياه بجوشانيد، و پس از صاف كردن غليظ نمايند، بهترين نوع خضاب خواهد بود. آب ريشه من يك مسهل قوى است ، مخصوصا اگر اول شب آنرا تيغ زده ، و آنچه شب تراوش نمايد جمع نمايند، اين آب جهت درد دندان و باز شدن پيله ى آن و همچنين باز شدن دمل مفيد است ، صمغ پوست من هم همين خاصيت را دارد.
مضمضمه جوشانده برگ من و جويدن صمغ درخت من ، براى محكم كردن لثه مفيد است ، و از كرم خوردگى دندان جلوگيرى مى كند.
عصاره برگ من ضد سم قوى است - ضماد ميوه كال من با سركه جهت شقاق مفيد است .
برادرم شاه توت
حال كه از منافع سرشار من مطلع شديد، و دانستيد كه من به حد كافى ويتامين و مواد غذايى و شفابخش دارم بد نيست ، به برادرم شاه توت هم توجه فرماييد - ميوه شاه توت صفرا برى قوى و معروف است - داراى آب ، قند، اسيد و مواد سفيده اى و مواد نرم كننده است . به حد كافى ويتامين ((ث )) و ويتامين ((آ)) و ((ب )) دارد و به همين جهت ، براى گلو درد و التهاب مخاط دهان و تورم لثه ها مفيد است .
پوست و ريشه شاه توت سابقا به عنوان ضد كرم مصرف مى شد، و از همه مهمتر اينكه ، در برگ آن يك ماده ى ضد قندى وجود دارد كه مرض قند را درمان كرده ، و قند خون را پايين مى آورد.
شاه توت جهت ورم روده و اسهال خونى بسيار نافع است .
خشك آنرا كوبيده به جاى سماق چاشنى غذا مى نمايند.
از ميوه شاه توت ، رب و مربا درست كرده و ذخيره مى نمايند. اين نكته را فراموش كردم كه در بسيارى از شهرهاى ايران ، از ميوه من شيره درست كرده ، و به عنوان شيره خنك نوش جان مى نمايند!
تا فصل نگذشته است ، هر چه مى توانيد از ميوه شيرين و مطبوع من ميل نماييد.
اسم من (( طالبى )) است !
از شيرينى با قند رقابت مى كنم .
من راديو اكتيو دارم و ضد بيمارى مختلف هستم .
عطر مطبوع من مقوى قلب است و عروق را باز مى كند.
خانم ها اگر بفهمند در پوست من چه چيزها براى زيبايى نهفته است ، عاشق بيقرارم خواهند شد.
من تنگ طلا طالبى هستم .
برادرم گرمك را مى شناسيد و همانطور كه مردم به او لقب طلاى بى بلا داده اند، خوردن آن داراى منافع سرشار است . البته من هم با بلا نيستم ، تنها فرق من با برادرم گرمك اين است كه مبتلايان به مرض قند بدون دغدغه خاطر مى توانند آنرا نوش جان كنند، ولى به من نمى توانند نزديك شوند.
من هم مانند برادرم گرمك سهل الهضم بوده ، مانند بعضى از اقسام خربوزه توليد تخامه نمى نمايم و شما مى توانيد مرا به عنوان دسر بعد از غذا ميل نماييد.
در مورد من و ساير بستگانم چنين نوشته است :
((خربوزه بهترين پاك كننده كليه و مثانه است و سنگ كليه را مى تركاند و مجارى ادرار را از سنگ پاك مى نمايد.))
من ملين و مدر هستم ، به اشخاص مبتلا به نقرس و روماتيسم و همچنين كسانى كه از يبوست و بواسير رنج مى برند، توصيه كنيد كه در اوايل تابستان كه من خدمت مى رسم ، از وجود من براى درمان كسالت خود استفاده نمايند.
ماليدن گوشت و آب من بر روى پوست صورت سبب نرمى و لطافت آن خواهد شد.
من سرشار از ويتامين هاى ((آ، ب ، ث )) هستم و بسيارى از بيمارى ها را درمان و پيشگيرى مى كنم و با داشتن مواد راديو اكتيو امراض خفته را بيدار مى كنم ، و مانند گرمك آنها را بيدار و بلافاصله سركوب مى نمايم . من هم مثل گرمك داراى اكسير جوانى هستم ، اما ميزان اين اكسير در گرمك بيشتر از من مى باشد.
من به علت داشتن پتاسيم و عطر مطبوع ، مقوى قلب هستم و عروق را باز مى كنم .
خلاصه من از نظر مواد غذايى و درمانى كم و بيش شبيه گرمك هستم و در بسيارى از خواص با او نزديك مى باشم ، و مورد پسند كسانى هستم كه ميوه را شيرين و آبدار مى خواهند و از خوردن گرمك چون شيرين نيست گريزانند!
اسم من ((به )) است !
منبع ويتامين هاى مختلف هستم .
با آش من به مبارزه با امراض معدى برويد.
پوست من براى از بين بردن چين و چروك پوست مفيد است .
براى نرمى سينه و تنگ نفس مرا تجويز كنيد....
اسم من به است ، به من بهى و آبى هم مى گويند و اعراب مرا ((سفرجل )) مى خوانند. زادگاه اوليه ى من ايران است و در نام لاتينى من كلمه ايرانى به چشم مى خورد. من داراى انواع جنگلى - ترش - شيرين و ميخوش هستم . بهترين نوع من پيوندى است كه آنرا روى تنه ى زالزالك پيوند كرده باشند. نوع جنگلى من گس است و آنرا ((به شغال )) مى خوانند. قابل خوردن نيست ، ولى بهدانه ى آن بهتر از دانه ى پيوندى است . من داراى ويتامين هاى آ - ب و اى و پ 6 بوده داراى آهك و تانن هستم ، واز اين رو براى مبتلايان به امراض سل و دق غذاى مطلوبى مى باشم . آب جوشانده و پخته ى من مقوى و قابض است ، آب ميوه من كه به وسيله ماشين هاى فشارى گرفته شود، ملين بوده طبل شكم را خالى مى كند و در كوچك كردن شكم مؤ ثر است . شربت ساده ى من كه به شربت به معروف است ، براى درمان ورم روده مفيد مى باشد و شربت به ليمو مقوى قلب و معده بوده ، و ايجاد سرور مى نمايد. آش من غذاى گوارايى براى امراض معدى است و ((خورش ‍ به )) نيز همتاى آن مى باشد. آب ميوه ى من براى معالجه اسهال خونى و خونريزى معدى تجويز شده است و دمكرده ى شكوفه ى من (سى گرم در ليتر) سرفه را تسكين مى دهد. اگر پوست ميوه ى مرا پانزده روز در الكل خيس كنند، و با آب آن صورت را مالش دهند، چين و چروك را از بين مى برد.
وجود ويتامين هاى ب و پ در من سبب شده است كه اعصاب راتقويت كنم و جوانى را پايدار سازم . با آب جوشانده ى من مى توان معده - روده و رحم را شست . نوع ترش من در تقويت معده بهتر از شيرين است . نوع شيرين من مسرور كننده ، و مقوى معده و دماغ است . پيشاب را زياد مى كند. زياده روى در خوردن ((به ترش )) مسهل است . عصاره ى ميوه من مانع خونريزى و قى و خمار و تشنگى است . يكى از پزشكان قديم ايران معتقد است كه زياده روى در خوردن به ((ترش )) و ميخوش باعث سكسكه است . بوييدن انواع معطر من باعث تقويت روح حيوانى و نفسانى است . قى را بند مى آورد و خونريزى معده را درمان مى كند. خوردن ميوه خام من مخصوصا شاداب و شيرين آن جهت تفريج و معالجه وسواس و تسكين دردسر و آبريزش بينى و تقويت كبد ومعده مفيد مى باشد، اشتها را زياد مى كند بهترين خاصيت ميوه ى من حفظ جنين از سقط است و نوزاد را خوش آب و رنگ مى نمايم . ميوه من بوى بد دهان را از بين مى برد. يرقان را معالجه مى نمايد و التهاب معده را تسكين مى دهد و براى تسكين درد قسمت بالاى معده توصيه شده است . ميوه من از ويار زنان آبستن جلوگيرى مى كند. چكاندن ميوه در مجراى ادرار جهت دفع سوزش و معالجه جراحات آن مفيد است . اگر ميوه ى مرا زير آتش تنورى نماييد، به حدى كه رنگ آن تيره شود و بخوريد اسهال مزمن را معالجه مى كند مخصوصا اگر وسط ميوه مرا خالى كرده و دانه ها را برداشته و به جاى آن جوزبو يا گذاشته باشند. مسكن تشنگى و حرارت معده است . مرباى من با آب نعناع براى جلوگيرى از قى به كار مى رود، شكوفه ى تازه من مسكن سينه - قابض و مسكن درد سر و قى كردن است . مقوى قلب ، دماغ و معده بوده ، و اثرى نيكو دارد. مرباى ميوه من جهت نرم كردن و درمان سرفه و تنگ نفس ‍ سودبخش مى باشد. ضماد ميوه و برگ درخت من جهت فروبردن ورمهاى گرم ، مخصوصا ورم چشم نافع است . از اين ضماد مى توان براى رفع سوزش محل نيش حشرات سمى استفاده نمود. ضماد برگ من به تنهايى جهت معالجه زخمهاى چركى مفيد مى باشد. كرك روى پوست من بسيار قابض است و براى گلو و آواز خوب نيست ، چنانچه آب ميوه ى مرا در روغن زيتون ريخته و آنرا غليظ نماييد، تنقيه ى آن جهت معالجه اسهال زخم معده اثر معجزه آسا دارد.
بهدانه
من ((دانه ى به )) هستم و بيشتر از انواع جنگلى آن بدست مى آيم ، لعاب من در نرم كردن سينه و درمان سرفه شهرت زياد دارد. معده را نرم مى كنم ، بدون آن كه بعدا توليد يبوست مى نمايم . لعاب من گلو را نرم مى كند - سرفه خشك را آسان مى نمايد. حرارت معده و تب را تسكين مى دهد سوزش ‍ دهان و زبان را درمان مى كند و يبوست را برطرف مى نمايد صاحب ((ذخيره )) نوشته است كه به دانه با داشتن لعاب مضر معده نيست و اين خاصيت را از گوشت به در اثر هم نشينى گرفته است .
لعاب من جهت آفتاب زدگى و سوختن با آتش و دفع ضرر تابش آفتاب نافع است . شما كه به دريا مى رويد، قبلا پوست خود را با لعاب من نرم كنيد تا از آفتاب زدگى جلوگيرى نماييد. جويدن من كندى دندان را برطرف مى كند. مغز من شهوت را زياد مى كند و موافق اعضاى تنفس است و مقدار خوراك من ده گرم و لعاب من پنجاه گرم است . لعاب من در عطرسازى مصرف مى شود.
******************
من ((گزنه )) هستم !
من گزنه هستم ، به من گزما و گزنگ هم مى گويند، در كتب قديم به اسامى انجره - بنات النار - هرتيكه - قريض - شعر العجوز از من ياد شده است .
سى نوع دارم ولى در ايران سه نوع آن بيشتر ديده نمى شود. قسمت مورد استفاده من - برگ تازه - برگ خشك - ريشه - شيره و بذر من است .
من داراى تانن - شوره تركيبات آهن - تركيبات آهكى - يك ماده ى لعابى و يك ماده مومى و از همه مهمتر يك ترشح مولد سوزش و قرمزى پوست هستم .
من امروز به عنوان يك قهرمان مى خواهم اسرارى از طب سنتى ايران را فاش كنم ، و راه معالجه غانقاريا (گانگرن - مردگى اعضاء در اثر عفونت هاى مزمن ) و همچنين يكى از طرق معالجه سرطان را آنگونه كه نزد پزشكان قديم ايران معمولى بوده است بازگو نمايم . بيست و پنج سال شخصى از اهالى دهات بين امامزاده داود و سپهسالار مبتلا به ورم پا و عفونت ران شده ، و او را با زحمت به تهران مى آورند و در يكى از بيمارستان هاى معروف دولتى بسترى مى كنند. پزشكان درجه يك تهران پس از معاينه متوجه مى شوند كه انساج ران او در اثر عفونت سياه شده ، و قابل درمان نيست و تنها راه نجات بيمار از مرگ قطع پاى او از بيخ ران است . بيمار به بريدن پاى خود راضى نمى شود و به اطرافيان خود مى گويد، مرا به ده ببريد تا بين كسانم بميرم . او را به امامزاده داود مى برند و در آنجا يكى از اطبا سنتى كه جهت زيارت آمده بود، به آنها دستور مى دهد كه مقدارى گزنه كه در آنجا زياد است كوبيده و با نمك روى پاى او ضماد نمايند. اين دستور عملى مى شود و بيمار پس از چندى بطور معجزه آسا معالجه مى گردد. اين شخص كه اهالى محل او را نظر كرده مى دانند، هنوز هم زنده ميباشد و با پاهاى سالم خود گاهگاهى به تهران و همه ساله جهت زيارت به امامزاده داود مى رود و معتقد است كه امامزاده داود در پيكر يك طبيب سنتى ظاهر شده و اين دستور را به او داده است .
اين دستور در كتب قديم جهت معالجه زخم هاى چركى و عفونى - زخم هاى سرطانى و زخم هاى خورده اى و عفونت رحم داده شده ، و بهترين درمان غانقاريا شناخته شده است ، من ادرار را زياد مى كنم ، قند خون را پايين مى آورم . شير را زياد مى كنم ، برگ هاى تازه من مانند اسفناج در تغذيه مصرف مى شود. برگ و ساقه هاى خشك من در زمستان علوفه خوبى براى چهارپايان و دواب است . از ساقه هاى نوع دو پايه من كه فرنگى ها به آن گزنه ى بزرگ مى گويند، در صنعت گونى بافى و بافتن طناب استفاده مى شود. من بهترين درمان مرض قندم ، من سينه را باز مى كنم . ليزابه و خلط را از بين مى برم . حيض را باز مى نمايم ، شهوت را زياد مى كنم . تنگ نفس را تسكين مى دهم و خوردن برگ پخته من با ماءالشعير (جوشانده جو) جهت امراض سينه و تنگ نفس تجويز شده است . گذاشتن برگ كوبيده من در سوراخ بينى ، خون دماغ را بند مى آورد. ضماد برگ من جهت باز شدن دمل و قطع زگيل مخصوصا با عسل تجويز شده است اين ضماد را جهت باز شدن پيچيدگى عصب توصيه كرده اند. ضماد برگ من جهت درمان گزيدن سگ هار قبل از رسيدن طبيب نافع است . پخته برگ من با روغن زيتون جهت ورم بناگوش مفيد مى باشد. ضماد خاكستر من نيز جهت معالجه زخم هاى چركى توصيه شده است . ضماد برگ من همراه با مرهم هاى سربى جهت درمان زخم هاى سرطانى و به تنهايى جهت تحليل ورمهاى ديگر سودمند مى باشد. مضمضه جوشانده ى من جهت تقويت لثه و غرغره آن جهت ورم لوزه زبان كوچك نافع است .
پاشيدن كوبيده تخم و برگ خشك شده من جهت درمان زخمهاى سرطانى و خوره نافع است .
يك نوع ديگر كه در غرب ايران ، اطراف كرند و نواكوه به عمل مى آيد، درمان شكم روش است .
دم كرده و جوشانده ى برگ من 30 تا 60 در هزار - و جوشانده ى ريشه من 30 تا 40 در هزار براى تصفيه خون و زياد شدن ادرار و باز شدن عادت ماهانه بانوان و زياد شدن شير و غيره به كار مى رود.
شيره ريشه مرا به مقدار 60 تا 150 گرم در روز قبل از غذا مى توان با مقدارى آب خورد.
بذر من در همه احوال قوى تر از برگ و ريشه من بوده ، و مقدار خوراك آن 15 گرم است و خاصيت مسهلى دارد.
اگر ريشه ى مرا در الكل شصت درجه خيس كنيد، و آن را پانزده روز در آفتاب بگذاريد و بعد صاف كنيد مايعى بدست مى آيد كه چنانچه سه قاشق آنرا با آب مخلوط كرده ، به سر بماليد از ريزش مو جلوگيرى مى نمايد. در صنعت از برگ من كلروفيل مى گيرند. هر چند در حال حاضر به علت كشف پنى سيلين و ساير داروهاى ميكربكش ، عفونت انساج به صورت غانقاريا يا كمتر ديده مى شود، معذلك خاصيت من براى درمان اين مرض باز هم قابل توجه است و در معالجه مرض قند نيز نبايد منافع مرا فراموش كرد. اثر ضد سرطانى من چنانچه مورد آزمايش قرار گيرد، روزنه ى اميدى را باز خواهد نمود.
اسم من ((خرما)) است !
من در هر مرحله ، از شكوفه تا رسيدن ، داراى خواص گوناگون هستم .
شكوفه ى من مقوى جسم و روح است .
گل من پس از شكفتن التهاب خون را تسكين مى دهد
و خودم براى امراض عفونى مفيد بوده ، قوه بينايى ، شنوايى ، درد مفاصل و سياتيك را درمان مى نمايم .
در من هزاران خاصيت وجود دارد كه يكى از آن ها، دشمنى و مبارزه با سرطان است !
اسم من خرما است . در فارسى به درخت من ((خرما بن )) و درخت خرما گويند و اعراب به خرما ((تمر)) و به درخت آن نخل گويند و اين همان درختى است كه حضرت عيسى در زير سايه آن از مادر متولد شدند و خداوند به حضرت مريم امر فرمودند تا از ميوه من بخورد - درخت من معمولا در جايى ميوه مى دهد كه سرش در آتش و پايش در آب باشد. چه آفتاب سوزان و آب فراوان براى من ضرورت دارد. در ايران در بم - بلوچستان - اهواز - آبادان - جهرم - قصرشيرين و خرمشهر به عمل مى آيم . اقسام زياد دارم كه فرق آنها در كوچكى و بزرگى و شكل ميوه است و بهترين محصول من مضافتى كرمان و بلوچستان است . درخت من نر و ماده دارد.
درخت نر ميوه نمى دهد، فقط شكوفه مى نمايد و يكى از عجايب ايران يك درخت خرماى نر در بلوچستان مى باشد كه 45 متر قامت دارد. شكوفه درخت من معمولا در محفظه اى است به شكل ماهى كه سر و ته آن باريك و ميان آن پهن و ضخيم است . به غلاف اين محفظه در فارسى نارونه و در عربى كفرى گويند و چون اين غلاف بشكفد، در وسط آن ماده اى شبيه پشمك سفيد رنگ ظاهر مى شود كه به آن اعراب طلع گويند و داراى دانه است كوچكتر از گندم كه خرماكاران آنها را برداشته در وسط شكوفه ى ماده مى گذارند تا ميوه آن شيرين و شاداب شود، و در غير اين صورت ، ميوه آن نرك شده و قبل از رسيدن گنديده و از بين مى رود. طبق مطالعات نويسنده ى زبان خوراكيها، با اين ميوه هاى سبز نرك مى توان مربا و ترشى درست كرد. و از منافع آن بهره مند شد. ميوه من از موقع شكوفه كردن تا رسيدن هفت مرحله دارد كه هر يك داراى اسامى مختلف و گوناگون است و اكنون اجازه فرمائيد كه آنها يكى پس از ديگرى خود را به شما معرفى نمايند.
كفرى
من پوست شكوفه خرماى نر هستم . فارسى من غنچه خرما است و اهالى شيراز به من ((نارونه )) گويند. من وقتى كهنه شوم ، رنگم سرخ مى شود و خواص خود را از دست مى دهم - من مقوى جسم و روح هستم و قلب و دماغ را جلا مى دهم و از دوستان كبد مى باشم . كوبيده ى من قابض اسهال است ، ماليدن آن به دندان باعث تقويت لثه مى شود و از پيوره و چرك و خون جلوگيرى مى كند، مقدار خوراك من ده گرم است كه به صورت جوشانده و گرد مى توان از من استفاده كرد و چون نيم كيلو كوبيده مرا در يك ليتر آب بجوشانيد تا نصف شود بعد هموزن آن شكر افزوده ، به قوام آورند معجونى بدست مى آيد كه جهت تقويت معده و ثقل سرد و مسموميت غذايى نافع است و عرق من كه مانند گلاب گرفته مى شود، با عطر خوبى كه دارد قابض و مقوى شكم بوده و اسهال و پيچش معده را تسكين مى دهد و روغن من ، كه پس از رسيدن با مواد وسط آن نيم كوب كرده با مساوى آن روغن زيتون مخلوط نموده ، سه چهار روز، روزى چند بار آنرا به هم زده و يكنواخت سازند داروى خوبى براى زخم معده و سر درد است و ماليدن آن مقوى مو بوده و از ريزش آن جلوگيرى مى كند.
طلع
من مغز شكوفه ى درخت خرما هستم كه پس از شكفتن كفرى از آن خارج مى شوم . به شكل پشمك بوده و دانه هايى كوچكتر از گندم دارم . به اين دانه ها در فارسى غوره خرما و به گرد آن كش و عده اى پنير خرما گويند و عربى آن ((دقيق النخل )) است . من مقوى معده و جمع كننده ى آن هستم . حرارت و التهاب خون را تسكين مى دهم و از فشار آن مى كاهم و خوردن من به قدر سه گرم و نيم تشنگى را برطرف مى سازد و براى جلوگيرى از خونريزى مخصوصا خونريزى ريوى نافع است . من دير هضم مى باشم ، و زياده روى در خوردن من باعث قولنج و ايجاد سنگ كليه است . گرد سفيد من كه به آن كش يا پنير گويند، محرك شهوت مردان و زنان است . در خوزستان گلاب مرا جهت تقويت غرايز جسمانى مى نوشند.
بلخ
من ميوه سبز نرسيده ى خرما هستم . رنگ من سبز و مزه ام گس است . من به شرطى شيرين مى شوم و پا به مراحل بعدى مى گذارم كه مرا تلقيح كرده باشند. يعنى از دانه هاى شكوفه ى نر گرفته و در وسط شكوفه ى ماده گذاشته باشند و الا نرك بوده و قبل از رسيدن گنديده و از بين ميروم . شما مى توانيد با اين نرك ها ترشى و مربا بسازيد و از منافع آن و طعم لذيذى كه پيدا مى كند استفاده كنيد. من داراى عطر مخصوص و ويتامين هاى ((ث )) و ((اى )) هستم و مقدار زيادى تانن دارم . از دوستان كبد بوده ، از خونريزى لثه و معده جلوگيرى مى كنم . قى و اسهال را درمان مى نمايم و خونريزى رحم را قطع مى كنم . ضماد من ضد جراحات ، خوشبو كننده ى عرق بدن بوده و از عرق كردن زياد جلوگيرى مى نمايد. جويدن من مقوى لثه بوده و نوشيدن جوشانده ى من براى درمان جذام توصيه شده است . من براى ريه و سينه خوب نيستم و توليد خلط مى نمايم . من يكى از تركيبات مواد خوشبوكننده هستم و چون مرا با آبغوره بجوشانند تا غليظ شوم و آنرا در چشم سرمه نمايند، جهت معالجه تراخم و آبريزش چشم و سرخى پلك آن مفيد مى باشم .
اخلال و بسر
در مرحله سوم به ما ((اخلال )) و در مرحله چهارم ((بسر)) گويند و فارسى ما خرما خرك است . مقوى معده و بالا برنده ى حرارت بدن هستيم . از شكم روش و خونريزى آن جلوگيرى مى كنيم و براى بواسير تجويز شده ايم .
جويدن ما لثه را محكم مى كند و از امراض عفونى لثه و دندان جلوگيرى مى نمايد. دير هضم و مولد باد و خلط هستيم - مخصوصا اگر ميوه درخت خرما در اثر فصل سرما در اين مراحل مانده باشد. از شكم روش جلوگيرى كرده و توليد يبوست مى كند.
خرماى سنگ شكن
من مرحله پنجم ميوه خرما هستم . فارسى من ((خرماى سنگ شكن )) است . اهالى شيراز به من ((قسبك )) و اعراب به من ((قسب )) گويند. من خرماى خشك نرسيده هستم كه هنوز كاملا نرم و شيرين نشده ام و رنگم زرد تيره است . مسكن عطش و قطع كننده اسهال بوده و قدرت غذايى زيادى ندارم و بقيه ى خواص خرما در من جمع است و كمى دير هضم مى باشم .
خرماى رسيده
مرحله ششم ميوه درخت خرما خرماى تازه است كه اعراب به آن رطب گويند و چون در روى درخت يا در آفتاب خشك شوم ، به آن خرماى خشك و اعراب به آن ((تمر)) گويند، نسبت رطب به تمر نسبت انگور به كشمش است . ما كثيرالغذا و خونساز هستيم ، براى اشخاص ضعيف المزاج - لاغر - فالج و لقوه اى مفيد مى باشم . سرشار از ويتامين هاى آ - ب و اى هستيم و كمى هم ويتامين ث داريم . ما داراى مواد فندق ، مواد سفيده اى ، و چند تركيب دارويى هستيم كه يكى از آنها شبيه كورتن است - كورتن ترشح غده فوق كليه است ، يكى از داروهاى قيمتى است كه اخيراكشف شده ، و درمان كليه ى التهابات و امراض عفونى است و از ريزش مو جلوگيرى مى نمايد. يكى از داروهاى خوش ظاهر و بد باطن است و براى مبتلايان به مرض قند خوب نيست ، ولى كورتنى كه در من جمع است ، يك هورمون گياهى مفيد و طبيعى بوده هيچگونه ضررى ندارد، التهابات را تسكين مى دهم و از ريزش مو جلوگيرى مى كنم - براى امراض عفونى سود بخش ‍ بوده ، و به علت داشتن منيزيم ترمز سرطان مى باشم ، من اشخاص لاغر را چاق ميكنم و درد كمر را تسكين مى دهم . قوه بينايى و شنوايى را تقويت مى كنم - درمان درد مفاصل و سياتيك مى باشم . موافق سينه و ريه هستم . جوشانده من در شير سينه را نرم مى كند. من مقوى غرايز جنسى هستم و شهوت را زياد مى كنم ، مخصوصا اگر مرا در شير خيس كرده و ميل نمايند. در شهرهايى كه درخت من ميوه ثقل و امراض سوداوى است و ممكن است باعث گرفتگى كبد و طحال شده ، فشار خون را بالا برد و در دهان توليد جوش و درد دندان نمايد و سبب پوسيدگى و كرم خوردن دندان شود، خوردن من با ماست و جويدن تلخون از عوارض خرما مى كاهد. من داراى فلزات معدنى مثل فسفر - كلسيم - آهن - يد و منيزيم هستم . كسانى كه خرما زياد مى خورند، سرطان نمى گيرند و فرزند پسر بيش از دختر دارند. جوشانده ى من براى زكام و گلو درد و امراض عفونى ريه مفيد است . اهالى بلوچستان كه خرما زياد مى خورند هرگز امراض بزرگ نمى گيرند.
هسته ى خرما
من هسته ى خرما هستم ، جوشانده ى من جهت سنگ كليه و مثانه مفيد است . آرد من اسهال مزمن را درمان مى كند و از شكم روش جلوگيرى مى نمايد، مخصوصا تنقيه حريره ى آن ، پاشيدن اين آرد روى زخمهاى چركى ، سبب خشك كردن آنها است . جوشانده ى آرد من بطور شستشو و زخمهاى چركى را درمان مى كند و شستن چشم با آن از ريزش اشك و فشار چشم جلوگيرى مى نمايد.
اسم من ((گز)) است !
از ويتامين هاى مختلفى سرشارم .
شفابخش بوده و داراى فلزات گياهى مى باشم .
خوردن من ، نرمى استخوان را معالجه مى كند و ميكربهاى ناخوشى زا را از بين مى برد!
من و گز علفى دو برادر جزو گروه ((انگبين ))هاى غذايى هستيم ، و انگبين هاى ديگر مثل شير خشت - بيد خشت - ترنجبين - شكرگز - شكر تيغال و و و....همه جزو دسته ى ((انگبين ))هاى دارويى هستند.
ما دو برادر هر دو ايرانى و از انگبين هاى مخصوص ايران بوده ، و در جاهاى ديگر تاكنون به عمل نيامده ايم . در اصفهان با من شيرينى مخصوصى به نام ((گز)) مى سازند و با برادرم شيرينى ديگرى به نام باسلق ساخته مى شود. تهيه گز و باسلق با شكر خالص نوعى تقلب است .
در زبان فارسى به من گز انگبين و گز خوانسار مى گويند. در عبرى و عربى (من ) مى گويند و در تورات و قرآن مجيد از ما به نام (من والسلوى ) ياد شده است . ما همان مائده ى آسمانى هستيم كه خداوند براى قوم يهود فرستاد و آنها از آن در مدت چهل سال سرگردانى تغذيه كردند تا به سر حد كنعان رسيدند و دسته اى از آن ها قدر ما را ندانستند. از حضرت موسى (ع ) سير - پياز و عدس خواستند. عده اى در شرح اين مائده نوشته اند كه صمغى بود كه طعم شهد داشت . در جاى ديگر نوشته اند عسلى بود كه بر روى درختان مى نشست و بعضى گفته اند كه ترنجبين بود. در زبان فرنگى به ما ((مان )) مى گويند و انواع و اقسام زيادى داريم كه سى نوع آنها شهرت دارند و معلوم نيست آنچه به نام مائده بر يهوديان فرستاده مى شد كدام نوع ما بوده است .
به نظر ((زبان خوراكيها)) با توجه به خط سير قوم بنى اسرائيل ، مائده آنها نوعى شكرك و انگبين است كه در روى نوعى زبان گنجشك توليد مى شود و خواص آن شبيه انگبين هاى ايرانى است و به همين جهت است كه آنرا در اروپا انگبين ((اروپايى ايران )) مى نامند. من در اينجا خود و برادرم گز علفى را كه از بهترين نوع انگبين غذايى هستيم ، به شما معرفى مى كنم و چگونگى پيدايش خود را شرح مى دهم تا شما در زندگانى موجود كوچكى كه پشه گز نام دارد، سير و سياحت نماييد و از اسرار ما انگبين ها مطلع شويد. انگبين ها چنانچه در عسل گفته شد، شهدى هستند كه حشراتى پس ‍ از مكيدن نيكنوش از شيره ى پرورده گياهان آن هارا مى سازند. اسرار ساختمان انگبين ها هنوز بر دانشمندان كشف نشده ، و با پيشرفت علم هنوز در پرده ى ابهام باقى مانده است . همينقدر مى دانند كه اين حشرات پس از مكيدن شيره پرورده ى گياه آنرا به كيسه اى كه در بدن خود دارند مى برند و در آن جا تبديل به شربتى شيرين مى نمايند كه اين شربت پس از خارج شدن از بدن آنها منعقد شده و به صورت عسل يا انگبين در مى آيد. ساختن مواد قندى بوسيله اين موجودات مخالف با اصول شناخته شده ى زيست شناسى است ، زيرا مواد قندى در طبيعت به عهده ى گياهان قرار دارد كه سبزينه اى آنها در اثر تابش نور آفتاب ، گاز كربن هوا را گرفته و تبديل به قند مى نمايند.
ساختن مواد قندى بوسيله حشرات مغاير اصول طبيعت بوده ، چگونگى آن معلوم نيست ، اين گياه كه به عربى به آن طرفا - طرفة المن واتل گويند، درختچه اى است زيبا كه در بيشتر نقاط ايران و چند كشور ديگر مى رويد، ولى چون در آن نواحى پشه گز وجود ندارد، تنها در خوانسار توليد گزانگبين مى كند - در ايران البرز مخصوصا مرو آباد و عباس آباد، نزديك پل جاجرود - در جنوب ايران شيراز، سواحل خليج فارس ، آبادان ، بوشهر - در مغرب ايران دره بازوفت و همچنين در كرمان و بلوچستان به عمل مى آيد، ولى همانطور كه گفتم در اين نواحى پشه گز وجود ندارد تا بتواند از شيره ى اين گياهان نوشيده و مرا بسازند، ولى با مطالعاتى كه بوسيله نويسنده ى زبان خوراكيها به عمل آمده ، بارور كردن اين گياهان بسيار ساده بوده و مى توان با يك طرح وسيع محصول بسيارى بدست آورد و رقم بزرگى بر صادرات كشور افزود. پشه گزها نحل هاى كوچكى هستند كه در برگهاى و ساقه هاى گون گز خانه مى سازند و از شيره ى پرورده ى اين گياه قشنگ تغذيه مى كنند و از نيكنوش آن كه شفاى مردم در آن است شهدى مى سازند تا آيتى براى انديشمندان باشد. اين نحل هاى كوچك زندگانى شيرين و اسرارآميز مخصوص به خود دارند و كندوى آنها ساقه و برگهاى گون گز مى باشد. از اين كه من اين پشه ها را نحل مى خوانم تعجب نكنيد. همانطور كه پرندگان انواع و اقسام كوچك و بزرگ ، از شتر مرغ تا مينج دارند، زنبورهاى عسل نيز انواع و اقسام كوچك و بزرگ دارند و ما براى شناسايى بيشتر آنها را در سه دسته به شما معرفى مى كنيم .
1 - دسته اول همان زنبورهاى عسل هستند كه چندين نژاد به رنگ هاى گوناگون دارند و انگبين آنها عسل ناميده مى شود. به اين دسته از حشرات در عربى نحل و در فارسى زنبور عسل - منج و منگ مى گويند.
2 - دسته دوم نحل هاى كوچكى هستند به اندازه پشه ، كه ما با اجازه خوانندگان آنها را منجك مى ناميم . مهمترين اينها، پشه گز و پشه ون مى باشد كه اولى مرا كه گز انگبين نام دارم مى سازد و ديگرى برادر خارجى مرا كه ((ون انگبين )) است توليد مى كند. حشره ى سازنده شكر تيغار را هر چند جزو قاب بالان است مى توان منجك ناميد.
3 - دسته سوم منج ها موجودات بسيار ريزى هستند كه با چشم غيرمسلح ديده نمى شود و چون براى اولين باز نويسنده كتاب زبان خوراكيها آنها را پيدا كرده و در زندگانى اسرارآميز آنها تفحص نموده ، آن ها را ((ميكرو منج )) ناميده است . چون نيش اين دسته به حد كافى بلند نيست و نمى تواند شخصا گياه را بمكد. در شكافهاى مصنوعى كه بدست انسان ايجاد مى شود، و از شكافهايى كه حشرات ديگر بر درخت وارد مى آورند، استفاده كرده و شيره درخت را كه از آن شكافها بيرون مى آيد، ميدان فعاليت خود كرده و تبديل به انگبين مى نمايد. مانند بيد خشت كه به روى نوعى بيد به عمل مى آيد. پس براى بدست آوردن انگبين دو عامل ضرورت دارد، يكى منج مناسب و ديگرى درخت مخصوص آن ، همانگونه كه براى ساختن پيله ابريشم نوغان و درخت توت هر دو لازم است . حال براى اينكه زبان خوراكيها تنوع بيشترى داشته باشد و خوانندگان بتوانند به اسرار طبيعت آشنا شوند، چگونگى زندگانى و پيدايش پشه گز را شرح مى دهيم تا صاحبان تفكريى به عظمت دستگاه آفرينش برده و اين جهان را سرسرى تصور ننمايند.
پشه گز حشره كوچكى است از دسته نازك بالان و جزو دسته ى منجك ها و با اينكه سالها است در ايران زندگى مى كند، معذلك مردم ايران جز اهالى خوانسار آنرا نمى شناسند و آنها نيز اين موجود را خلق الساعه تصور كرده ، و نمى دانند از كجا مى آيد و به كجا مى رود. همينقدر مى دانند كه در اوايل پاييز ناگهان ميليون ها پشه گز در فضاى خوانسار ظاهر مى شود و پس از ساختن گز انگبين از بين مى رود. حال چگونگى پيدايش اين موجودات را شرح مى دهيم . در اوايل شهريور ناگهان خيل پشه گزها را در فضاى گز زارها مى بينيد كه از برگ و ساقه هاى گون گز تغذيه مى كنند و در اين موقع ماده ها سنگين شده به سوى پايين آمده ، در روى گون گز نشسته و تخم خود را كه در حدود 75 عدد است در ساقه فرو برده ، مخفى مى سازند و خود از بين مى روند. اگر زمستان سخت و برفى باشد، تخم آنها بيشتر دوام آورده و بهتر مانده و سال آينده محصول بيشترى گز انگبين بدست مى آيد. در بهار كه درختان بيدار شدند و برگ نو آوردند، تخم پشه گزها بوسيله شيره ى گياهى بالا رفته و به صورت لكه هاى سفيدريزى روى برگ ظاهر مى شوند و كم كم برگ گون گز پيچيده شده و كندوى مناسبى براى خانواده ى آنها درست مى شود و به تدريج رنگ لكه ها سياه شد، و حشرات نمايان گرديده و مرا كه گز انگبين نام دارم مى سازند. در اوايل شهريور شهد من به صورت اولين فرآورده از دمبرگ سرازير مى شود. به اين محصول گرده مى گويند. كم كم رشد منجك ها از كندوى برگى خود به سوى ساقه پيش مى آيند و در هوا پرواز مى كنند. اين پشه گزها داراى دو شاخك ، چهاربال و شش پا هستند. شكم آنها بندبند بوده ، و در هر بند مقدارى انگبين ذخيره شده كه مقدارى از آنرا به صورت گرده در برگ ، و بقيه را در چند نوبت به صورت كمان روى ساقه ها مى نشانند و چون اين كمان ها شبيه ستاره است ، به اين محصول ستاره مى گويند. شكرك آن ها بلورين و شيرين است . همانطور كه قبلا اشاره شد اين نحل هاى كوچك نيكنوش گون گز را مكيده و آنرا به شكم بند بند خود مى فرستند. و در آنجا در اثر يك سلسله اعمال نامعلوم تبديل مى نمايند.
من داراى چندين نوع قند و الكل هستم ، و مقدارى صمغ و لعاب و مواد معدنى و عوامل زنده در بردارم و از اين حيث و از نظر خواص شبيه ساير انگبين ها مى باشم . براى بدست آوردن من بايد پرده اى از پوست بز پهن كنند. زيرا به علت داشتن صمغ و لعاب چسبنده بوده و به پارچه مى چسبم . اين پرده پوستى را زير درخت گون گز پهن مى كنند و يك غربال روى آن مى گذراند و بعد با يك چوب دستى به برگها و ساقه ها مى زنند تا تمام محصول آنها از غربال گذشته روى پرده ريخته شود.
از شهد من يك نوع شيرينى به نام گز مى سازند كه طرز ساختن آن به شرح زير است
طرز ساختن گز
هم وزن من آب را در پاتيل جوش بياوريد. بعد آتش را كم كنيد و مرا به تدريج در آن ريخته به هم بزنيد تا حل شوم ، بعد اين شربت را با پارچه يا صافى صاف كنيد تا علفها و تفاله هايى كه با من مخلوط است گرفته شده ، شربتى صاف بدست آوريد. بعد اين شربت را مى گذاريد تا لرد آن ته نشين شود، بعد چند دانه سفيده اى تخم مرغ را زده و به آن اضافه كنيد و بعد با يك جاروب تميز قنادى آنرا بزنيد تا جرم آنرا بگيرد و مجددا صاف كنيد. بعد برابر نصف آب گز شكر اضافه كنيد و حرارت دهيد تا به حدى غليظ شود كه اگر يك قطره از آنرا بين انگشت شست و انگشت مجاور آن گذاشته از هم باز كنيد پنج شش نخ توليد كند. بعد بجوشانيد تا به ده نخ برسد، بعد خلال بادام يا پسته و كمى هل در آن ريخته ، به هم بزنيد تا به خوردش رود، بعد در روى يك سينى كه كمى آرد روى آن باشد ريخته و بعد برداشته با دست يا ماشين به صورت گز لقمه اى يا گرد در آوريد و پس از سرد و خشك شدن ، آنرا باز ميان آرد ريخته و بسته بندى نماييد.
ساختن گز و باسلق با شكر خالص نوعى تقلب محسوب مى شود و همانطور كه گفتيم ، گز را بايد گز انگبين و باسلق را با گز علفى ساخت . معمولا گز را نصف و ثلث مى گويند و آن موقعى است كه ميزان من كه گز انگبين هستم ، در آن نصف يا ثلث باشد. گز خوب بايد 35 درصد گز انگبين ، 35 درصد شكر و سى درصد مغز پسته يا بادام داشته باشد. گز خوب بايد ترد و شكننده بوده ، در دهان به راحتى باز شود و دهان را خنك نمايد. گز با اينكه در ساختن آن مقدارى شكر به كار مى رود خنك بوده و گرمى ندارد.
من مانند ساير انگبين ها شفابخش و مفيد بوده و داراى فلزات گياهى و ويتامين هاى گوناگون هستم كه شرح مفصلى آنها را در انگبين هاى دارويى خواهيد خواند. با اين فرق كه آنها به مقدار كم ملين و به مقدار زياد مسهل مى باشند و من با اينكه به مزاج لينت مى دهم ، خاصيت مسهلى ندارم و هر قدر مرا زياد بخوريد ناراحت نخواهيد شد - خوردن من نرمى استخوان را معالجه مى كند و ميكرب هاى ناخوشى زا را از بين مى برد. براى تهيه گز نمى توان از گز علفى كه آنرا نيز به نام گز انگبين مى فروشند استفاده كرد.
گز علفىاسم من گز علفى است و از انگبين هاى غذايى هستم . انگبين من از نوعى بلوط بدست مى آيد. در ايران نام اين درخت بلوط گز مى باشد. در لرستان به آن ((مازو)) در كردستان به آن ((پرو)) مى گويند. در سواحل بحر خزر نيز به مقدار زياد به عمل مى آيم . از اين درخت غير از ميوه دو محصول ارزنده ى ديگر بدست مى آيد يكى من هستم كه علاوه بر مصرف دارويى نوعى شيرينى با من مى سازند كه به نام باسلق است و آنهايى كه اين شيرينى را با شكر درست مى كنند، گناه بزرگى مرتكب مى گردند. دومين محصول بلوط گز نوعى ((مازو)) است كه به آن ((برارمازو)) يعنى برادر مازو، و قلقات و كلكا و گاهى ((برارمازى )) مى گويند.
شكرك من روى برگ بلوط گز در اثر نوعى ميكرومنج توليد مى شود و من قطره قطره از آن مى چكم و براى جمع آورى من كافى است ظرفى زير درخت بگذارند تا روى زمين ريخته نشوم . منافع طبى من همانند گز انگبين است ، با اين فرق كه من صمغ و لعاب بيشتر داشته ، براى نرم كردن سينه مفيدتر مى باشم . بقيه ى منافع ما را در شير خشت مطالعه فرماييد.
اسم من ((فندق )) است !
بهترين تقويت كننده مغز هستم
سوخته مرا اگر طبق دستور بكار بريد، بهترين علاج طاسى سر هستم .
روغن من مقوى معده است و اگر آنرا به محل گزيدگى بمالند، زهر را از بين ميبرد.
اسم من فندق است ، معرب من ((بندق )) و اعراب مرا ((جلوز)) نامند. يك نوع ديگر من به فندق هندى معروف است و در جنوب ايران ، مخصوصا بلوچستان زياد است .
فندق هندى تلخ است و تنها مصرف دارويى دارد. خاصيت غذايى من بيشتر از آجيلها است . داراى آهك - فسفر - گوگرد - و پتاسيم بوده ، سرشار از ويتامين هاى آ - د - اف هستم . پنجاه تا شصت درصد مواد روغنى دارم . مقوى معده و دماغ و نيروى شهوانى هستم - بو داده من گواراتر است . چنانچه مرا هنگام گرسنگى ميل نماييد مقوى روده ها هستم . قند من براى مبتلايان به مرض قند نه تنها مضر نيست بلكه مفيد است . روغن من در عطرسازى و تغذيه مصرف مى شود. من بهترين مقوى مغز بوده و جوهر دماغ را زياد مى كنم ، و براى نيروى تفكر و تعقل غذاى خوبى هستم . خوردن من با انجير بعد از طعام ، پادزهر سموم است و جهت گزيدن عقرب نافع است . 5/7 گرم من با عسل جهت سرفه كهنه مفيد بوده و اخلاط سينه و ريه را خارج مى كند. بو داده من با كمى فلفل جهت نزله تجويز شده است . ضماد سوخته من با پوست و پيه خوك جهت طاسى سودمند است ، و باعث روييدن موى صورت جوانان و اشخاص كوسه مى گردد. اگر به بچه هاى زاغ و سرخ مو علاقه نداريد و نوزاد شما با اين شرايط به دنيا آمد كافى است فندق را با روغن زيتون ساييده و بر محل تلاقى استخوان جلو سر با استخوان عقب سر نوزاد بماليد و اين عمل را مداومت دهيد تا رنگ موى نوزاد برگردد و سياه چشم و سياه موى گردد و اين كه گفته اند نگاه داشتن من با خود مانع گزيدن عقرب است به هيچ وجه صحيح نيست . فقط ماليدن روغن من جهت درمان گزيدن عقرب و رطيل نافع است .
فندق هندى
من فندق تلخ هستم ، كه در جنوب ايران مخصوصا بلوچستان زياد به عمل مى آيم . مقوى معده و دستگاه گوارش و اعصاب بوده ، پادزهر سموم مى باشم . خوردن يك مثقال من جهت گزيدن مار و عقرب و رطيل نافع است ، و براى درمان تب راجعه و اسهال تجويز شده ام .
اگر ميوه مرا با آب بمالند تا كف كند، جهت سر درد و درد شقيقه نافع بوده ، و براى لغوه و فلج مفيد است ، بخور ميوه من جهت جنون و استسقاى دماغ اطفال (ام الصبيان ) تجويز شده است . ضماد مغز من با سركه جهت خنازير سودبخش است . خوردن جوشانده ى دو مثقال ريشه درخت من ، جهت ذات الجنب و سرفه و تنگى نفس سودمند مى باشد. حمول مغز من جهت اخراج جنين و بند آمدن قاعدگى زنان نافع است ، و يك مثقال آن جهت درد رحم مفيد مى باشد، مقدار خوراك من از نيم مثقال تا دو مثقال است ، و چون در هر مثقال آن يك گرم ((محموده )) مخلوط كنند، در معالجه اسهال اثر فورى دارد.
من ((شير خشت )) هستم !
برادرانم بيد خشت - ترنجبين - ون انگبين - شكر گز - و شكر تيغال و بيست انگبين ديگر مى باشند. ما جزو انگبين هاى دوايى هستيم و با انگبين هاى غذايى گز انگبين و گز علفى برادر ناتنى مى باشيم و فرق ما بيشتر در خاصيت مسهلى ما است زيرا به مقدار زياد خاصيت اسهالى داريم ولى اسهال ما بدون اذيت و اضطراب است و پس از آنكه معده را پاك كرديم ، توليد يبوست نمى نماييم و بهترين مسهل براى اطفال و پيران سالخورده مى باشيم ، در گذشته ما قلم مهمى از صادرات ايران را تشكيل مى داديم ولى اكنون كمى از مصرف ما كم شده و كشورهاى ديگر بازار ما را گرفته اند!
((منج )) من از دسته سوم يعنى ((ميكرومنج ))ها است ، در اثر خراش ‍ وارده بر روى پوست برخى گياهان ميكرومنج من وارد عمل شده و مرا مى سازد - در خراسان و هرات مرا از گياهى به نام ((كاروان كش )) مى گيرند و نوع عالى من است . به اين گياه ((كشيرو)) نيز مى گويند، ولى در شهرهاى ديگر ايران ، نوع ديگر من از گياه ((كپ شير)) به عمل مى آيد. اين گياه در كرج - ارنگه - آذربايجان - اروميه - صائين قلعه - زنجان - رودبار و بلوچستان مى رويد، ولى در همه جا شير خشت نمى دهد و علت آن عدم وجود ((ميكرومنج )) در آن نواحى است ، محصول من در سال هاى خشك بيشتر از سال هاى بارانى است . حال اجازه بفرماييد ساير برادران خود را معرفى كنم و بعد خواص مشترك خود را براى شما شرح دهيم .
بيد خشت
انگبين من از گياهى از خانواده ى بيد بدست مى آيد. اين بيد در مازندران به نام نك در رامسر و تنكابن فوكا و در گيلان ويدار نام دارد.
اين بيد در جوستان طالقان ، نزديك تبريز و در جنوب ايران كوه هاى اطراف شيراز مى رويد، پزشكان قديم ايران انگبين مرا خنك ترين و بهترين نوع انگبين مى دانستند.
ترنجبين
اسم من در اصل ترانگبين بوده ولى اعراب آنرا ترنجبين كردند. در اروپا به نام مان ايران معروف مى باشم ، مرا از خارشتر مى گيرند. همان بته اى كه در شب چهارشنبه سورى به شهرها مى آورند و آتش مى زنند و شما از روى آن مى پريد. در اكثر نقاط ايران مى رويم ولى در همه جا ترنجبين نمى دهم چون منجك من در همه جا نيست . من علاوه بر خواص طبى و درمانى براى شيرين كردن داروها به مراتب بهتر از قند مى باشم .
شكر تيغال
گياه من تيغى است از خانواده خارخاسك ، به نام تيغال و تيهال ، و منجك آن از دسته ى قاب بالان است ، به نام خز و كك . طرز ساختمان من با ساير انگبين ها فرق دارد، زيرا خز و كك مرا براى تغذيه خود نمى سازد، بلكه براى حفظ نوزاد خود نيكنوش گياهان را گرفته ، و آنرا به صورت انگبين در آورده ، و مانند پيه دور تخمها و نوزاد خود مى بندد و پس از چندى كه نوزاد بالغ شد، پيله را سوراخ كرده از آن خارج مى شود. تركيبات اين پيله عبارتند از سلولز - نشاسته و قندى به نام تره هالز - در آن يك ماده ى ضد حساسيت نيز وجود دارد. و به همين جهت است كه بعضى از بيمارانى كه مبتلا به تنگ نفس مى باشند، از جوشانده ى من بهره مند مى گردند. من مانند ساير انگبين ها ملين بوده و دستگاه گوارش را منظم مى نمايم . به گياه من اعراب ((رعى الايل )) و ((شوك الجمال )) - ((شوك الجمل )) - ((شكر تيار)) هم ميگويند. جهت سرفه و سوزش مرى توصيه شده ام - صدا را زياد مى كنم و خشكى گلو را برطرف كرده ، نرم مى نمايم . زياده روى در خوردن من توليد قى مى نمايد و مقدار خوراك من تا هجده گرم مى باشد. صاحب كتاب اختيارات مرا اشتباها ((سكرالعشر)) دانسته است و من غير از آن مى باشم !
خواص مشترك انگبينها
حال كه مختصرى از خواص چند تن از ما خانواده را دانستيد، اجازه بفرماييد خواص مشترك خودمان را كه مخصوص تمام انگبين هاى غذايى و دوايى مى باشند شرح دهم .
از نظر كلى ما انگبين ها همان شراب رنگارنگ هستيم كه در سوره ى نحل به آن اشاره شده است . زيرا چهل تا پنجاه درصد از تركيب ما يك ماده ى شيرين است كه در شيمى به آن مانيت مى گويند. اين ماده گرچه به ظاهر نوعى قند است ، ولى از نظر علمى نوعى الكل شناخته شده است . الكلى كه در اصل مايع نيست و مستى نمى آورد، مايعى است مفيد كه چون وارد دهان شود، آنرا خنك مى كند و عطش را برطرف مى سازد.
نيكنوشى است كه شفا را در بردارد و هر دارويى با آن همراه شود اثرش ‍ چندين برابر مى شود.
ما مثل ساير الكل ها خاصيت ضدعفونى كننده داريم و ميكربها را از بين مى بريم و با اين حال هيچگونه ضرر و حساسيت نداريم . ما به مقدار كم ملين و به مقدار زياد مسهل هستيم ، و اسهال ما با ساير مسهل ها فرق دارد. پس از آنكه معده را پاك كرديم ، ايجاد يبوست نمى نماييم . ضمنا صفرا و اخلاط سوخته را دفع مى نماييم . مقوى كبد، معده و روده ها هستيم . حرارت و التهابات درونى راتسكين مى دهيم و غم و غصه را برطرف مى سازيم . سينه و گلو را نرم كرده ، سرفه را تسكين مى دهيم . اگر مبتلا به نزله و سرفه نيستيد، بهتر است ما را همراه با گلاب يا هل ميل نماييد. چه در اين صورت مفيدتر مى باشيم . مبتلايان به حصبه و ساير امراض عفونى روده اى كه احتياج به تبريد دارند، و هندوانه به علت داشتن نفخ براى روده ى آن ها خوب نيست ، مى توانند آب هندوانه را گرفته و همراه با ما نوش نمايند، و ما همگى مخلوط با آب جوشانده ى جو (ماءالشعير) مسهل خوبى براى مبتلايان به تب هاى حاد هستيم ، اطفال و سالخوردگان مسهلى مناسب تر از ما ندارند. ضماد ما ضدعفونى كننده پوست بوده ، رنگ چهره را باز مى نمايد. اگر شير نجوشيده را با ما مخلوط و شيرين كنيد و آنرا به صورت بماليد جهت طراوات گونه بسيار مؤ ثر مى باشند. اگر دم كرده ى زيره را با ما شيرين كرده و بنوشيد قرقر شكم را از بين مى بريم . اگر شير تازه دوشيده را با ما شيرين كرده ميل نماييد، شهوت را تقويت مى كنيم ، و بدن را گرم مى نماييم . در تب هاى حاد، آبله مرغان و انواع حصبه و اسهال خونى و بواسير و پيدا شدن خون در ادرار، از خوردن ترنجبين خوددارى كرده ، و به جاى آن شير خشت يا بيد خشت ميل نماييد زيرا در بين ما تنها ترنجبين است ، كه توليد صفرا مى كند. ما همه داراى ويتامين هاى مختلف ، مخصوصا ويتامين ((د)) هستيم و املاح زياد مخصوصا كلسيم داريم و به همين جهت است كه براى معالجه و پيشگيرى نرمى استخوان اثرى نيكو و مؤ ثر داريم . اين شيرين كردن داروها حتما از ما استفاده كنيد، زيرا به علت داشتن اشعه راديواكتيو، اثر داروها را چند برابر مى نماييم . شيرينى ما نه تنها براى دندان مضر نيست ، بلكه از كرم خوردن و پوسيدگى آن جلوگيرى مى نمايد. در فصل زمستان صبحانه يك ليوان شير كه با ترنجبين شيرين شده باشد اضافه كنيد، از عوارض آن روى كبد جلوگيرى كرده ايد.
اسم من ((نعناع )) است !
ضد تشنج ، محرك و نيروبخش هستم .
سكسكه و تنگ نفس را شفا مى دهم .
اگر به دستورى كه داده ايم عمل كنيد، از سردرد راحت خواهيد شد.
ترشحات معده را كم مى كنم و عفونت ها را از بين ميبرم .
هنگامى كه سبزى فروش هاى دوره گرد آهنگ گل پونه ، نعنا پونه را مى خوانند همه مى دانند كه نزديك بهار شده و نوروز باستانى به زودى خواهد رسيد. در بين سبزى ها، من يادآور طراوت بهار مى باشم ، به همين جهت موقع را مغتنم شمرده و از طرف كليه خوراكيها كه خود را در زبان خوراكيها معرفى كرده و مى كنند، اين جشن بزرگ را به شما تبريك مى گويم .
اسم من نعنا است ، به من نعناع و نعنع هم مى گويند. فارسى من سبزى هزارپا است ، زيرا ريشه من پاهاى زياد دارد و با سرعت در زمين جلو مى رود و شاخه هاى نو از خود خارج مى كند و يكى از راههاى تكثير من اين است كه اين شاخه هاى نو را وجين كرده ، و در جاهاى ديگر مى كارند. در شيراز به من ((رافويه )) مى گويند. بيش از سه هزار نوع دارم و تاكنون نام هشتاد گياه از خانواده ما در كتاب هاى داروسازى وارد شده و استفاده از آنها در درمان بيماريها تجويز شده است . پونه ها و سوسنبرها برادران تنى من هستند كه انواع و اقسام زياد دارند. ملايم ترين انواع ما نعناى بومى ايران است كه در شمال و مركز ايران مى رويد و آنرا در رديف سبزى هاى خوردنى مى فروشند، و نعناى اهوازى قسم ديگرى از آن است . يك نوع بومى من نيز در جنوب ، مخصوصا بلوچستان بطور وحشى مى رويد، و با اين كه عطر زيادى دارد هنوز مورد توجه صنعتگران واقع نشده و از اسانس فراوان آن بهره بردارى نشده است . قسمت مورد استفاده ما خانواده برگ و شاخه هاى گلدار ما است كه از آنها عرق نعنا و اسانس نعنا مى گيرند. عرق و اسانس نعنا باد شكن ، ضد تشنج ، محرك و نيروبخش مى باشد - ترشحات زيادى معده را كم مى كند و مسكن درد و زخم معده و سوزش آن است . دم كرده من جهت تقويت معده و روده توصيه شده و در ايران معمولا برگهاى مرا خشك كرده و براى خوشبو كردن ماست و دوغ به كار مى برند و نيز آنرا سرخ كرده به نام نعنا داغ جهت خوشبو كردن آش ها و سوپ ها مصرف مى كنند. برگ هاى ما پس از خشك شدن به صورت پودر در مى آيند و به همين جهت است كه قبل از خشك كردن ، بايستى آنها را شست و تميز نمود. چه در غير اينصورت پس از خشك شدن ، شستن آن مقدور نيست . خانواده ما به علت داشتن عطر و خواص بسيار، داراى اهميت بوده - ضد عفونى كننده ، ضد سم و ضد حشرات مى باشيم . در خوزستان با بسته هاى خرما چند شاخه نعنا همراه مى كنند تا از كرم گذاشتن آنها جلوگيرى كنند. در طب سنتى ايران زخمهايى كه در اثر كثافات و چرك كرم مى گذاشتند با جوشانده ى نعنا شسته و ضد عفونى مى كردند. براى جلوگيرى از شپش و ساير حشرات نيز از اين گياه استفاده مى شد. جوشانده دم كرده برگ ما ضد كلسترول بوده و خون غليظ را طبيعى مى نمايد و اين خاصيت در نوع بومى ايران زيادتر است و روى اين اصل به اشخاصى كه خون غليظ دارند، و چربى خونشان زياد است توصيه مى شود به جاى چاى از دم كرده نعنا خشك استفاده نمايند. ماليدن برگ ما مخصوصا با آرد جو مسكن سر درد مى باشد، چكاندن آب ما با عسل در گوش ، درد آنرا ساكت مى كند. جويدن ساقه و برگ ما، درد دندان را از بين مى برد و چون مرا با پر سياوشان بجوشانند و آنرا بنوشند، جهت درد قلب و خفقان و تقويت معده و قوه ماسكه (نگاهدارند غذا در معده ) و تقويت هاضمه و تسكين درد معده نافع است . نفخ معده و آروغ را تسكين مى دهيم و خوردن چند شاخه ى ما با رب انار ترش ، مسكن سكسكه و مانع قى است . ثقل سرد و اسهال شديد كه در اثر مسموميت غذايى ايجاد شده باشد با خوردن ما برطرف مى شود. براى تسكين سكسكه و تنگ نفس بهتر است مرا همراه با مستكى بجوند. ما ضد يرقان ، مقوى قوه باء مى باشيم . چنانچه يكى دو شاخه ما را در شير بماليد مانع بريدن و لخته شدن آن مى شويم . خوردن ما همراه با سركه و ساير ترشى ها مانع ضرر آن ها روى اعصاب است . براى تقويت اعصاب ، خوردن نان و پنير و نعنا سودمند مى باشد. دوغ و سكنجبين را هميشه با برگ و سرشاخه هاى ما معطر كنيد تا نوشابه اى مفيد و معطر داشته باشيد. وقتى شير در پستان جمع شد و منعقد گرديد، بهترين راه درمان آن استفاده از ضماد ما همراه با آرد جو مى باشد. ضماد ما جهت درمان بواسير و ورم بيضه و درد آن نافع است حول ما قبل از جماع مانع باردار شدن است و اين يكى از دستورهاى مفيدى است كه از هزار سال قبل در ايران جهت تنظيم خانواده و كنترل مواليد مرسوم بوده است . زياده روى در خوردن ما مولد باد بوده و توليد خارش در گلو مى نمايد. حالا اجازه بفرماييد چند تن از برادران و افراد سرشناس خانواده ما خود را به شما معرفى كنند.
******************
. به من سيسنبر و آسن بويه هم مى گويند. گياه شناسان قديم ايران مرا دو رگه و بين نعنا و پونه مى دانستند. اخيرا يكى از فرنگى ها با تشريح ساقه و ريشه من اين موضوع را ثابت كرده و كشف آنرا بخود نسبت داده است . عربى من غام است و فرنگى ها به من نعناع فلفلى گويند و اقسام زياد دارم كه فرنگى ها آنرا به سياه و سفيد قسمت كرده اند. مرزنگوش - فراسيون و مشكطرامشيع - از اقسام من بوده و همگى مقوى جسم و روح و احشاء و امعاء مى باشيم . قلب و دماغ را نيرو مى بخشيم - ضد عفونى كننده - پيشاب آور بوده ، عرق را زياد مى كنيم و عادت ماهانه زنان را باز مى نماييم . ضد كرم بوده و زياده روى در خوردن ما جهت زنان آبستن خوب نيست ، زيرا ممكن است باعث سقط جنين شود. مسكن التهابات معدى و بادشكن مى باشيم . خوردن من با عسل ضد سم عقرب ، با سكنجبين پادزهر نيش زنبور است و ماليدن برگ من بر محل نيش حشرات نافع است . جوشانده ما مسكن سكسكه و پيچش شكم است . براى مبتلايان به تقطير بول و سنگ مثانه غذاى خوبى هستيم و مسكن درد رحم مى باشيم . حشرات مخصوصا شپش از بوى ما گريزانند، و حمول برگ من بدبويى رحم را برطرف مى كند. با اسانس من قرص نعنا درست مى كنند و براى معطر كردن شربتها و داروهاى معدى به كار مى رود دم كرده ده هزار برگ ما درمان شكم روش و سوءهاضمه بوده ، دردهاى عصبى را نيز برطرف مى كنيم . دو تا ده قطره اسانس من در تسكين دردهاى عصبى و سياتيك و التهابات معدى مفيد است .
مشكطرامشير
در شيراز به من رنگ گويند. به من مشكطرامشيع هم مى گويند و گويند اسم فارسى من مشكطرامشير بوده است . قوى ترين اقسام نعنا هستم و زياده روى در خوردن من خطرناك است ، چنانچه گوسفند از گياه من چرا كند، مسموم مى گردد و در شيرش خون پيدا مى شود، خوردن من به مقدار كم اشتهاآور است و سينه را از خلط پاك مى كند. ضد تشنج بوده و غم و غصه را از بين مى برم ، بازكننده ادرار و قاعده بوده و خون نفاسى را قطع مى نمايم . خوردن من براى زنان باردار خطرناك است و باعث سقط جنين مى شود. خوردن من به مقدار كم شهوت را زياد مى كند مخصوصا اگر همراه با عسل خورده شود.
مرزنگوش
فارسى من مرزنگوش و معرب آن مرزنجوش است . اعراب به من سرمق و عنقر مى گويند. من از اقسام قوى سوسنبر هستم . بوييدن من و نوشيدن جوشانيده من دماغ را باز مى كند و سر درد را برطرف مى كند و ماليخوليا را درمان مى نمايد و معالج زكام و آبريزش بينى است . بوييدن من مستى را كم مى كند و رفع خمارى مى نمايد و گرفتگى سوراخهاى بينى را باز مى نمايد.
ماليدن من با حنا در تسكين سر درد اثرى نيكو دارد. برگ و سرشاخه هاى من اسانس فراوان دارد و در داروسازى از آنها استفاده فراوان مى شود.
برگ من علاوه بر معطر كردن اغذيه سبب آرامش خاطر بوده ، كينه و حسد را از بين مى برد.
از اسانس من در صنعت براى معطر كردن صابون استفاده مى شود. يك نوع من كه به نام مرزنگوش افريقايى معروف است در نواحى خشك ايران و اروپا و افريقا مى رويد، و در ايران به آويشن كوهى معروف است .
ارسطو خواص زيادى را به آن نسبت داده كه مهمترن اين خواص تقويت معده ، بادشكن ، معرق و ضد تشنج است .
فراسيون
فارسى من براسيون است ، و معرب آن فراسيون مى باشد. من در كنار جاده ها، نقاط باير غالب نواحى آسيا و اروپا و افريقا و جزاير قنارى مى رويم .
در ايران ، در اطراف تهران - نواحى البرز - اطراف كرج - نواحى شمال ايران - لاهيجان - بندرگز - اراك - تفرش - كرمان - خراسان - سمنان بين فشم و سرخه - بين بجنورد و مراد تپه - و شريف آباد مشهد بطور خودرو مى رويم . در طب سنتى ايران مرا به عنوان خلطآور و ازدياد ترشح صفرا و ضد عفونى كننده ى مجارى تنفسى به كار مى برند.
من پادزهر قارچهاى سمى هستم و خطر من براى سقط جنين زياد است ، جوشانده ى من با انجير و عسل اثرى نيكو در معالجه تنگى نفس و آسم دارد، و با شربت بنفشه جهت زخم ريه و التيام آن مفيد است . سرمه ى عصاره من در چشم بهترين دارو جهت از بين بردن زردى آن است كه در اثر يرقان به هم رسيده باشد. زياده روى در خوردن من ، براى كليه و مثانه خوب نيست و توليد خون در ادرار مى نمايد. چون مرا در آب انگور خيسانده و سه ماه نگاهدارى نمايند، و بعد صاف كنند، شرابى بدست مى آيد كه در معالجه امراض سينه و پاك كردن آن از اخلاط نافع است ، در طب جديد اين خواص مورد تاءييد است و بيشتر جهت تحريك اشتها در مسلولين تجويز مى شود. در طب عوام جهت مداواى تب و نوبه مصرف مى شود.
كاكوتى
من برادر تنى فراسيون و از انواع خوراكى آن هستم ، كه بيشتر مرا براى خوشبو كردن ماست و دوغ به كار مى برند.
در ايران در كوه هاى اطراف تهران و كرج ، پل جاجرود، سياه كوه ، دوشان تپه ، نواحى شمال ايران ، منجيل ، آذربايجان ، و اصفهان و خراسان ، دامغان ، سمنان ، سرخه ، نزديك شيراز، راجرد قم ، همدان ، بلوچستان ميرويم و به اسامى محلى تخم ملين ، مسنه يورچينگ ، كاكتو، كاكاتو، اشتو و اشترپاى معروف مى باشم . مقوى معده و ضد عفونى كننده مجارى تنفسى ميباشم و كم و بيش ساير خواص نعنا در من جمع است . محصول زياد من در خراسان به عمل مى آيد.
پونه ها
در فارسى به من پونه ، پودنه ، پودينه ، و پودنگ گويند. معرب من فودنج است . اعراب به من حبق گويند. بيابانى - كوهى و نهرى دارم . من داراى انواع و اقسام بوده و به اسامى پونا، نحانحه ، حبق الماء، نحاع و حبق التمساح ، نجام ، نعنع الماء كوهينه ، جلنجوجه ، صعترالفرس ، سعتر فارسى ، خليه ، راقوته و پودنه دلتى ، ظفيره و ظفيرا معروف مى باشم .
خانواده ما همه خلطآور و ملين معده بوده و از سوزش آن جلوگيرى مى كنند. همگى مسكن سكسكه و قى مى باشيم . بادشكن و ضد استسقاء شناخته شده ، جهت يرقان و اخراج مشيمه تجويز شده ايم (مشيمه پرده اطراف جنين است ) ما را جهت باز شدن ادرار و بند آمدن اسهال تجويز كرده اند، زياده روى در خوردن ما براى زنان آبستن خوب نيست . زيرا سبب سقط جنين مى شود. شستشو با آب جوشانده ى من خارش رحم را برطرف مى كند و سختى آن را از بين مى برد.
ماليدن سوخته من به دندان لثه را محكم مى كند، بوييدن سر شاخه هاى ما مقوى قلب و نيروبخش است زياده روى در خوردن من براى معده خوب نيست .
پونه نهرى (گل پونه )
فارسى من پونه نهرى است . به من ضومران - حبق الماء - حبق التمساح نيز گفته اند، پادزهر مسموميت غذايى و ضد زهر قارچهاى سمى هستم . چكاندن آب من در گوش سنگينى آن را بر طرف مى كند و آنرا ضدعفونى مى كند. جوشانده ى من جهت داءالفيل و جذام تجويز شده است و عصاره من با عسل پيشاب آور است ، عرق را زياد مى كنم ، با سكنجبين و رب انار از قى جلوگيرى مى كنم . سكسكه را تسكين مى دهم .
خوردن من با عسل و نمك جهت كرم كدو نافع است ، حمول برگ من جهت جلوگيرى از خونريزى مفيد است . ولى براى زنان آبستن خوب نيست ، زيرا باعث سقط جنين است ، ضماد خشك من بر محل نيش ‍ حشرات مفيد است ، و ماليدن آن بر مواضعى كه كرم گذاشته باشند نافع مى باشد.
سعتر
فارسى من سعتر است ، ولى پزشكان قديم اسم مرا باصاد يعنى صعتر مى نوشتند. بيابانى مرا آويشن وبستانى مرا مرزه گويند. آويشن شيرازى نوع ديگرى از من است . يكنوع ديگر من صعتر فارسى است كه رنگ آن سفيد است و داراى تمام خواص پونه بوده و پادزهر شوكران و ترياك است . عرق را زياد مى كنيم و از دوستان كبد بوده و رنگ و رو را باز مى نماييم . مخصوصا اگر همراه با انجير خشك خورده شويم . پزشكان قديم خوردن مرزه را همراه با خوردن غذاهاى ثقيل مثل حليم و كله پاچه مفيد مى دانستند و امروزه ثابت شده است كه مرزه مانند ساير گياهان خانواده نعنا كلسترول خون را پايين مى آورد و چربى خون را كم مى كند بذر ما در همه احوال قوى تر از برگ ما است . ضد يرقان ، مهيج شهوت بوده و جويدن آن مسكن درد دندان و زيادكننده اشتها است .
آويشن شيرازى
اسم من آويشن شيرازى است . به من حاشا و صعترالحمار نيز مى گويند علاوه بر ايران در اطراف بيت المقدس نيز مى رويم . نوعى پودينه ى كوهى هستم شبيه صعتر و از آن قوى تر مى باشم . ادرار و قاعده را باز مى كنم ، و براى زنان آبستن زيان آور بوده سبب اخراج جنين مى شوم . معمولا براى اخراج مشيمه مرا تجويز مى نمايند.
انواع پونه ويتامين ((آ)) دارند ولى اين ويتامين در من بيشتر است به همين جهت مرا بيشتر براى درمان شبكورى تجويز مى كنند.
حضرت موسى (ع ) عطر مرا زياد دوست داشتند و هميشه مرا همراه خود حمل مى كردند. پزشكان يونان مرا در امراض عفونى مخصوصا عفونت كبد و منژيت و اختلالات مغزى تجويز مى نمودند.
زنبور عسل مرا دوست دارد و يكنوع زنبور عسل وحشى كه در كردستان سكونت دارد، بيشتر از من تغذيه مى كند و عسل او شفابخش ترين انواع عسل مى باشد. در اختلالات كليه زخم هاى چركى - دردهاى معدى - سياه سرفه و تنگى نفس تجويز مى شوم . از جوشانده من به عنوان كمپرس ‍ جهت درمان رگ به رگ شدن و پيچيدگى عضلات استفاده نماييد.
دم كرده من جهت زكام و رفع خستگى و ضعف مفرط تجويز شده است دامپزشكان قديم براى معالجه تب برفكى از من استفاده مى كردند، و دادن جوشانده من به حيوانات جهت پيشگيرى از اين مرض بهتر است .
اسم من ((زردچوبه )) است !
من عامل اصلى درمان كيسه صفرا و ناراحتى هاى كبدى هستم .
شفاف كننده چشم و ضد يرقانم .
معده را تقويت مى كنم و گل من كك و مك چهره را پاك مى كند...
اسم من زردچوبه است . به من عروق الصباغين - عروق الصفر - ريشه زعفران - زعفران هندى هم مى گويند. زادگاه اوليه من هند است ، ولى در چين و بعضى از كشورهاى ديگر هم مى رويم . در ايران كشت من تحت مطالعه است .
در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ، پس از كشف مواد رنگى مصنوعى عده اى سودجو عليه من قيام كردند و نه تنها تمام خواص مرا منكر شدند، بلكه ماده ى رنگ كننده مرا بيمارى زا و خطرناك معرفى كردند، اين تبليغات سوء به سرعت در جهان انتشار يافت و كار بجايى رسيد كه عده يى خوردن مرا تحريم كردند، ولى چيزى نگذشت كه دانشمندان علم شيمى و غذاشناسى به حمايت من برخاستند و به كمك علم ، مواد عامله مرا پيدا كردند و ثابت نمودند كه در من چندين اسانس و مواد سودمند جمع شده و آنچه را داروسازان و پزشكان قديم ايران و هند در وصف من گفته اند، صحت دارد و در مقابل ثابت شد كه تعداد زيادى از محصولات رنگين مصنوعى كه معاندان در مقابل من علم كرده بودند مولد سرطان مى باشد. من عامل درمان كيسه صفرا و ناراحتى هاى كبدى هستم . محرك دستگاه گوارش بوده غذا را رنگين و معطر مى نمايم . مضمضه جوشانده من جهت درد دندان مفيد است .
من مقوى معده و بادشكن مى باشم . من داراى نشاسته - يك روغن فرار كه خاصيت تشعشع دارد، مواد رزينى و يك ماده رنگى و چند تركيب ديگر هستم . ادرار را زياد مى كنم و اشتهاآور هستم . علاوه بر رنگين كردن غذا در صنعت نيز براى رنگ كردن نخ و پشم به كار مى روم . يك نوع من كه در مالزى و هند و چين به عمل مى آيد، براى دفع كيسه صفرا و سنگ هاى ((صفراوى )) داروى ارزنده اى است . من شفاف كننده چشم و درمان استسقاء و يرقان مى باشم . مضمضه كردن اين محلول مسكن درد دندان و بازكننده ى پيله و ورم لثه مى باشد. در هند بعد از حجامت بلافاصله كمى گرد كوبيده ى مرا روى محل حجامت مى پاشند، تا زخم آن زودتر التيام پيدا كرده و چرك ننمايد. ماليدن گل من كك و مك را بر طرف مى كند. و لكه هاى پوستى را از بين مى برد. زياده روى در خوردن من براى قلب خوب نيست گر چه در ريشه من تركيباتى شبيه جوهر سنبل الطيب وجود دارد، مقدار خوراك من تا ده گرم مى باشد. حالا اجازه فرماييد عنان سخن را بدست برادرم ((ماميران )) بدهم و اميدوارم بتواند بيماران سرطانى و برص و غيره را راهنمايى نمايد.
ماميران
اسم من ماميران است . به من ميرميران - مرميران و ماميرون هم گفته اند. در كتاب هاى قديمى عروق الصفر - بقلة الخطايف - شجره الخطايف - كليدونيون - خالدونيون - كاليدونيون - عروق الصباقين - حشية الصفراء و عروق الزعفران ذكر كرده اند. زادگاه اوليه من خراسان و هند است .
نوع خراسانى من تيره رنگ مى باشد. با اينكه من از خانواده خشخاش و زردچوبه از خانواده زنجبيل است ، معذلك عده اى مرا برادر زردچوبه مى دانند. گل و كاسه گل من زرد رنگ است . اگر خراشى به پوست شاخه هاى من وارد شود شيرابه اى نارنجى رنگ با طعم سوزنده و تلخ خارج مى شود كه مسهلى بسيار قوى است . انساج گياه من داراى تركيبات متعدد دارويى است . عصاره مرا جهت از بين بردن زگيل به كار مى برند، و سابقا براى از بين بردن تومورهاى سرطانى تجويز مى شد، و چنانچه آنرا در اطراف غدد سرطانى تزريق نمايند، اثرى عالى دارد، شيرابه ى من ضد خنازير، مقوى كبد، قى آور و مسهل قوى است . ريشه ى من كه خيلى مؤ ثر مى باشد داراى چندين عامل دارويى است و در صنعت داروسازى ، بسيارى از داروهاى اختصاصى چشم را از تركيبات من مى گيرند. سابقا سرمه ى من جهت معالجه ناخنه ى چشم به كار مى رفت (ناخنه يا ناخنك بيمارى چشمى است و عبارت است از پيدا شدن غشايى مثلثى شكل از نسج ملتحمه كه در گوشه چشم پديدار مى شود و به طرف قرنيه پيش ‍ مى رود و ديد چشم را مانع مى شود. معالجه اين عارضه فعلا با عمل جراحى انجام مى گيرد و سابقا چنانچه گفته شد به وسيله ى ماميران درمان مى گرديد) من ضد عفونى كننده ى جلدى و تاول آور مى باشم . ماليدن من با عسل يا سركه جهت پاك كردن سفيدك - كك و مك - برص و پاك كردن لكه هاى جلدى به كار مى رود. مقدار خوراك من 5/2 گرم مى باشد.
پس از معرفى ماميران يكى از پزشكان به نويسنده ى زبان خوراكيها اطلاع داد كه با تزريق نوع خراسانى ماميران در اطراف تومور سرطانى نتيجه اى اميدبخش گرفته است .
من ((آلبالوى تلخ )) هستم !
اسم من در فارسى ((مهلب )) بر وزن امشب است . به من ((پيوند مريم )) و آلبالوى تلخ هم مى گويند. اعراب مرا محلب مى نويسند، و فرنگى ها هم نام ايرانى مرا برگزيده و مهلب مى خوانند و با اينكه ايرانى هستم ، فرنگى ها بهتر از شما ايرانيان مرا مى شناسند. عده اى از نويسندگان قديم ، از جمله ((حكيم مؤ من )) مرا با ((بنه )) كه ميوه درخت سقز است اشتباه كرده ، و ((حب الخضرا)) ناميده اند.
برگ - چوب و ميوه من چون صندل خوشبو است ، در نهاوند با چوب درخت من ، عصا و دسته چتر و شلاق درست مى كنند تا دستشان خوشبو شود و رختشويان چوب دستى مى سازند و لباس هاى زيرين را موقع شستن با آن مى كوبند تا لباس خوشبو شده و حشرات را از بدن فرار دهد. مدتها است كه نويسنده ى كتاب زبان خوراكيها به من دستور داده است تا در صحنه حاضر شده و خود را معرفى كنم ، ولى من مخالفت مى كردم زيرا معتقد بودم ، اول بايد مردم را به تحقيق و تفكر در اسرار خوراكيها عادت داد و بعد عجايب ما را نوشت و روى اين اصل به ايشان گفتم ، چندى پيش گل آفتاب گردان خود را معرفى كرد و اسرار خارق العاده اى خود را بيان داشت . از جمله نوشت كه حشرات به دانه هاى من نزديك نمى شوند. امتحان اين موضوع براى خوانندگان خيلى ساده و آسان بود، همه مى توانستند مقدارى تخم آفتاب گردان را خام يا بو داده ، روى زمين نزديك لانه ى مورچه بريزند و با كمال تعجب ملاحظه كنند كه اين مور دانه كش كه دانه هاى گندم - برنج و ارزن را جمع مى كند، كوچكترين توجهى به اين دانه هاى روغنى و خوشمزه نمى نمايد و نيز مى توانستند مقدارى از دانه هاى آنرا در بشقاب ريخته ، و در جايى كه مگس و پشه فراوان است بگذارند و ببينند كه اين موجودات روى آن ها نمى نشينند. آيا خوانندگان اين امتحانات ساده را كردند و در اطراف اين موضوع مهم تفكر و تعقل نمودند يا خير؟ در جواب نويسنده كتاب زبان خوراكيها، به من گفتند ما خوانندگان كنجكاو زياد داريم و تعداد نامه ها نشان دادند كه دسته اى در اطراف اين موضوع انديشيده و سؤ الات محققانه اى كرده اند و نيز دسته اى به ساير خواص آن توجه كرده و از منافع اين گياه مفيد بهره مند شده اند. از جمله تعداد زيادى از بانوان نوشته بودند كه ما دچار عقب افتادگى عادت ماهانه شده و طبق دستور، از آب و برگ اين گياه خورده ، و نتايج عالى گرفته ايم و به من مجددا دستور داده اند تا بلادرنگ خود را به شما بشناسانم .
گل من سفيد و هسته ى من تلخ و بسيار خوشبو است . و بقدر دانه ى نخود سبز بوده و پوست آن قرمز تيره و مغز آن سفيد و تند و چرب است ، از روغن آن در عطرسازى استفاده مى كنند و زادگاه من كوههاى سردسير ايران است ، و بيشتر در آذربايجان و نهاوند عمل مى آيم ، مقوى حواس پنجگانه بوده و سينه را از خلط پاك مى كنم ، خفقان و تنگ نفس را برطرف مى سازم و مقوى جگر و سپرز و مسكن دردهاى داخلى هستم . مخصوصا براى كبد - طحال - درد پشت و قولنج و درد پهلو مفيد مى باشم و اگر مرا همراه با عسل ميل نماييد زودتر اثر مى كنم . پيشاب آور مى باشم و عادت ماهانه ى خانم ها را منظم مى كنم . كليه و مثانه را باز مى نمايم و اقسام كرم را از معده بيرون مى كنم و قطره قطره آمدن ادرار را برطرف مى نمايم . شهوت را زياد مى كنم - اسهال خونى را بند مى آورم و چون مرا داخل نان كنند، آن را زود هضم مى نمايم . ماليدن من در حمام به بدن ، براى از بين بردن سياهى ماه گرفتگى نافع است . امراض جلدى ، مخصوصا جرب را درمان مى كنم و رنگ چهره را باز مى نمايم . جوشانده ى من جهت نقرس و از بين بردن آثار ضربه مفيد است ، ضماد من هر چند كهنه باشد براى تسكين درد نقرس ‍ معجزه مى نمايد. مقدار خوراك مغز دانه ى من از ده گرم تا هيجده گرم مى باشد. ماليدن جوشانده چوب و برگ من مقوى پوست و برطرف كننده بوى بد عرق است . و حشرات را دور مى كند، به طورى كه هيچ حشره و ميكربى نزديك آن نمى شود. سابقا كه عده اى به خرافات پايبند بودند، نگاه داشتن دانه ى مرا در پارچه كبود و بخور و دود آن را باطل كننده ى جادو دانسته ، و تكرار بخور آن را سبب مهربان شدن دشمنان مى دانستند و رمالان و جن گيران معتقد بودند كه اجنه و شياطين از من فرار مى كنند. خوشبختانه امروز كسى به سحر و جادو عقيده ندارد، ولى اگر چه بخور و دود من قادر نيست اجنه و شياطين را فرار دهد، در عوض مى تواند ميكرب ها و حشرات موذى را دور نمايد و اينجا است كه اهل تفكر و تعقل ميكرب ها و حشرات را در رديف اجنه و شياطين مى دانند و عده اى هم پا را از حد بالاتر گذاشته مى گويند مقصود همين موجودات خطرناك بوده است . بارى چنانچه دانه هاى مرا با اسفند و مصطلكى در روغن بجوشانند، خوردن و ماليدن آن جهت معالجه ى لغوه - فلج - رعشه - درد مفاصل - نقرس و از بين بردن ضربه مفيد است . تنه ى درخت من پايه ى خوبى براى پيوند آلبالو و گيلاس ‍ و ميوه هاى آبدار است ، و به همين جهت است كه آن را پيوند مريم خوانده اند. به من ((شجرة الادريس )) هم گفته اند.
اسم من ((ترب )) است !
مملو از املاح معدنى ، بخصوص فسفر هستم .
برگ من سنگ هاى صفراوى را دفع مى كند.
براى معده هاى تنبل مفيدم ، ترشح غدد تيروئيد را زياد مى كنم و ضمادم ، سم حشرات را از محل گزيدگى بيرون مى كشد!
فارسى من ترب بر وزن كتب ولى در بعضى از نقاط ايران آن را بر وزن سرب مى خوانند. در شيراز به من تربز و اعراب به من ((فجل )) مى گويند، ولى كلمه فجل در ايران فقط به نوع كوهى من اطلاق مى شود. من داراى انواع و اقسام سفيد، سياه و سرخ بوده و به اشكال گرد و مخروطى در مى آيم . در بعضى از نقاط ايران مثل خراسان و بعضى از شهرهاى هند درازاى ريشه ى من به يك متر و قطر آن به نيم متر مى رسد.
نوع بيابانى من تندتر از انواع بستانى است و اهالى بنگاله آن را مانند شلغم پخته با گوشت و ماهى مى خورند. انواع كوچك من در فارسى به تربچه معروف شده اند و انواع تربچه بومى ايران نبوده و از خارج به ايران وارد شده و بيش از بيست نوع دارند - انواع من داراى ويتامين هاى ب و ث و املاح فسفر - گوگرد - بوده و يك جوهر گوگردى دارند. در ترب سياه ويتامين ((ب 1)) زياد است . در ابتداى قرن بيستم يعنى 70 سال پيش كه استفاده از داروهاى شيميايى در طب معمول شد دارويى كشف گرديد كه آن را فناستين ناميدند. اين تركيب شيميايى در تركيب اكثر داروهاى مسكن و تب بر وارد شد و به مقدار زيادى تجويز مى شد و در نتيجه آمار مبتلايان به امراض كليوى بالا رفت و معلوم شد كه اين دارو يكى از دشمنان كليه مى باشد و به همين جهت استعمال آن به مقدار زياد ممنوع شده و اكنون به مقدار كم تجويز مى شود. من ضد سم اين داروى خطرناك مى باشم و پزشكان سنتى ايران از راه تجربه ، به اين خاصيت من پى برده و آب آن را براى معالجه و تصفيه كليه به كار مى برند، و راه استفاده آنها چنين بود كه ترب سياه را قاچ قاچ كرده ، روى آنها عسل مى ماليدند و در اثر خاصيت اسموزى آب آن مجزا مى گرديد، اكنون با وسايل آب گيرى مى توان آب بيخ مرا گرفت ، ولى طعم آن ناراحت كننده و تند است و بهتر است آن را بر شربت مخلوط كرده و نوشيد تا گوارا و مطبوع باشد. آب ترب بهترين پيشاب آور بوده و ادرار را باز مى كند.
شربت ترب سياه براى سرفه و سياه سرفه مفيد مى باشد. برگ من به علت داشتن ويتامين ((ث )) به مقدار زياد و سبزينه لثه را محكم كرده ، و بوى بد دهان را از بين مى برد. مخصوصا اگر آن را خوب بجويد خوردن اين برگ باعث دفع سنگ هاى صفراوى است ، و به اين جهت من به شما توصيه مى كنم در آش ها و سوپ هاى خود از برگ من استفاده كنيد و در سالاد هم مى توانيد از برگ هاى نازك و جوان من داخل نماييد. اگر معده شما تنبل است ، بد نيست بدانيد كه ترب آن را به كار وادار مى نمايد. بيخ من هم مولد باد و هم بادشكن است ، ولى در اين مورد منافع آن بيش از ضررش بوده ، و چنانچه چند روز متوالى خورده شود، ديگر توليد گاز نمى نمايد. بيخ من هاضم غير منهضم است . يعنى هضم غذا را آسان مى كند ولى خودش دير هضم مى شود. مگر آن كه آن را خوب بجويد و يا آن كه آن را رنده كرده ، و با غذا ميل نماييد تا خودش هم زود هضم شود، مقدار كمش ملين و مقدار زيادش مسهل است . ولى توليد شكم روش نمى كند و فضولات خشك را با فشار بيرون مى راند. من ترشحات غده ى تيروئيد را زياد مى كنم ، و ضد ((گواتر)) مى باشم . محمد بن زكرياى رازى اولين غذا شناس جهان ، برگ مرا بيش از بيخ من دوست داشت . چون برگ هاى بهاره مرا بپزند و با روغن زيتون مخلوط كرده ، بخورند، غذائيت آن زياد مى شود. چكاندن آب برگ من در چشم باعث تقويت آن است . يكى از خواص مهم من جلوگيرى از تخمير غذا در معده است . به اين جهت با اين كه ويتامين ((ث )) زيادى ندارد. معذلك از فساد و رقت خون جلوگيرى مى كند، زيرا تخمير غذا موجب اتلاف ويتامين ((ث )) بوده و عدم تخمير غذا نعمت بزرگى مى باشد. چون بيخ ترب را خالى كرده و در آن روغن ريخته بر آتش گذارند تا بجوشد و آن روغن را در گوش بچكانند، درد آن را ساكت مى كند جوشانده ى من جهت سرفه ى كهنه و مزمن و خناق مفيد است و ضد قارچ هاى سمى است . غرغره با آب مطبوخ آن مخصوصا با سكنجبين جهت ديفترى نافع است . نوشيدن اين جوشانده زياد كننده ى شير بوده ، بعد از غذا ملين شكم و قبل از غذا مانع نفوذ و استقرار آن در ته معده است ، و به همين جهت باعث قى مى شود. پوست بيخ من با سكنجبين موافق سينه پهلو و طحال است . بذر من با سكنجبين جهت ديفترى نافع است و شير را زياد مى كند. بازكننده گرفتگى طحال بوده ، براى استسقاء مفيد است و يرقان را برطرف مى كند، بذر من بادشكن و اشتهاآور بوده ، باعث سهولت اخراج فضولات است و براى كبد سودمند مى باشد. نيم مثقال بذر من بعد از غذا باعث هضم آن خواهد شد، و با سكنجبين قى آور است ، و پاك كننده معده مى باشد. بذر من جهت مفاصل و سياتيك و درد و رگ ((استخوان بين دو پا)) و خارشى كه از زيادى بلغم باشد مفيد است . ضماد من با عسل زخم هاى پليد و چركى را درمان مى كند - بذر من با سركه جهت از بين بردن آثار غانقاريا و زخم هاى عصبى مفيد مى باشد.
اگر ضماد بذر مرا روى محل نيش حشرات و مار و عقرب بگذاريد، سم آنها را خواهد كشيد، و چون پوست قرمز ترب را تراشيده و كوبيده آن را روى عقرب گذارند خواهد مرد. و نيز چنانچه آب مرا روى عقرب بريزند، فورا هلاك خواهد شد و چون عقرب كسى را كه ترب خورده باشد بگزد و ضرر زيادى به آن نخواهد رسيد. ماليدن آب من به بدن مانع گزش حشرات خواهد شد. خوردن من باعث نيكوئى رنگ رخسار مى شود. ضماد من با آرد شلمك ((نوعى گندم )) براى درمان زخم هاى چركى جلدى ، و از بين بردن آثار آنها مفيد است .
خوردن مطبوخ من نيز ادرار و حيض را باز مى كند و نوشيدن ده گرم آب ساقه هاى من ((بدون برگ )) جهت استخراج سنگ مثانه آزموده شده است . مخصوصا اگر همراه سكنجبين خورده شود، و نوشيدن آب برگ و ساقه ى من با شكر جهت اخراج زرداب و استسقاء و با نمك جهت باز كردن كبد و رفع يرقان سودمند مى باشد. ضماد من با شلمك جهت روئيدن مو در بيمارى گرى است .
و ((داءالحيه )) را درمان مى كند ((داءالحيه )) مرضى است كه پوست قسمتى از بدن از قطعاتى شبيه فلس ماهى پوشيده مى شود. اين مرض را در طب جديد با خوردن روغن ماهى معالجه مى نمايند و ماليدن آب ترب نيز روى آن مفيد است .)) ضماد من با عسل جهت از بين بردن آثار كبودى زير چشم نافع است و همچنين براى از بين بردن چين و چروك صورت و آثار ضربه و جاى زخم و كك و مك سودمند مى باشد و چنانچه مدت زياد بر محل طاسى ماليده شود، باعث روييدن مو مى شود زيادروى در خوردن من باعث پيچش شكم تواءم با درد خواهد شد.
روغن ترب
چنانچه آب برگ مرا قبل از آنكه بذر پيدا كنم گرفته و در روغن زيتون ريخته بجوشانيد و آنرا صاف كنند، و مجددا بجوشانند تا آب آن از بين برود به شرط آنكه نسوزد اين روغن گرم كننده بوده و كسانى كه مى خواهند دست و پا و عضلات خود را گرم كنند از آن مى توانند استفاده نمايند. خوردن اين روغن جهت فلج و لغوه مفيد است ، و ضد سم عقرب و ساير حشرات سمى است ، و نيز مى توان آن را بر عضلات خواب رفته و بى حس ماليد. اين روغن جهت رفع زبرى پوست پينه و برص نيز تجويز شده است و اسانس ‍ من مانند اسانس خردل است - گرد خشك بيخ من خواص خود را از دست نمى دهد، و از اين جهت است كه در بعضى از كشورها قوانين داروسازى اجازه مى دهد كه پودر مرا به جاى پودر خردل به كار برند. براى بدست آوردن پودر من ، ابتدا بيخ مرا به صورت ورقه هايى نازك مى برند و بعد با يك حرارت ملايم آنها را خشك مى نمايند. بعد اين ورقه هاى خشك شده را وزن كرده ، با يك برابر و نيم آن دانه هاى خردل مخلوط كرده ، آسيا و بعد الك مى نمايند (افزودن دانه ى خردل به علت استفاده از فرمان هاى زياد آن است ) اين پودر را با سركه به صورت خمير در آورده به اسم خمير خردل مى فروشند. اين خمير چاشنى سالاد بوده ، و معمولا با غذاهاى گوشتى خورده مى شود، و از تخمير غذا در معده جلوگيرى كرده ، بادشكن بوده و به هضم غذا كمك كند.
اسم من ((كرفس )) است !
ضد رماتيسم هستم و درد مفاصل را علاج مى كنم .
ضماد برگ و ريشه ام ، ورم را مى خواباند.
عروق را باز مى كنم و تقويت كننده ى بى مانندى براى قلب و ريه هستم .
براى رفع پيچش معده مرا توصيه كنيد...
اگر مردم خاصيت كرفس را مى دانستند تمام مزارع را به كاشتن آن اختصاص ‍ مى دادند.
ضرب المثل فرانسوى
اسم من كرفس است . در فارسى به من كرفش و كرسب مى گفتند و اعراب مرا معرب كرده كرفس ناميده اند. من داراى انواع و اقسام مى باشم اما در بين آنها دو نوع در تغذيه و بقيه در مداوا به كار مى روند. در من ويتامين هاى آ - ب و ث و املاح سديم - پتاسيم - فسفر و آهك نهفته است - عطر مطبوع ، طعم گوارا و خواص انكارپذير من ، مرا بين سبزيها ممتاز كرده است .
نوع خورشتى مرا همه مى شناسند و احتياج به معرفى ندارد و نوع ديگر من كه در تغذيه به كار مى آيد، كرفس سنگ است كه مانند كلم سنگ در جزو ريشه هاى خوراكى است و شباهت زياد به آن دارد و اخيرا در ايران كاشته شده و گاهگاهى در سبزى فروشى ها ديده مى شود و با آن مى توان خورشت كرفس پلو درست كرد و نيز مى توان آن را در سالاد، ترشى و مخلوط شور به كار برد و از عطر مطبوع آن استفاده كرد. مهمترين نوع دوايى من كرفس آبى يا كرفس مردابى است كه بطور خودرو در كنار مردابها مى رويد. اعراب به آن ((كرفس الماء)) و ((قرة العين )) مى گويند. نوع ديگر من كرفس عطرى است كه به علت داشتن عطر زياد به كرفس مشك معروف است .
انواع ما به علت داشتن ويتامين ((ث )) لثه ها را محكم مى كنيم ، و از خونريزى و رقت خون جلوگيرى مى نماييم . اشتها را زياد مى نماييم و براى مبتلايان به بيمارى هاى روماتيسم - نقرس - درد مفاصل و تصلب شرائين غذاى مفيدى هستيم و اين دسته از بيماران هم مى توانند مرا در غذاى خود داخل كنند و هم مى توانند آب مرا گرفته يك فنجان در روز ميل نمايند. من تب بر - بادشكن و ضد نفخ هستم و به داروهاى مسهل كمك مى نمايم . كليه و مثانه را زهكشى و از سنگ پاك مى كنم و بعلاوه مجارى ادرار را ضد عفونى مى نمايم خوردن من جهت تنگى نفس - درد پهلو - سكسكه و زخم روده و درد شكم مفيد است ، و ليزى معده را از بين مى برم . من گرفتگى جگر را باز مى كنم و براى حصبه و بيماريهاى روده مفيد مى باشم ، مسكن دردهاى پشت - خاصره و عرق النساء هستم . ضماد برگ - ريشه و ساقه و برگ من ضد ورم مى باشد. ماليدن اين ضماد به مدت يك دقيقه جرب و ساير امراض جلدى را درمان مى كند و با گوگرد و بوره جهت سياهى پوست و لكه هاى پوستى مفيد است . زياده روى در خوردن من و جوشانده بذر و ريشه انواع دارويى من جهت زنان باردار و بچه شير ده خوب نيست ، زيرا محرك شهوت بوده و عادت ماهانه آور و مسقط جنين است ، و چنانچه باعث سقط جنين نشود نوزاد آن ناقص الخلقه و يا كودن خواهد شد. اسانس يا بهتر بگويم ، جوهر من فرار و زود جذب است و همراه خود مواد مقيد و مضر ساير داروها را حل كرده و به سرعت به ياخته ها مى رساند و به همين جهت است كه خوردن من قبل از نيش عقرب و بعد از آن خطرناك بوده و علاج را مشكل مى كند. من عروق را باز مى كنم و مقوى قلب و ريه هستم . جوشانده ى برگ من گرفتگى صدا را باز مى كند و آواز را تصفيه مى نمايد. كمپرس جوشانده ى من براى دست و پاى سرمازده و براى درمان اولسر و ساير زخم ها مفيد است . بذر من در باز كردن گرفتگى هاى معده قوى تر از ساير قسمت هاى من است - اين بذر اشتهاآور بوده به هضم غذا كمك مى كند و فضولات را از معده و رحم بيرون مى كند و جهت استسقاء مفيد است . خوردن اين بذر جهت شش چندان خوب نيست ، چون پنج گرم بذر كوبيده را در پارچه اى ريخته و آن را در نيم ليتر آب انگور آويزان نماييد، تا مواد مفيد آن حل شود، اين محلول جهت تقويت معده و رفع باد بسيار سودمند خواهد بود. مرباى ريشه و برگ من با عسل مسكن قى و مقوى معده است . ترشى من بازكننده و مقوى معده مى باشد، و اشتها را تحريك مى كند. جوشانده بذر و بيخ نوع كوهى من ، در باز كردن ادرار و عادت ماهانه اثر بيشترى دارد.
كرفس سنگ كه به آن كرفس شلغمى و كرفس صخرى مى گويند، در كتب قديم تحت نام ((فطرالساليون )) ذكر شده قوى تر از كرفس خورشتى است . بادشكن و قاطع ليزى معده است . جهت درد پهلو و پيچش معده توصيه شده و در باز كردن ادرار و حيض قوى تر از انواع ديگر است .
من ((بنه )) هستم !
من ميوه ى درخت سقز (بنه ) هستم !
در فارسى اسم من ((بن )) و ((بنه )) مى باشد و عده اى هم به آن پسته ى وحشى مى گويند. انواع و اقسام دارم . به ميوه پيوندى من گلخك و به نوع ترش من بنشته گويند، و در شيراز ماست بندان آنرا با ماست مخلوط مى كنند، تا خوش و بو و گوارا شود. در زبان تركى به ميوه ى من ((چاتلانغوش )) و ((چتلانغوچ )) است و سابقا در تهران زياد مصرف داشت . اعراب به ميوه درخت من حب الخضراء لقب داده اند. گل درخت من قرمز است . در رنگرزى از آن استفاده مى شود. پسته را به تنه ى من پيوند مى زنند تا محصولى درشت و خندان بدست آورند، و چنانچه مرا به درخت پسته پيوند كنند، ميوه ى من درشت شده و گلخنك ناميده مى شود.
درخت من دير خزان مى كند و از تنه ى آن بطور طبيعى ، يا با دادن شكاف صمغى خارج مى شود كه به آن در فارسى سقز و در عربى بطم گويند. در بلوچستان ميوه درخت مرا كوبيده و با آن حلوا درست مى كنند و معتقدند كه بهترين مقوى اعصاب و شهوت است . در خوزستان و ساير استان هاى جنوبى ، دانه هاى ميوه ى مرا در ظرفى پر از آب نگاهدارى مى كنند تا خشك نشود. درخت من در جنگلهاى خشك فارس كرمان - بلوچستان - يزد - لرستان - كردستان و ارتفاعات الموت و كوه هاى پنجگانه و از دوستان كبد و طحال است . شهوت را زياد مى نمايم . زهكش كليه و ريزكننده سنگها هستم ، اخلاط سينه و ريه را پاك مى كنم ، خارج كننده ى اقسام كرم معده بوده و پيشاب را زياد مى نمايم . خون قاعده و بواسير را كه بسته شده باشد باز مى كنم . باد شكن - ضد فلج و لغوه بوده ، سرفه و خفقان را تسكين مى دهم . مسكن درد كمر - درد پشت و درد قولنج هستم . ميوه ى مرا جهت درمان غش و استسقاء تجويز كرده اند. مخلوط با بادام و شكر جهت چاق شدن بدن و باز شدن ادرار و با سركه جهت سر درد و تنقيه ى جگر و گزيدن افعى و رتيل نافع مى باشم . اگر ميوه ى مرا داخل نان كنند، از تخمير آن در شكم جلوگيرى مى كنم و به هضم آن كمك مى نمايم . زياده روى در خوردن من باعث زخم شدن دهان و كم اشتهايى است .
ضماد من درمان ورم ها و زخم هاى سخت است . ماليدن ميوه كوبيده ى من بر پوست بدن باز كننده ى رنگ و نيكويى رخسار است و در صورتى كه مدتى آن را بر محل ماه گرفتگى بمالند، به تدريج رنگ آن را زايل مى نمايد. ميوه ى من داراى ويتامين هاى ((آ)) و اقسام ((ب )) و ((د)) مى باشد و به همين جهت مقوى اعصاب بوده و ترك لب را معالجه و از شبكورى جلوگيرى مى كند. نرمى استخوان را درمان مى نمايد. اگر ميوه ى مرا كمى سوزانده و آن را بر محل گرى بمالند، باعث روياندن مو مى شوم . مخصوصا در مورد طاسى سر اثر بيشترى دارم و چنانچه برگ درخت مرا كوبيده و بر محل ريزش مو بمالند، باعث روييدن مو شده و مو را دراز نگاه مى دارم . بخور. پوست درخت من جهت گريزاندن حشرات آزموده شده ....و در صنعت داروسازى با صمغ آن پمادى درست مى كنند كه ماليدن آن بر بدن از گزش پشه جلوگيرى مى نمايد. جوشانده پوست درخت من با مصطكى جهت فلج - لغوه - كزاز - رعشه - ورم مفاصل و پاك كردن لكه هاى ضربه از پوست مفيد است . كوبيده ى برگ من با آب خضاب خوبى است و با سر كه و روغن جهت روياندن ، نرم كردن و دراز نگاهداشتن مو مفيد است .
به هم ميهنان كليمى توصيه كنيد كه در موقع پختن فطير از ميوه ى من استفاده كنيد تا دفع ضرر آن شود.
سقزصمغ درخت من كه سقز نام دارد، مقوى معده بوده ، و به هضم غذا كمك مى كند و با آن سقزهاى تجارتى را مى سازند. پيشاب آور و محرك اشتها است و با محلول الكلى آن در صنعت نوعى ورنى فسادناپذير ساخته مى شود. ضماد آن كه با پيه ذوب مى شود جهت رفع كجى و تركيدن ناخن و درمان شقاق مزمن (ترك نشيمنگاه ) مى باشد. مخصوصا اگر كمى شنجرف به آن اضافه شود. صمغ درخت من مخلوط با روغن زيتون جهت بر طرف كردن و رمها و ترك پوست و خارش آن سودمند مى باشد. مقدار خوراك سقز پنج گرم مى باشد. اهالى بلوچستان و استانهاى جنوبى كه از ميوه من استفاده مى كنند، در برابر امراض بزرگ مثل سرطان در امان مى باشند. و اگر دسترسى به ميوه ى من نداريد، از ترشى من كه به چاتلانغوش معروف است استفاده كنيد.
اسم من بادام است !
ما دو برادريم كه يكى شيرين و ديگرى تلخ است .
بو داده نوع شيرين من مقوى مغز و سلسله اعصاب است .
بينايى را تقويت مى كنم و براى تنگ نفس مفيدم .
تلخ من اگر با عسل خورده شود، براى كيسه صفرا و كبد مفيد است .
با پوست منافع بسيار دارم كه از آن جمله از بين بردن زخمهاى چركى است .
اسم من بادام است . همان ميوه اى كه چشم هاى زيبا را به آن تشبيه مى كنند عربى من ((لوز)) است .
خرما و ترنجى وبهى و لوز بسى هست
اين سبز درختان نه همه بيد و چنار است .
زادگاه اوليه ى مرا عده اى آسياى صغير و عراق نوشته اند، ولى من خود را ايرانى الاصل مى دانم و در بسيارى از كشورهاى خارجى مرا به نام بادام فارسى مى خوانند. من انواع زياد از كوهى ، و بيابانى و بستانى . كوچك و بزرگ دارم و اين به دو گروه شيرين و تلخ قسمت مى شوند.
ميوه شيرين من داراى 54 درصد روغن 24 درصد مواد سفيده اى و مقدارى عوامل مخصوص كه هنرش آميزش روغن با آب است مى باشد و همچنين داراى مقدارى قند - صمغ - آهك - فسفر - پتاسيم - گوگرد - كلر - سديم و آهن هستم و به علت وجود اين عناصر است كه كمى سنگين و دير هضم مى شوم . چون يك درصد فسفر دارم ، مقوى مغز و سلسله اعصاب مى باشم .
بادام تلخ روغن كمترى دارد. (بيست تا 45 درصد) ولى عوامل تركيب كننده ى آن با آب زيادتر است . و بعلاوه داراى يك تركيب شيميايى است كه در مجاورت آب توليد مقدارى قند و مقدارى اسانس بادام تلخ و سمى به نام اسيد سيانيدريك مى نمايد. روغن نوع شيرين من مسهلى ملايم است و مقدار خوراك آن 15 تا 60 گرم و براى اطفال 4 تا 30 گرم به تناسب سن آنها است .
ميوه من نگهبان جوهر دماغ - ضد عفونى كننده ى اعضاء باطنى و مقوى بينايى مى باشد - نرم كننده مزاج - سينه و گلو است .
شيره ى ميوه من با شكر سرفه را آسان ، سينه و حنجره را نرم و باز مى كند و براى تنگ نفس و ذات الجنب و سينه پهلو مفيد است و از خونريزى ريوى جلوگيرى مى كند. اگر پوست سخت ميوه ى مرا كه سوخته و به سرحد خاكستر شدن نرسيده باشد گرد دندان نموده و به دندانهاى خود بماليد لثه دندان را محكم مى كند و دندان را سفيد مى نمايد.
من به سبب لعابى كه دارم ، جهت زخم روده و مثانه و اسهال و پيچش شكم مفيد مى باشم . مخصوصا اگر اين پيچش به علت زيادى رطوبت معده باشد - من زياد كننده ى شهوت بوده و فشار آن را كم مى كنم - خوردن من از سوزش ادرار مى كاهد. ميوه ى من بدن را چاق مى كند و چنانچه مرا با نبات يا مواد قندى ديگر بخوريد نيروى غذايى بيشترى به شما خواهم داد.
اگر مرا بكوبيد ثقيل مى شوم و دير از معده مى گذرم . بو داده ى من مقوى معده بوده ، رطوبت آن را بيشتر جمع مى نمايد.
مرباى من در چاق كردن اشخاص ضعيف البنيه اثرى معجزه آسا دارد.
مرباى ميوه من با عسل جهت درد جگر و سرفه مفيد بوده ، و بادشكن مى باشد.
چغاله ى من با پوست ، دندان و لثه را محكم مى كند و حرارت دهان را تسكين مى دهد. يكى از خواص عجيب شكوفه ى درخت من است كه شهوت مردان را زياد و شهوت زنان را كم مى كند و اين به علت داشتن هورمون مردانه است . زياده روى در خوردن من ، براى معده خوب نيست ، مخصوصا براى اشخاص سالخورده و سرد مزاج و معده هاى مرطوب زيان آور است .
مغز كهنه و فاسد شده ى من باعث زياد شدن غم و غصه شده ، اشتها را سد مى نمايد و اگر ايجاد قى ننمايد، توليد غش خواهد نمود و درمان آن قى كردن و خوردن ميوه هاى ترش است .
روغن بادام شيرين
روغن نوع شيرين من دماغ را تازه مى نمايد، و براى كسانى كه مبتلا به سرسام و سينه پهلو باشند نافع است .
براى رفع بى خوابى مفيد بوده ، و خواب آور است ، خوردن آن با كمى كتيرا و شكر جهت سرفه ى خشك و باز شدن صدا و قصب الريه و نرم كردن روده ها سودمند است . از روغن من جهت ضرر مسهل ها، مخصوصا مسهل هاى شيميايى استفاده نماييد.
خوردن روغن ميوه شيرين من جهت پيچش شكم و دل درد و نرم كردن روده ها مفيد بوده ، معالج قولنج و سختى ادرار است . روغن شيرين من در اخراج سنگ هاى كليه و مثانه كمك مى كند. مخصوصا اگر آن را با كمى حجرة اليهود مخلوط نماييد.
حجرة اليهود يا زيتون بنى اسرائيل سنگى است كه در اسرائيل پيدا مى شود، از دانه هاى ريز تشكيل شده ، و براى چاپ سنگى مصرف داشت . خوردن مقدارى از آن با روغن بادام شيرين يا تلخ براى ريزش سنگ مفيد است و ماليدن مخلوط آن با روغن بادام بر مژه و ابرو سبب روييدن و پر پشت شدن موى آنها مى شود.
بادام تلخ
ميوه ى نوع تلخ من محلل و ضد عفونى كننده و پاك كننده ى اخلاط است . ضماد آن با سركه جهت سر درد و سرمه ى آن به چشم ، جهت تقويت بينايى به كار مى رود.
جهت تنگ نفس و سرفه و ورم سينه مفيد مى باشد، مخصوصا اگر همراه با نشاسته خورده شود و اگر كمى از آن را با نعناع بخوريد، درد كليه را تسكين مى دهد و خوردن آن همراه با عسل جهت باز شدن كيسه ى صفرا و كبد و سپرز و امراض آنها نافع است .
ماليدن كوبيده ميوه تلخ من به سر، شوره و شپش و رشك را از بين مى برد.
استعمال يك دانه ى آن عادت ماهانه آور است . ضماد آن با سركه و جهت زخم هاى كهنه و زخم هاى چركى پوست و زخم هاى عصبى و جرب و خارش و تركيدن پوست مفيد است .
ماليدن آن به صورت ، برطرف كننده ى كك و مك و آثار پوست مى باشد ضماد آن بر محل گزيدن سگ هار قبل از رسيدن پزشك نافع است . ميوه ى تلخ من جهت روده مضر است و زياده روى در خوردن آن توليد مسموميت مى نمايد كه ممكن است مرگ همراه داشته باشد.
برگ و ريشه ى درخت بادام
ضماد ريشه درخت من چه تلخ و چه شيرين ، با روغن جهت دردسر و خوردن جوشانده آن جهت پاك كردن طحال و كليه و رفع قولنج و اخراج كرم معده و ضماد خاكستر آن جهت سوختگى آتش مفيد است .
روغن بادام تلخ
روغن انواع تلخ من ضد عفونى كننده است . اخلاط لزج و چسبنده و ليزابه را از معده و روده پاك مى كند. و با داروهاى مناسب جهت تنگ نفس و ورم طحال و درد كمر و سختى ادرار و رفع قولنج و اختناق رحم و فروبردن اورام و اخراج سنگ و جنين تجويز شده است . چكاندن آن در گوش جهت تسكين درد آن مفيد است و گوشى كه صدا مى كند دارويى بهتر از اين ندارد. مقدار خوراك آن بيست گرم است .
خاتمه : صمغ درخت من همانند صمغ عربى است ، در آب حل شده چسب درست مى كند، و سينه را نرم مى كند، بادامچه و بادامك انواع كوهى ما بوده و خواصى مانند ما دارند.
بادام نمك پرورده و بادامچه جهت كسانى كه گرسنگى كاذب دارند مفيد مى باشند. با من انواع شيرينى - سوهان عسلى - قطاب و غيره درست مى كنند.
******************
اسم من ((ازگيل )) است !
سينه را نرم مى كنم
عطش را فرو مى نشانم و ضد صفرا هستم .
ضماد من جوش هاى بدن را از بين مى برد.
از خاك اره چوب من براى جلوگيرى از خونريزى استفاده كنيد...
نام تركى من ازگيل است ، در گيلكى به من كنوس مى گويند. در شناسنامه ايرانى من شهرتم را طبرى (مازندرانى ) و در شناسنامه فرنگيم ژرمانى (آلمانى ) قيد كرده اند و در كتب گياه شناسى قديم مرا زعرور كبير دانسته اند و كنوس طبرى خوانده اند.
زادگاه اوليه ى من ايران و نواحى معتدل آسيا و اروپا است . در بيشتر خواص ‍ با زالزالك يكسانم . داراى ويتامين ((آ)) به صورت جوهر هويج و ويتامين هاى ((ب )) و ((ث )) سرشار از تانن بوده ، و ميوه و برگ من به عنوان قابض و رفع التهاب امعاء توصيه و تجويز شده است . ميوه ى رسيده من داراى قند و جوهر ليمو است .
اگر مى خواهيد مرا براى معالجه ى اسهال خونى بخوريد، به طور صبحانه دويست تا سيصد گرم مرا بدو پوست ميل نماييد. و نيز مى توانيد يك كيلو ميوه مرا با كمى شكر به صورت شربت در آورده ، و چهار روز متوالى ، روزى يك چهارم آن را نوش جان نماييد.
هسته ى زالزالك به علت داشتن كمى اسيد سيانيدريك ، عنصرى سمى است و خوردن آن خطرناك اس ، ولى هسته ى من از اين سم خيلى كمتر داشته ، و خوراكى است . آن را بكوبيد و گرد آن را به مقدار يك قاشق چايخورى با چاى يا شربت ريشه جعفرى بخوريد تا سنگ هاى كليه و مثانه را از بين ببرد.
قلندران و درويشان از قديم چوبدستى و چماق خود را از چوب ما درست مى كردند، و معتقد بودند كه در دست داشتن چوب ما، خواص زيادى دارد و اخيرا يكى از پزشكان سرشناس اروپا معتقد است كه اگر زنان باردار گردن بندى از چوب ازگيل به گردن آويزان نمايند، از سقط جنين آنها خوددارى خواهد شد و براى اين كار آمار زيادى نشان داده است .
زالزالك
من بچه ى زال ، زالزالك هستم . در فارس به من كيل - در اصفهان به من كويچ - در تنكابن و مازندران ، كرجيل مى گويند. در كتب گياه شناسى قديم ، لقب من زعرور بود و اكنون به زالزالك معروف شده ام ، و اين نام جديد از موقعى روى من گذاشته شد كه فروشندگان دوره گرد، مرا بچه ى زال تصور كردند. در فارسى به ميوه درخت سدر بستانى ((كنار)) و به نوع كوهى آن زال مى گويند. و چون ميوه هاى ما به هم شباهت دارند، و عده اى مرا بچه زال و زالزالك صدا كرده اند، ما دو ميوه شبيه به هم بوده ، و در خواص يكسان مى باشيم . ولى هيچگاه با هم نسبت نداريم .
من يك ميوه ى ايرانى هستم ، ولى از قديم علاوه بر ايران ، در قسمت هاى معتدل اروپا و آسيا مرا كاشته اند.
در ايران فقط از ميوه ى من استفاده مى كنند، ولى در اروپا از گل من كه مصرف داروسازى دارد، بيشتر بهره بردارى كرده ، و مجال ميوه شدن را به نمى دهند. ميوه من پيشقراول پاييز است ، در آخرين روزهاى فصل تابستان به بازار مى آيم و برادر بزرگ تر من ازگيل ، كمى ديرتر مى رسد.
در كشاورزى معمولا از تنه ى درخت هاى ما دو برادر به عنوان پايه براى پيوند ميوه هاى شاداب استفاده مى كنند، و بهترين نوع به اصفهان در نتيجه ى پيوند با درخت من به عمل مى آيد، ميوه من و ازگيل هر دو خنك بوده ، و داراى مقدار زيادى تانن هستيم . در اثر پيوند، خوب رسيده و شيرين مى شويم . مرهم سينه و برطرف كننده التهاب معده و صفرا مى باشيم ، ميوه نارس و غير پيوندى ما داراى طعم گس بوده ، رطوبت معده را جمع و اسهال را درمان مى نمايد.
در ايران ما را موقعى از درخت مى كنند كه كامل رسيده و شاداب باشيم ، ولى فرنگى ها ميوه ى ازگيل را كال چيده ، روى كاه انبار مى كنند و موقعى كه در اثر ماندن رسيد، و رنگ آن قهوه اى شد، جهت فروش به بازار مى آورند. از نظر غذاشناسى كار ايرانيان پسنديده تر مى باشد. ميوه ى ما داراى ويتامين هاى آ - و ث و جوهر ليمو است و براى مبتلايان به ورم روده ى بزرگ زياد تجويز و توصيه شده ايم - براى تقويت قلب و كم خونى و سل اثر نيكويى دارم .
رنگ زرد و صورتى ميوه من ، همانند جوهر زردك است ، و در بدن تبديل به ويتامين ((آ)) مى شود.
گل من كمى معطر است ، و براى مصرف داروسازى آن را قبل از آنكه غنچه آن كاملا باز شود، مى چينند. داراى عوامل مهم شيميايى است و تركيباتى كه از آن استخراج مى شود، در طب جديد و داروسازى مصرف فراوان دارد. اين گل ضد تشنج بوده ، و حركات نامنظم قلب را تنظيم مى كند. يك داروى مفيد و خصوصى بر ضد تپش قلب و ضربان شديد آن است - مقدار خوراك آن به صورت كوبيده 2 تا چهار گرم گوگرد آن است و به طور تنتور سى قطره تا هفتاد قطره در شبانه روز مى باشد، و عصاره ى مايع آن بيست قطره در 24 ساعت داده مى شود.
ميوه من مقوى معده بود، اشتها را زياد مى كند. جهت رفع اسهال و قطره قطره آمدن پيشاب ، توصيه شده است . نوشيدن شربت من با شكر جهت سردرد شديد نافع است ، ضماد گوشت ميوه من جهت اورام سخت و باد سرخ تجويز مى شود - نوع كوهى من كوچكتر از بستانى و قابض تر از سنجد بوده ، از قى و خونريزى معدى جلوگيرى مى كند. در بجنورد به من دولانا گويند.
من ((سدر)) هستم !
اسم من ((كنار)) است ، و ميوه درخت سدر مى باشم . ميوه مرا به فارسى ((كنار)) و به عربى ((نبق )) مى گويند، و كوهى آن زال نام دارد كه اعراب آن را ضال مى نويسند - از ميوه هاى خنك هستم و از نظر شكل و خواص ‍ شبيه زالزالك مى باشم . داراى تانن - يك صمغ - جوهر زردك - يك نوع قند و ويتامين هاى آ - ب - و ث مى باشم . جمع كننده معده و نرم كننده سينه بوده ، ميوه رسيده من ارزش غذايى زيادى ندارد، بلكه منافع آن بيش از خاصيت غذايى آن است . معذلك مردمان جنوب ايران شكم خود را با ميوه ى من سير مى كنند. دويست و پنجاه گرم ميوه ى من مسهل صفر است . عطش را فرو مى نشانم و ميوه ترش من صفرابر بسيار خوبى است . آب ميوه ى شيرى من بازكننده سينه و معده است و كشنده كرم نيز مى باشد. ميوه نارس من زياد تانن دارد، و شكم را جمع مى كند. اگر مرا خشك كرده ، و بعد آسيا نماييد، آرد آن جهت اسهال و زخم معده مفيد است . يك قاشق از اين آرد را با شربت ميل نماييد و از منافع آن استفاده كنيد. از مغز دانه هاى ميوه ى من شيره بكشيد، تب را پايين مى آورد و حرارت خون و صفرا را فرو مى نشاند و براى حصبه و مطبقه مفيد است ، مطبوخ هسته هاى ميوه من ، قابض بوده و ضماد كوبيده ى آن جهت شكستگى اعضا و تقويت آنها مفيد است . و ماليدن جوشانده غليظ آن جهت سستى اعضا و تقويت آنها سودبخش مى باشد - از اين ضماد به عضلات پاهاى اطفال بازيگوش كه زياد در حركت مى باشند بماليد، تا رفع خستگى آنها شود. ضماد شكوفه من در حمام جهت معالجه امراض جلدى توصيه شده است .
در بعضى از كتابهاى قديمى نوشته اند، اگر دانه ى مرا در گلاب بخيسانيد و بعد بكاريد، ميوه من معطر مى شود و اگر در عسل بخيسانيد، شيرين خواهد شد. اين موضوع بهيچوجه صحت ندارد، و از اشتباهات است . قبل از پيدايش صابون ، شستشو با برگ درخت من در دنيا معمول بود - ضماد برگ من و شستشو با آن جهت بثورات جلدى و زخم هاى پوستى و گرفتن چرك بدن و تقويت مو و جلوگيرى از ريزش آن ، و تقويت اعصاب و از بين بردن شپش و شپشك سودمند است . ضماد برگ من ، جهت سر باز كردن و فرونشاندن اورام گرم تجويز شده است . جوشانده برگ تازه و خشك من هم جهت ورم هاى گرم نافع است . از خاك اره چوب من ، جهت جلوگيرى از خونريزى مى توان استفاده كرد و خوردن آن نيز از خونريزى معده جلوگيرى مى كند اسهال و استسقا را معالجه مى كند. تنقيه جوشانده چوب من جهت زخم معده و روده مفيد است . ماليدن اين جوشانده روى زخم هاى آبله منافع زياد دارد، اكثر فقرا و جوكيان هند، ريشه ى مرا از زمين در آورده ، آن را شسته و پوست آن را خراشيده و در آب مى جوشاند و بعد صاف كرده ، مجددا حرارت مى دهند تا غليظ شود، اين شربت رنگ رخساره را باز مى كند، و شكم را سير مى نمايد و بدن آنها را كه غذاى زياد نمى خورند چاق و فربه نگاه مى دارد.
اسم من ((موز)) است !
يكى از ميوه هاى خونساز هستم .
براى چاق شدن مرا مصرف كنيد.
لينت دهنده مزاجم .
اگر به شوره سر مبتلا هستيد، مرا انتخاب كنيد.
در پوست من خواص بسيارى نهفته است .
خاكستر پوستم براى بند آوردن خونريزى مفيد است .
اسم من موز است . به من طلح و بنان نيز مى گويند. در كتب قديم طلر و طلح منضود ذكر شده است . زادگاه اول من مناطق استوايى و گرمسير است اخيرا در بلوچستان مرا كاشته و محصول خوبى بدست آورده اند. در كتابهاى قديم نوشته اند كه در جنوب ايران و سواحل خليج فارس كمى به عمل مى آيد و ميوه ى آن شيرين تر از موز هندى است . درخت من با همه بزرگى كه گاهى قامت آن به سه متر و عرض برگ آن شصت سانتى متر ميرسد، جزو گياهان علفى به حساب مى آيد و در هندوستان مغز ساقه درخت مرا ورقه ورقه كرده ، و آنرا با ماهى و يا تنهايى پخته مانند ساير سبزى ها و ريشه ها مى خورند. من داراى انواع و اقسام مى باشم و يك نوع نامرغوب من داراى هسته است . ميوه ى من در صورت رسيدن داراى عطرى ملايم ، خوش طعم و شيرين است . ميوه ى من نرم و بسيار مغذى است و قدرت غذايى آن كمى از سيب زمينى بيشتر است . ميوه ى من داراى ويتامين هاى آ - ب - ث و هشتاد درصد قند مى باشد، ولى از نظر مواد چربى - سفيده اى - ترشى - سلولز و كلسيم فقير است و به همين جهت كسانى كه در نواحى مرزخيز قوت غالب آنها ميوه ى من است ، پس از مدتى مبتلا به اختلالات معدى و سوء هاضمه و يبوست شده ، كم خون و ضعيف مى شوند. مبتلايان به آلبومين مى توانند مرا همراه با غذاهاى مناسب ديگر ميل نمايند و چون فاقد مواد سفيده اى هستم براى آنها مفيد مى باشم . ميوه ى مرا هميشه موقعى ميل نماييد كه كاملا رسيده باشد. خوردن ميوه ى خام من توليد ورم قولون (كوليت ) مى نمايد و در روده ايجاد تخمير مى كند. خوردن من براى مبتلايان به مرض قند خوب نيست و مبتلايان به يبوست نيز بايد از خوردن من پرهيز كنند. بعضى ها نسبت به ميوه من حساسيت داشته ، پس از خوردن آن زبانشان ورم كرده و يا جوش ميزند. باين اشخاص توصيه مى نماييم كه بلافاصله بعد از خوردن من يك ميوه ترش ميل نمايند و يا با آب ليمو مضمضه كنند. از سوزاندن شاخ و برگ خشك شده ى من خاكسترى بدست مى آيد كه در بعضى از شهرهاى هندوستان با آن لباس مى شويند و به جاى صابون به كار مى برند و نيز از اين خاكستر مى توان قليا و تيزاب صابون درست كرد. ميوه ى نارس من دير هضم و نفاخ است ، ولى پس از رسيدن زود هضم مى شود. من يكى از ميوه هاى خونساز هستم و اشخاص ضعيف البنيه را چاق مى كنم . من مسروركننده و ملين مى باشم .
سرفه هاى خشك را آسان مى كنم و سينه را نرم مى نمايم و به مزاج لينت مى دهم . شهوت را تحريك مى نمايم . ماليدن ميوه ى كال من با سركه جهت كچلى و شوره سر و همچنين جرب و خارش تجويز شده است .
ماليدن ميوه من مخلوط با مغز تخم خربوزه جهت كك و مك و نيكويى رنگ چهره مفيد است . ضماد پخته ى برگ من فرو برنده ى اورام است و ضماد ميوه من جهت سوختگى آتش مفيد مى باشد و چنانچه بلافاصله به كار رود، از تاول زدن جلوگيرى مى نمايد. پاشيدن خاكستر پوست درخت من جهت بند آوردن خون و درمان زخم ها نافع مى باشد. زياده روى در خوردن ميوه ى كال من باعث زيادى بلغم و باعث قولنج و پيچش شكم خواهد شد. مخصوصا در پيران و اشخاص سرد مزاج - هرگز بعد از خوردن ميوه ى من آب ننوشيد و مرا هيچگاه ناشتا ميل ننماييد. جوشانده ى ريشه درخت من ضد كرم است . پوست ميوه من از سمت داخل جوهر را بخود مى گيرد و براى پاك كردن جوهر و مركب از روى دست به كار مى رود. عصاره ميوه ى مرا به اطفال شيرخوار مى توان داد - كمپوت ميوه ى من جهت پيران و اشخاصى كه معده اى ضعيف دارند تجويز مى شود. در بعضى از كتاب هاى فلاحى قديم نوشته اند اگر هسته ى خرما را ميان فيل گوش (نوعى سيب زمينى است ) گذاشته و بكارند درخت موز مى شود. من نسبت به صحت اين موضوع ترديد دارم و بايستى حقيقت آن را از متخصصين كشاورزى پرسيد.
اسم من ((پرتغال )) است !
پوست را شاداب مى كنم و جلوگيرى چين و چروك خوردن آن هستم .
مانع فساد و لخته شدن خون مى شوم .
استخوان را محكم مى كنم .
و شما مى توانيد اكسير جوانى را در من جستجو كنيد...
در فارسى مرا پرتغال مى نويسند و پرتاغال مى خوانند و اين به علت آن است كه اسم مادرى من ((پرتاگال )) مى باشد، لقب من سلطان مركبات است ، داراى ويتامين هاى ب - پ و ث هستم و مقدارى هم جوهر زردك كه در كبد تبديل به ويتامين ((آ)) مى شود دارم . و اين جوهر در انواع رنگين من مثل پرتغال قرمز كه به آن خونى مى گويند زيادتر است . انواع ترش ‍ - شيرين و ميخوش دارم و هر قدر رسيده تر باشم ، و روى درخت بيشتر بمانم ، شيرين تر مى شوم - ترشى من بيشتر از نوع ترشى سيب است ، و جوهر ليمو خيلى كم ، يعنى در حدود دو درصد دارم . در گذشته عده اى از پزشكان عقيده داشتند كه ترشى ما مركبات مثل ساير ترشى ها املاح بدن را از بين برده ، و باعث كرم خوردگى دندان و سستى استخوان مى شويم ، ولى غذاشناسان اين عقيده را رد كرده ، و ثابت نمودند كه ما برعكس عمل كرده ، و باعث محكمى استخوان ها هستيم ، زادگاه اوليه من چين است و چون اين كشور به وسيله يك ديوار ضخيم خود را از ساير كشورهاى جهان جدا كرده بود، كسى از وجود من اطلاع نداشت ، ولى بعد از جنگ هاى صليبى مرا به اروپا آوردند. ولى تا صد سال پيش به ايران نيامده بودم و به همين جهت در كتب قديم ايرانى ، نامى از من برده نشده است .
اكسير جوانى يعنى ويتامين ((پ )) در من زياد است و اكثر هنرپيشگان لطافت و شادابى خود را به وسيله من حفظ كرده بود پس از مرگش معلوم شد روزى دوازده عدد پرتقال مى خورده است . من از فساد خون و لخته شدن آن جلوگيرى مى كنم ، و به علت داشتن ويتامين ((ث )) و املاح آن از رقيق شدن آن ممانعت مى نمايم . آب من براى اطفال شير خوار - براى پيران - براى كسانى كه از بستر بيمارى برخاسته اند نه تنها مفيد مى باشد بلكه يكى از غذاهاى ضرورى به حساب مى آيد. به خانم ها توصيه كنيد كه براى پاك كردن آرايش صورت خود هميشه از آب من استفاده نمايند تا هيچگاه مبتلا به چين و چروك نشده نرمى و لطافت خود را براى هميشه حفظ نمايند. در زمستان كه بدن انسان عرق نكرده و خون ترش مى شود، من و ساير مركبات ، ارزنده ترين هديه ى طبيعت به حساب مى آييم . در گذشته كه ميوه هاى ما مركبات به حد كافى در دسترس عموم نبود، پيشينيان مجبور بودند در اواخر زمستان حجامت نموده و از ترشى خون بكاهند ولى از مواقعى كه به علت سريع شدن وسايل حمل و نقل همه به ما دسترسى پيدا كرده اند، حجامت از بين رفته و كمتر كسى به آن توجه پيدا مى كند.
نارنگى
اسم من نارنگى است و انواع و اقسام شيرين و ترش بزرگ و كوچك به اندازه يك فندق تا برابر يك گرمك دارم . خواص من مثل ساير مركبات است و علاوه بر عناصر مفيدى كه آن ها دارند، مقدارى هم شبه كلر، برم در من ديده مى شود و به همين جهت در لطيف كردن پوست دست و صورت ، بهتر از ساير برادرانم عمل مى كنم و نوع شيرين من در تسكين اعصاب اثر بيشترى دارد. عده اى مرا به جاى پرتقال سلطان مركبات و شاه ميوه ى زمستانى مى نامند.
تو سرخ
آنچه به نام تو سرخ در شمال ايران به عمل مى آيد، نوعى ميوه ى مركب است كه خواص آن شبيه ساير مركبات بوده ، و طرفداران زيادى ندارد. ولى اخيرا در جنوب ايران يك گياه ديگر كاشته اند كه در خوزستان به ((حسينقلى خانى )) معروف بوده و در تهران به نام ((گرى پروت )) به فرش مى رسد. اين گياه را در زبان خارجى ((پامپلوس )) مى نامند، خوردن آب آن به عنوان اشتها آور و مقوى معده و قلب به كار مى رود.
باب بار تو
در بلوچستان به من باب بارتو مى گويند. نوعى از خانواده ى مركبات هستم كه هسته من لعاب زيادى مثل تخم كتان دارد، و براى نرم كردن سينه بسيار مفيد مى باشم .
ساير منافع مركبات
آنچه گفته شد مختصرى از فوايد بى شمار خانواده ى ما بود، از دوستان وفادار انسان هستيم . سلامت و جوانى را براى شما پايدار مى سازيم ، و از پوست ما اسانسى معطر مى گيرند كه ضد عفونى كننده بوده ، و در ساختن ادوكلن و مرهم هاى ضد زخم به كار مى رود.
اسانس ما قادر است بزرگترين دشمنان بشر را كه ميكروب هاى ديفترى ، منژيت و حصبه مى باشد نابود سازد - از پوست خارجى ما نيز براى معطر كردن غذا و شربت هاى دارويى و غير دارويى ، ترشى ها و مرباها و غيره استفاده مى كنند و در نزد ايرانيان رسم است كه پوست ما را در كنار منقل يا بخارى مى گذارند تا محيط خانه را معطر سازيم . تلخى كه در ميوه هاى بعضى از انواع ما مثل ترنج و دارابى مى بينيد، يكى ديگر از محسنات ما مى باشد. زيرا اين تلخى مربوط به يك ماده ى مؤ ثر است كه اشتها را باز مى كند و به همين جهت است كه غذاشناسان توصيه مى كنند، هميشه ما را قبل از غذا ميل نماييد تا معده ى شما را براى قبول و هضم آن آماده سازيم . خلال نارنج را با سنبل الطيب دم كرده ، و صبح بجاى چاى نوش جان كنيد تا قلب و اعصاب شما تقويت شود.
رب نارنج كه در اثر جوشاندن و غليظ كردن آب نارنج بدست مى آيد نه تنها يك چاشنى خوب براى ترش كردن غذاها است ، بلكه يك مرهم ضد زخم ضد انگل و ضد ميكرب مى باشد و در گذشته كچلى را با آن معالجه مى كردند. اگر ناخن شما سست و شكننده است چند روز، روزى دو مرتبه روى آن رب نارنج بماليد و بعد مشاهده كنيد كه چگونه سخت و محكم مى شود. اگر به نارنج دسترسى نداريد، مى توانيد با آب ليمو و با آب نارنج استفاده كنيد - براى از بين بردن چربى پوست و موهاى خود نيز مى توانيد از رب يا آب ميوه ى ما استفاده نماييد، ولى براى چربى سر انسان كه مقدمه ى طاسى است ، بايستى حتما از رب نارنج بهره مند شويد و بگذاريد مدتى بماند، روى پوست خشك شود و بعد آنرا با آب نيم گرم پاك نماييد - براى پاك كردن لكه هاى قرمز و سياه كه روى پوست و صورت و بدن شما پيدا مى شود، بهتر آن است كه به رب نارنج نمك زده و روى آنها بماليد و بگذاريد تا خوب خشك شود، براى نرم كردن دست و صورت و از بين بردن گوشتهاى زيادى ، باز هم به سراغ رب نارنج و بدل آن ليمو برويد. مخلوطى از آب ليمو و گليسيرين و چند قطره آمونياك نيز براى اين كار تجويز شده است . به كودكان خود توصيه نماييد كه هفته اى دو بار دندان هاى خود را با مضمضه كردن آب ليمو تميز كرده و بعد مسواك بمالند تا دندان هاى آنها دچار كرم خوردگى نشود. براى از بين بردن زگيل بايستى نوع ترش مرا با پوست و هسته در سركه خيساند و بعد آنرا له كرده روى زگيل گذاشت تا كم كم از بين برود اگر آب تصفيه شده در دسترس نداريد، آسان ترين راه براى ضدعفونى كردن آن افزودن چند قطره آب ليمو ترش ‍ است ، هيچگاه ماهى نخوريد مگر آن كه قبلا روى آن چند قطره آب ليمو يا آب نارنج بچكانيد. در اروپا معمولا صدف هاى دريايى را همراه با نوع ترش ‍ ما مى فروشند و در اين مورد دانشمندى اظهار نظر كرده و گفته است : سم را با ضد سم همراه مى فروشند. آب ليمو مسموميت غذايى را كم مى كند و از فساد مواد خوراكى جلوگيرى مى نمايد - به آب هويج چند قطره آب ليمو بزنيد، تا طعم گس و علفى آن از بين برود. وقتى زالو در بيخ گلوى كسى چسبيد، دستپاچه نشويد، يك ليوان آب ليمو به او بدهيد و بگوييد جرعه جرعه بنوشد تا زالو كنده شود. آب ما خانواده ى مركبات ادرار را زياد مى كند و كليه و مثانه را زهكشى مى نمايد، استفاده از آب انواع ما براى رژيم لاغرى اثرى بسيار مطمئن و بى ضرر دارد. براى مبارزه با انگلهاى معده و روده ، بايستى يكى از ميوه هاى ما را با پوست له كرده ، و بعد در شربت عسل خيس نموده و بعد در صافى ريخته و با فشار شيره ى آنرا گرفت و شب ، قبل از خواب نوشيد. براى جلوگيرى از خون دماغ پنبه را با آب ليمو ترش يا نارنج آغشته كرده ، و در سوراخ ‌هاى دماغ بگذاريد تا خون بند آيد، با آب انواع ترش ما مى توانيد لكه هاى سبز و مركب را از روى لباس پاك كنيد - آب ليمو شيرين دوام ندارد، اين نقص برطرف خواهد شد. مخلوط دو برابر آب ليمو شيرين با يك برابر آب ليمو ترش نوشابه اى گوارا و مفيد است و بهترين دارو براى معالجه مبتلايان به امراض عفونى است . اين نوشابه ترشى چندانى ندارد، و براى معده و روده هاى مجروح هم مضر نمى باشد. ليموهاى آبى كه در جهرم و جنوب ايران به عمل آمده ، و براى گرفتن آب ليمو مصرف مى شود، با ليمو ترش فرق دارد، ولى منافع آنها يكسان است ، اگر در اثر خوردن انواع ميوه هاى ما در معده احساس ناراحتى كرديد، و يا مبتلا به دل درد، و درد پهلو شديد نترسيد و چند روز مرتبا به خوردن آن ادامه دهيد و بدانيد به علت داشتن مواد راديو اكتيو امراض خفته را بيدار مى كنيم و بعد آن ها را معالجه مى نماييم و نيز مى توانيم سموم بدن را از گوشه و كنار عضلات خارج كرده ، و از بين ببريم . ليمو عمانى نوعى ليمو ترش است . كه در عمان به عمل مى آيد و بهترين چاشنى براى غذاهاى مختلف است . براى معالجه گواتر سمى و كوچك كردن غده ى سيب آدم بهترين وسيله ضماد كوبيده ى پوست پرتقال و ليمو است .
اسم من ((ليمو)) ترش است !بهترين هديه براى بيمارانم .
به كمك راديواكتيوى كه در من وجود دارد جلوى پيرى را ميگيرم .
ترشى من نه تنها براى مبتلايان به زخم معده مضر نيست بلكه صد در صد مفيد هم هست .
از فلج كودكان جلوگيرى مى كنم و ضد سرطانم .
پرتغال - ليمو شيرين - ليمو ترش - ليمو آبى - ليمو عباسى - نارنگى - ترنج - بالنگ - ليمو عمانى - توسرخ - دارابى و ده ها برادر ديگر دارم كه كم و بيش شبيه هم بوده و خواص مشترك داريم . ميوه - گل - برگ - شكوفه ساقه و درختان ما چند به ظاهر با كمى اختلاف دارند، ولى داراى منافع مشترك بوده و مى توان ما را به هم پيوند زد و حتى روى يك درخت مى توان چند نوع ما را با هم جمع و تركيب نمود و ميوه هاى گوناگون از خانواده مركبات بدست آورد. ميوه هاى پيوندى ما از نظر ظاهر درشت تر - شاداب تر و گواراترند، ولى خواص ميوه هاى غير پيوندى ما از نظر درمانى بيشتر است ، ما همه ى بيماريها را درمان مى كنيم ، ولى همه ى بيماران با ما معالجه نمى شوند. ما داراى ويتامين هاى ((آ)) و انواع ((ب )) و مقدار زيادى ((ث )) هستيم . سابقا عده اى از دانشمندان تصور مى كردند كه ما هر قدر ترش تر باشيم ، ميزان ويتامين ((ث )) در ما زيادتر است ولى نويسنده ى كتاب زبان خوراكيها عكس اين موضوع را ثابت كرده و اولين بار املاح ويتامين ((ث )) را در ليمو شيرين كشف و اندازه گيرى نمود و بدين ترتيب معلوم شد كه ليمو شيرين ايران دو برابر ليمو ترش و ليمو آبى ويتامين ((ث )) به صورت املاح داشته ، و فاقد ترشى هاى آزاد است و به همين جهت با داشتن خواص بسيار مثل ساير ترشى ها براى اعصاب زيان آور نيست ، و مبتلايان با خيال راحت آنرا نوش جان كنيد. علاوه بر ويتامين هاى فوق ، در خانواده ى ما مقدار ويتامين ((پ )) زيادتر از ساير ميوه ها است ، و اين ويتامين به كمك اشعه راديو اكتيو كه در ما وجود دارد، موى رگها را باز و لاروبى مى نمايد و رسوباتى را كه در جدار رگها نشسته و عامل اصلى پيرى و فرتوتى است از بين ميبرد. اخيرا دانشمندان آمريكا ويتامين جديد ديگرى در ما پيدا كرده اند، كه مقوى اعصاب است و در پرورش اندام و رشد ماهيچه ها اثرى نيكو دارد. از فلج كودكان و سستى و كهولت بزرگسالان جلوگيرى مى كند و در معالجه عرق النساء و ذات الريه و سرطان نقش مهمى دارد. هر چند مقدار اين ويتامين در مركبات مختلف اندازه گيرى نشده است ، از روى قرائن و آثار مى توان گفت كه اين ويتامين در ليمو شيرين ايران كه از قديم بهترين هديه براى بيماران بوده ، به حد وفور وجود دارد. ما داراى املاح مختلف آهن - كلسيم و منيزيم - سديم - فسفر و پتاسيم هستيم ، و مقدار اين املاح در ما به قدرى زياد است كه ترشى هاى موجود در ميوه ما نه تنها خون را ترش نمى نمايد، بلكه آنرا قليايى كرده ، رماتيسم - نقرس - تصلب شرائين - چاقى - واريس - عرق النساء و درد كليه ها را معالجه مى نماييم .
قبل از ظهور اسلام در زمان سلطنت انوشيروان هياتى به فرمان وى و به رياست بزرگمهر به هندوستان رفت و هداياى زيادى از جمله نهال درختان ما را به ايران آورد، و در شمال و جنوب ايران كاشت . اكنون اجازه بفرماييد ما برادران يكى پس از ديگرى در صحنه ظاهر شده و مختصرى خود را معرفى كنيم و سپس منافع خود را براى شما بازگو نماييم .
اترج
اعراب به مركبات پوست كلفت كه در صنعت مرباسازى به كار مى رويم ، اترج مى گويند. از قديم در مصر و آفريقا به عمل مى آمديم و در داستان ((يوسف و زليخا)) نامى از ما برده شده است - در فارسى به نوع كوچك ما ترنج و ترنگ و به نوع بزرگ ما بالنگ مى گويند و چون بوى مطبوعى داريم ، از قديم شعراى خوش ذوق ايرانى ترنج را بهترين هديه ى عاشق به معشوقه مى دانستند. قسمت مورد استفاده ما پوست سفيد رنگ اسفنجى است كه در صنعت مرباسازى و تهيه خورش از آن استفاده مى نمايند. خورش بالنگ و ترنگ بسيار ثقيل و دير هضم است ، ولى مرباى آن نه تنها دير هضم نيست ، بلكه به هضم غذا كمك مى نمايد. طعم گوشت پوست ما كمى تلخ است و به همين جهت سه بار آنرا در آب جوشانده و آب تلخ آنرا دور مى ريزند تا تلخى آن گرفته شود، و بعد آن را در آب آهك انداخته و پس ‍ از چندى آنرا شسته و بعد مربا مى نمايند. مرباى بالنگ سفيد و مرباى ترنج زرد طلايى است .
ما نيز مثل ساير مركبات ، انواع شيرين و ميخوش داريم . گل ما خوشبوتر از بهار نارنج است ، و جميع اجزاء درخت ما در طب و داروسازى موارد استعمال دارد. ما در نقاط گرمسير به عمل مى آييم و ميوه ما را از اين سال تا سال ديگر به درخت مى ماند تا درخت ما گل و ميوه دهد همچنان بر درخت باقى است و روى اين اصل گفته اند:
رسم ترنج است در اين روزگار
پيش دهد ميوه بر آرد بهار
همين قدر مى دانم كه ميكربها و حشرات از ما فرار مى كنند و پليدى ها به ما نزديك نمى شوند، جوشانده ى پوست خشك شده ى ما مسكن قى صفراوى است و مضمضمه كردن با آن بوى بد دهان را از بين مى برد. چنانچه پوست خشك شده ما را كوبيده ، و با عسل ميل نماييد، پادزهر سموم ، مخصوصا مسوميت غذايى است و دانه هاى ما پادزهر حشرات ، مخصوصا مار افعى است و ((ترياق فاروق )) با آن ساخته مى شود. پوست ما نيز مانند ساير مركبات سرشار از ويتامين هاى مختلف است . مقوى قلب و معده بوده ، كبد را از سموم پاك مى نمايد. اشتها را زياد مى كند. فشار و رقت خون را از بين مى برم . به علت داشتن كلسيم زياد، غم و غصه را زايل مى نمايد.
خانواده ى مركبات ، مخصوصا هسته آنها به عنوان بهترين ضد سم گزش ‍ حشرات مخصوصا مار و عقرب شناخته شده و در ميان آن ها انواع نارنج مقام والاترى دارند و در افسانه هاى مصرى در اين مورد داستان جالبى وجود دارد. گويند در مصر قديم محكومان را با نيش افعى مى كشتند، روزى دو نفر محكوم را از زندان بيرون آورده ، براى اعدام به سوى قفس افعى مى بردند. بين راه زنى به حال آنها دلش سوخت و به هر يك دو ترنج داد و آنها كه گرسنه بودند، آنها را با پوست و هسته خوردند و در نتيجه نيش افعى در بدن آنها كارگر نشده ، و هر دو جان به سلامت بردند.
نارنج
اسم من در فارسى ((نارنگ )) بوده و اعراب آنرا معرب كرده نارنج خوانده اند عده اى را عقيده بر آن است كه من از زمان بسيار قديم در ايران مخصوصا سواحل درياى مازندران وجود داشته ام ، داراى عناصر مفيدى كه در ليمو و پرتقال ذكر شده بوده ، و همانند آن ها سودمند مى باشم . بعلاوه بر آب من يك ماده ى صمغى و لعابى وجود دارد كه مرا بين مركبات ممتاز كرده ، و به علت همين مواد است كه ترشى من براى اعصاب ضرر ندارد و براى سرفه و سينه درد نافع است . براى معالجه من كم و ناچيز است . اگر مبتلا به درد سينه و سرفه هستيد، يك عدد نارنج را از ميان دو قسمت كرده كمى نبات كوبيده و كمى نشاسته روى آن بپاشيد، و بعد آن را روى آتش ‍ بگذاريد تا يكى دو جوشى بزند بعد آن را بمكيد و ببينيد چگونه سينه ى شما را نرم كرده و اخلاط آن را خارج مى كند. نوشيدن آب من مخلوط با شكر، مسهل الصفرا و مسكن فشار آن است . فشار خون را كم مى كنم . زياده روى در خوردن من كبد را ضعيف مى كند و مخصوصا اگر ناشتا خورده شوم . ولى اگر آب مرا مخلوط با عسل ميل نماييد، از زيان آن خواهيد كاست . پوست ميوه ى من كه به صورت خلال نارنج مصرف مى شود، نشاطآور و مقوى قلب و معده است و خوردن ده گرم خشك كرده ى آن كه كوبيده و با آب ميل نماييد، از استفراغ و دل بهم خوردگى جلوگيرى مى كند و انگلهاى معده و روده را از بين مى برد. ضماد آن با سركه روى شقيقه از سر درد جلوگيرى مى نمايد. از استفراغ و دل بهم خوردگى جلوگيرى مى كند و انگلهاى معده و روده را از بين مى برد. ضماد آن با سركه روى شقيقه از سردرد جلوگيرى مى نمايد. ضماد پخته ميوه كامل من كه پوست و مغز و هسته را با هم باشند، جهت جرب و خارش و جوش هاى جلدى و نرم كردن پوست بدن و موى سر بى نظير مى باشد. من زايمان را آسان مى كنم و پادزهر سم عقرب و ساير حشرات مى باشم . اثر ضدعفونى كننده و ميكروب كشى من زياد بوده ، و پيشينيان مرا ضد طاعون و وبا مى دانستند، و نيز براى كسانى كه در اثر تنفس در هواى كثيف ، دچار خفقان شده اند نافع است . تخم من پادزهر سم حشرات مى باشد. بوييدن شكوفه من كه به بهار نارنج معروف است مقوى دماغ بوده و درمان زكام است .
عرق بهار نارنج
آب مقطر شكوفه ى من كه نامش عرق بهار نارنج است ، مقوى جسم و روح مى باشد، دماغ را باز مى كند و آن را تقويت مى نمايد - درمان بى خوابى هاى عصبى است ولى زياده روى در خوردن و بوييدن آن خود بى خوابى ايجاد مى نمايد در بيمارى هاى سينه و قلب تجويز مى شود. به مبتلايان به غشى توصيه كنيد كه هميشه يك شيشه بهار نارنج در خانه داشته باشند و هنگام ناراحتى از آن كمى بنوشند براى رفع قولنج و تقويت اشتها و قواى جوانى نافع است ، آروغ و سوزش هاضمه را تسكين مى دهد، مخلوط عرق بهار نارنج و آب كرفس به مقدار مساوى جهت استخراج سنگ هاى كليه و مثانه و خرد كردن آنها بسيار مفيد مى باشد. سابقا براى باز شدن عادت ماهانه زنان ، مقدارى از آن را به پنبه يا پشم آغشته و استعمال مى نمودند. عرق بهار نارنج زود فاسد مى شود و كپك مى زند، و بايستى هميشه آن را تازه تهيه كرده و در شيشه هاى تيره رنگ حفظ نمود ايرانيان قديم آنرا در ظروف مسى سر بسته نگاهدارى مى كردند و بخوبى مى دانستند كه نور آن را فاسد مى كند.
گذاشتن بهار نارنج مانند پوست آن در كمد لباس ، مانع بيد زدن آن ها است ، مرباى بهارنارنج مقوى معده است ، دم كرده بهار نارنج ضد تشنج بوده ، سكسكه را تسكين مى دهد، خوردن دو مثقال آن ضد سم غذايى است . مرباى بهار نارنج كليه خواص عرق آن را دارد.
اسم من ((كاسنى )) است !
برگ من خون را تصفيه مى كند.
آب برگ مرا براى مبارزه با سر درد به كار بريد.
اگر خانم هاى باردار از آب برگ من بخورند، نوزادشان خوش آب و رنگ خواهد شد.
اثر من در امراض كبدى قطعى است .
جوشانده ى من زايمان را آسان مى كند..
كاسنى گر چه تلخ است از دوستان است .
و ساخارين با اينكه شيرين است ، از دشمنان است .
من كاسنى هستم - اعراب به من ((هندبا)) مى گويند، و در كتابهاى قديم به اسامى انطوبيا - شكوريه - سرس - سيكوريا - هندبه - كسناج كونه يك - چيپوتيبايى - شكوريا - اميرون - آجى مارول - سريس - شريش و سكونا، ياد شده ام .
يكى از سنت هاى ايرانيان اين است كه در روز سيزده ى فروردين ، از شهر خارج شده و روز را در كنار سبزه به پايان مى رسانند و در گذشته چنين معمول بود كه ناهار را همراه با كاهو نوعى كاسنى پرورش يافته بود يا برگ هاى نو رسته ى كاسنى كه غالبا در كنار جوى ها و سبزه زارها مى رويد، ميل مى نمودند و به اين ترتيب خون خود را پاك و كبد خود را زهكشى مى كردند. قسمت مورد استفاده من برگ تازه و ريشه ى خنك من است . ريشه ى من داراى مواد لعابدار - اينولين و قندهاى گوناگون است ، كمى تانن دارم و نيز داراى يك ماده ى دارويى و مقدار شوره هستم ، روى برگ هاى من تعداد زيادى عوامل زنده ى مفيد، زندگانى مى نمايند، لذا شستن آن در شرع و طب قديم منع شده است . و چون انواع بيابانى من آلودگى نداشته ، و در پرتوى آفتاب پرورش پيدا مى كنند، خوردن برگهاى تازه مرا مى توان ناشسته خورد. برگ من حرارت صفراوى را از بين مى برد. خون را تصفيه مى كند، و از فشار آن مى كاهد. ماليدن آب برگ من به تنهايى و يا با سركه جهت سر درد مفيد است ، ضماد كوبيده ى برگ من جهت درد چشم و ورم ملتحمه نافع است . مضمضه جوشانده ى برگ و بذر من جهت درد دندانهاى آسيا، سودبخش مى باشد، و غرغره آن با آب فلوس براى ورم گلو و ديفترى نافع است ، مخصوصا اگر همراه با آب گشنيز باشد. ضماد من با آرد جو بر روى سينه جهت تنگ نفس و تقويت قلب و تحليل اورام تجويز شده است . من شهوت را زياد مى كنم ، مادرانى كه در موقع باردارى از برگ من بخورند، نوزادانشان خوش آبرنگ مى شوند بنا به فرموده ى امام ششم (ع ) خانواده هائيكه كاسنى مى خورند فرزند پسر بيش از دختر دارند. و چون از كار بيفتد، بيش از هزار مرض به سراغ انسان مى آيد و از اين روى امام هشتم (ع ) فرموده اند كه كاسنى دواى هزار درد است . پزشكان قديم و جديد هر دو اثر كاسنى را در امراض كبدى قطعى دانسته و در طب جديد ثابت شده است كه كاسنى در نوسازى ياخته هاى كبدى نقش برجسته اى دارد. در ساختن كروموزومهاى نر و ماده ى نطفه نيز مى توان نقش كبد را ناديده گرفت .
ريشه من داراى اسانس و يك ماده ى صمغ و چند ماده مفيد دارويى است . مقوى معده - تصفيه كننده خون - پيشاب آور - ملين و تب بر است . دم كرده ده در هزار برگ و 25 در هزار ريشه ى من براى درمان امراض بالا نافع است . شيوه ى تازه من 25 تا پنجاه گرم مصرف مى شود. شربت مرا به عنوان تقويت كننده كودكان تجويز مى كنند.
جوشانده من زايمان را آسان مى كند، و در هلند دو كيلو كاسنى را در ده ليتر آب مى جوشانند و آن را به گاوها در موقع فارغ شدن مى دهند تا زايمان آنها آسان شود. عجب آنكه گاوها در مواقع عادى از خوردن كاسنى و جوشانده ى آن خوددارى مى كنند، ولى هنگام زاييدن آن را با ولع زياد مى نوشند. من انواع و اقسام زياد دارم . بسيارى از انواع مرا پرورش داده ، و در سالاد به كار مى برند - كاهو پرك - كاسنى فرفرى - اسكارول از انواع شيرين و پرورش يافته ى من است .
كاسنى فرنگى ، يا آنديو
((آنديو)) كه كشت آن به تازگى در ايران معمول شده ، يكى از انواع پرورش يافته ى من است كه از اروپا به ايران آمده ، ولى در كتب قديم به آن كاسنيه - تيفاف - منجوريون و هندبى مى گفتند. در موقع كشت بايستى برگ هاى آن را با خاك پوشاند تا از اثر تابش آفتاب سبز نشده و تلخ نشود - اين گياه مختصرى از خواص كاسنى را دارد.
كاسنى صحرايى
فارسى من - گل قاصد - خبركش و خبرآور است ، در كتب قديم به من ((طرحشقوق )) لقب داده اند - خاصيت تبريد من بيش از كاسنى است - اسهال را بند مى آورم و مقوى معده مى باشم ، و در همه احوال قوى تر از بستانى و انواع پرورش يافته مى باشم . درمان خوبى براى خون ريزى ريوى هستم . خوردن من كيسه صفرا و كبد و طحال را باز مى كند. و يرقان و استسقاء را شفا مى بخشد. مرا مظر ((سپرز)) مى دانند.
عروق را باز مى كند حرارت خون و عطش را تسكين مى دهد هيجان صفراوى را معالجه مى كند و التهاب معده را برطرف مى سازد از دوستان كبد و زهكش كليه و مثانه بوده و آنها را از سنگ پاك مى كنم و هر قدر تلخ ‌تر باشم ، در امراض كبدى مؤ ثرتر مى باشم . براى مبتلايان به حصبه و آبله تجويز شده ، و آب گرم من با سكنجبين جهت تبهاى كهنه و ربع اثر نيكو دارد. برگ تازه و گل و تخم و ريشه ى من به تمامى براى تب هاى عفونى نافع است . ماليدن ضماد برگ و ريشه ى من همراه با روغن زيتون بر محل نيش ‍ عقرب و حشرات سمى باعث تسكين درد آنها است و خوردن برگ ريشه من پادزهر سموم شيميايى مى باشد. ضماد آنها با آرد جو جهت درد مفاصل و نقرس و اورام گرم مفيد است . ماليدن برگ من با سفيداب و سركه در خنك كردن اثر آنى دارد. مقدار خوراك آب برگ من تا دويست گرم است و چون باعث تحريك سرفه مى شوم ، مرا براى سينه كمتر تجويز مى كنند.
ريشه ى كاسنى
در تحليل و پاك كردن اخلاط اثر مفيد دارم . زهكش مجارى غذا و بول داده ، جهت تصفيه ى خون و رفع ورم احشاء، استسقاء و درمان تب هاى كهنه و درد مفاصل و زياد شدن شير و ادرار سودمند مى باشم و در ساير افعال خواص من مانند برگ است مقدار خوراك من از گرد ساييده 5/3 گرم تا پنج گرم و جوشانده آن از پانزده گرم تا 45 گرم مى باشد.
تخم كاسنى
جهت سر درد و تنگ نفس و باز كردن كيسه صفرا و استسقاء و يرقان و تب هاى صفراوى سودمند مى باشم ، و جوشانده ى من با رازيانه جهت سموم مفيد است و نيز براى ضعف گرده و طحال و بند آمدن خون ريزى سينه و تحريك اشتها مؤ ثر بوده و در ساير افعال همانند برگ مى باشم . مقدار خوراك من از 5 گرم تا پانزده گرم است . بد طعم و قى آور بوده ، و صاحب كتاب ((شفاءالاسقام )) در فصل طحال مرا مضر ((سپرز)) مى داند!
اسم من ((نخود)) است !
پوست را ضد عفونى مى كنم .
ضماد من با عسل ، زخم و جراحات سرطانى را باز مى كند.
طبق دستور مرا مصرف كنيد تا جوانى از دست رفته را باز يابيد.
با روغن زيتون اگر مخلوط شوم موى سر را تقويت مى كنم .
و صدها خاصيت ديگر دارم كه كمتر كسى از آن ها باخبر است ..
با اينكه من نخود هر آشى مى باشم ، از دوستان قديمى شما مى باشم . اعراب به من حمص و هوجيد گفته اند و در فارسى به بو داده ى من نخودچى گويند - دانه هاى نارس مرا به عنوان نخود سبز مى فروشند و لپه سبز مرا لپه سبز مى گويند. برگهاى تازه و خشك من علوفه خوبى براى حيوانات است - من مثل باقلا و لوبيا از حبوبات غذايى هستم و داراى انواع و اقسام مى باشم . بهترين نوع من نوع سفيد درشت و سبز است . نوع وحشى من كمى تلخ است و كمتر به آن توجه مى شود. يك نوع سياه هم دارم كه به نخود سياه معروف شده ، و چون كمياب است . وقتى بخواهند كسى را مدتى سر در گم كنند، آن را به دنبال نخود سياه مى فرستند - غلاف دانه هاى من داراى ترشحى ترش است ، كه معمولا اين ترشى شب به صورت تبخير از آن خارج مى شود و چون پارچه اى روى آن بيندازند، و صبح آن را بفشارند، آب ترشى از آن خارج مى شود و به همين جهت است كه آن را شبنم نخود گويند - اين ترشى در يك نوع من كه اطراف يزد به عمل مى آيد زياد است و از آن گرد ترشى به نام گرد نخود مى گيرند كه چاشنى غذا مى باشد. اين گرد داراى اسيدهاى مختلف مخصوصا اسيد اگزاليك است . لذا خوردن آن براى كسانى كه كليه خوب ندارند، و همچنين كسانى كه مبتلا به سنگ مى باشند خوب نيست .
دانه هاى من زهكش جگر - سپرز و كليه است - ضد عفونى كننده پوستى و جهت جرب چركى و جوشهاى پوستى مفيد است - ضماد آن اورام را نرم مى كند و براى فرو بردن ورم بناگوش تجويز مى شود.
ضماد من با عسل جهت باز كردن زخم و جراحات سرطانى توصيه شده است . خوردن نوع زودپز من ملين شكم است - حرارت بدن را زياد مى كند خونساز بوده و قدرت غذايى آن بيشتر از حبوبات است . پخته آن در شير تازه جهت باز شدن گرفتگى آواز مفيد است . مشروط بر آن كه همراه با تب نباشد و چون با تب باشد، بهتر است آن را با آب پخته و ميل نمايند. چنانچه دانه هاى مرا يك شب در سركه خيس كرده و صبح ناشتا ميل نمايند، و در آن روز غذاى ديگرى نخورند، كرم معده را خواهد كشت - آب پخته من با كمى نمك ليزى معده را از بين مى برد. مدر است ، خوردن دانه هاى پخته من بين طعام بر هضم آن كمك مى كند، و چون با من حليم بپزند و با سركه بخورند، و در آب جوشانيده من بنشينند جهت درمان درد نشيمنگاه و پاك كردن رحم و اخراج كرم شكم نافع است و چون مرا در آب خيسانده ، و خام بخورند و آب خيسانده آنرا با عسل شيرين كرده ، بالاى آن بنوشند جهت برگشت جوانى و شهوت ماءيوسان بى نظير است ، خوردن نخود گرم قبل از سرد شدن جهت بواسير خونى آزموده شده است . مضمضه و نوشيدن آب خيسانده سبز تازه من ، جهت از بين رفتن ورم لثه و درد دندان نافع است و روغن نخود كه از جوشاندن من در روغن زيتون بدست مى آيد، مقوى مو و شهوت مى باشد و جهت تسكين درد دندان و دردهاى سرد و جذام بسيار مفيد است . خوردن دانه ى من جهت امراض ‍ نامبرده و باز شدن رنگ رخسار و آواز و ماليدن من جهت تقويت قوه باه مفيد مى باشد. ضماد من جهت پاك شدن خال هاى سفيد و سياه و كك و مك و امثال آن مفيد است . اگر آب خيسانده مرا به صورت بماليد رنگ رخسار را باز مى كند و شخص را خوش آب و رنگ مى نمايد - جوشانده نوع سياه من ، براى زنان آبستن خوب نيست . زيرا مسقط جنين مى باشد. اين جوشانده خردكننده سنگ هاى كليه و مثانه است و نخود سياه در جميع احوال قوى تر از نوع سفيد است ، مخصوصا پادزهر خوبى است . اين نخود جهت استسقاء يرقان و كيسه ى صفرا تجويز مى شود. بادشكن بوده ، و براى مبتلايان به جذام بسيار نافع است . ضماد اقسام من جهت برطرف كردن زردى چهره و كچلى فاووس (نوع كچلى كه سر را طاس مى كند) و خارش ‍ پوست و امراض مفاصل و تقويت مو نافع است . زياده روى در خوردن من مضر رحم و مثانه است ، تازه ى من دير هضم و نفاخ است ، و براى رفع نفخ آن مى توان از زيره استفاده كرد. خوردن آب بعد از من مضر است ، وقتى گوشت را با آب نخود مى پزيد به پختن گوشت كمك كرده ، و آنرا نرم مى كند. چون قسمتى از لباس خون آلود شود، شستشوى آن با نخود لكه هاى خون را پاك مى كند اگر 10 گرم مرا بكوبند و با گلاب داغ ضماد نمايند، درد پشت را تسكين ميدهم . برگهاى نخود داراى اسيد اگزاليك و جوهر ليمو است ، و دم كردن آن پيشاب آور است .
******************
زبان خوراكيها جلد اول
دكتر غياث الدين جزايرى
- ?? -
نخود سبز
تازه و سبز من سرشار از ويتامين آ - ب و ث است و داراى سلولز زيادى است . و با آن روده ها را جارو مى كند. اگر شما داراى معده ى ضعيف بوده ، و نمى توانيد نخود تازه را هضم كنيد، با غذاى خود كمى زيره ميل نماييد. وقتى سبز من خشك مى شود، ويتامين ((ث )) خود را از دست مى دهد - اگر مرا لپه نكرده و نكوبيده ميل نمايند، هضم نشده دفع مى شوم .
نخود فرنگى
من نوعى نخود سبز هستم كه در زمان ناصر الدين شاه به وسيله اتابك به ايران آمدم . ويتامين هاى من بيشتر از نخود معمولى است .
خلر يا جليان
اسم من خلر است به من جليان - ململى - بسله و كلول نيز مى گويند. غلاف دانه هاى من شبيه باقلا است و پنج نوع است . آنچه غلاف آن از باقلا كوچكتر و پوست آن ضخيم تر و عريض تر و دانه ى آن سفيد بوده به اندازه نخود است ، آن را جليان سفيد گويند كه در رشت با آن باقلا قاتق مى سازند و آنچه دانه ى آن كوچك و پهن است ، جليان سياه گويند. در شيراز به اين نوع جليان مشو و در اردستان و نواحى كرمان آن را كونيا كرد خوانند خوردن پخته ى آن با عسل جهت سرفه و پاك كردن ريه و درد سينه و نرم كردن آن ها و از بين بردن اخلاط فاسد و خارج كردن فضولات كثيف از امعاء مفيد است . شير - ادرار و حيض را زياد مى كند. ضماد انواع خلر جهت تقويت اعضاء و پاك كردن كك مك و با عسل جهت از بين بردن اورام نافع است ، بخور آن سبب جمع شدن مورچه مى شود، و چون گاو آنرا بخورد، فربه خواهد شد و شير زيادى خواهد داد - ادامه در خوراك آن باعث تشنگى ، و خوردن تر و تازه و ناپخته ى آن توليد سرگيجه مى كند. مخصوصا نوعى از آن كه كمى پهن است - مقدار خوراك آن تا ده گرم است . نوع وحشى خلر در زياد كردن شير تاءثير بيشترى دارد.
لپه
لپه نوعى نخود ريز است كه مقدار زيادترى سلولز دارد، و مواد قندى آن نيز زيادتر است .
خواص درمانى آن مانند نخود سبز مى باشد.
من ((يونجه )) هستم !
فارسى من اسپست - سپست - سبيس است . در افغانستان به من اسپيشتا گويند و تركى من يونجه است كه آنرا ينجه هم مى نويسند. من در اكثر نقاط جهان كشت شده ، و رشد مى نمايم و انواع و اقسام دارم - تركيب ساقه هاى جوان من قبل از گل كردن و بعد از آن با هم فرق دارد. در گياه جوان من قبل از گل كردن ، مواد سفيده اى سازنده زيادتر و برعكس در ساقه هاى مسن من سلولز و مواد قندى بيشتر است . مقدار ويتامين ((ث )) در من دو برابر جعفرى و چهار برابر ليموترش است و نيز داراى ويتامين ((آ)) بوده و از شب كورى جلوگيرى مى كنم .
مقدارى ويتامين ((د)) داشته و سرشار از ويتامين ((كا)) مى باشم ، و به همين جهت خوردن من از خونريزى جلوگيرى مى كند. در معالجه نرمى استخوان و رشد اطفال اثرى نيكو دارم . زيرا مقدار زيادى مواد آهكى داشته و به حد كافى ويتامين (ب ) براى جذب كلسيم دارم . پخته من ملين و خام من انفاخ است . شهوت را زياد مى كنم . مداومت در خوردن من ، مخصوصا شربت من چاق كننده بوده و مولد خون پاك است . ضماد كوبيده ى من با عسل نرم كننده ورم مى باشد. ضماد پخته من روزى دو بار جهت معالجه رعشه توصيه شده است . بذر من مقوى تر از ساير اعضا من است . شكم را جمع مى كند. شير را زياد مى نمايد و مولد منى است چاق كننده بوده ، عادت ماهانه ى زنان را باز مى كند. مخصوصا اگر آنرا در حمام يا بعد از آن بخورند. بذر من جهت نرم كردن سينه و سرفه نافع است ، مقدار خوراك بذر من 10 گرم تا بيست گرم مى باشد، و روغن آن كه بذرم در روغن زيتون جوشانده باشند، جهت لقوه و رعشه مفيد است ، و براى اين كار بايد اين روغن را به بدن فالج و رعشه اى بمالند و بگذارند در حمام يا آفتاب بنشينند تا عرق كند.
براى تهيه ى شربت من سيصد گرم يونجه خشك را در يك بطر آب مى جوشانند تا نصف شود، بعد آنرا صاف كرده با نهصد گرم شكر شربت كرده ، و روزى تا سيصد گرم مى خورند. زياده روى در خوردن خام من حتى براى حيوانات خوب نيست . زيرا در معده توليد تخمير كرده ، و ايجاد ناراحتى مى نمايد.
ترك اعتياد با يونجه
روش پزشكان و داروسازان قديم ايران در معالجه ى اعتياد، ساختن داروهايى بود كه معتاد را نسبت به خود اعتياد متنفر و حساس مى كرد و براى اين كار معمولا از تعفن يونجه - افستين و چند گياه ديگر استفاده مى كردند. اخيرا داروسازان سنتى هند يونجه ى تازه را خرد كرده ، دو ماه در الكل خيس مى كنند، و بعد يك استكان آنرا با مقدارى آب موقع خمارى به معتاد مى خورانند، و بعد دستور مى دهند كه از ماده مورد اعتياد خود استفاده كند - محلول الكلى يونجه به علت داشتن ماده صابونى (ساپونين ) شخص را ناراحت كرده ، و نسبت به مورد اعتياد متنفر و بيزار مى شود، و تا مدتى زياد از آن بدش مى آيد. اين روش كه سابقا در ايران براى درمان اعتياد به الكل بود، اكنون براى معالجه معتادان ترياك ، سيگار و حتى هروئين به كار رفته و نتايج عالى داده است .
اسم من ((تره )) است !
املاح معدنى ، كلسيم و آهن به وفور در من موجود است .
رنگ چهره را باز مى كنم .
فارسى من گندنا مى باشد، ولى اكنون بيشتر به من تره و سبزى تره مى گويند. اهالى گيلان مرا ((كوار)) مى نامند.
يك نوع شيرين و مفيد من در كردستان به عمل مى آيد كه به زبان محلى ((كيلافه )) نام دارد. اقسام وحشى من باريك و تند بوده ، و كوچوك ناميده مى شود. و دو برادر دارم يكى به نام والك و ديگرى به نام تره پياز كه به آن تره فرنگى هم مى گويند. عربى من كراث و كراث البقل است . من از خانواده ى پياز بوده و مانند آن سودمند مى باشم ، ولى بوى من از آن كمتر است ، و كسى كه مرا خرد كند مجبور به ريختن اشك نيست . ادرار را زياد مى كنم - خلطآور بوده و سينه را نرم مى نمايم و براى از بين بردن ذرات و رسوبات زرد رنگ از ادرار مبتلايان به رماتيسم تجويز شده ام . جوشانده ى من براى باز شدن صدا و درمان زكام - سرفه - لارنژيت و برونشيت و بطور كلى در التهابات دستگاه تنفس و رمهاى آن به كار مى رود! اگر مرا له كنيد و بر محل نيش زنبور و زنبور عسل بگذاريد، درد آنرا تسكين مى دهم - من سرشار از ويتامين ث و املاح معدنى ، مثل كلسيم و آهن مى باشم و مقدار اين ويتامين و املاح در من خيلى بيشتر از مقدار آن ها در تره فرنگى است . به حد كافى منيزى هم دارم و به همين جهت از سرطان جلوگيرى مى كنم . ماليدن برگ من با سركه به پيشانى و جلو سر، خون دماغ را بند مى آورد. من براى بواسير و بادهاى غليظ شكم مفيد مى باشم . اشتها را باز مى كنم و غريزه جنسى را تحريك مى نمايم و رنگ چهره را باز كرده و بر زيبايى و لطافت پوست مى افزايم . ارامنه ى ايران به خوردن من علاقه ى زياد دارند و زيبايى و خوش آب و رنگى بانوان را از آن مى دانند.
خوردن خام من قصب الريه را پاك و كيسه صفرا را باز مى كنم . به هضم غذا كمك مى كنم . مقوى كمر، ملين طبع بوده و از قولنج جلوگيرى مى نمايم ، برگ من پيشاب آور و قاعده آور است ، خوردن برگ من بعد از طعام مانع ترش كردن آن است . شهوت را زياد مى كند. چنانچه برگ من به مقدار پانزده گرم خورده شود، خون بواسير را بند مى آورد. خوردن من با عسل جهت امراض سرد سينه و ورمهاى ريه و باز شدن آنها مفيد است . ريختن من در آش جو جهت درمان تنگ نفس توصيه شده است . ترشى تره باز كننده ى جگر و سپرز و معالج قولنج است - گرد خشك كرده ى من مسهل خون جمع شده در معده است . حمول برگ كوبيده من به تنهايى و يا با داروهاى مناسب پاك كننده ترشح رحم و ضد عفونى كننده ى آن بوده و مانع از افتادن جنين است . چنانچه مرا با سركه و نمك پخته و زنى كه مبتلا به ورم رحم است در آب آن بنشيند درمان خواهد شد، و چون مرا دو بار بپزند و بفشارند و بعد شسته با غذا ميل نمايند، لذيذتر شده و نفخ از بين مى رود ولى از خواص من كاسته مى گردد. خوردن من با عسل پادزهر سموم مخصوصا مسموميت غذايى است و براى معالجه امراض جلدى نافع است . ضماد برگ من با سماق جهت اگزما و با نمك جهت زخم هاى چركى نافع است . من داراى نوع پنيسيلين بوده ، و بيشتر خواص درمانى من نتيجه ى آن است ، انواع من از پياز دير هضم تر و نفاختر است . زياده روى در خوردن من باعث تاريكى چشم و فساد لثه و ديدن خوابهاى آشفته است و چون شمشير و كارد را با آب من آب دهند ديرتر كند خواهند شد.
تخم تره
خوردن دو مثقال تخم من با 2 مثقال ((مورد)) درمان امراض سرد و بند آوردن خون ريزى است . جگر را باز مى كند و محرك اشتها و مقوى كمر و كليه و مثانه است . بو داده تخم من به تنهايى قاطع اسهال مزمن و پيچش ‍ معده است . بادشكن بوده ، و بخور آن جهت بواسير نافع است .
بخور بذر من با موم و قطران ، درد دندان را تسكين مى دهد و پوسيدگى آن را راكد مى كند. ضماد عصاره بذر من بر جاى نيش حشرات و افعى و پاك كردن كك و مك و آثار جلدى مفيد است . چنانچه بذر مرا بكوبيد و داخل سركه بريزيد ترشى آن را از بين مى رود و اين به علت زيادى املاح قليايى آن است . مضر ريه و كليه و مثانه است . در تقويت باه تخم فرنگى قوى تر از بذر تره معمولى است .
تره بيابانى
من با برگ نازك خود تره ى وحشى بوده ، و بنام ((كوچوك )) شهرت دارم تندى من بيش از نوع بستانى است و خاصيت ضد عفونى كننده ى من چند برابر است . ادرارآور خوبى هستم ، قاعده بانوان را باز مى كنم . خمول من ضد عفونى كننده ى رحم است ، ولى براى زنان آبستن خوب نيست . زيرا سبب سقط جنين مى شود - عصاره من مسهل سودا مى باشد، ولى زياده روى در خوردن آن باعث خونريزى است و چنانچه بذر مرا پنج روز، بخورند بواسير را بند مى آورد. پادزهر حشرات است ، ضماد آن براى برص ‍ توصيه شده است ، و يك نوع وحشى كه در كوهستان ها مى رويد، برگ آن باريكتر و طعم آن شيرين تر و خوشبوتر است اين نوع را كه در كردستان ((كيلافه )) نامند در تسكين درد معده و روده مؤ ثرتر است و در ساير خواص همانند تره ى معمولى است .
والك
فارسى من والك است - بين تره و سير قرار دارم و در كتب مختلف از من كراث الثوم كراثى - سير خرس - كراث الدب و سير جنگلى ياد كرده اند. ضد عفونى كننده قوى هستم . به هضم غذا كمك مى كنم - سرشار از ويتامين ((ث )) بوده و داراى لعاب و صمغ زياد مى باشم . فشار خون را كم مى كنم ، ادرار - شير و عرق را زياد مى كنم و قاعده آور هستم . سينه را نرم و صدا را باز مى نمايم و درمان خوبى براى تنگ نفس مى باشم - اثر خوبى بر روى اعصاب دارم و مرا براى درمان نسيان و تقويت اعصاب و اشخاص ‍ فالج و لقوه اى تجويز كرده اند. من ضد كرم معده و ضد كرم كدو مى باشم . شهوت را زياد مى كنم و درد رماتيسم و سياتيك و نقرس را تسكين مى دهم . ادرار را باز مى كنم و رنگ چهره را نيكو مى سازم - پادزهر سموم حيوانى و غذايى هستم . مداومت در خوردن من سبب ريزش موى سفيد و در آمدن موى سياه به جاى آن است ، و از اين نظر شباهت زيادى به سير دارم .
تره فرنگى
در گذشته در ايران به من تره ى شامى و اكنون تره فرنگى مى گويند. دو نوع دارم يكى پيازش كوچكتر و ديگرى بزرگتر است . برگ مرا خام نمى توان خورد و معمولا پخته خورده مى شوم . در بين حيوانات كبك به خوردن من علاقه زياد دارد. زيرا صداى او با خوردن من باز و بلند مى شود. من ادرار را زياد مى كنم - نفخ معده را برطرف مى سازم . شير و عرق را زياد مى كنم و تنگى نفس را شفا مى بخشم . من داراى ويتامين ث هستم ، ولى مقدار اين ويتامين در من كمتر از تره ى معمولى است . املاح آهن و كلسيم و منيزيم هم كمتر از تره دارم .
من ((غازياغى )) هستم !
در اواخر بهار سبزى فروشان دهاتى سبزى مرا به شهر آورده به نام غازياغى مى فروشند. ترك زبانان به من (غاز - اياغى ) يعنى پاى غاز مى گويند. فارسى يك نوع من پاى غازى و نوع ديگرى كه در كوههاى لرستان مى رويد، پاى زاغان نام دارد. در عربى به گياه من حشيشة الارض و خضر الشياطين گويند. در كتابهاى گياه شناسى قديم مرا تحت نام ((آطريلال )) ذكر كرده اند، و اين يك لغت بربرى است . زيرا در يكى از قبايل بربر در شمال آفريقا پزشكى ، بيمارى برص را با بذر من معالجه مى كرد و دستور آن را به ديگران نمى گفت و تنها فرزند او از اين راز آگاهى داشت و ساليان دراز اين سر در خانواده ى ايشان باقى بود، و از پدر به پسر مى رسيد كه كم كم بر ديگران فاش شد.
گياه من خودرو است و تاكنون اهلى نشده است . برگها و ساقه هاى من به علت داشتن ويتامين ((ث )) زياد براى تصفيه ى خون و جلوگيرى از فساد لثه و رقت خون مصرف مى شود. اگر برگهاى مرا مالش دهند، بويى شبيه خردل شنيده مى شود و طعم آن تند است ، بذر من داراى هورمونهاى گياهى است و ترشحات غدد داخلى را تنظيم مى نمايد. بادشكن - ضد عفونى كننده و ادرارآور است . كليه و مثانه را زهكشى و پاك مى نمايد. ضماد بذر من باز كننده ى زخم ها و پاك كننده ى جاى آنها است . خوردن جوشانده ى آن مسقط جنين است ، مهمترين خاصيت بذر من كه سال ها جزو اسرار بود و كسى از آن اطلاع نداشت ، درمان بيمارى برص است كه در مقدمه مختصرى از آن اشاره شد. بيمارى برص چنانچه در كنگر بيان شد، بيمارى قديمى است كه در روى پوست صورت و بدن لكه هاى سفيد ظاهر مى شود و در طب جديد آن را نتيجه ى بر هم خوردن تعادل ترشحات داخلى مى دانند و گياهانى چون كنگر و غازيانى كه داراى هورمونهاى گياهى بوده و ترشحات داخلى را تنظيم مى نمايند مى توانند درمان اين مرض باشند و لكه هاى سفيد را كه پيسى خوانده مى شوند، پاك نمايند. كنگر دستور استفاده خود را بيان داشت و اكنون نوبت من است كه اين سر بزرگ را فاش كنم و چون در طب جديد درمانى براى بيمارى برص پيدا نشده ، و در بين امراض صعب العلاج قرار دارد، من دستور معالجه آن را آن گونه كه در كتب قديم آمده نوشته و شرح مى دهم و اميدوارم اهل تحقيق از آن استفاده كرده و اين مرض پليد را درمان نمايند.
ساده ترين دستورى كه براى معالجه برص نوشته اند، آن است كه شخص ‍ مبتلا اول با يك تنقيه ى مسهل ، معده و روده هاى خود را پاك كرده و بعد پانزده روز متوالى هر روز ده گرم بذر مرا با عسل مخلوط كرده ميل نمايد. براى اينكه از اين دستور نتيجه ى مطمئن بدست آيد، بايستى اين معالجه را در تابستان در روزهاى گرم بكار برند و پس از خوردن آن ، موضع برص را عريان كرده در برابر تابش آفتاب قرار دهند تا عرق نمايند و آب ننوشند. در فصل زمستان نيز بااستفاده از حمام سونا مى توان از اين دستور و دستورهاى ديگر نتيجه گرفت . نسخه هاى ديگرى هم مى توان از اين دستور و دستورهاى ديگر نتيجه گرفت . نسخه هاى ديگرى هم براى درمان اين بيمارى نوشته شده كه تشريح يكايك آنها وقت بسيار لازم دارد و من در اينجا فقط يكى از آنها را براى استفاده ى خوانندگان تشريح مى نمايم . اين دستور را ((ابن بيطار)) در كتاب ((اختيارات بديعى )) نوشته و خود روى بيماران بسيارى تجربه كرده است و نتيجه ى قطعى گرفته و آنرا سرى بزرگ مى داند، بهترين نوع من بذرى است كه در گرمسير به عمل آيد، ريز و تيره باشد. طعم آن تلخ و تند بوده ، زبان را بگزد. در فصل تابستان پس از تنقيه با يك مسهل قوى و پاك كردن شكم 5/3 گرم بذر مرا با نيم گرم زنجبيل و نيم گرم ((عاقرقرحا)) و نيم گرم ريشه تربد با عسل مخلوط كرده هر روز ميل نماييد و بعد در آفتاب نشسته موضع را عريان كنيد تا عرق نمايد و اين عمل را چندين روز متوالى انجام دهيد. پس از سه روز آثار بهبودى با پيدا شدن جوش هاى شبيه آبله بر روى لكه هاى سفيد ظاهر مى شود و آب زردى از آن خارج خواهد شد و بيمارى به تدريج برطرف شده ، پوست بدن رنگ طبيعى خود را پيدا خواهد كرد و ((عاقرقرحا)) يا ((آكركره )) گياه معروفى است كه سابقا قبل از پيدايش گرد ((د.د.ت )) بهترين حشره كش محسوب مى گرديد. تربد گياه ديگرى است كه در خراسان مى رويد و به زبان فرنگى به آن ((توربيت )) گويند. ريشه آن مسهل قوى بوده ، سمى است و نبايستى روزانه بيش از نيم گرم از آن خورده شود، چنانچه ريشه ى تربد را پيدا نكرديد مى توانيد از ريشه درخت توت استفاده كنيد.
در زبان لاتين به من يلانتاگو - كورونويوس گويند.
اسم من ((مرغ )) است !
خون را تصفيه مى كنم .
دشمن سرسخت سنگ كليه و مثانه هستم .
براى معالجه يرقان و نقرس مرا توصيه كنيد.
شيره ساقه مرا براى رفع سرفه مصرف كنيد.
اختلالات معدى را از بين مى برم .
بذر مرا براى جلوگيرى از قى و اسهال تجويز كرده اند.
من مرغ هستم ، همان مرغى كه در مرغزار مى رويد نه آن مرغى كه مى پرد و همسر خروس است . در فارسى به من بيدگياه - بيد گياه كرك - جوداش ‍ علف قوشك هم گفته اند. در كتاب هاى قديم از من به نام هاى ثيل - ابريق اوتى - عرق النجيل - خومه - فرز - فرزد - مرج و سبزه چمن ياد شده است . فرنگى ها به من ((شين دان )) يعنى ((دندان سگ )) گويند و اينكه عده اى از مترجمين ((شين - دان )) را علف هفت بند ترجمه كرده اند، اشتباه است زيرا علف هفت بند گياه ديگرى است كه بعدا خود را معرفى خواهد كرد. من معمولا در مناطق متعدله از جمله ايران در كنار جويها و زمينهاى نمناك روييده و توليد چمن مى كنم و از چمنهاى اصيل ايرانى هستم . سرعت انتشار من به قدرى زياد است كه تمام سطح مزارع را ميگيرم اخيرا براى محكم كردن اطراف جويها در بلوچستان مرا به آن استان برده و كاشتند و من در آنجا شروع به رشد و تكثير كردم ، بطورى كه مجال رشد به ديگر گياهان ندادم و روى اين اصل مدت ها كوشيدند تا مرا كنده و از بين برند. گلهاى من در فاصله خرداد و تيرماه ظاهر مى شوند و سبز رنگ بوده و به شكل سنبله مى باشد و شما در تهران هم مرا در كنار جويها مى بينيد. قسمت مورد استفاده من بيشتر ساقه ى زيرزمينى من است كه عده اى به غلط آنرا ريشه مى دانند، برگ و ساقه هوايى من بى مزه و ساقه زيرزمينى من كمى شيرين - تند و گس است ، اين ساقه زيرزمينى دو درصد قند، كمى لعاب و چند تركيب دارويى دارد، سيد ضياء الدين طباطبايى مرا در باغ الهيه كاشته بود و به مبتلايان سنگ مثانه مجانا مى داد.
ساقه هوايى مرا براى چرندگان بگذاريد، زيرا آنها آنرا با ولع مى خورند و براى استفاده دارويى به سراغ ساقه زيرزمينى من برويد. اين ساقه ها داراى گره هايى هستند كه فاصله آنها 2 تا 3 و حتى چهار سانتى متر است . رنگ آنها زرد و كمى شيرين و لعابدار مى باشد. اين ساقه ها داراى چند عامل دارويى املاح و پتاس است و به علت داشتن پتاس ادرار را زياد مى كند. خون را تصفيه مى نمايد و قلب را تقويت مى كند. زيادكننده ى عرق و نرم كننده ى پوست مى باشد. پس بهتر است شما اين ساقه ها را در آورده ، شسته و ريشه هاى آنها را كنده و خشك كنيد و در موقع لزوم از آنها استفاده كنيد. اگر اين ساقه ها را با مقدارى ريشه شيرين بيان دم كنيد، درمان خوبى براى رفع خشكى زبان و تقويت دستگاه دفع ادرار و معالج قولنج كبدى و سنگ كليه و مثانه است . عصاره اين ساقه هاى زيرزمينى براى مبتلايان به مرض قند مفيد است . از اين ساقه ها به صورت جوشانده و دمكرده بيست در هزار مى توان استفاده كرد. شيره برگ و ساقه هاى جوان هوايى من در قولنج كبدى ، يرقان و سنگهاى صفراوى سودمند مى باشد.
آشاميدن جوشانده ى ساقه هاى زيرزمينى من براى پيچش شكم و زخم ها و التهابات مثانه و سختى ادرار و خرد كردن سنگهاى داخلى مفيد مى باشد. اين جوشانده در تبهاى شديد و بيمارى سل تجويز شده و بسيار نافع است ، ضماد ساقه زيرزمينى من جهت التيام زخمهاى تازه و ورمهاى گرم و جلوگيرى از آبريزش بينى تجويز شده است . ضماد خاكستر گياه من جهت بند آوردن خون بواسير و فرو بردن ورمها و بهبود زخم هاى چركى و خونى سودمند مى باشد.
بذر من نيز پيشاب آور بوده از قى و اسهال جلوگيرى مى كند و براى سنگهاى داخلى و التيام زخم ها و رفع التهابات نافع است . من براى كليه ى امراض كه نتيجه كمى ترشح غدد داخلى باشد، مفيد مى باشم و در بيماريهاى كبدى ، يرقان و نقرس مرا توصيه كرده اند. حساسيت هاى مزمن و اختلالات هاضمه و امراض جلدى با نوشيدن جوشانده ى من برطرف مى شوند. براى درمان برنشيت كهنه ، شيره ساقه مرا بگيريد و روزى سه قاشق چايخورى نوش ‍ جان كنيد، شيره و ساقه و برگ تازه من خاصيت نرم كننده دارد و سرفه هاى پى در پى را معالجه مى كند و ضد ورم مى باشد. سى گرم از ساقه زيرزمينى خشك من در يك ليتر آب و هشت گرم ريشه شيرين بيان و مقدارى پوست ليمو براى كليه اختلالات معدى ، يبوست و نفخ مفيد است . حال براى اطلاع آن دسته از مترجمانى كه ((شين دان )) را علف هفت بند ترجمه كرده اند، اجازه فرماييد عنان سخن را بدست آن بسپارم .
علف هفت بند
من گياهى هستم از تيره ترشك ها كه به حالت وحشى در مزاع و اراضى باير روييده ، سطح گردشگاه ها را با برگ و ساقه هاى خود فرش زمردين مى نمايم . به من برنشيان - صد پيوند - سرخ مرز و سرخ مرد هم مى گويند. در گيلان به خاك تيره معروف مى باشم . بعضى مرا عصاى حضرت موسى لقب داده اند - عربى من عصى الراعى و شبط الغول است . جلوگيرى از خون ريزى سينه و معده - زخم معده و روده مرا تجويز مى كنند. ضماد من ورمهاى خونى را فرو مى برد. جوشانده ى من مسكن درد است .
اسم من ((ترخون )) است !دشمن سرسخت بيمارى هاى عفونى ، بخصوص وبا هستم .
جويدن من ، ميكرب طاعون را نيز از شخص مى راند.
اشتهاآورم و رطوبت هاى بدن را جذب مى كنم .
براى تسكين درد معده مفيدم .
درمان كننده دردهاى رماتيسمى بوده و براى اعصاب مفيدم .
در فارسى اسم من ترخانى بود، بعد آنرا معرب كرده ، ترخون و طرخون نوشتند. همراه با نعنا به بازار مى آيم و در رديف سبزيهاى خوردنى هستم . در اكثر شهرهاى ايران مى رويم . در طعم من تندى و گسى و شيرينى با هم احساس مى شود و چون مرا ناشتا بجوند و مدتى در دهان نگاه مى دارند تا طعم بد آنرا حس نكنند. براى كاشتن من مى توان از بذر من استفاده كرد و هم مى توان ساقه ى مرا قلمه زد. در كتاب هاى قديم نوشته اند چون اسفند را در سركه كهنه بخيسانند و بعد بكارند ترخون سبز مى شود و نيز عده اى نوشته اند چون اسفند را در جوف ترب بكارند، ترخون سبز مى گردد. من چون در كشاورزى تخصصى ندارم ، صحت و سقم اين موضوع را نمى دانم . من بادشكن و ضد عفونى كننده بوده ، و در مواقع شيوع بيماريهاى عفونى مثل وبا و طاعون جويدن من براى جلوگيرى از سرايت مرض توصيه شده است . جويدن من دهان را خوشبو مى كند و زخم هاى دهان را درمان مى نمايد - آشاميدن آب ، بعد از جويدن من گوارا و لذت آور است . من اشتهاآور و جاذب رطوبات معده و سينه مى باشم . براى تسكين درد معده و رفع يبوست و دردهاى رماتيسمى و اعصاب مفيد مى باشم . جوشانده ى من به مقدار 25 گرم تا 30 گرم در هزار تجويز مى شود. زياده روى در خوردن من خون را تيره و شهوت را كم مى نمايد.
ترخون رومى كه فارسى آن آكركره و عاقرقرحا مى باشد با من نسبتى ندارد.
من آب معدنى ((شاهان گرماب )) هستم !
كشور عزيز ايران كه از نظر داشتن نفت غنى و معروف است داراى بهترين و مفيدترين آب هاى معدنى است كه متاءسفانه تاكنون از اين منابع ارزنده ى طبيعى آنگونه كه شايسته است بهره بردارى نكرده و اين نعمات خداداد را عاطل و باطل نگاهداشته است ، غافل از اينكه بسيارى از امراض مزمن كه در برابر داروهاى ميكرب كش قوى از خود سرسختى نشان مى دهند، با اين چشمه هاى شفابخش معالجه شده و درمان مى شوند.
يكى از اين چشمه هاى مفيد و پرارزش من هستم كه در نزديكى شهر مقدس ‍ مشهد سر از خاك بيرون آورده و همه ساله تعدادى از زائران مرقد مطهر امام هشتم (ع ) از من بهره مند مى شوند. زادگان من در قريه شاهان گرماب در 144 كيلومترى جنوب شرقى مشهد است . از جاده هاى تربت جام و سرخس مى توان به سوى من آمد. كسانى كه براى زيارت و استشفا به مشهد مى آيند گاهى يك الهام غيبى آنها را به سوى من مى فرستد و آنها از بركت امام هشتم (ع ) بوسيله من مداوا مى شوند. تقريبا بيست سال پيش به دعوت شير و خورشيد سرخ مشهد، آب اين چشمه بوسيله نويسنده ى زبان خوراكيها تجزيه شد و به توصيه ايشان تعدادى حمام دوشدار ساخته شد و اكنون مورد بهره بردارى مبتلايان است . من از شما دعوت مى كنم هر موقع به زيارت مشهد آمديد از من هم ديدن كنيد.
در بين راه بوته هاى سريش با گلهاى قشنگ و سنبله اى خود توجه شما را جلب خواهند كرد و در محل نيز با استحمام و خوردن آب گواراى من ، بهره مند خواهيد شد. من از اعماق بسيار ژرف زمين كه از هزار متر بيشتر است خارج شده و به سوى زمين مى آيم و روى اين اصل درجه ى حرارت من در مظهر چشمه 48 درجه سانتى گراد مى باشد و به همين علت براى مبتلايان به تصلب شرائين رماتيسم مزمن و سختى حركات مفاصل و درد آنها درمانى بسيار ارزنده و مفيد مى باشم . براى معالجه امراض جلدى از قبيل سودا - جرب - اگزما - جوش صورت خواه اين بثورات خشك يا توام با آب و چرك باشد، دوايى بهتر از من پيدا نمى شود زيرا علاوه بر تشعشعات راديو اكتيويته مقدارى املاح سيليكات آهك در من وجود دارد، آب من نوشيدنى و گوارا است و ضد اسيد اوريك و حلال سنگ هاى كليه و مثانه مى باشد و شما مى توانيد تا يك ليتر از آنرا در شبانه روز در سه نوبت نوش جان نماييد. من داراى آهن - سيليس - آهك - منيزى - سديم و پتاسيم مى باشم و با داشتن گاز طبيعى به صورت ليموناد در آمده و از بهترين نوشابه هاى گازدار مى باشم . استحمام و نوشيدن آب من بسيار مفيد بوده ، و براى كسى زيان ندارد و فقط مبتلايان به امراض قلبى و مسلولين پيش رفته و كسانى كه به مرض سرطان دچار هستند بدون تجويز پزشك خود نبايد از من استفاده نمايند.
در جلدهاى بعدى زبان خوراكيها چشمه هاى معدنى مفيد خود را معرفى خواهند كرد.
من ((شلغم )) هستم !
فارسى من شلغم و برشاد است ، در بعضى از كتب به جاى برشاد، بوشاد نوشته اند. اعراب نام مرا معرب كرده و شلجم و سلجم گفته اند، ولى در زبان عربى نام من لفت است . گياه شناسان قديم ايران مرا جزو هويج ها مى دانستند و به همين جهت است كه در لغت نامه هاى قديم در تعريف من مى نويسند ((هويجى است كه آنرا در آش ها مى ريزند)) من داراى فقط هشت درصد مواد نشاسته اى ، دو درصد چربى و دو درصد مواد سفيده اى هستم و مقدارى سلولز دارم و به همين جهت است كه خوردن من شخص ‍ را سير مى كند و نيروى لازم به او مى دهد، ولى كسى را چاق نمى كند و براى مبتلايان به مرض قند، ضرر ندارم . بلكه با داشتن مواد مفيد ديگر به درمان آن كمك مى كنم . مواد سفيده اى من مناسب اعصاب و مغز بوده و قوه حافظه را زياد مى كند و به اعصاب نيرو مى بخشد. من داراى ويتامين هاى آ - ب - پ و ث هستم و املاحى مانند فسفر، كلسيم و گوگرد، منيزى و يد دارم ، و مقدار كمى در من ارسنيك و گوهر شب چراغ روبيديم وجود دارد و تنها گياه خوراكى هستم كه اين دو عنصر مفيد را با هم جمع دارد. روبيديم از عناصر مفيدى است كه در هر گياه پيدا شود آنرا مفيد كرده و اثر مواد و عناصر شفابخش آنرا چندين برابر مى كند، و نيز به علت وجود ارسنيك و اين گوهر گرانبها است كه خوردن من از سخت ترين امراض ، يعنى جذام جلوگيرى مى كند - بيمارى جذام يك بيمارى قديمى است كه عامل اصلى آن فقر و بدبختى و فقدان عوامل غذايى است و موقعى اين مرض و ميكرب سرسخت آن مسرى مى شود كه شخص دچار كمبود عواملى مانند ارسنيك و گوگرد باشد و در غير اين صورت قابل سرايت نيست ، علاوه بر ويتامين ها و مواد سودمندى كه در بالا به آن اشاره كردم در من يك تركيب ميكرب كش با طيف وسيع وجود دارد كه بسيارى از ميكربها و ويروس ها را از بين مى برد و روى اين اصل است كه من زكام و سرماخوردگى را معالجه كرده و از ابتلاى به آن جلوگيرى مى نمايم . من خلطآور و درمان كننده سرفه ، مخصوصا سرفه هاى خشك هستم و سينه و شكم را نرم مى كنم و براى مداواى آنژين ، تنگ نفس - سياه سرفه تجويز مى شوم . غذاهايى كه با من پخته شوند، مدتى در برابر امراض پوستى بيمه مى نمايد. من قوه بينايى را زياد مى كنم ، و از شب كورى جلوگيرى مى نمايم و غرايز جنسى را تقويت مى نمايم . شستشو با آب جوشانده ى من جهت تركيدن پوست و شقاق - نقرس - خارش مفيد است . من مقاومت بدن را برابر جميع امراض زياد مى كنم و درد مفاصل و اعصاب را تسكين مى دهم . فشار خون را پايين مى آورم و از رقت خون جلوگيرى مى كنم و در تقويت تخمدان ها و آلات تناسلى نقش اساسى دارم و رحم را براى پرورش نوزاد سالم و قوى تقويت كرده ، و زنان را مستعد آبستنى مى كنم . من ادرار را زياد مى كنم و اين خاصيت در ساقه هاى نازك و نو رشته ى گياه من خيلى زياد است ، و به همين علت و داشتن گوگرد فراوان سنگ هاى كليه و مثانه را از بين مى برم ، ضماد من دمل را باز مى كند و اورام را فرو مى نشاند. به اطفالى كه دچار برفك شده اند، از جوشانده ى من بخورانيد و اثر آن را ببينيد، در فصل زمستان تا مى توانيد از وجود من استفاده كنيد و تمام سال از منافع آن بهره مند شويد.
اسم من ((فلفل )) است !
فلفل هندى سياه و خال مهرويان سياه
هر دو جان سوزاند اما اين كجا و آن كجا
براى معالجه بى حسى و فلج مرا بكار بريد.
تقويت كننده حافظه و اعصاب و مسكن دردهاى عصبى هستم .
اگر مرا در دندان كرم خورده بريزيد از پيشرفت كرم خوردگى جلوگيرى مى كنم .
غلظت خون را از بين مى برم .
آنان كه به جذام مبتلا هستند، به سراغ من بيايند.
پادزهر خوبى هستم ...و هزاران خاصيت ديگر كه كمتر كسى از آن مطلع است !
فارسى من پلپل است و معرب آن فلفل مى باشد. زادگاه من هندوستان بوده و به دو رنگ سياه و سفيد در بازار عرضه مى شوم . فلفل سياه ميوه نارس من است كه آنرا خشك كرده اند و چنانچه ميوه من پس از رسيدن خشك كرده و بعد در آب خيسانده ، لفافه ى خارجى آنرا بگيرند، به رنگ سفيد درآمده و فلفل سفيد خوانده مى شود. ميوه من داراى 5/1 تا دو درصد اسانس است با بوى مطبوع و طعمى تند همراه با يك ماده ى عامله تند و صمغى كه در الكل و اتر حل مى شود، من مخاط را تحريك مى كنم و عطسه آور مى باشم . زياده روى در خوردن من باعث افزايش ترشحات معدى است و به همين جهت است كه مبتلايان به ناراحتى هاى معدى نبايد در خوردن من افراط كنند و استفاده از مقدار كم من براى آنها هم مفيد است . گرد كوبيده من حشرات را متفرق مى كند و اگر آنرا در لابلاى پارچه بپاشند بيد نمى خورد و از گزند حشرات محفوظ مى ماند. سابقا كچلى را با من معالجه مى كردند. به هضم غذا كمك مى كنم . زهكش بلغم و ضد زهر مى باشم . من مقوى حافظه و اعصاب و مسكن دردهاى عصبى هستم . جويدن دانه من همراه با مويز جهت رفع رطوبات دماغ و معده مفيد است . ماليدن ميوه من با روغن جهت فلج و بى حسى توصيه شده است . اگر يك حبه قند را در يك قاشق فلزى قرار داده روى آتش ذوب نمايند و بعد مقدارى گرد فلفل به آن مخلوط كرده گرم گرم در حفره ى دندان هاى كرم خوردگى بريزند درد آن را تسكين داده و از پيشرفت كرم خوردگى جلوگيرى مى كند. ماليدن من به لثه درد دندان را ساكت مى كند.
من بلغم را از بين مى برم و جگر را گرم مى كنم و اشتها را زياد ميكنم . من غذا را نرم و لطيف كرده و اخلاط غليظ را از بين مى برم من خون غليظ را سبك مى كنم ، و براى درمان جذام مفيد مى باشم . من بادشكن بوده و دل درد را معالجه مى كنم و آروغ ترش را برطرف مى سازم ، حمول دانه من خارج كننده جنين و بعد از جماع مانع باردارى است . و اين يكى از هزاران طرق تنظيم خانواده و جلوگيرى از ازدياد نفوس است . ضماد من بازفت خنازير را فرو مى برد. و جهت سفيدك ناخن مفيد است و با آب پياز و نمك جهت روياندن موى گرى ((داءالثعلب )) مفيد است ((داءالثعلب ريزش موى سراسرى بدن است كه معمولا پس از ابتلا به امراض عفونى ايجاد مى شود)) براى معالجه مسمومين مخصوصا ترياك خورده و عقرب گزيده چنانچه دسترسى به پزشك نداشته باشيد بهتر است جوشانده ى مرا مكرر به مسموم بخورانيد و بگذاريد قى نمايد. در گذشته عده اى معتقد بودند كه اگر مار گزيده دانه مرا بخورد وتندى آن را حس ننمايد زهر در بدن او تاثير عميق كرده و معالجه آن آسان نيست ، ولى اگر تندى آنرا حس كند، قابل مداوا و درمان است . مقدار خوراك من حداكثر تا پنج گرم است . من براى اشخاص گرم مزاج خوب نيستم و توليد سر درد مى كنم و سينه را به خس ‍ خس مى اندازم و براى كبد ضرر دارم ، و برعكس براى پيران و اشخاص ‍ سرد مزاج مفيد مى باشم .
فلفل سبز
من بى برى يا فلفل سبز هستم . اسم من فلفل سبز يا بهتر بگويم پلپل سبز است . به من بى برى - بى بر، و بوبر هم گفته اند. عده اى به غلط به من فلفل هندى گويند در صورتى كه نه تنها زادگاه اولين من آمريكا است ، بلكه مخصوص مناطق معتدله بوده و در هندوستان و مناطق گرمسير و استوايى به عمل نمى آيم . در آمريكا بيش از سى نوع من كاشته مى شود، ولى تاكنون سه چهار نوع آن بيشتر به ايران نيامده است . ميوه من وقتى برسد قرمز مى شود و به همين جهت است كه به من فلفل قرمز و اعراب فلفل احمر مى گويند. سرخى رخسار من همانند جوهر زردك است و در بدن تبديل به ويتامين ((آ)) مى شود. من داراى ويتامين هاى ((ب ))، ((آ)) و ((ب 2)) هستم و مقدار زيادى ويتامين ((ث )) دارم و مقدار اين ويتامين در من بقدرى زياد است كه عده اى از كارخانجات داروسازى آنرا از ميوه ى من استخراج مى كنند - علاوه بر ويتامين هاى فوق الذكر در من داراى مقدارى ويتامين ((پ )) بوده و حافظ جوانى مى باشم ، مشروط بر اين كه در خوردن ميوه تند من زياده روى نشود. ميوه من داراى يك ماده رنگين - يك ماده عامله - مقدارى مواد سفيده اى و مقدارى مواد قندى مى باشد. در دانه هاى ريز من مواد سفيده اى و مواد روغنى وجود دارد. در بعضى از انواع من كه تندى كمترى دارند، مقدارى ترشى از نوع جوهر ليمو و ترشى سيب ديده مى شود. من همانند فلفل سياه و دار فلفل به هضم غذا كمك مى كنم و باد شكن مى باشم . پيران و اشخاصى كه مزاجى سرد دارند بايد از ميوه من زياد ميل نمايند تا غذايشان سبك و لطيف گردد و از توليد فضولات سنگين و سفت جلوگيرى نمايد.
وقت پيرى بر مذاق تند نتوان زيستن
كى تواند داشت بى فلفل كسى كافور را
پيران با خوردن من رنگ چهره ى خود را سرخ مى كنند و معده ى خود را گرم كرده و آروغ ترش را از بين مى برند. جوانان نيز بد نيست مرا همراه با غذاهاى سنگين بخورند تا با جوهرى كه در بر دارم آنها را نرم و هضمشان را معتدل نمايم . جوهر تند من محرك جلد است . ترشح بزاق را زياد مى كند و تسكين دهنده ى بواسيرهاى دردناك و ملتهب است . كسانى كه مبتلا به زخم معده هستند و همچنين كسانى كه در موقع ادرار احساس سوزش ‍ مى نمايند، و آنهايى كه كبد ملتهب دارند، بايد از خوردن من پرهيز نمايند. دانه هاى ريز ميوه من پس از خشك شدن عطسه آور است و در ساختن انفيه بكار رفته و براى درمان امراض عصبى و داروهاى روماتيسمى توصيه شده است .
در هنر آشپزى و تدبير منزل علاوه بر اين كه مرا در انواع غذاها مى ريزند، با من دلمه و ترشى نيز درست مى نمايند، و گرد ميوه ى خشك شده مرا با انواع سس ها و چاشنى ها مخلوط مى نمايند.
اسم من ((توت فرنگى )) است !
در من چند نوع فلز موجود است .
آنها كه نوزاد پسر مى خواهند، از وجود من استفاده كنند،
مقوى قلب بوده ، التهاب صفرا را خاموش مى كنم .
تصفيه كننده خونم .
يكى از دشمنان سرسخت تنگى نفس هستم و سرفه هاى خشك را درمان مى كنم ....
فارسى من ((چيالك )) است ، به من چيلك و چلم هم مى گويند. تركى من ((چيكلك )) است و به همين نام در كتب داروسازى قديم آمده ام ، در تنكابن به من ليدانه و در گيلان جميل گويند و با اينكه از قديم در جنگل هاى مرطوب و معتدل ايران مخصوصا قره داغ و حسن بگلو بطور خودرو به عمل آمده ام ، معذلك عده اى مرا خارجى تصور كرده توت فرنگى لقب داده اند.
ميوه من خوش طعم و لذيذ بوده و از قديم مرا برادر بزرگ تمشك مى دانستند، ميوه ى من داراى چند نوع قند - مواد سفيده اى و كمى چربى است و فلزاتى مانند آهك - آهن - منيزى - يد - برم - فسفر و مقدار زيادى پتاسيم دارد كه با چندين نوع ترشى گياهى تركيب شده و به صورت املاح قليايى در آمده است ، خوردن اين ميوه ترشى خون را از بين مى برد و محيط بدن را قليايى مى كند و اگر خانمى چند ساعت قبل از آميزش ‍ مقدارى از ميوه مرا بخورد ترشح دهانهاى رحم او قليايى شده ، كروموزومهاى (دخترزا) را از بين برده ، و محيط رحم را براى پرورش پسر آماده مى سازد و اين روش در ايران زياد تجربه شده و نتايج عالى داده است .
ماليدن ميوه من به پوست بدن و گرفتن حمام توت فرنگى يكى از اسرار موفقيت بعضى از زيبارويان جهان است .
ميوه من مقوى قلب بوده ، التهاب صفرا را خاموش مى كند و بهترين صفرابر مى باشد. خون را تصفيه مى كند مناسب مزاج هاى سوداوى است و جهت امراض جلدى از قبيل جرب توصيه شده است . تنگى نفس را برطرف مى كند و سرفه ى خشك را درمان مى نمايد، و خارش و بواسير را درمان مى كند و خلاصه در همه احوال همتاى تمشك بوده و شباهت زيادى به آن دارد. ساقه ى زيرزمينى من كه عده اى به غلط آنرا ريشه تصور مى كنند، استوانه اى شكل بوده و سطح خارجى آن تيره و مغز آن قرمز رنگ است و به همين جهت خوردن آن رنگ ادرار و مدفوع را قرمز مى كند. جوشانده ى بيست در هزار اين ساقه قابض - ضد اسهال و پيشاب آور است . املاح موجود در ميوه هاى من خاصيت نرم كننده ى سينه و شكم را دارند و همراه با سلولزى كه در آن است ، حركات دودى روده ها را زياد كرده به هضم غذا كمك مى كنند. بعضى از اشخاص نسبت به ميوه ى من حساسيت دارند و پس از خوردن آن دچار كهير مى شوند. براى اطلاع اين دسته بد نيست بدانيم اين اشخاص نسبت به ميكربها و عوامل خارجى ميوه حساس بوده و اگر آنرا خوب بشويند به اين عارضه مبتلا نخواهند شد. ساقه زيرزمينى من به علت داشتن آهن - آهك و اسيد ساليسيليك مسكن و تب بر بوده و براى مبتلايان به نقرس و امراض كبدى مفيد است . سنگ كليه و مثانه را از بين مى برد و درمان خوبى براى رماتيسم است ، و به علت داشتن منيزى ترمز سرطان بوده و به علت قليايى كردن خون از پيشرفت اين مرض جلوگيرى مى كند. قند ميوه من از نوع قند توت بوده و براى مبتلايان به مرض قند مفيد است . ميوه من معالج خوبى براى مبتلايان به تصلب شرايين است و به علت داشتن ويتامين هاى متعدد، يكى از ميوه هاى بسيار مفيد شناخته شده است . برگ و ساقه زيرزمينى من خاصيت ضد عفونى كننده نيز دارند و فشار خون را پايين مى آورند و اختلالات كليه و مثانه را برطرف مى كنند. از ميوه تازه من و شربت و مرباى من تا مى توانيد استفاده كنيد و بقيه خواص مرا در تمشك مطالعه نماييد.
******************
زبان خوراكيها جلد اول
دكتر غياث الدين جزايرى
- ?? -
من تمشك هستم
اسم من تمشك است . به من تميش - تلس - سه گل - توت سه گل و تلو هم مى گويند. در كتب قديم از من به اسامى عليق الجيل - توت العليق ياد شده است و در همه جا مرا برادر و قائم مقام چيالك (توت فرنگى ) معرفى كرده اند.
من داراى انواع خاردار نيز مى باشم ، به انواع خاردار من در نورلم ، در شيرگاه و مياه دره تميش در آمل دوته - در راميان تموش و بورنيگان در تنكابن و الش و ولش و جولوش در آستارا، هندل در لاهيجان كره تيق در ارسباران ، بورجن در طوالش ، تميشه بور در رودسر، و رامسر تمشك ، در بجنورد دولانا، در مازندران تمش و در كردستان تورك نامند.
ميوه من مثل چيالك سرشار از ويتامين هاى ث ، قند، توت ، جوهر ليمو و ترشى سيب است و به همين جهت طعم ترش مطبوعى دارد، و به علت داشتن املاح زياد، خون را قليايى كرده و ترشى آن را از بين مى برد.
ميوه من بسيار خنك و ضد رطوبات بدن است و راه ورود ميكربها را به عروق مى بندد و از خونريزى و فساد خون جلوگيرى كرده ، و رقت خون را درمان مى كند.
ملين و اشتهاآور بوده و ادرار را زياد مى كند. مسكن صفرا و پاك كننده صفرا از امعاء است . بهترين درمان روماتيسم و تصلب شرائين است ، براى كسانى كه از درد معده رنج مى برند، ميوه ى خوبى است و از تحريكات جلدى جلوگيرى مى نمايد.
قندش براى مبتلايان به مرض قند مفيد و مداوا است خوردن آن تنفس را آسان و تنگ نفس را درمان مى كند.
شربت من براى مبتلايان به تب و آبله مرغان و سرخك بسيار مفيد است . غرغره جوشانده من براى درمان دردگلو و آنژين سود فراوان دارد.
سكنجبين ميوه من خنك كننده بوده و براى رفع يرقان و التهاب صفرا و كبد سودبخش است . ميوه من مقوى احشاء رحم است ، ضماد برگ من جهت زخم هاى سرد و برآمدگى چشم از حدقه مفيد است ، عصاره برگ و ساقه من كه تازه چيده و كوبيده و با كمى صمغ مخلوط نمايند، جهت امراض ‍ چشم مخصوصا جوش پلك و ريزش اشك و ناخنه و ورم پلك چشم مفيد مى باشد. جويدن برگ من جهت ورم لثه و رفع بى حسى آن مفيد مى باشد. جوشهاى دهان را از بين مى برد و بوى بد دهان را برطرف مى نمايد.
نوشيدن آب برگ و ساقه من كه تازه باشد با كمى صمغ عربى جهت تقويت معده و خونريزى معدى و بند آمدن اسهال و معالجه بواسير نافع است . در طب سنتى ايران نوشته اند كه اگر زنى هنگام رگل جوشانده برگ و ميوه تمشك بنوشد در آن ماه از آبستن شدن معاف خواهد بود.
گل من نيز اسهال را بند مى آورد و ضماد برگ من بر روى دكمه بواسير خونى نافع است . ميوه ى من قابض ترين اعضاى من است ، نوشيدن جوشانده ى ريشه من علاوه بر بند آمدن اسهال ، سنگ كليه و مثانه را خرد مى كند. ضماد برگ من ورمها را فرو مى نشاند و كورك و دمل را باز مى كند. و مانع زيادشدن زخم هاى خوره اى است .
ماليدن عصاره ميوه ى من جهت زخم هاى آبدار و چركى نافع بوده ، آنها را خشك مى كند و گل من نيز همين خاصيت را دارد.
ضماد برگ و ساقه هاى نازك من جهت درد بيخ ران و كوفتگى پا كه در اثر ورزش و راه پيمايى عارض شود نافع است . پخته برگ و ميوه من مو را سياه مى كند و خضاب خوبى است و مداومت در استفاده از آن ، مانع سفيد شدن مو مى باشد و اين خاصيت به علت داشتن فلز منگنز است كه در آن زياد بوده و عامل سياهى موى بدن انسان مى باشد.
ميوه من پادزهر سموم حيوانى است و مخصوصا ضد سم مارماهى شاخ دار است . مقدار خوراك عصاره و گل من 9 مثقال است !
من ((رازيانه )) هستم !
اسم من رازيانه است . به من باديان - شمار - شمره - سونف و بسباس هم گفته اند. اعراب مرا معرب كرده رازيانج مى گويند. زادگاه اوليه من ايران و سرتاسر درياى مديترانه و حبشه بوده و اكنون در بيشتر نقاط دنيا كاشته مى شوم . برگ من معطر و طعم آن شيرين و مطبوع است . در بين حيوانات مار به خوردن من علاقه زياد دارد و وقتى مرا مى خورد، چشمهايش براق و درخشان مى شود و روى همين اصل است كه مرا در رديف غذاهاى مخصوص چشم قرار داده اند. ريشه من كه در داروسازى مصرف مى شود، ضخيم و دوكى است . اين ريشه پيشاب آور است . شيره برگ هاى من پوست بدن را قرمز كرده و توليد تاول مى نمايد. بذر من داراى دوازده درصد روغن ، كمى قند - كمى صمغ و چهار تا شش درصد اسانس است و در ماه هاى مهر و آبان مى رسد.
ميوه من بادشكن - مقوى - ضد كر - قاعده آور - زياد كننده ى شير است و شباهت زيادى به خواص انسيون دارد. براى آنكه گاوها شير زيادى بدهند معمولا به آنها مقدارى برگ رازيانه مى دهند و يا بذر آنرا داخل علوفه ى آنها مى پاشند. ريشه مرا به صورت دمكرده 20 در هزار و بذر من به صورت دمكرده ده در هزار مصرف مى شود. آب مقطر برگ مرا اعراب مقوى ((باء)) مى دانند پاك كننده ى مجارى سينه - طحال - كليه و مثانه است و درد آنها را تسكين مى دهد آب مقطر من اگر تازه باشد باز كننده ى ادرار - قاعده آور مخصوصا اگر آنرا با گل گاوزبان بجوشانند - جوشانده بذر من با پر سياوشان و انجير جهت سرفه و تنگ نفس و شكستن باد و تسكين درد پهلو و تهيگاه و قولنج تجويز شده ، از قى و اسهال جلوگيرى مى نمايد. براى معالجه اسهال مى توانيد مرا به همراه زيره ميل نماييد.
جوشانده بذر من با عسل جهت تب هاى كهنه و جلوگيرى از قى و التهاب معده مفيد است . در كتابهاى قديم نوشته اند، هر كس از اول نوروز تا اول تير هر روز يك مثقال از تخم من مخلوط با شكر بخورد، تا آخر سال مريض ‍ نخواهد شد. عصاره ى برگ تازه من جهت التهاب چشم و درمان ورم ملتحمه مفيد است ، و براى اين كار عده اى ساقه مرا نزديك آتش نگاه مى دارند و چون در اثر حرارت آب آن خارج شود، آنرا گرفته و در چشم مى چكانند و چنانچه آب ساقه ى مرا گرفته و خشك كرده و در چشم بكشند، نور و جلاى آن را زياد مى كند. صمغ من در افعال مثل عصاره من است . مقدار خوراك بذر من يك مثقال و مقدار خوراك ريشه ى من دو مثقال مى باشد. انيسون و باديان خطايى هم نوعى از من بوده و خواص آنها شبيه من است . در برگ - ساقه و ريشه من هورمون هاى گياهى ، مخصوصا هورمون زنانه زياد است . به اين جهت شهوت زنان را زياد و از التهاب شهوت مردان مى كاهم و چنانچه شيره مرا به صورت بمالند، ريش را ضعيف كرده و از بين مى برد، و خانم هايى كه ريش در آورده اند، معمولا از اين دستور استفاده مى نمايند.
براى شستشوى چشم مى توانيد از دمكرده بذر من استفاده كنيد، تا چشمانى شفاف و قشنگ داشته باشيد. جوشانده من سياه سرفه را نيز درمان مى كند و ضماد بذر من و كمپرس جوشانده ى آن ورم پستان را باز مى كند. به دخترانى كه به هنگام عادت ماهانه دچار درد شديد مى شوند توصيه كنيد كه حتما از جوشانده ى من استفاده كنند تا درد آنها تسكين و عادت آنها منظم شود. به زنان آبستن كه مى خواهند نوزادشان چشمان شهلا و قشنگ داشته باشد توصيه كنيد كه خوردن بذر مرا فراموش ‍ ننمايند.
من ((شويد)) هستم !
اسم من شويد است . به من شبت - شوت و شود هم مى گويند. من شباهت زيادى به رازيانه دارم ، به اين جهت عده اى به من رازيانه كاذب لقب داده اند و عده اى را عقيده بر آن است كه ما در زمين هاى مختلف مى توانيم به هم تبديل شويم درستى و نادرستى اين عقيده را بايد از متخصصين فن كشاورزى پرسيد. من از ايران تا جنوب فرانسه مى روم . من مقوى معده - اشتهاآور - ضد سم - مسكن دل درد و دردهاى ديگر مى باشم . پيشاب آور و بازكننده ى عادت ماهانه زنان هستم . جهت تنگ نفس سكسكه و ضعف معده و كبد و سپرز مرا تجويز كرده اند. سنگ كليه و مثانه را خرد مى كنم و از قولنج كليوى جلوگيرى مى نمايم و مانع فساد غذا در معده هستم . خوردن من با عسل جهت دفع سموم و كمك بر، قى كردن است . خوردن پخته برگ تازه و خشك من همچنين بذر من جهت پراكنده كردن باد و تسكين درد پشت و مثانه مفيد است . دل بهم خوردگى و قى را نيز تسكين مى دهم ، پختن گوشت با من باعث از بين رفتن كف و بوى زهم آن است .
من داراى ويتامين ((ث )) مقدار زيادى هورمون زنانه هستم و به همين جهت شهوت زنان و شير آنان را زياد مى كنم و شهوت مردان را تسكين مى دهم . در بذر من كه ميوه من است 3 تا 4 درصد اسانس قابل استخراج وجود دارد كه در آن چندين تركيب شيميايى است و نوعى كه در هند به عمل مى آيد، داراى يك تركيب خاص است .
ميوه من داراى اثر محرك و بادشكن است ، مقوى معده و زيادكننده شير است ، و براى رفع سكسكه اطفال تجويز مى شود. ميوه مرا مى توانيد به صورت دم كرده 4 تا هشت در هزار بنوشيد، ولى بهتر است عرق آنرا به صورت آب مقطر گرفته 5 تا صد گرم ميل نماييد. ميوه من مانند تمام بذرهاى خانواده چتريان مقوى معده بوده و در بعضى از كشورها آنرا داخل ادويه كرده ، چاشنى غذاها و ترشى ها مى نمايند و در ايران نيز داخل ترشى هفته بيجار و ترشى هاى ديگر مى شوم .
اسم من ((گندم )) است !
پر از املاح معدنى هستم .
اگر طالب كسب ويتامين هاى گوناگون هستيد، به سراغ من بياييد.
حريره من با شكر و بادام براى خونريزى سينه مفيد است .
براى معالجه كك و مك طبق دستور از من استفاده كنيد.
در فارسى مرا گندم و نيم كوفته ى مرا بلغور نامند. عربى من حنطه است . من اولين خوراكى هستم كه انسان را به سوى خود جلب كردم و بطورى كه در قصص مذهبى آمده است ، براى اولين بار با آدم و حوا گفتگو كرده و نختسين غذايى هستم كه انسان اوليه خورده است : ((پدرم روضه ى رضوان به دو گندم بفروخت - ناخلف باشم اگر من به جوى نفروشم )) - من مهمترين غله اى هستم كه انسان مصرف مى كند و كليه ى مواد شانزده گانه اى كه مورد نياز ماشين بدن انسان است ، در من جمع مى باشد، ولى متاءسفانه وقتى مرا با آسياب هاى بزرگ خرد مى كنيد و با الك هاى خانه ريز الك مى نماييد، دوازده ماده مرا گرفته و دور مى ريزند و به همين جهت است كه آرد سفيد هنرى جز سوختن ناقص ندارد، و در معده ى شما تخمير شده ، توليد يبوست مى كند. برشته و آب پز من دير هضم و نفاخ است ولى آرد من كه با كمى نخاله باشد غذاييت زياد دارد، مشروط بر اينكه خمير آن بر آمده و رسيده باشد. نان فطير و نانى كه آرد آن بسيار نرم شده و در آن مطلقا سبوس نباشد مانند نشاسته دير هضم بوده ، غذاييت چندانى ندارد. من داراى انواع و اقسام بوده و بيش از دو هزار نژاد از من تاكنون ديده شده است .
تركيبات شيميايى
هر چند مواد متشكله من در انواع مختلف فرق مى كند، ولى بطور متوسط درصد قسمت من مواد زير ديده مى شود:
آب 65/13 درصد - سلولز 53/2 درصد - نشاسته و دكسترين 77/66 درصد - مواد قندى 45/1 درصد - مواد معطر 85/1 درصد - مواد سفيده اى و گلوتن 85/12 درصد - چربى 75/1 درصد - ضمنا مقدار كافى املاح معدنى و ويتامين هاى گوناگون داشته و براى انسان غذاى نسبتا كاملى هستم كه تاكنون بدل خوبى براى من پيدا نشده است . علاوه بر مصرف تغذيه ، من داراى اثر درمانى بسيار مى باشم .
اگر آرد مرا بر روى پوست مالش دهيد، التهاب و ورم آنرا از بين مى برم و به همين منظور، از قديم مرا در تسكين التهاب ، باد سرخ بكار مى بردند و براى اين منظور با مقدارى مواد ضد عفونى كننده همراه مى نمودند تا ميكرب آنرا نيز از بين ببرم . در صنعت از آرد من نشاسته مى گيرند. ضماد سوخته ى من با موم و روغن جهت جلاى رخسار بى نظير است - من چاق كننده و مقوى غرايز جنسى هستم ، و بين غذاهايى كه با من ساخته مى شود، سمنو از همه قوى تر است ، پخته من با شكر و بادام به صورت حريره ، چنانكه كم كم خورده شود، درمان خونريزى سينه است . ضماد پخته من با روغن زيتون جهت فروبردن ورمهاى گرم و آب پياز جهت ورمهاى سرد مفيد است ، و با آب گشنيز جهت تحليل ورمهاى گرم و خنازير و غدد مجرب است . پخته من با سكنجبين جهت بثورات آبكى سودمند مى باشد.
در گذشته وقتى سگى انسان را مى گزيد، عوام خمير گندم را بر موضع گزيدگى مى بستند و پس از باز كردن آنرا جلوى سگ مى انداختند. اگر آنرا سگ نمى خورد آنرا دليل هار بودن سگ گزنده مى دانستند. روغن گندم كه از جوشاندن و پختن گندم در روغن زيتون بدست مى آيد. جهت رفع قوبا (زخم هاى جلدى كه منشاء عصبى دارد) مخصوصا قوباى اطفال و همچنين پاك شدن كك و مك و معالجه كچلى و ريزش طبقات شاخى پوست مفيد است .
سبوس گندم
من از الك كردن آرد بدست مى آيم و تقريبا از شانزده عوامل غذايى گندم ، دوازده عامل آن همراه من خارج مى شود و به همين جهت خوردن سوپ من براى اشخاصى كه نان سفيد مى خورند، ضرورى است . جوشانده من درمان سرفه و زكام هاى سخت است . جوشانده ى من كه با عسل شيرين شده باشد، بعد از غذا يبوست هايى را كه منشاء آنها تنبلى كبد و تحريكات روده باشد درمان مى كند. از من مى توان نان سياه هم تهيه كرد، ولى سنگين بوده ترشى معده را زياد مى كند. مبتلايان به زخم معده - سرطان دستگاه هاضمه و آپانديس بايستى از من پرهيز نمايند. خمير گرم كرده ى من در قسمت هاى دردناك بدن كه مربوط به روماتيسم باشد مفيد شناخته شده است . به زنان آبستن توصيه كنيد كه از سوپ من كه داراى املاح كلسيم - فلوئور و سيليس و ويتامين هاى ((ب و پ پ )) مى باشد حتما استفاده كنيد.
جوانه ى گندم
من از خيساندن و سبز كردن گندم بدست مى آيم و موقعى مفيد مى باشم كه اندازه من از گندم زيادتر نشده باشد. من داراى ويتامين هاى ((ب )) و ((اى )) و مواد معدنى هستم - وجود ويتامين هاى ((آ)) و ((پ پ )) يكى ديگر از مزاياى من است .
من داراى 75/40 درصد مواد سفيده اى و سيزده درصد مواد نشاسته ، دوازده درصد سلولز و مقدارى مواد قندى ، و ماده اى به نام فسفوليسيتين مى باشم . خوردن من براى حفظ سلامتى و توليد مقاومت در برابر بيمارى ها توصيه شده است . اگر از خوردن من به علت بدى طعم آن خوشتان نمى آيد، مى توانيد آن را در شير جوشانده و بعد ميل نماييد تا خوشمزه شود.
نشاسته
من كشك گندم هستم . مغذى و كمى قابض مى باشم . سرمه ى من براى منع ريختن مو به چشم و سرمه ى من با شيرزنان و يا سفيده ى تخم مرغ مسكن حرارت چشم و آبريزش آن است . نرم كننده ى سينه - ضد خفقان مى باشم . خوردن پخته ى من با نبات و روغن بادام نيم گرم مانع خونريزى سينه است . گلو را نرم مى كند سرفه و درد سينه را تسكين مى دهد. تنقيه ى آن جهت زخم معده ، و ضماد آن با سركه جهت رفع خناق ورمهاى گرم مخصوصا ورمهاى لثه مفيد است . ماليدن آن با زعفران روى محل نيش حشرات سمى نافع است .
غذاييت آن كم بوده و خوردن آن شهوت را كم مى كند و دير هضم مى باشد.
گلوتن
من يكى از بهترين مواد سفيده اى گندم مى باشم و همانطور كه لانه هاى مومى در كندو، عسل را در خود نگاه مى دارد، من هم در گندم نشاسته را در بر مى گيرم . مبتلايان به مرض قند مى توانند با من نان تهيه كرده ، ميل نمايند.
اين نان فاقد نشاسته و مواد قندى است و به حد كافى نيروبخش مى باشد. براى تهيه من به كارخانه هاى نشاسته پزى كه نشاسته را از گندم مى گيرند مراجعه نماييد.
نان
در فارسى به من نان ، در عربى خبز و به تركى چورك گويند. مرا با آرد تمام غلات مى توان تهيه كرد، ولى امروزه بيشتر با آرد گندم مى سازند.
من داراى انواع و اقسام زياد هستم ، ولى بهترين نوع من آن است كه آرد مرا خوب ساييده و فقط سبوس جمع شده است . نان سفيد كه سبوس آن كاملا گرفته شده باشد، دير هضم و نفاخ بوده و در معده تخمير شده ، توليد يبوست مى نمايد و در اين صورت بهترين درمان آن خوردن نان سياه و نان جو مى باشد.
صد گرم نان سنگك داراى 18 تا بيست درصد آب 5/1 درصد نمك طعام بوده و 259 كالرى حرارت به بدن مى دهد 2/7 درصد مواد سفيده اى نباتى 2/1 درصد چربى و 15 ميلى گرم كلسيم 2/1 ميلى گرم آهن 150 گاما ويتامين ((ب 1)) و مقدارى ويتامين ((پ ب )) و ((اى )) و كمى ويتامين ((كا)) دارم - نيروبخش و مقوى قواى جوانى هستم ، چنانچه به من سياه دانه و يا كنجد بزنند، اشتها را زياد مى كنم و اگر دانه خشخاش به من بزنند، خواب را كمى زياد و عميق مى كنم . نان جو از من سريع الهضم تر است .
اسم من ((خشخاش )) است !
داراى انواع و اقسام مى باشم كه مهمترين آنها خشخاش سفيد - خشخاش سياه - خشخاش منشور - خشخاش زبدى و خشخاش شاخى است .
خشخاش سفيد
از بين انواع خشخاش تنها من كه خشخاش سفيد نام دارم اهلى و بستانى شده و كشت مى شوم . و طبق تحقيقاتى كه به عمل آمده كشت من در ايران از قرن نوزدهم شروع شده و قبل از آن در ايران كاشتن من معمول نبوده ولى از زمان تسلط اعراب بر ايران مختصرى از شيره اش از خارج به ايران وارد شده است . گل بوته من كه به گل شيطان معروف است سفيد و با خطوط الوان بسيار زيبا و ديدنى است . دانه هاى كوزه من به الوان سفيد - زرد - قهوه اى و سياه ديده مى شود و طبق مقررات داروسازى روغن خشخاش را فقط بايستى از دانه هاى سياه گرفت ولى در صنعت رعايت اين اصل نمى شود. شيره اى كه از كوزه من مى گيرند نامش افيون مى باشد كه بدون جهت به ترياك معروف شده و بعدا در جاى ديگر خود را به شما معرفى كرده زيان خود را شرح خواهد داد، دانه هاى من 25 درصد روغن دارد و اين روغن در داروسازى و صنعت مصرف مى شود. به كوزه خشك كرده من كوكنار مى گويند. كبسول مرا هنگامى كه رنگ آن شروع به زرد شدن كرد چيده و خشك مى كنند. كوكنار مسكن و آرامبخش است ، جوشانده آن بطور غرغره در مورد گلودرد و سينه درد تجويز مى شود و تنقيه اين جوشانده در مورد اسهال خونين بكار مى رود. خوردن دانه هاى من حركات دودى معده را تقويت كرده و نفخ را از بين مى برد. در استعمال داخلى كوكنار بدون دانه به صورت دمكرده يك درصد بكار مى رود.
خشخاش سياه
معنى كلمه خشخاش سياه در كتب قديم و جديد با هم فرق كلى دارد. در كتب جديد كه ترجمه ى كتب اروپائى است خشخاش سياه به نوعى خشخاش سفيد اطلاق مى شود كه رنگ دانه هاى آن سياه است ولى در كتب قديمى ايران خشخاش سياه به گياه اطلاق مى شد كه با خشخاش سفيد فرق كلى داشت . خشخاش سياه داراى گلى است سرخ و آتشين كه مانند لاله داغ دار بوده و شباهت زيادى به گل شقايق دارد و روى اين اصل عده اى آنرا نوعى شقايق مى دانند. اين نوع خشخاش تاكنون اهلى و بستانى نشده و تنها در دامنه ى كوه البرز به عمل مى آيد و در جاهاى ديگر كمتر ديده شده است و به موجب يك افسانه ى قديمى كشت آنرا به سيمرغ نسبت مى دهند و مى گويند چون سيمرغ نگهدارى و تربيت زال نريمان را عهده دار شد آنرا كاشت و راه گرفتن نوشدارو را از شيره كوزه آن به او آموخت تا در موقع لزوم جان نوه ى خود را از مرگ نجات دهد ولى متاءسفانه پس از مرگ سهراب به دست رستم رسيد.
برگ خشخاش سياه از خشخاش سفيد خشن تر و كلفت تر و دندانه هاى اطراف آن بيشتر است .
از كوزه من چنانچه قبلا شرح داده شد نوشدارو مى گيرند كه سابقا كلمه ترياك منحصرا به آن اطلاق مى شد و حالا ترياك سياه خوانده مى شود دانه هاى كوزه من برخلاف دانه هاى خشخاش سفيد خوراكى نيست و تنها مصرف دارويى دارد. برگ يا تخم و شيره من در همه احوال از خشخاش ‍ سفيد قوى تر و موثرتر است . جهت رفع حرارت جگر و سيلان رحم مفيد است جوشانده ريشه گياه من كه به نصف برسد جهت عرق النساء (سياتيك ) تجويز مى شود.
خشخاش منشور
از آن جهت مرا منشور نامند كه برگ و گل من زود مى ريزد - من نوعى خشخاش وحشى و بيابانى هستم برگ من شبيه برگ رازيانه وتر تيزك است برگ من زبر و مايل به سفيدى است كوزه من كوچك شبيه شقايق است خاصيت تسكين دهنده و آرام بخش من از ترياك سياه كمتر زرد بيشتر است در اطراف من و برادرم خشخاش زبدى هنوز مطالعات جديد به عمل نيامده و بعيد نيست كه همانگونه كه امروز نوشداروى ترياك سياه اهميت پيدا كرده است ما دو برادر يك روز شهرت جهانى پيدا نماييم .
خشخاش زبدى
زبد به فتح زا و با به معنى كف دريا است و چون جميع اجزاى من سفيد و ستك مانند كف دريا مى باشد به من خشخاش زبدى گفته اند. جميع اجزاء من قى آور و مسهل قوى مى باشند - استنشاق جوشانده من جهت پاك شدن دماغ و خوردن آن جهت دفع بلغم مفيد مى باشد. بذر من تا 5/2 گرم جهت اسهال بلغم تجويز شده و زيادتر از آن سمى و كشنده مى باشد.
خشخاش شاخى
اسم من خشخاش شاخى است و اعراب خشخاش مقرن گويند و در زبان فرنگى به من خشخاش كرنو گويند. جوشانده من با آب عسل ضد عفونى كننده جلدى است و خوردن آن ضد عفونى كننده معده بوده و اخلاط آنرا بوسيله قى و اسهال خارج مى كند. سرمه گل من با روغن زيتون جهت پاك كردن چشم از چرك مفيد است . خوردن يك مثقال از بذر من مسهل بسيار قوى بوده و جوشانده ى ريشه من جهت پاك شدن كبد و عرق النساء سودمند مى باشد.
من نوشدارو يا ترياك سياه هستم
من همان نوشداروى افسانه اى هستم كه آنرا كيكاوس براى رستم فرستاد كه فرزند خود را با آن معالجه كند، ولى متاءسفانه پس از مرگ سهراب رسيد. اسم ديگرم ترياق است ، اسم اصلى من ((ترياك سياه )) است و با ترياك زرد كه آنرا از خشخاش سفيد مى گيرند فرق بسيار دارد. مرا از تيغ زدن كوزه ى خشخاش سياه مى گيرند كه بطور خودرو در دامنه ى كوه هاى بلند مخصوصا دامنه ى البرز به عمل مى آيم و تا كنون اهلى و بستانى نشده بوته ى مرا كشت نمى كنند. شيره من قابل كشيدن نيست و فقط بطور خوراكى و به صورت قطره و ضمادهاى ماليدنى قابل مصرف است . در شيره ى من برخلاف افيون ، مرفين وجود ندارد، بلكه ماده ى عامله ى من تبائين مى باشد كه با آن مى توان تركيباتى ساخت كه هزار برابر مرفين قدرت تسكين دهنده داشته باشد و به همين جهت در قرون گذشته كه داروهاى مسكن و آرامش بخش وجود نداشت من داراى اهميت بسيار بوده و به نام نوشدارو در گنجينه ها نگاهدارى مى شدم و هنوز هم هيچ يك از مواد مخدر و مسكن و آرام بخش ارزش مرا ندارد. قدرت تسكين دهنده ى من از همه آنها بيشتر و ضرر آن از همه كمتر است ، گياهان من شباهت زيادى به بوته ى خشخاش سفيد دارد. به علت شباهت زياد گل من به گل شقايق عده اى هم گياه مرا با آن اشتباه مى كنند. بارى چنانچه كشت شود، قلم بزرگى از صادرات كشور را تشكيل خواهد داد. من بهترين خواب آور و قوى ترين مسكن هستم ، مهمترين استفاده اى كه مى توان از وجود من نمود همانا معالجه معتادين به ترياك و هروئين است . مداومت و زياده روى ازمن براى درمان تنگ نفس و تب هاى مزمن و رفع اسهال و درمان زخم معده مفيد بوده براى رفع غم و اندوه و ضعف قلب و مقاومت در برابر آلام و سرما و گرماى شديد تجويز مى شوم . سابقا در موقع كشيدن دندان و تسكين درد قولنج از من استفاده مى كردند. مقدار خوراك من حداكثر نيم گرم در شبانه روز است و زياده بر آن خطرناك و كشنده است .
اسم من ((گردو)) است !
اسم من گردو است ، به من گردكان هم مى گويند و اعراب مرا جوز مى نامند. من از قديم به حالت وحشى در آسياى صغير، ايران و ژاپن روييده و امروزه در تمام دنيا كاشته مى شوم . عده اى زادگاه اوليه مرا فقط ايران مى دانند. ميوه ى من گرد است ، اما هر گردى گردو نيست . برگ درخت من داراى بوى مخصوصى است كه در حالت تازه عطر آن بيشتر است . داراى طعمى تلخ و قابض بوده و به آسانى رنگ سبز خود را از دست داده ، و قهوه اى مى شود. لذا در صنعت دارو سازى دستور داده اند كه برگهاى مرا در ماه هاى خرداد و تير چيده و به صورت قشر بسيار نازكى پهن كنند تا بدون زير و رو كردن خشك شود و براى اين كار بايد كوشيد تا برگ هاى سالم و كاملا سبزرنگ را چيده و از جمع آورى برگ هايى كه خود بخود ريخته اند، خوددارى شود. چنانچه به دستور فوق برگ درخت من خشك شود، رنگ سبز و عطر مخصوص خود را حفظ خواهد كرد. برگ درخت من داراى مقدارى عطر - يك ماده ى تلخ - مقدارى صمغ و مواد مازويى است . جوشانده ى برگ من در معالجه بيماريهاى جلدى بكار مى رود. و همچنين شستشوى با اين جوشانده ترشحات بى رنگ زنانه را از بين مى برد و نيز به صورت غرغره در گلو درد و ورم لوزه و غيره مصرف دارد. مبتلايان به خنازير و جوشهاى عصبى مى توانند در حدود سيصد گرم جوشانده ى برگ مرا در وان حمام بريزند و بدن خود را شستشو دهند.
لانه ى سگها و گربه هاى خانگى را با برگ من فرش كنيد تا كك ، ساس و كنه به خانه ى آنها راه پيدا ننمايند. اگر در زيرزمين يا اتاق يا رختخواب شما به عللى حشرات رخنه كرده اند، با ريختن برگ من آنها را از بين ببريد و در كمد لباس خود از برگ و پيوسته سبز من بريزيد تا لباس هاى شما بيد نزند. اگر دست شما زياد عرق مى كند، و هميشه نمدار است ، آنرا با جوشانده ى برگ يا پوست سبز ميوه ى من بشوييد و بعد به آن كمى پودر بزنيد تا اين عيب برطرف شود.
براى معالجه جرب و اگزماى آبدار، برگ درخت مرا با پوست درخت بلوط بجوشانيد و از بخور آن روى محل زخم استفاده كنيد.
اگر در انبار شما مورچه رخنه كرده و مى خواهيد از شر آن خلاص شويد، يا برگ مرا در آنجا بريزيد و يا از آب جوشانده آن بپاشد و يا آب جوشانده ى آنرا در سوراخ لانه ى مورچه ها بريزيد. اگر مى خواهيد لانه ى زنبور را خراب كنيد و يا مى خواهيد عسل از كندو بيرون بياوريد، براى آن كه مورد هجوم زنبورها واقع نشويد، كافى است دست و صورت خود را با آب برگ يا لفافه ى سبز ميوه ى من آغشته كنيد.
اگر باغچه شما داراى كرم هاى قرمز شده و مى خواهيد آنها را فرارى دهيد، يا براى خوراك بلبل يا صيد ماهى بگيريد، كافى است مقدارى از جوشانده ى برگ يا لفافه سبز ميوه من در آنجا بپاشيد و ببينيد چگونه اين كرم ها از زمين بيرون آمده و فرار مى كنند.
جوشانده برگ و لفافه سبز ميوه من تنها يك داروى ضد حشره نيست ، بلكه يك داروى ضد عفونى كننده و درمان امراض جلدى از قبيل اگزما و كچلى است و به علاوه كك و مك - زگيل و پينه دست و پا را از بين مى برد و از ريزش مو و طاسى جلوگيرى مى كند و به موهاى سفيد، رنگ خرمايى مى دهد. خوردن آن كرم هاى معده را از بين مى برد. براى تسكين درد دندان كافى است يك تكه از لفافه سبز ميوه من با يك برگ مرا بجويد. براى درمان كرم روده آن را بجويد و آب آنرا فرو بريد. دمبرگ جوان مرا روى ميخچه - زگيل و پينه هاى دست و پا بماليد تا برطرف شوند.
درخت من يك درخت زيبا و بزرگ و سايه گستر است ، ولى من به شما توصيه مى كنم كه هيچگاه زير سايه درخت من نخوابيد، چه روز باشد و چه شب و اين به علت جوهر فرارى است كه در چوب ، برگ ، ميوه و صمغ درخت من موجود بوده و دائما در هوا منتشر مى شود و چه بسا اشخاصى كه شب در زير درخت من خوابيده و صبح وقتى از خواب بيدار شده اند، عقل و حواس خود را از دست داده اند.
چوب درخت من از چوبهاى محكم و قيمتى است و از قديم در صنعت نجارى ، منبت كارى ، آبنوس كارى و ساختن لوازم لوكس و قنداق تفنگ بكار رفته است . چوب درخت مرا هرگز موريانه نمى خورد. براى معالجه اسهال خونى كافى است پنجاه گرم لفافه خارجى ميوه مرا در يك ليتر آب جوشانده و تنقيه نماييد.
شستشو با اين آب ترشحات بى رنگ زنانه و خارش مهبل را برطرف خواهد كرد. لفافه خارجى ميوه يا برگ سبز مرا بكوبيد و روى محل درد بماليد فورا درد آن ساكت خواهد شد. اگر برگ يا لفافه ى سبز خارجى ميوه مرا خوب ساييده و با مقدارى زنگ آهن مخلوط كنيد، خضابى بدست مى آيد كه رنگ آن ثابت بوده ، و با دوام است و چون آنرا با زنگ آهن و سركه بپزيد، و يك هفته در آفتاب گذشته هر روز به هم بزنيد خضابى خوشرنگ بدست مى آيد. مسواك كردن با پوست سبز من يعنى ماليدن آن بر دندان مقوى لثه بوده ، و دندان را سفت مى كند و چون پوست ريشه مرا در روغن زيتون بجوشانند تا له شود، ضماد آن جهت بواسير و امراض تهيگاه بسيار مؤ ثر است . چكاندن آب برگ من كه كمى آن را گرم كرده باشند، در گوش درد آنرا تسكين مى دهد و چرك آن را بيرون مى آورد. رب پوست سبز من كه با عسل و يا شيره انگور ترتيب دهند، جهت ديفترى و زخم هاى گلو و دهان و خون آمدن از بن دندان و سستى آن نافع است ، ضماد پوست تازه ى من با حنا جهت صداع مزمن و آبريزش بينى مفيد است . و چون آن را بر محل دردهاى رماتيسمى - نقرس و امثال آن بگذارند، درد آنرا تسكين مى دهد و اگر خاك اره چوب مرا با سركه مخلوط كنيد و آنرا بر صورت بكشيد، رنگ رخساره را باز و گلگون مى نمايد. اگر خاك اره مرا در روغن زيتون خيس ‍ كنند و بر سر بمالند، شوره را از بين مى برد و مانع پيدايش شپش در آن خواهد بود.
حال اجازه دهيد تهيه يك نوع نوع خضاب عالى را كه سوختن آن در گذشته جزو اسرار بوده ، براى شما شرح داده و از آن سر بزرگ پرده بردارم .
در فصل پاييز در يك ليتر روغن زيتون در حدود صد گرم مازوى كوبيده ريخته و آنرا بجوشانيد و بعد صاف كنيد. صاف شده مرا در يك شيشه بريزيد، بعد پاى درخت مرا كنده ريشه سخت آنرا ببريد و آن قسمت كه متصل به درخت است در شيشه فرو كنيد، بطوريكه سر آن داخل روغن شود، ولى به ته شيشه نرسد. بعد دهانه شيشه را با خمير يا موم محكم بسته روى شيشه خاك بريزيد و بگذاريد تا سال ديگر در آنجا بماند. موقعى كه درخت من ميوه داد، خاك را كنارزده و شيشه را بيرون بياوريد. در آن شيئى شبيه مركب غليظ يا بهتر بگويم شبيه مغز مداد درست مى شود. اگر شانه را به اين جسم كشيده و سر را با آن شانه كنيد موى سفيد را سياه كرده و به آن رنگى ثابت و براق مى دهد كه به آسانى پاك نمى شود.
صمغ درخت من زخم هاى عفونى و پليد را مداوا مى كند، مرهمى از آن درست مى كنيد و هنر آنرا ببينيد. مقدار كمى از اين صمغ را در حفره ى دندان كرم خورده بگذاريد و ببينيد چگونه درد آنرا ساكت كرده ، و از پيشرفت پوسيدگى دندان جلوگيرى مى كند. پوست سخت من ، يعنى پوستى كه بين لفافه و مغز وجود دارد نيز خالى از فايده نيست . اگر گوگرد كوبيده ى آنرا روى زخم هاى آبدار بپاشيد آب آنها را جمع و جراحات آن ها را تخفيف مى دهد، خوردن يك قاشق چايخورى از آن خونريزى معدى را معالجه مى كند و قطره قطره آمدن ادرار را درمان مى نمايد. حمول آن در طى طب سنتى ايران جهت خونريزى رحم تجويز شده است .
اگر چهار تا هشت گرم پوست ريشه مرا بجوشانيد، و آب آنرا بعد از غذا بنوشيد، فضولات معده و اخلاط ليزابه آن خارج شده ، شكم درد رامعالجه مى كند.
ميوه ى من كه به چهار مغز معروف است ، سرشار از ويتامين هاى ((آ)) - ((ب )) و ((اى )) و از همه مهمتر ويتامين ((اف )) است و املاحى مثل آهن - فسفر - روى و مس دارد، و نيز داراى پنجاه درصد روغن بوده و يكى از داروهايى ضد مرض قند به حساب مى آيد. مغز من بسيار لطيف و ملين است ، به هضم غذا كمك مى كند و عشق را زياد مى كند. قواى جوانى را تجديد مى كند. معده را تقويت و از تخامه كردن جلوگيرى مى نمايد. قواى دماغى و نيروى تفكر و تعقل را تقويت مى كند، مخصوصا اگر همراه با انجير خورده شود. من نانخورش خوبى براى پيران و جوانان هستم . وجود ويتامين ((اف )) در من گوهر گرانبهايى است كه در كمتر ميوه اى ديده مى شود. كمبود اين ويتامين در مبتلايان به مرض قند بيشتر ديده مى شود و سبب بثورات جلدى است كه در اثر مزمن شدن بدل به كفگيرك خواهد شد. من به علت داشتن اين اكسير گرانبها كه به صورت روغن است ، امراض ‍ جلدى را معالجه و درمان مى كنم و نسيان را از بين مى برم و مرض قند را معالجه مى كنم ، مبتلايان به مرض قند اگر خوردن روغن خود را به روغن من منحصر بكنند، نتايج عالى خواهند گرفت .اگر به سلامتى خود و اطفال خود علاقه داريد، هميشه بطور صبحانه نان و پنير و مغز گردو ميل نماييد. به اطفال خود ساندويجى از نان و پنير و مغز گردو بدهيد و اگر مقدارى سبزى هم به آن اضافه كنيد يك غذاى بسيار مفيد براى آنها خواهد بود. مغز من به علت داشتن املاح روى ، نه تنها به فعاليت ويتامين هاى خود مى افزايد، بلكه ويتامين هاى غذاهاى ديگر را كه همراه مغز من خورده شوند، وادار به فعاليت مى نمايد، و به همين جهت است كه توصيه كرده اند هميشه مغز مرا همراه با پنير و سبزى ميل نماييد. مغز من به علت داشتن املاح مس ، بهترين دارو جهت جلوگيرى از ترشحات بى رنگ زنانه و خارش مهبل است ، و از تركيدن پوست بدن هنگام آبستنى و بعد از زايمان جلوگيرى مى كند.
هرگز روغن مرا در ظرف مس سفيد نشده نريزيد. زيرا با آن قابل تركيب است . در كتب قديم ايران نوشته اند اگر مغز گردو را با روغنى كه تند شده و طعم آن برگشته است بجوشانند، تندى آن از بين مى رود. خوردن مغز من دل به هم خوردگى و درد آن را برطرف مى كند و براى زخم معده خوب است .
اگر مغز مرا با زيره سياه كرمانى نرم ساييده ، و با عسل مخلوط كرده ، و در حمام بر سر و بدن فالج بمالند، و بگذارند در حمام گرم بماند تا عرق كند، نتيجه ى خوبى خواهد داد، و با همين دستور، درد مفاصل و پا درد را مى توان معالجه كرد. ضماد مغز تازه من و ماليدن آن جهت پاك شدن كك و مك و معالجه جوشهاى عصبى و عروقى اطفال نافع است . ماليدن مغز كهنه و سياه شده ى من جهت زخم هاى كهنه و پيچدگى و تمدد اعصاب و تشنج و ترك هاى دست و پا كه در اثر سرماخوردگى و خستگى ايجاد شده تجويز شده است . و نيز براى جلوگيرى از ريزش موى بدن و ورم پستان توصيه كرده اند. اگر مغز كهنه مرا بسوزانيد و سوخته آنرا روى زخم كچلى بماليد آنرا درمان مى كند. چون مغز من به علت داشتن روغن لطيف بوده و زود تند مى شود، زياده روى در خوردن آن باعث ورم و جوش در سقف دهان و لوزتين خواهد شد. به اين جهت توصيه شده است كه هميشه پس از خوردن مغز من ، دهان را با آب ساده بشويند و يا بعد از آن يك ميوه ترش ‍ ميل نمايند. زياده روى در خوردن مغز كهنه من ، كرم كدو را از بين مى برد و چون رنگ آن برگشته و تند شود، خوردن آن سمى و خطرناك است ، و پادزهر آن قى كردن و خوردن غذاهاى ترش است . مرباى من با عسل جهت چاق شدن و تحريك شهوت مؤ ثر است ، ترشى مغز من ضعف معده را بر طرف مى كند. در هواى سرد بدن خود را با خوردن من گرم كنيد، تا مبتلا به سرماخوردگى نشويد. خوردن من با انجير و اسفند پادزهر است ، ضمنا مغز من جهت امراض جلدى مفيد است ، و كشيدن آن به چشم مانع ريزش آب مى باشد.
اسم من ((بابونه )) است !
من ، معده را تقويت مى كنم .
گل من ضد عفونى كننده است .
برگم غذا را لطيف و زود هضم مى كند.
اعصاب را قوى كرده ، سم را از بدن دفع مى كنم .
تنگ نفس را شفا داده ، سنگ هاى مثانه را از بين مى برم .
اسم من بابونه است و اعراب آن را معرب كرده و بابونج گويند. داراى انواع و اقسام مى باشم . بطورى كه علاوه بر بانونه ى معمولى و اقحوان يك نوع ديگر من به نام بابونه ى رومى است كه در ايران تاكنون كاشته نشده و خواصى را كه بعضى از مترجمين به من نسبت داده اند مخصوص آن نوع مى باشد.
بابونه ى معمولى
من بابونه ى معمولى هستم كه نوع بستانى و پرورش يافته ى من در پلو آش - كوفته و خورش ها بكار مى رود.
از گل من در رنگ كردن مو استفاده مى كنند، زيرا جوشانده ى گل من موهاى بلوطى را خرمايى و خرمايى را طلايى مى كند و موهايى كه با گل من رنگ مى شوند زيبا، شفاف و درخشنده خواهند شد. مخصوصا اگر با گل ريواس ‍ و ترشى آن مخلوط شود. نوع وحشى و خودروى من در كنار جاده ها و اراضى غير مزروع بيشتر نقاط ايران و اروپا ديده مى شود. گلبرگ هاى من سفيد رنگ بوده و در اطراف نهنج زرد رنگى قرار گرفته اند. گلبرگها زبانه اى و نهنج آن شامل لوله هاى زرد رنگ است . گلهاى مرا در فاصله ارديبهشت تا مهرماه چيده و خشك مى نمايند. گلهاى من داراى 20 تا 36 درصد اسانس ‍ است كه زنگ آن ابتدا آبى تيره بوده ، و به تدريج سبز و قهوه اى مى شود. در اين اسانس چند تركيب شيميايى و يك نوع الكل و مقدارى تانن همراه با يك ماده ى تلخ ديده مى شود.
من مقوى معده و مسكن دردهاى آن مى باشم . اسانس گل من داراى اثر ضد عفونى كننده و خوردن آن موجب زياد شدن گويچه هاى سفيد خون است . گلهاى مرا مانند چاى دم كرده مى نوشند. اين جوشانده التهاب معده را از بين مى برد و زخم ها را التيام مى دهد.
برگ من غذا را لطيف و زود هضم مى كند. من مقوى دماغ و اعصاب و شهوت بوده ، و ضد عفونى كننده و خوردن آن موجب زياد شدن گويچه هاى سفيد خون است . گلهاى مرا مانند چاى دم كرده مى نوشند. اين جوشانده التهاب معده را از بين مى برد و زخم ها را التيام مى دهد.
برگ من غذا را لطيف و زود هضم مى كند. من مقوى دماغ و اعصاب و شهوت بوده ، و ضد سم مى باشم . ادرار، شير و عرق را زياد مى كنم و قاعده آور مى باشم . من امراض دماغى و سردرد را تسكين مى دهم و آبريزش بينى را از بين مى برم من در از بين بردن بقاياى ورم ملتحمه اثرى نيكو دارم . بادشكن ، مخصوصا محلل ورمها مى باشم . تنگ نفس را شفا مى دهم . يرقان را درمان مى كنم . براى درد سينه و جگر مفيد مى باشم . كيسه ى صفرا را باز مى كنم براى بازشدن عادت ماهانه ى زنان و رحم و تحليل ورم آنها سودمند مى باشم . ورم بيضه را نيز برطرف مى كنم . اثر من در خرد كردن سنگ هاى مثانه و خارج كردن مشيمه ((پرده اى كه جنين در آن است )) و دفع عفونت سودا و بلغم و تب هاى عفونى و قولنج روده حتمى است . براى بازشدن عادت ماهانه ى زنان نيز تجويز شده ام ، و براى اين كار نشستن در جوشانده من هم مؤ ثر است .
بخور پخته من با سركه جهت رفع آبريزش چشم مفيد است . جويدن برگ و ساقه ى من جهت جوشهاى دهان و شستن چشم با آب پخته ى من جهت درد چشم نافع است . دود من حشرات را فرار مى دهد. مقدار خوراك من تا 15گرم است . ريشه من قوى تر از آن بوده و مقدار خوراك آن پنج گرم مى باشد. چنانچه گل مرا در چهار برابر روغن زيتون خيس كرده ، در آفتاب بگذارند و هفته اى يك مرتبه روغن آنرا تجديد كنند و يا آنكه آنرا با مقدارى آب بجوشانند تا روغن بماند و آب تبخير شود و بعد صاف كنند، روغنى بدست مى آيد كه معروف به روغن گل بابونه است . اين روغن ورم را فرو مى نشاند و زخم هاى چركى و آبكى را خشك مى كند. ترك پوست را كه در اثر سرما باشد معالجه مى كند. چكاندن اين روغن در گوش درد آنرا ساكت مى كند. سرخ شدن دست و پا را مى توان با ماليدن روغن من برطرف كرد، جوشانده ى من درد قاعده ى دختران را تسكين مى دهد و عادت ماهانه را مرتب مى كند.
حالا اجازه دهيد ساير انواع من خود را به شما معرفى كنند.
اقحوان
اسم من ((اقحوان )) است ، به من درخت مريم - بابونه ى گاوى هم مى گويند. نوع بزرگ من كه فرنگى ها به آن بابونه ى بزرگ مى گويند، و در اكثر نقاط ايران مخصوصا در شمال و فارس زياد مى رويد. در لاهيجان - گنج نامه ى تبريز هم زياد ديده مى شود. تمام قسمت هاى من داراى اسانس و عطر است و خواص من شبيه بابونه ى رومى است كه در اروپا مى رويد و در ايران ديده نشده است ، عده اى كافوريه را نيز نوعى از من مى دانند. بوى من كمى نامطبوع و تلخ است ، گل من به رنگهاى زرد و قرمز ديده مى شود و تنها گلهاى زرد مورد استفاده است . من چاق كننده و نيروبخش مى باشم . كيسه ى صفرا را باز مى كنم و عرق را زياد مى نمايم . خون را پاك مى كنم و خون منجمد شده در مثانه و تهيگاه را از بين مى برم ، خوردن من براى زنان باردار خوب نيست ، زيرا ممكن است باعث سقط جنين شوم . سنگهاى داخلى را خرد كرده و از بين مى برم ، و داراى اثر ضد سم مى باشم . جهت درد مثانه ، ورم طحال ، استسقاء و قراقرمعده و قولنج تجويز شده ام و با نمك مسهل خواب است ، در طب سنتى ايران ، جهت رفع بى خوابى پيران دستور داده اند كه هر شب مقدارى اقحوان و جومقشر و بابونه را مخلوط كرده و در آب شيرين بجوشانند و كمى روغن ايرسا داخل آن كرده ، بر سر بمالند تا خواب آورد و چون خوردن من توليد قى صفراوى مى كند، براى ماليخوليا و غش زياد توصيه شده ام . خوردن هر روز يك مثقال از ريشه من جهت سرگيجه مفيد مى باشد. سرمه خشك شده من جهت تقويت طبقات چشم مفيد بوده ، جهت رفع تاريكى آن مفيد است ، آبريزش چشم را برطرف مى كند و اين خاصيت بيشتر در نوع كوچك من است .
ايرسا ريشه بنفشه رنگين كمانى است كه خود را بعدا به شما معرفى خواهد كرد.
اقحوان كوچك
نوع كوچك مرا در فارسى ((بهار)) گويند و فرنگيها به آن بابونه ى كاذب لقب داده اند. خوردن آن جهت تنگ نفس و خونريزى سينه و خوردن يك مثقال بر آن با سكنجبين و نمك جهت تنگ نفس ، اسهال و سودا و از بين بردن خون منجمد سودمند مى باشد. خوردن يك مثقال گل خشك من با سكنجبين جهت درمان تنگ نفس و زياد شدن اشتها و خوشبو كردن معده مفيد مى باشد و خوردن پنج گرم آن جهت باز شدن ادرار، عروق و رفع قولنج نافع است . خوردن جوشانده برگ من با آب عسل ، ادرار را فوق العاده زياد مى كند و محلل خون منجمد در معده و مثانه است و درد آن را تسكين مى دهد و چون همراه با گل من مصرف شود، سنگ مثانه را خرد و قولنج كليوى را باز مى كند و حمول آن قاعده آور و مقوى رحم است . شياف آن جهت از بين بردن دكمه هاى بواسير تجويز شده است . نشستن در آب جوشانده ى آن ، سختى رحم را از بين مى برد. ضماد جميع اجزاى من جهت درمان بادسرخ ورمهاى گرم و سرد و نيز جهت ترميم ترك پوست و معالجه زخم هاى بدخيم بسيار سودمند مى باشد و زياده روى در خوردن من باعث سردرد و سرگيجه و سنگينى سر است و ضماد گل و برگ من جهت نيكويى رنگ رخسار مفيد مى باشد.
من ((حسن لبه )) هستم !
فارسى من ((حسن لبه )) است و در كتاب هاى قديم از من به نام ((حصنى لبان )) ياد شده است . فرنگى ها و داروسازان به من ((پژ آن )) مى گويند. من يك ماده ى صمغى هستم بابوى معطر كه در اثر شكاف در تنه درختانى بيرون مى آيم كه در عربى به آنها ((ضروف )) و در زبان فرنگى ((استيراكس )) گويند. اين درختان مخصوص نواحى حاره و استوايى بوده ، و در عربستان ، آفريقا و هند و مالزى به عمل مى آيند. در جنوب ايران نيز كشت آن ها امكان پذير است .
تركيبات من بر حسب نوع گياه و منشا توليد آنها فرق مى كند و به دو دسته تقسيم مى شود، اول نوع سيامى كه در حدود 39 درصد مواد عطرى و 5/1 درصد وانيلين دارد. دوم نوع سوماترايى كه داراى 26 تا 35 درصد مواد عطرى و چند ترشى است .
من مقوى قلب و باعث سرور و شادمانى هستم ، چه به صورت خوراكى مصرف شوم ، و چه از بخور من استفاده كنند. من داراى اثر خلطآور هستم و در مورد نزله و برونشيت مزمن و ضد عفونى كردن مجارى تنفس تجويز شده ام . در مصارف خارجى بهترين التيام دهنده ى زخم ها و بند آوردن خون بوده ، و معمولا بعد از كشيدن دندان از تنتور من استفاده مى كنند.
ماليدن من بر سر و پيشانى ، آبريزش چشم و بينى را كم مى كند. چكاندن محلول روغنى من ، درد گوش را تسكين مى دهد. خوردن من جهت تقويت معده و درمان پيچش شكم مفيد است . شستشو با من جهت تقويت مو و جلوگيرى از ريزش آن نافع است . مقدار خوراك من نيم تا دو گرم است ، و بيشتر به صورت تنتور مصرف مى شوم .
من ((شقايق )) هستم !
در زبان فارسى به بيش از پنجاه نوع گياه كه رنگ گلبرگهاى آن قرمز بوده و ميان آنها سياه و داغدار است و از خانواده هاى مختلف مى باشند شقايق ، لاله و آلاله مى گويند ولى از نظر علمى چه در كتب جديد و چه در كتاب هاى داروسازى قديمى ، هريك اسمى جداگانه و مشخص دارند و ما در اينجا به شرح چند نمونه ى از آنها قناعت مى نماييم .
******************
زبان خوراكيها جلد اول
دكتر غياث الدين جزايرى
- ?? -
شقايق پيچ
به من شقايق پيچ و ياسمن بيابانى گويند. در كتابهاى قديم به من طيان و غشبة النار مى گفتند. فرنگى ها به من ((كله ماتيت )) گويند و در كتب جديد گياه شناسى در خانواده ى آلاله ها قرار دارم . گياه من مانند لبلاب و پيچك بالا رونده است ، شيره برگ هاى من پوست بدن را ملتهب و قرمز مى كند.
بوييدن گل من جهت درد شقيقه نافع است . در طب سنتى ايران از من براى معالجه سرطان استفاده مى كردند.
در بعضى از كتب از من به اسامى تراح ، قلعه و قليماتس هم ياد كرده اند.
عصاره ى من براى معالجه فلج و بى حسى مفيد است و براى درمان سرفه ى كهنه تجويز مى شوم . ضماد برگهاى من براى معالجه سياتيك فقط براى يك دفعه تجويز شده است . مشروط بر اينكه ، قبل از زخم شدن آنرا بردارند. ماليدن آن با سركه آن هم براى يك دفعه جهت معالجه طاسى تجويز شده است ولى نبايد تكرار شود.
ماليدن من جهت پاك كردن كك و مك و برس هم توصيه شده است . مضمضه جوشانده برگ و شاخ من براى تسكين درد دندان مفيد است . مقدار خوراك گل من جهت سرفه كهنه - تنگ نفس و بى حسى مزمن و لغوه 5/2 گرم مى باشد و پنج گرمك آن خطرناك است . يك نوع ديگر من در آذربايجان روييده و گل هايى به رنگ كبود دارد. غشبه مغربى هم نوعى از من است .
شقايق النعمان
فارسى من لاله ى سرخ است ، به من لاله ى داغدار - اشك خونين هم مى گويند و در كتب طبى قديم مرا شقايق نعمانى لقب داده اند. در وجه تسميه من به نعمان روايات مختلف است ، عده اى مى گويند كه چون برگهاى من به رنگ خون است و نعمان نيز به معنى خون آمده ، از اين جهت مرا شقايق نعمانى خوانده اند.
عده اى ديگر مرا به نعمان بن منذر منسوب كرده و مى گويند كه چون او مرا زياد دوست داشت و در اطراف قصر خود كاشته و از گلبرگهاى من براى خضاب استفاده مى كرد، اين نام به من داده شده است .
گياه من در برگ - گل و دانه شبيه خشخاش است . با اين فرق كه در همه چيز كوچكتر و دانه هايم ريزتر است .
رنگ من منحصرا سرخ است و در قاعده ى آن لكه هاى سياه رنگ ديده مى شود و به همين جهت است كه عده اى مرا با لاله اشتباه كرده و حتى عده اى از مترجمان فرنگى توليپ را شقايق نعمانى تصور كرده اند و اين اشتباه است .
شقايق النعمان را به زبان تركى ((كوكليكو)) مى گويند و همچنين بعضى از مترجمين ((آنمون )) را شقايق النعمان ترجمه نموده اند.
اين دسته نيز اشتباه كرده اند چون اين هم گياهى است از دسته آلاله ها و شباهتى به شقايق النعمان ندارد.
قسمت مورد استفاده من بيشتر گل من است كه بايستى پس از جمع آورى به سرعت خشك شود و الا خراب و فاسد خواهند شد. برخلاف تصور عده اى در گل من اثرى از مرفين نيست ، بلكه ماده ى عامله من ((آراندرين )) نام دارد كه در گلبرگ ها مقدار آن بسيار كم و در كاسه گل و كوزه ى آن و همچنين در دانه هاى ريز آن زياد است .
گل من داراى يك ماده ى رنگين ، كمى قند و مقدارى صمغ است . گلبرگهاى من داراى مختصرى اثر تسكين دهنده بوده عرق را زياد مى كند. مصرف آن در بيماريهاى سينه ، سياه سرفه ، آنژين و تب هاى دانه اى مفيد است و بطور محسوس خواب آور بوده ، و در صنعت داروسازى مصرف دارد.
خوردن گل خشك من تا حدود ده گرم جهت تسكين درد معده و روده ها مفيد بوده گرد آن خون را بند مى آورد و استنشاق جوشانده ى آن براى جلوگيرى از خون دماغ تجويز شده است . گل من همراه با كاه جو كه بطور جوشانده مصرف شود، ادرار، حيض و شير را زياد مى كند و ماليدن عصاره ى من براى بهبود زخم هاى چركى و درمان ترك پوست و فروبردن ورم چشم مفيد است . ضماد گل من با پوست گردو سياه كننده ى مو و معالج زخم هاى جلدى است كه منشا عصبى داشته باشد، خوردن يك گرم بذر من هر روز با آب سرد جهت رفع برص آزموده شده است ، من در دره بازفت سرحد ايران و عراق زياد مى رويم .
اسم من ((گوجه )) است !
براى اعصاب مفيدم .
خشك شده من درمان كم خونى است .
درمان بيمارى شب كورى هستم .
جهت معالجه نقرس ، رماتيسم و تصلب شرائين مرا تجويز كنيد...
فارسى من ((گوجه )) است به اقسام ريز و كوچك ، به من آلوچه سنگ - الوچه آلنج و آلوى كوهى هم مى گويند. عربى من ((ادرك )) است و در بعضى از كتابهاى پزشكى قديم به اسامى نيسوق و نيشوق هم از من ياد شده است .
من انواع و اقسام داشته و با آلونيز قرابت و نزديكى دارم . بهترين نوع من گوجه برقانى است كه پوست آن به آسانى جدا مى شود و نوع ديگر من گوجه گلستان است كه در خراسان مى رويد و رنگ آن سبز بوده ، كمتر قرمز مى شود. نوع پيشرس من گوجه سبز است كه به نام گوجه گيلانى ، و گيلانى گوجه معروف است و اولين ميوه اى است كه در فصل بهار به بازار مى آيد. اين خاصيت مسهلى ندارد. معذلك با يبوست مزاج مى جنگد. من به رنگ هاى سبز و زرد و قرمز ظاهر ميشوم . رنگ من تركيبى شبيه جوهر زردك است كه در بدن تبديل به ويتامين (آ) مى شود و به همين جهت است كه انواع من براى درمان شبكورى و رشد بدن مفيد است - مقدار اين ويتامين در انواع زرد و قرمز من بيشتر است . علاوه بر جوهر زردك ، من داراى ويتامين هاى ((ب )) و ويتامين ((ث )) هستم ، به اين جهت براى اعصاب مفيد بوده و مسكن التهاب صفرا مى باشم . من داراى املاح زيادى از قبيل آهن - كلسيم - فسفر - منيزى - پتاسيم - سديم و منگنز مى باشم . من از ميوه هاى خنك بوده و اين خاصيت در انواع ترش من بيشتر است . اقسام درشت من خاصيت نرم كننده دارند، ولى در اين خاصيت هرگز به پاى آلو نمى رسند. خشك شده آنها كه بيشتر به نام آلوچه خشكه فروخته مى شود، درمان خوبى براى ضعف اعصاب و كم خونى است ، اقسام مختلف من براى معالجه نقرس - رماتيسم و تصلب شرائين تجويز شده اند، همگى پيشاب آور بوده ، و اعمال كليه را تنظيم مى نمايند.
جوشانده 25 تا سى گرم برگ درخت من ، كشنده كرم معده بوده و اين خاصيت در مغز هسته من نيز مى باشد - سابقا جوشانده برگ مرا به عنوان تب بر مخصوصا براى مبتلايان به بيماريهاى ريوى تجويز مى كردند. برگ من نفاخ بوده ، و براى معده مضر است ، مگر آنكه همراه با يك مسهل خورده شود و براى اين كار سابقا گلقند را تجويز مى كردند.
اقسام آلو
اقسام آلو تمام تركيبات و خواص مرا داشته و به اضافه ملين خوبى مى باشند. خاصيت غذايى زيادى داشته و نيروبخش هستند و مى توان آنرا غذاى مخصوص ورزشكاران قرار داد. آلوى خشك قند زيادى دارد و براى مبتلايان به مرض قند خوب نيست . ولى گوجه فاقد قند بوده ، و قند خون را كم مى كند. مغز هسته و برگ درخت آن نيز داراى خاصيت ضد كرم است .
خاصيت مسهلى آلو مربوط به ماده چسبنده و املاح و سلولز آن مى باشد و به همين جهت مى توان گفت براى مداواى يبوست غذايى مفيدتر از آلو و انجير نيست و اين خاصيت در انجير خشك و آلوى خشك زيادتر است . خوردن آلو قبل از غذا براى مبتلايان به سر درد و تبهاى صفراوى سودمند مى باشد. تخامه اى كه بعد از خوردن آجيل در معده پيدا مى شود، دوايى بهتر از آلوى خشك خيس كرده ندارد. لواشك آلو كه از انواع كوهى ساخته ميشود، اگر تميز تهيه شده باشد پاك كنندهى روده و شكم خواهد بود. صمغع درخت گوجه و آلو به صمغ فارسى معروف است ، گرم تر از صمغ عربى بوده و براى سرفه مفيدتر مى باشد. خرد كننده ى سنگهاى كليه و مثانه و سنگهاى صفراوى است ، براى التيام زخم بسيار نافع بوده ، و سرمه ى آن براى كم كردن فشار چشم تجويز شده است . به اين انگم و ساير صمغ ‌هاى درختى به نام فارسى گوج گويند و گويا كلمه گوجه از اين نام گرفته شده باشد.
من ((زيره )) هستم !
من سوغات كرمان زيره هستم . در فارسى به من ((زيره ))، در عربى به من ((سنوت )) مى گويند و در كتاب هاى گياه شناسى قديم ((كمون )) خوانده شده ام ، و در زبانهاى اروپايى نام من با كمى تغيير از كمون گرفته شده است ، زادگاه اوليه نوع سياه من كرمان است واينكه بعضى از مولفين اروپايى و مترجمين ايرانى منشا مرا مصر عليا نوشته اند صحيح نيست ، فقط نوعى از ما كه به كمون نبطى معروف است از قديم در سواحل رودخانه نيل خاكسترى است فرق بسيار است . از جمله اينكه من شكم را جمع مى كنم و نوع نبطى به آن لينت مى دهد. زراعت من به آب زياد احتياج ندارد و كشاورزان كرمان به جاى اب وعده آنرا مى دهند در صورتى كه محصولى كه در كنار رودخانه نيل به عمل مى آيد. از آب زيادترى بهره مند مى شود.
خاصيت هورمونى و ضد عفونى كننده و قدرت ميكرب كشى من خيلى زيادتر از انواع ديگر است ، من داراى انواع مختلف به رنگهاى سياه ، سبز، صورتى ، زرد و قهوه اى و سفيد خاكسترى هستم .
بذر انواع ما بيضى دراز است و همگى داراى يك اسانس روغنى فرار مخلوط از چند تركيب دارويى و مواد موثره بوده و همراه آن مقدارى تانن - رزين - صمغ و نوعى الكل و تركيبات كوچك ازت دار است . اروپاييان مرا مانند ادويه به غذا ميزنند و پنير را با آن خوشبو و حفظ مى نمايند و يك نوع نان با آن مى پزند و اعراب بذر ما را با عسل و فلفل مخلوط كرده ، معجونى جهت تقويت قوه باه درست مى كنند. ميوه من استعمال داخلى دارد و هم خارجى - بادشكن و جمع كننده رطوبت است ، مقوى معده - امعاء كبد بوده ، اشتها را تحريك مى كند. جلوى سكسكه را ميگيرد، ورم طحال و اسهال را معالجه مى كند. به علت داشتن هورمون جنسى ، شهوت را بر مى انگيزد و شير مادران را زياد مى كند. عادت ماهانه زنان را باز مى كند و به موقع آنرا بند مى آورد. عرق را زياد مى كند و بوى بد آنرا برطرف مى سازد. پرندگان مخصوصا كبوتر به بوى دانه سياه من علاقمندند و اگر آنرا در لانه كبوتر بگذاريد، زود مانوس شده و هر كبوترى كه بوى آنرا بشنود، به سوى لانه مى آيد و از آن گريزانند. اگر آب خيسانده مرا به چوب بماليد، موريانه نخواهد خورد و اگر آنرا بر بدن بماليد، شپش در لباس رشد نخواهد كرد و در اين مورد پيشينيان غلو كرده اند. نوشته اند اگر بدن نوزادى را هنگام تولد با آب زيره بشويند، در تمام عمر شپش در بدن او پيدا نمى شود.
(خوشبختانه اين روزها به علت پيدا شدن داروهاى ضد حشرات شپش ‍ پيدا نمى شود و ما نتوانستيم صحت و سقم اين ادعا را كه اغراق به نظر مى رسد امتحان كنيم ) شستشو با آب خيسانده يا جوشانده من رنگ چهره را باز و آنرا نورانى مى نمايد. مرا با ماسك زيبايى روى صورت بنيدازيد و يا مخلوط با ماست كرده ، به صورت بماليد و لطافت و نرمى آنرا بعدا مشاهده فرماييد. من قاطع بلغم و درمان رعشه و لغوه هستم . زياده روى در خوردن من ترشح تيروئيد را زياد مى كند و باعث لاغرى و زردى رخسار مى شود - من بدن را گرم مى كنم و به هضم غذا كمك مى نمايم و نفخ آنرا برطرف مى نمايم ، مخصوصا اگر اين نفخ به علت پيرى و سردى مزاج باشد.
براى جلوگيرى از خون دماغ مى توانيد بينى را از آب مطبوخ من پر كنيد و پره هاى آنرا با دو انگشت گرفته بگذاريد مدتى بماند - چكاندن آب مطبوخ من در چشم ، قرمزى آنرا برطرف مى كند و مانع خونريزى شده ، از چسبندگى پلكها جلوگيرى مى نمايد. ورم ملتحمه چشم را فرو مى نشاند. مضمضمه جوشانده من درد دندان را ساكت مى كند. نوشيدن خيسانده من در سركه جهت تنگ نفس و خفقان نافع است . ضماد من آرد باقلا ورمها را از بين مى برم - من مخلوط با عسل شهوت را زياد و مخلوط با سركه آنرا كم مى كنم . اگر مرا با غذاهاى گوشتى بپزيد از مضار گوشت كاسته و غذاى گوارايى خواهيد خورد.
يكى از دوستان ما انجير بحث مفيد و شيرينى را عنوان كرده بود كه متاءسفانه به علت در هم ريخته شدن خطوط نامفهوم بود و من در اينجا ناگزير به آن اشاره مى كنم .
اين روزها به علت زياد شدن جمعيت جهان موضوع جلوگيرى از آبستنى مورد توجه واقع شده براى اين كار توجه پزشكان و داروسازان متوجه هورمونهاى گياهى است . زيرا از بكار بردن هورمونهاى مصنوعى نتيجه مطلوب و بى ضرر بدست نيامده است و در اين مورد غذاشناسان آمريكا استفاده از گياهى به نام ((مى پى كو تا - تا)) را توصيه كرده اند. در ايران گياهانى كه داراى هورومون جنسى باشند زياد است و يكى از آنها ما زيره هاى گوناگون مخصوصا زيره سياه هستيم و يكى از نزديكان ما كه سياه دانه است ، و بعدا خود را معرفى خواهد كرد در اين مورد اثر معجزه آسا دارد.
ديديد كه ما خواص متضاد داريم هم لينت مى دهيم و هم شكم را جمع مى نماييم هم عادت ماهانه بانوان را باز مى كنيم و هم از خونريزى زياد آن جلوگيرى مى كنيم ، هم شهوت را تحريك مى كنيم و هم مى توانيم آنرا از بين ببريم ، اين خواص متضاد را ما مرهون تركيبات خود مخصوصا هورمونهاى جنسى هستيم .
اسم من ((سورنجان )) است !
دشمن سرسختى براى نقرس هستم .
بوييدن گل من بينى را باز مى كند و سر درد را تخفيف مى دهد.
اگر از درد رماتيسم رنج مى بريد، فورا به سراغ من بيايد...
در كتابهاى داروسازى قديم و سنتى ايران ، به ما سورنجان لقب داده اند ما چند نوع پياز از چند گياه مختلف هستيم كه مهمترين انواع ما كه در ايران مى رويد گل حسرت و شنبليد است . به نوع فرنگى ما كلشيك مى گويند كه گويا در ايران نمى رويد.
شنبليد
مرا با شنبليله كه يك نوع سبزى خورشتى است اشتباه نكنيد. من همان شنبليدى هستم كه شعراى با ذوق ايرانى در وصف آن داد سخن داده اند. به من سورنجان مصرى - اصابع مصرى - شقليل - فرج الارض - و قلب الارض هم گفته اند. در بلوچستان به من سورنجان كرمانى مى گويند.
گل حسرت
در شيراز، مازندران و اطراف تهران به من گل حسرت مى گويند. اين نامگذارى يك افسانه ى شاعرانه دارد كه مى گويند چون گل من تلخ است ، پرندگان و پروانه ها به آن نزديك نمى شوند و من در بهار از حسرت ديدار اين موجودات زيبا بزودى پژمرده شده و از بين مى روم و در فصل پائيز دوباره به اميد ديدار و وصل پرندگان سبز شده ، و چون اين بار هم آنها به سراغ من نمى آيند، از غصه دق كرده مى ميرم . به من گل حضرتى - خمل و پياز سگ هم مى گويند.
كلشيك
به نوع فرنگى ما كه در ايران ديده نشده است ((كلشيك )) مى گويند، لذا به ماده ى عامله ما در علم پزشكى و داروسازى ((كلشيسين )) خطاب مى كنند.
پياز ما به اندازه شاه بلوط است و از نظر شكل ظاهرى هم به آن شباهت دارد و اگر فشرده شود، از آن شيرابه اى تلخ بيرون مى آيد، ولى چون پياز خشك شود، اين شيرابه نيز غليظ و خشك مى شود. بوى آن بسيار قوى است ، ولى پس از خشك شدن بى بو مى شود. طعم تلخ آن نيز پس از خشك شدن ملايم مى گردد. در طب جديد به موجب قرار داد بين المللى بروكسل مصرف پياز ما به علت ناپايدار بودن مقدار ماده ى عامله كه كلشيسين نام دارد از كتب داروسازى حذف شده و چون هدف ((زبان خوراكيها)) احياى درمان سنتى ايران است ، و عقيده دارد كه معالجه ى اين امراض صعب العلاج با روش سنتى قاطع تر است در اين جا لازم مى دانيم كه مختصرى راجع به اين امراض و روش معالجه آن ها صحبت نماييم تا بار ديگر همگان متوجه مزاياى درمان سنتى ايران بشوند.
رماتيسم
در مقالات گذشته روش درمان سنتى ايران را در معالجه بيماريهاى برص - غانقاريا و چندين بيمارى صعب العلاج را بيان داشتيم ، اكنون با توجه به اين كه بيمارى سياتيك - نقرس و روماتيسم در ايران فراوان است و كمتر خانواده اى يافت مى شود كه يكى از افراد آن به اين امراض مبتلا نباشد، لازم مى دانيم در اينجا مختصرى به اين امراض اشاره كنيم .
در طب سنتى ايران رماتيسم را باد مفصل و ورم آنرا مفاصل مى گفتند. در طب جديد عده اى عامل آنرا يك نوع ويروس و يا يكى از ميكربهاى عفونى مى دانند. در طب جديد ثابت شده است كه ميكربها به هنگام رشد و نمو از خود زهرابه اى ترشح مى نمايند كه بيشتر متوجه بندها شده ، ورم مفاصل را ايجاد مى نمايند و در حقيقت رماتسيم عارضه ى وجود يك كانون چركى است كه در گذشته به باد تعبير مى شد. روش طب جديد حمله به كانون چركى و كشتن ميكربها با داروهاى ضد ميكرب و تجويز داروهاى كورتونى است . در اين طريقه معالجه اگر مرض مزمن نشده باشد، به تدريج برطرف مى شود. ولى عملا مشاهده مى كنيم كه اين راه معالجه در بسيارى از بيماران نتيجه موثرى ندارد. زيرا اكثر ميكربها در برابر داروهاى ميكرب كش ‍ مقاومت كرده و به آسانى از بين نمى روند، ثانيا زهرابه ى ميكربها مدت مديدى در بدن باقى مانده و به آسانى درد ورم آن از بين نمى رود. ثالثا داروهاى ميكرب كش بدن را ضعيف كرده و آنرا براى رشد ميكربهاى ديگرى مستعد مى سازد.
در درمان سنتى ايران هدف كشتن ميكرب همراه با خنثى كرده زهرابه هاى ميكربى و تقويت بيمار است . روش آنها تصفيه ى خون و معده و جبران كمبود عوامل غذايى بود و در نتيجه هم ميكرب را مى كشتند و هم زهرابه ها را خنثى مى كردند و هم كمبود و گرسنگى هاى مخفى را كه باعث رشد ميكرب مى شد جبران مى نموديد و در نتيجه رماتيسم به سرعت در ظرف چند روز از بين مى رفت و ديگر راه برگشت نداشت . در درمان سنتى ايران رماتيسم را كه توام با نقرس بود با آب ترب و آب شلغم معالجه مى كردند و ده ها روش ديگر هم وجود داشت كه ما در اين جا تنها به درمان با سورنجان اكتفا مى نماييم و روش هاى ديگر را در خلال صفحات زبان خوراكيها گوشزد خواهيم نمود.
در درمان سنتى ايران درد مفاصل حاد - عرق النساء ((سياتيك )) صعب العلاج را با نسخه هايى كه همراه با سورنجان بود معالجه مى كردند. و نيز مى توان آن را به تنهايى متعاقب روغن بادام و شيره هاى خنك مثل تخم شبت - تخم گرمك و تخم خربوزه و امثال آنها بدهند، يا مسهلى از سناى مكى - پوست هليله زرد و نظاير آن ها تجويز نمايند تا شكم روزى سه چهار بار كار كرده ، زهرابه هاى ميكربى از بدن خارج شده ، و درد آن آرام و ورم مفاصل تحليل رود.
خواص ديگر سورنجان
در طب جديد كلشيسين كه ماده ى عامله سورنجان است ، بهترين داروى ضد نقرس شناخته شده و داروهاى اختصاصى كه براى معالجه اين مرض ‍ وجود دارد تماما از تركيبات گل - پياز و بذر ما مى باشد. در طب جديد و قديم هر دو ما را مضر معده مى دانند و به همين جهت است كه تركيبات ما را با احتياط مصرف مى كنند. تجويز فرآورده هاى ما از مقدار كم شروع شده و كم كم زياد مى شود تا درد و عوارض نقرس از بين برود و چون معمولا خاتمه درد با عوارض معدى هم زمان شروع مى شود، به مجرد تسكين درد استعمال ما را قطع مى نمايند.
در طب سنتى ايران براى معالجه سياتيك ما را همراه با صبر زرد تجويز مى كردند. مصرف ما با زنجبيل و فلفل شهوت را زياد مى كند. ضماد ما با زعفران و تخم مرغ براى تسكين درد استخوان و فرو بردن ورمها مفيد است . شياف سورنجان با پيه جهت افتاده دانه هاى بواسير نافع است . بوييدن گل ما بينى را باز مى كند و سردرد را آرام مى نمايد.
مقدار خوراك ما حداكثر 5/2 گرم است و بيش از اين مقدار سمى است . در داروسازى تنتور ما كه به تنتور كلشيك معروف است و از حل كردن و خيساندن دانه هاى ما در الكل به نسبت ده درصد بدست مى آيد، از اين تنتور روزى 30 تا 40 قطره مى دهند و بعد به پنجاه قطره در روز مى رسانند و پس از تسكين درد آنرا قطع مى كنند.
من ((سياه دانه )) هستم !
اسم من سياه دانه است ، به من سياه تخمه هم مى گويند. در كتابهاى گياه شناسى قديم مرا شونيز و كمون هندى ناميده اند با اينكه از خانواده زيره هستم معذلك به علت شباهت ظاهرى و مشترك بودن بعضى از خواص ‍ معمولا ما را با هم نام مى برند - در اروپا و مصر و هندوستان مرا در مزارع مى كارند، ولى در ايران از قديم خودرو بوده و اكنون هم در اطراف تبريز و اراك ميرويم . سه نوع من در ايران پيدا مى شود كه يك نوع آن تلخ است و از نظر خواص دورتر از ما است . مهمترين خواص ما دو نوع ديگر باز كردن عادت ماهانه بانوان و كشتن كرم هاى معده است و در ايران مرا روى نان مى پاشند و با آمدن خشخاش به بازار اكنون دانه هاى آن دوباره جاى مرا گرفته است .
در دانه هاى من جوهر روغنى همراه با مواد معطر و فرار ويتامين ((اى )) و هورمونهاى جنسى است . ويتامين ((آ)) و ((د)) هم دارم . موثرترين خوراكى براى باز كردن قاعده بانوان هستم ، پيشاب و شير و عرق را زياد مى كنم ، اخلاط سينه را از بين مى برم و پادزهر سموم مى باشم . دود و بخور من حشرات را فرار مى دهد. جهت معالجه سرفه ، قى و استسقاء و يرقان تجويز مى شوم . خوردن من صبح ناشتا باعث سرخى گونه و باز شدن رخسار است - خوردن من با سركه جهت انداختن كرم هاى معده توصيه شده است . خوردن من با عسل يا موم جهت از بين بردن خال - خال گوشتى و ترك پوست و درد مفاصل و تحليل ورمها و با سركه جهت كك و مك - برص - كچلى و جوشهاى جلدى كه به علت اختلالات عروقى و عصبى باشد مفيد مى باشد - در گذشته مرا با آب حنظل مخلوط كرده ، اطراف ناف مى ماليدند تا كرم كدو دفع شود. دانه هاى كوبيده من مخلوط با عسل جهت تسكين درد رحم و پس درد زايمان داده مى شود - ضماد من مخلوط با روغن گل جهت اگزما و ضماد سوخته من با موم و روغن و حنا جهت جلوگيرى از ريزش مو و طاسى مؤ ثر است . كمپرس جوشانده من بر سر، زكام را درمان مى كند و بر ساير اعضاء درد را تسكين و ورم را فرو مى برد. اگر بو داده مرا با روغن زيتون مخلوط كنيد، و آنرا در بينى بچكانيد، نزله و زكامى را كه همراه با عطسه باشد از بين مى برم . مضمضه جوشانده من در سركه جهت تسكين درد دندان و محكم شدن دندان سود بسيار دارد، جوهرى كه از من با قرع وانبيق مى گيرند اكسير جوانى است ، اگر آن را بر كمر و مواضع مخصوص بماليد برگشت جوانى را مشاهده خواهيد كرد، سستى اعصاب را برطرف مى كند و قواى شهوانى را تحريك مى نمايد.
من ((نروك )) هستم !
اصول تنظيم خانواده و جلوگيرى از آبستنى در دنياى امروز بيش از گذشته مورد توجه بوده و روز به روز زيادتر مى شود.
هم اكنون هزاران داروساز پزشك در جستجوى وسايل مطمئن تر و خالى از خطر مى باشند، و پس از بررسيهاى لازم توجه آنها به خوراكيها بيش از ساير روشها جلب شده و همه مى كوشند تا از گياهانى كه داراى هورمون استروژن طبيعى مى باشند استفاده كنند، روى اين اصل اخيرا گياهى را در كلمبيا پيدا كرده اند كه داراى اين هورمون بوده و به زبان محلى به آن ((مى - پى - كو - تا - تا)) مى گويند. حال بد نيست بدانيد كه در ايران نيز گياهى مفيدتر از آن وجود دارد كه بيش از هزار سال است كشف شده و به ندرت مورد استفاده قرار گرفته است .
اين گياه من هستم كه در فارسى به من ((نروك )) مى گويند و اعراب به من ((داءالنمر)) لقب داده اند. من تاكنون در يكى از كوه هاى كرمان كه كنام پلنگ است ديده شود و مى رويم . ريشه من شبيه ريشه ى سولنجان است و كمى از آن بزرگتر مى باشم . ساقه گياه من شبيه بوته ى خربزه است ولى همين كه به اندازه يك وجب بلند شد، تغيير شكل و رنگ داده و ديگر شناخته نمى شود و اهالى محل كه مى خواهند از من استفاده كنند، بايستى در اين حال بوته مرا نشان كرده و پس از خاك شدن ريشه مرا در بياورند.
خوردن و حمول من سبب نازايى است و چنانچه مرد هم مرا بخورد عقيم خواهد شد در بين حيوانات پلنگ مرا بخوبى مى شناسد و از اين خاصيت من بخوبى از راه غريزه آگاه است ، و چون يكبار دچار زايمان سخت شود، ريشه مرا پيدا كرده و مى خورد تا ديگر آبستن نشود. پس از آن كه پلنگ مرا بخورد در رحم او غده هايى پيدا مى شود كه شباهت زيادى به مهره دارد، و به آن در فارسى نروك پلنگ و اعراب حجر النمر گويند. سى سال پيش ‍ شخصى نمونه ى ريشه مرا به تهران آورده و به موسسه دارويى سپه داد و نويسنده ى زبان خوراكيها كه در آزمايشگاه آن موسسه كار مى كرد، آنرا مورد آزمايش قرار داد و در آزمايش مقدماتى وجود هورمونهاى شبيه استروژن در من مسلم شد و نيز تركيباتى ديده شد كه شير را منعقد مى كرد، چنانچه زنى به اندازه دو گندم از من بخورد، يا حمول نمايد، ديگر آبستن نخواهد شد. پاشيدن من روى خنازير و زخم هاى عفونى مفيد است بعيد نيست در معالجه سرطان نيز بتوان آنرا مورد استفاده قرار داد.
نروك پلنگ كه گفته شد در اثر خوردن ريشه نروك در رحم پلنگ پيدا مى شود و اعراب به آن ((حجرالنمر)) گويند شير ار بريده منعقد مى كند و حمول آن نيز سبب نازايى است . شرح اين گياه را امين الدوله و صاحب كتاب مخزن الادويه هر دو نوشته اند و نويسنده ى زبان خوراكيها آنرا ديده و تجزيه كرده و چنين اظهار عقيده مى كند. علاوه بر استروژن شيره ى ريشه ى اين گياه مواد سفيده و آلبومين را منعقد كرده و بصورت سنگ در مى آورد و همين اثر را روى منى دارد و چنانچه قبل يا بعد از آميزش حمول شود توليد سنگ در رحم كرده و اين مواد خارجى مانع آبستنى است و عينا مثل استعمال آ - يو - دى مى باشد.
اسم من ((جو)) است !
نام فارسى من ((جو)) و عربى من ((شعير)) است . در گذشته كه قيمت من از گندم ارزان تر بود، عده اى ، گندم نماى جو فروش بودند ولى حالا قضيه معكوس شده و گندم را بطور تقلب با دانه هاى من مخلوط مى كنند. خواص غذايى گندم بيشتر از من و خواص درمانى من بيشتر از گندم است . من برخلاف گندم ، خون را ترش نمى كنم و سبوس من ماده ضد كلسيم ندارد. سبوس من از گندم بيشتر و سخت تر است و از اين رو در تغذيه گندم بر من مزيت پيدا كرده است ، معذلك بعضى از يبوست ها با خوردن من برطرف مى شود، ولى نبايد در خوردن من افراط كرد و بايستى سبوس هاى درشت آرد مرا گرفت و الا توليد اسهال مى نمايم . من به علت داشتن انواع ويتامين هاى ((ب )) زياد و همچنين اثر نيكويى كه در پرورش ميكربهاى مولد ويتامين ب در معده و روده ها دارم ، مفيد بوده و از سفيد شدن مو و بالا رفتن چربى خون جلوگيرى مى كنم . دانه هاى من داراى يك عامل زنده به نام مالتاز بوده ، و با كمك آن مى توانم نشاسته ى خود را تبديل به قند جو نمايم . من داراى ده درصد مواد ازته - دو درصد چربى - 70 درصد مواد نشاسته اى و سلولز هستم و نيز داراى فسفر، كلسيم و آهن و ويتامين هاى ((ب )) مى باشم . جوشانده دانه هاى من به علت داشتن مواد صمغى متورم گرديده سينه و امعاء را نرم مى كند، مخصوصا اگر در شير جوشيده شده باشد.
جوشانده ى بيست در هزار من به علت داشتن مواد صمغى و نرم كننده از قديم براى غرغره در امراض گلو توصيه شده است .
مالت
من نوعى سمنو هستم كه از جوى سبز كرده بدست مى آيم و براى تهيه من جو را سبز كرده جوانه آنرا گرفته و جوى آنرا جوشانده عصاره كشى كرده و در خلاء غليظ مى كنند. من داراى 50 درصد قند جو، ده درصد قند معمولى ، 21 درصد دكسترين - 1/3 درصد مواد سفيده اى - 5/5 درصد اسيد فسفريك هستم . عصاره من محلل بوده ، ترشحات غدد مخصوصا شير را زياد مى كند و به علت داشتن ويتامين هاى ((ب 1)) و ((پ ب )) بسيار مفيد مى باشد.
در جوانه ى من ماده اى وجود دارد كه ميكرب وبا را از بين مى برد و از آن در صنعت داروسازى ماده اى مى گيرند كه ضد بيمارى وبا مى باشد اين ماده ضد عفونى كننده كه ((هوردين )) نام دارد، براى امراض روده اى مخصوصا انواع حصبه و اسهال بسيار سودمند مى باشد. سرمه آن در ورم ملتحمه چشم نيز بكار مى رود. جوانه اى جوهر داراى ماده اى است كه قند خون را پايين مى آورد و ساختمان اثر آن شبيه انسولين است .
ماءالشعير
از جوشاندن جو در آب مايعى بدست مى آيد كه آنرا ماءالشعير نامند. اين مايع خنك كننده بوده مسكن فشار خون - صفرا و اخلاط سوخته و تب هاى گرم است . مسكن حرارت باطنى و حرارت جگر و عطش مفرط است ، مولد خون پاك بوده و براى امراضى چون - سل - دق - زخم روده - ذات الجنب و سر درد توصيه و تجويز مى شو. اثر آن در معالجه سرفه هاى خشك بسيار زياد است .
چاودار
فارسى من چاودار است ، به من ديوك ديرك - جودار - جودر - جودره - ديله و بارنج هم مى گويند. منشا اوليه من ايران و افغانستان است . من در اراضى خشك گچى كه در آن گندم نامرغوب مى رويد روييده مى شوم و مقاومت بوته ى من در برابر سرما زياد است و بيشتر در نواحى كوهستانى به عمل مى آيم آرد من داراى 60 درصد نشاسته - 5/1 درصد مواد چربى و نيز داراى فسفر - پتاسيم - سيليس - آهن - مس و چندين مواد و تركيب مفيد مى باشم . علاوه بر تغذيه از من به عنوان نرم كننده معده و سينه استفاده مى كنند.
جوشانده ى 50 تا 80 گرم بلغور من در يك ليتر آب اثر مفيد در يبوست هاى مزمن و دل درد كهنه دارد.
اسم من ((چاى )) است !
به من چا و چايى هم مى گويند - من برگ درختچه اى هستم كه انواع وحشى آن در چين و هندوستان مى رويد و قامت آنها معمولا به ده متر مى رسد ولى انواع بستانى و پرورش يافته من كه برگها و جوانه هاى آنرا مرتبا مى چينند از دو متر قد آن تجاوز نمى كند. قسمت مورد استفاده ى من برگهاى من است كه پس از بو دادن بصورت چاى سبز و سياه به فروش مى رسد. در تاريخ كشف من افسانه هاى زيادى گفته اند. از جمله مى گويند يكى از امپراتوران چين بر يكى از نزديكان خود غضب كرد و دستور داد او را از شهر بيرون كنند آن شخص مدتى در كوه و بيابان و در جنگل ها و بيشه ها سرگردان بود و در نتيجه بسيار ضعيف و زرد چهره شده بود. روزى درختى ديد. از غايت گرسنگى برگ آنرا غذاى خود ساخت و در اندك مدتى علائم سخت در او ظاهر شد و رنگ رخساره او باز و زيبا گرديد. مخفيانه به شهر آمد و براى يكى از نزديكان امپراتور احوال خود را نقل كرد و آن شخص به عرض ‍ رسانيد، امپراتور او را احضار كرد و از ديدن صورت زيبا شده ى او متعجب شد و پس از جويا شدن از علت آن ، عده اى از پزشكان را مامور تحقيق در اطراف فوايد آن گياه نمود. حكيم ميرزا قاضى در كتاب ((اختيارات )) خود پس از ذكر اين افسانه مى نويسد: چاى گياهى است خوشبو، با اندك تلخى . نوشيدن دمكرده ى آن حرارت باطن را تسكين مى دهد و خون را صاف مى كند. افسانه ى ديگرى نيز در وصف من به اين شرح گفته اند: روزى جمعى از اهالى ختا به شكار رفته بودند گوشت يكى از شكارهاى خود را پخته و در ظرفى ريخته و روى آنرا با سرشاخه هاى بوته ى چاى پوشاندند و دو مرتبه به دنبال شكار رفتيد. پس از آنكه براى خوردن غذا جمع شدند، ديدند تمام گوشت ها له شده و چون اين امر را نزد اطبا اظهار داشتند آنها پس از تحقيق و امتحان دانستند كه برگهاى شاخه ى گياه من ، در هضم غذا، و طعام و زود پختن گوشت و حبوبات اثر دارد.
بارى زادگاه اوليه من چين و هندوستان است . و در ايران نيز به گيلان و مازندران و مخصوصا لاهيجان كاشته شده و به چاى داخلى معروف مى باشد. بهترين زمين براى كشت من زمينى است كه داراى سنگهاى خروجى و آتشفشانى باشد تا محصول من مرغوب و مفيد باشد. زيرا گياه من احتياج به فلز (فلوئور) دارد. چايكارى در چين معمولا در شكاف دره هاى عميق صورت مى گيرد و فرآورده ى آن به علت خروجى بودن زمين داراى فلوئور زيادى است ، و از طرف ديگر روستاييان چينى معتقدند كه خاك مالك حقيقى همه ى موجودات است و روى اين فلسفه به عنوان كرد كود مدفوع انسان را به كار مى برند.
روى اين اصل چاى چينى سرشار از شبه فلز فلوئور بوده و چاى داخلى از حيث داشتن اين عنصر مفيد فوق العاده فقير است . فقط محصولات چند نقطه ى كوهستانى تا 3 ميلى گرم درصد دارد. دومين دليل زيادى فلوئور در چاى چين استفاده از طغيان رودخانه ها است ، زيرا در چين رودخانه هايى جارى است كه از كوههاى آتشفشانى سرچشمه گرفته و بستر آنها بالاتر از مزارع چاى كارى است و هنگام طغيان سفيدرود در سطحى پايين تر كشت زارها جارى است به ندرت طغيان آن گل و لاى به اين مزارع مى رساند.
در ژاپن مزارع چاى در مجمع الجزاير آتشفشانى است و آب و زمين و هوا سرشار از شبه فلز فلوئور مى باشد و از طرف ديگر ژاپنى ها مقدارى از صيد ماهى را به ساختن آرد ماهى اختصاص داده و آنرا به عنوان كود مصرف مى كنند. استفاده از آرد ماهى كه داراى مقدار زيادى فلوئور است كافى است كه چاى ژاپنى نسبت به اين شبه فلز غنى بوده و فرآورده ى آن مرغوب شود.
براى اصلاح و مرغوب شدن چاى داخلى بهترين وسيله از كودهاى فلوئور دار مثل آرد ماهى است .
چاى سبز از بو دادن برگهاى تازه بدون دمبرگ به عمل مى آيد و چون برگهاى چاى مدتى مانده و تخمير شوند، محصول آن ها چاى سياه مى باشد. دمكرده ى پنج تا ده در هزار برگهاى بو داده من محرك و مقوى معده بوده و ادرارآور است ، ولى از نظر داشتن خواص مذكور كمتر استعمال مى شود. بلكه معمولا آنرا مانند يك نوشابه ى عادى و براى رفع خستگى مى نوشند. من مقوى مغز - معده و باه مى باشم و ادرار را زياد مى كنم ، نشاطآور بوده تشنگى را تسكين مى دهم - سر درد را آرام مى كنم التهاب معده را فرو مى نشانم ، خون و رنگ رخسار را صاف مى كنم و به جذب ادويه در اعماق ياخته هاى بدن كمك مى كنم . بوى بد دهان را از بين مى برم ، مخصوصا خشك من در از بين بردن بوى سير و پياز بى اثر نيست . جهت خفقان و امراض قلب مقدار كم من مفيد است و از همه مهمتر به علت داشن شبه فلز فلوئور ميناى دندان و استخوانها را تقويت كرده و از پوسيدگى دندانها جلوگيرى مى كنم ، زياده روى در خوردن من رنگ دندان را زرد مى كند ولى دندانهاى زرد ديرتر خراب شده و كرم خوردگى كمتر پيدا مى نمايند.
من ((سنجد تلخ )) هستم !
عربى من ((شجرالحر)) و حريطه است و بعضى از اعراب زالزالك گويند. در اطراف تهران به من سنجد تلخ ، در مازندران زيتون تلخ و شال سنجد - در گيلان زبيل آغاجى مى گويند. در كتب طبى قديم از من بنام آزاد درخت ذكر شده و فرنگى ها ((آزاد رخت )) گويند و اين همان نام اصيل ايرانى است كه فرنگى ها با مختصر تغييرى بكار برده اند. زادگاه اوليه ى من ايران است ، ولى امروزه در هندوستان - چين - اطراف درياى مديترانه و آمريكا كاشته مى شوم . ميوه ى من شبيه زالزالك درشت بوده و تلخ است . در آمريكا پوست - ريشه - برگ و ميوه مرا تحت نام ((موركوزا)) به عنوان ضد كرم تجويز مى نمايند و گوشت ميوه من مخلوط با پيه از قديم در ايران داروى مخصوص ضد كچلى بود كه آنرا روى پوست سر مالش مى دادند - از پوست درخت من در صنعت داروسازى يك ماده ى دارويى مى گيرند كه ضد كرم است . ميوه من لعابى دارد كه خاصيت آن مبهوت و حيران كردن است و به همين جهت در چين از آن جهت صيد ماهى استفاده مى كنند. برگ و درخت زنده من خاصيت ضد حشره دارد - در هندوستان از دانه هاى سخت ميوه ى من تسبيح درست مى كنند. و آنرا بالاى درب خانه هاى خود آويزان مى نمايند تا بيمارى داخل خانه هاى آنها نشود. يكى از قهرمانان رمان معروف ويكتور هوگو گردن بندى از هسته ميوه ى من داشت .
گل من باز كننده ى دماغ است ، مخصوصا براى پيران و سرد مزاجان بوييدن آن سر درد را تسكين مى دهد و چون آب جوشانده برگ مرا در بينى بكشند، آنرا باز مى كنم . شستشو با آب جوشانده ى برگ و شاخه هاى من به تنهايى تسكين دهنده ى سر دردهاى مزمن است ، و گوشت ميوه و كوبيده ى برگ من چرك زخم ها را از بين مى برد. چكاندن آب جوشانده ى برگ من در گوش ‍ درد و رطوبت آنرا درمان مى كند. ضماد برگ من بر بالاى شكم ، قى را تسكين مى دهد و بر رووزير ناف كرم معده را مى كشد و خوردن عصاره برگ من مانع قى كردن و باز كننده ى گرفتگى معده است .
خوردن جوشانده ى برگ من سنگ ها را مى ريزاند و ادرار را زياد مى كند و خون منجمد در مثانه را خارج مى كند و سموم را دفع مى كند نوشيدن آب برگ تازه ى من با زنجبيل تازه درد رحم را ساكت مى كند و عدم نظم و خونريزى بيش از حد عادت ماهانه زنان را اصلاح مى نمايد و رحم را براى باردارى آماده مى سازد من براى برص و زخم هاى چركى و پليد مفيد مى باشم صاحب كتاب دستور الاطباء نوشته چون دوازده من ميوه و برگ رسيده و زرد شده ى مرا با شش من آب در خمره ريخته و سر آنرا به بندند و سه هفته در زمين خاك كنند و روزى يك مرتبه بر سر بمالند و هر سه روز يكبار به حمام بروند و بعد از حمام نيز دوباره بمالند و سر را با پارچه ى نازكى بپوشانند. زخم هاى آن از بين مى رود و سبب روييدن مو مى شود. اين مرهم ، كچلى و امراض جلدى را معالجه مى كند و باعث روييدن مو مى شود. من مضر معده بوده ، زياده روى در خوردن من باعث غش و قى صفراوى است .
من جذام - برجس - زخمهاى پليد را از بين مى برم و درد آنها را ساكت مى كنم و صاحب كتبا دستور الاطباء نوشته چون دوازده من ميوه و برگ رسيده و زرد شده ى مرا با شش من آب در خمره ريخته و سر آنرا ببندند و سه هفته در زمين خاك كنند و بعد تا شش ماه هر روز يك ليوان از آن بياشامند بهترين دوا براى بيمارى جذام و پيسى است و بخور آن به تنهايى يا با برگ پنج انگشت درد را برطرف مى كند.
اسم من ((پسته )) است !
فارسى من پسته است . اعراب آنرا معرب كرده ((فستق )) گويند و فرنگى ها به من ((پستاش )) خطاب مى كنند. زادگاه اوليه من شمال خراسان - افغانستان و كرمان - آذربايجان - قزوين - اردستان و رفسنجان مرا به مقدار زياد كاشته و محصولى مرغوب مى دهم ، مخصوصا اگر مرا به درخت بنه پيوند نمايند. درخت من مانند درخت خرما دو پايه مى باشد. يعنى گل نر و ماده ى من در دو شاخه ى مختلف قرار دارند. قسمت هاى پايه ى نر من داراى هورمون مردانه بوده و مقوى شهوت مردان است . چنانچه در ميوه من جفت گيرى بعمل نيايد آن ميوه پوك و بى مغز مى شود و به اين پسته پوك در كتب قديم بزغنج و بزغند گفته اند. خواص اين پسته ى تلقيح نشده با پوست پسته ى مغزدار فرق بسيار دارد. و بعلت داشتن مواد مازويى شكم را بند مى آورد و در دباغى مورد مصرف دارد و نوشيدن آب جوشانده ى آن نشاطآور است . مغز ميوه زيادكننده و مقوى شهوت است و جهت تقويت ذهن و حافظه تجويز مى شود. درمان سرفه - مقوى قلب و ضد خفقان است ، برعكس ساير آجيل ها در معده توليد تخامه نمى كند، بلكه از پيچش معده جلوگيرى كرده ، و سردى كبد را معالجه مى كند، گرفتگى كبد و كيسه ى صفرا را باز مى كند و در حقيقت كبد را زهكشى مى نمايد و درد آنرا تسكين مى دهد و با اينكه غذاييت زيادى ندارد اشخاص لاغر و ضعيف را چاق مى كند، ولى هرگز باعث چاقى مفرط و بى تناسب نمى شود. اگر مرا با پوست نازك الوانى كه روى مغز من است بخورند يرقان را درمان مى كنم و ورم طحال را از بين ميبرم و پادزهر سموم مخصوصا نيش حشرات مى باشم . جويدن مغز من مقوى دندان و لثه و خوشبو كننده ى دهان و درمان جوشهايى است كه معمولا در دهان مى زند. مغز من شكم روش را بند مى آورد و پوست معده را زبر مى نمايد، و روده ها را جارو و زهكشى مى كند. از قى و سكسكه جلوگيرى مى كند. اسهال و تشنگى را برطرف مى كند، اگر پوست سفيد و سخت مرا در آب جوشانده و در آب آن بنشينند، نشستنگاه را كه بيرون آمده باشد فرو مى برد. چكاندن پوست درخت و برگ من جهت بند آوردن ترشحات موى سر با آن از ريزش ‍ جلوگيرى مى كند. روغن پسته در عطر سازى مصرف فراوان دارد. ماليدن مخلوط آن با مشك جهت درمان لقوه و تقويت حافظه توصيه شده است و چكاندن آن در دماغ آنرا پاك مى كند. مخلوط روغن پسته با عنبر جهت درمان وسواس تجويز شده است .
اسم من ((مشك زمينى )) است !
فارسى من مشك زمينى است ، ولى عده اى به من پسته ى زمينى هم گفته اند و به همين جهت نبايد مرا با بادام زمينى اشتباه كرد. در تنكابن مرا اسكتو نامند. تركان به من طبلاق گويند و در كتب قديم از من بنام سعد با ضم سين ياد شده است من يك ساقه زيرزمينى هستم ، بقدر يك زيتون و گاهى كمى بزرگتر كه داراى بوى خوشى مى باشم . يك نوع من در هندوستان و پاكستان به عمل مى آيد و شبيه زنجبيل است كه چون آنرا بر پوست بمالند پس از مدت كمى موهاى آنرا از بين مى برد و اين نوع سمى بوده نبايد استعمال كرد. انواع غير سمى من به اسامى ((سعد طويل ))، ((سعد مستدير)) و ((سعد خوراكى )) است . سعد ماكول را مى كارند و آنرا جهت ازدياد شير به پستانداران مى خورانند. روغن من يك رنگ قشنگ طلايى دارد، من زياد كننده شير و خردكننده سنگهاى داخلى هستم ، عروق را باز مى كنم ، فهم و عقل را زياد مى نمايم ، رنگ رخسار را باز مى كنم ، معده را تقويت و اشتها را زياد مى نمايم ، اعصاب را نيرو داده و شهوت را تحريك مى كنم ، براى معالجه زخم معده مفيد مى باشم . بادشكن هستم ، ضد سم عقرب هستم ، خواه مرا بخورند و خواه در محل نيش آن بمالند، و چون مرا با آب ساييده و روى آتش بگذارند تا نصف شود و بسته شود، سپس برداشته هر روز ناشتا قدرى از آن را ميل نمايند بد بويى دهان را كه در اثر معده باشد برطرف مى كند و سوزش دهانه معده را معالجه مى نمايد. مخلوط من با روغن ((بنه )) درد كمر و مثانه را تسكين مى دهد و براى درد رحم نيز مفيد است ، چه بخورند و چه بصورت حمول مصرف كنند. چكاندن آن در گوش ‍ سنگينى آنرا برطرف مى كند. ماليدن من به دندان جهت تقويت لثه و خوشبويى دهان مفيد است ، پاشيدن گرد من روى زخم آنرا التيام داده ، سبب روييدن گوشت نو مى شود.
شستشوى صورت با آب جوشانده ى من جهت زيبايى رنگ رخسار و قرمزى گونه مفيد است ، زياده روى در خوردن من فشار خون را بالا مى برد و خون را فاسد مى كند، چون مرا داخل صابون كنند آنرا خوشبو مى نمايم و استفاده از اين صابون باعث نيكويى رنگ رخسار مى شود. نوع سمى من كه در هندوستان مى رويد و در ايران به عمل نمى آيد، پوست را زخم مى كند و موهاى بدن را به سرعت از بين مى برد و خوردن آن باعث جنون است .
******************
زبان خوراكيها جلد اول
دكتر غياث الدين جزايرى
- ?? -
اسم من ((بادام زمينى )) است !
اسم من بادام زمينى است ، ولى عده اى به من پسته ى شام مى گويند، زادگاه اوليه ى من برزيل است ، ولى امروزه در بسيارى از كشورها از جمله ايران مى رويم و از روغن من كه بنام روغن ((آراشيد)) معروف است ، در طباخى و صنعت استفاده مى كنند. نبايد مرا با پسته ى زمينى كه نام ديگرش ‍ ((مشك زمينى )) است اشتباه كرد.
بوته ى من دو نوع گل دارد، يكى گل هاى بزرگ و زرد رنگ كه نازا مى باشند. دوم گلهاى كوچك كه روى ساقه خوابيده ، و پس از آنكه عمل آميزش در آن انجام گرفت ، در خاك فرو رفته و رشد مى نمايد، قسمت مورد استفاده من مغز من است كه داراى روغن ، مواد ازته ، ويتامين هاى ((آ. ب . او. د)) مى باشد. مقدار مواد فوق بر حسب آب و هوا در كشورها و مناطق مختلف فرق مى كند.
روغن ((آراشيد)) يكى از روغن هاى سبك و مرغوب است . مخصوصا اگر از انواعى گرفته شود كه پوست خارجى آنها نازك بوده و بخوبى جدا شوند. براى استخراج روغن از مغز من نه تنها بايستى پوست سخت خارجى آنرا گرفت ، بلكه بايستى پوسته ى نازك روى مغز و نطفه ى آنرا نيز برداشت تا عمل تصفيه به آسانى صورت گيرد. از روغن من در صنعت داروسازى براى تهيه ى روغن كافورى استفاده مى كنند.
من ((عناب )) هستم !
اسم من عناب است ، با فتح و ضم عين هر دو خوانده مى شوم . به من اون ناف - سنجد گرگان - آون نافدار - طبرخون - سيلانه - شيلانه - سيب كوهى - شيلانك نيز مى گويند. من در اكثر نقاط ايران مخصوصا سواحل درياى مازندران - خراسان - بلوچستان - بندرعباس و كرمان به عمل مى آيم . خاصيت غذايى من كم است ، ولى در عوض حرارت را فرو مى نشانم . خنك هستم . فشار خون را كم - سينه گلو و شكم را نرم مى كنم . خون را صاف كرده و خون پاك مى سازم ، من كمى نفاخ و دير هضم هستم و اگر مرا در گلاب خيسانده ميل نمايند هضم من آسانتر مى گردد. زياده روى در خوردن من سبب نفخ و بزرگ شدن شكم بوده و شهوت را كم و غرايز جنسى را ضعيف مى سازم ، خوردن ساييده من با هسته جهت زخم معده و ورم روده مفيد است . من از دوستان كبد و مثانه و كليه بوده آنها را زهكشى مى كنم . جوشانده ى من با عرق كاسنى يا سكنجبين براى امراض وبا و حصبه و مطبقه مفيد بوده و از فشار صفرا و خون مى كاهد، و فشار خون را كم مى كند. مقدار خوراك ميوه من تا پنجاه عدد است .
نوشدن پنج روز متوالى ، هر روز نيم ليتر آب جوشانده ى برگ من جهت دفع خارش بدن نافع است ، پاشيدن برگ خشك كوبيده من جهت درمان زخم هاى خورده اى - آكله و زخم هاى بد خيم مفيد است . خواه اين زخم ها در دهان باشد خواه در عضوى ديگر، و چون پوست درخت مرا ساييده به تنهايى يا مساوى وزن آن سفيداب مخلوط كرده و در داخل زخم هاى چركى پر كنند آنها را درمان كرده ، به فوريت التيام مى دهم ، خوردن خاك اره چوب من جهت درمان دل پيچه ، خارش و جرب مفيد است ، صمغ درخت من به تنهايى و يا با ادويه مناسب جهت امراض چشمى و با سركه جهت جوشهاى جلدى سودمند است ، جويدن برگ تازه ى من باعث بى حسى شدن ذائقه است و به اين جهت مى توان از آن قبل از خوردن داروهاى بد طعم استفاده نمود. ميوه من تب را پايين مى آورد.
كمپوت و مرباى كم شيرينى من بسيار خوش خوراك و مفيد است و كبد را اصلاح مى كند. و فشار خون را پايين مى آورد و بهمين جهت گفته اند:
اگر نشاندن خون از خواص عناب است چرا هواى لبت خون من بجوش آرد
من ((سس )) هستم !
پزشكان سنتى ايران سرطان و جنون را با من معالجه مى كردند و در تحت شرايطى نتيجه مى گرفتند.
تشمع كبدى را هم مى توان بامن معالجه كرد.
اسم من ((سس )) بر وزن مس است . داراى انواع و اقسام كوچك و بزرگ سبز و قرمز مى باشم ، به نوع قرمز كوچك من در كتب قديم - ((افتيمون )) و ((دواء الجنون )) و به انواع ديگر من - كشوت - كشوث - كثوت - اجمول - حامول و پيچ شبدر مى گفتند و با شرايط اختصاصى القاب ديگرى دارم كه در اين سطور به آن اشاره خواهد شد.
من همان گياه انگلى هستم كه در باغچه ها و مزارع حتى كوه ها و بيابانها مانند نخ و ريسمان به دور بوته هاى گل و گياه و خار پيچيده و آنها را پژمرده و زرد كرده و شيره جان آنها را مى كشم . شما مرا آفت باغچه و مزارع مى دانيد ولى من دوست شما بوده ، و سخت ترين امراض شما را كه مهمترين آنها سرطان است درمان كرده ام . در سالهاى اخير عده اى با مطالعه ى كتب قديمى ، به خاصيت ضد سرطانى من پى برده و بدون توجه به شرايط اختصاصى و اتفاقى ، خود را كاشف داروى ضد سرطان معرفى كرده و جار و جنجال به راه انداخته و پس از ناكامى سكوت كرده اند. غافل از اينكه من داراى دو نوع خاصيت هستم . يكى خاصيت دايمى و ذاتى و ديگرى خاصيت اكتسابى و اتفاقى . منافع ذاتى من لينت مزاج زياد شدن ادرار و عرق و بالاخره خارج كردن سموم داخلى و اخلاط است ، ولى خواص اتفاقى من كه در حقيقت اكتسابى است هرگز ثابتى نبوده ، و متغير است و بستگى به گياه دارد كه من به دور آن تنيده و با قلابهاى مكنده ى خود عوامل مفيد و درمانى آنها را مكيده و بر منافع خود افزوده ام . مثلا وقتى كه من به دور انواع پونه و آويشن مى پيچم ((سس صعترى )) لقب گرفته ، براى قلب مخصوصا رماتيسم قلبى و امراض رماتيسمى مفيد مى شوم . و چنانچه به دور گياه سنبل الطيب پيچيده شوم ، اثر من در آرامش ‍ قلب به مراتب از جوهر سنبل الطيب هم زيادتر مى شود و به همين دلايل است كه خواص من اتفاقى است و بستگى به شانس و اقبال بيمار دارد و اگر يك كميسيون تحقيق مرا در روى گياهان دارويى مختلف امتحان كند وبا چشم باز در معالجه امراض به كار برد موضوعات اتفاقى به صورت حقيقت در مى آيد.
من داراى عوامل مسهلى - صمغى - مازويى بوده و خاكستر من داراى فسفر و پتاسيم زياد است . من بادشكن - مسهل - سودا و صفرا و بلغم هستم . جهت امراض دماغى و عصبانى - صرع - ماليخوليا - مانيا - وسواس - كابوس - فلج - لقوه و بى حسى اعضا مفيد مى باشم - نوع صعترى من كه به دور آويشن تنيده باشد، با گل بنفشه براى امراض فوق مفيدتر است .
وقتى به دور كاسنى بيابانى پيچيده شوم ، بهترين دوست كبد بوده ، تشمع كبدى را از پيشرفت جلوگيرى مى كنم و چنانچه به دور گياهان سمى پيچم ، مسموم كننده خواهم بوده ، اگر به دور هندوانه ابوجهل بپيچم بيمار قندى را كه منشا عصبى داشته باشد، معالجه مى كنم . قسمت مورد استفاده من تارهاى نخى و بذر من مى باشد. من چنانچه گفتم به مزاج لينت مى دهم و چنانچه با فلفل و ادويه مصرف شوم . حالت اسهالى من سريعتر مى شود. براى پيران مناسب بوده نفخ معده را زايل مى كنم و جهت درمان امراض ‍ سودايى نظير ندارم . من جهت تبهاى كهنه - يرقان - تقويت معده و جگر سودمند مى باشم ، و براى تنگ نفس - ديفترى و دل درد به كار مى روم ، و با سكنجبين ، عروق و طحال را باز مى كنم و فضولات متعفن را بيرون مى كنم . مطبوخ من براى باز كردن سده معده مفيد مى باشد.
انواع كوهى و بيابانى كه به دور صدها گياه طبى پيچيده مى شود گاهگاهى فوايدى معجزه آسا دارند كه اثر آن با فرآورده اى كه از يك منطقه ى ديگر با گياهان ديگر بدست آمده است متفاوت است و به همين جهت است كه استفاده از من بايستى تحت نظر يك هيئت علمى و تحقيقاتى باشد. مقدار خوراك من مرا شيخ الرئيس ابوعلى سينا تا چهار مثقال نوشته ، ولى اكثر حكماى قديم تا سه مثقال مى دانند و نيز دستور داده اند كه مرا نبايد زياد جوشانده و حرارت داد و بذر مرا نيز نبايد كوبيد.
براى معالجه سرطان توجه بافتيمون صعترى بوده است .
اسم من ((زرشك )) است !
ريشه من داروى ضد تب است .
غم و غصه و بى اشتهايى را از بين مى برم .
براى تقويت هاضمه از من استفاده كنيد.
درمان تنگ نفس هستم و صفرا را مى برم ...
فارسى من ((زرشك )) است ، به من ((زاج )) و ((زرتك )) هم گفته اند. من در دامنه كوه ها نزديك به آب مى رويم . نوعى از من كه در خراسان و نزديك شيروان مى رويد، بدون دانه است و به آن زرشك پلويى گويند. چون با آن زرشك پلو درست مى كنند و اين نوع زرشك در خارج از ايران ديده نشده است ، در كتب گياه شناسى قديم مرا ((امبرباريس )) و ((برباريس )) خوانده اند. اين يك لغت بربرى است و نام لاتينى من هم ((بربريس )) است . ميوه من داراى ترشى مخصوصى است شبيه آنچه در سيب ترش ديده مى شود و بعلاوه داراى قند و چند ترشى ديگر است شبيه آنچه در سيب ترش ديده مى شود و بعلاوه داراى قند و چند ترشى ديگر هستم . ريشه درخت من به علت داشتن تركيبى بنام ((برى برين )) داراى اثر مسهلى بوده و ضد تب مى باشد و براى ترك ترياك مفيد است .
برگهاى درخت من داراى مقدار زيادى ويتامين ((ث )) بوده و درمان رقيق شدن خون است . آب زرشك بسيار خنك است ، صفرا بر و مسكن تنگى است و حرارت معده و جگر را فرو مى نشاند و براى بازشدن جگر و درمان استسقا و سردى احشاء و معالجه اسهالى كه از ضعف جگر و يا به سبب زيادى بلغم باشد، نافع است جهت تقويت هاضمه ، با زعفران تجويز مى شود. با آب افسنتين جهت معالجه بزرگى كبد و سختى ادرار توصيه شده است . از رنگ قرمز من در رنگرزى استفاده مى شود. و چون آب مرا با آب سيب به مقدار مساوى مخلوط كرده و معادل نصف آب من آب ليمو اضافه كرده ، و به آن مقدار شكر افزوده و به قوام آورند تا بسته شود. معجونى بدست مى آيد كه پادزهر سموم ، مخصوصا ضد سم افعى است و ترياق كبير را نيز به همين دستور درست مى كردند و به آن مقدارى مرواريد محلول در آب ترش ترنج مى افزودند.
اين معجون علاوه بر خاصيت پادزهرى كه دارد، درمان تنگ نفس و غش ‍ بوده ، غم و غصه و بى اشتهايى را از بين مى برم . دانه هاى من به تنهايى يا مخلوط با ادويه مناسب جهت زخم معده و دل درد و اسهال تجويز شده است . مقدار خوراك آب من تا صد گرم و از دانه هاى من تا 45 گرم است .
براى معالجه كسانى كه با ترياك مسموم شده اند، معمولا از جوشانده ريشه درخت من استفاده مى كنند و نيز براى ترك ترياك مى توان از آن استفاده كرد. به خانم هايى كه دوره ى يائسگى آنها نزديك است و آنهايى كه اختلالات رحمى دارند توصيه كنيد كه از خوردن من غفلت ننمايند.
قره قاط
اسم تركى من ((قره قاط)) است به من قراقات و قراطاط هم گفته اند، عده اى از گياه شناسان قديم ايران از جمله بغدادى مرا نوعى زغال اخته و عده اى ديگر نوعى زرشك مى دانند، ولى جديدا مرا در خانواده ى زغال اخته قرار داده اند. به علت داشتن جوهر مازو در نقاشى و رنگرزى و چرمسازى هم از من استفاه مى كنند. تمام خواص زرشك و زغال اخته در من جمع است .
چربى خون را پايين مى آورم - فشار خون را كم مى كنم و براى معالجه مرض ‍ قند نيز توصيه شده ام . در زبان تركى قره غات به معنى چوب سياه است ، به اين جهت به ريشه ى خولنجان كه داراى رنگى تيره است قره غات هم مى گويند. البته بين قره قاط و خولنجان هيچگونه شباهت و بستگى نيست و حالا اجازه فرماييد خولنجان هم خود را به شما معرفى كند. من زيادى اوره و كوليت (ورم قولون ) را معالجه مى كنم
خولنجان
اسم من خولنجان است و دو نوع دارم ، خولنجان بزرگ و خولنجان كوچك . قسمت مورد استفاده من زيرزمينى است كه عده اى به غلط آنرا ريشه تصور كرده اند. به اين ساقه زيرزمينى عده اى قره غات هم مى گويند و به زبان فرنگى مرا گالانگا صدا مى كنند. فارسى من ((خسرودارست )). رنگ من سرخ تيره و طعم من تند و معطر است .
من مقوى معده و روده ها هستم . اشتها به غذا و شهوت را زياد مى كنم . به علت داشتن مواد صمغى سينه را نرم و صدا را باز مى كنم . بوى بد بدهان را از بين ميبرم . درد كمر را تسكين داده ، و ضد نفخ مى باشم . ترشى معده را از كم مى كنم و از زيادى ادرار جلوگيرى مى كنم . در طب سنتى ايران براى خنازير و سرطان و سياتيك مرا تجويز مى كردند. نگاهداشتن تكه ى كوچكى از من زير زبان از لكنت آن مى كاهد و براى زود حرف زدن اطفال نيز از من استفاده مى كردند. 5/2 گرم ساييده من با چهل گرم شير تازه جوشيده ، جهت تحريك شهوت تجويز مى شود. ماليدن من با روغن زيتون كك و مك را از بين مى برد. عرق من بادشكن مى باشد. زياده روى در خوردن من براى سينه و حجاب حاجز مضر بوده ، و باعث بند آمدن ادرار است .
گرسنگى مواد معدنىموفقيت در هر كارى مستلزم داشتن تندرستى است .
بعد از گرسنگى نامرئى مواد سفيده اى ، گرسنگى پنهانى مواد معدنى اهميت بسيار دارد زيرا مواد معدنى در انجام اعمال حياتى نقش بسيار مهمى دارند و از اين رو صحت و تندرستى انسان به وجود مواد معدنى كه هيچ چيز نمى تواند جانشين آنها شود بستگى كامل دارد. طبق مطالعه ى غذاشناسان در وجود مواد زنده ى بدن انسان شانزده فلز و سيزده شبه فلز نقش مهم داشته و هفت عنصر معدنى ديگر بطور نامنظم در آنها ديده شده است و به اين ترتيب 36 عنصر از نود و دو عنصر موجود در كاينات جزو مصالح ساختمانى بدن انسان هستند و انسان ناگزير است اين عناصر را از خوراكيهايى كه مى خورد دريافت نمايد. مقدار و نوع مواد كانى در خوراكيها هميشه يكسان نيست و بستگى به عوامل متعددى دارد كه مهمترين آنها نوع خاكى است كه آن خوراكيها در آن كاشته شده و به عمل آمده است و نيز بستگى به آبى دارد كه با آن آبيارى شده است .
گرسنگى خوراكيها
فرسودگى خاك كه در اثر كشت هاى متوالى پيدا مى شود، يكى از عوامل مهم گرسنگى هاى نامرئى است زيرا به اين ترتيب خاك فاقد يك يا چند عنصر معدنى شده و گياهى كه در آن به عمل آيد گرسنه ى آن عناصر خواهد شد. خوردن اين غذاهاى گرسنه نه تنها گرسنگى انسان را برطرف نمى كند بلكه باعث تشديد آن شده و در نتيجه خوراكى كه بايد جبران گرسنگى را كرده و درمان يك بيمارى شود خودبخود عامل مرض شده و بيمارى زا مى گردد. بهترين شاهد اين گرسنگى را ما مى توانيم در گرسنگى شبه فلز ((يد)) پيدا نماييم .
اين شبه فلز كه غذاى معروف به سيب آدم است و كمبود آن توليد مرض ‍ غمباد ((گواتر)) مى نمايد در جلبك هاى دريايى - در انواع شاهى مخصوصا بولاغ اوتى - سير - زردآلو - پياز - اسفناج - چغندر - مارچوبه - كلم - قارچ - تمشك - برنج - هويج - ترشك - تره فرنگى - سبزى تره - انواع نخود - توت فرنگى - گوجه فرنگى - انگور - گلابى - كنگر - آرتيشو - كاهو و سيب زمينى پيدا مى شود و اين خوراكيها بايستى عملا رفع گرسنگى ((يد)) را كرده و بيمارى غمباد را معالجه كنند ولى گاهى ديده مى شود كه اين خوراكيها گواترزا شده و خوردن آنها توليد اين بيمارى را مى نمايد علت اصلى اين حادثه غير مترقبه چيزى جز گرسنگى اين خوراكيها نيست يعنى خاكى كه آنها را پرورش داده و آبى كه آنها را سيراب كرده است فاقد شبه فلز بوده و در نتيجه گياه به اين عنصر، گرسنه شده و خوردن آنها باعث تشديد اين گرسنگى است .
در حال حاضر خاك اكثر مزارع ما در اثر كشت هاى متوالى فرسوده شده و بسيارى از عناصر نادر خود را كه در اعمال حياتى بدن انسان اهميت بسيار دارند از دست داده اند و به همين جهت است كه روزبروز بر تعداد گرسنگان آنها افزوده شده و تعداد مبتلايان بيمارى زيادتر مى شود.
ما فلزات كانى گياهى هستيم
در كائنات جمعا نود و دو عنصر وجود دارد كه همه ى ماها بر اساس ‍ وحدت وجود از ادغام چند هيدروژن ساخته شده ايم . ما نود و دو عنصر به دو دسته ى متمايز به اسامى فلز و شبه فلز تقسيم شده ايم كه تنها در بين ما چند عنصر گاهى بصورت فلز و زمانى بصورت شبه فلز تظاهر مى نمايند - در عالم هستى از قعر زمين تا دورترين كهكشانها آنچه از مظاهر وجود بصورت مايع - جامد - بخار مى بينيد خواه زنده و خواه مرده تركيبى از اين عناصر نود و دو گانه مى باشند و با دلايل علمى كه در دسترس بشر امروز قرار دارد، تصور نمى رود كه عنصر ديگرى در اين جهان بزرگ بوده باشد. كالبد بدن انسان هم كه پديده اى از عالم هستى است چيزى جز تركيب اين عناصر نيست . در آزمايشهاى طبيعى كه از بدن انسان به عمل آمده است ، تاكنون چنانچه گفته شد شانزده فلز و سيزده شبه فلز بطور دايم ديده شده و هفت عنصر بطور اتفاقى به چشم مى خورند و به اين ترتيب كالبد انسان از 36 عنصر تشكيل شده و بقيه ى عناصر نود و دوگانه در آن نقش اساسى ندارند و تنها گاهى مى توانند خاصيت درمانى داشته باشند.
املاح معمولا از تركيب يك شبه فلز با فلز و يا تركيب يك ترشى با فلز به وجود مى آيند.
ما عناصر 36 گانه مورد نياز بدن انسان موقعى زنده هستيم كه در تركيب يك موجود زنده مثل حيوان يا گياه باشيم و در صورت زنده بودن براى بدن انسان مفيد و قابل جذب مى باشيم .
ما 36 عنصر از 92 عنصر موجود در كائنات جزو مصالح ساختمانى بدن انسان و خوراكيهاى او مى باشيم و ماشين بدن انسان براى سوخت و ساز خود به وجود ما احتياج دارد و بايستى ما را از لابلاى خوراكيهايى كه مى خورد بدست آورد. مقدار و نوع ما در خوراكيها هميشه يكسان نيست بدليل آنكه در سطح زمين يكسان توزيع نشده ايم . هر خوراكى به چند عنصر معين احتياج دارد، اگر آن عنصر در خاكى كه بعمل مى آيد وجود داشته باشد، آنرا زنده كرده و با خود همراه خواهد داشت و برعكس چنانچه در خاك عنصر مورد نياز گياه وجود نداشته باشد نسبت به آن عنصر گرسنه خواهد شد، پس شرط اساسى براى ادامه ى يك زندگانى توام با تندرستى خوردن غذاهاى كامل است ، يعنى غذاهايى كه احتياجات انسان را برآورده مصالح ساختمان بدنى را تحوى دستگاه هاى سازنده نمايد. چنين غذايى مى تواند كمبوديها را جبران كند و از نظر كيفى و كمى انسان را سير نمايد و در غير اين صورت ، از نظر كمى انسان را سير مى كند ولى از نظر كيفى همچنان گرسنه نگاه مى دارد، اين گرسنگى نامرئى ابتدا حاد و كم كم مزمن شده و يك نوع گرسنگى پنهانى ايجاد مى نمايد و به دنبال آن در اثر نبودن مصالح كافى دستگاه هاى سازنده ى بدن نمى توانند انجام وظيفه كنند و همين امر توليد بيمارى مى نمايد و به همين دليل است كه مى گوييم عامل اوليه مرض در بدن انسان چيزى جز گرسنگى نامرئى نيست و انسان دوايى بهتر از غذاها، آن هم غذاى كامل ندارد به شرط آنكه آن خوراكى خود كامل و سير بوده و گرسنگى پنهانى نداشته باشد و الا نتيجه ى معكوس داده و به قول مولانا سرانگبين توليد صفرا مى كند و روغن بادام ايجاد يبوست مى نمايد و بر خشكى مى افزايد.
اگر غذايى كه شما مى خوريد متنوع باشد كمبود امروز را غذاى فردا جبران مى كند و در صورت يك نواخت بودن طعام فقدان آن هميشه باقى خواهد ماند و به همين جهت است كه انسان از خوردن غذاهاى يك نواخت زده شود و دايما بدنبال خوراكيهاى تازه مى گردد.
بيماريهاى گوناگون هر يك معلول فقدان يك يا چند عنصر مى باشد و انسان در هيچ جاى دنيا نمى تواند تمام احتياجات بدن خود را در يك غذا بدست آورد و به همين جهت است كه بيمار و عليل مى شود.
بيماريهاى بومى
با اين كه تمام ميكروبها و عوامل مولد مرض در تمام روى زمين پخش شده و وجود دارد، معذلك مناطق مختلف زمين هر يك ، يك دسته بيمارى بومى و مخصوص به خود دارند كه پيدايش آنها در جاهاى ديگر موقتى و اتفاقى است و از طرفى ديگر مى بينيم كه ساكنان قسمت هاى مختلف زمين خواه انسان و خواه حيوان و خواه گياه نسبت به پاره اى از بيماريها مصونيت دارند كه همنوعان آن ها در جاهاى ديگر از چنين موهبتى برخوردار نيستند. عده اى اين خصوصيات را مربوط به نژاد دانسته و ارثى تصور كرده اند در صورتى كه چنين نيست تمام عوارضات زاييده ى گرسنگيهاى نامرئى است و آنهايى كه چنين گرسنگى را ندارند از عوارض آن مصون مى باشند، چند مثال كوچك فرضيه ارثى بودن اين مشخصات را رد كرده و ثابت مى نمايد كه موضوع توارث امرى واهى و پوچ بوده و به هيچوجه صادق نيست .
شما در سيرك ممكن است اسبهايى را ديده باشيد كه قد آنها از قد گوسفند تجاوز نمى نمايد. اين اسب ها متعلق به يكى از جزاير متصرفى انگلستان مى باشند، در گذشته اين طور تصور مى كردند كه موضوع كوتاهى قد اين اسب ها مربوط به نژاد آنها است ولى همين كه اين حيوانات را به كشورهاى ديگر بردند به تدريج قد آنها بلند شد و پس از چند نسل كه بين خود آميزش ‍ كردند اسب هايى به وجود آمد كه قد آنها حتى از اسب هاى بومى آن نواحى بلندتر بود.
سفيد شدن مو
موى انسان در پيرى سفيد مى گردد ولى سفيد شدن آن در جوانى زياد ديده مى شود. در گذشته سفيد شدن مو را يكى از اختصاصات ارثى مى دانستند و عده اى هم آنرا نتيجه ى زياد شدن گويچه هاى سفيد خون دانسته و معتقد بودند كه اين گويچه ها كه سربازان مدافع بدن هستند به مجرد وارد شدن يك ميكرب يا يك جسم خارجى در بدن زياد شده و مواد رنگى مو را مى خورند و در نتيجه موى انسان سفيد مى شود. اين عقايد امروز به كلى رد شده و ثابت شده است كه در موى بدن انسان مقدارى فلزات مختلف از قبيل منگنز - روى - تيتانيوم - تنگستن و غيره وجود دارد كه در انواع مختلف و رنگارنگ مو نسبت آنها تغيير مى كند؛ مثلا اگر نسبت منگنز در مو زياد باشد رنگ آن مشكى مى شود و اگر روى زيادتر باشد رنگ آن بور مى گردد و اگر تيتانيوم زيادتر باشد رنگ آن قرمز مى شود و به همين دليل است كه ساكنان جنوب ايران مخصوصا در خوزستان كه تيتانيوم زياد است موى سرخ زياد ديده مى شود و در كردستان كه منگنز زياد است اكثر مردم موهاى مشكى و براق دارند، در منجيل آباد كه يكى از دهات شهريار بوده نزديك رباط كريم مى باشد يك معدن بزرگ منگنز وجود دارد و در نتيجه ساكنان اطراف آن معدن حتى در پيرى هم موهاى مشكى و براق دارند، خلاصه سفيد شدن مو نتيجه ى گرسنگى املاح آن مى باشد. خضاب مو با برگ و ميوه ى تمشك كه سرشار از منگنز است موى سفيد را مشكى مى كند و اگر بستن اين خضاب مدتى ادامه پيدا كند موى سفيد ريخته و بجاى آن موى سياه در مى آيد - خوردن سير به شرطى كه انسان را سياه مى كند كه خود نسبت به اين عنصر گرسنه نباشد. خوردن سيرهاى وحشى و سيرهايى كه نزديك معادن منگنز كاشته شوند و يا آنكه بطور مصنوعى مقدارى منگنز بعنوان كود به آنها دهند بهترين وسيله ى مشكى شدن مو مى باشد - اگر ما با خوردن غذاهايى كه فلز خاص رنگ موى ما را دارند گرسنگى خود را جبران كنيم ، مى توانيم رنگ اوليه ى موى خود را بحال اول برگردانيم . نارسايى غده ى تيروئيد و بيماريهاى عصبى كه خود مولود گرسنگى هاى نامرئى ديگرند در سفيد شدن زودرس مويى دخالت نيستند چندين ويتامين هم كه بعدا خود را معرفى خواهند كرد، در تثبيت رنگ مو نقش ‍ اساسى داشته و گرسنگى آنها باعث سفيد شدن مو مى باشد. در طب سنتى ايران داروهايى وجود داشت كه آن ها را جهت مشكى شدن موى سر بكار مى بردند. اين داروها كه اكثر داراى تركيبات منگنز بودند به سر ماليده نمى شدند، بلكه طبق دستور آنها رابه اسافل بدن و مخاطهاى آلات تناسلى مى ماليدند و معتقد بودند كه با اين دستور موهاى سفيد ريخته و بجاى آنها موى مشكى مى رويد و چون مخاطهاى تناسلى خاصيت جذب اين عناصر را دارند بعيد نيست كه ماليدن اين داروها رفع گرسنگى اين عناصر را بنمايد. ما اين روشها را بعدا خواهيم نوشت آب اكسيژنه كه خاصيت اكسيد كردن منگنز را دارد مى تواند نسبت اين فلز را در مو پائين آورده و رنگ موى سياه را بور نمايد و اگر با تركيبات بى رنگ كننده كه خاصيت تر سيب فلزات ديگر را دارند همراه شود موى سر را بيرنگ خواهد نمود.
موهاى سفيد شده چون قسمتى از فلزات خود را از دست مى دهند ترد و شكننده مى شوند ولى ريشه ى آنها سست نمى شود و سفيد شدن باعث ريزش مو نيست .
ماليدن محلول پرمنگنات دو پتاس موهاى سفيد شده را زرد مايل به خرمايى مى كند ولى چون براى پياز مو قابل جذب نيست . اين رنگ موقتى بوده زود از بين ميرود و تنها راهى كه مفيد بنظر مى رسد اين است كه ما كارى بكنيم كه از اين فلز مقدار بيشترى جذب بدن ما شده و به پياز مو برسد نويسنده زبان خوراكيها با تزريق تركيبى از منگنز به موشهايى كه موى تن آن ها سفيد شده بود توانسته است موى بدن آنها را مشكى كند و اميدوار است روزى بتواند با اين روش موهاى سفيد زودرس را به موى سياه طبيعى تبديل نمايد و در اين راه از كارشكنى و مبارزه ى سازندگان و فروشندگان رنگ هاى مصنوعى باكى ندارد. سنبل الطيب داراى منگنز بوده و ماليدن آن سبب مشكى شدن مو مى باشد.
ريزش مو
ريزش مو نيز برخلاف تصور عده اى ارثى نيست بلكه معلول گرسنگى نامرئى پياز نسبت به ويتامين هاى ب مى باشد و اين گرسنگى خود معلول جمع شدن چربى خون در اطراف پياز مو است معتادان به ترياك كه چربى خون آنها از بين مى رود، دچار ريزش مو و طاسى نمى شوند ولى كشيدن ترياك قادر نيست قسمت هاى طاس شده ى سر را از طاسى درمان كند. تابش مستقيم نور آفتاب قادر است كمى از چربى منجمد شده در اطراف مو را آب كرده و خارج كند و به همين جهت است كه ساكنان مناطق استوايى مو زياد داشته كمتر طاس مى شوند.
بهترين راه براى جلوگيرى از ريزش مو خوردن انواع ويتامين هاى ب و ماليدن آن به موى سر است .
شستن مو با ماست و آب ماست از ريزش مو جلوگيرى مى كند شستن مو با صابون يا شامپوهائى كه در آن كمى جوهر ماست ريخته باشند روشى است كه در صنعت از آن استفاده ى زياد مى شود. محلول چند قطره نفت در الكل نيز يكى از داروهاى ضد ريزش مو است . دستور زير يكى از طرق جلوگيرى از ريزش مو مى باشد كه در بين دهاتى هاى ايرانى زياد مرسوم است .
يك عدد خيار بزرگ كه كاملا رسيده و زرد شده است از وسط به دو نيم مى نمايند و لابلاى گوشت و تخم آن مقدارى جو فرو مى كنند و در حقيقت جو را در وسط آن مى كارند. پس از چند روز جو از آب خيار استفاده كرده جوانه زده و سبز مى شود و پس از مدتى خشك مى گردد و بعد آن را كوبيده و مخلوط با حنا يا ماست به سر مى بندند و به اين طريق ويتامين زيادى از آن جذب موى سر شده مو را تقويت و از ريزش آن جلوگيرى مى كند. اگر در خانواده ى شما ريختن مو زياد ديده مى شود تصور نفرماييد كه اين خاصيت ارثى شما است ، از اين دستور استفاده كرده مرتبا موى سر خود را با آن بشوييد و ببنيد كه ارثى بودن ريزش مو حقيقت ندارد بلكه ريختن آن نتيجه ى گرسنگى نامرئى و پنهانى مى باشد ما در بحث ويتامين ها باز هم شما را در اين راه راهنمائى خواهيم كرد و در صفحات بعدى باز هم خوراكيهايى كه داراى ويتامين هاى ب هستند خدمت شما خواهند رسيد و خود را معرفى خواهند كرد.
براى مشكى شدن مو
دستورى كه براى كاشتن جو در وسط گوشت خيار بود مى تواند به مشكى شدن مو كمك نمايد مشروط به اينكه چند روز يك كريستال كوچك پر منگنات دو پتاس را در كمى آب حل كرده و مزرعه ى كوچك خود را كه همان تكه ى خيار است با اين محلول آبيارى نماييد و با اين ترتيب منگنز زيادترى وارد جو و خوردن اين جو و شستشوى موى سر با كوبيده ى آن سبب جذب منگنز بيشترى شده و موى سر شما مجددا مشكى خواهد شد.
در صفحات گذشته گياه هايى كه داراى منگنز بوده و خوردن آنها باعث مشكى شدن مو مى شوند خود را به شما معرفى كرده اند و در صفحات بعد و جلدهاى بعدى هم با اين نوع خوراكيها كه سرشار از منگنز مى باشند آشنا خواهيد شد. منگنز نيز به زودى خدمت خواهد رسيد و شما با او بيشتر آشنا خواهيد شد.
املاح و ويتامين ها
من كلسيم هستم !
من فراوانترين عنصر كانى موجود در بدن انسان هستم و مهمترين مصالح سازنده ى استخوانها به شمار مى آيم و روى همين اصل شما روزانه از نيم گرم تا يك گرم به من احتياج داريد و الا ممكن است به بيمارى نرمى استخوان - عقب ماندگى در رشد و كرم خوردن دندان مبتلا شويد، شما مى توانيد مرا در مركبات شير - سفيده تخم مرغ و چند خوراكى ديگر مثل چغندر - هويج - كلم - گندم - سيب زمينى - يونجه - اسفناج - توت فرنگى - گردو - تره - تره فرنگى - كاهو - غلات - تمشك - نخود تازه - لوبياى تازه - فندق - بادام - پسته - كرفس - پياز - عدس - انگور... پيدا كنيد. من خوراك استخوان - دندان - غضروفها - هسته هاى سلولى - خون - چربى سلسله اعصاب بوده براى هضم غذا - براى جذب غذا و همچنين براى سنگربندى آهكى در اطراف ميكربهايى مثل ميكرب سل و دمل لازم و ضرورى هستم .
ويتامين ها و هورمونها در جذب من در بدن انسان دخالت مستقيم دارند و چون آفتاب و شرايط محيط در جذب من بستگى كامل دارند، عوارض ‍ كمبود من در ساكنان مناطق معتدله و سردسير ديده مى شود. نور آفتاب يكى از بزرگترين عوامل حياتى براى جذب من به شمار مى آيد چه ويتامين ((د)) كه در جذب من دخالت مستقيم دارد به وسيله نور آفتاب ساخته مى شود. در مناطقى كه نور آفتاب به حد كافى ندارند جذب من به آسانى صورت نمى گيرد و تظاهرات كمبود من بيشتر به چشم مى خورد و به همين جهت است كه ساكنان اين نواحى به من نياز بيشترى دارند و بايستى با خوردن سبزيها و ميوه ها كمبود مرا جبران كنند. آنهايى كه فكر مى كنند تنها با خوردن شير مى توانند گرسنگى خود را نسبت به من برطرف كنند سخت در اشتباه مى باشند و بهترين دليلى كه در رد اين ادعا مى توان اقامه كرد اين است كه مردم آمريكا بيشتر از ساير مناطق جهان شير مى خورند و بيشتر از ساكنان قاره هاى جهان دچار كمبود من هستند - بيمارى نرمى استخوان در كودكان انگليسى بقدرى زياد است كه عده اين بيمارى را مرض انگليسى ها مى دانند و برعكس در جنوب ايران و سواحل خليج فارس با اينكه كمتر شير مى خورند و خاكشان از نظر كلسيم فقير است كمتر به اين مرض مبتلا شده و كمتر دچار كرم خوردگى دندان مى شوند.
يكى از بهترين منابع گياهى من انگبين هاى گياهى مثل شير خشت ، ترنجبين ، و گز علفى مى باشد - در خوانسار و نواحى اطراف اصفهان كه گز زياد مصرف مى شود و همچنين در آذربايجان كه به خوردن گز علفى علاقه زياد دارند، بيمارى نرمى استخوان و كرم خوردگى دندان كمتر ديده مى شود. ساكنان فقير بلوچستان با اينكه دچار فقر غذايى هستند و به شير و لبنيات كمتر دسترسى دارند، معذلك از بيمارى نرمى استخوان و پوسيدگى دندان معاف مى باشند چه آنها علاوه بر داشتن آفتاب فراوان از سبزيهاى صحرايى كه غالبا سرشار از كلسيم هستند تغذيه مى نمايند و نان را بيشتر با سبوس كه مقدار زيادى كلسيم دارد ميل مى نمايند. سياهپوستان و ساكنان مناطق حاره دندانهايشان به مراتب سفيدتر و محكم تر از شما سفيد پوستان مى باشد زيرا آنها با كلسيم موجود در گياهان و تابش مستقيم آفتاب بيشتر استفاده و بهره بردارى مى كنند و اين يك حقيقت است كه سياه پوستان مقاومت بدنشان در برابر تابش آفتاب زيادتر بوده و مى توانند عريان در مزارع كار كنند بدون آنكه تابش آفتاب كوچكترين صدمه اى به پوست بدن آنها وارد آورد. كسانى كه به سفر حج رفته اند بخوبى مى دانند كه در عرفات سياه پوستان و ساكنان محل از ظهر تا غروب آفتاب در دامنه ى كوه رحمت در برابر تابش مستقيم خورشيد مى ايستند و هيچگونه صدمه اى نمى خورند و طبق دستورها و موازين دينى ايستادن ما در آفتاب ممنوع بوده و بايستى در زير چادرها وقوف نماييم .
حال به خوبى متوجه خواهيد شد كه چرا با وجود فراوانى كلسيم در مناطق معتدله باز گرسنگى نامرئى من در اين نواحى رايج است ساكنان نواحى گرمسير و استوايى با اينكه قد و قامت كوتاه داشته و رشد زيادتر نمى كنند، استخوان بندى محكمترى دارند و برعكس در نواحى معتدله و اروپا رشد زيادتر استخوان بندى درشت تر ولى پوك تر است و همگى استخوانى ترد و شكننده دارند، اين ضعف استخوان در كشورهاى مترقى و پيشرفته روز به روز زيادتر مى شود. در آمريكا دانشمندان متوجه شده اند كه اسكلت نسل جوان گر چه به ظاهر درشت تر از اسكلت نياكانشان مى باشد اما در عوض ‍ سست و شكننده شده است و براى نجات از عواقب وخيم آن به همه توصيه مى شود كه تا مى توانند روغن ماهى و تركيبات ديگرى كه ويتامين ((د)) دارند بخورند حال در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه چرا اسكيموها با اين كه كمتر رنگ آفتاب را مى بينند به بيمارى نرمى استخوان مبتلا نشده و از اين مرض و كرم خوردگى دندان رنج نمى برند بلكه همگى استخوانى محكم و دندانهاى تيز و برنده و سالم دارند در جواب اين سوال دانشمندان اظهار عقيده مى كنند كه آن ها با جويدن استخوان شكار و يا ماهى كلسيم و ويتامين ((د)) مى شود.
اكنون اجازه فرمائيد ويتامين ((د)) كه يكى از ياران من بوده و در جذب من به بدن شما كمك مى كند خود را معرفى مى نمايد.
من ويتامين ((د)) هستم !
به من ويتامين ضد نرمى استخوان هم مى گويند.
من ويتامين ((د)) هستم - بدن شما با كمك نور ماورابنفش آفتاب مرا مى سازد و من گردش كلسيم را در بدن شما ثابت نگاه مى دارم و به همين جهت است كه در مناطق گرمسير با اينكه مصرف كلسيم خيلى كمتر از كشورهاى مترقى است معذلك بيمارى نرمى استخوان ديده نمى شود. عمل من در بدن آهكى كردن استخوانها است و گرسنگى نامرئى من باعث غضروفى شدن استخوانها مخصوصا در اطفال مى شود. من جذب آهك و فسفر را در بدن - در خون و در استخوانها تسهيل و تنظيم مى كنم و نسبت كلسيم به فسفر را كه بايستى هميشه ثابت و معادل 7 دهم باشد نگاهدارى مى نمايم . احتياج روزانه شما به من يك ميلى گرم مى باشد فقدان من باعث نرمى استخوان - پيچيدگى عضلات - استخوان درد - تشنج عضلات - ورم دست و پا - رشد ناقص - پوسيدگى دندان - اختلال در غدد در قى و غيره خواهد شد.
من در زرده تخم مرغ - روغن زيتون - كره - روغن كبد ماهى ، روغن نارگيل و خرما يافت مى شوم و بهترين منبع من همانا تابش آفتاب است . خوردن ماهى ساردين و صدفهاى دريايى و خوردن مغز قلم و تهيه غذا با گوشت با استخوان كمبود مرا جبران مى نمايد. روغن دانه ى شنبليله بعلت داشتن ويتامين آ و د همانند روغن ماهى است .
من ((فسفر)) هستم !
من يك شبه فلز از عناصر ضرورى بدن انسان هستم و با اينكه بيشتر از ساير فلزات معدنى در بدن پخش شده ام و جز مكمل نسوج و استخوانها هستم ، معذلك تاكنون غذاشناسان نتوانسته اند علايم كمبود و گرسنگى مرا در بدن انسان كشف كنند ولى همينقدر مى دانند كه وجود من براى نسوج و استخوانها و مغز و اعصاب انسان لازم و ضرورى است . ولى كمبود من توليد چه امراضى مى نمايد تاكنون كشف نشده است . حتى در جنوب ايران و سواحل خليج فارس و امارات خليج كه خاك از نظر من فقير است ، گرسنگى فسفرى شناخته نشده و كسى نمى داند تظاهرات اين نوع گرسنگى نامرئى چيست ؟ در آزمايشگاه اگر يك قطعه استخوان را گرفته فسفر آنرا بگيريم غضروفى مى شود ولى نخوردن من اين ضايعه را نشان نمى دهد تنها اثرى كه از كمبود من تاكنون شناخته شده است كمى جمعيت است و بخوبى همه مى دانند كه هر جا فسفر زياد است جمعيت زيادتر مى شود و در جاهايى كه خاك آنها فاقد من مى باشند احشام نيز پرورش پيدا نمى كنند - آبهايى كه مقدار من در آنها كم است ماهى زيادى ندارند و اگر دارند آن گونه كه در آبهاى پر از فسفر است پرورش يافته نيستند. ماهى قزل آلا كه در آب جاجرود پرورش پيدا مى كنند به مراتب زيادتر و درشت تر از برادرانشان كه از آب رودخانه كرج استفاده مى كنند هستند و اين به علت فراوانى فسفر در رودخانه جاجرود است در مناطق استوايى كه احشام دچار گرسنگى فسفرى هستند همگى ضعيف بوده ، رشد آنها متوقف شده و بد شكلى اسكلت وارند. كمبود من در حيوانات علفخوار سبب مى شود كه آنها خوى درندگى پيدا كرده و استخوان حيوانات مرده را بجوند. در مكه بزها به خوردن كاغذ و جويدن استخوان علاقه مند مى باشند. آنها استخوان مى خورند تا كمبود و گرسنگى نامرئى خود را جبران كنند. من در بادام - مغز هسته - پسته - گندم - جوانه گندم - انگور مخصوصا غوره - سير - يونجه - گل لادن - جو - نخود تازه - ذرت - لوبياى تازه - عدس - كلم - اسفناج - مارچوبه - پياز - كاهو - هويج - سيب - برنج - كرفس - سيب زمينى - گل كلم - تره فرنگى - گوجه و آلو - توت فرنگى - تمشك - گوجه فرنگى - كاسنى - خيار - بلوط - قارچ - كنگر - آرتيشو - گردو - فندق پيدا مى شوم .
من ((آهن )) هستم !
فارسى من آهن و عربى من حديد است و يكى از فلزات مشهور مى باشم كه با پيدايش من از نهصد سال قبل از ميلاد مسيح كه عصر آهن شروع مى شود در خدمت صنايع شما مى باشم ولى از ابتداى خلقت در بدن شما به عنوان يك خدمتگزار صديق خدمت كرده ام . قرمزى گويچه هاى سرخ خون شما در نتيجه وجود من در آنها است . با كم خونى مبارزه مى كنم و خون پاك براى شما مى سازم . درمان يرقان هستم ، كمبود من توليد ضعف كرده و رشد اطفال را مختل مى كند و باعث ضعف معده و روده ها مى گردد. خوراكيهايى كه سرشار از من هستند هم اصل حيوانى دارند و هم اصل گياهى در دسته اول مى توان از گوشت مخصوصا ماهيچه ها و قلوه و جگر نام برد و بعد سفيدى تخم مرغ . در جهان گياهان مقدار آهن بر حسب نوع خاكى كه در آن رشد مى كنند تغيير مى كند مثلا، در كاهو مقدار آهن از يك تا 50 ميلى گرم درصد تفاوت مى نمايد. بزرگترين علامت گرسنگى نامرئى من در انسان كم خونى است و نخستين تظاهر اين گرسنگى در سال اول زندگانى نوزادان ديده مى شود و اين به علت كمبود و كمى آهن در شير مادران آنها است اين گرسنگى نامرئى در بيش از پنجاه درصد كودكان دهات ايران در سال اول ديده مى شود و عده اى معتقدند كه در ايران گرسنگى من بيش از گرسنگى كلسيم رواج دارد. يك علت كمبود من در بدن شما وجود طفيلى هاى خونخوار است . در استانهاى ساحلى درياى مازندران هشتاد درصد مردم مبتلا به اين كرمهاى معده و روده اى هستند و عده اى با داشتن كرم معده مبتلا به كم خونى نيستند و در حقيقت در بدن آنها كرم ها اهلى و بى آزار شده اند، طبق تحقيقاتى كه شده است اين طفيلى ها مانند ساير حيوانات خانگى موقعى رام و بى اذيت هستند كه غذاى كافى در دسترس آنها باشد. گربه اى كه در خانه شما زندگانى مى كند اگر به او مرتبا غذا بدهيد و شكم او را سير كنيد هرگز دزدى نمى كند و جوجه هاى مرغ خانه را نمى گيرد و به پرندگان خانگى حمله نمى نمايد و برعكس به سراغ موشها كه دزدان خانگى مى باشند مى رود. گرگ كه يك حيوان درنده و وحشى است . موقعى به انسان حمله مى كند كه گرسنه باشد و به همين دلايل است كه انگلهاى معدى و روده اى فقط آزارشان به بينوايان مى رسد كه خوراك كافى ندارند و در بدن اغنيا كه غذا بيش از اندازه مى خورند رام و بى اذيت مى باشند من در جوانه گندم - مارچوبه - گردو - جو - برنج - اسفناج - قارچ - چغندر - كاهو - ذرت - شاهى - بولاغ اوتى - زردآلو - كلم - گوجه - كرفس - خرما - سيب زمينى - انگور - فلفل - هويج - پياز - كاسنى - آلبالو - سيب و پرتغال پيدا مى شوم مقدار من در زردك كه هويج ايرانى است چندين برابر هويج فرنگى مى باشد و در بعضى از نمونه ها به هفت ميلى گرم درصد مى رسم .
خوشبختانه با لوله كشى شهرها و روستاها و آشنايى مردم با اصول بهداشت روز به روز از تعداد مبتلايان به بيماريهاى انگلى كاسته مى شود و شر اين ميهمانان ناخوانده مزاحم و خونخوار از سر ما دور مى گردد ولى به هر حال يك انسان بالغ روزانه در حدود شش تا شانزده ميلى گرم آهن احتياج دارد و اين عنصر مفيد را شما بايستى تماما از خوراكيهايى كه مى خوريد اخذ نماييد.
من ((فلوئور)) هستم !
من يكى از عناصر مفيدى هستم كه در طبيعت وجود داشته و در ساختمان ميناى استخوانها و دندانها و غضروفها نهايت لزوم را دارم . كرم خوردگى و سستى دندانها كه متاءسفانه روز به روز زيادتر مى شود با گرسنگى ناآشكار من بستگى داشته و اهميت آن محتاج به تذكر نيست .
من در آب - در هوا و در اكثر خوراكيها وجود دارم و كمى و زيادى من نقش ‍ مهمى در زندگانى ساكنان هر منطقه بازى مى كند. كودكان هنگام در آوردن دندان احتياج بيشترى به من دارند. اكثر غذاهاى روزانه محتوى 2/0 تا 3/0 ميلى گرم در كيلو، از من مى باشند. شير گاو 1/0 تا 2/0 ميلى گرم در ليتر دارد. يك رژيم غذايى متوسط بدون در نظر گرفتن آب آشاميدنى روزانه 2/0 تا 3/0 ميلى گرم از من به انسان مى دهد و بقيه نياز روزانه را بايستى شما از آب آشاميدنى خود اخذ نماييد.
دو نوع از غذاهاى شما سرشار از من بوده و خوردن آنها كمك موثرى جهت رفع كمبود من مى باشد.
1 - ماهيها و ساير حيوانات دريايى مخصوصا ماهيهاى حرام كه در زندگانى شما چندان وارد نمى شوند تقريبا 5/0 تا 6/1 ميلى گرم از من درصد گرم دارند و كسانى كه ماهى و ساير حيوانات دريايى را بيشتر از ما مصرف مى كنند دندان هاى آنها داراى ميناى محكمترى مى باشد.
2 - دومين غذايى كه سرشار از من است و در زندگانى روزانه ى ايرانيان بيشتر وارد است چاى مى باشد.
چاى چين 7/6 تا 5/35 ميلى گرم در صد گرم ، چاى مصرفى اروپائيان 15/16 تا 28/20 ميلى گرم در صد گرم ، چاى مصرفى در زلاند جديد 6/9 تا 7/14 ميلى گرم در صد گرم و چاى سازمان برنامه بنام ليارچاى 8/26 ميلى گرم درصد از شبه فلز من را دارا مى باشند و روى اين اصل است كه مى توانيم بگوييم چاى يكى از نوشيدنيهاى مفيدى است كه در زندگانى ايرانيان نقش مهمى دارد.
چاى جوشيده بيشتر و چاى دم كرده كمتر از من دارد.
چاى جوشيده 30 تا پنجاه درصد فلوئور موجود در برگ را در آب حل مى كند و اين نسبت با جوانى و پيرى برگ بستگى دارد و چاى هاى بهاره كه چين اول را تشكيل مى دهند مقدار بيشترى از من دارند. نسبت من در چاى سياه بيشتر از چاى سبز است ، يك فنجان چاى بطور متوسط 2/ ميلى گرم از من دارد.
به عقيده ى دانشمندان مصرف روزانه 1/8 گرم چاى خشك مى تواند 45/0 تا 98/0 ميلى گرم از من را به شما بدهد و چون شما معمولا بطور متوسط پنج گرم چاى خشك مصرف مى كنيد و چاى مخلوط بطور متوسط 15 ميلى گرم درصد از شبه فلز من دارد و به اين حساب روزانه 22/0 ميلى گرم از راه نوشيدن چاى به بدن شما وارد مى شوم ، البته اين محاسبه روى چاى دم كرده است ، زيرا شهرى ها كمتر چاى جوشيده مى نوشند. در اينجا لازم است تذكر دهيم كه اطفال هنگام در آوردن دندانهاى شيرى چاى نمى نوشند و اگر هم بنوشند فوق العاده كم رنگ و كم مايه است و به همين جهت دندانهايى كه در مى آورند گرسنگى نامرئى فلوئور داشته و زود از بين مى روند.
******************
زبان خوراكيها جلد اول
دكتر غياث الدين جزايرى
- ?? -
گرسنگى شبه فلز من (فلوئور) در تهران
نظر به اينكه كوه دماوند سالها است خاموش شده و تهران به كوههاى آتش فشانى نزديك نيست و همچنين در اطراف تهران فعاليت استخراج معادنى كه در آنها فلوئور وجود داشته باشد خيلى كم است ، به اين جهت مى توان گفت كه هواى تهران عارى از شبه فلز من بوده و مردم تهران از راه هوا در آمد فلوئورى ندارند. مصرف ماهى نيز در تهران بيشتر در فصل زمستان است كه متاءسفانه فعلا كمياب شده ، و ساير حيوانات و موجودات دريائى هم وارد غذاى ما نمى شود و از اين جهت نيز عايدى زيادى نداريم .
وجود من (فلوئور) در آبهاى تهران
در گذشته كه مردم تهران از آب قنات مشروب مى شدند، عايدى فلوئورى بيشترى داشتند. آب شاه 45/0 ميلى گرم در ليتر و قنات امير آباد معروف به قنات دانشگاه 9/1 ميلى گرم داشت و آب چاه هاى عميق نيز بطور متوسط 45/0 ميلى گرم داشت ، اما امروز آب تهران لوله كشى شده و منحصرا 32/0 ميلى گرم دارد.
اگر بطور متوسط روزانه شما يك ليتر و نيم آب بنوشيد عايدى فلوئورى شما نسبتبه گذشته كه آب قنات مى خورديد 19/0 48/0 - 67/0 يعنى 19/0 ميلى گرم عايدىفلوئورى شما كم شده است و به همين جهت است كه روزبروز پوسيدگى دندان در تهرانزيادتر مى شود.
ميزان فلوئور در آب
طبق محاسباتى كه از نظر علمى شده است ، ميزان من در آب نبايد كمتر از يك ميلى گرم وزيادتر از 5/1 ميلى گرم در ليتر باشد و چون آب لوله كشى تهران فقط 32/0 ميلىگرم دارد 68/0 32/0 - 1 يعنى 68/0 ميلى گرم كمتر ازحداقل دارد و بايستى آنرا طبق اصول علمى به آب لوله كشى افزود و تا زمانى كه اينموضوع عملى نشود نبايد انتظار داشت كه اطفال و بقيه ى ساكنان تهران دندان محكم وكرم نخورده داشته باشند.
كمبود فلوئور در غذاها
يكى ديگر از دلائل سست شدن استخوانها و دندانها و زيادشدن كرم خوردگى دندان پيدايش آسياهاى موتورى است كه در اثر ايجاد حرارت فلوئور را به سبوس چسبانده و با عمل بوجارى و الكهاى نرم مقدارى از آنرا از نان كه غذاى روزانه است خارج مى سازد و اين امر در برنج هم صورت مى گيرد.
گرسنگى فلوئورى خوراكيها
همانطور كه مادر گرسنه ، بچه اى ضعيف و ناتوان بدنيا مى آورد، زمين گرسنه نيز قادر به خلق عناصر معدنى نيست و نمى تواند بيشتر از آنچه از آب يا عوامل ديگر مى گيرد تحويل گياه دهد، از اين رو خوراكيهايى كه فلوئور كمترى از آب و زمين مى گيرند، ميزان فلوئورشان از محصولات مشابه آنها كه در نقاط فلوئور دار پرورش مى يابند، كمتر است چنانچه لوبياى سفيد كه معمولا بايستى 1/2 ميلى گرم درصد فلوئور داشته باشد در دهات اطراف تهران 25/1 ميلى گرم درصد دارد و شك نيست چنين لوبيايى چون خود گرسنه است خوردن آن ايجاد گرسنگى فلوئور خواهد كرد.
تغيير روش غذايى
يكى ديگر از دلايل افزايش پوسيدگى و كرم خوردن دندان تغيير رژيم غذايى است كه به مرور زمان پيدا شده است . سابقا شما لوبياى سفيد، عدس و ماش بيشتر از امروز مى خورديد و امروز مواد گوشتى بيشتر از سابق مى خوريد، حبوبات مخصوصا عدس ، ماش و لوبيا سرشار از فلوئور بوده و تقريبا دو برابر گوشت و سبزيها فلوئور دارند و همين امر جيره روزانه فلوئور را در تغذيه كم كرده و سبب افزايش كرم خوردگى دندان و سستى استخوانها شده است .
آسمان صاف و آفتابى ايران
شما در ايران آسمانى صاف و آفتابى داريد و چنانچه كلسيم و ويتامين ((د)) در معرفى خود تذكر دادند تثبيت كلسيم در بدن شما به آسانى صورت مى گيرد و از طرف ديگر بد نيست بدانيد كه جذب كلسيم زياد مانع تثبيت فلوئور در دندانها و استخوانهاى شما است و به عبارت ديگر كلسيم و فلوئور مى توانند در ساختمان دندانها و استخوانها جاى يكديگر را اشغال نمايند و آفتاب زياد ايران اين فرصت را به كلسيم داده و در مواقع كمبود فلوئور، جانشين آن شده و سبب پوسيدگى دندانها و ناخن ها و استخوانها مى شود - افزايش مقدارى فلوئور دو سديم به آب مشروب كه قدرت جذب آن زياد است اين نقيصه را جبران خواهد كرد.
نظر دندانپزشكان
كليه دندانپزشكان با تجربه و قديمى تهران معتقدند كه روز به روز دندانهاى ساكنان اين شهر استحكام خود را از دست داده و آمار كرم خوردگى رو به افزايش است مخصوصا از موقعى كه آب نهر كرج را به تهران آورده و بدنبال اين شهر لوله كشى شده و خوردن آب قنات متروك شده است و با اينكه امراض عفونى لثه و دهان كمتر شده است . معذلك پوسيدگى و كرم خوردگى زيادتر ديده مى شود و اين موضوع دليلى جز كمبود فلوئور در آب كرج نيست .
نگاهى به شهرهاى ديگر
ساكنان بعضى از دهات و شهرستانهاى آذربايجان مثل اردبيل - مشكين شهر - سراب - خوى - مرند و اطراف اروميه و همچنين دهات كوهستانى مازندران بين بندپى و فيل بند و چند ده در اطراف قله دماوند و چند قريه بين سمنان و فيروز كوه و چند نقطه ايران مانند بعضى از نقاط تگزاس داراى استخوان بندى درشت و قد بلند - فكين پهن و دندانهاى محكم و سالم مى باشند و برعكس ساكنان كوير بين كاشان و يزد داراى قدى بلند - باريك اندام فكين كوتاه و كم عرض هستند. اين اختلاف در استخوانبندى مربوط به كمى و زيادى فلوئور در آب مشروب و خوراكيهاى آنها است ، محكمى دندان و استخوان بندى درشت در نواحى قسمت اول منحصر به انسان نيست ، بلكه حيوانات مخصوصا مواشى كه در دامنه ى كوه هاى سبلان پرورش مى يابند، آنها نيز پروار بوده و استخوان بندى محكمى دارند مخصوصا ميناى استخوان هاى گوسفندانى كه از دشت مغان به تهران مى آورند بقدرى محكم است كه به قول قصبان لبه ى ساطور را بر مى گرداند و اگر استخوان يك گوسفند آذربايجان را با استخوان يك گوسفند از نواحى كوير مقايسه كنيم سستى و سختى اين دو آشكار مى گردد. نكته جالب توجه اينكه ما در استانهاى ساحلى درياى مازندران همواره با دسته هاى مختلفى روبرو مى شويم يك دسته داراى قد بلند چهارشانه فكين بزرگ و دسته اى ديگر با قدى متوسط بلغمى مزاج و پف كرده هستند ساكنان كوهستانهاى اين نواحى بيشتر از دسته اول و شهرنشينان از دسته دوم مى باشند و اهالى رشت و بندر انزلى با ساكنان شهرهاى مازندران فرق كلى دارند و با اينكه بين بابل و بندپى چند فرسخ فاصله نيست ، اهالى اين شهر بيشتر كوتاه قد يا متوسط القامه مى باشند، در صورتى كه ساكنان بندپى و دهات اطراف درشت و سالمى دارند. ديگر از نواحى ايران كه داراى معادن فلوئور است ، عبارتند از محلى بين پل سفيد و زيرآب ، فسخود در اردستان راور و دربند در كرمان ، در بلوچستان همواره رود غليظى از دهانه كوه تفتان خارج مى شود كه باد آنرا بسوى هندوستان و پاكستان برده و مختصرى از آن نصيت ساكنان سيستان و بلوچستان وكرمان مى شود و همين امر سبب شده است كه ساكنان اين نواحى با اينكه بهداشت صحيحى ندارند معذلك داراى دندانهاى سالم و استخوان بندى كامل باشند.
بعقيده ى نويسنده ى زبان خوراكيها اگر اين گازى كه از دهانه تفتان خارج مى شود روزى مورد استفاده قرار گيرد و با آن كودى جهت مزارع چاى كارى ساخته شود، چاى ايران مرغوب تر از چاى هندوستان شده و منافع اين گاز كمتر از منافع گاز نفت نخواهد شد، اگر كمبود فلوئور، از راه افزودن آن به آبهاى لوله كشى با نمك خوراكى جبران شود بسيارى از امراض از بين رفته و استخوان بندى نسل آينده درشت تر شده و ايران مثل گذشته مهد قهرمانان خواهد شد.
من در سبوس گندم - جو - برنج - مارچوبه - زردآلو - گوجه فرنگى انگور - سيب زمينى - ترب و از همه مهمتر در چاى و حبوبات پيدا مى شوم . اگر خاكى كه در آن لپه - باقلا و نخود و غيره را مى كارند، بحد كافى از شبه فلز من نداشته باشد اين بنشن ا ناپزا شده و بهترين راه پر كردن آنها افزودن مقدار كمى چاى خشك به آنها است .
من ((ارسنيك )) هستم !
من يك شبه فلز مقوى براى اعصاب هستم ، وجود من براى درمان بيماريهاى كه ايجاد ضعف كرده و مرگ تدريجى ايجاد مى كنند و همچنين كم خونى - سل - جذام و غيره نافع است . من جزو مصالح ساختمانى ياخته هاى خون بوده و براى معالجه سفليس تجويز شده ام و در گذشته بيمارى سفليس را فقط با تركيباتى معالجه مى كردند كه با من ساخته شده بودند.
من در سير - در حبوبات - جوانه گندم - كلم مخصوصا كلم قرمز كاهو - اسفناج - برنج - فلفل سبز - قارچ - سيب زمينى - هويج و سيب درختى پيدا مى شوم .
بيمارى جذام نتيجه كمبود و گرسنگى نامرئى من است .
من ((برم )) هستم !
من مسكن درد، مسكن سلسله ى اعصاب بوده و خواب را راحت مى كنم من به پوست شما لطافت و زيبايى مى بخشم ، كمبود من در بدن ايجاد زگيل مى نمايد.
من در سيب - هندوانه - خربزه - قارچ - مارچوبه - آرتيش - كنگر - گوجه فرنگى - تربچه - توت فرنگى - تمشك - ريواس - كلم - سيب زمينى ترشى - تره - تره فرنگى - زردآلو - پياز - انگور و انجير يافت مى شوم و بعلاوه در اكثر بنشن ها موجود مى باشم - من از در آمدن زگيل جلوگيرى كرده و خوردن املاح من زگيل را از بين مى برد.
گرسنگى نامرئى ((يد))!
دورى فلات ايران از دريا عامل اصلى گرسنگى نامرئى ((يد)) است زيرا سالها زمين را آب باران و رودخانه ها شسته و شبه فلز ((يد)) آنرا در خود حل كرده و به قعر زمين و به سوى كوير و دريا برده و اكنون مسير رودخانه ها عارى از اين شبه فلز شده است و كسانى كه با آب رودخانه مشروب مى شوند كمبود ((يد)) دارند، كمبود اين شبه فلز توليد خنازير گواترى مى نمايد كه به آن در زبان فارسى غمباد گويند. در شهريار كه مردم از آب رودخانه كرج مشروب مى شوند اين بيمارى زياد ديده مى شود و در تهران هم از موقعى كه استفاده از آب قناتهاى قديم متروك شده و همه از آب تصفيه شده رودخانه كرج استفاده مى كنند روزبروز اين مرض زيادتر مى شود. فقر و ناقه عمومى و همچنين افزايش ميزان استعمال مواد الكلى بر شدت اين بيمارى مى افزايد و بطور كلى ضعف و ناتوانى جسمى نيز مزيد علت است . انحطاط جسمى و روحى و عصبانيت فوق العاده نيز در مبتلايان ديده مى شود، اختلال در امر رشد - كوتاهى قد - بدشكلى هاى موضعى و ضعف حافظه ، حماقت و هزاران عوارض ديگر بدنبال اين مرض ‍ مى آيد.
عدم مقاومت ساكنان تهران در برابر پاره اى از امراض و سرماخوردگيهاى گوناگون كه همه ساله در اين شهر و چند شهر ديگرى كه از آب رودخانه استفاده مى كنند، رنگهاى زرد و پريده ، دندانهاى سست و كرم خورده و زياد شدن بيماريهاى روحى و جسمى ، هيكلهاى ناجور و بى قواره و زياد شدن گواتر بدخيم و غيره دلائل محكمى بر وجود يك سلسله گرسنگى هاى ناآشكار رايج در بين ما ايرانيان است . گرسنگى خواه حاد باشد خواه مزمن خواه علنى باشد خواه مخفى در روان و جسم انسان اثر مى كند و آنرا دگرگون مى سازد و در حقيقت مى توان گفت كه ريشه اصلى بيماريهاى جسمى و روانى ما ايرانيان يك سلسله گرسنگيهاى مجهول و ناآشكار مى باشد كه در راس آن ها گرسنگيهاى پنهانى شبه فلز ((يد)) و شبه فلز فلوئور مى باشد.
بارى گرسنگى مزمن ((يد)) يكى از بيماريهاى رايج تهران است كه تظاهر آن بصورت گواتر در بين عده اى ظاهر مى شود.
با اينكه پر كارى غده ى سيب آدم ((تيروئيد)) در بين خردسالان كمتر ديده مى شود و پزشكان اطفال معمولا بيشتر با كم كارى اين غده در بين كودكان سر و كار دارند معذلك در سالهاى اخير يعنى پس از توسعه ى شبكه ى لوله كشى تهران متخصصين اطفال با تعدادى از اين بيماران روبرو شده اند و عجيب اينكه از نه طفل بيمار چهار نفر آنها به كم كارى و پنج نفر ديگر به پر كارى اين غده مبتلا مى باشند و به دلائلى كه بعدا شرح داده مى شود پركارى غده ى سيب آدم بعلت كمبود شبه فلز ((يد)) در آب آشاميدنى است و با خوردن محلول املاح اين شبه فلز، به آسانى قابل معالجه است با در نظر گرفتن موقعيت جغرافيايى تهران زياد بودن بيمارى غمباد در اين شهر عجيب نيست ، در قسمت هاى ديگر ايران و ممالك ديگر هم شهرهايى كه در مناطق كوهستانى با دامنه هاى پر شيب قرار داشته و دور از دريا مى باشند اين بيمارى ديده مى شود و آنچه مهم و قابل توجه است افزايش روزافزون آن مى باشد و در اينجا باز هم تكرار مى كنيم كه اين افزايش دليلى جز گرسنگى مزمن شبه فلز يد ندارد.
انسان مى تواند از راه هوا - غذا و آب ((يد)) مورد نياز بدن خود را بدست آورد ولى عملا مقدارى از آن حتما بايستى از راه آب وارد بدن شود و به همين جهت است كه بايستى كمبود ((يد)) ابتدا افراد لاغر و نحيف ساخته و باعث ضعف عمومى آنها مى گردد ولى استثنائا در بعضى از اشخاص توليد چاقى مى كند و بطورى كه مشاهده مى شود اكثر افراد مبتلا به غمباد ضعيف و لاغر مى باشند ولى در هر حال پس از بهبودى چاق و فربه مى گردند و روى اين اصل بايستى قبلا از چاقى خود جلوگيرى نمايند. بالا رفتن آمار فلج مغزى اطفال و كودكان ناقص الخلقه و اطفال كر و لال نيز يكى ديگر از عوارض اين گرسنگى پنهانى است ولى خوشبختانه چون بعضى از معادن نمك ايران كم و بيش از اين ماده ى حياتى دارند. ميزان گرسنگى در ايران خيلى زياد نيست و با محاسباتى كه شده است اگر به هشت كيلو نمك آشپزخانه يك گرم يدوروپتاس اضافه نمايند اين گرسنگى از بين مى رود و تمام اين مصائب و بلايا از بين ما رخت بر مى بندد.
وجود شبه فلز ((يد)) در معادن نمك ايران تا حدى از شدت اين گرسنگى كاسته و با اينكه ميزان ((يد)) شبكه ى لوله كشى تهران كم مى باشد معذلك بيمارى غمباد در تهران عموميت ندارد.
غذاى گواترزا
تربچه - كلم - ترتيزك و چند گياه ديگر با اينكه داراى ((يد)) هستند و على الاصول معالج غمباد مى باشند معذلك گاهگاهى به ايجاد اين مرض ‍ كمك مى كنند تا حدى كه عده اى اين گياهان مفيد را گواترزا مى دانند، با مطالعاتى كه نويسنده زبان خوراكيها روى اين گياه ها نموده است نتايج شگفت آورى بدست آورده و اين معما را بخوبى حل كرده است .
علت گواترزا بودن بعضى از گياهان گرسنگى ((يد)) در آن گياه است و چنانچه مقدارى يد به اين گياهان به عنوان كود بدهيم نه تنها گواترزا نيستند بلكه معالج قطعى بيمارى گواتر خواهند بود و از عجايب اينكه با افزودن ((يد)) بخاك آن ها، تغييرات مهمى در رشد و شكل آن ها ديده ميشود و شما مى توانيد اين تغيير شكل را در فرآورده هايى كه از سواحل درياى مازندران مى آورند مشاهده نماييد چنانچه تربچه شهريار با تربچه ى بندرانزلى فرق بسيار دارد.
بولاغ اوتى كه نوعى شاهى است فقط در جاهايى رشد مى كند كه آب آنجا داراى يد بسيار باشد و الا پس از چندى تغيير جنسيت داده شبيه شاهى و تره تيزك مى شود. سيرى كه محصول شمال و اطراف درياى مازنداران است با سيرى كه در جاهاى ديگر به عمل مى آيد فرق بسيار دارد و اين خود دليل ديگرى بر لزوم يد براى كشت است .
موميايى
يكى از داروهاى معجزه دار كه از قديم در ايران معمول بوده و اجداد ما براى آن خواص بسيار زيادى قائل بودند موميايى است كه افتخار كشف آن به ايرانيان عهد باستان تعلق دارد كه شرح مفصل آنرا شما مى توانيد در كتاب برنامه غذايى در سفر مطالعه فرماييد. بهترين معادن موميايى امروز در بهبهان تنگه ، تكاب ، و در كوه هاى جامفر بلوچستان است . اين اكسير گرانبها سرشار از شبه فلز ((يد)) مى باشد و به همين جهت فعاليت سلولهاى سازنده ى بدن را زياد مى كند - زخم ها را زود التيام مى دهد و از همه مهمتر جلوى پيشرفت گوارتر را مى گيرد چه آنرا بخورند و چه روى غذاى تيروئيد بمالند.
بهترين دستور براى كوچك شدن سيب آدم
مبتلايان به بيمارى غمباد كه غده ى سيب آدم در گلوى آنها بزرگ شده است مى توانند با ماليدن موميايى روى آن آنرا كوچك نمايند و اگر دسترسى به موميايى ندارند مى توانند از دستور ساده ى زير استفاده كرده و اثر معجزه آساى آن را با چشم خود به بينند.
مقدارى پوست نارنج يا پرتغال را كوبيده روى بر آمدگى غده ماليده و بگذارند مدتى بماند.
من شبه فلز ((يد)) هستم !
غذاى اصلى و جزء مصالح ساختمانى غده سيب آدم يعنى تيروئيد هستم خون مردگى را از عضلات و هجوم خون را از غدد لنفاوى برطرف مى كنم و خون سازى را سهل و آسان مى نمايم - قدرت تبالات سلولى را افزايش ‍ مى دهم . وجود من براى اعمال ويتامين ث لازم و ضرورى است .
براى معالجه نرمى استخوان - برنشيت - عقب افتادگى در رشد - فلج - لقوه - بيماريهاى پوستى - سل و از همه بالاتر براى درمان گواتر اثر ارزنده دارم .
من در آلكهاى دريايى - در شاهى - تره تيزك - بولاغ اوتى - سير - لوبياى سبز - پياز - اسفناج - شلغم - مارچوبه - كلم - قارچ - توت فرنگى - تمشك - برنج - هويج - ترشك - تره - تره فرنگى - نخود تازه - گوجه فرنگى - انگور - فلفل سبز - كنگر - آرتيشو - كاهو - سيب زمينى - تربچه و گندم پيدا مى شوم . بزرگترين منبع من دريا و آب دريا است نوشيدن آب دريا - شنا كردن و شستشوى با آن و همچنين استنشاق هواى دريا بهترين راه استفاده از من بوده و گرسنگى مزمن به اين وسيله برطرف مى شود.
من ((كلر)) هستم !من همان شبه فلزى هستم كه با تركيب با فلز سديم نمك طعام را براى شما مى سازم . از مصالح ساختمانى سرم خون و مايعات بدن شما بوده و در ساختن استخوان دندان و غضروف ها نقش اساسى دارم - در نمك طعام - در آب دريا و رودخانه هاى شور - در خرما - غلات - فندق - لوبياى سبز - گردو و بادام وجود دارم .
من ((مس )) هستم !
جزء تركيبات خون بوده - فقدان من در زنان توليد ترشحات بيرنگ و خارش مى نمايد و نيز كمبود من در زنان آبستن باعث ترك پوست شكم مى شود و من در بادام - فندق - مغز گردو - گندم - مارچوبه - ذرت - جو - ترب - چغندر مركبات - شلغم - پياز - تره فرنگى - والك - تره - خرما - هويج و زردك - گلابى - قارچ - دنبلان كوهى - كلم - اسفناج - گيلاس ‍ - سيب و انگور يافت مى شوم .
من ((منيزى )) هستم !
در ساختمان اسكلت بدن شما نقش اساسى دارم وجود من در سبزى و گياهان به منزله آهن در خون انسان است و به همين جهت عده اى مرا خون گياهى مى دانند - غذاى غدد داخلى بدن شما بوده و در ساختمان سلسله ى اعصاب با كمك فسفر نقش اساسى دارم ، محرك اصلى حركات دودى احشاء هستم ، ترمز سرطان بوده و براى درمان مرض قند، سل ، ضعف اعصاب مؤ ثر مى باشم من در چغندر - كاهو - اسفناج - يونجه - گندم - سيب زمينى - هويج - بادام - مغز گردو - فندق - ذرت - جو - خرما - بلوط - لوبياى سبز - برنج - گيلاس - مركبات - گلابى - هلو و زردآلو پيدا مى شوم .
من ((منگنز)) هستم !
عامل اصلى رنگ سياه مو بوده گرسنگى من رنگ مو را سفيد مى كند و آنرا ترد و شكننده مى نمايد. براى كبد مفيد بوده و براى استخوان و نسوج پوست و كليه ها لازم مى باشم و از غذاهاى اصلى پياز مغز مى باشم - من در مارچوبه - گندم - مغز گردو - جو - هويج - اسفناج - قارچ - دنبلان كوهى - چغندر - كاهو - ذرت - انواع شاهى - زردآلو - كلم - گوجه - آلو - كرفس - خرما - سيب زمينى - انگور - گلابى - زردك - پياز - كاسنى - سبزيهاى صحرايى - گيلاس - سيب و مركبات يافت مى شوم .
من ((نيكل )) هستم !
من در تبادلات مايعات حياتى در بدن شما نقش ميانجى را دارم و براى عمل لوزالمعده نهايت لزوم را دارم و مخصوصا وجود من براى درمان مرض قند مفيد مى باشد من در دنبلان كوهى - سيب زمينى ترش - كلم - اسفناج - كاهو - انجير - انگور گيلك - هويج - سيب زمينى - پياز - گوجه فرنگى - گلابى - گوجه - زردآول - آلو - سبوس گندم - مغز هسته - توت فرنگى - تمشك - پياز - ذرت - زردآلو - بولاغ اوتى - انگور و برنج يافت مى شوم .
گرسنگى نامرئى سديم
خوشبختانه ما به علت داشتن معادن نمك و آبهاى شور و كويرهاى پر وسعت كمبود سديم نداريم ولى معذلك در جنوب ايران به علت خشكى زياد و عرق كردن اشخاص اين كمبود مخصوصا در تازه واردين و اشخاص ‍ غير بومى ديده مى شود. هر ليتر عرق انسان دو تا سه گرم كلر و دو سديم دارد و در روزهاى گرم تابستان ميزان عرق به هفت تا ده ليتر مى رسد و به عبارت ديگر روزانه بيست گرم كلروردوسديم از بدن آنها خارج ميشود. حجاج ايرانى كه به مكه ى معظمه مشرف مى شوند مخصوصا در فصل تابستان دچار كمبود اين فلز مى شوند و چاره اى جز خوردن نمك زياد ندارند آنها معمولا ماست كيسه اى نمك زده و غذاهاى شور زياد مى خورند ولى بوميان مخصوصا اعراب بدوى كه با بدنهاى نيمه عريان حركت مى كنند كمتر به اين بيمارى دچار مى شوند.
طبق مطالعاتى كه در اين مورد شده است ، اشخاص عريان كمتر عرق كرده و با عرق مقدار كمترى نمك خارج مى كنند. در اثر آزمايش هاى مكرر علمى ثابت شده است كه عرق اشخاص عريان پنجاه درصد نمك كمتر از عرق بدن اشخاصى است كه لباس بر تن دارند. حجاج در لباس احرام كمتر عرق كرده و عرق آنها نيز نمك زيادى ندارد و به همين جهت است كه سياهان و اشخاص بومى كه هميشه با بدن عريان كار مى كنند ذخاير املاح معدنى بدن خود را كمتر از دست مى دهد.
من ((سديم )) هستم !
من در اثر تركيب با گاز كلر نمك طعام را تشكيل مى دهم جزو تركيب سرم خون و ساير مايعات بدن شما هستم ، وجود من براى هضم غذا و جذب آن ضرورت دارد و همچنين جز مصالح ساختمانى مايعات و رطوبت هاى بدن و مخصوصا غضروفها هستم كمبود من باعث كم اشتهايى - سستى و ضعف مفرط است . من در آب دريا در نمك طعام - در جوانه گندم - در لوبياى سبز - در بلوط - در يونجه - در ذرت - در جو و برنج و از همه بالاتر در خار شتر و اشنيان به مقدار زياد وجود دارم .
من ((نمك طعام )) هستم !
هر چه بگندد نمكش مى زنند
فارسى من نمك است ، اعراب به من ملح و ترك زبانان دوز مى گويند. من همان گرد سفيدى هستم كه شما آنرا به تمام غذاهاى خود بجز شيرينى ها مى زنيد. من علاوه بر طعم شورى كه داشته و غذاهاى شما را خوشمزه و نمكى مى كنم حافظ آنها نيز در برابر فساد مى باشم و به قول شاعر هر چه بگندد نمكش ميزنند، من از تركيب كلر با فلز سديم بدست مى آيم . سرم فيزيولژى كه در موقع كمبود آب بدن و بجاى غذا به بيماران تزريق مى كنند محلول هفت در هزار من مى باشد. يكى از افتخارات من اين است كه رسول اكرم ص به حضرت اميرالمؤ منين (ع ) فرمودند: يا على غذاى خود را با نمك شروع كن و آنرا با نمك ختم نما، كسى كه غذاى خود را با نمك باز كند و به نمك تمام نمايد از هفتاد و دو مرض از جمله جنون ، جذام و برص ‍ محفوظ مى ماند. من اشتها را زياد مى كنم ، رنگ رخسار را باز مى كنم ، به غذا طعمى خوش مى دهم ، خيارشور و غذاهاى نمك پرورده كه با من درست مى شوند مدت زيادى مانده و باطعم خوشى كه دارند مورد علاقه شما مى باشند. در ترشى ها نيز از وجود من براى خوشمزه كردن و رفع ضرر سركه استفاده مى كنند، دندانى كه در اثر خوردن ميوه هاى ترش كند شود با ماليدن گرد و مضمضه ى محلول من كندى آن از بين مى رود. ماليدن من با گوشت هندوانه ى ابوجهل زخم هاى جلدى را درمان مى كند. كوبيده من با مرواريد جهت سفيد كردن دندان و درمان عفونت آن گرد دندان بسيار نافع است ، پاك كننده زخم و تميز كننده ى لوله ى هاضمه و معده مى باشم ، ترشى زياد معده را خنثى مى كنم ، هر چند وجودم براى پيدايش ترشى آن لازم است ضماد من همراه با روغن بذر كتان بر محل نيش عقرب مفيد مى باشد. ماليدن من مخلوط با روغن زيتون جهت خارش - جرب - زخم آبله و جذام مفيد است و با روغن زيتون جهت بند آمدن خون نيز تجويز مى شود. براى تسكين درد عضلات كه در اثر سرماخوردگى و كوفت رفتگى باشد كافى است نمك را گرم كرده لاى دستمال ريخته و بر موضع درد بگذاريد تا ساكت شود.
بقيه فلزات كانى خود را در جلد دوم معرفى مى كنند.
گرسنگى نامرئى ((ويتامين ها))!
ويتامين يعنى اكسير تندرستى
يك روز ويتامينها مواد اسرارآميزى بودند موادى كه اثرشان معجزه آميز بود امروزه همه اين مواد را كم و بيش مى شناسند و مى دانند كه گرسنگى نامرئى اين مواد چه آسيبى به سلامتى انسان ميزند. هشتاد سال پيش عده اى از محققين متوجه شدند كه پرندگانى كه با برنج پوست كنده منحصرا تغذيه مى شوند لنگ شده و كم كم مفلوج مى گردند بعد كم كم دامنه ى آزمايش ‍ ويتامين ها بالا گرفت و اين عوامل غذايى يكى پس از ديگرى كشف شدند و تظاهرات كمبود و گرسنگى آنها مشاهده گرديد و ثابت شد كه كمبود اين عوامل نه تنها موجب پيدايش يك يا چند مرض مخصوص مى شود بلكه اختلالات گوناگونى در كارهاى عادى و روزانه ى بدن انسان ايجاد مى كند و به همين دليل مى توانيم بگوييم كه اين عوامل علاوه بر وظايف خاصى كه دارند داراى وظايف مشتركى نيز مى باشند كه كمبود يكى از آنها براى بدن عوارض بيشمارى همراه خواهد داشت . تاكنون بيش از بيست نوع ويتامين شناخته شده ولى نقش همگى آنها مشخص نيست و تنها نقش معدودى از آنها روشن و آشكار مى باشد و همچنين همه مى دانيم كه كمبود و گرسنگى مخفى اين عوامل بلاهاى بزرگى بر سر بشر وارد آورده و مى آورد. اين ويتامين ها عبارتند از ويتامين آ - ب 1 - ب 2 - ث - د - ژى - كا - پ - پ پ - اف و چند ويتامين ديگر كه كمبود آنها توليد بيماريهاى مشخصى مى نمايند كه برخى از اين امراض در ادوار گذشته شناخته شده و درمان آنها نيز كشف شده ولى تا كشف ويتامين ها علت اين امراض نامعلوم بود. پزشكان و داروسازان از قديم گياهانى را كه درمان اين امراض بودند شناخته و در كتب قديمى خواص دارويى و غذايى آنها ثبت شده است مثلا بيمارى رقت خون كه امروزه ثابت شده است كه نتيجه گرسنگى نامرئى ويتامين ث مى باشد از قديم شناخته شده و درمان آنرا گياهانى قيد كرده اند كه امروزه مى دانيم داراى اين ويتامين بحد كافى مى باشند مثلا از قول امام ششم (ع ) نوشته اند كه كاهو در ساختن خون صالح نظير ندارد.
بيمارى شب كورى از زمان بقراط شناخته شده بود و معالجه آن بدستور بقراط گذاشتن ورقه هاى نازك جگر حيوانات بود كه بر روى چشم مى گذاشتند، پس از گذشت دو هزار سال انسان توانست تشخيص دهد كه اين بيمارى نتيجه كمبود ويتامين ((آ)) بوده و جگر حيوانات مخصوصا جگر ماهى مقدار زيادى از اين ويتامين را دارد حال مى بينيم كه در روش ‍ مداواى بقراط يك دليل علمى وجود داشته كه حقيقت آن در آن زمان مجهول بوده و تنها از راه تجربه به آن برخورد كرده بودند.
من ويتامين ((آ)) هستم !
اسم من ويتامين ((آ)) مى باشد به من ضد شب كورى و ويتامين رشد هم مى گويند. از زمان بقراط بيمارى شب كورى شناخته شده بود و براى معالجه آن جگر هر حيوانى را كه در دسترس بوده ورقه كرده روى چشم مى گذاشتند، پس از هزار سال كه كرسى طبابت بدست محمد بن زكرياى رازى و ابن سينا افتاد از راه تجربه پزشكان سنتى ايران دريافتند كه اين اكسير نامعلوم در چربى كبد بوده و چربيهاى حيوانى ديگر مثل كره درمان اين بيمارى نيز مى باشند ولى هرگز پيش بينى نكرده بودند كه پس از ده هزار سال ديگر يعنى در اوايل قرن بيستم بشر پى به ماهيت اين اكسير خواهد برد. كمبود من علاوه بر شب كورى و اختلالات پنهانى و آشكار موجب توقف رشد جوانان مى شود. چربيهاى حيوانى مانند لبنيات و روغن كبد ماهى و بعضى از ميوه ها مانند خرما - نارگيل و بعضى از سبزيها منابع طبيعى من هستند كمبود من در گذشته همواره يك سلسله عواقب مرگبار همراه داشته است در كشورهاى چين و ژاپن كمبود من در قرون گذشته يكى از بيماريهاى بومى شناخته شده بود و همواره پس از قحطى ها و گرسنگيهايى كه هر چند سال يكبار در ايران پيدا مى شد آمار مبتلايان به كورى و نابينائى رو به افزايش مى گذاشت چنانچه پس از قحطى 1336 قمرى تعداد زيادى كور در همين تهران ديده شد و در شهرهاى ديگر ايران نيز مشاهده مى شد اين ارتباط كورى با قحطى در طب سنتى ايران از مدتها پيش قبل از كشف ويتامين ((آ)) شناخته شده بود و همه مى دانستند كه افزايش كورى يكى از عوارض خشكسالى و گرسنگى حاد مى باشد. پس از شكستن سد شاپور و استيلاى گرسنگى بر خطه ى خوزستان بسيارى از شهرهاى اين استان شهر كوران لقب گرفت ولى امروزه با زرخيز شدن اين استان و فراوانى نعمت كم كم اين لقب از روى شهرهايى مانند شوشتر و دزفول برداشته شده است . در حال حاضر گرسنگيهاى مرئى و نامرئى ويتامين ((آ)) در شهرهاى ايران و دهات آباد كمتر ديده مى شود ولى در كوهپايه ها و دهاتى كه هنوز آباد نشده و مردم غذاى كامل ندارند هنوز اين بيمارى عرض اندام مى كند و از ساكنان آنها خراج گزاف مى گيرد چند سال پيش كه خشكسالى بر قسمت اعظم خاك ايران مستولى شد تعداد مبتلايان به شب كورى در دهات دور افتاده مخصوصا نواحى كوهستانى زياد مشاهده شد. اين نواحى در سالهاى عادى حاصلخيز و سرسبز مى باشند و در بهار و تابستان سيل رمه ها و سياه چادران بسوى آنها سرازير مى شوند تا از مراتع سرسبز آنها براى چريدن گله هاى گوسفند استفاده نمايند ولى در سالهاى خشكسالى كه معمولا هر چند سال يك مرتبه ديده مى شود همه گياهان نابود مى شوند و مرتعى براى چرانيدن رمه ها ديده نمى شود و مردم محل كه در سالهاى عادى از لبنيات مهمانان خود بهره مند مى شوند گرسنه مى مانند و در اين موقع است كه بيماريهاى ناشى از فقدان عوامل غذايى از جمله كمبود ويتامين ((آ)) در بين آنها رواج پيدا مى نمايد و مردمان گرسنه و فقير اين نواحى براى معالجه و پيدا كردن كار بسوى شهرها سرازير مى شوند و در نتيجه تعداد بيماران مراجعه كننده به درمانگاه هاى دولتى و موسسات خيريه زياد مى شوند و آمار مبتلايان به شب كورى بالا مى رود اين بيماران هنگام غروب آفتاب در ظلمت محض فرو مى روند و علت آن اين است كه در روز چشم آنها به نور خيره مى شود و چون بحد كافى تغذيه نشده است خسته شده و آخر روز قدرت ديد خود را در اثر خستگى از دست مى دهد در طب جديد علت شب كورى را ضايع شدن مواد رنگى چشم در نتيجه ى تابش آفتاب مى دانند و چنانچه اين اشخاص دچار گرسنگى ويتامين ((آ)) باشند قادر بساختن اين مواد رنگين نخواهند شد
من تبادلات ياخته ها را منظم مى كنم و از مصالح ساختمانى و غذايى قسمتهاى سخت بدن مانند استخوانها، غضروفها و قسمت شاخى موها و پوست مى باشم و از غذاهاى ضرورى و ساختمانى رگ ها و مويرگها مى باشم ، وجود من براى قسمتهاى حساس دستگاه گوارش لازم است ، كمبود من پوست را سخت و فلس دار كرده و توليد پينه كرده ، روى پياز مغز مخصوصا آن قسمت كه مربوط به رشد است اثر قطعى دارم و بطور غير مستقيم روى غده سيب آدم اثر مى كنم و كمبود من باعث پر كارى اين غده مى شود.
من در روغن ماهى - در جگر - در كره - در ميوه هاى روغنى - سير - پياز - غلات - اسفناج - زرده ى تخم مرغ - گوجه فرنگى - هويج - عدس - كنگر - آرتيشو - قارچ - انواع كلم - مركبات - شلغم و ميوه هاى خشك يافت مى شوم ، من در بعضى از ميوه ها و سبزيها به صورت جوهر زردك بوده و در بدن تبديل به ويتامين ((آ)) مى گردم .
من ويتامين ((ب 1)) هستم !
به من ويتامين ضد ورم عصب هم مى گويند
من از گروه ويتامين هاى ب بوده و به ويتامين ب 1 مشهور شده ام به من انورين ويتامين هم مى گويند، من عامل ضد عصبانيت لقب داشته و براى دستگاه گوارش قلب ، ريه نهايت لزوم را دارم . كمبود من در دستگاه گوارشى اختلالات نظير: بى اشتهايى ، يبوست و نفخ معده توليد مى كند، در قلب ، كمبود من باعث طپش قلب توام با تنگى نفس شده كمى فشار خون و نارسايى قلب را به وجود مى آورد. بزرگترين عارضه گرسنگى پنهانى من بيمارى بربرى است كه در گذشته در خاور دور كه غذاى آنها منحصر به برنج سفيد كرده بود به صورت يك بيمارى بومى وجود داشت و گاهگاهى سرايت آن شدت پيدا كرده و كشت و كشتار بيداد مى كرد بربرى نوعى فلج است كه از پاها شروع شده و بدست مى رسد و ممكن است به عضلات سينه و حجاب حاجز هم برسد، اين بيمارى مبتلايان را لمس و فلج كرده و آنهايى كه مى توانند راه بروند مجبورند با پاهاى ورم كرده و بى حس شده خود لنگان لنگان قدم برداشته و تلو تلو خوران بجلو بروند، اين بيمارى نه تنها در انسان بلكه در پرندگانى كه با برنج سفيد كرده تغذيه مى شوند ظاهر مى گردد. خوشبختانه در سواحل درياى مازندران با اين كه قوت غالب كارگران و كشاورزان و اشخاص بى بضاعت برنج سفيد كرده است معذلك هرگز اين بيمارى به صورت بومى در نيامده و بطور كامل ديده نشده است . علت اين امر را بايستى در اثر نفوذ اسلام و قدرت ايمان مردم دانست ، زيرا مردم اين نواحى بخوردن مشروب عادت ندارند و تعداد معدودى مردم شهرنشين كه تازه بخوردن آن عادت كرده اند بحد كافى غذاهاى ويتامين دار مصرف مى كنند و غالبا كته را با ماست يا پنير و يا شكر سرخ همراه كرده و ميل مى نمايند - اغنيا نيز هميشه برنج را با خورشت هاى گوناگون و سبزى تناول مى نمايند و در سال هاى قبل چند مورد بيمار بربرى در مازندران پيدا شدند كه پس از تحقيق معلوم شد الكلى مى باشند.
بارى همه روزه ميليونها نفر از اختلالات معدى ، سلسله ى اعصاب ، قلب و عروق رنج مى برند و پزشكان از فرآورده هاى مصنوعى من براى آنها تجويز مى نمايند و غذاشناسان توصيه مى كنند كه بهتر است براى رفع گرسنگى اين ويتامين به فرآورده هاى طبيعى از قبيل ميوه ها و سبزيها توجه شود.
من محلول در آب بوده و با عرق دفع مى شوم و كسانى كه در فصل گرما زياد كار مى كنند بايستى از من زياد استفاده كنند، من در سبوس گندم و جو، در پوست شلتوك برنج و انواع خربوزه مخصوصا گرمك و همچنين در كاهو - هويج - اسفناج - كلم - گردو - بادام - فندق پيدا مى شوم و احتياج روزانه شما در حال عادى يك يا دو ميلى گرم است .
من ويتامين ((ب 2)) هستم !
اسم من ويتامين ب 2 مى باشد به من ويتامين (ژ) و لاكتو كلاوين هم مى گويند من يك ماده ى رنگى هستم كه در اكثر خوراكيها پيدا شده و در برابر هوا و حرارت مقاومت دارم ، اشخاص فقير و بينوا كه از غذاى كافى نمى خورند مخصوصا در سالهاى قحطى به گرسنگى من دچار مى شوند، از علائم مهم و مخصوص و گرسنگى من تركيدن لب و لب شكرى شده است و در گذشته ترك لب را عده اى از پزشكان يك بيمارى مسرى تصور مى كردند و علت آنرا عدم بهداشت صحيح در بين فقرا تصور مى كردند ولى بعدا معلوم شد كه اين بيمارى عاملى جز كمبود من ندارد. فقدان من علاوه بر تركيدن لب باعث تورم زبان بوده و فشار خون را بسوى قرنيه ى چشم زياد ميكند و چشم را قرمز و خون آلود مى كند و چون اكثر گرسنگى من همراه با گرسنگى ويتامين ب 1 مى باشد عوارض مشتركى ايجاد مى كند.
من در مخمرها مخصوصا مخمر آبجو - در جگر - تخم مرغ - شير - انگور - موز - هويج - مركبات - زردآلو و گوجه فرنگى پيدا مى شوم .
گرسنگى مشترك ويتامين هاى ب 1 و ب 2
فقبرا و بينوايان و كسانى كه دچار كم غذايى مى شوند به گرسنگيهاى ويتامينهاى ب 1 و ب 2 مبتلا شده اختلالاتى در سلسله ى اعصاب و دستگاه گوارش آنها پديد آمده و جذب قند در ياخته ها به كندى انجام مى گيرد و شايد يكى از دلائل ابتدا به مرض قند باشد و چون مادرى در هنگام باردارى غذاى كافى و كامل نخورد به گرسنگى ما دچار شده و فرزند او با لب هاى تركيده و چشمان خون آلود و اعصابى ناراحت ، تندخو و سريع القضب بدنيا مى آيد.
جانيان بالفطره
نوزادانى كه در رحم مادر به گرسنگى ما دچار مى شوند و با علائم ذكر شده در بالا بدنيا مى آيند، اكثر اشخاصى ناراحت و خشن مى باشند، اين دسته از نوزادان كه شقاوت را از رحم مادر گرفته اند اگر تربيت صحيح نشوند و با تغذيه مناسب گرسنگى مزمن خود را معالجه نكنند ممكن است در اثر عدم كار منظم مغز و سلسله ى اعصاب دچار اشتباه شده و دست به كار جنايت شوند، لذا در قرن گذشته اين گونه نوزادان را جانيان بالفطره مى دانستند ولى بعدا غذاشناسان اين نام ننگين و نامناسب را از روى آنها برداشتند و ثابت نمودند كه اين دسته از كودكان مبتلا به كمبود ويتامين ب 1 و ب 2 بوده و چنانچه گرسنگى آنها برطرف شود ممكن است به اشخاص سالم و صحيح العمل تبديل شوند اينجا است كه مى گوييم اگز غذاى انسان مرتب شود و گرسنگى ها از بين روند دزدى - جنايت و شرارت از بين مى رود و ما ويتامينهاى ب 1 و ب 2 تواما در اكثر ميوه ها و سبزيها مخصوصا در سيب - گلابى - گيلاس - آلو - گوجه - هلو - انگور - خرما - زردآلو - گردو - بادام - فندق - نارگيل - شاه بلوط - پسته و بادام زمينى وجود داريم .
احتياج انسان روزانه به ويتامين ب 2 يك تا پنج ميلى گرم است .
من ويتامين ((ب 4)) هستم !
به من ادنين نيز مى گويند وجود من در بدن انسان براى نگاهدارى و تعادل گويچه هاى سفيد خون مؤ ثر است .
اسم من ((اسيد پانتونيك )) است !
من در اكثر انساج حيوانى و گياهى پيدا مى شوم و در تنظيم اعمال نسوج نقش اساسى دارم . گرسنگى من سبب ناراحتى هاى كبدى و عفونت كبد شده و توليد التهاب در مجارى تنفس و معده مى نمايد. كمبود من مواد رنگى موها را از بين برده و باعث سفيد شده مو مى شود.
من ويتامين ((هاش )) هستم !
من در زرده ى تخم مرغ پيدا مى شوم و عمل من در برابر سفيده ى تخم مرغ متوقف مى شود. فقدان من موجب پيدايش لكه هاى قرمز رنگ در روى پوست مى شود و گاهى رنگ اين لكه ها خاكسترى مى گردد. در اثر گرسنگى ممتد اين ويتامين ضايعات پوستى بصورت فلسهاى خشك ايجاد مى گردد و باعث پيدا شدن زخم در روى زبان مى شود و اين ويتامين علاوه بر زردى تخم مرغ ، در مخمر آبجو، در پوست برنج ، و در جگر، قلوه و مغز، پيدا مى شود. احتياج انسان به اين ويتامين روزانه يك دهم ميلى گرم است .
من ويتامين ((ب 6)) هستم !
من از گروه ويتامين ب بوده و گرسنگى من سبب توليد زخمهاى جلدى و جراحت آنها مى شود و يكى ديگر از دلائل ريزش مو و خراشهاى پوستى است كار من ارتباط نسوج با گويچه هاى قرمز خونه است ، گرسنگى من توليددرد و خستگى در عضلات بدن كرده و ماهيچه ها را سفت و سخت مى نمايد، من در اختلالات عصبى و استفراق دوران آبستنى نقش اساسى دارم ، من در مخمر آبجو، جگر - سبوس ، جوانه ى گندم ، جو و گوشت ماهى پيدا مى شوم مقدار احتياج روزانه شما به من دو ميلى گرم در شبانه روز است .
من ويتامين ((ب 12)) هستم !
فقدان مدر در بدن توليد كم خونى مى كند و از نشو و نماى بدن جلوگيرى مى كند ومانع نمو انسان و حيوان مى گردد.
منبع اصلى من جگر حيوانات است و در كندو - وشا و بعضى از صمغ ‌ها وجود دارم فرمول من هنوز پيدا نشده است ولى همينقدر مى دانند كه در وجود من چهار درصد فلز كوبالت موجود است . رنگ من قرمز است و هر چه بيشتر قرمز باشم اثرم بيشتر است مقدار احتياج روزانه شما به من در حدود پنج گاما مى باشد.
من ويتامين ((پ - پ )) هستم !
فقدان من سبب اتساع عروق سطحى بدن شده و توليد بيماريهاى جلدى از قبيل جوش غرور، سودا و سرماخوردگى دست و پا و بيمارى بلاگر كه نوعى برص قرمز است مى شود در مرض پلاگر ابتدا پوست قرمز مى شود و بعد تاول زده و زخم مى گردد. اين بيمارى كه با خوردن ويتامين پ پ معالجه مى شود در نزد كسانى كه فقط با ذرت تغذيه نموده ميوه و سبزى ديگرى نمى خورند پيدا مى شود و علت آن نبودن اين ويتامين در ذرت و زيادى ويتامين هاى ب در اين خوراكى است ، زيرا تزريق مقدار زياد ويتامين ب 1 و ويتامين C نيز اين بيمارى را ايجاد مى نمايند، عضلات بدن شما روزانه پنجاه ميلى گرم از اين ويتامين احتياج دارند و جنين نيز براى نمو خود به اين ويتامين احتياج دارد. من در گوشت و جگر و ساير غذاهاى گوشتى فراوان بوده و در مخمر آبجو نيز وجود دارم .
من ((اسيد فوليك )) هستم !
به من ويتامين ب ث هم مى گويند در برگ اسفناج وجود دارم و براى كم خونى مؤ ثر مى باشم .
براى رفع كمبود ويتامين هاى ب
من در كتاب اعجاز خوراكيها و اسرار خوراكيها براى رفع كمبود ويتامين هاى ب شما را به خوردن سوپ چلتوك برنج دعوت كردن در عمل پيش بينى من درست در آمد و فوائد اين سوپ خيلى بيشتر از آن بود كه من فكر مى كردن عده اى از مردان و زنان پير و فرتوت با داشتن صورت پرچين و چروك و اعصاب ناراحت كم حوصله و زودرنج با خوردن مرتب اين سوپ بعد از يك ماه سلامتى خود را بازيافته و قواى از دست رفته را دوباره بدست آوردند و گويى چندين سال جوان شده و حتى عده اى از آن ها درصدد گرفتن همسر افتادند. چلتوكى كه براى تهيه سوپ بكار مى رود همان پوسته سخت روى برنج است و پوست نازكى نيز بعد از اين پوست سخت در روى برنج مى باشد كه در اثر سفيد كردن بصورت پودر نرم بدست مى آيد خوردن اين گرد كه در كارخانه هاى رشت بنام سوپ معروف شده است نيز مفيد مى باشد خوردن سوپ سبوس گندم و جو نيز فوايد بسيارى دارند كه در مورد هر يك خواهد آمد من بار ديگر شما را بخوردن اين اكسيرهاى بى قيمت و پر فايده دعوت مى نمايم .
بقيه ويتامين ها را در جلدهاى بعد خواهيد خواند.
******************
زبان خوراكيها جلد اول
دكتر غياث الدين جزايرى
- ?? -
خاتمه
در اينجا به معرفى گياهان و عوامل غذايى خاتمه مى دهيم وعده ملاقات شما با خوراكيهاى ديگر در جلدهاى بعدى است . در اين جلد تعدادى از خوراكيها با زبانى ساده خود را به شما معرفى كردند و تعدادى از عوامل غذايى نيز از آنها پيروى كرده خود را به شما شناسانيدند هدف ما از اين ملاقات هاى دوستانه و معرفى دوستداران حقيقى انسان احياى غذاهاى طبيعى و داروهاى سنتى ايران بود زنده شدن درمان سنتى ايران خدمت بزرگى است كه در آينده ى نزديك ارزش واقعى آن بر دوست و دشمن ثابت شده و چون خورشيد عالمتاب جهان پزشكى را روشن خواهد كرد. اگر بدستورهايى كه در اين كتاب جهت درمان سنتى جذام ، برص ، روماتيسم ، نقرس ، سل و سرطان و صدها بيمارى ديگر داده شده است توجه شود از اين پس اين امراض بدون درمان و صعب العلاج نخواهند ماند چه در طب سنتى ايران داروى بسيارى از ناخوشى ها كه امروز لاعلاج مى باشند شناخته شده و در لابلاى صفحات كتب قديمى نوشته شده است منتها اين جواهرات ارزنده و پر قيمت در ميان خروارها گل و لاى و قشرهاى عظيمى از خرافات و جعليات پنهان شده و اين خورشيد درخشان در پس ابرهاى تيره و غليظى از جهل و نادانى مخفى شده است من پس از چهل سال مطالعه و تجربه و داشتن اطلاعات كافى در فن داروشناسى و دارو سازى و تسلط كامل به خواندن كتب جديد و قديم با كاوش دقيق بسيارى از اين گوهرهاى تابان را پيدا كرده و بدون داشتن نظر مادى آن ها را دراختيار خوانندگان قرار داده و مى دهم . در جلدهاى بعدى نيز شما را با گياهان و عوامل غذايى ديگر آشنا كرده نسخه هاى مفيدى در اختيار شما خواهم گذاشت . من ادعاى كشف هيچ داروى جديدى را ندارم و آنچه نوشته و مى نويسم تاليف از كتب جديد و قديم است كه به آنها استنباط و تجربيات خود را مى افزايم و بعقيده من هيچ مرضى بدون درمان نيست و بيش از صد هزارگياه دارويى كه در ايران مى رويند هر يك خواص و فوايد بسيارى دارند و اين وظيفه ما است كه از تجربيات گذشتگان استفاده كرده و با استفاده از علوم داروسازى و غذاشناسى از آنها استفاده نماييم و اكنون اجازه فرماييد به پاره اى از سوالاتى كه پس از انتشار قسمتى از زبان خوراكيها در مجله اطلاعات هفتگى از طرف خوانندگان شده است پاسخ دهيم .
سوال - آيا انسان مى تواند به ميل خود جنس نوزاد خود را تعيين كند؟ آيا خوراكيها در نوع جنس و سلامتى نوزاد مؤ ثر مى باشند يا نه ؟
در پاسخ بايد بگوييم كه انسان با كمك چراغ دانش قادر به حل مشكلات خود بوده و آنچه را كه بخواهد مى تواند انجام دهد و سلامتى و خواسته هاى جسمانى خود را با كمك غذاهايى كه مى خورد و مصالح ساختمانى بدن او هستند حفظ و نگاهدارى كند و ضايعات بدن خود را با خوراكيها ترميم كرده و نوسازى كند. ما در صفحات گذشته ثابت كرديم كه بچه در شكم مادر اگر شقى و جانى بالفطره مى شود نتيجه گرسنگيهاى نامرئى او است و اگر انسانى نابغه و يا نيكوكار مى شود آن هم نتيجه غذاهايى است كه مادر او هنگام آبستنى خورده است و بطور كلى تمام صفات پسنديده و ناپسندى كه دارد حاصل خوراكيها است .
پسر مى خواهيد يا دختر؟
من در كتاب اعجاز خوراكيها و اسرار خوراكيها عقايد مختلف گذشتگان را در مورد جنسيت جنين نوشته و تاريخچه ى كامل اين عقايد را ذكر كرده ام و بطور خلاصه گفتم كه ترش و قليايى بودن خون مادر در سرنوشت جنس ‍ نوزاد تاثير فراوان دارد.
در حال حاضر عقيده ى دانمشندان و غذاشناسان بر اين است كه ترشح غريزى پدر داراى كروموزنهاى نر و ماده مى باشد و چنانچه خون و محيط رحم مادر ترش باشد كروموزنهاى نر از بين رفته و نوزاد دختر خواهد شد و چنانچه بر عكس محيط رحم قليايى باشد كروموزنهاى ماده از بين رفته و نوزاد پسر مى گردد. حال بايد بدانيم كه كروموزون چى است و چگونه بوجود مى آيد. كروموزونها يكى از فرآورده هاى بدن ما مى باشند و بدون ترديد ساختمان آن ها بستگى كامل با غذاهايى كه ما مى خوريم و مصالح ساختمانى ما مى باشند دارند و روى همين اصل است كه امام هشتم (ع ) مى فرمايند خانواده هايى كه كاسنى مى خورند فرزند پسر بيش از دختر دارند و با تجربياتى كه شده است و آمارى كه گرفته ام اين موضوع حقيقت دارد.
خوردن خرما مؤ ثر است
در كتاب اسرار خوراكيها به كسانى كه ميخواهند فرزند آينده ى آنها پسر شود تجربيات شخصى دستور خوردن خرما دادم و پس از ده سال در يكى از روزنامه ها خواندم كه يك استاد خارجى اين عقيده را بيان داشته و به نام خود منتشر كرده است ، خرما بعلت داشتن فسفور و هورمونهاى مردانه اين خاصيت را دارد و در ساختمان كروموزنهاى نر اثرش غير قابل انكار است .
چگونه مى توان محيط رحم را قليايى كرد
تمام سلولها و قسمت هاى مختلف بدن ما بوسيله ى خون آبيارى مى شوند اگر خون ما ترش باشد تمام ترشحات و مايعات بدن ما ترش خواهند بود و محيط رحم نيز تابع خون بوده ، ترشى و قليايى بودن آن ارتباط مستقيم با خون دارد.
بهترين روش براى پسر دار شدن
از نخستين روز عادت ماهانه زن و شوهر بايستى روزانه مقدارى خرما و چند بار جوشانده ى ريشه ى كاسنى ميل نمايند در روزهاى انعقاد نطفه كه معمولا از روز يازدهم تا هجدهم متغير است بايستى پدر خرماى زياد و غذاهاى گرم مثل پسته ، بادام ، فندق ، مويز و نارگيل ميل نمايد و مادر بايستى يكى دو بار جوشانده كاسنى خورده و طبق دستورهايى كه در كتابهاى اعجاز خوراكيها داده ايم محيط خون و رحم خود را قليايى كند.
شستشو با قلياييات
عده اى دستور مى دهند كه براى قليايى كردن محيط رحم بهتر است يك ساعت قبل از آميزش رحم را با محلول ده درصد جوش شيرين شستشو دهند
طبق آزمايشهايى كه در اين مدت شده است محلولات قليايى نطفه را كشته و از ايجاد جنين جلوگيرى مى كنند و بنظر ما اگر هم نطفه منعقد شود آنرا ضعيف كرده و ممكن است نوزاد ناقص شود پس بهترين رويه قليايى كردن خون بوسيله خوردن ميوه هايى كه هنر آنها قليايى كردن است مى باشد اين ميوه ها عبارتند از انگور، توت فرنگى ، تمشك ، زرشك ، مركبات و ميوه هاى ترش و براى احتياط نيز مى توان يك قاشق چايخورى جوش شيرين خورده و اگر بخواهند از خارج محيط را قليايى كنند بنظر من كافى است كه يك قاشق جوش شيرين در يك استكان آب جوش حل كرده يك پنبه به آن آغشته كرده بردارند و بلافاصله آنرا در بياورند و پس از يك ساعت آميزش ‍ را انجام دهند.
اگر دختر مى خواهيد
اگر مى خواهيد نوزاد شما دختر باشد چند روز قبل از موقع لقاح پدر و مادر روزانه يك قاشق چايخورى تخم رازيانه ميل نمايند و در روزهايى كه احتمال بسته شدن نطفه مى رود مادر كوشش نمايد كه خون او ترش باشد و براى اين كار خوردن گوشت و حبوبات زياد مخصوصا عدس و خوردن كمى سركه كافى است و شستشوى رحم هم با سركه با اين كه عده اى توصيه مى كنند با دلايلى كه ذكر شد جايز نيست و فقط برداشتن يك پنبه آغشته به محلول پنج درصد سركه يك ساعت قبل از آميزش كافى مى باشد. شكوفه ى بادام داراى هورمون مردانه بوده شهوت مردان را زياد و شهوت زنان را كم مى كند و خوردن دمكرده ى آن در روز لقاح قبل از آميزش در پسر شدن جنين مؤ ثر است .
رازيانه و شويد هم داراى هورمون زنانه بوده و نبايد نقش آنها را در دختر شدن جنين فراموش كرد. بوييدن گل سنجد نيز در دختر شدن جنين مؤ ثر است .
چه بكنيم كه فرزند ما قد بلند و قهرمان شود؟
شالوده ى استخوان بندى و قد و قامت هم مثل بسيارى از مشخصات ديگر در رحم مادر ريخته مى شود. ما در صفحات گذشته مخصوصا هنگام معرفى فلوئور شما را با مردمان بندپى كه همگى چهار شانه بوده و قدى بلند دارند آشنا كرديم و اكنون بد نيست بدانيد بندپى كجا است و چرا ساكنان آن اينگونه قد بلند مى باشند.
بندپى يكى از بخش هاى بابل است كه در رودخانه كلارود، سجاد رود و شكراله رود از اين بخش مى گذرد. در اين رودخانه ها سنگهاى خروجى زياد ديده مى شود و آب آنها سرشار از املاح معدنى مثل يد و فلوئور و فسفور است و هواى آن نيز از بخار درياى مازندران استفاده كرد داراى بخار شبه فلز ((يد)) مى باشد و به اين ترتيب پايه ى استخوان بندى ساكنان اين بخش با مصالح كافى گذاشته شده و ساكنان آن از نظر مواد معدنى گرسنگى ندارند و چون شغل اكثر ساكنان آنجا گله دارى و چايكارى است و از نظر مواد سفيده اى نيز بعلت خوردن گوشت و لبنيات در رفاه بوده گرسنگى مواد سفيده اى ندارند. - ماهى نيز در آنجا زياد خورده مى شود.
يكى از مواد معدنى كه تاثير فراوان روى قد و قامت دارد فسفور است اين شبه فلز نيز در خاك آنجا بحد كافى هست و وجود كرمهاى شبتاب در آن نواحى مويد اين نظريه مى باشد.
وجود عناصر گوناگون در آبهاى آن نواحى سبب شد كه من اين بخش را تكزاس ايران لقب داده و از شما دعوت نمايم كه در فرصت مناسب از اين ناحيه كه زادگاه سردار رشيد ايران مى باشد ديدن كنيد و از آب رودخانه هاى آن نوشيده و مقدارى همراه خود بياوريد و به بانوان آبستن توصيه كنيد كه از اين آب بنوشند تا فرزندى قهرمان داشته باشند بديهى است خوردن شير و لبنيات نيز لازم بوده و اين خوراكيهاى مفيد پايه ى بلند قدى خواهند بود.
آب نيك
ممكن است بفرماييد ما به بندپى دسترسى نداريم اشكالى ندارد اگر ساكن تهران هستيد من شما را به جايگاه يك دسته ى ديگر از توئيكى هاى ايران راهنمايى مى كنم .
در نزديكى فشم شهركى بنام آب نيك وجود دارد در آنجا نيز ساكنان آن بلند قد مى باشند. اين قصبه بعلت داشتن آب و هواى سالم و معتدل ييلاق نشين است و خانواده هاى متمكن تهران تابستانها در آنجا سكونت دارند و فرزندان آنها نيز خوش هيكل و چهارشانه و بلند قامت مى شوند چشمه هاى اين شهرك نيز بحد كافى مواد معدنى براى بلندى قد دارند و چنانچه گفتيم در شمشك كه نزديك آن است يكى از معادن بزرگ فسفور وجود دارد.
دورود و سيلاخور
نمى دانم شما اسم سربازان سيلاخورى را شنيده ايد يا نه اگر نشنيده ايد پيرمردان و پيرزنان خانواده شما شنيده و بخاطر دارند.
سيلاخورى ها معمولا باريك اندام و قد بلند مى باشند ولى استخوان بندى محكمى ندارند و در حقيقت استخوانهاى آنها پوك و سست است اين ها از رودخانه ها سيلاخور مشروب مى شوند. اين رودخانه در دورود كه نزديك خرم آباد بوده و از توابع بروجرد است به رودخانه ى ديگرى مى ريزد. در اين آب يكى از فلزات نادر كه خاصيت تشعشع دارد وجود دارد و معدن آن در كوه هاى سيلاخور بوده و با كنترل شديد دولت استخراج شده به خارج فرستاده مى شود اگر مى خواهيد خاصيت تشعشع اين فلز گرانبها را مشاهده كنيد در سر راه جنوب نيم ساعت در دورود توقف كنيد و دقت نماييد اين آب چند كيلومتر داراى تشعشع بوده و امواجى به چشم شما مى خورد كه در اصطلاح محلى مارلان گويند. اساس بلندى قد سيلاخورى ها همين فلز است كه در آب خوردن آنها موجود است ولى چون اين آب بحد كافى فلوئور ندارد اين اشخاص استخوان محكمى ندارند اكثر قبل از سى سالگى دندانهايشان مى ريزد و ساق پاى آنها مى شكند و اغلب لنگان لنگان راه مى روند اگر به آب هاى لوله كشى آنها فلوئور اضافه شود اين نقص برطرف شده آنجا نيز مهد پرورش قهرمانان و اشخاص خوش قد و قامت خواهد شد.
ساكنان اطراف كوير
در دهات بين كاشان و يزد هم شما با اشخاص بلند قد و لاغر اندام زياد بر مى خوريد اينها ساكنان اطراف كوير مى باشند آبهاى آنها سرشار از املاح معدنى است و هوايى كه تنفس مى نمايند نيز غالبا توام با گرد و غبار است و از اين راه نيز مقدارى مواد معدنى جذب بدن آنها مى شود در جلدهاى بعدى اين كتاب باز هم شما را با گياهان و آب هايى كه سرشار از مواد معدنى هستند آشنا خواهيم كرد.
جلوگيرى از آبستنى
جلوگيرى از آبستنى و تنظيم خانواده يكى از آرزوهاى ديرين بشر است كه اين روزها بر اهميت آن افزوده شده و روز به روز بيشتر مى شود. ايرانيان قديم با اينكه علاقه ى زيادى به فرزند داشته و زيادى اولاد را مايه ى خير و بركت مى دانستند معذلك لزوم جلوگيرى از آبستنى را در موارد لازم ضرورى دانسته و درصدد پيدا كردن راه حلهايى بودند. در اسلام جلوگيرى از آبستنى تحت عنوان غزل مورد بحث قرار گرفته و جايز شمرده شده است . پزشكان و داروسازان سنتى ايران نيز دستورهايى جهت جلوگيرى پيدا كرده و در كتاب هاى قديمى نوشته اند. در حال حاضر جلوگيرى از آبستنى بيش از پيش مورد توجه بوده و از راههاى زير عملى مى شود.
1 - استفاده از كاپوت كه گاهگاهى در اثر پاره شدن آن بى نتيجه مى شود.
2 - خوردن قرصهايى كه داراى هورمون استروژن بوده و عوارض بسيارى دارد از جمله زنانى كه كليه هايشان خوب كار نمى كند در اثر خوردن قرص ‍ ناراحتيهاى كليوى آنها زيادتر شده و دفع سموم و آب به كندى صورت مى گيرد و در نتيجه اين دسته با خوردن قرص چاق و سنگين شده بى قواره و گاهى مبتلا به سنگ كليه و مثانه مى شود. دسته اى ديگر از بانوان دچار سر درد و سرگيجه و برخى دچار عوارض رحمى مى شوند، عده اى از دانشمندان عصر حاضر پا را بالاتر گذاشته اين قرصها را سرطان زا مى دانند ولى تصور نمى رود همه ى اين قرص ها چنين عوارضى را داشته باشند.
3 - راه ديگر جلوگيرى در حال حاضر گذاشتن . آ- يو - دى در رحم مى باشد كه به وسيله پزشك يا قابله تكه كوچكى از جنس پلاستيك يا مواد ديگر در رحم مى گذارند و چون رحم براى بيرون كردن اين جسم خارجى دائما در فعاليت مى باشد نطفه منعقد نمى گردد اين روش در بعضى از بانوان ايجاد خونريزى رحمى مى كند و بالاخره روزى از رحم خارج زن باردار مى گردد.
4 - روش ديگر بستن لوله ى تخم دانها است كه از ورود تخمك در رحم جلوگيرى مى كند.
5 - شسنشو بعد از آميزش و گذاشتن يك پنبه آغشته به آبليمو و سركه نيز جزو روش هاى معمول امروزى است عده اى هم با محاسبه در ايامى كه تخمك خارج مى شود از آميزش خوددارى كرده و يا در اين روزها جلوگيرى مى كنند و در مواقعى كه خطر آبستن شدن وجود ندارد آزادانه آميزش ‍ مى نمايند.
هيچيك از روش هاى فوق به استثناى محاسبه بدون عوارض نيست كه تشزيح يكايك آنها از بحث ما خارج است .
حكما و دانشمندان قديم ايران با حمول گياههاى ضد عفونى كننده مانند فلفل ، آب كلم و غيره از آبستنى جلوگيرى مى كردند و از همه مهمتر و مطمئن تر استفاده از ريشه نروك و نروك پلنگ بود كه شرح آنرا قبلا داده ايم و چنانچه اين گياه مورد توجه واقع شده و كشت شود مطمئن ترين راه جلوگيرى بوده و يك قلم بزرگ بر صادرات ايران خواهد افزود.
در سنوات اخير روش ديگرى از راه تجربه در ايران پيدا شده و تا اندازه اى مطمئن و بى ضرر مى باشد اين روش بسيار ساده بوده و جز و اسرار بعضى از پزشكان و مامايان جديد بوده و رمز آنرا به ديگران نمى آموزند و چون نبايد هيچ رازى بر خوانندگان زبان خوراكيها پنهان بماند آنرا شرح مى دهيم ، اين دستور از موقعى پيدا شد كه دسته اى از پزشكان آب اكسيژنه را جهت شستشوى رحم بعد از كور تاثر بكار بردند و در نتيجه آب اكسيژنه پس از برخورد با خون بصورت كف در آمده و لوله هاى تخم دانها را مسدود مى نمود. اگر بانويى اواخر رگل رحم خود را با آب اكسيژنه شستشو نمايد راه ورود تخمك بسته شده و نازا مى شود و چنانچه بخواهد دوباره آبستن شود بايستى به پزشك مراجعه كرده و لوله هاى رحم را با دادن هوا يا طريق ديگر باز نمايد. يكى ديگر از روش هاى سنتى ايران در جلوگيرى خوردن روزانه يك گرم ميخك است كه شرح آن در جلد دوم خواهد آمد خوردن ميخك از روز پنجم تا بيستم و چهارم شباهت زيادى به خوردن قرص ‍ دارد.
اين بود چند دستور ساده و در اينجا لازم مى دانيم كه به بانوان محترم تذكر دهيم كه عوارض جلوگيرى در برابر خطرات سقط جنين چندان زياد نيست بايد بكوشند كه با يكى از اين روش ها از آبستنى جلوگيرى نمايند و هيچگاه در صدد كشتن جنين وسقط آن نباشند.
جذام چيست ؟
بيمارى جذام يك مرض عفونى بوده و داراى ميكرب سرسختى نظير باسل بيمارى سل مى باشد، اين ميكرب در حال عادى براى اطرافيان بيمار شهرنشين كه كمبود عوامل غذايى نداشته باشند مسرى نيست ولى براى كسانى كه گرسنگيهاى نامرئى عوامل غذايى عوامل غذايى مخصوصا گرسنگى گوگرد و ارسنيك داشته باشند قابل سرايت است و هر قدر فقر و فاقه در كشورى زيادتر باشد تعداد مجذومين آن زيادتر است و بهترين راه مبارزه با اين بيمارى پليد ريشه كن كردن بينوايى است و مخصوصا بايستى در دهات جذام خيز مردم را به خوردن ميوه ها و سبزيهايى كه داراى گوگرد و ارسنيك هستند مانند شلغم ، پياز، سير و تره عادت داد و شكم آن ها را با غذاهاى كافى و كامل سير كرد و نگذشات گرسنگى آنها را ضعيف كرده و در برابر ميكرب جذام مغلوب شوند.
درمان سنتى جذام
يكى ديگر از افتخارات محققين ايرانى معالجه جذام است كه بكلى فراموش گرديده ولى در لابلاى سطور كتابهاى كهنه و در پس ابر تيره خرافات پنهان شده و با اين كه با توجه به كشفيات جديد از روش آنان مى توان بهترين نتيجه را گرفت معذلك اين بيمارى كه در حال حاضر درحدود سه ميليون از افراد بشر را رنج مى دهد بدون علاج و درد بى درمان شده است .
روش سنتى ايرانيان
روش سنتى ايرانيان در معالجه جذام استفاده از گوشت افعى بود و معجونهايى بنام افاعى براى درمان اين مرض پليد مى ساختند و براى اين كه گوشت افعى اثر بيشترى داشته باشد قبل از كشتن اين حيوان او را در قفس ‍ انداخته و به انواع و اقسام او را آزار داده و عصبانى مى نمودند تا زهر بيشترى وارد بدن او شود.
داروى ديگرى كه داروسازان سنتى ايران براى درمان جذام و زخم هاى خوره اى پيدا كرده بودند مار دارو بود كه در جلد دوم خود را معرفى خواهد كرد.
اين گياه چنانچه ضمن معرفى خود خواهد گفت بهترين پادزهر نيش مار و افعى مى باشد و حتى حيوانات نيز او را مى شناسند و هر موقع بوسيله مار گزيده شوند بسراغ آن رفته و از ريشه آن مى خورند و در اين مورد پرونده اى نيز در لشكر فارس وجود دارد.
اسب مار گزيده
چند سال پيش يكى از اسبهاى لشكر فارس را مار مى گزد. معالجات دامپزشكان مؤ ثر واقع نشده واميدى به نجات آن حيوان نبوده است . مطلعين محلى به آن ها مى گويند اين اسب را در خارج اين شهر آزاد كنيد تا برود و مار دارو را پيدا كرده بخورد اين دستور عملى مى شود و آن حيوان با عجله در بيابان فرار كرده و خود را به ماردارو مى رساند و با خوردن ريشه آن از مرگ حتمى نجات پيدا ميكند و بعد مقدارى از اين گياه از طرف رئيس ‍ بهدارى لشكر به تهران فرستاده مى شود تا مورد آزمايش قرار گيرد.
تحقيقات نويسنده زبان خوراكيها
طبق تحقيقاتى كه نويسنده زبان خوراكيها در اين مورد كرده است زهر افعى تاثيرى در معالجه جذام ندار بلكه سرم ضد زهر افعى كه در گوشت آن وجود دارد درمان قطعى اين مرض مى باشد و با استفاده از كشفيات جديد بهترين دارو به نظر من سرم ضد زهر افعى مى باشد و سرم آنتى و نيمو كاملا مؤ ثر است .
شستشو با جوشانده ى ماردارو پاشيدن گرد ريشه خشك آن در روى زخمها خورده اى هر چند قادر به كشتن ميكرب نيست ولى در بهبود زخم ها مؤ ثر مى باشد ماردارو نيز داراى تركيباتى نظير آنتى وينمو بوده و اثر آن در معالجه مارگزيده بهبود زخم هاى خوره اى مربوط به همين تركيبات مى باشد.
گرد گزنه
پاشيدن گرد خشك گزنه و تخم آن روى زخم هاى خوره اى مفيد بوده و به آنها بهبودى مى بخشد.
امراض كبدى
جگر سياه كه در اصطلاح پزشكى كبد خوانده مى شود سكان كشتى بدن انسان و آخرين تصفيه خانه ى دستگاه گوارش است و ترشحات آن در تمام مراحل هضم غذا دخالت مستقيم دارند و مخصوصا طبخ چهارم غذاها در كبد انجام مى گيرد و در اين مرحله است كه شيره ى آماده ى غذايى بوسيله جگر تصفيه شده مواد مفيد آن جذب خون گرديده و سمومات و عوامل زيان بخش آن دركبد باقى مى مانند و كبد كه بزرگترين كارخانه داروسازى است ، و بيش از چهار هزار عمل شيميايى انجام مى دهد وظيفه دارد كه با ساختن تركيبات مختلف اين سموم را خنثى نمايد و روى همين اصل است كه مى گوييم غذا هرچه طبيعى تر باشد فشار آن روى كبد كمتر است .
از ابتداى قرن بيستم كه داروهاى شيميايى و مصنوعى وارد معالجات شده روز به روز آمار بيماران كليوى و كبدى بالاتر رفته است زيرا داروهاى مصنوعى با بدن انسان بيگانه بوده و فشارشان روى كبد و كليه ها مى باشد.
در درمان امراض كبدى داروهاى گياهى موثرتر بوده و اثرشان مطمئن تر مى باشد و چنانچه مدد كار داروهاى جديد شوند بهتر نتيجه خواهند داد.
در طب جديد معالجه ى امراض كبدى بيشتر با املاح مسهلى مثل سولفات دوسود و سولفات دومنيزى و بيسموت انجام گرفته و تجويز عصاره ى جگر خواه بصورت خوراكى و خواه تزريقى به آن كمك مى كند البته اين داروها تا اندازه اى مفيد مى باشند زيرا علت اصلى امراض كبدى و بسته شدن كيسه ى صفرا از يبوست سرچشمه مى گيرد و خوردن املاح و نقلهايى كه خاصيت مسهلى دارند مى تواند راه هاى مسدود در جلوى كبد را باز كرده و مجارى دفع سموم را لايروبى نمايند ولى خوردن مكرر مسهل مخصوصا مسهلهاى شيميايى خود عوارضى دارد كه بايستى به آنها توجه نمود، بد نيست بدانيد كه خودعلت اصلى امراض كبدى است در طب سنتى ايران معمولا براى مبتلايان امراض كبدى ابتدا چند تنقيه و بعد چند مسهل پى در پى تجويز كرده و به بيمار مرتبا شيره تخم هاى خنكك مثل تخم خيار، تخم خرقه و تخم گشنيز مى دادند و معمولا در اين نسخه مقدار تخم خيار سه مثقال و دو تخمه ديگر هر يك دو مثقال بود.
تنقيه بيشتر با دو مثقال مغز فلوس دو مثقال گل ختمى و شش مثقال شكر سرخ بود كه گاهگاهى به آن دو مثقال گل پنيرك دو مثقال گل بنفشه و چهار مثقال تخم تاجريزى هم اضافه مى نمودند و چون شكم چندين بار كار كرده و سموم كبد را خارج مى كرد براى بيمار جوشانده اى مركب از پوست بيد، عناب ، سپستان ، ريشه كاسنى ، شيرخشت و گل بنفشه مى دادند و چون به اين وسيله راه مجارى دفع سموم باز مى شد به سراغ مسهلى مى رفتند اين مسهل ها بيشتر با روغن بادام شيرين همراه بود زيرا چنانچه در معرفى بادام گفته شد روغن بادام بر خلاف ساير مسهل ها پس از اسهال يبوست نمى آورد و خشكى توليد نمى كند.
بهترين نسخه
بهترين نسخه براى اين منظور بشرح زير است :
روغن بادام دو مثقال ، مغز فلوس دوازده مثقال ، ترنجبين چهارده مثقال ، گل سرخ يك مثقال ، گل بنفشه چهار مثقال ، آلو بخارا دويست گرم .
با اين نسخه راه كيسه صفرا باز مى شد و در نتيجه كبد كوچك شده و عوارض آن كم كم از بين مى رفت .
در معرفى گياهان خوانديد كه ريشه كاسنى در نوسازى كبد اثر معجزه آسا دارد و چون گياه بدور كاسنى صحرايى پيچيده و شيره ى آنرا بمكد براى كبد مخصوصا تشمع آن اثرى فوق العاده درخشان خواهد داشت و نيز خوانديد كه زردچوبه كيسه ى صفرا را باز مى كند و زيتون ، عناب ، سپستان ، كاهو و برگ كاسنى از دوستان با وفاى كبد مى باشند خوردن جگر سياه بشرط آنكه زياد بريان نشود و در روغن سرخ نشود و همچنين عصاره آن چنانچه با اصول علمى بدست آيد مفيد مى باشد در بين سبزيها شاهتره ، شنگ و غازياقى هم در اصلاح كبد مؤ ثر مى باشند.
رنگ كردن مو
اين روزها دكان سازندگان رنگهاى مصنوعى رايج است و اگر تا ديروز فقط بانوان خريدار اين محصولات رنگارنگ و رنگ كننده بودند اكنون آقا پسرها هم شيفته ى مد شده و موهاى سر و گاهى ريش و سبيل خود را نيز رنگ مى نمايند و اين خود يكى از اشتباهات خطرناك مى باشد كه بايد به آن ها تذكر داده شود چه مقاومت موى بانوان بمراتب بيشتر از موى آقايان بوده و زنان كمتر از مردان طاس مى شوند و چنانچه اين مد جديد رونق پيدا كند و پسرها هم با رنگ هاى مصنوعى رنگ موى خود را عوض نمايند و با وسائل مختلف به آن پيچ و تاب دهند به زودى آمار طاسى زيادتر شده و روزى متوجه اشتباه خود مى شوند كه موى سر آنها ريخته و با هيچ اكسيرى قابل درمان نيست . ما در صفحات گذشته اين كتاب تذكر داديم كه عامل اصلى رنگ موى انسان فلزاتى چون منگنز، آهن ، روى ، مس و تيتانيوم و تنگستن مى باشند و بهترين وسيله براى جلوگيرى از سفيد شدن مو جذب اين عناصر بصورت املاح گياهى است براى رنگ كردن مو هم بهتر است كه ما به سراغ گياهان و گلهاى رنگارنگ رفته و با كمك مواد طبيعى آنها را رنگ آميزى نماييم .
مازو، حنا و سمه ، گل بابونه ، پوست باقلى ، آب پوست گردو تازه و برگ آن ، آب مورد و تخم آن ، برگ چغندر، گل لادن ، جوشانده ى پوست انار، شقايق نعمانى ، ميخك ، آمله و ميوه تمشك از بهترين خضابهايى هستند كه در طب سنتى ايران از آنها استفاده مى شد و از املاح مصنوعى نيز گاهگاهى با اين گياهان مخلوط مى كردند كه بهترين آنها براده ى آهن ، سولفور مس ، زنگ آهن ، و مردابسنگ بود. براده آهن و املاح آن بطور كلى وقتى با مواد مازويى تركيب شوند يك رنگ سياه ثابت بدست مى آيد و استفاده از گياههايى كه طعم گس دارند به اين منظور در اثر وجود مواد مازويى در آنها است . محمد بن زكرياى رازى معتقد است كه بهترين خضاب حنا و ميخك بمقدار مساوى است .
نسخه ى چند خضاب مفيد
كلاهك بادمجان ، ريشه ى انار، خاك مس ، هليله ى سياه ، مازو، نخود سياه پوست دار را بمقدار مساوى با هم كوبيده سه قاشق سركه و سه قاشق روغن و كنجد به آن مخلوط كرده در ظرف آهنى ريخته چهل روز بگذارند در جاى خنك و تاريك بماند و بعد استعمال كنند در گذشته اين ظرف در بسته ى آهنى را در زير آب و يا چاه و قنوات نگاهدارى مى كردند.
نسخه ى ديگر
برگ سدر، مازو، آمله ، زنگ آهن ، وسمه ، هسته ى سوخته ى خرما، زاج سياه ، پوست انار، سوخته ى مس ، نوشادر و هليله سياه را از هر يك ، يك مثقال گرفته در يك ليتر سركه و يك ليتر روغن زيتون ريخته بجوشانيد تا آب آن تبخير شده و روغن غليظ شود و بعد استعمال نمايند.
خضابى ديگر
هليله سياه ، زنگ آهن ، آمله ، زاج سبز از هر يك سه مثقال گرفته در دو ليتر سركه يك ماه خيسانده سپس بجوشانيد تا غليظ شود و بعد استعمال نمايند.
نسخه ى ديگر
برگ سوسنبر را شسته در ظرفى ريخته و روى آن آب بريزند بطورى كه روى آن يك بند انگشت آب باشد بعد آنرا بجوشانند و مرتبا آنرا روى يك قطعه آهن امتحان كنند يعنى يك قطره روى آهن بريزند اگر آهن سياه شد حرارت كافى است و الا بايستى آنقدر بجوشانيد تا آهن را سياه كند و بعد آنرا صاف نمايند سپس برگهاى پخته را بطور ضماد روى سر يا ريش ببندند و پس از نيم ساعت پاك كنند و بعد از آن آب صاف شده كه در اثر خنك شده منعقد شده است بر ريشه ى مو بمالند و بعد از بيست و چهار ساعت آنرا بشويند تا مو مشكى شود.
رنگ هاى ديگر
براى رنگهاى ديگر معمولا از گل بابونه ، گل ريواس ، شقايق نعمانى ، لاله ى زرد، زردچوبه و غيره استفاده مى كردند كه شرح آنها را در معرفى گياهان نامبرده داده شده است . مخلوط حنا با آب اكسيژنه و همچنين مخلوط كردن آن باگل بوته حنا رنگ طلايى مى دهد، محلول پرمنگنات هم مو را زرد مى كند.
استفاده از زهره ى حيوانات
يكى ديگر از راههاى مبارزه با سفيد شدن مو استفاده از زهره حيوانات از قبيل گاو، گوسفند، چلچله ، كلاغ و ساير پرندگان بود و ضمنا نسخه هايى هم ديده مى شود كه در آن ها از زهره خوك وحشى ، يوزپلنگ و حتى شير استفاده شده است .
ماليدن زهره ى حيوانات محلول در روغن زيتون پس از كندن يا تراشيدن مو صورت مى گرفت و در نتيجه بجاى آن مو با رنگ اوليه ى خود مى روييد.
ريشه سنبل الطيب
شرح اين خضاب در سنبل الطيب در جلد دوم داده مى شود و در اينجا فقط متذكر مى شويم كه سنبل الطيب داراى منگنز بوده و اثر بسيارى در مشكين شدن مو دارد.
/ 1