درسهایی از دعای ندبه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درسهایی از دعای ندبه - نسخه متنی

عبدالحسين طالعي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دعاى گرفتاران:


اَيْنَ الْمُضطَرُّ الَّذي يُجابُ إذا دَعى؟
كجاست آن مضطرّ كه چون (خدا را) بخواند، دعايش مستجاب گردد؟
هيچ‌كس نيست كه در زندگى فردى و اجتماعى خود با مشكلات روبه‌رو نشود. درد و رنج، همزاد انسان در اين دنيا است، كه اين همراهى، از روزگاران پيشين تاكنون، مهم‌ترين دستمايه‌ى شاعران و اديبان بوده است.
در اين ميان، هر كسى به حالت خود بنگرد، مشكل خود را دشوارترين مشكل در جهان مى‌بيند. كمتر كسى است كه واقع‌بينانه به اطراف خود بنگرد و گرفتارى خود را با گرفتارى ديگران مقايسه كند.
آموزگارى كه از دانش‌آموزان خود، قدرناشناسى مى‌بيند؛
مديرى لايق كه زيردستانش او را مى‌آزارند؛
پزشكى حاذق كه بيماران به سخنش گوش نمى‌سپارند؛
خدمت‌گزارى صديق كه بدون گناهى، به صرف بدبينى و سخن‌چينى گروهى به زندانش افكنده‌اند؛
اينان همه خود را «مضطرّ» مى‌بينند. و چه بسيار كه براى رفع مشكل خود، آيه‌ى (أمَّنْ يُجِيبُ الْم ُضطَرَّ إذا دَعاهُ)   را مكرر بخوانند.
امّا بهتر است لختى بينديشيم به :
ـ معلّم هدايت تمام امّت، كه اكثر امّت، او را از ياد برده‌اند.
ـ دلسوزتر از پدر و مادر براى همه‌ى مردم، كه به دليل گناه و غفلت و غرور مردم، در زندان غيبت گرفتار آمده است.
ـ پزشك جسم و جان ما، كه نه تنها نمك‌نشناسانه، به سخنش گوش فرا نمى‌دهيم، بلكه به بيمارى خود افتخار مى‌كنيم.
حال ببينيم و انصاف دهيم كه مضطرّ واقعى كيست؟ اگر امروز درست به اين پرسش بينديشيم، فردا كه از كنار خانه‌ى كعبه، صداى دلنشين و روح‌نواز حضرتش به دعا و تضرّع به درگاه الاهى برخيزد، آن‌گاه بالاترين مصداق آيه‌ى شريفه‌ى (اَمَّنْ يُجيبُ الْم ُضطَرَّ إذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الاْرْضِ) براى ما روشن مى‌شود و مى‌فهميم كه مضطرّ واقعى، اوست نه ديگران و خليفه‌ى خدا در زمين، اوست نه ديگران. 


دانش انباشته:


يَابْنَ العُلومِ الكامِلَةِ
اى فرزند علم‌هاى كامل!
بشر، از ديرباز گرفتار دانستنى‌هاى ناقص و ناتمام بوده است. اصولا مبناى دانش بشرى بر فرضيه‌هايى است كه مى‌سازد، آن‌ها را مى‌آزمايد، آن‌گاه در مورد صحيح‌بودن يا نبودن آن‌ها نتيجه مى‌گيرد. پس از اين مراحل، گاهى اوقات فرضيه‌اى به عمرى طولانى مى‌رسد و گاه عمرى كوتاه مى‌يابد. امّا فرجام تمام فرضيه‌هاى بشرى، مرگ است: هر يك در موعد خود مى‌ميرد و جاى خود را به فرضيه‌اى ديگر مى‌دهد.
بشر، براى رسيدن به دانش، راهى جز همين مسير «فرضيه‌ـ آزمون ـ خطا» ندارد. و از همين رهگذر، در تمام زمينه‌ها با مشكلاتى روبرو شده، كه گريزناپذير است، چرا كه مبناى كار او «علم ناقص» است.
در اين ميان، خداوند تعالى، به بندگان برگزيده‌ى خود، «علم كامل» مى‌دهد، علمى كه مبناى آن يقين و روشن‌بينىِ الاهى است، نه فرضيه و آزمون بشرى.
اين شهد گرانبها براى كسانى كه تلخى ناشى از محدوديت دانش بشرى را چشيده‌اند، بسيار مغتنم است.
وجود گرامى حجّت‌هاى خدا، آن‌چنان با «علم كامل الاهى» عجين شده، كه نه «عالم به اين علم» بلكه خود، «علم كامل» هستند و امام عصر ارواحنافداه، فرزند آن حجّت‌هاى برگزيده‌ى الاهى است كه هر يك در زمان خود، «علم كامل» بودند. حضرت بقيّة‌الله ارواحنافداه در زمان ما، همان علم كامل الاهى ست كه در زيارت آل‌ياسين در وصف حضرتش مى‌خوانيم :
اَلسَّلامُ عَلَيکَ أيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَ الْعِلْمُ المَصْبُوبُ
سلام بر تو، اى پرچم‌افراشته و دانش‌انباشته.  
وقتى سخن از چنين علمى برود، جان‌هاى مشتاق و شيفته ـ كه از فرضيه هاى موقّت بشرى خسته شده و تشنه‌ى زلال علم الهى‌اند ـ به پرواز درمى‌آيند و ظهور آن گرامى را از خدايش مى‌طلبند.

/ 15