در پىِ هم:
وَ كُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَريعَةً وَ نَهَجْتَ لَهُ مِنهاجآ. و تَخَيَّرْتَ لَهُ اَوْصياءَ مُسْتَحْفِظآ بَعد مُستَحفِظٍ، من مُدَّةٍ إلى مُدَّةٍ، اِقامَةً لِدينِکَ وَ حُجَّةً عَلى عِبادِکَ.
(خدايا) براى هر يك از پيامبران، شريعتى مقرر ساختى، و راهى قرار دادى و جانشينانى برگزيدى كه يكى پس از ديگرى، هر يك در دوران خود، نگاهبان آن شريعت باشند، تا دين خود را بر پاى دارى، و آنان را بر بندگانت حجّت گردانى.
پيامبران، در زمان خود برترين آفريدگان خدايند. و از آنجا كه آفريدهاندـ نه آفريدگارـ عمرى محدود در دنيا دارند و اگرچه زمانى دراز همچون عمر حضرت نوح 7زندگى كنند، باز هم رخت از اين جهان به سراى ديگر مىكشند. حتّى برترين پيامبرـ خاتم انبياء 6ـ بدينگونه مورد خطاب الاهى قرار مىگيرند :
(انَّکَ مَيِّتٌ وَ إنَّهُمْ مَيِّتُونَ)
(توـ اى پيامبرـ مىميرى، و اينان نيز مىميرند.)
امّا هر كدام از پيامبران الاهى در زندگى پربركت خود، راهى در دعوت مردم به سوى حق مىگشايد، و برنامهاى از سوى خداوند براى هدايت مردم زمان خود مىآورد، كه دشمنان فراوان از ظلمتپرستان و گمراهان، نقشههايى در برابر آن دين و شريعت مىكشند.
براى اين كه پس از رحلت يا شهادت پيامبرى، برنامهى هدايت او، ناتمام و ناقص نماند، خداوند حكيم براى هر يك از پيامبران، جانشينانى معين ساخت، تا هر كدام در زمان خود، راه آن پيامبر را ادامه دهند، دين خدا را بر پاى دارند، به هدايت اهل ايمان در آن زمان پردازند، و اختلافها را برطرف سازند.
اين است كه در تمام اديان و شرايع، رشتهى «وصايت» به عنوان مكمّل رشتهى «نبوّت» از سوى خداى حكيم نصب مىشود، تا آن كه در هيچ زمانى كسى نتواند ادّعا كند كه در مشكلات و مسائل دينى، پناهگاه استوار الاهى نيافته است.
چشمهى بيكران:
قَدَّمْتَهُ عَلى أنبِيائِکَ... وَ أوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما كانَ وَ ما يَكونُ إلى انْقِضاءِ خَلْقِکَ.
او را بر پيامبران خود مقدّم داشتى... و علم تمام رويدادهاى گذشته و آينده راـ تا زمان سپرى شدن آفريدگانتـ به او سپردى.
شأن والا و مقام بىمانند خاتمالأنبيا 6در رتبهاى بلند است كه دست كوتاه انديشههاى بشرى بدان نرسد. او برگزيدهترين بنده و فرستادهى ويژهى خدا است كه خداوند حكيم، خوان احسان را براى او گسترده، و ديگران را به طفيل وجود حضرتش بر سر آن خوان نشانده است.
سر خيلْ، تويى و جمله خيلاند مقصود،تويى همه طفيلاند
در اين عبارات بلند دعاى ندبه مىخوانيم كه خداوند عزّوجلّ، رسول خاتم را بر تمام پيامبران ديگر مقدّم داشته است. اين تقدّم در
رتبه و مقام، حضرتش را در ميان پيامبران ـيعنى بندگان برگزيدهى الاهيـ ممتاز ساخته است. كسى كه برگزيده در ميان برگزيدگان باشد، طبعآ قابل مقايسه با ديگر مردم نمىتواند بود.
اين است كه در وصف اين بزرگِ بزرگان سخن نمىتوان گفت، مگر بدانگونه كه خود آنحضرت و جانشينان معصومش :توصيف كردهاند. يكى از مطالبى كه در وصف حضرتش گفتهاند، آن است كه خداوند، علم اوّلين و آخرين را به ايشان سپرده است. رسول خدا، اين علم را به تعليم الاهى فرا گرفت. و با اين تعلّم، نه تنها به كبر و غرور و سركشى نيفتاد، بلكه پيوسته در مقام عبوديت بود. و عبوديت را شرافت و افتخار خود مىدانست. علم الاهى، عبادت و عبوديت مىآورد، برخلاف علم بشرى كه غالبآ به سركشى و بزرگمنشى مىانجامد.