شکر خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شکر خدا - نسخه متنی

مرتضی مطهري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
شکر خدا
مردمي كه به حج رفته بودند، در سرزمين مِني جمع بودند، امام صادق عليه السلام و گروهي از ياران ، لحظه اي در نقطه اي نشسته از انگوري كه در جلوشان بود، مي خوردند. سائلي پيدا شد و كمك خواست . امام مقداري انگور برداشت و خواست به سائل بدهد. سائل قبول نكرد و گفت : به من پول بدهيد امام گفت :خير است ، پولي ندارم سائل ماءيوس شد و رفت .
سائل بعد از چند قدمي كه رفت پشيمان شد و گفت : پس همان انگور را بدهيد. امام فرمود: خير است ، آن انگور را هم به او نداد.
طولي نكشيد سائل ديگري پيدا شد و كمك خواست . امام براي او هم يك خوشه انگور برداشت و داد. سائل انگو را گرفت و گفت : سپاس خداوند عالميان را كه به من روزي رساند. امام با شنيدن اين جمله او را امر به توقف داد و سپس هر دو مشت را پر از انگور كرد و به او داد. سائل براي بار دوم خدا را شكر كرد. امام باز هم به او گفت :بايست و نرو سپس به يكي از كسانش كه آنجا بود رو كرد و فرمود:چقدر پول همراهت هست ؟ او جستجو كرد، در حدود بيست درهم بود، به امر امام به سائل داد. سائل براي سومين بار زبان به شكر پروردگار گشود و گفت : سپاس منحصرا براي خداست ، خدايا! منعم تويي و شريكي براي تو نيست . امام بعد از شنيدن اين جمله ، جامه خويش را از تن كند و به سائل داد. در اينجا سائل لحن خود را عوض كرد و جمله اي تشكرآميز نسبت به خود امام گفت . امام بعد از آن ديگر چيزي به او نداد و او رفت . ياران و اصحاب كه در آنجا نشسته بودند گفتند: ما چنين استنباط كرديم كه اگر سائل همچنان به شكر و سپاس خداوند ادامه مي داد، باز هم امام به او كمك مي كرد، ولي چون لحن خود را تغيير داد و از خود امام تمجيد و سپاسگزاري كرد، ديگر كمك ادامه نيافت.
داستان راستان/استاد مطهري
/ 1