بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
محبت به کودک توسط احمد نباتی بسم الله الرحمن الرحیم خداوند متعال فرزندان ما را همانند همه ی انسان های دیگر تشنه و شیفته ی محبّت خلق کرده است. همان گونه که فرزندان ما نیازمند به آب، غذا، بهداشت و پوشاک هستند، نیازمند به محبّت هم می باشند. به همین جهت ما وظیفه داریم کانون خانواده ی خود را سرشار از محبّت کرده و فضایی عاطفی و صمیمی برای رشد آنان فراهم آوریم. محبّت بهترین و مؤثرترین عامل در تربیت فرزندان ما به شمار رفته است، تا جایی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «بر تو واجب است که نسبت به فرزندت محبّت و دلسوزی داشته باشی.» همچنین محبّت به فرزندان آنچنان برکاتی در زندگی ما خواهد داشت که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «خداوند به بنده ی خود رحم می کند به خاطر محبّت زیادی که به فرزندش دارد.» [۱] هم اندیشی دینی . تربیت دینی کودک . بازی . اسباب بازی . فواید چند نکته ۱٫ خساست در محبّت برخی از والدین که گویا در قاموس رفتاری خود چیزی به عنوان محبّت به فرزند را نمی شناسند، حتی از ذره ای محبّت هم به فرزند خود دریغ می ورزند. این والدین گویا دوران کودکی خود را فراموش کرده اند که چگونه مشتاق محبّت پدر و مادر خود بودند! و حال که خود در جایگاه پدر و مادر قرار گرفتهاند، به احساسات کودکانه ی فرزند خود پشت می کنند. روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مردی را دیدند که میگفت: هرگز کودکی را نبوسیده ام! حضرت در واکنش به رفتار این مرد فرمودند: «این مرد از اهل آتش است.»[۲] در مقابل، عده ی دیگری از والدین در محبّت به فرزند خود دچار افراط و زیاده روی شده و به گونه ی دیگری به او ضرر میرسانند. یکی از دوستان جریانی را بدین صورت برایم نقل می کرد. «در یکی از روستاها مردی بود که خیلی در مورد فرزندانش سخت می گرفت و با آن ها برخوردی سرد و خشن داشت. روزی یکی از کودکانش وارد باغی شد و بدون اجازه ی صاحب باغ، از میوه ی یکی از درخت ها چید. باغبان که جریان را دید کودک را تهدید کرد که جریان دزدی او را با پدرش در میان خواهد گذاشت. کودک که از پدر وحشت زیادی داشت، از ترس، خود را حلق آویز کرد و از دنیا رفت. بعد از مرگ این کودک، پدرش متوجه اشتباهش شد و در تربیت فرزند دیگرش خشونت را کنار گذاشت. منتهی از این باب که “جاهل، یا در افراط است و یا در تفریط!” بدون حساب در حقّش محبّت کرد تا جایی که فرزند دومش هم به دام اعتیاد افتاد و به گونه ی دیگری از دستش رفت!» ۲٫ کمبود در محبّت کمبود در محبّت موجب میشود کودکان ما اعتماد به نفس خود را از دست داده و نتوانند شخصیّت و عزّت نفس خود را حفظ کنند. اگر فرزندان ما سیراب از جام محبّت نشوند، و اگر کانون خانواده ی ما نتواند نیازهای عاطفی کودکان ما را برآورده سازد، ممکن است برای جبران این خلأ عاطفی و حقارت درونی، دست به هر کار خطرناک و ناشایستی هم بزنند. چرا برخی از نوجوانان کم سنّ و سال به سیگار و اعتیاد تمایل پیدا می کنند؟ چرا برخی از دخترهای نوجوان در دام جوانان هوس باز می افتند؟ چرا برخی خودنمایی را پیشه ی خود کرده و سعی دارند به گونه ای خود را مطرح کنند؟ و هزاران چرای دیگر که می توان مهم ترین ریشه های آن ها را در کمبود محبّت جستجو کرد. ۳٫ افراط در محبّت افراط در محبّت، موجب خارج شدن کودکان ما از تعادل رفتاری است. این کودکان نه تنها اعتماد به نفس ندارند، بلکه مسؤولیّت گریز هم هستند. در این بی مسؤولیتی، تفاوتی بین مسؤولیت بندگی خداوند و مسؤولیت های فردی و اجتماعی وجود ندارد. برخی از این کودکان علاوه بر ضعف ایمان و سستی در انجام عبادت های شرعی، تن پرور و خودخواه هم می باشند و توقع دارند دیگران ـ مخصوصا اعضای خانواده ـ از حقّ خود بگذرند تا در ناز و نعمت بیشتری به سر برند. الف) یکی از نمونه های این محبّت افراطی، داستان پیرزنی است که می گفت: «پسری ۱۸ ساله دارم که به هیچ صراطی مستقیم نیست. نه اهل نماز است و نه اهل ادب و نزاکت! وقتی خانه می آید توقع دارد منِ پیرزن، دربست در خدمتش باشم. خدا نکند که غذا مقداری شور یا بی نمک باشد. تا می تواند کتکم می زند و هر چه از دهانش بیرون می آید نثارم می کند و از خانه بیرون می زند. چند ساعت بعد، دوباره به خانه می آید و روز از نو و روزی از نو.» جالب است که وقتی به این مادر گفتم، با فرزندان دیگرت صحبت کن که او را تحت فشار قرار دهند و به کار بدش اعتراض کنند، احساسات مادرانه اش دوباره گل کرد و فقط گفت: «دلم نمی آید!» ب) خانمی می گفت: پسری دارم ۲۵ ساله که علّاف و بی کار در خانه نشسته است. وقتی به او می گویم: بلند شو و دنبال کاری برو، می گوید: «تو برایم کار پیدا کن!» بعد هم طلب کارانه می گوید: «همه ی پدر و مادرها برای بچه هایشان کار پیدا کرده اند. شما برای من چه کار کردهاید؟!» وقتی هم کاری برایش پیدا می کنم یکی دو روز بعد، به بهانه ای کارش را ترک می کند و دوباره به خانه بر می گردد. با سؤالات بیشتری که از این خانم داشتم متوجه شدم این خانم و همسرش با محبّت های بیجا موجب شده اند که فرزندشان نتواند روی پای خود بایستد و دل به دریای مشکلات بسپارد. ۴٫ دختر، عاطفی تر است همه ی کودکان ما نیاز به محبّت دارند؛ اما با توجه به ویژگی های عاطفی دخترها، آن ها عطش عاطفی بیشتری نسبت به پسرها دارند و همین عطش عاطفی می طلبد که محبّت بیشتری در حق آن ها داشته باشیم. نوع محبّتی که پدر در حقّ فرزندانش دارد با نوع محبّتی که مادر در حقّ آنها دارد، متفاوت است. از طرفی، دختر ما دوست دارد دست نوازش پدر را بر سر خود ببیند و سیراب از محبّتش شود. حال اگر پدر از چنین محبّتی در حق دخترش دریغ کند، ممکن است برای جبران این خلأ عاطفی در دام محبّتهای دروغین دیگران افتاده و شیفته ی نامحرم شود. ۵٫ تفاوت نوع محبّت به دختر با محبّت به پسر برخی از والدین به اشتباه همان محبّتی را که در حقّ دختر خود دارند در مورد پسر هم به کار می گیرند، غافل از این که نوع محبّت به دختر با نوع محبّتی که به پسر داریم متفاوت است. دختر به لحاظ این که عاطفی تر است، محبّت بیشتری می طلبد در حالی که پسر، عقل محور است و باید نوع دیگری از محبّت را بچشد. اِعمال محبّت دخترانه در مورد پسر، موجب سردرگمی و خروج او از تعادل رفتاری می شود. چنین پسری نمی تواند به سادگی خود را مرد زندگی ببیند و حتی در عبادت های خود هم کاهل است. به عنوان نمونه، خانواده هایی هستند که چند دختر و پسر دارند. دخترهای این خانواده ها اجتماعی، مؤمن و متدین هستند؛ اما پسران آن ها غیراجتماعی، بیمسؤولیت و ضعیف الایمانند. ۶٫ محبّت، هدفمند باشد محبّت به کودک باید در راستای تربیت کودک باشد؛ این محبّت، گاهی اقتضا میکند که دست نوازش بر سرش بکشیم، و گاهی هم اقتضا میکند که نصیحتش کنیم. گاه اقتضا می کند خط و نشان برایش بکشیم، و گاه اقتضا می کند که امر و نهیش کنیم. ۷٫ معنای زیاده روی در محبّت منظور از زیاده روی در محبّت، محبّت زیاد نیست، چرا که در بیان نورانی امام صادق (علیه السلام) آمده است: «خداوند متعال به بنده ی خود رحم میکند به خاطر محبّت شدیدی که به فرزندش دارد.»[۳] بلکه منظور، عدم توجه به همهی نیازهای کودک و تمرکز بیش از اندازه به بعضی از مصادیق و جلوه های رفتاری، شناختی و عاطفی محبّت است. بدین صورت که گمان کنیم محبّت صِرفا به معنای نوازش کودک و تحسین اوست، در حالی که محبّت مصادیق دیگری هم دارد. ما با محبّت، فرزندانمان را نصیحت می کنیم. با محبّت امر و نهیشان می کنیم. و حتی با محبّت آن ها را تنبیه می کنیم. ۸٫ محبّت بی جا، و وابستگی کودک یکی دیگر از مصادیق افراط در محبّت این است که اجازه ندهیم فرزندانمان روی پای خود بایستند و از عهده ی کارهای خود بر آیند. عده ای از والدین بر این عقیده هستند، اگر خود را در خدمت فرزندانشان قرار دهند و به رغم توانایی فرزندانشان در انجام برخی کارها، خود عهده دار انجام این کارها شوند، در حق فرزند خود محبّت کرده اند. در حالی که چنین کاری محصولی جز «وابستگی» فرزند، و پرتوقع شدن او به بار نمی آورد. ۹٫ عقده گشایی در محبّت ممنوع برخی از والدین، به دلیل «خاطرات تلخی» که از ناکامی های دوران کودکی خود دارند، سعی می کنند همه ی آرزوهای برآورده نشده ی دوران کودکی خود را در حق فرزندانشان محقق سازند و با این کار مرهمی بر عقده ها و اندوه های خود بگذارند. چنین محبّت هایی که برخواسته از نیازهای واقعی فرزندانشان نیست، موجب سقوط آن ها در باتلاق عوارض ناشی از محبّت افراطی است. همچنین برخی از مادرها که محبّت چندانی از شوهرشان ندیده و از طرف آن ها مورد بی مهری شدیدی قرار گرفته اند با پناه بردن به کودک خود و ابراز محبّت افراطی در مورد آن ها سعی بر آن دارند تا خویشتن را آرام کنند. و حال آن که فرزند خود را به شدت از تعادل رفتاری خارج ساخته و آسیب هایی بسیار جدی بر آن ها وارد می سازند. ۱۰٫ تنبیه کودک، بر اساس محبّت تمام رفتارهایی که با فرزندمان داریم باید ریشه در اصل محبّت داشته باشد. اگر با محبّت، فرزندمان را تنبیه کردیم، هرگز به دنبال تحقیر شخصیتی او نخواهیم بود. به عبارت دیگر، فرزندان ما نباید در تمامی رفتارهایمان چیزی جز محبّت و تکریم ببینند. ۱۱٫ محبّت، و آشنا کردن کودک با خدا محبّت واقعی به فرزند به این معنا است که او را دوست داشته باشیم و به گونه ای رفتار کنیم تا ضمن این که شیفته ی مظاهر دنیوی نمی شود، در صراط مستقیم ـ که راه شناخت و عبودیت خداوند است ـ قرار گیرد. چنین شخصی به تدریج تحصیل رضای الهی را در اولویّت رفتاری خود قرار داده و هرگز رضای خداوند را به خوشایند دیگران نمی فروشد تا خود را از زیان کاران نبیند. اگر پدر و مادری، فرزندان دلبند خود را در جاده های تاریک گمراهی رها کرده و گامی در جهت هدایت آن ها برندارند، دوست دار واقعی آن ها نبوده و نمی توانند خود را والدینی با محبّت واقعی معرفی کنند. ۱۲٫ اهتمام معصومین (علیهم السلام) در محبّت به کودک درست است که عقل هر انسانی او را به محبّت در حق فرزندش فرا می خواند، اما از باب اهمیت فوق العاده ی محبّت به فرزند، معصومین (علیهم السلام) به «شیوه های مختلف» ما را تشویق به این امر می کنند تا از انجام این وظیفه ی انسانی و اسلامی غافل نباشیم. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «کسی که فرزندش را ببوسد، خداوند برایش حسنه ای می نویسد. و کسی که او را خشنود سازد، خداوند در روز قیامت ـ که همه در حراس هستند ـ او را خشنود خواهد ساخت.»[۴] امام صادق (علیه السلام) هم فرمود: «حضرت موسی (علیه السلام) عرض کرد: خدایا! کدام اعمال نزد تو با فضیلت تر است؟ فرمود: محبت به کودکان… .»[۵] پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) را می بوسیدند که مردی گفت: من ده فرزند دارم و هرگز آن ها را نبوسیده ام! پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با شنیدن این سخن آن چنان غضبناک شدند که رنگ صورت مبارکشان سرخ شد. بعد به آن مرد گفتند: «اگر به خاطر این کارت خداوند رحمت خود را از قلبت جدا کند چه خواهی کرد؟! از ما نیست کسی که به بچه های کوچک رحم نکند و به بزرگترها احترام نگذارد.»[۶] [۱] . وسائل الشیعه، جلد۲۱، صفحه ی۳۶۰٫ [۲] . کافی، جلد۶، صفحه ی۵۰٫ [۳] . کافی، جلد۶، صفحه ی۵۰٫ [۴] . کافی، جلد۶، صفحه ی۴۹٫ [۵]. بحار الأنوار، جلد۱۰۱، صفحه ی۹۷٫ [۶]. بحار الأنوار، جلد۴۳، صفحه ی۲۸۲٫ نویسنده آخرین نوشته ها