جوان صنعتگر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جوان صنعتگر - نسخه متنی

محمد علي کريمي نيا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
جوان صنعتگر
در تاريخ پادشاهان ايران آمده است: در آن زمان كه«گشتاسب» از سلطنت بيفتاد، مدتي آواره بود. چون به روم رسيد، به قسطنطنية رفت، در حالي كه از مال دنيا هيچ نداشت و همّت بلندش اجازه نمي‌داد كه دست گدايي پيش كسي دراز كند. از قضا، در دوران نوجواني در خانه پدرش، آهنگري را ديده بود كه كارد و شمشير و ركاب اسبان مي‌ساخت و او، اين صنعت را نزد آن استاد آموخته بود. از اين رو، به دكان آهنگري رفت و گفت: من اين حرفه را مي‌دانم. استاد آهنگر گفت: ما به كارگر صنعتگر احتياج داريم و او را استخدام كرد. گشتاسب زماني چند، در شهر غربت به كار پرداخت و مخارج روزانه خويش را تأمين نمود وهيچ‌گاه دست حاجت پيش كسي دراز نكرد. پس از چندي كه گشتاسب به وطن خود بازگشت و بر تخت پادشاهي نشست، فرمان داد تا همه بزرگان كشور به فرزندان خود حرفه‌اي بياموزند. از آن روزگار، اين رسم در ميان ايرانيان مرسوم شد و هيچ كس نبود مگر اين كه با پيشه و صنعتي آشنا بود. و بزرگان گفته‌اند:
پيشه آموز اي پسر، كه تو را پيشه باشد امان ز درويشي[1]
[1] . «جوامع الحكايات»، 286، با اندكي تغيير.
داستانهاي جوانان / محمد علي کريمي نيا
/ 1