بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
براي تحقير شهيد رجايي در خاطراتش درباره زندان سال 1353 ميگويد: «آن سال كه من كميته[1] را ميگذراندم (سال 1353) واقعاً جهنمي بود. در تمام كميته، شبها تا صبح فرياد آه و ناله بود. صبح هم تا شب همين طور. آن آيهي (ثُمَّ لايَمُوْتُوْنَ فِيها وَ لا يَحْيَي) تصديق ميشد. افرادي كه آنجا بودند نه مرده بودند و نه زنده براي اينكه آنها را اين قدر ميزدند تا دم مرگ و باز دو مرتبه ميزدند و مقداري رسيدگي ميكردند تا حال شخص نسبتاً بهبود مييافت و دو مرتبه همان برنامه اجرا ميشد. در كميته انواع شكنجهها را ميدادند... سلولي كه بودم و از آنجا به دادگاه ميرفتم سلول هيجده بود، در سلول بيست، آيت الله خامنهاي زنداني بود. من در سلول، مورس زدن را ياد گرفته بودم. اكثراً با سلولهاي مجاورم از طريق زدن مورس اخبار را ميداديم و ميگرفتيم. از جمله اخبار را به سلول پهلويي ميدادم و آن هم به آيت الله خامنهاي و... خاطرم هست كه ريش ايشان را تراشيده بودند و براي تحقير سيلي به صورت ايشان زده بودند. ايشان هم مقاوم و محكم، بلوز زندان را به صورت عمامه به سرشان ميبستند و رفت و آمد ميكردند. من يك روزي در دستشويي بودم كه با حالت شادي و شعف با ايشان روبرو شدم.»[2] علي رغم همه اين فشارها و شكنجهها، ساواك مخوف شاه، نتوانست پي به اسرار اين شاگرد مقاوم امام ببرد و محكوميتي براي او درست كند. [1] . ساواك در سال 1353 براي شكنجه زندانيان سياسي كميته مبارزه با خرابكاري به طور انفرادي تشكيل داده بود و مراد از كميته در كلام شهيد رجايي كميته مبارزه با خرابكاري است. [2] . مرجعيت آيت الله العظمي خامنهاي از ديدگاه فقها و بزرگان. حكايت نامهي سلالهي زهرا (س)/ حسن صدري مازندراني