فاجعه ریاست طلبی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فاجعه ریاست طلبی - نسخه متنی

محمد جواد صاحبي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
فاجعه رياست طلبي
مغيره بن شعبه از نقشه كش ها و زيركهاي عرب است وي مدتي حاكم كوفه بود، معاويه ابن ابي سفيان او را از كار بركنار كرد اما مغيره به سبب طمعي كه به حكومت كوفه داشت از اين موضوع به شدت ناراحت شد. از اين رو براي اينكه دو مرتبه به حكومت كوفه برگردد نقشه اي كشيد؛ به اين صورت كه به شام آمد و با يزيد بن معاويه ملاقات نمود و به او گفت: نمي دانم چرا معاويه درباره تو كوتاهي مي كند ديگر معطل چيست ؟ چرا تو را به عنوان جانشين خودش به مردم معرفي نمي كند؟ يزيد گفت : پدرم فكر مي كند كه اين قضيه عملي نيست . مغيره جواب داد: نه عملي است ! شما از كجا بيم داريد؟ فكر مي كنيد مردم كدام سامان عمل نخواهند كرد؟ هر چه معاويه بگويد مردم شام اطاعت مي كنند و از آنها نگراني نيست . اما مردم مدينه اگر فلان كس را به آنجا بفرستيد او اين وظيفه را انجام مي دهد و بنابراين آنجا هم مشكلي نيست . از همه جا مهمتر و خطرناك تر عراق (كوفه ) است اين هم به عهده من كه انجام بدهم . يزيد پيش معاويه مي رود و مي گويد: مغيره چنين حرفي گفته است .
معاويه مغيره را فرا مي خواند. مغيره نزد معاويه آمده و با چرب زباني و بيان قوي خود او را قانع مي سازد كه زمينه آماده است و كار كوفه را كه از همه جا سخت تر و مشكل تر است خودم انجام مي دهم . معاويه براي بار دوم به نام مغيره ابلاغ صادر مي كند و او را به حكومت كوفه منصوب مي نمايد. اما مردم كوفه و مدينه اين پيشنهاد را قبول نكردند. معاويه مجبور شد كه خود به مدينه برود.
او روساي اهل مدينه يعني كساني كه مورد احترام مردم بودند، افرادي مانند حضرت امام حسين (ع )، عبداللّه بن زبير و عبداللّه بن عمر را خواست . با چرب زباني كوشيد تا به عنوان اينكه مصلحت اسلام فعلا اينطور ايجاب مي كند كه حكومت ظاهري در دست يزيد باشد ولي كار در دست شما تا اختلافي ميان مردم رخ ندهد شما بياييد فعلا بيعت كنيد عملا زمام امور در دست شما باشد آنها را قانع كند. ولي آنها قبول نكردند. آنطوري كه بايد و معاويه مي خواست عملي نشد. بعد از آن با نيرنگي در مسجد مدينه مي خواست به مردم چنين وانمود كند كه آنها حاضر شدند و قبول كردند كه آن نيرنگ هم نگرفت . معاويه هنگام مردن سخت نگران وضع پسرش يزيد بود و نصايحي به او كرد، گفت تو براي بيعت گرفتن با عبداللّه بن زبير اينطور رفتار كن ، با عبداللّه بن عمر آنطور برخورد كن ، مخصوصا دستور داد كه با امام حسين (ع ) با رفق و نرمي زيادي رفتار نمايد، گفت : او فرزند پيغمبر است جايگاه عظيمي درميان مسلمين دارد و بنابراين بترس از اينكه با حسين بن علي (ع ) با خشونت رفتار كني ! معاويه كاملا پيش بيني مي كرد كه اگر يزيد با امام حسين (ع ) با خشونت رفتار كند و دست خود را به خون او آغشته كند، ديگر نخواهد توانست خلافت كند و خلافت از خاندان ابو سفيان بيرون خواهد رفت . معاويه مرد بسيار زيركي بود، پيش بيني هاي او مانند پيش بيني هاي هر سياستمدار ديگري غالبا خوب از آب در مي آيد. يعني خوب مي فهميد و خوب مي توانست پيش بيني كند. اما برعكس ، يزيد اولا خوان بود، و ثانيا مردي بود كه از اوّل روزگار را در اشراف زادگي و شاهزادگي گذرانده بود و با آن خو گرفته و بزرگ شده بود، از اين رو با لهو و لعب انس فراواني داشت ، سياست را واقعا درك نمي كرد، غرور جواني و رياست ، ثروت و شهوت داشت كاري كرد كه در درجه اوّل به زيان خاندان ابوسفيان تمام شد و اين خاندان بيش از همه در اين قضيه باخت . چون اينها كه هدف معنوي نداشتند و جز به حكومت و سلطنت به چيز ديگري فكر نمي كردند آن را هم از دست دادند. حسين بن علي (ع ) كشته شد، ولي به هدفهاي معنوي خودش رسيد در حالي كه خاندان ابو سفيان به هيچ شكل به هدفهاي خودشان نرسيدند.
حکايتها و هدايتها/ محمد جواد صاحبي
/ 1