دریغ از پدر!! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دریغ از پدر!! - نسخه متنی

عبدالله صالحي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
دريغ از پدر!!
امام حسن عسكري عليه السلام به نقل از اميرالمؤ منين علي عليه السلام حكايت فرمايد: روزي پيرمردي به همراه فرزندش نزد رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله شرفياب شد. پيرمرد با گريه و زاري عرضه داشت : يا رسول اللّه ! من پسرم را بزرگ كردم و هزاران رنج و زحمت برايش متحمّل شدم و از مال و ثروت خود، او را كمك كردم تا آن كه مستقلّ و خودكفا گرديد، ولي امروز كه من ضعيف و ناتوان گشته ام و تمام اموال و هستي خود را از دست داده ام ، او از هر گونه كمكي به من دريغ مي كند و حتّي لقمه ناني هم به من نمي دهد. حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله خطاب به فرزند كرد و فرمود: تو در اين مورد چه جوابي داري ؟ گفت : يا رسول اللّه ! من چيزي زايد بر مخارج خود و عائله ام ندارم . حضرت به پدر فرمود: اكنون چه مي گوئي ؟
گفت : يا رسول اللّه ! او داراي چندين انبار گندم و جو و كشمش مي باشد و نيز كيسه هائي پر از درهم و دينار دارد. رسول خدا به فرزند فرمود: چه پاسخي داري ؟ اظهار داشت : يا رسول اللّه ! او اشتباه مي كند، چون من هيچ ندارم . در اين هنگام ، حضرت رسول خطاب به فرزند كرد و فرمود: از عذاب خداوند بترس و نسبت به پدرت كه آن همه براي تو زحمت كشيده است ، نيكي و احسان كن . پسر گفت : يا رسول اللّه ! من چيزي ندارم .
حضرت فرمود: اين ماه از بيت المال به او كمك مي كنيم ؛ ولي از ماه آينده بايد پدرت را كمك نمائي و به يكي از اصحاب خود به نام اُسامة بن زيد دستور داد تا صد درهم به آن پير مرد بپردازد. در پايان ماه ، پدر دو مرتبه به همراه پسر خود نزد رسول خدا آمد وعرضه داشت : يا رسول اللّه ! فرزندم چيزي به من نداد و پسر همچنين گفت : من چيزي ندارم . حضرت به فرزند اشاره نمود: كه تو داراي ثروت بسياري هستي ؛ ولي با اين برخوردي كه نسبت به پدرت داري ، همين امروز فقير و تهي دست خواهي شد. همين كه فرزند از نزد حضرت برگشت متوجّه شد كه داد و فرياد افرادي كه در همسايگي انبارهاي آذوقه او هستند، بلند است . و هنگامي كه چشمشان به پسر پيرمرد افتاد فرياد زدند: بوي گنديده انبارهاي تو به همه ما اذيّت و آزار مي رساند. و او را مجبور كردند تا اجناس فاسد شده انبارهايش را تخليه كند؛ او نيز چندين كارگر گرفت و با پرداخت پولي بسيار، آن اجناس فاسدشده را در بيابان هاي شهر تخليه كرد. و چون به كيسه هاي طلا و نقره اندوخته شده مراجعه كرد، آن ها را چيزي جز سنگ و ريگ نديد و تمام زندگي و ثروت او تباه گرديد وسخت در تنگ دستي قرار گرفت ، به طوري كه حتّي محتاج لقمه ناني براي شام خود گرديد و در نهايت مريض و رنجور شد. سپس حضرت رسول صلّي اللّه عليه و آله ، در رابطه با اداء حقوق والدين چنين فرمود: مواظب باشيد كه پدر و مادر خود را ناراحت و غضبناك نكنيد و راضي نباشيد كه آنان نيازمند و محتاج گردند؛ وگرنه بدانيد كه غير از عذاب دنيا نيز در قيامت به عقاب دردناك الهي مبتلا خواهيد شد.
چهل داستان و چهل حديث از حضرت رسول خدا(ص)/ عبدالله صالحي
/ 1