بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
غذاي خليفه روزي هارون الرشيد از خوان طعام خود جهت بهلول غذائي فرستاد، خادم غذا را برداشت و پيش بهلول آورد. بهلول گفت من نمي خورم ببر پيش سگهاي پشت حمام بينداز، غلام عصباني شد و گفت اي احمق اين طعام ، مخصوص خليفه است اگر براي هر يك از امنا و وزراي دولت ميبردم بمن جايزه هم ميدادند، تو اين حرف را ميزني و گستاخي به غذاي خليفه ميكني ! بهلول گفت آهسته سخن بگو كه اگر سگها هم بفهمند از خليفه است نخواهند خورد. داستانها و پندها, ج1/ مصطفي زماني وجداني