بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تفرقه بينداز و حكومت كن از امام علي (ع) نقل شده فرمود: سه گاو نر بزرگ كه يكي سياه و ديگري سفيد و سومي سرخ رنگ بود، در علفزاري با هم با كمال اتحاد مي چريدند، در آن علفزار شيري وجود داشت كه هرگز قادر نبود به آن سه گاو آسيبي برساند، تا اينكه شير نقشه ايجاد تفرقه بين آنها را كشيد، نخست به گاو سياه و سرخ گفت: كسي نمي تواند از حال ما در اين علفزار خرم مطلع شود مگر از ناحيه گاو سفيد، زيرا سفيدي رنگ او از دور پيدا است، ولي رنگ من مانند رنگ شما تيره و پنهان است، و اگر بگذاريد به او حمله كنم و او را بخورم، پس از او اين علفزار براي ما سه موجود باقي مي ماند. گاو سياه و سرخ، نصيحت شير را پذيرفتند، و شير به گاو سفيد حمله كرد و او را دريد و خورد. چند روز ديگر كه شير گرسنه شده بود، محرمانه به گاوسرخ گفت: رنگ من و تو همسان است، بگذارگاو سياه را بخورم و اين سرزمين پر علف براي من و تو همرنگ هستيم باقي بماند. گاو سرخ اغفال شد و اجازه داد، شير در فرصت مناسبي به گاو سياه حمله كرد و او را دريد و خورد. پس از چند روزي با كمال صراحت به گاو سرخ گفت: تو را نيز خواهم خورد، روز موعود فرا رسيد، شير به گاو سرخ گفت: حتما تو را مي درم و مي خورم، گاو سرخ گفت: به من مهلت بده تا سخني را سه بار بلند بگويم بعد مرا بخور، شير به او مهلت داد. گاو سرخ فرياد زد: آهاي چرندگان! از خواب غفلت بيدار شويد من در همان روز كه گاو سفيد خورده شد، خورده شدم. يعني همان هنگام كه بر اثر هواپرستي و غفلت، بين ما ايجاد تفرقه شد، سنگ زيرين سقوط ما پايه گذاري گرديد، و امروز دشمن از آن استفاده كرد و ضربه نهائي خود را بر من وارد ساخت. بر نتابم يك تنه با سه نفر پس ببرمشان نخست از يكديگر هر يكي را زان دگر تنها كنم چونكه تنها شد زبانش بر كنم داستان دوستان / محمد محمدي اشتهاردي