عنايت قرآن به مسأله «عمل صالح» و تأثير آن در «پرورش نسل صالح» بسيار مشهود و چشمگير است و اين مسأله در قرآن براي خود، ابعاد گستردهاي دارد كه برخي را ترسيم ميكنيم. نشانه عنايت كتاب آسماني ما به اين موضوع بسيار روشن است زيرا تنها عمل صالح هشتاد و هفت بار به صورتهاي گوناگون مانند «العمل الصالح» «عمل صالحاً» و «عملوا الصالحات» و «يعلمون الصالحات» و نظاير اينها وارد شده است و اين خود ميرساند كه عنايت اسلام به مسأله «عمل صالح» كمتر از عنايت آن بر «ايمان» نيست. زيرا عمل صالح، نه تنها نشانه وجود ايمان در دلها و مايهي تجلّي و درخشش آن در قلمرو زندگي است، و ايمان بدون «عمل» و انجام مسئوليت، بسان درخت بيبر است كه فقط به درد سوختن ميخورد نه براي تربيت و پرورش. آري نه تنها چنين است، بلكه عمل صالح نسبت به ايمان، به منزلهي تنه و شاخه، به ريشه آن است، كه هر يك در ديگري اثر متقابل دارد و وجود هر يك مايه تكامل ديگري است و آسيبپذيري يكي موجب آسايش پذيري ديگري نيز هست. برخي از مباحثي كه پيرامون عمل صالح از منظر قرآن قابل طرح است در اين مقاله مورد بحث قرار ميگيرد.
1ـ مفهوم عمل صالح عمل صالح مفهوم واضح و روشني دارد كه چندان نياز به توضيح ندارد و ما در زبان فارسي به آن «عمل نيك» ميگوئيم و قرآن در مواردي آن را در مقابل «عمل سوء» قرار داده و از اين طريق تفسير آن را به «عمل نيك» تأييد كرده مثلاً در سورهي فصلت آيه 49 و سورهي «جاثيه» آيهي 15 چنين ميفرمايد: «هر كس كار نيك انجام دهد به سود خود و هر كس كار بد انجام دهد به زيان خود، انجام داده است.» نه تنها در اين دو آيه، عمل صالح در برابر «عمل سوء» قرار گرفته، بلكه در سورههاي نساء آيههاي 123 ـ 124 و انعام آيهي 54 و جاثيه آيهي 21، چنين تقابلي مطرح شده است و براي انسان جاي شك باقي نميماند كه عمل صالح همان عمل نيك است كه ضد «عمل بد» ميباشد. اگر قرار در اين آيات از اعمال نيك و بد به عمل «صالح و عمل سوء» تعبير آورده، در آيات ديگر به جاي اين دو لفظ، الفاظ «حسنات» و «سيئات» را به كار برده و ميفرمايد: «كارهاي نيك، اثر كارهاي بد را از بين ميبرد، اين براي يادآوران وسيله يادآوري است».[1] حتي به اين اندازه اكتفا نكرده و در مواردي انگشت روي مصاديق عمل صالح نهاده و از اين طريق نمونههايي را نيز ارائه داده است كه بعداً يادآور ميشويم.
2ـ ريشههاي عمل صالح قرآن در بسياري از موارد «عمل صالح» را همراه ايمان به خدا و ايمان به سراي ديگر و يا چيزي كه بالملازمه مفيد ايمان به آنها باشد، يادآور شده و از اين طريق ريشه اين شجره پربار را معرفي كرده است. قرآن در معرفي مبدأ و ريشه عمل صالح از جملههاي ياد شده در زير و مانند آنها بهره گرفته و ميفرمايد: 1ـ آن كس كه به خدا و سراي ديگر ايمان بياورد و عمل نيك انجامد دهد.[2] 2ـ هر كس از زن و مرد عمل نيك انجام دهد در حالي كه او (به خدا) ايمان دارد.[3] 3ـ كيست نيكو گفتار از آن شخص كه به خدا دعوت كند و عمل نيك انجام بدهد.[4] 4ـ هر كس به ملاقات پروردگار خود اميدمند است، حتماً عمل نيك انجام دهد.[5] 5ـ هر كس كفر ورزد و بر ضرر او است، هر كس عمل صالح انجام دهد براي خود ذخيره ميكند.[6] در هر موردي كه قرآن، از عمل سخن گفته به طور صريح و يا كنايه ايمان به خدا را نيز مطرح كرده و يادآور شده است كه عمل صالح در صورتي پذيرفته ميشود كه درخت عمل از آب زلال ايمان به «الله» سيراب گردد. نه از آبهاي آلوده مانند «عجب» و «ريا» و تظاهر، منتگذاري و جلب آراء مردم در موقع خاص و مانند اينها. تنها در دو آيه عمل صالح به طور مجرد از ايمان مطرح شده است آنجا كه فرموده: « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا »[7] هر كس عمل نيك انجام دهد به نفع خود و هر كس كار و عمل بد كند، به ضرر خود انجام داده است. تجريد عمل صالح از «ايمان به خدا» در اين دو آيه نه براي اين است كه در پذيرش آن، «ايمان به خدا» شرط نيست، بلكه از آنجا كه اين دو آيه در صدد بيان تمام خصوصيات پذيرش نيست و هدف آن دو، اين است كه: نيكيها و بديهاي هر كس مربوط به خود او است و به پاي خود او نوشته ميشود، ديگر از ريشههاي عمل صالح و مبادي آن و اين كه عمل صالح در چه شرايطي پذيرفته ميشود سخن به ميان نياورده است. اما چرا بايد «عمل صالح» از انگيزهي ايمان به خدا، سرچشمه گيرد و بدون چنين انگيزه در پيشگاه خدا فاقد ارزش است. در اين مورد ميتوان دو نكته را يادآور شد: 1ـ هدف از انجام عمل صالح بالا بردن معنويت و تكامل روحي انسان است و تكامل روحي در صورتي تحقق ميپذيرد كه عمل از هر نوع «خودخواهي» و «سود جويي» پيراسته گردد، و عشق به خدا و عشق به كسب رضايت او، انگيزه انسان شود در اين صورت است كه «انسانيت» و «نفسانيت» نابود ميگردد و عشق به كمال مطلق، سراسر روح انسان را فرا ميگردد و تكامل، تحقق ميپذيرد. ولي اگر فاعل از چنين انگيزهاي فارغ باشد، طبعاً، «خود محوري» به ميان آمده و «خودخواهي» و «غير خود نخواهي» جانشين همه چيز ميگردد. و يك چنين انسان يا چنين روحيهاي از دامان و ددان بدتر بوده و مصدرشر و فتنه ميباشد. 2ـ عمل صالحي كه از روح پاكي به نام «ايمان به خدا» صورت پذيرد نه تنها مايه تكامل روح و روان فاعل است بلكه مايه كمال خود «فعل» نيز ميباشد زيرا كسي كه كاري را براي خدا انجام ميدهد به حكم اينكه او از درون و برون آگاه او است و به حكم اين كه انسان به اميد پاداشهاي او تلاش ميكند، به جاي ظاهر سازي، در اتقان عمل و استواري كار، ميكوشد و چون پاداشهاي الهي را تخلف ناپذير ميداند در استمرار و بقاء عمل ميكوشد در حالي كه اگر انگيزه، سودجويي و تظاهر در كار باشد به ظاهر سازي اكتفاء كرده و كار را تا آنجا ادامه ميدهد كه به هدف مادي خود برسد و پس از تحصيل مقصود، با هر نوع عمل صالح وداع مينمايد. در طول زندگي براي همگان يك مسأله بسيار محسوس و ملموس است و آن اين كه هر نوع «مؤسسهي خيريه» كه به وسيله مردان با ايمان ساخته و پرداخته ميشود، محكمتر و استوارتر، پربارتر و بارورتر ميباشد در مقابل، هر كار به ظاهر نيكي كه به وسيله رياكاران و سودا گران اجتماعي صورت ميپذيرد، به جاي اتقان عمل، به ظاهر سازي پرداخته ميشود و پس از اندي، رو به ويراني نهاده و سرانجام تعطيل ميگردد و براي اين كار علتي جز اين نيست كه در نوع نخست، ايمان به خدا به عنوان يك انگيزه و پشتوانه معنوي، در ابتداء و ادامه كار كاملاً مؤثر ميباشد در حالي كه در نوع دوم «تظاهر» و كاسبي با كار نيك پشتوانه ناتواني است كه شعاع برد آن به ظاهر سازي محدود ميگردد و در آن توان و كشش انسان به ادامه كار پس از نيل به مقصود مادي وجود ندارد. خلاصه هر انگيزهاي عمل را به صورت خود درآورده و خود را از لابلاي عمل نشان ميدهد.
3ـ نژاد مطرح نيست شكي نيست كه ميان زن و مرد تفاوتهايي از نظر آفرينش موجود است و هيچ انساني نميتواند اين تفاوتها را انكار كند ولي از نظر اسلام اين تفاوتها مايه تفاوت آنان در پيشگاه خدا نيست، براي قرب و بعد هر يك از انسانها، يك معيار بيش وجود ندارد و آن ايمان به خدا و انجام عمل صالح است، و براي تصريح به اين حقيقت، قرآن آشكارا هر نوع انديشه تفاوت را انكار كرده و با نداي جهاني خود ميگويد: هر فردي عمل نيك انجام دهد خواه مرد باشد خواه زن، به او حيات پاكيزه ميبخشيم و پاداش آنها را به بهترين اعمالي كه انجام ميدادند، خواهيم داد.[8] بنابراين، پذيرش عمل صالح هيچ نوع قيد و شرطي از نظر سن و سال، از نظر نژاد، از نظر جنسيت و ازنظر موقعيت اجتماعي ندارد، و همه مردم در برابر اين سفره گسترده يكسان و همسان ميباشند. هر كس كار نيكي انجام دهد از مرد و زن در حالي كه او مؤمن است، آنان كساني هستند كه وارد بهشت ميشوند، و در آنجا كه بدون حساب بهرهمند ميباشند.[9] قرآن نه تنها در اين دو آيه به اين حقيقت تصريح كرده است بلكه در سورههاي نساء آيهي 124، كهف آيهي 30 نيز بر اين حقيقت تأكيد كرده است. ارزش اين نداها در صورتي روشن ميگردد كه از موقعيت زن در محيط نزول قرآن، و يا در نقاط متمدن جهان آن روز، از ايران و روم آگاه باشيم بدون يك چنين ارزيابي، ارزش اين سد شكنيها براي ما كاملاً روشن نخواهد شد.
4ـ نتايج عمل صالح قرآن دربارهي ثمرات و نتايج «عمل صالح» در دو مرحله سخن ميگويد: كه يكي مربوط به سراي جاودان، و ديگري مربوط به اين جهان مادي است. از نظر نخست يادآور ميشود كه تمام كارهاي نيك به صورت سرمايههاي جاودان درآمده و در صندوق بس نسوزي ذخيره ميگردد چنان كه ميفرمايد: هر كس عمل نيك انجام دهد براي خود ذخيره ميسازد.[10] قرآن در بيان تأثير عمل صالح در نيك فرجامي و حيات اخروي از جملههاي ياد شده در زير و نظائر آنها كمك ميگيرد و ميفرمايد: 1ـ هر كس كار نيك انجام دهد براي او نزد پروردگار خود پاداش است.[11] 2ـ كسي كه كار نيك انجام دهد براي او ترسي نيست.[12] 3ـ كسي كه كار نيك انجام دهد براي او پاداش نيك است.[13] 4ـ كساني كه كار نيك انجام دهند آنان وارد بهشت ميشوند.[14] 5ـ هر كس كار نيك انجام دهد از رستگاران خواهد بود.[15] اينها نمونههايي است كه نتايج عمل صالح در زندگي اخروي و در اين مورد، نمونههايي ديگر نيز هست كه از نظر مضمون همگي حاكي از يك حقيقت است و آن اين كه عمل صالحي كه از ايمان به خدا سرچشمه گيرد و با ابديت (خدا) پيوند بزند، رنگ ابديت به خود ميگيرد و زندگي جاودانهاي براي انسان فراهم ميسازد و به صورت «و ما عند الله باق» در ميآيد. اكنون لازم است نتايج عمل صالح در زندگي دنيوي انسان، مورد بررسي قرار گيرد و اين خود يكي از ابعاد عمل صالح در قرآن ميباشد و اين اكنون موضوع سخن ما است.
نتايج دنيوي عمل صالح از عنايت قرآن به موضوع «عمل صالح» و «نتايج اخروي آن» كاملاً آگاه شديم. اكنون وقت آن رسيده است كه نتايج دنيوي آن نيز به گونهاي آگاه شويم. بالاخص نتايجي كه قرآن از آنها در آيات مختلف ياد كرده و يا روي آنها تكيه كرده است اينك بيان اين بخش.
1ـ عمل صالح و تكامل ايمان شكي نيست كه عمل صالح زائيده ايمان به خدا و سراي ديگر است و فزوني عمل نيك، به قدرت ايمان كاملاً بستگي دارد، فردي كه سرلوحه زندگي او را آيه: « مَا عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ»[16] «آنچه نزد شما است فاني ميگردد و آنچه نزد خدا است پايدار ميماند» و تشكيل ميدهد، در صفحات زندگي او، اعمال صالح به صورت بس چشم گيري خودنمايي ميكند در حالي كه در زندگي گروهي كه فاقد ايمان ميباشند، و يا با ايمان سست و رنگ باختهاي به سر ميبرند، هرگز «كار نيك» ديده نميشود اگر هم روزي به عللي به آن تظاهر كنند ريشهاي نخواهد داشت. ايمان به خدا و روز پاداش سبب ميگردد كه انسان تمام سرمايههاي موقت اين جهان را به سرمايههاي جاوداني تبديل كند، و در ميان عمل و مقام ربوبي پيوندي برقرار نمايد، تا همگي رنگ «عندالله» به خود بگيرد و از آسيب و فنا محفوظ بماند. ايمان به خدا و كردار نيك بسان درخت نيرومندي است كه ريشههاي آن در اعمال دل به نام «ايمان» قرار دارد، و شاخهها و تنه و ثمرات لذيذ و شيرين آن از شجره زندگي انسان آويزان ميباشد. اگر تقويت ريشه، در رشد تنه و شاخه و خوبي ميوه تأثير به سزا دارد، اصلاح تنه و شاخه و مساعد بودن هوا و تابش خورشيد، در تقويت ريشه و قوت آن كاملاً نيز مؤثر ميباشد. اگر ريشه آسيب ببيند تنه و شاخه از آن بينصيب نخواهد ماند همچنان كه قطع بيرويه ساقه و شاخه، موجبات خشكي ريشه را فراهم ميآورد و به اصطلاح باغبانان «ريشه و تنه همديگر را با هم دارند» و خدمت به يكي خدمت به ديگري و صدمه بر يكي، صدمه بر ديگري نيز هست. اتفاقاً اين جريان درست دربارهي ايمان و عمل صالح به خوبي حاكم است اگر عمل صالح مولود و زائيده ايمان است، دومي ريشه اولي ميباشد، عمل صالح نيز در بالا بردن ايمان مؤثر بوده و به عقيده انسان استحكام ميبخشد. مسألهاي در زندگي همگان كاملاً محسوس است و آن اين كه ترك وظايف و آلودگي به گناه، به تدريج مايه ضعف ايمان، و چه بسا سبب نابودي آن ميگردد، نظريه امكان «تفكيك ايمان از عمل» و اين كه ميتوان در عين آلودگي به گناه، و غرق در فساد، ايمان را حفظ كرد، بسيار نظريه سست و بيپايه است بلكه انجام وظايف، و ترك آلودگي به گناه، حس مسئوليت را تقويت ميكند و مايه اوجگيري ايمان ميگردد، تو گويي قيام به وظايف چه در ناحيه واجبات و چه در ناحيه محرمات، ورزشي است كه سازندهي ايمان و اعتقاد است، و در غير اين صورت، ايمان به خمودي و سستي گراييده و سرانجام نور ايمان به كلي خاموش ميگردد. قرآن دربارهي تأثير عمل صالح در اوج گيري ايمان و ريشه و تقويت آن چنين ميفرمايد: آن كس كه عزت بخواهد، عزت همگي از آن خدا است، كلمه پاكيزه (اعتقاد صحيح) به سوي خدا بالا ميرود، و عمل صالح آن را بالا ميبرد آنان كه به مكر و تزوير عمل انجام ميدهند سرانجام آنان عذاب سخت خواهد بود و مكر آنها نابود خواهد شد.[17] مقصود از «كلم طيب»، الفاظ توحيد نيست بلكه اعتقاد صحيحي است كه سعادت انسان به آن بستگي دارد و اين الفاظ حاكي از آن عقيده است، و اين اولين بار نيست كه قرآن، از عقيده به كلمه تعبير آورده، بلكه در قرآن نظايري دارد آنجا كه ميفرمايد: آيا نديدي كه چگونه خدا كلمه پاكيزه را به درخت پاكيزهاي مثل زد( و تشبيه كرد) كه اصل آن در دل زمين برقرار و شاخههاي آن بر آسمان است به اذن خدا ميوههاي خود را در همه اوقات ميدهد.[18] مقصود از «صعود» كلم طيب و يا بالا رفتن عقيده، همان قرب معنوي است كه در سايه اعتقاد، به انسان دست ميدهد در اين صورت هرگاه عمل نيز عقيده را تصديق كند و ايمان مبدء آثاري به نام عمل گردد، اعتقاد راسختر گشته و درخشندگي خاصي پيدا ميكند. تأثير ايمان در عمل صالح به اين نحو است كه ايمان ريشه و عمل صالح تنه و شاخه و ميوه آن است، و تأثير عمل صالح در ايمان به اين است كه به آن رسوخ و نفوذ و قدرت و توان ميبخشد. شكي نيست كه ايمان خود راهنما و راه گشا است و اگر با عمل صالح توأم گردد، هدايت آن افزايش مييابد و قرآن به اين حقيقت تصريح ميكند: آنان كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، خدا آنان را به وسيلهي ايمان خود هدايت و رهبري ميكند.[19]
2ـ عمل صالح و زندگي پاكيزه مقصود از زندگي پاكيزه، آن نوع از زندگي است كه در آن مفاهيم انساني زنده گردد، صلح و صفا، محبت و دوستي، همدردي و همكاري، آرامش و امن حكم فرما باشد، بشر از قيد انحصار طلبي، «خود محوري» و ستم كاري بيرون آيد و جامعه در سايه ايمان به خدا از بسياري از تعديات مصون بماند. اگر زندگي پاكيزه همين است، يك چنين زندگي، در سايه ايمان به خدا و عمل صالح صورت ميپذيرد زيرا در پرتو «عمل صالح» محبت و دوستي، صفا و صلح به جامعه باز ميگردد و افراد جامعه بسان اعضاء يك تن، به هم ياري يكديگر ميشتابند. قرآن در اين باره ميفرمايد: هر كس عمل نيك انجام دهد در حالي كه مؤمن است، خواه مرد باشد يا زن، به او حيات پاكيزه ميبخشيم و پاداش آنها را به بهترين اعمال كه انجام ميدهند؟ ميدهيم.[20] قرآن در آيه ديگر از اين حيات پاكيزه به «امن» و آرامش تعبير آورده است و آرامش فردي و اجتماعي را در سايه ايمان و عمل صالح ميداند آنجا كه ميفرمايد: آنان كه ايمان آورده و ايمان خود را با تعدي و ستم آلوده نكردهاند براي آنان زندگي توأم با امن و آرامش است.[21] درست است كه در اين آيه سخن از «عمل صالح» به صراحت به ميان نيامده است ولي قيام به وظايف اجتماعي و اداء حقوق انسان عين عدل و داد، و سستي و تنبلي در اين راه عين ظلم و ستم است و به ديگر سخن: بيزاري انسان از ظلم و ستم بدون انجام عمل صالح در ابعاد فردي و اجتماعي امكان پذير نيست درست است كه خدمات اجتماعي، تنها بعد عمل صالح نيست، بلكه وظائف فردي و فرائضي مانند نماز و روزه نيز عمل صالح است ولي يكي از ابعاد واضح آن، خدمات اجتماعي و اصلاح وضع نابسامان افراد جامعه است تا جاي كه رسول گرامي فرمود: «آن كس كه به فكر برادران ديني خود نباشد، مسلمان نيست.»[22] اگر «حيات طيبه» نتيجه مستقيم ايمان و عمل صالح در زندگي اين جهان است نتيجه آن در سراي ديگر همان است كه در ذيل آيه ميفرمايد: «وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ » يعني خداوند در نهايت بزرگواري به عمل متوسط و خوب، پاداش عمل خوبتر و بهتر را ميدهد. و اين خود يك نوع تفضل الهي است كه تمام اجناس متوسط و خوب را به يك بها ميخرد.
3ـ محبوبيت در دل مردم يكي از نتايج مؤثر و «لاينفك» عمل صالح كه بعد اجتماعي آن، در خدمات و تعاون عمومي مجسم ميگردد، توجه عواطف انسان و علائق قلبي مردم به آن گروه از افراد است كه در خدمت جامعه بوده و براي آنان كار صورت ميدهند. هيچ كس نميتواند اين حقيقت را انكار كند كه نتيجه مستقيم خدمت خالصانه به جامعه، جلب عواطف و رسوخ در قلوب ميباشد. همگان ميدانيم كه پيامبران و آموزگاران الهي مورد احترام جامعهها بوده و در جهان هيچ شخصيتي مانند حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ و حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ عواطف انسانها و بشر را جلب نكرده است. خاطره زني كه در كنار قبر امام هشتم براي زائران وي مسجدي را بنا نموده است هنوز زنده است، و مهري بر دلها دارد. همچنين است مكتشفان و مخترعان انسان دوست و بشر خواه. قرآن به اين گوشه از نتايج عمل صالح اشاره كرده ميفرمايد: « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا »[23] آنان كه ايمان آورده و عمل نيك انجام دادهاند، براي آنان (در قلوب انسانها) مهر و محبت، پديد ميآوريم.
3ـ نورانيت و روشني در حالي كه خود ايمان نور و روشني بخش است، ولي ضميمه شدن عمل صالح به آن، مايه درخشندگي بيشتر آن ميگردد و انسان در زندگي از جهات مادي و معنوي، بصير و روشنتر ميگردد. زيرا افراد «خودخواه» و «هوي پرست» در تاريكيهاي «نفس پرستي» فرو رفته و جز خود، چيزي و كسي را نميبيند، در حالي كه افراد با ايمان و نيكوكار در افق بالاتر و برتر قرار دارند، و جهان و خويشتن را قائم به خدا و وابسته به او ميبينند و مصلحت خويش را در تأمين مصالح ديگران ميانديشند چه نورانيت و روشني بهتر و بالاتر از اين. قرآن در آيه ي زير به نتايج ايمان و عمل صالح در دو جهان اشاره ميكند اينك متن آيه در دو فراز: الف) «رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ ». پيامبري را براي شما برانگيختيم كه آيههاي روشن گر خدا را براي شما تلاوت كند تا افراد با ايمان و نيكوكار از تاريكي (كفر و بد كرداري) به محيط روشن گام نهند. ب) « وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً »[24] آن كس كه به خدا ايمان آورد و عمل نيكو انجام دهد، او را وارد بهشت ميسازد كه از زير درختان آن چشمهها جاري ميگردد و جاودانه در آنجا هست و خدا روزي نيكو براي او فراهم ساخته است، فراز نخست مبين نتايج عمل صالح در اين سرا، و فراز دوم بيانگر نتايج در سراي ديگر است.
5ـ مايه آمرزش گناهان الف) كفر و گناه چون بر خلاف فطرت و درخواست دروني انسان است قهراً مايهي ضلالت و گمراهي است، ب) در حالي كه ايمان و عمل صالح بر روال فطرت انسان ميباشند، طبعاً سعادت آفرين بوده و اگر هم موانعي بر سر راه سعادت به نام «سيئه» و «گناه» وجود داشته باشد به وسيله اين دو، مستور يا بخشوده ميشوند. قرآن در آياتي به هر دو مطلب تصريح كرده و ميفرمايد: آنان كه كافر شدند، و از راه حق اعراض كرده (و يا مانع از هدايت ديگران شدهاند) خدا اعمال آنان را بيثمر ساخته است زيرا كفر و گناه بر خلاف فطرت است و چنين چيزي انسان را به هدف نميرساند.[25] آنان كه ايمان آوردهاند و عمل نيك انجام دادهاند، و بر آنچه كه بر محمد ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نازل شده در حالي كه آيين حق از جانب خدا است، ايمان آوردهاند گناهان آنان را بخشوده و حال آنان را اصلاح كرده است (و به هدف آفرينش كه سعادت دو جهان است هدايت كرده است).[26] اين حقيقت كه ايمان و عمل صالح، مايه «تكفير» گناهان و ستر و مغفرت آنها ميگردد در آيات ديگر مانند آيه نهم از سوره تغابن، و آيهي هفتم از سورهي عنكبوت نيز وارد شده است و نكته اين «تكفير» جز اين نيست كه ايمان و عمل صالح هر نوع موانع را كه انسان روزي آن را به ناداني مرتكب شده است از ميان بر ميدارد و او را به اهداف آفرينش ميرساند.
6ـ تبديل سيئه به حسنه ايمان و عمل صالح نه تنها، مايه «تكفير» و مغفرت گناهان ميشود، بلكه اكسيري است كه گناه و نافرماني را به اطاعت تبديل ميسازد، آنجا كه ميفرمايد: مگر آنان كه توبه كنند و ايمان بياورند و عمل نيك انجام دهند، آنان گروهي هستند كه خداوند, كار بد آنها را به نيكي تبديل ميكند و خداوند آمرزنده و مهربان است.[27] اگر كيمياگران به دنبال «اكسيري» هستند كه عنصري را به عنصري و سرانجام مس و نقره را، به طلا تبديل كنند، يك چنين «اكسير» در محيط تشريع وجود دارد و عمل صالح به ضميمه نور ايمان به خدا، در جهان «غيب» اين قدرت را دارد كه «سيئه» را به «حسنه» تبديل سازد حالا واقعيت اين تبديل چگونه است و چه ميشود كه نافرماني، به اطاعت تبديل ميگردد، اين مطلبي است كه براي ما كه در اين نشأت زندگي ميكنيم، كاملاً مستور ميباشد و تا انسان چشم برزخي و حس اخروي پيدا نكند نميتواند از واقعيت آن اطلاعي به دست آورد.
5ـ نمونههايي از عمل صالح در حالي كه مفهوم «عمل صالح» بر همگان روشن است ولي قرآن براي رفع ترديد، روي موضوعاتي انگشت نهاده و آنها را از مصاديق «عمل صالح» شمرده است آنجا كه درباره مجاهدان راه حق چنين ميفرمايد: در برابر تشنگي، گرسنگي، خستگي در راه خدا، كه به آنان ميرسد و يا پيمودن راهي كه كافران را به خشم در ميآورد و دست بردي كه به دشمن ميزنند، در نامه اعمال آنان «عمل صالح» نوشته ميشود، خدا اعمال «نيكو كاران» را ضايع نميكند.[28] اين آيه با بر شمردن نمونههايي از «عمل صالح» و با يادآوري يك سنت الهي « إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنين » خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نميكند، هر نوع ابهام را از مورد «عمل صالح» برطرف ميكند. زيرا: همان طور كه ملاحظه ميكنيد، قرآن انجام دهندگان «عمل صالح» را «محسنين» خوانده است. بنابراين در هر نقطهاي كه قرآن اين لفظ و يا ماده آن (حسنه) را به كار برده است آن مورد، عمل صالح، خواهد بود. بنابراين هر «حسنهاي» «عمل صالح» است و تمام افراد محسن و نيكوكار، به پا دارندگان «عمل صالح» نيز ميباشند و در اين مورد، تفاوتي ميان اعمال فردي و اجتماعي نيست. اگر نماز و روزه عمل صالح است مبارزه با كفر و طاغوت و نابود كردن موانع هدايت مردم نيز عمل صالح ميباشد اگر نيايش در دل شب و طواف خانه خدا، عمل صالح است، رسيدگي به وضع بيماران و معلولان و بيوه زنان نيز از مصاديق عمل صالح ميباشد و سنت خدا درباره همگان اين است: « إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنين » و يا « إِنَّا لا نُضيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحينَ » (اعراف، آيه 170) خداوند پاداش مصلحان را ضايع نميكند و انجام دهندگان «عمل صالح» خود نيز از مصاديق «مصلحان» هستند همچنان كه از مصاديق «محسنان» نيز ميباشند.