جريان‎شناسي معاصر عراق و حرمت‎شكني مقدسات ديني نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جريان‎شناسي معاصر عراق و حرمت‎شكني مقدسات ديني - نسخه متنی

محسن اراكي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
جريان‎شناسي معاصر عراق و حرمت‎شكني مقدسات ديني
بسم الله الر حمن الرحيم
حوادثي كه در ماه‌هاي اخير در جهان به وقوع پيوست ـ بخصوص آنچه كه مستقيماً در ارتباط با حرمت شكني و تقدّس زدايي از مقدّسات ديني و پيروان اهل‌بيت ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ صورت گرفت ـ آنها حوادث بزرگي است كه بايد با تحمل آنها به ريشه‌ها و جريان‌هايي كه پشت پرده‌ي است بپردازيم. و با اين جريان‌ها آشنا‌تر شويم تا در اين نبرد نوين كه من از آن به «نبرد هويّت» تعبير مي‌كنم، بتوانيم جايگاه مستحكمي داشته باشيم. اگر بتوان عنوان و نامي براي اين بخش از هزاره‌ي نوين ـ هزاره‌ي سوم ـ انتخاب كرد، شايد بهترين نام براي آن، عصر نبرد هويّت‌ها باشد (جنگ هويّت). آنچه گاهي به نام جنگ فرهنگ‌ها به وسيله‌ي بعضي از جامعه‌شناسان غربي امروز مطرح شود نمادي از اين نبرد هويّت‌ها است. در اين عرايض كوتاه تلاش اين جنگ نوين را تا حدودي تعريف كنم و روشن كنم كه آنچه امروزه در سطح جهان به صورت تقدّس زدايي نسبت به ارزش‌هاي اسلامي، حرمت‌شكني‌ها و يورش به مقدّسات اتفاق مي‌افتد، در مجموعه‌ي نبرد هويّت‌ها چه جايگاهي مي‌تواند داشته باشد. ابتدا به عنوان مقدّمه به مطلبي اشاره كنم؛ علارغم آنچه دربار‌ه‌ي تمدّن غرب گفته مي‌شود كه تمدّني بر پايه‌ي تسامح و تساهل و مبتني بر به اصطلاح تلورانس و پذيراي انديشه‌هاي ديگر است، حقيقت تمدّن غرب دقيقاً در نقطه مقابل تساهل و تسامح با انديشه‌هاي ديگر است. از همان روزهاي نخستين شكل‌گيري تمدّن غرب، خصلت ستيزه‌گري و تحمّل ناپذيري ديگران در اين تمدّن براي آنهايي كه مي‌توانستند به عمق مسائل توجّه كنند، هويدا بود. در طول تاريخ تمدّن بشر و در هيچ يك از تمدّن‌هاي گذشته جنگ‌هايي مثل جنگ جهاني اول و دوم كه در قرن گذشته، در اوج تمدّن غرب، در جهان اتفاق افتاد، نداشته‌ايم. شما نظير آنچه در جنگ جهاني اول و دوم اتفاق افتاد در هيچ كدام از جنگ‌هاي گذشته نمي‌بينيد. اين جنگ‌ها در سايه‌ي چه تمدّني اتفاق افتاد؟ مقوله‌اي به نام هولوكاست در سايه‌ي چه تمدّني اتفاق افتاد؟ جريان استعمار بين الملل در سايه‌ي چه تمدني اتفاق افتاد؟ چيزي كه به نام استعمار شناخته شد همين امروز سخت‌ترين، شديدترين و بي‌سابقه‌ترين نوع آن در جهان حاكم است با نام و نشان‌ها و پوست‌ها و شعارهاي ديگر در جريان چه تمدّني اتفاق افتاد؟ من در مدت ده سال زندگي در غرب با تمام وجود درون اين جامعه را كاويدم و سعي كردم ببينم آيا آنچه را كه در شعارها، گفتارها، تبليغات، هياهوها و جنجال‌ها در رابطه با مقوله‌هايي از قبيل آزادي و آزاد منشي، تحمّل‌پذيري، صلح‌گرايي و آشتي‌گرايي تمدّن غرب و مقوله‌هايي از چنين به خرد ما داده‌اند، با واقعيّت‌هاي اين جامعه سازگار است؟ آيا واقعيّت‌هاي پشت‌پرده‌ي اين جامعه نيز بر آنچه در شعارها، گفتارها، تبليغات و جنجال‌ها مطرح مي‌شود گواه است؟ با تمام وجود و به طور مستمر و با نمونه‌هاي عيني براي من به اثبات رسيد كه تمام آنچه گفته مي‌شود، دروغي بيش نيست. آنچه براي شما نقل مي‌كنم، چيزي نيست كه از ديگران شنيده باشم؛ بلكه خودم شاهد آنها بوده‌ام، با آنها زندگي كرده‌ام، چالش داشته‌ام و درگير بوده‌ام؛ به عنوان مثال رسانه‌هاي گروهي غرب به طور كامل از ترويج بيانات و انديشه‌هاي حضرت امام، مقام معظم رهبري و روحانيّت راستين تشيّع را جلوگيري مي‌كنند و به هيچ وجه و در هيچ مناسبتي به آنچه اين بزرگواران در پيام‌ها، تحليل‌ها و كتاب‌هايشان مطرح مي‌كنند، اشاره‌اي نمي‌كنند حتي در مقولاتي از قيبل فلسفه اسلامي كه تنها مربوط به حوزه‌هاي ديني آنها و حوزه‌هاي ديني ما جداست مهّم‌ترين و اصيل‌ترين مراجع آنها هستند، اجازه‎ي انتشار مطالب آنها را نمي‌دهند. به نظر شما در موضوعاتي همچون فلسفه اسلامي، فقه اسلامي، اصول فقه اسلامي و كلام اسلامي كسي متخصص‌تر از عالمان قم پيدا مي‌شود؟ امّا شما توّجه كنيد و ببينيد كه دانشمندان غربي و مراكز تحقيقاي غربي چه مراجعي را در اين گونه موضوعات به دنيا معرفي مي‌كنند؟ و چه مراجعي را معتبر مي‌دانند. اگر بزرگ‌ترين فيلسوف باشد، ولي از قم و ايران برخاسته باشد اعتباري ندارد؛ امّا آدم‌هاي تازه‌كاري كه اصلاً با منابع و مكتب‌هاي فلسفي ما آشنا نيستند و الفباي مسائل فلسفي اسلام را نمي‌دانند ولي در جهت‌گيري‌هاي فرهنگي موافق سردمداران كنوني غرب هستند، به عنوان منبع معتبر و حتي مهم‌ترين منابع معرفي مي‌شوند؛ مثلاً كسي كه مي‌خواهد در يكي از دانشگاه‌هاي غرب در مقوله‌ي وجود در فلسفه‌ي اسلامي رساله‌ي دكترا ارايه بدهد، مسلماً اين موضوع ربطي به فلاسفه‌ي غربي ندارد. چرا كه مي‌خواهد درباره‌ي وجود در فلسفه‌ي اسلامي بحث كند؛ به عنوان مثل بايد نظرات علّامه‌ي طباطبايي، ملا صدرا، حاجي سبزواري و امثال اينها را بررسي كند. چرا كه سردمداران و متخصصان تفكّر فلسفي اينها هستند؛ امّا اگر بخواهد تنها اين‌گونه منابع را معرفي كند، غالباً از او نمي‌پذيرند. در غرب محاصره و خفقان عجيبي نسبت به تفكّر ديني، اسلامي و انديشمندان بزرگوار ما وجود دارد. تلاش‌هاي مختلفي انجام داديم تا اين وضعيت بهبود پيدا كند؛ امّا هر دري را زديم ديديم كه درها بسته است تا اين‌كه به نظرمان رسيد يكي از پيام‌هاي مقام معظّم رهبري را در يكي از روزنامه‌هاي معتبر غربي منتشر كنيم. تصميم گرفتيم يكي از پيام‌هاي ايشان به مناسبت حج را چاپ كنيم. هيچ‌كدام از روزنامه‌ها نپذيرفتند. نهايتاً گفتيم اين پيام را در صفحه‌ي آگهي‌ها چاپ كنيد؛ آگهي مي‌دهيم. پول آگهي را هم مي‌دهيم شما كه همه‌ چيز را آگهي مي‌كنيد. اينهايي كه مي‌گويند در دنياي غرب آزادي وجود دارد، اين را گوش كنند. اينها چيزهايي است كه من ديده‌ام. با آن زندگي كرده‌ام. تصميم گرفتيم در صفحه‌ي آگهي‌هاي روزنامه‌ي گاردين پيام مقام معظّم رهبري را منتشر كنيم. بالاخره با تلاش زياد، توانستيم از طريق روابطي كه با بعضي از نويسندگان و متصدّيان كارهاي تبليغاتي داشته‌ايم، خودمان را به متصدّيان آگهي در روز روزنامه‌ي گاردين برسانيم. به هر حال پس از دريافت پول نسبتاً زيادي از ما حاضر شدند پيام مقام معظّم رهبري را به عنوان آگهي در يكي از صفحات روزنامه‌ي گاردين چاپ و منتشر كنند. سرانجام اين كار عملي شد؛ امّا همين كه اين پيام منتشر شد جنجالي عليه روزنامه‌ي گاردين به راه انداختند و تا آن مسئولي كه اين كار را كرده بود به دادگاه نكشاندند و او را محاكمه نكردند و از او تعهّد نگرفتند كه اين كار تكرار نشود، دست‌بردار نشدند تمام مداركش هم امروز در مركز اسلامي انگليس وجود دارد. يعني تمام اين درگيري‌ها، برو و بياها و بگو و مگوها آنجا وجود دارد. اينها يك روزنامه‌ي معروف بين المللي به نام گاردين را، تنها به جُرم پخش يك پيام از مقام معظّم رهبري محاكمه كردند، محكومش كردند و از او تعّهد گرفتند كه ديگر اين گونه مطالب پخش نشود! من يك كتاب از اين نمونه‌ها دارم؛ ولي تنها به چند مورد اشاره مي‌كنم. نمونه ديگر اينكه صد سال از تولّد امام ـ رضوان ال تعالي عليه ـ مي‌گذشت. ارتباطات گسترده‌اي با دانشگاه‌هاي انگليس داشتيم. آنجا دانشجوياني داشتيم. گاهي خودمان آنجا حضور داشتيم. گاهي اوقات به وسيله‌ي دانشجوها از ما دعوت مي‌شد و سخنراني داشتيم. به واسطه‌ي مركز مطالعاتي كه در مركز اسلامي انگليس تأسيس كرده‌ بوديم و ارتباطي كه با دانشگاه سُأسْ لندن داشتيم، در زمينه مباحث اخلاقي، با آن دانشگاه قرارداد همكاري بستيم و پيشنهاد كرديم يك كنفراس علمي محض در رابطه با نوآوري‌ها در انديشه‌ي امام خميني برگزار كنيم. اين كار نه سياسي است، نه براي دانشگاه مسأله ساز است؛ صرفاً يك كار علمي، تحقيقاتي است. ابتدا نپذيرفتند، مقاومت كردند پيگيري و صحبت كرديم تا رئيس به اصطلاح دانشگاه مربوطه را قانع كرديم كه اين كار انجام بگيرد؛ امّا شرط كردند كه اگر مي‌خواهيد اين كنفراس برگزار شود هيچ خبرنگاري آنجا حضور پيدا نكند، فيلمبرداري نشود، حتّي ضبط هم نشود. ضبط يك كنفراس علمي را ممنوع كردند. امروز از اين كنفراس علمي چيزي نداريم. نه اجازه‌ي فيلم‌برداري و نه عكس‌برداري و نه ضبط سخنراني‌ها را دادند. امروز از اين كنفراس علمي بسيار ارزشمند، نه ما و نه ديگران، هيچ سندي در دست نداريم؛ جز مقالاتي كه نوشته شد و آنجا عرضه شد.
براي همين كنفراس از انديشمند معروف آقاي رژر گارودي دعوت كرده بوديم كه ايشان هم يكي از سخنران‌ها باشد. با سخنراني ايشان مخالفت كردند؛ چون ايشان يك كتاب نوشته است كه در آن كتاب در رابطه با مسأله‌ي هولوكاست تشكيك كرده است. گفته مأنوس است كه يك چنين حادثه‌اي اتفاق افتاده باشد. با اينكه در فرانسه محاكمه شد و همه‌ي فعاليت‌هايش تعطيل شد، در انگليس، در دانشگاه علوم شرقي در يك كنفراس علمي، آن هم با اين همه محدوديّت سخنراني او ممنوع است. گفتند اگر رژر گارودي آنجا سخنراني كند، اين برنامه را لغو خواهيم كرد. البته اين را هم از بركات حضرت امام عرض كنم، با اينكه آنها نمي‌خواستند به هيچ وجه اين جريان انعكاس پيدا كند؛ امّا اتّفاق جالبي افتاد.@#@ پس از برگزاري كنفراس يك دسته از منافقان، كمونيست‌ها و مخالفان جمهوري اسلامي جلوي محل اين كنفراس جمع شده بودند و شعار مي‌دادند و سر و صدا مي‌كردند. در همان روز و در همين صحنه شاهزادگان انگلستان براي بازديد از دانشگاه به آنجا آمده بود. با چنين سر و صدايي كه روبرو شده بود، گفته بود چه خبر است؟ به او گفته بودن اينجا كنفراس امام خميني است و ... .
اين اتفاق منشاء اين شد كه با او در رابطه با اين كنفراس مصاحبه كنند و در جواب اين سؤال كه چه عجب است اين كنفراس اينجا برگزار شده است؟ هم اظهار بي‌اطلاعي كرد و هم گفت: به هر حال دانشگاه است و از اين‌گونه كنفرانس‌ها هم برگزار مي‌شود. و به اين شكل اين كنفراس بر خلاف خواست آنها در رسانه‌ها انعكاس پيدا كرد و به هر حال، به يك نسبت خوبي در بعضي روزنامه‌هاي آنجا منعكس شد. اگر نمونه‌ها را بخواهم عرض كنم، فراوان است.واقعيت آنچه در غرب اتفاق افتاده است، بر اساس تحمّل ديگران نيست. مبنا، نابود كردن ديگران و انديشه‌ي ديگران است. با اين تلورانسي كه آنها مطرح كرندند بعد از نابود كردن ديگران، يعني بعد از آنكه ديگر كسي در صحنه نماند، هويت ملت‌ها و انديشه‌هايي كه در صحنه باقي مانده بود را نابود؛ هويّت‌شكني كردند. بعد از جنگ جهاني اول و دوم و گسترش اين استعمار فكري، اقتصادي و سياسي براي ملّت‌ها هويّتي باقي نماند كه اجازه دهند هويّت و انديشه‌ي خودنمايي كند. كسي نبود كه بيايد خودنمايي كند؛ آن موقع بود كه نداي آزادي سر دادند و گفتند آزادي مطلق است. هر كس هر چه مي‌خواهد بكند، بكند. كسي نبود كه كاري بكند. يكچنين وضعيتي در جهان وجود داشت. پيش از انقلاب جامعه‌ي اسلامي، جامعه‌اي هويّت باخته بود. اثري از هويّت اسلامي جامعه‌ي مسلمان ديده نمي‌شد. يك و مسلمان به مسلماني خود افتخار نمي‌كرد.و مسلمين از دويست سال پيش حضور نسبتاً گسترده‌اي در جامعه‌ي غربي دارند. لكن در طول اين دويست سال آنها جرأت ابراز هويت نداشتند. با شرمندگي نماز مي‌خواندند. يك كارمند در يك اداره جرأت نداشت بگويد من مي‌خواهم نماز بخوانم، به من وقت نماز بدهيد. به پيروان همه‌ي مذاهب، از قبيل مسيحي‌ها، يهودي‌ها اجازه داده مي‌شد در تعطيلات ديني‌شان مرخصي بروند؛ امّا به مسلمين اجازه داده نمي‌شد.
انقلاب كه به وقوع پيوست، اوضاع عوض شد. يكي از مهّم‌ترين رويدادهايي كه پس از انقلاب رخ داد بازسازي و احياي مجدّد هويّت جامعه‌ي اسلامي بود. جامعه‌ي اسلامي به خود آمد. متوجّه شد هويّتي دارد. تفكّري دارد، شخصيتي دارد، انديشه‌‌اي دارد، راهي دارد، گذشته‌اي دارد، تمدّني دارد، فلسفه‌اي دارد، قرآني دارد، مذهبي دارد و آن انديشه‌ها را مي‌تواند در دنيا مطرح كند و از آنها دفاع كند. اين حادثه‌اي بود كه به وسيله‌ي انقلاب به وقوع پيوست. بعد از اتقلاب جامعه‌ي اسلامي در سراسر جهان بخصوص در جهان غرب احيا شد. مسلمين احساس شخصيت كردند. روحيه‌ي جديدي در آنها ايجاد شد. در كالبد جامعه‌ي اسلامي دميده شد شما با مقايسه‌اي بين تاريخ پس از انقلاب تا به امروز و تاريخ پس از انقلاب متوجه اين تحول خواهيد شد؛ مثلاً تمام مركز اسلامي تأسيس شده پيش از انقلاب در سراسر به حدود دويست مركز اسلامي و مسجد رسد؛ امّا در اين چند ساله‌ي پس از انقلاب تا به امروز قريب دو هزار و سيصد مركز، مسجد و پايگاه اسلامي در آن كشور تأسيس شده است. البته هنوز جامعه‌ي اسلامي غرب از مظلوم‌ترين جوامع دنياست. جامعه‌ي اسلامي غرب از جوامع آفريقايي هم مظلوم‌تر است. جامعه‌ي اسلامي غرب از جوامع عقب مانده شرق آسيا هم محروم‌تر است؛ چون جامعه اسلامي غرب از اوّلي‌ترين حقوق يك جامعه محروم است. اين جامعه حق مسلمان بودن به عنوان يك دين رسمي را ندارد. امروز در غرب به اسلام به عنوان يك دين رسمي نگاه نمي‌شود. ما امروز تنها در انگليس حدود شش ميليون مسلمان داريم. يعني نزديك يك دهم كلّّ جامعه‌ي انگليس؛ امّا آنها از ابتدايي‌ترين حقوقشان محروم‌اند! ولي اين جريان عظيمي كه امام راه انداخت، موجب به طور طبيعي مسلمان‌ها به مراكز تصميم‌گيري در اين كشورها نزديك شوند. دولت‌هاي غربي اصلاًَ نمي‌دانستند اين قدر مسلمان در جامعه‌ي امروز اروپا وجود دارد. آنها گمان مي‌كردند كه جامعه‌ي مسلمان اروپايي و آمريكايي كه معتقد بودند اينها كاملاً شخصيت اسلامي و ديني خودشان را از دست داده‌اند، كاملاً هويتشان هويّت غربي شده است، كاملاً فرهنگ غرب آنها را شكل داده و بخشي از هويّت جامعه‌ي غربي شده‌اند. آنها گمان مي‌كردند اگر باقي مانده‌اي از هويّت و شخصيت ديني و فرهنگي مسلمانان وجود دارد مختص نسل قديم است.نسل قديمي كه امروز ديگر در حال سپري كردن آخرين دوران عمر خودش مي‌باشد و نسل جديدي كه امروزه سركار مي‌آيد، صد در صد غربي است. نسل نويي كه اگر هم بخواهد از اسلام حرفي بزند به دنبال اسلام جديدي است. اسلامي كه مثل مسيحيت غرب، هويتش كاملاً عوض شده، ماهيتش تغيير كرده و متناسب با همه‌ي بنيادهاي فكري غرب است. نامش اسلام است؛ امّا محتوايش همان چيزي است كه غربي‌ها به نام فرهنگ غربي تبليغ و ترويج مي‌كنند. بر خلاف توقّعات و تحليل‌هاي آنها، موجي كه امام خميني (ره) در دنيا راه انداخت، اوّلين مخاطبان و حاميانش، نسل جوان جوامع اسلامي بود. امروزه كسي كه اسلام را در غرب ترويج مي‌كند نسل جوان جامعه‌ي مسلمان غربي است؛ نه قديمي‌ها، نه پيرمردها. امروزه در دانشگاه‌هاي غرب كساني كه حضور فعال دارند و از اسلام دفاع مي‌كنند، دانشجويان متولّد انگليس و آمريكا هستند كه با انديشه‌هاي نوين اسلامي آشنا شده‌اند واين موج بيدادگري اسلامي آنها را پرورش داده است. همين دهه‌ي محرّم من انگليس بودم. جوان‌هاي شيعه‌ي امپريال كالج، يك انجمن اسلامي در همان دانشگاه راه انداخته بودند و در آنجا مجلس عزاداري امام حسين ـ عليه السّلام ـ داشتند. از من دعوت كرده بودند كه آنجا يك سخنراني داشته باشم. آنچه در اين جلسه ديدم وراي انتظار خودم بود. ديدم كساني كه در جلسه حاضر شده بودند، نزديك به دويست نفر جوان بودند. همه هم از دانشجويان امپريال كالج. اينها دانشجويان مهاجر نيستند. اينها انگليسي‌اند. و متوّلد انگليس‌اند، رشد يافته‌ي انگليس‌اند. اينها بخشي از بافت اصلي جامعه‌ي انگليس‌اند. اينها همان نسل جواني‌اند كه دولت‌هاي غربي تصوّر مي‌كردند براي هميشه در فرهنگ غربي ذوب شده‌اند. ديدم سالن از اين جوانان مؤمن و متدين موج مي‌زند. جالب توجّه براي من اين بود كه تعداد قابل توجهي ايراني در بين آنها بود؛ همين ايراني‌هايي كه آنجا متولّد شده‌اند و آنجا بزرگ شده‌اند؛ امّا متديّن، پايبند به ارزش‌هاي ديني، داراي احساسات پاك ديني، عرق ملّي پرشور. اين نسل جواني است كه امروز براي سياست مداران غرب غير قابل تحمل است. مهّم‌ترين انگيزه‌هاي تأسيس القاعده جمع‌آوري و جذب همين قشر براي من مثل روز روشن است كه القاعده سازماني است كه به وسيله‌ي سي . آي . اي موساد و با همكاري سازمان امنيت در بعضي از كشورهاي اسلامي كه نمي‌خواهم اينجا اسم آنها را بياورم، طراحي شد. مردان القاعده را آنها گزينش كردند. مأموريت‌هاي القاعده را آنها ترسيم كردند. آنها القاعده را با طالبان پيوند دادند. شما سخنراني‌ها و اعلاميه‌هاي بن لادن را مطالعه كنيد. شعارهاي تندي كه بن لادن مطرح مي‌كند نظير همان حرف‌هايي است كه امام مي‌گفت. اين مطلب را من قبل از حادثه‌ي يازده سپتامبر در مجلس خبرگان در يكي از سخنراني‌هاي پيش از دستور مطرح كردم. اين طور نيست كه بعد از حادثه‌ي يازده سپتامبر به اين باور رسيده باشم. مي‌خواستند به اين وسيله اين قشر جوان را در ممالك اهل سنّت جذب كنند و همين كار را كردند. القاعده دامي شد براي جمع‌آوري همين نيروهاي جوان كه در حقيقت بازخورد و بازتاب جريان بيدادگري اسلامي امام (ره) بودند. امروز كساني كه در زندان‌هايي مثل گوانتانامو نگهداري مي‌شوند همان‌هايي هستند كه در اين دام گرفتار شده بودند. اينها هيچ كار نكردند؛ جز اينكه به پيام بن لادن آنها را جذب كرد. آن چند صد نفري كه در زندان مزار شريف قتل عام شدند نيز همين جوان‌ها بودند. بدين وسيله تمام جنبش‌هاي بيدادگري اسلامي را در كشورهاي اسلامي سركوب كردند. امروز در مصر، تونس و همه‌ي كشورهاي اسلامي به بهانه‌ي نبرد با القاعده تمام اين نيروهاي پرشور مسلمان را از بين مي‌برند. بخصوص در كشورهاي غربي كه به بهانه‌ي نبرد با القاعده و دفاع از امنيّت تلاش مي‌كنند اين موج بيدادگري اسلامي را كنترل كنند. مسلمان‌ها را تحت فشار قرار مي‌دهند. اين‌روزها در خيلي از دانشگاه‌ها را به روي مسلمان‌ها به طور ناپيدا بسته‌اند. اين روزها در غرب درب خيلي از نهادهاي تصميم گيرنده را به روي مسلمان‌ها به بهانه‌ي مسائل امنيتي بسته‌اند. اين روزها قوانيني را در اروپا و آمريكا تصويب كرده‌اند كه اگر اين شرايط نبود، نمي‌توانستند اين قوانين را تصويب كنند. با اين قوانين هر كاري را كه بخواهند بر سر مسلمان‌ها بياورند، مي‌توانند بياورند و آورده‌اند. هر كسي را، هر وقت كه بخواهند، دستگير مي‌كنند؛ تمام مكالمات را اگر بخواهند، شنود مي‌كنند.@#@ هر وقت بخواهند به خانه‌ي كسي يورش ببرند، مي‌برند. مسلمان امروز در جامعه‌ي غربي امنيت ندارد. اگر جريان القاعده و تشكيلاتي كه اينها راه انداختند و قضيّه‌ي يازده سپتامبر نبود، نمي‌توانستند اين جو ناامني را به وجود بياورند.
در طول اين چهار پنج سال بعد از حادثه‌ي يازده سپتامبر خيلي عليه مسلمانان هياهو كردند؛ چه در كشورهاي غربي، چه در كشورهاي اسلامي. امّا ديدند اين نابود گري‌ها بازسازي مي‌شود؛ اين نيروها را مي‌گيرند، زندان مي‌اندازند، مي‌كشند، از بين مي‌برند؛ امّا دوباره نيروهاي جديدي توليد مي‌شود و سرو كار مي‌آيد. آنها تنها را پيروزي را شكستن اراده‌ي اين ملّت تعبير مي‌كنم ديدند. آن چيزي كه در زبان قرآن «عزّت» تعبير مي‌شود؛ (ولله العزّة جميعاً و لرسوله و للمؤمنين)؛ همان حس شكست‌ناپذيري و حس مقاومت. ملّتي كه احساس كند قدرت دارد، مي‌تواند مقاومت كند، از طرف يك منبع شكست‌ناپذير پشتيباني مي‌‌شود، عقب‌نشيني نمي‌كند. يك چنين ملّتي هويّتي پايدار خواهد داشت. هويّت يك چنين ملّتي را نمي‌شود از بين برد. چون آن را با تكيه به يك منبع شكست‌ناپذير به دست آورده است. مي‌‌گويد خدا من را تأييد مي‌كند. خدا پشتيبان من است؛ (تنصروا الله ينصركم) آنها هم با فهميدن اين مطلب، كاري كردند كه اين احساس قدرت، احساس عزّت و احساس هويّت شكست‌ناپذير را از اين ملّت بگيرند. آنها فهميدند اگر اين ملّت احساس كند كه شكست خورده است، پشتيبان ندارد، ريشه ندارد به سادگي آنها را از بين برد.
آنها دقت كردند كه در حقيقت اساس قدرت و هويّت اين ملت به آنهاست: و راه مبارزه با اين قدرت را در نابودي سه چيز ديدند 1. از بين بردن فرهنگ ديني و اعتقادات ديني با كارهاي ضد اعتقادي كه انجام مي‌دهند، سعي مي‌كنند اين فرهنگ و اعتقادات را از بين ببرند كه نمونه‌هايش را به وضوح در جامعه مي‌بينيم. پس يكي از كارهايشان از بين بردن اين عنصر اعتقاد و ايمان است؛ 2. شكستن روحانيّت؛ روحانيّت است كه اين ملّت را يك‌پارچه مي‌كند، به اين ملّت هويّت مي‌بخشد، به اين ملّت اقتدار مي‌دهد، اين ملّت را به ريشه‌هايش پيوند مي‌زند، به اين ملّت و امّت حيات هميشگي مي‌دهد. براي شكستن رو حانيّت كارهاي زيادي انجام شد؛ من نمونه‌اي جديد براي شما بيان مي‌كنم خوب است بدايند كه براي شكستن روحانيّت و بريدن ارتباط مردم با روحانيّت چه كارهايي كرده‌اند. همين پنج سال پيش، دعوت‌نامه‌اي براي من آمد كه كنفرانسي درباره‌ي امام حسين ـ عليه السّلام ـ در دانشگاه لندن برگزار شده است. از من هم دعوت شده بود كه در اين كنفرانس سخنراني كنم. من هم يك سخنراني آماده كردم امّا با آشنايي‌اي كه از آنها داشتم مي‌دانستم كه اين كنفرانس برنامه‌ي متعارفي نيست. اينكه در دانشگاه لندن يكباره عدّه‌اي تصميم بگيرند براي امام حسين ـ عليه السّلام ـ كنفرانس بگيرند، متعارف نيست. البته برگزاركنندگان دست دوّم را مي‌شناختم. همان‌هايي كه ما را دعوت كرده بودند؛ امّا مي‌دانستم كه اينها مسئولان اصلي برنامه نيستند. تصميم گرفتم در آن كنفرانس شركت كنم تا متوجه بشوم هدفشان چيست؟ محوري‌ترين مقاله‌اي همه‌ي كنفرانس براي ارايه آن مقاله برگزار شده بود، به وسيله‌ي يك استاد دانشگاه آمريكايي ايراد شد. مقاله‌اي پنجاه صفحه‌اي بود كه از سه فصل تشكيل مي‌شد و عنوان آن «رؤيا و انقلاب حسيني» يا «رابطه انقلاب حسيني با رؤيا» بود. در فصل اوّل اين مقاله پيرامون اهميّت رؤيا و خواب به شكل مفصلي از ديدگاه روانشناسي بحث شده و به تبيين گزاره‌هايي مثل «رؤياها مكنونات روان آدمي را بازگو مي‌كنند» و «بهترين جلوه‌ي روان‌شناسي آدمي همين رؤياها و خواب‌ها هستند» و «هيچ چيز مثل خواب نهاد دروني آدمي را تبيين نمي‌كند» پرداخته بود. البته در اين جملات مغالطه‌هايي وجود دارد؛ امّا من نمي‌خواهم درباره‌ي مغالطه‌هاي موجود در اين گزاره‌ها بحث كنم؛ چرا كه قصدم فقط اين است كه آن مقاله را گزارش كنم. بخش دوّم در رابطه با رؤياهايي كه در جريان واقعه عاشورا اتفاق افتاده است بحث مي‌كند؛ مثلاً نقل مي‌شود وقتي كه سيد الشهداء خواستند از مدينه بروند و با قبر جدّشان وداع كردند، به خواب رفتند و در خواب پيامبر به ايشان فرمودند: «إن الله اشتري أن يَراكَ قتيلاً» يا خواب حضرت در حركت به سمت كربلا؛ يا بعضي از خواب‌هايي كه مردم و بعضي از علما ديده‌اند. خلاصه فصل دوّم تبيين مي‌كند كه ارتباطي بين قيام حسيني با خواب وجود دارد. در فصل سوّم كه مهّم‌ترين اين فصل‌ها است، بيان مي‌كند كه با توجه به اهميّت خواب در تبيين حقايق دروني و رواني انسان و با توجه به اين خواب‌هايي كه ائمه، علما و بزرگان ديده‌اند، پس بهترين راه براي ارتباط با ائمه خواب ديدن است. اگر سؤال شرعي داري، برو سه با قُل هو الله أحد بخوان، بخواب و امام زمان را ببنين، سؤال شرعي‌ات را بپرس. اصلاً نيازي به مرجعيت، روحانيّت و تقليد نيست. اين استاد دانشگاه آمريكايي به طور مفصل در اين باره قلم‌زني كرده بود. با شيندن اين مقاله من آن حرف ابوذز غفاري (رضوان الله تعالي عليه) را در هنگام حضور در دربار عثمان به ياد آوردم. او ديد كعب الاحبار دارد فتوا مي‌دهد. استخوان شتر را در مغز او كوبيد و گفت: «يابن اليهودية أتُعَلَّمُنا ديننا» به نظرم مي‌رسد ما هم بايد به آن استاد دانشگاه همين را بگوييم. امروز در قالب نظريه‌پردازي‌هاي مغالطه ‌آميز عجيب و غريب تلاش مي‌كنند، ارتباط بين روحانيت و مردم را قطع كنند، مرجعيت روحانيّت را در تبيين مسائل ديني قطع كنند و اعتماد به مرجعيت و روحانيّت را در دل مردم از بين ببرند. يكي از خطرناك‌ترين كارهايي كه امروز انجام مي‌دهند، به راه انداختن جريان‌هاي افراطي‌گري در بين شيعيان و اهل سنت است؛ همين افراطي‌گري‌اي كه امروز نمونه‌هايش را در عراق، پاكستان، افغانستان و جاهاي ديگري مي‌بينيم آنچه امروز در فاجعه‌ي حرم عسگريين (سلام الله تعالي عليهما) مي‌بينيم، نمونه‌اي از اين جريان در بين اهل سنت است. يك جريان افراط‌گري شيعي هم به راه افتاده است كه نبايد از آن غفلت كنيم بنده با تمام وجود اطمينان دارم و اين مطلب را درك كرده‌ام كه امريكا براي ترويج و تقويت جريان‌هاي افراط‌گري و غلوّگرايي در بين شيعيان پول خرج مي‌كند و ما بايد نسبت به اين جريان هوشيار باشيم. انجام اين كارها در راستاي شكستن هويّت جامعه‌ي اسلامي براي آنها ضروري است. هدفشان ايجاد تفرقه در جامعه و تقويت افراط‌گريي است. اميدواريم كه خداي متعال امّت اسلامي را از خطر دشمنان محافظت كند؛ نسل جوان مسلمان ما را هوشيارتر، نخبگان ما را هوشيارتر و يك‌دل‌تر و امّت اسلام را در برابر هجوم دشمن پايدار و پيروز بگرداند.
/ 1