آسيب شناسي مطبوعات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آسيب شناسي مطبوعات - نسخه متنی

علی رضا شیخ عطار

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آسيب شناسي مطبوعات
بسم الله الر حمن الرحيم
سخنراني جناب آقاي نبوي
يكي از كمبودهاي ما در عرصه‎ي مطبوعات نداشتن نظام مطبوعاتي با چارچوب قانوني مشخص است. اهميت و نقش مطبوعات در جنبه‎هاي مختلف حيات بشري و رشد و پيشرفت روزافزون آن، ايجاب مي‎كند كه ارباب مطبوعات بر اساس يك تعريف قانوني، حدّ و حدود اختياراتشان را معين كنند و اين قواعد جنبه‎ي قانوني بگيرد. چنين نظامي ـ همانند نظام پزشكي كه امور مربوط به پزشكان را بررسي مي‎كند ـ مي‎تواند پاسخ‎گوي كساني باشد كه در پي كسب مجوز براي نشر مطبوعه‎اي هستند و خود نيز بر آن نظارت و تخلفات را نيز تا حدودي بررسي كنند؛ و واضح است كه در اين نظام مسئله‎ي اخلاق صنفي مطرح خواهد شد. قطعاً خود اين مجموعه براي كسب و تثبيت هويت خود در جامعه به ضوابطي مي‎رسند و آن را رعايت مي‎كنند. بعضي از اين ضوابط جنبه‎ي قانوني پيدا مي‎كند و بعضي ديگر ممكن است به صورت آيين‎نامه و مقرات داخلي بين اعضا باشد كه در صورت رعايت آن در حقيقت تعامل سازنده‎‎ي بين نظام مطبوعاتي و يا به طور اعم، نظام رسانه‎اي و آحاد جامعه برقرار مي‎شود.
پس يكي از خلا‎ها و آسيب‎هاي مطبوعات، نداشتن يك نظام مطبوعاتي با چارچوب قانوني مشخص است. وزارت ارشاد و دست‎اندركاران مطبوعات موظف‎اند كه چنين نظامي را به وجود آورند. نكته‎ي ديگر اين كه همان طور كه روشن‎فكري در جامعه‎ي ما سالم متولد نشده، مطبوعات هم به نوعي سالم متولد نشده است؛ يعني حتي در اولين روزهاي استفاده از اين رسانه و وسيله‎ي ارتباطي، روشن‎فكراني از آن استفاده كرده‎اند كه به نوعي دل در گرو فرهنگ خارج از مرزها داشته‎اند و از اين وسيله براي پيشرفت كشور و حل مشكلات و به طور واقعي براي دفاع از آزادي‎هاي قانوني و مشروع در جامعه استفاده نكرده‎اند. حالا اگر هم يك سروصدايي راه انداخته‎اند و به اصطلاح دم از آزادي زده‎اند وقتي آن را ريشه‎يابي كني مي‎بيني كه يك نوع وابستگي هست؛ مثلاً مسئول سر از يك كشور خارجي در مي‎آورده است. البته نمي‎خواهم تعميم بدهم كه هيچ نشريه‎ي مستقلي نبوده است، ولي قاعده و آن چيزي كه اتفاق افتاده است اين است كه يك چنين آسيبي وجود داشته است. همان طور كه عرض كردم اين مسئله شامل پديده‎ي روشن‎فكري هم مي‎شود. روشن‎فكران ما كه ـ حالا به آن با يك واژه‎ي مثبت نگاه كنيم ـ در حقيقت كساني هستند كه داراي فكري روشن، صاحب بصيرت و پيش تازان آگاهي و دانايي در جامعه‎اند؛ لكن آنها هم تأثير روشن‎فكري غرب، و عمدتاً به نوعي به فراماسونر وابستگي پيدا مي‎كنند. اين‎ها كساني هستند كه به خارج از كشور رفته‎اند و آموزش‎هايي را ديده‎اند و با توجه به گزينش‎هايي، به صورت غير مستقيم با يك چهره و ظاهر خوب طرف‎دار منافع ديگران مي‎شوند. پس اگر اين پديده را هم پيگيري كنيم مي‎بينيم كساني كه خيلي فرياد آزادي و حفظ آزادي و دفاع از آزادي مي‎زدند و مثلاً عليه استبداد يا ارتجاع شعار مي‎دادند، اين‎ها به نوعي دنبال اين بودند كه در انتها منافع بيگانگان، به خصوص در آن زمان انگليس و بعضي ديگر از كشورهاي غربي و بعد از مدتي منافع آمريكا را تأمين كنند. خب مي‎بينيم كه اين جريان با توجه به ريشه‎اي كه در تاريخ روشن‎فكري و مطبوعات ما دارد بعد از پيروزي انقلاب هم بعد از مدتي چهره‎ي خودش را آشكار مي‎كند. يك دفعه مي‎بينيم كه صحنه‎ي رسانه‎ها و مطبوعاتي كشور شاهد مطبوعاتي مي‎شود كه اين مطبوعات خيلي طرفدار آزادي‎هاي بدون قيد و بند هستند و اين‎ها به صورت ابزار در مي‎آيند. در كنگره‎ي آمريكا نيز براي كمك ؟؟؟؟ مسائل ارقامي را اختصاص مي‎دهند به اصطلاح مخالفين نظام در يك مقطعي كه شرايط را مناسب مي‎بينند سعي مي‎كنند با راه‎اندازي نشريه ‎اي در داخل ايران، در حقيقت از آن سوء استفاده نمايند. و لذا باز اين جا هم آزادي وجه‎المصالحه قرار مي‎گيرد براي اين كه كشوري كه بعد از اين همه سال به «استقلال و آزادي» رسيده است، آن دو عنصر ارزش‎مند و گران‎بها به خطر بيفتد. هنوز هم الگوي انقلاب‎هاي مخملي و نارنجي، براي از بين بردن حكومت‎ها و نظام، تحت تأثير قرار دادن افكار عمومي و به وجود آوردن اختشاش و صرف بودجه است.
پس نتيجه مي‎گيريم كه يكي از نقاط آسيب‎پذير مطبوعات، مسئله‎ي اقتصادي آن است؛ چنان كه امروزه در جامعه‎ي ايران اداره‎ي يك روزنامه بسيار سخت و صعب است و بايد پشتوانه‎ي مالي قوي داشته باشد تا به افراد و كشورهاي ديگر وابسته نباشد. مطبوعات پر رونق كشور به دستگاه‎ها و سازمان‎هاي دولتي مربوط هستند؛ مثلاً حجيم‎ترين و پر رونق‎ترين نشريات و روزنامه‎ها به شهرداري تهران و يا به سازمان صدا و سيما و يا به وزارت ارشاد و خبرگزاري و دستگاه‎هاي دولت وابسته‎اند؛ هم چنين برخي هزينه‎ها و سرمايه‎گذاري‎هايشان را از آگهي‎ها به دست مي‎آورند و سرمايه‎گذاري‎هاي اوليه‎ي آنها مربوط به دستگاه‎هاي دولتي و يا به نوعي دستگاه‎هاي عمومي كشور است. روزنامه‎هاي غيردولتي كه از منابع مالي دولت استفاده نمي‎كنند در يك حالت نيمه جان به سر مي‎برند و هر روز با مشكلاتي رو به رو هستند و اين مسئله ادامه دارد. اگر كسي از قديم الايام و از سال‎هاي اوليه‎اي كه مثلاً قيمت دلار هفت تومان بود و يا كاغذ وارداتي ارزان بود، يك كاري انجام نمي‎داد، الآن راه انداختن چنين كاري بسيار دشواري بود.حتي اگر تيراژ بالايي هم داشته باشد ولي آگهي‎هايي نداشته باشد كه به واسطه‎ي آن هزينه‎ها را تأمين كند با مشكل جدي مواجه خواهد شد؛ چون هر چه قدر تيراژ بالاتر برود كسر بودجه و هزينه‎ها بيشتر مي‎شود؛ زيرا قيمت يك روزنامه خيلي بيشتر از آن قيمتي است كه فروخته مي‎شود.
نكته‎ي ديگر اين كه در جامعه‎ي ما بين روزنامه ـ به عنوان يكي از رسانه‎ها ـ تعادل برقرار نيست؛ به طور مثال در كشورهاي آسيايي مثل ژاپن اگر صدا و سيما و تلويزيون توسعه پيدا بكند جايگزين مطبوعات و روزنامه‎ها نمي‎شود. مجموعه‎ي سايت‎ها، اينترنت‎ها، ماهواره‎ها، راديو، تلويزيون و نشريات به نوعي هم ديگر را تكميل مي‎كنند؛ يعني اگر يك كسي تلويزيون نگاه مي‎كند اين تشويق مي‎شود كه ادامه‎ي مطالبش را از راديو يا مطبوعات استفاده بكند؛ اما در بررسي‎اي كه يكي از كارشناسان ارتباطات انجام داده در كشور ما تلويزيون خيلي توسعه پيدا كرده و مورد استفاده قرار مي‎گيرد و بقيه‎ي رسانه‎ها در يك حالت فقر به سر مي‎برند و درصد كمي از مردم براي رفع نيازهايشان از مطبوعات استفاده مي‎كنند، حتي مطبوعاتي با تيراژ بالا.
نكته‎ي ديگر اين كه، طبق نظر يكي از اساتيد اين فنّ، خواستگاه مطبوعات در ايران، مردمي نيست و اصولاً بسياري از مردم ايران كه در جاهاي مختلف به نوعي يك مجموعه‎ي منسجم را تشكيل مي‎دهند، از اين رسانه براي بيان خواسته‎هايشان استفاده نمي‎كنند؛ مثلاً همين حوزه‎ي علميه‎ي عظيم قم كه يك مجموعه‎ي منسجم و مهم فرهيخته و فرهنگي كشور است يك چنين امكاني را ندارد. لذاست كه يك روزنامه مثلاً سخن‎گوي كلّ اقشار جامعه مي‎شود و آن چيزي را كه مورد نظر خودش هست به اسم قشر فرهنگي، به اسم مردم كوچه و بازار و ... بيان مي‎كند، در حالي كه چنين نمايندگي را ندارند و اين هم يكي از آسيب‎هاست.
آقاي مهندس شيخ عطار
بسم الله الرحمن الرحيم
به علم روزنامه‎نگاري و رسانه‎اي علم ارتباطات مي‎گويند. اولين چيزهايي كه در اين علم بحث مي‎شود بحث پيام، پيام دهنده و پيام‎گير است. يعني يك كسي پيامي را مي‎دهد، ـ كه در مورد روزنامه‎هاي ايران بررسي خواهيم كرد كه پيام دهنده چه جنسي و چگونه موجودي است؛ البته اين پيام يك وسيله‎ي انتقال هم دارد، مثل روزنامه، راديو، تلويزيون، اينترنت و... كساني هم اين پيام را مي‎گيرند كه اين‎ها خيلي مهم‎اند؛ چون هدف از اين پيام، تأثيرگذاري براي افراد است كه در رفتار گفتارشان تجلي پيدا مي‎كند. پيام دهنده‎گان بخش روزنامه در كشور ما با پيام دهندگان بخش روزنامه در كشورهاي غربي كه محل اختراع و تأسيس روزنامه‎اند فرق دارد، در كشور ما از همان ابتدا پيام دهندگان، به صورت غالب ـ به خصوص در روزنامه و ‎راديو و تلويزيون ـ دولت‎ها و حكومت‎ها بوده‎اند؛ گرچه غير دولتي‎ها، اصناف، اقشار، فرهيختگان، مؤسسات نيز در اين‎ها ديده مي‎شده، ولي وقتي به تاريخ مطبوعات ايران نگاه كنيم سبقه‎ي غالب روزنامه‎ها از زمان ناصرالدين شاه كه ابتدا به صورت يك ورق، دو ورق از دارالخلافه‎ي تهران بيرون مي‎آمد تا به امروز، قوي ترين روزنامه‎ها - حالا چه از نظر تيراژ، چه از نظر پشتوانه ي مالي، حتّي از نظر تأثير گذاري - نوعاً دولتي بوده اند.
پس از انقلاب هم به استثناي برخي از برهه‎ها، همين طور بوده است. البته در كشورهاي غربي هم اين طور نيست كه هر فرد يا قشر و گروهي كه خيلي وابسته بر جريانات قدرت نداشته باشند بتوانند روزنامه‎هاي غني چاپ كند. در آن جا منشأ روزنامه‎ها، كمپاني‎ها و شركت‎هاي بزرگ اقتصادي هستند؛ مثلاً پشتوانه‎ي روزنامه‎هايي هم‎چون نيويورك‎تايمز، واشنگتن‎پست در آمريكا و گاردين در انگليس و ... شركت‎هاي بزرگ اقتصادي هستند؛ حتي در كشورهايي مثل هند و تركيه كه به شكلي جهان سومي يا پيشرفته‎تر محسوب مي‎شوند، پشتوانه‎ي روزنامه‎ها، كمپاني‎هاي بزرگي هستند، كه توليداتي هم چون اتومبيل، پارچه و .@#@.. دارند، زيرا مي‎دانند كه از طريق روزنامه مي‎توانند تأثير گذار باشند. در آن جا دولت‎ها به تنهايي يا به صورت آشكار پشت قضيه‎ي رسانه‎ي روزنامه نيستند. البته در كشورهايي كه سيستم‎هاي حزبي قوي‎ است احزاب نيز روزنامه‎هايي دارند. ولي باز مطالعه نشان مي‎دهد كه روزنامه‎هايي كه ارگان احزاب هستند كم تر تأثير گذارند. حالا اين علتش چيست؟ چون حزب تابلو دارد. روزنامه‎ي ارگان يك حزب هم تابلو دارد، همه پيش داوري دارند و مي‎فهمند اين چه مي‎خواهد بگويد. مردم بيشتر به روزنامه‎اي توجه مي‎كنند كه تابلوي مشخصي نداشته باشد.
حتي اگر گروه‎هاي سرمايه‎دار هم پشت آن باشند وقت ادّعا نمي‎كنند كه ما از اين روزنامه حمايت مي‎كنيم، مثلاً در آلمان هيچ وقت شركت زيمنس نمي‎گويد من پشت فلان روزنامه ام و يا در آمريكا كمپاني مثلاً جنرال نمي‎گويد من پشتوانه‎ي فلان روزنامه‎ام؛ زيرا اين باعث مي‎شود كه مردم پس بزنند.
امّا در ايران، در برهه‎هايي كه دولت‎ها و دستگاه‎هاي دولتي پشت روزنامه‎ها بوده اند، مشخص بوده است؛ مثلاً در قبل از انقلاب دو روزنامه‎ي بزرگ اطلاعات و كيهان گرچه متعلق به بخش خصوصي بود ولي همه از نقش دولت در آن‎ها آگاهي داشتند.
بعد از انقلاب هم الآن روزنامه‎هاي پر تيراژ مثل كيهان، اطلاعات، همشهري، جام‎جمهوري و... به يك شكلي به دستگاه حكومتي متصل‎اند. پس اغلب روزنامه‎هايي كه پشتوانه‎ي مالي خوب دارند يا حتي مثلاً تأثيرگذاري دارند به يك شكلي به دولت وصل‎اند و اين خودش سبب پيش داوري خواننده مي‎شود.
اين‎ها خصوصيت پيام دهنده بود، امام پيام دهنده در دهه‎هاي اخير به علت پيش‎رفت تكنولوژي با رقابت‎هاي جدّي اي هم چون اينترنت مواجه شده است. اينترنت علي‎الظّاهر تحت كنترل هيچ كمپاني و دولت و مؤسسه‎اي نيست؛ زيرا اينترنت مثل اتوبان است. يك نفر در خانه اش مي‎تواند و بلاك بنويسد. حتي سايت درست كند. چون كار كم خرج و ساده اي است.
بنابراين الآن اوضاع يك مقداري فرق كرده است. باز در رابطه با پيام دهنده آن چه كه در دنيا اتّفاق مي‎افتد و اتفاقاً در ايرن هم رشحه‎هايي از آن ديده مي‎شود، محلّي گرايي است؛ الآن در دنيا رشد و سرعت رشد بيشتر در روزنامه‎هاي محلّي يعني روزنامه‎هاي شهرستان‎ها و شهرهاي كوچك و يا حتي روزنامه‎هاي محلات در شهرهاي بزرگ است؛ چون در كشورهاي غربي شهرهاي كوچك براي خودشان هويّتي دارند.
چند ماه پيش در سيمناري با عنوان مؤسسه‎ي جهاني مطبوعات در هلند شركت كردم، در آن جا گزارش‎ها حكايت از رشد خيلي زياد اين نوع روزنامه‎ها در مقايسه با روزنامه‎هاي بزرگ و سراسري داشت؛ اتفاقاً در ايران هم مي‎بينيم در چند سال اخير تيراژ روزنامه‎هاي پايتخت يا ثابت مانده يا رشد بسيار اندكي داشته، ولي سرعت تيراژ روزنامه‎هاي شهرستان‎ها بيشتر شده است.
ممكن است هنوز رقم كم باشد اما اگر در اين شهرستان مثلاً تيراژ سه هزار تا بوده است حالا شش هزار تا شده است اين يعني صد در صد رشد.
ولي در تهران مثلاً ممكن است چهارصد هزار به چهار صد و ده هزار رسيده باشد. ما يك رويه اي را آزمايش كرده ايم و آن اين كه همشهري محلّات را به راه انداخته ايم و با استقبال خوبي هم رو به رو شده است. اين روزنامه بحث‎هاي خاصّ محلّه‎هاي تهران را مطرح مي‎كند. نشان مي‎دهد كه مردم به مسايل محلّي و جزئي تر اقبال بيشتري دارند. اين را ما در مجلس هم مي‎بينيم. مثلاً بسياري از نماينده‎ها بيشتر از اين كه دنبال مسايل كلان كشور باشند دنبال مسايل شهرهايشان هستند؛ مثل آب، برق، جاده و ...
يعني مسايل محلّي براي مردم موضوعيّت دارد و حتي ملاك انتخاب نماينده‎ي مجلس هم شده است؛ يعني مردم نگاه مي‎كنند كدام كانديدا وعده‎هاي بهتري را در ارتباط با آن محل و آن شهر مي‎دهد او را انتخاب مي‎كنند. پس در رابطه با پيام دهنده ما اين بحث محلّي‎گري را هم به عنوان يك پديده ي جديد مي‎بينيم. البته اين يك مقدار با آن بحث درستي كه آقاي مهندس نبوي (بحث اقتصادي) مطرح كردند در تناقض است.
يعني اداره‎ي روزنامه بدون پشتوانه‎ي اقتصادي خيلي سخت است. ممكن است سؤال شود پشتوانه‎ي اقتصادي روزنامه‎هاي محلي چه طور مي‎شود؟ خب، هزينه‎‎ي آنها به دليل تيراژ پائين‎شان كم‎تر است. هزينه‎ي عمده روي تيراژ بالاست. هميشه تيراژ با درآمد يك نقطه ي تقاطع و به اصطلاح يك نقطه‎ي اپتيمم دارد؛ يعني تيراژ از يك حدّي كه بالاتر برود سود به ضرر تبديل مي‎شود. از يك جهتي هم اگر پايين تر باشد باز ضرر است، ولي آن نقطه مهم است حالا در روزنامه‎هاي محلي اين نقطه پايين است، زودتر به دست مي‎رسد.
مسئله‎ي ديگر، اين‎كه درسال اخير محيط پيام و آن مديايي كه به اصطلاح پيام را منتقل مي‎كنند، تنوّع زيادي داشته اند. مثلاً صنعت چاپ و كاغذ پيشرفت‎هاي زيادي از نظر سرعت و ... داشته كه كشور ما نسبت به اين قضيه خيلي عقب است؛ يعني در ايران اگر تيراژ از يك حدّي بالاتر ‎رود، هيچ چاپ خانه‎اي توان چاپ درست آن را ندارد.
ولي مهم تر از آن، محيط‎هاي الكترونيك، مثل اينترنت، ماهواره، صدا و سيما و... است كه رقيب جدي براي روزنامه‎ها هستند؛ زيرا خواندن روزنامه احتياج به تفكر بيشتر دارد ولي نگاه كردن به تلويزيون فكر نمي‎خواهد، تصوير را مي‎بيند و رد مي‎شود. اتفاقاً چند روز پيش آقاي سهيل محمودي (شاعر معاصر) در برنامه‎اي راديويي به جمله‎ي جالبي اشاره كرد و گفت: انساني‎ترين اختراع در وسايل حمل و نقل قطار است، چون آرام مي‎رود، تصادف نمي‎كند، ويراژ هم نمي‎دهد، بالا و پايين هم نمي‎رود، خيلي انساني و لطيف است. در بين رسانه‎ها هم لطيف‎ترين آن‎ها راديو است؛ چون شما در راديو تصوير را نمي‎بينيد تا سرتان را بالا و پايين ببريد يك صدايي را گوش مي‎كنيد و اين صدا را در ذهنتان تجزيه و تحليل مي‎كنيد. حالا اين معنا در روزنامه خيلي بيشتر است.
خواندن روزنامه نياز به فكر و تأمّل دارد اما تلويزيون،آن بخش‎هايي از اينترنت كه مربوط به بازي و اين‎ها است و وبلاك چنين نيست. در وبلاك خيلي نياز به فكر نيست. خيلي لازم نيست توانايي قلم زيبا داشته باشيد. به همين جهت معتقدم ادبيّاتي كه در وبلاك‎ها وجود دارد سمّ مهلك براي ادبيّات و زبان شده است؛ چون بريده مي‎نويسند، چرت و پرت مي‎گويند، عوامانه حرف مي‎زنند، فعل‎ها را مرخّم مي‎كنند و ... . در حالي كه روزنامه اين طوري نيست.
اگر مردم جامعه گرفتار مسائل معيشتي باشند و ناچار شوند دو جا كار كنند. يا اگر يك جا كار كند و هميشه به فكر اين باشد كه خانواده‎اش چه مي‎شود، حقوقش چه مي‎شود، بچّه اش چه مي‎شود، امنيت زن و بچّه اش چه مي‎شود، اين دغدغه‎ها موجب مي‎شود كه كم‎تر فكر كند. در تئوري‎هاي روان شناسي، فكر عميق براي كساني است كه اين نوع دغدغه‎ها را كم تر دارند.
معنايش اين نيست كه حتماً بايد پول دار باشد نه، ممكن است زندگي متوسّطي داشته باشد ولي دغدغه در زندگي اش ندارد و قانع است. مردم ما قانع نيستند. الآن فرهنگ، فرهنگ زياده طلبي شده است و مردم دغدغه دارند. به همين جهت تمايل به خواندن روزنامه به مقدار زيادي پايين است.
ما در روزنامه‎ي همشهري يك كار آماري انجام داديم، بعد اين را با ساير روزنامه‎ها چك كرديم ديديم متوسّط روزنامه‎خواني در بين روزنامه خوان‎ها نيم ساعت است؛ يعني طرف روزنامه مي‎خرد ولي نيم ساعت، آن را مطالعه مي‎كند.
هم چنين طبق بررسي و آمار، مطلوب ترين صفحه، صفحه‎ي اوّل است كه ويترين روزنامه است، بعد صفحه‎ي آخر است. چون خيلي حوصله ي ورق زدن را ندارند. همين طوري روزنامه را بر مي‎گردانند.
معمولاً صفحه‎ي آخر روزنامه‎ها، براي ما روزنامه نگارها صفحه‎ي كشكول است، يعني همه نوع خبرها در آن هست. بعد از آن صفحات اجتماعي، سپس صفحات سياسي - داخلي و ... . كم خواننده ترين صفحه در روزنامه‎ها صفحه‎ي انديشه است. چون جدّي ترين بحث‎ها آن جاست.
اين نيم ساعت خواندن، اختصاص به ايران ندارد، چون در همان كنفرانس ايفرا گزارش مي‎دادند كه در اروپا هم مدّت روزنامه خواني سي دقيقه است.
اين نشان مي‎دهد كه اين خطر دارد جامعه‎ي بشري را تهديد مي‎كند؛ يعني براي جامعه‎ي بشري انديشيدن كار سختي شده است. مثل غذا خوردن، كه مردم بيشتر به غذاهايي مانند پيتزا و همبرگر و اين طور چيزها بيشتر علاقه دارند؛ چون سريع آماده مي‎شود و سريع خورده مي‎شود؛ يعني در رستوران كه مي‎رود تا غذا را ميل كند حدود يك ساعت طول مي‎كشد، ولي وقتي به پيتزا فروشي مي‎رود ظرف ده دقيقه غذايش را مي‎خورد.
آدم بي‎دغدغه و راحت، مي‎خواهد از غذا خوردن لذت ببرد، ولي آدمي كه دغدغه دارد فقط مي‎خواهد شكمش را پر كند تا انرژي بگيرد و بتواند راه برود و كارش را انجام دهد.
ذهن كه خسته مي‎شود با ديدن يك فيلم يا سريال به آن ورزش مي‎دهد. اگر سريال هم عميق باشد نگاه نمي‎كند. پر بيننده‎ترين سريال‎هاي تلويزيون سريال‎هاي سطحي‎اند و تهديد مي كند. اين يك آفتي است كه جامعه ي بشري را گرفته است.
در بين روزنامه‎ها، روزنامه‎هاي زرد (روزنامه‎هايي كه خبرهاي سطحي، شايعات، بحث‎هاي مربوط به هنرمندها، فوتباليست‎ها، و... را چاپ مي‎كنند) با اين كه تيراژ آنها بالا نيست ولي مورد استقبال قرار مي‎گيرند.@#@ چون خواندنش سريع است. طرف مي‎خواهد فقط ورزش ذهني انجام دهد، نمي‎خواهد فكر كند و ته آن را در بياورد. الآن از يك طرف روزنامه‎هاي زرد از طرف ديگر، اينترنت، تلويزيون، ماهواره و ... كه وسيله ي پيام هستند يك مسأله و معضل شده اند.
پس يكي از مشكلات پيام گيرنده، بحث دغدغه‎ها و معيشت‎ها و ساده انديشي‎ها و تمايل به اين طور چيزهاست. مشكل ديگر هيجان‎خواهي است؛ يعني پيام‎گير دلش مي‎خواهد از اين پيام دچار يك هيجاني بشود. اين هيجان برايش يك نوع تنوع ايجاد كند و او را از آن مشكل زندگي كنار بگذارد.
آسيب‎هاي مطبوعات اين جا ظاهر مي‎شود. بخشي از هيجان در مطبوعات زرد است، بخشي از آن نيز در جنجال‎هاي سياسي است كه مي‎تواند يك مطبوعه درست كند. در فاصله ي سال‎هاي 77 و 78 كه شرايط خاصّي بر كشور حاكم بود و روزنامه‎ها مي‎توانستند حالا با شايعه، تهمت، ايجاد جوّ، دفاع و ... يك تنوّع ايجاد بكنند، تيراژ روزنامه‎ها به شدّت بالا رفت. گاهي روزنامه‎اي دو يا سه بار چاپ مي‎شد.
آن موقع بحث‎هاي هيجان‎انگيز مطرح مي‎شد و به عرصه‎ي سياسي مي‎رفت و در سياست و يا‌ آموزش‎ها و خط‎هاي سياسي مردم مسايلي را ايجاد مي‎كرد.
مسأله‎ي ديگر، تغيير ذائقه‎ي مردم است. مردمي‎كه ما با آن‎ها طرف هستيم چند ويژگي دارند؛ از جمله‎ي آنها تديّن است. بنده به لحاظ شغلي به پنجاه و سه كشور دنيا سفر كرده ام و چيزهايي از آن‎ها فهميده ام. بنده ادّعا مي‎كنم كه مردم ما در بين كشورهاي اسلامي‎و منطقه خيلي متديّن‎تر از آنها، متدين به معناي ايمان به خدا و پيغمبر، هستند. حتي ممكن است ظواهر چيز ديگري را نشان بدهد ولي بي‎خدايي، بي‎ديني، بي‎اعتقادي در جامعه‎ي ما در مقايسه با بسياري از جوامع بسيار بسيار اندك است.
مردم متديّن هستند اما همين مردم يك دين شيرين مي‎خواهند. اين هم يك واقعيتي است و اختصاص به الآن هم ندارد؛ در طول تاريخ اين گونه بوده است ولي الآن بيشتر شده است. پس پيام گير ما يك چنين موجودي است. شما اگر در يك روزنامه توهين به مقدّسات بكنيد لازم نيست دادگاه آن را ببندد، همين مردم زود عكس العمل نشان مي‎دهند. حتي در بين تلويزيون‎هاي ضدّ انقلاب كه در لس آنجلس و انگلستان و لندن فعاليت مي‎كنند فقط يكي از آن‎ها جرأت كرده به مقدّسات اهانت كند. بقيّه حتّي يك جاهايي تظاهر مي‎كنند كه ما به دين و مقدسات احترام مي‎گذاريم. يعني حتّي آن ايراني‎هاي مقيم خارج از كشور هم اين طورند.
خصوصيت ديگر مردم اين است كه باز به خاطر شرايط تاريخي نگرانند كه وضعيّت زندگي شان به هم بريزد. از ناامني و تحوّل‎هاي سريع نگران هستند. دوست دارند مطلب و پيامي‎ كه به آن‎ها داده مي‎شود آرامش بخش باشد. خب، حالا اگر روزنامه‎اي پيامي ‎را كه موجب به هم ريختن اين آرامش و امنيت خاطر است را بدهد ممكن است در يك برهه‎اي به خاطر همان تنوّعي كه قبلاً اشاره كردم مورد استقبال واقع شود ولي بعداً افت مي‎كند. اگر توجه نشود در چند سال اخير، روزنامه‎هايي كه خيلي تند و تيز بودند يك اوجي داشتند بعد فرود داشتند. روزنامه‎هايي كه توانستند دوام بياورند و با يك شيوه ي ملايمي حتي تيراژشان بالا برود، روزنامه‎هايي بودند كه بين مردم امنيت خاطر ايجاد كردند.
آفت ديگري كه براي روزنامه‎نگاران وجود دارد و خوش‎بختانه در اين چند سال اخير مقداري برطرف شده شأن و جايگاه اجتماعي روزنامه‎نگار است. در كشورهاي غربي، جايگاه روزنامه‎نگار همانند جايگاه يك پزشك است. در آن جا برخي شغل‎ها از جايگاه اجتماعي بالايي برخوردارند، مثل حقوق دانان، به خصوص وكلا يا قضات، پزشكان و روزنامه نگاران.
برخلاف ايران كه مهندس‎ها جايگاه بالايي دارند و روزنامه نگار جايگاه بالايي ندارد. در گذشته اصلاً در دانشگاه رشته‎اي به نام روزنامه نگاري وجود نداشت، الآن هفت هشت سالي است كه يك مقدار قضايا فرق كرده است ولي هنوز هم جايگاه روزنامه نگار جايگاه بالايي نيست؛ مثلاً در مراسم‎ها و كنفرانس‎ها و ... معمولاً بدترين جا و غذا و ديرترين نوبت را به روزنامه نگارها مي‎دهند، در حالي كه در خارج اين طور نيست و روزنامه نگار را احترام مي‎كنند.
جايگاه اجتماعي روزنامه نگار خيلي در جامعه تعريف نشده ست. اگر يك دختر، چهار خواستگار متفاوت داشته باشد؛ پزشك، مهندس، تاجر و روزنامه‎نگار، و فرض كنيم كه همه در ايمان و اعتقاد هم برابرند، فكر مي‎كنيد كدام يك را انتخاب خواهد كرد بعيد مي‎دانم روزنامه نگار را انتخاب كند. پس يكي از آفات روزنامه نگاري در جامعه‎ي ما عدم تعريف صحيح جايگاه روزنامه نگاران است.
همه‎ي اين‎ مشكلات نشان دهنده‎ي اين است كه امروز كار روزنامه‎نگاري در كشور مشكل است الآن شرايط روزنامه‎ها به گونه‎اي است كه خيلي از آنها بين موت و زندگي اند؛ يعني واقعاً ادامه كار برايشان دشوار است.
يا بايد صاحب آن روزنامه خيلي انگيزه ي معنوي داشته باشد يا بايد به جاهاي ديگر وصل باشد تا بتواند كار روزنامه را ادامه بدهد و اتفاقاً بسياري از كشورهاي جهان سوّم همين طور هستند.
/ 1