نقش رسانه‌ها در انقلاب و فراز و نشيب‌هاي كشور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقش رسانه‌ها در انقلاب و فراز و نشيب‌هاي كشور - نسخه متنی

محسن قرائتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید
نقش رسانه‌ها در انقلاب و فراز و نشيب‌هاي كشور
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
از خداي متعال سپاسگزارم كه توفيق عنايت فرمود تا در محضر شما عزيزان، فضلا و بزرگان باشم و مطالب بنده هم در سه قسمت ارايه خواهد شد. دو بحث مقدماتي است كه مربوط به تعريف و سابقه‌ي رسانه، و بحث سوم كه بحث اصلي است، مربوط به عملكرد و وضعيت رسانه‌ها بعد از پيروزي انقلاب اسلامي است. در بخش اول ضروري است، به تعريف رسانه‌ها بپردازيم. به طور طبيعي هر وسيله‌اي كه براي ابلاغ خبر، پيام، تحليل، احكام و هر چيز ديگري كه نيازمند به ابلاغ است به كار گرفته شود، رسانه است. بر اين اساس به طور طبيعي رسانه به دو بخش تقسيم مي‌شود؛ كه يك بخش آن، رسانه‌ به معني عام كلمه و بخش ديگر، رسانه‌ي به معني خاص كلمه است. چون اين كلمه‌ي رسانه به چيزهاي مختلفي اطلاق مي‌شود كه در حال حاضر بعضي از آنها، بيشتر مورد نظر است و كساني كه اين كلمه را به كار مي‌برند آنهايي را اراده مي‌كنند كه مصاديق خاص رسانه‌اي است كه امروز به كار مي‌رود. اما رسانه‌ي به معني عام، شامل همه‌ي امكانات تبليغي از قبيل منبر، كتاب، ‌هنرهاي تجسمي،‌ نقاشي، همخواني، مداحي، درويشي، نقالي، شاه‌نامه‌خواني، تعزيه، نوروزخواني، تئاتر، سينما و امثال اينها مي‌شود. رسانه‌ي به معني خاص شامل وسايل ارتباط جمعي جديدي است كه شامل مطبوعات، خبرگزاري‌ها راديو، تلويزيون، اينترنت، فاكس و تلتكس كه البته خودِ اينترنت هم شامل سايت، ايميل و چَت است كه اولي پايگاه الكترونيكي، دومي پست الكترونيكي و سومي هم گفتگوي الكترونيكي است.
در مورد سابقه‌ي رسانه‌ها كه بحث مقدماتي دوم ما است يك نكته مربوط به رسانه به معني عام است كه بسيار قديمي است. هر چه روزگار نوتر مي‌شود اين امكانات هم تحول پيدا مي‌كنند و امكانات جديدتري به اينها اضافه مي‌شود، در عين حال به اينها به معني عام رسانه گفته مي‌شود. از سمعي به بَصري و سمعي - بصري، تبديل شد و از ابزارهاي پيشرفته‌ي روز در طول قرن اخير از قبيل بلندگو و فيلم و نورپردازي هم استفاده‌هاي زيادي كرده‌اند و اين را به خدمت گرفته‌اند. رسانه‌هاي به معني خاص هم سابقه‌ي نسبتاً طولاني‌اي دارد كه آن‌ها هم البته با زمان پيش رفته و تحول پيدا كرده‌اند و هم خودشان نو شده‌اند و هم چيزهاي نويي بر آنها اضافه شد.
مطبوعات در جهان مربوط به قرن گذشته است و در ايران هم سابقه‌ي مطبوعات حداقل به دوران مشروطيت مي‌رسد. مي‌دانيد كه فرمان مشروطيت توسط مظفرالدين‌شاه در سال 1324 هجري قمري صادر شد و الان ما در سال 1424 هستيم، يعني درست صد سال پيش. و آن زمان رسانه به معني مطبوعات وجود داشت كه اتفاقاً نقش خيلي مهمي در تحريف مقوله‌ي مشروطيت و ايجاد موج براي موج‌سواراني كه توسط انگليسي‌ها مي‌خواستند مشروطيت را منحرف كنند ايفا كرد. خبرگزاري هم تقريباً با مخابرات هم‌سن است، به طوري كه نهضت تنباكو كه تا اندازه‌اي تاريخ‌اش با نهضت مشروطيت فرق مي‌كند در سال 1308 قمري صورت گرفت و ميرزاي شيرازي حكم دادند. سپس آن قرارداد رژيم لغو شد و حكم مرحوم ميرزاي شيرازي از طريق تلگراف از سامراء به كرمانشاه، از كرمانشاه هم به تهران و به مرحوم آشتياني و سپس به دست مردم رسيد و كار خودش را كرد. بنابراين در ايران، عراق و كشورهاي همجوار ما، در آن زمان تلگراف و خبرگزاري بوده است. راديو- تلويزيون هم مربوط به قرن اخير است كه در ايران در دوران پهلوي اول؛ يعني رضا خان به ايران آمد و تقريباً سابقه‌ي نزديك به يك قرن دارد. فاكس، اينترنت و تلتكس هم به دهه‌هاي اخير مربوط مي‌شوند. اينك به كاركرد رسانه‌ها مي‌رسيم. اين جا لازم است اين نكته را به شما عرض كنم كه كاركرد رسانه‌هاي عام، مبحث خيلي مهمي است كه البته چون مقوله‌ي جدايي است، فرصت جدايي هم لازم دارد و از موضوع بحث ما هم خارج است اما حتماً بايد هم براي ايجاد تحول و نيز بررسي‌ تحول‌هايي كه صورت گرفته است و براي اين كه بهتر بشود از آن استفاده كرد، شايسته است كه مورد توجه باشد. اما در مورد رسانه‌هاي به معني خاص كه موضوع اصلي بحث ما است، بنده از راديو ـ تلويزيون شروع مي‌كنم كه در دوران قبل از انقلاب در خدمت استبداد داخلي و استعمار خارجي بود. شايد احتياجي به توضيح نداشته باشد اما بد نيست كه اين را عرض بكنم كه كساني كه قبل از انقلاب را به ياد دارند، مي‌دانند كه هدف راديو و تلويزيون و كساني كه اين رسانه را در اختيار داشتند استحاله‌ي فرهنگ ديني و بومي و جايگزين كردن فرهنگ استعماري بود. البته در عالَم خودشان توفيقاتي هم داشتند، و پيشرفت زيادي هم كردند.
در دوران بعد از انقلاب،‌ در آن سال‌ها و ماه‌هاي اول بخصوص افت و خيزهايي وجود داشت؛ مدتي دست كساني بود كه قصد دزديدن انقلاب را داشتند، خيلي با انقلاب همراه نبودند. حضرت امام (رضوان‌الله تعالي عليه) با قاطعيت برخورد كردند و راديو ـ تلويزيون را در اختيار گرفتند و به گونه‌اي ساماندهي شد كه در دفاع مقدس عملكرد بسيار درخشاني از خودش نشان داد و واقعاً اگر اين رسانه نبود مشكلات زيادي وجود داشت و يك پاي بسيار قوي و اصلي دفاع مقدس، راديو ـ تلويزيون بود. بعد از جنگ، البته عملكردها يك مقدار، قابل تأمل است كه بنده به دو قسمت تقسيم مي‌كنم يكي در بخش سياست است كه ارزيابي خود بنده اين است كه مثبت بوده است. البته با تنگناهايي كه راديو ـ تلويزيون دارد. چون رسانه ملي است در اختيار يك شخص يا يك جريان خصوصي نيست و بايد رسالت‌ها و سياست‌هاي نظام را دنبال كند. به هر حال دولت‌ها عوض مي‌شوند و سلايق مختلفي وجود دارد، با توجه به همه‌ي اين‌ها ارزيابي بنده اين است كه راديو‌- تلويزيون در بخش سياسي بعد از جنگ عملكرد نسبتاً قابل قبولي داشته و دارد. ولي در بخش فرهنگ جاي تأمل است. ما مسايل زيادي داريم كه مي‌توانيم به عنوان نقص و ايرادهاي اساسي در اين بخش مطرح كنيم كه قاعدتاً به دليل انتقادهاي زيادي كه از حوزه‌هاي علميه، از جوامع مذهبي و خيلي از مردم مي‌شنويم شايد خيلي احتياج به توضيح نداشته باشد البته بحث راديو ـ تلويزيون‌هاي بيگانه و ضد انقلاب كه از طريق ماهواره بيشتر به داخل ايران مي‌رسد هم بحث مهمي است كه در جاي خود احتياج به يك جلسه‌ و سخنراني مستقل دارد. من يك خاطره‌اي مربوط به خودم كلاً در خصوص رسانه، از جمله راديو ـ تلويزيون و بخصوص، راديو ـ تلويزيون خدمت شما نقل كنم.
بنده در سال 1364 تقاضاي ملاقاتي از حضرت امام داشتم كه از طريق مرحوم حاج احمد آقا (رحمه‌الله عليه) مطرح كردم. به ايشان تلفن كردم و گفتم عرايضي دارم و مي‌خواهم به صورت خصوصي خدمت امام برسم و مطرح كنم. ايشان فرداي آن روز به من تلفن كردند و گفتند كه به عرض امام رساندم،‌ امام فرمودند كه اشكال ندارد، ولي بهتر است كه،‌ چون من صحبت‌هايي با ساير مطبوعات هم دارم، يك جا با روزنامه‌هاي ديگر بيايند با ايشان صحبت كنم. آن وقت هم سه تا روزنامه وجود داشت كه روزنامه‌هاي كثيرالانتشار و اصلي بودند. جمهوري اسلامي، كيهان و اطلاعات. هنوز روزنامه‌هاي ديگر يا نبودند يا به هر حال مطرح نبودند. من گفتم كه، البته هر چه امام بفرمايند ما روي چشم مي‌گذاريم ولي من صحبت خصوصي با امام دارم و مي‌خواهم كه خدمت ايشان به صورت خصوصي برسم. حاج احمد‌ آقا گفتند كه عيبي ندارد در جمع، صحبت‌ها مي‌شود بعد كه صحبت تمام شد آقايان مي‌روند و شما جداگانه صحبت خودتان را مطرح كنيد. گفتم: بسيار خوب. روزش را مشخص كردند، رفتيم. تركيب ما اين افراد بودند. بنده از روزنامه‌ي جمهوري اسلامي، آقاي دعايي از روزنامه‌ي اطلاعات و آقاي خاتمي كه آن وقت سرپرست روزنامه‌ي كيهان بودند. الان درست در ذهن ندارم كه شهيد شاه چراغي هم كه آن وقت از طرف آقاي خاتمي در روزنامه‌ي كيهان كار مي‌كردند و مسئول بودند هم حضور داشتند يا نه؟ به احتمال قوي ايشان هم بودند. ما چند نفر بوديم. بالاخره سه يا حداكثر چهار نفر بوديم. وقتي وارد منزل امام در جماران شديم و در آن حيات خلوت كوچك روي فرش كوچكي نشستيم، جمع‌مان كه جمع شد قبل از اينكه خدمت امام برسيم از هم مي‌پرسيديم، همه هم اين سئوال را داشتيم كه امام با ما چه كار دارند؟ از آقاي خاتمي كه آن وقت وزير ارشاد هم بودند پرسيديم شما خبري داريد، ايشان گفتند نه. هيچ كدام از ماها نمي‌دانستيم. به هر حال خدمت امام رسيديم. بعد از مقدمات و احوال‌پرسي و اين‌ها امام شروع به صحبت كردند و فرمودند كه من شما را خواسته‌ام براي اين كه يك مطلبي را به شما بگويم. مطلب اين است كه چرا شما اين همه عكس من را چاپ مي‌كنيد؟ اين همه آدم در مملكت خدمت و كار مي‌كند. طبيب است، يك كار خوبي مي‌كند معالجه‌ي خوبي مي‌كند. خوب، عكس او را چاپ كنيد. كشاورز يك كار خوبي مي‌كند،‌ توليد مي‌كند، او را تشويق كنيد، خبر او را چاپ كنيد. كارگر است،‌ خوب كار مي‌كند،‌ كارمند است،‌ از اين نمونه‌ها گفتند.
براي ما خيلي جالب بود. حرفي هم نداشتيم كه بزنيم. چون حرف حساب بود و حرف حساب جواب ندارد. گفتيم چشم. البته بعد از آن هم ما مواظب بوديم اگر يك آدمي از اقشار معمولي جامعه كاري كرد مطرحش بكنيم و يك كمي هم هواي اين مطلب را داشته باشيم كه در مورد مطالب امام زياده‌روي هم نكنيم تا از ما گله‌مند نباشند.@#@ خوب،‌ البته نمي‌شد، ‌مطالب ايشان را هم چاپ نكنيم. حرف ايشان هم معلوم بود كه چيست؟ خواستند به ما بگويند كه به هر حال رسم كار رسانه‌اي اين نيست. من شنيده بودم كه آقاي محمد هاشمي كه آن وقت مدير عامل صدا و سيما بود هم با مديران صدا و سيما همان روز خدمت امام رسيده بودند. تلفن زدم از ايشان پرسيدم كه شما كه خدمت امام رسيديد مطلب چطور بود؟ چون احتمال دادم به ايشان هم همين مطلب را گفته باشند. ايشان گفت، امام اصلاً ما را خواستند و اين طور نبود كه ما تقاضاي ملاقات كرده باشيم. گفتند با شما كار دارم. آن جا رفتيم و به ما گفتند كه شما چرا اينقدر مرتب مرا مطرح مي‌كنيد؟ من هر وقت راديو را باز مي‌‌كنم مي‌دانم كه خبر من چندم است،‌ خبر رئيس‌جمهور چندم است خبر شخص ديگر چندم است و دقيقه‌ي دهم خبرتان كه شروع مي‌شود چه چيزي را مي‌خواهيد بگوييد. خوب،‌ چرا اين كار را مي‌كنيد؟ شما خبرها را بر اساس آن محتواي خود خبر تنظيم كنيد. اين قدر مرتب مرا مطرح نكنيد. ايشان مي‌گفت كه من به امام عرض كردم كه آقا،‌ مردم از ما توقع دارند و اگر ما اين كار را نكنيم در نزد مردم زير سؤال مي‌رويم. امام فرمودند كه رابطه‌ي ما با مردم مربوط به قبل از راديو و تلويزيون است،‌ براي حالا نيست. يعني قبل از اين كه حكومتي به دست ما بيايد و راديو - تلويزيون دست ما باشد و قبل از پيروزي انقلاب و آن وقت‌ها، ما با مردم ارتباط داشتيم،‌ مردم با ما ارتباط داشتند، اين روابط في‌ما بين توسط راديو - تلويزيون درست نشده است كه حالا، الان راديو - تلويزيون بخواهد اين را حفظ، بيشتر يا كمترش بكند. اين روش،‌ كه امام به ما و مديران صدا و سيما تعليم دادند مايه‌ي اصلي كار صدا و سيما و قاعدتاً مطبوعات، بايد باشد كه در اين صورت خيلي از مسايل درست مي‌شود.
گاهي وقت‌ها آدم مي‌بيند كه اخبار بر اساس فشار و گِله و توقع و امثال اين‌ها است كه البته تقصير اين بندگان خدا هم نيست كه در راديو ـ تلويزيون هستند اما به هر حال فشارهايي وجود دارد كه بر آن اساس است كه مسايل و مشكلاتي...، عرض كردم راديو ـ تلويزيون دارند. خواستم اين صحبت ما به اين خاطره از
حضرت امام تبرك بشود كه دست‌مايه‌ي بسيار بزرگي هم براي رسانه‌ها است. اين مطالب‌،‌ يعني هر دوي اين فرمايشات امام در جلد نوزده صحيفه‌ي نور چاپ شده است،‌كساني كه مايل هستند مي‌توانند مراجعه كنند.
در مورد فاكس هم من اين يادآوري را بكنم كه چون كاركرد شخصي دارد تابع مقررات خاصي نيست ولذا خيلي هم مطرح نيست البته وسيله‌ي بسيار خوبي است. در مورد سايت‌ها يا پايگاه‌هاي اينترنتي كه به شدت هم فعال و در خدمت جناح‌ها و جنگ قدرت و مشغول اغواگري هم هستند مطلب زياد است كه اتفاقاً مسئولين نظام در سطح بالا مسأله را به شدت دنبال كرده‌اند و يك بخشي از كار را پيش برده‌اند مقرراتي توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب شد اما اين‌ها كه عمل شد بيشتر مربوط به سايت‌هاي ضد اخلاقي است، سايت‌هاي سياسي همچنان فعال‌ و به اغواگري و تفرقه‌افكني ادامه مي‌دهند كه بسيار هم مؤثر و مهم است و اين هم براي خودش عالم جدايي دارد. در مورد خبرگزاري‌ها به اين دليل كه از منابع تغذيه‌اي مطبوعات هستند بنده معتقدم كه حساسيت و اهميت بسيار زيادي دارند و ما بايد خبرگزاري‌ها را هم به خارجي و داخلي تقسيم بكنيم كه متأسفانه از همان زماني كه متولد شدند،‌ خبرگزاري رُيترز، آشوسيتدپرس، فرانس پرس، خبرگزاري تاس، يونايتد‌پرس، كه چهار - پنج خبرگزاري مهم دنياي امروز هستند همه تحت نفوذ صهيونيست ‌ها هستند و خط دهندگي اصلي مطبوعات در دنيا، از جمله مطبوعات كشور ما با آن‌ها است. اگر يك مطبوعه‌اي متوجه مسايل نباشد به شدت توسط خبرگزاري نسبت به آن مطبوعه اغواگري مي‌شود و آن مطبوعه هم دچار مشكلات زيادي مي‌شود كه الان هم اين طور است.
در مورد خبرگزاري، ما قبلاً تنها دو خبرگزاري داشتيم: خبرگزاري جمهوري اسلامي و خبرگزاري صدا و سيما كه واحد مركزي خبر بود ولي الان در همين دو سه سال اخير يا يك كمي بيشتر به پنج خبرگزاري رسيده است: خبرگزاري جمهوري اسلامي، واحد مركزي خبر، خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) كه متعلق به جهاد دانشگاهي است. خبرگزاري فارس، توسط صدا و سيما و خبرگزاري (ايلنا) كه توسط خانه‌ي كارگر و همچنين خبرگزاري مهر كه متعلق به حوزه‌ي هنري سازمان تبليغات اسلامي مي‌باشد. در مورد حساسيت و اهميت خبرگزاري، مواردي را مي‌خواهم بيان كنم كه خيلي‌ مهم است. متأسفانه اكثر خبرگزاري‌هايي كه اشاره كردم در جهتي مشغولي به فعاليت هستند كه همسو با نظام نيست به خصوص خبرگزاري جمهوري اسلامي كه هم با اموال بيت‌المال تأسيس شده و هم ادامه‌ي حيات مي‌دهد ولي در بسياري از موارد در برابر نظام قرار دارد. اسناد اين موارد را اينجا دارم و با سند سخن مي‌گويم. براي اين كه مسأله مقداري قوي‌تر و روشن‌تر بيان شود بايد بگويم خبرگزاري داراي چند خروجي است كه بعضي از آنها مربوط به مطبوعات و بعضي هم تحت عنوان خبر ويژه به مسئولين است. كه به عنوان مثال به دويست، سيصد، پانصد نفر از مسئولين به صورت محرمانه و ويژه خبررساني مي‌كند. من بخش مطبوعات و مسئولين را به طور جداگانه بيان مي‌كنم.
به نظر بنده در بخش مسئولين حساسيت خيلي بيشتر و اهميت كار خيلي بالاتر و اتفاقاً شيطنت هم در آن‌جا خيلي بيشتر است. نمونه‌اي را خدمت شما عرض كنم. علت اين كه حساسيت و اهميت بيشتر است اين است كه بالاخره مسئولين هستند كه تصميم مي‌گيرند چه بكنند. مثل كار امروز كه بالاخره تصميم گرفتند اسم خيابان شهيد خالد استانبولي را عوض كنند. حالا اگر رسيديم در اين باره هم نيز توضيح مي‌دهم. بعضي چيزها را فقط به طور خلاصه اشاره مي‌كنم. تصميم‌سازي‌ها توسط اين خروجي است. يعني آن چيزهايي كه براي مسئولين فرستاده مي‌شود. سال گذشته يك مطلبي روي خروجي خبرگزاري جمهوري اسلامي، محرمانه تحت اين عنوان براي مسئولين رفت: دانش‌آموزان يكي از مدارش شاهد شيراز از دادن شعار مرگ‌ بر آمريكا امتناع كردند. دانش آموزان يكي از مدارس شاهد شيراز؛ نه يك مدرسه‌ي معمولي. شاهد يعني بچه‌هاي شهدا.
اين تيتر خبر است خبر را هم مفصل نقل كرده‌ است. بعضي‌ها از جمله خود بنياد شهيد حساس شدند كه قضيه چه بوده است. از بنياد شهيد شيراز توضيح خواست،‌ بنياد شهيد دنبال كرد، با نماينده‌ي خبرگزاري در شيراز صحبت كرد. بعد متوجه شدند كه ماجرا از بيخ دروغ بوده است. لذا بنياد شهيد، نامه‌اي نوشته است كه الان بنده تصوير اين نامه را در اين جا دارم و در چند بند، مطالب را توضيح داده و گفته است كه اصل قضيه دروغ است و چند مورد از دروغ‌هايش هم: اولاً در حالي كه خبر را از خانم فاطمه شيرازي، به عنوان مدير مدرسه نقل كرده بودند. در حالي كه اصلاً مدرسه‌ي شاهد در آن‌جا مديري به نام فاطمه‌ شيرازي ندارد. ثانياً ايشان در تحليل اين كه مسايل سياسي بايد براي نسل جديد به طور مستدل تبيين شود تا آنها بر اساس باور خود،‌ شعارهاي انقلاب از جمله شعار مرگ بر آمريكا را حفظ كنند، صحبت كرده است. يكي از مدارس شيراز كه برخي از بستگان آن‌ها در آمريكا زندگي‌ مي‌كنند را مثال زده و گفته است بعضي از بچه‌ها در آن مدرسه‌ي شيراز كه بستگان‌شان در آمريكا زندگي مي‌كنند، به خاطر تعلق خاطري كه به آمريكا از نظر اين ارتباط دارند آن جا شعار مرگ بر آمريكا را نداده‌اند؛ يعني چند بچه‌ي ديگر كه اصلاً به مدرسه‌ي شاهد هم هيچ ارتباطي ندارد و مدرسه‌ي شاهد بودنش هم كذب محض است.
خوب، نكته‌ي خيلي مهم اين كه از مسئول كل بنياد شهيد، هم آن زمان و هم همين اخير، چون مي‌خواستم اين را اين‌جا مطرح كنم پرسيدم و اين اسناد را هم از ايشان گرفتم،‌ چون مي‌دانستم همچون اتفاقي افتاده است، پرسيدم حالا بالاخره تكذيب شما روي همين خروجي محرمانه آمد يا نه؟ گفتند: نه. يعني حتي حاضر نشدند كه اين تكذيب را هم مطرح كنند. مورد ديگر،‌ يك نظرسنجي تحت عنوان نگاهي به نتايج نظرسنجي درباره‌ي روابط دختر و پسر در گناباد، گفته است كه از نظر پسران، داشتن ارتباط با جنس مخالف نوعي توفيق و قدرت و از نظر دختران نوعي جذابيت محسوب مي‌شود.
اين نظرسنجي اخيراً توسط جهاد دانشگاهي گناباد انجام شده است كه در آن ابعاد مختلف روابط ميان دختر و پسر مورد بررسي قرار گرفته و بعد هم مفصل اين را توضيح داده است. و اگر در مقابل و كنار اين برجستگي‌هاي ارزشي كشور را، در مورد اين كه خيلي‌ جاها و مجامع و خيلي دختر و پسر هم داريم كه نسبت به اين مسايل خيلي مواظبت و تدين دارند و اين‌ها هم در كنارش باشد كه مسئولين هر دو را ببينند، از نظر بنده ايرادي نيست؛ البته خود اين هم به احتمال زياد بسياري از مواردش اغراق‌آميز است.
مورد ديگر، نتايج يك نظرسنجي، اينكه هفتاد درصد از اصفهاني‌ها حساسيت خود را به انقلاب از دست داده‌اند. در پاسخ به اين سؤال، سي و پنج درصد افراد داشتن آب و نان مجاني را انگيزه‌ي وقوع انقلاب دانسته‌اند. خوب،‌ كساني كه در جريان انقلاب اسلامي بودند،‌‌ مي‌دانند كه اصلاً انقلاب اسلامي به آب و نان هيچ ربطي نداشت؛ انگيزه‌ها، انگيزه‌هاي ارزشي و ديني بود.@#@ اين تحقيق مي‌افزايد چهل و پنج درصد افراد معتقدند تحقيقات پنهاني كشورهاي آمريكا و انگليس و اراده‌ي آنها باعث بروز انقلاب اسلامي شده است و بيست درصد پاسخ دهندگان ضعف شاه و دولت او را عامل اصلي بيان كرده‌اند. در حالي كه تبليغات پنهاني و گفتگوي پنهاني با آمريكا و خواست آمريكا وقتي به عنوان انگيزه‌ي انقلاب مطرح مي‌شود، يعني اين كه از امام خميني بگيريد تا همه‌ي رهبران انقلاب كه الان هم خيلي‌هايشان هستند و آن‌هايي كه به شهادت رسيده‌اند يا از دنيا رفته‌اند؛ اين انسان‌هاي شريف، اين‌ها با آمريكا براي اين‌كه انقلاب اسلامي در ايران پيروزي شده و شاه كنار برود،‌ قدرت دست‌ اين‌ها بيايد،‌ دست به يكي شده‌اند. توسط خبرگزاري‌اي كه از بيت‌المال تغذيه‌ مي‌شود تكذيب و توضيح مطلبي، موارد هم زياد، و در اين بخش مطالب زيادي آمده است. منتها به دليل رعايت اختصار بنده اين‌ها را مطرح نمي‌كنم. در همين روزهاي اخير، يك نظرسنجي در مورد انتخابات به خروجي مطبوعاتش داده است. شما مي‌دانيد كه رهبر معظم انقلاب در طول اين يكي دو ماه اخير چند بار در فرمايشات‌شان در تشويق مردم براي شركت در انتخابات مطالبي فرمودند و گفتند كه مردم مثل گذشته باشكوه در انقلاب شركت مي‌كنند. اين براي همه‌ي رسانه‌ها خط‌دهي است؛ يعني رسانه‌ها بايد همين خط را دنبال كنند و مردم را به شركت در انتخابات تشويق كنند. اين خبرگزاري درست نقطه‌ي مقابلش را عمل كرده و به عنوان يك نظرسنجي گفته است كه بيش از چهل و سه درصد مردم تهران در انتخابات مجلس شركت مي‌كنند. حالا تعبيرِ، «بيش» هم مي‌اورد. براي اين كه يك وقتي مثلاً خيلي اعتراض و ايراد پررنگ نباشد ولي زير پنجاه درصد، فقط چهل و سه درصد مردم شركت مي‌كنند و اين حرفهايي كه رهبر و ديگران مي‌گويند، اين‌ها خوب، براي خودشان گفته‌اند پس لزومي ندارد كه ما هم دنبال كنيم! اين وقتي در روزنامه منتشر شود،‌ معنايش اين است كه خبرگزاري مي‌خواهد به مردم القاء كند كه استقبالي از انتخابات نيست لزومي هم ندارد شما شركت بكنيد، بخصوص با اين مطلب كه يك فرازش اين است كه 7/70 از اين گروه از افراد نمونه،‌ گفته‌اند اگر شوراي نگهبان صلاحيت تعداد زيادي از نامزدها را رد كند،‌ در انتخابات شركت نمي‌كنند يعني اين كه ته آن كمتر از حدود سي درصد، بيست و خرده‌اي درصد مي‌مانَد براي اين كه هفتاد و خرده‌اي درصد اصلاً در انتخابات شركت نمي‌كنند. چون كه قرار است شوراي نگهبان عده‌ي زيادي را رد كند. خوب،‌اين روزها هم لابد باخبر شديد كه عده‌ي زيادي از افراد مثلاً معتاد و ترياكي، آمدند كانديد شدند. در استان گلستان تا ديروز 6 ترياكي با آزمايش مشخص شد كه ثبت‌نام كرده‌اند كه آزمايش پنج تا از آن‌ها را مشخص كرد، يكي ديگر را خواستند آزمايش كنند، گفت آزمايش نكنيد،‌ من معتاد هستم؛ پول آن آزمايش را به من بدهيد مي‌روم،‌ ديگر كاري هم به شما ندارم. انصراف مي‌دهم. خوب، حالا شوراي نگهبان بايد در مورد اين‌ها تصميم بگيرد. هيأت‌هاي نظارت بايد در مورد اينها تصميم بگيرند. به طور طبيعي اين‌ها را رد مي‌كنند. بعد هم در بوق مي‌كنند، رد صلاحيت گسترده توسط هيأت‌هاي نظارت‌ شوراي نگهبان.
به كمك اين نظرسنجي و القايي كه در جامعه از طريق مطبوعات مي‌كنند، مي‌خواهند به مردم بگويند: مردم بر خلاف آن چه رهبري گفتند، بر خلاف آنچه كه مصلحت اين مملكت است؛ براي اين كه وقتي مردم زياد شركت كنند اين تودَهَني براي دشمن است، دشمن احساس مي‌كند كه انقلاب در اين مملكت عقبه دارد و نبايد با اين انقلاب در افتد بر خلاف مصالح اين كشور و انقلاب و نظام، خبرگزاري‌اي كه از بودجه‌ي بيت‌المال و خود نظام‌ تغذيه مي‌شود چنين مطالبي را القا مي‌كند. خوب، شما مي‌دانيد كه در مورد آمدن اين هيأت آمريكايي، كه آمريكا پيشنهاد داد كه البته رَد شد تلاش‌هاي زيادي توسط بعضي روزنامه‌ها و از جمله خبرگزاري با مصاحبه‌هاي زياد سعي‌ كرد كه اين كار را خوب جلوه دهد. در صورت امكان طوري شود كه بالاخره اين هيأت بيايد، براي اين كه به قول خودشان گفته‌اند كه از اين زلزله‌ي بَم يك زلزله‌ي سياسي هم به وجود بياوريد تا اين مسأله‌اي كه سال‌هاست، دنبال آن هستيم حل كنيم؛ يعني ارتباط با آمريكا؛ همراه با امتيازدهي در همه‌ي موارد. در مورد آن خانمي كه مجامع بين‌المللي با اهداف مشخص به او جايزه‌ي صلح نوبل دادند، خبرگزاري بيشترين تلاش را براي ترويج او كرد و حتي در خودِ خبرگزاري مصاحبه تنظيم كرد و خبرنگاران داخلي و خارجي را دعوت كرد كه با او مصاحبه كند و تلكس‌هاي مفصلي از مصاحبه‌ي او منتشر كرد و تمام حركات و حتي سرفه‌هاي او را هم روي تلكس مي‌توانيد ببينيد. اعم از تلكس‌هايي كه مربوط به خروجي مطبوعات است يا خروجي‌هاي محرمانه و مربوط به مسئولين.
در مقابل اگر رهبري يك مطلبي بگويند كه براي مسايل استراتژيك نظام اهميت دارد و بايد دنبال شود و در جامعه جا بيفتد و براي اين كه از نظام حمايت شود، يا اصولاً هيچ كاري صورت نمي‌گيرد،‌ يا از همين قبيل كه از تلكس‌ الان براي شما خواندم، در مقابلش عمل مي‌شود و با توجه به اين كه خبرگزاري‌ها متعلق به نظام هستند نه دولت، يا يك جناح،‌ بايد به طور طبيعي نظام را تقويت كنند و در حالي كه كاملاً برعكس عمل مي‌شود. به مطبوعات مي‌رسيم كه بسيار هم بحث‌انگيز و مهم است. روزنامه‌ها در دوران مشروطيت بسيار منفي عمل كردند و آن ابزاري كه مرحوم شيخ فضل‌الله نوري را خانه‌نشين كرد و بعد هم افكار عمومي را طوري ترتيب داد كه آماده شدند تا شيخ فضل‌الله را روي دار ببيند و زير چوبه‌ي دار يك مشت، حتي افراد متدين با كلاه نَمَدي و تسبيح صد دانه، كف زده، خوشحالي كنند، به يكديگر تبريك بگويند و نُقل و نبات تقسيم كنند، مطبوعات آن روز بود. درست مثل بعضي از مطبوعات امروز كه همه‌ي مطالب را وارونه جلوه مي‌دهند و افكار عمومي را منحرف مي‌كنند براي اين كه اهداف خودشان را دنبال كنند. از اين‌رو نتيجه اين شد كه مشروطه سر از استبداد درآورد.
در دوران استبداد هم كار كرد، مطبوعات بسيار منفي بود. البته در فاصله‌ي بين مشروطه تا انقلاب اسلامي، گاهي اوقات بُحران‌ قدرتي پيش آمد كه مطبوعات جاني گرفتند و آزادي‌هايي داشتند، البته معمولاً هم در آن دوره‌ها هرج و مرج بود. در آستانه‌ي پيروزي انقلاب اسلامي، مطبوعات يك علامت مثبتي از خود نشان دادند، در عين حال، خيلي از آن‌ها توسط ساواك توبيخ شدند، اما كارهاي خوبي هم داشتند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به دو بخش مهم اول تقسيم مي‌شود و بعد بخش سوم كه يك بخش تا زمان دفاع مقدس است كه تا اين زمان واقعاً در مطبوعات هرج و مرج بود و مطبوعات ايران در ماهها و سال‌هال اول انقلاب در دست گروهك‌ها بود و يك بار به ياد داشته باشيد به دستور امام در زمان دولت آقاي مهندس موسوي، توسط دادستاني تهران، آقاي شهيد لاهجوردي (رضوان‌الله تعالي عليه) كه خدمات زيادي كرده است چهل و چند نشريه به جُرم نفاق فكني، اغواگري و چون پايگاه دشمن بودند تعطيل شدند.
دوره‌ي بعدي، دوره‌ي دفاع مقدس است كه خوشبختانه، عملكرد خوبي داشت. البته مطبوعات هرزه يا هرج و مرج طلب، هم در آن دوران تعطيل بودند. مطبوعاتي كه حضور داشتند كار اساسي و خوبي كردند و واقعاً يك پايه‌ي دفاع مقدس بودند. قسمت سوم مطبوعات بعد از جنگ است كه ما الان روي اين موضوع بايد مقدار بيشتري تأمل كنيم. بعد از جنگ هم خودش تقسيماتي دارد كه يك دوره‌ از آن، تا سال 76 است؛ يكي هم از سال 76 به بعد. تا سال 76 بعضي مطبوعات، ارگاني بودند. يعني ارگان يك گروه، جريان و يك حِزب و بعضي از آنها هم مطبوعات آزاد بودند. مطبوعات گروهي و ارگاني، معمولاً منفي عمل مي‌كردند و دنبال اهداف ارگاني خود بودند و مربوط به احزاب و امثال آن بودند. مطبوعات آزاد براي نظام خوب عمل كردند. مطبوعات دولتي هم بخش ديگري از مطبوعات تا سال 76 بودند كه يكي دو تا روزنامه‌ي دولتي هم در آن دوران داشتيم كه الان هم هستند و عملكردشان تا سال 76 در مجموع مثبت بود.
با تحولاتي كه از سال 76 به بعد پيش آمد، مطبوعات در واقع به دو قسمت ارزشي و غير‌ارزشي يا حتي ضد‌ارزشي تقسيم مي‌شوند كه كاركرد مطبوعات ارزشي مثبت است. مي‌دانيد كه مطبوعات ارزشي در دوران دفاع مقدس، آن طور كه الان محاسبه شده است و هفته‌ي آينده هم قرار است كه كنگره‌اي براي خبرنگاران شهيد برگزار شود، دويست و چهل و دو نفر شهيد، شصت جانباز و دوازده اسير. اما خدماتي كه چه در دوران دفاع مقدس، چه بعد از دفاع مقدس كردند، به خصوص از نظر فرهنگي و سياسي، خدمات بسيار بزرگي است كه اين جا دردصدد بيان آنها نيستم.
مطبوعات ضد ارزشي را بايد بيشتر مورد توجه قرار دهيم كه من اهداف آنها را بيان مي‌كنم. يكي از اهدافشان كه تصريح كرده‌اند اصلاً خاتمه دادن به انقلاب است. كلمه يا عنوان خَتم انقلاب را اصلاً بعضي از اين روزنامه‌ها در نوشته‌ها و مقالات‌شان تصريح كرده‌اند. هدف ديگرشان اِباهي گري است؛ يعني كاري كنند كه حاكميت احكام، حاكميت شرع، حاكميت اصول و مباني، كلاً منتفي بشود و هر كسي هر كاري دلش خواست انجام دهد. منظورشان هم از آزادي مطبوعات اين است.@#@
ادغام شدن در جامعه جهاني؛ يعني در واقع ادغام كردن ايران در جامعه‌ي جهاني با همه‌ي خصوصياتي كه جامعه‌ي جهاني دارد، در واقع ايران را از چارچوب نظام جمهوري اسلامي خارج كردن و در آن وادي سكولار بُردن؛ اين هم يكي ديگر از اهدافشان است. تحكيم استبداد نيز بر خلاف ظاهر و ادعاي خيلي زيباي‌شان، قابل اثبات است. به بعضي از نشرياتي كه در قم توسط دفتر تبليغات گاهي بررسي‌هايي منتشر مي‌شود مراجعه كنيد. شبهه‌افكني‌هاي اين مطبوعات، آن جا هم قابل اثبات است كه در صدد تحكيم استبداد هستند. البته با رنگ و لعاب آزادي‌خواهي. اگر جنابعالي كه مثلاً آنها قبولتان ندارند حرفي بزنيد كه نهايت آزادگي و آزادي‌خواهي در آن باشد با رنگ و لعاب استبداد اين را مطرح مي‌كنند. مثل كاري كه روزنامه‌هاي زمان مشروطيت عليه شيخ فضل‌الله نوري مي‌كردند. ايشان مي‌گفت مشروطه مشروعه‌، مي‌گفتند، استبداد مي‌خواهد. مشروطه‌ نمي‌خواهد. آن مشروعه‌اش را نمي‌گفتند. مي‌گفتند مشروطه نمي‌خواهد،‌ نفي كرده است. او مي‌گفت اين مشروطه را نمي‌خواهيم دنبالش هم مي‌گفت كه چه مي‌خواهيم، كه آن هم مشروطه است اما آنها، او را مستبد معرفي مي‌كردند؛ براي اين كه مقدمات حذف او را فراهم كنند كه كردند. الان هم عين اين كار را انجام مي‌دهند. در يك قالب‌هاي خيلي زيبا استبداد را با رنگ و لعاب پرورش و رشد داده و جا مي‌اندازند، اما از آن طرف با بهترين سخن‌هاي آزادي‌خواهانه مخالفت مي‌كنند حتي انگ استبداد هم به آن مي‌زنند. مي‌دانيد كه استبداد اگر تحكيم شود سر از استعمار درمي‌آورد. چرا؟ براي اين كه استبداد و افراد مستبد دلشان مي‌خواهد قدرتشان حفظ شود. براي اين كه بمانند بايد با مخالفين بجنگند، براي اين كه بر مخالفين پيروز شوند بايد حامي داشته باشند، حامي‌شان هم معمولاً بايد خارجي باشد و لذا وابسته مي‌شوند. استعمار هم از اين جا نفوذ مي‌كند و وارد مي‌شود و يكي از كارها و اهداف اين روزنامه‌ها اين است. باز كردن راه نفوذ خارجي هم همين است. نمونه‌اش همين مسأله‌ي انرژي اتمي است. حالا اگر هم قرار است كه نظام تصميم بگيرد كه درباره انرژي اتمي اين طوري كه حالا عمل شده است عمل بكند، كه البته بنده معتقدم اين اشتباه بوده است. شما چرا براي آمريكا خوش‌رقصي مي‌كنيد يا چرا تشويق مي‌كنيد كه همين كار را بكن؟! لااقل طوري حرف بزنيد كه مسئولين نظام بتوانند دو امتياز هم بگيرند و اين كار را بكنند. چرا يك كاري مي‌كنيد كه امتياز بدهند؟ همين آقاي دبير شوراي امنيت ملي به خود بنده گفت؛ كه ما با سفراي همين سه كشور خارجي كه وزرايشان آمدند اظهار داشتيم كه بله اين وزرا اين جا آمدند ما راجع به اين مسأله بحث مي‌كنيم و شرايطي داريم بايد آن شرط‌ها عمل شود تا ما حاضر شويم كه مثلاً يك چيزي را امضا كنيم و يك كاري را انجام دهيم. وي ادامه داد: سفرا يك پوزخندي به ما زدند و گفتند: عجب. شما كجاي كاريد؟ معلوم است كه از مملكت خودتان خبر نداريد. گفتم چطور؟ گفتند: مجلس شما طرح دو فوريت آماده كرده كه تصويب بكند و دولت را وادار و مكلف به پذيرش اين پروتكل بكند. شما اينجا نشسته‌ايد و مي‌گوييد كه ما اين شرايط را داريم؟! كدام شرايط؟
ببينيد، چه قدر بد است كه ما از داخل فشارهايي داشته باشيم. حالا يا توسط نمايندگان يا همان حرف نمايندگان توسط بعضي از مطبوعات كه سفراء خارجي محرمانه‌ترين مطالب را مطلع باشند و بيايند به يك مسئول بلند پايه‌ي امنيت ملي كشور با پوزخند اين مطلب را بگويند و به رُخ بكشند. اين محصول كار اين نوع مطبوعات است كه واقعاً‌ بزرگترين ضربه ‌ها و خيانت‌ها است. همين حالا بحث آمريكا دوباره در همين زلزله هم مطرح شد، اشاره كردم كه زلزله‌ي سياسي را مطرح كرده‌اند. اگر قرار باشد كه ما با آمريكا رابطه برقرار كنيم بايد آمريكا اين دَه شرط را رعايت بكند تا ما بفهميم كه آمريكا آدم شده است. همانطور كه امام فرمودند: آمريكا تا آدم نشود با او رابطه برقرار نمي‌كنيم. هر وقت آدم شد آن وقت بسيار خوب رابطه برقرار مي‌كنيم. ما با هيچ كشوري غير از اسرائيل كه اصلاً نامشروع است اين طور نيست كه براي ابد رابطه نداشته باشيم اما شرط و شروطي داريم. خوب،‌ آمريكا به ما مي‌گويد: شما از فلسطيني‌ها حمايت نكنيد. اين يكي از شرط‌هاي آمريكا براي ارتباط با ما است. چرا ما دست پيش را نگيريم. چرا ما نگوييم تو از رژيم صهيونيستي غاصب و نامشروع و تروريست حمايت نكن تا ما حاضر بشويم با تو رابطه برقرار كنيم. چرا هميشه ما دست زير بگيريم؟ حتي اگر دل ما براي رابطه با آمريكا لك هم زده باشد منافع ملي كشور ايجاب مي‌كند اين را نگوييم، بلكه مرتب طلبكارانه حرف بزنيم تا اگر هم قرار است كه رابطه برقرار شود امتياز بگيريم، در حالي كه كاركرد اين روزنامه‌ها اين طور نيست،‌ درست برعكس است. و اگر امروز شوراي اسلامي شهر تهران، متأسفانه برخلاف انتظاري كه از اين شورا بود، پذيرفته است كه اسم خيابان شهيد خالد اسلامبولي را به انتفاضه تغيير بدهد،‌ يعني بپذيرد كه اسم خالد اسلامبولي از اين خيابان حذف شود،‌ يكي از دلايلش فشارهايي است كه مطبوعات آوردند. البته مطبوعات ارزشي هم خيلي مقاومت كردند و خيلي توانستند به عقب بيندازند.
بنده بعد از تسليت زلزله به شما، امروز به خاطر اين تصميم واقعاً شرم‌آوري كه گرفته شد، تسليت عرض مي‌كنم. البته توجيه كردند، گفتند كه حالا ما اسم خوبي روي آن مي‌گذاريم. اسم انتفاضه را روي آن مي‌گذاريم. گاهي وقت‌ها هم صحبت اين را مي‌كردند كه شهيد محمد الدوري را بگذاريم كه حرف ما اين بود كه مگر در تهران خيابان كم داريم. اسم يك خيابان را انتفاضه و اسم اين خيابان را هم محمد الدوري بگذاريد، اين خيابان هم اسمش سرجايش باشد. گفتند خير؛ در مقابل، مصري‌ها هم خوب يك كاري كرده‌اند. چه كار كردند؟ آن‌جا اسم پهلوي را برداشتند و اسم مصدق را گذاشتند. ببينيد،‌ خيلي مضحك است. اولاً مصدق هم مثل پهلوي چه فرقي مي‌كند. ثانياً شما همين اندازه كه اسم پهلوي را در كنار شهيد خالد اسلامبولي بگذاريد، اين را عِدل او قرار بدهيد اصلاً اهانت به شهادت، اهانت به اين ارزش، اهانت به شهيد خالد اسلامبولي است. خودِ اين جسارت است. من نمي‌دانم ما جواب مادر شهيد اسلامبولي را كه هنوز زنده است و ايران هم آمده بود چه مي‌خواهيم بدهيم؟ جواب مجاهدان راه خدا در سراسر جهان عرب و فلسطين و كشورهاي اسلامي و مصر را چه مي‌خواهيم بدهيم؟ جواب شيخ عمر عبدالرحمن را كه به جُرم حمايت از همين شهيد خالد اسلامبولي الان در آمريكا سالهاست كه در زندان است با اين نوع كارهايي كه مي‌كنيم چه مي‌خواهيم بدهيم؟
روزنامه‌ها و مطبوعاتي از اين قبيل، دنبال اين مسايل هستند. آن نماينده‌ي حماس در تهران،‌گاهي وقت‌ها پيش ما مي‌آيند،‌حالا به حساب خودشان براي تشكر مي‌آيند. ولي براي ما هم ديدن آن‌ها غنيمت است كه يك مقداري بپرسيم چه خبر؟ در يكي از اين ديدارها به من گفت كه فلاني من هيچ تصور نمي‌كردم كه در جمهوري اسلامي ايران روزنامه‌هايي پيدا شوند كه به طرفداري از اسرائيل با آرمان فلسطين مخالفت كنند. خوب ديديد ديگر، در خيلي از اين روزنامه‌ها اين مسايل هست. ما چرا از فلسطيني‌ها داغ‌تر هستيم! چرا عرفات وقتي پذيرفته است،‌چرا ما نمي‌پذيريم؟! حرفهايي از اين قبيل كه نيازي نيست بنده درباره‌اش توضيح دهم،‌ چون مبنا دست شما است. اين‌ها اصلاً به هيچ وجه با مباني اسلامي و حتي با قانون اساسي ما هم جور در نمي‌آيد. در قانون اساسي‌ نظام جمهوري اسلامي دو اصل داريم؛ يكي اينكه از همه‌ي مسلمان‌ها بايد حمايت كنيم. يكي هم از همه‌ي مستضعفين جهان؛ هر دو را داريم. حتي با قانون اساسي ما منطبق نيست. با «مَن أصبَحَ ولم يَهْتَمّ بأمور المسلمين فليس بِمسلم» هر كسي وارد صبح شود و به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد مسلمان نيست. و بقيه‌ي قضايا كه جاي خود دارد. و بنده اين‌ها را از عدم استقلال روزنامه‌ها مي‌دانم. مطبوعات مستقل، هرگز اين اهداف را دنبال نمي‌كنند. راه‌حل‌ها را هم يكي در ضابطه‌مند شدن مطبوعات مي‌دانم كه البته با هوچي‌گري نمي‌گذارند كه دستگاه قضايي هم كار خودش را در اين زمينه بكند. ديگري، انسجام حاكميت است كه الان عدم انسجام خيلي ضربه مي‌زند. در نهايت آگاهي بخشي به مردم از راه‌هاي مختلف كه درباره‌ي كاركرد مطبوعات ضد ارزشي و قطع حمايت‌ها از مطبوعات ضد ارزشي و حمايت از مطبوعات ارزشي كه خيلي هم مظلوم هستند بايد مورد توجه قرار گيرد.
/ 1