بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كاركرد مشاوره در بالندگي انسان بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ «قال الله تبارك و تعالي: «و اللهُ أخرجَكُمْ مِنْ بُطونِ اُمّهاتِكم لا تعلمونَ شيئاً و جعلَ لكم السّمع والابصارَ والافئدَة لعَلكُم تشكرون» بحث مشاوره نوعي اجتهاد و تلاش در رابطه با راهيابي به كمال، سعادت و يافتن مسير بهتر و بهينه است. در سخنان حضرات معصومين ـ عليهمالسلام ـ دو گونه روايت مطرح شده است: يك سري از روايات استبداد رأي، خودانديشي و تكيه به فكر فردي و ديگري هم تعامل و تفاهم و همانديشي را مطرح كرده است. روايات گروه اول معمولاً بيانگر توبيخ است. براي مثال در برخي از روايات آمده است: «مَنْ إستبَدَّ بِرَأيِهِ هَلَك» كسي كه استبداد رأي و فكر داشته باشد و از انديشههاي ديگران بهره نجويد، هلاك ميشود؛ چرا كه انسان در فرآيندهاي علوم نميتواند آن توانايي و آگاهي همه جانبه را به دست آورد، بنابراين بايد از انسانهاي مختلف و افراد حازق و توانا بهرهمند شود تا بتواند در مقطع و عرصهي خاصّ علمي سود برده و مسير درست را برگزيند. همچنين در رواياتي از ائمّهي اطهار به اين مضمون آمده است كه اگر قرار باشد، خود انسان به همه چيز دست پيدا كند، محال است. در هر عرصهاي، اعم از مسايل مادي، معنوي، فكري، روحي، رواني، اجتماعي در همهي امور آگاه و عالم شود بلكه بايد از آگاهيهاي ديگران بهره جويد. به هر روي بحث مشاوره يك امر جديدي نيست، گرچه امروز در زير مجموعههاي مسايل روان شناسي رشتهي تخصصي مشاوره مطرح است ولي در فرهنگ و ادبيّات ديرينهي ما پيشينهي بسيار زيادي داشته به طوري كه در آيات و روايات درباره مشاوره مسائل فراواني يافت ميشود. نميخواهم در اصل اهميّت مشاوره صحبت كنم، چون خود عزيزان به طور نسبي و برخي به نحو جامع آگاهي دارند. من ميخواهم بيشتر به كاركرد مشاوره بپردازم؛ مثلاً اگر انسان بخواهد يك سردرد ساده را خود درماني كند؛ امروز تا چهل نوع سردرد و عامل براي آن مطرح كردهاند. عامل بعضي از آنها حساسيّت و آلرژيك و بعضي ديگر كمبود ويتامين و نوعي از سردردها برگرفته از عفونت. سبب بعضي از سردردها استرسها و مشكلات عصبي است. اگر كسي واقعاًَ نداند اين سردرد از كدام مقوله است و خود درماني كند، نه تنها به نتيجهاي نخواهد رسيد بلكه آسيبهاي غير قابل جبراني خواهد ديد. براي مثال انسان به دكتري مراجعه ميكند، خودش يا فرزندش تب يا سردرد دارد. ميبينيد كه دكتر چند نوع دارو داده است. چون نتوانسته است علّت سردرد را تشخيص بدهد، بدين روي هم داروهاي آنتي بيوتيك ميدهد، كه شايد علت بيماري عفونت باشد؛ هم داروهاي آلرژيك و آنتي هيستامين ميدهد، چرا كه شايد حساسيّت باشد. همينطور داروهاي مولتي ويتامين و بكمپلكس به گمان آنكه كمبود ويتامين، هم داروهاي آرام بخش به گمان اينكه اين سردرد به خاطر ناراحتي عصبي باشد، ميدهد، ولي يك دكتر حازق وقتي آن نمايهها و مرز سردرد را تشخيص ميدهد يك دارو بيشتر نميدهد. يكي از پزشكها ميگفت: يكي از مصيبتهاي ما اين است كه اگر ما كم دارو بدهيم، مراجعه كننده ميگويد معلوم است كه اين چيزي نميفهمد، من نزد فلاني رفتم، كلّي به من دارو داد. ولي امروز ميگويند، داروي زياد نه تنها نتيجه ندارد بلكه ضرر هم دارد، حتّي اگر ما تشخيص بدهيم كه اين مشكل يك مشكل عصبي يا عفوني است باز ميبينيد، گاهي قرص، گاهي شربت گاهي كپسول و گاهي آمپول ميدهد. گاهي شش ساعتي، گاهي هشت ده و يا دوازده ساعتي، گاهي يك و گاهي چند دارو ميدهد. نوع و شيوه مصرف دارو فرق ميكند! زيرا آن فردي كه ميفهمد اگر اين عفونت در كليّه باشد شربت نتيجه ندارد. اگر در معده باشد آمپول بيفايده است. اگر اين را شش ساعتي بخورد فايده ندارد. در يك مسألهي جسمي كه خيلي از ماها اطلاعات عمومي داريم. ميگويند، اگر ميخواهيد عمل جرّاحي بكنيد، به يك دكتر بسنده نكنيد. مثل اين كه شما وقتي ميخواهيد اجتهاد كنيد، به نظر يك فقيه بسنده نميكنيد نظر فقها را ميبينيد، از مجموعهي آراء فقهاء نظري كه از ديدگاه خودتان بهتر است انتخاب ميكنيد. اين خودش يك نوع مشورت است گاهي مشورت مكتوب است و گاهي منطوق. شما ميگوييد، او هم ميگويد. او نظرش را ميگويد، شما هم نظرتان را ميگوييد و بعد ميبينيد كه دارو و راه كار صحيح تأمين ميشود. در مسايل روحي افسردگيها، يكي از چيزهايي است كه در جامعهي ما به دلايل مختلف مقداري رو به افزايش است. نشانههاي افسردگي هم بحث جدايي دارد. عامل افسردگي چيست؟ ما يك سيستمي در بدنمان به نام غُدَد داريم. اينها خيلي مهمّ و سرنوشت سازند. اگر ترشحّات و آنزيمهايي كه از اين غُدَد به وجود ميآيد يك مقدار نوسان داشته باشد آدم بيحال و پرخواب ميشود، اشتها و تمركز ندارد، علاقهاش كم ميشود. چه ارتباطي بين اين غدد و مغز، غدد و گوارش و غدد و نشاط وجود دارد؟ اينها يك چيز ثابت شدهاي است كه مثلاً غدّهي تيروئيد حدود چهل نوع كارآيي در بدن آدم دارد، يعني در فرآيند چهلگانه نقش ايفا ميكند. اگر غدّهي تيروئيد مقداري كم پويا شود و فعاليتش را از دست بدهد، باعث اختلال در كار بدن ميشود. مراجعه كنندهاي ميگويد كه من اصلاً حال مطالعه و تحقيق و كلاس و فعاليّت را ندارم. فكر ميكنم من براي اين كار ساخته نشدهام، بايد رها كنم و بروم. بعد از برّرسي و آزمايش معلوم شده است كه اين اشكال از غدّهي تيروييد است. حالا، اين فرد بيايد بگويد، دينم، ايمانم، عقلم، انگيزهام...، نه اصلاً حرف اين حرفها نيست. يك ارتباط تنگاتنگي بين عناصر فيزيكي و متافيزيكي در بدن وجود دارد كه اگر ما اين ارتباط را تشخيص ندهيم، گاهي ممكن است از ناكجا آباد سر در آوريم. اين را چه كسي بايد تشخيص بدهد. كه اگر خوابم زياد است آيا به خاطر مشكل گوارش است يا به خاطر كارهاي فيزيكي زياد و يا به خاطر افكار و اغتشاشات فكري در روز؟ بعد ميبينيد كه آقا اين مشكل را دارد، هر شب يك ليوان، دو ليوان، كمتر، بيشتر چيزهايي ضدّ خواب مثل قهوه، كاكائو، چاي پر رنگ و غيره ميخورد و بدتر ميشود. اين درست است كه الآن نميخوابد امّا در دراز مدّت يك جاي ديگرش را خراب ميكند يا خوابش نميبرد. خيليها مبتلا به بدخوابي و بيخوابي و كمخوابياند. و مرتب قرصها و داروهاي خوابآور مصرف ميكنند. اين هيچ نتيجهاي ندارد گرچه به طور مقطعي خوابش ميبرد، امّا اگر ريشهيابي نشود قطعاً در دراز مدّت آثار سوء خواهد داشت. اصلاً قرصهاي اعصاب در دراز مدت مشكلات داخلي ايجاد ميكند. بسياري از عفونتها و زخم و ورم معدهها برگرفته از داروهاي عصبي است. در عين حال، انسان ممكن است در يك مقطعي ناچار به مصرف قرص اعصاب باشد. براي مثال اگر كسي تصادف كرده و يك پايش شكست غير از استفاده از عصا چارهاي ندارد و بايد ابتداءاً پايش را گچ بگيرد، زيرا اگر گچ نگيرد و با عصا راه نرود پايش هرگز خوب نميشود. گاهي انسان در يك شرايط خاصّي قرار ميگيرد كه نياز به اين قرصهاي آرام بخش دارد امّا نه هميشه، نه بيحساب، نه خود درماني. روانشناسان ميگويند كه انسان به طور طبيعي در سال چهار تا پنج مرتبه افسرده ميشود. و سه چهار مرتبه سرما ميخورد. طبيعي است. با تغيير آب و هوا ممكن است آدم سرما بخورد ريشهي بسياري از بيماريهاي بدخيم، آلرژيك و عفوني همين سرماخوردگي ساده است. مننژيت نوعي بيماري است كه از سرماخوردگي و عدم توجّه به آن پديد ميآيد. بسياري از افسردگيهايي كه در طول سال بر اثر بيتوجهي براي انسان به وجود ميآيد هميشه زاييده خستگي نيست. گاهي ممكن است برگرفته از يك جريان خرسند كنندهي خيلي شديد يا يك جريان اعجابآور شديد و يا يك تكانهي روحي باشد. خوب، اگر اين افسردگي درمان نشود به يك افسردگي غير قابل درمان تبديل شده و بايد بستري شود. اين جا، جايي است كه نميدانيم از چه راهي بايد درمان كرد؟ يك مثال مادّي ملموستر ذكر كنم دندان يك آيت الله العظمي، يك استاد حوزه درد ميگيرد، اين آقا بايد پيش دندانپزشكي برود؛ ممكن است كه ناچار شود به دندانپزشك ريشتراش و مثلاً انگشتر طلا هم در دستش باشد، مراجه كند اگر منحصر به او باشد چارهاي ندارد و بايد برود، و نميتواند بگويد آقا، منِ آيت الله پيش اين دكتر بروم؟ خوب، درست است كه آيت الله عظمي هستي امّا اين دندان چشم و گوش را او بايد درمان كند. مراد اين است كه برخي از افراد به خاطر همين ذهنيّتها يك مسايل خيلي سادهي جسميشان حالت مسري پيدا كرده به فرزند و خانوادهاش هم منتقل شده است. از اين روي ما در اين مواقع بايد با كارشناس حازق، آن هم نه يك نفر، در بعضي از موارد بنابه احتياط به يكي دو نفر مراجعه و مشورت كنيم. چون خيلي از مواقع يك پزشك نظري ميدهد بعد ميبينيد كه اصلاً كارشناسانه و از روي دقت نبوده بعد مشكلاتي را بوجود آورده است. من يك مثال اخلاقي دربارهي مشاوره بزنم ببينيد، ما بعضي از مسايل اخلاقي داريم كه كار كارشناسانه به نحو بايسته و شايسته در خصوص آنها انجام نشده است. براي مثال دربارهي غيبت در قرآن سه آيه داريم، كه دو آيه دالّ بر حرمت غيبت و يك آيه هم استثناء غيبت است. «و لا يَغتَب بعضُكم بعضاً» «ويلٌ لكل همزَةٍ لمزَة»، «لا يُحبّ الله الجهد بالسوء»، اين سه تا آيه است.@#@ امّا ما شايد نزديك پانصد فرع فقهي راجع به غيبت داريم. مواردي است كه غيبت واجب و مواردي مستحب و مواردي مكروه است. اصلاً ابزار و عوامل غيبت چيست؟ بحثهاي مفصّلي مطرح است... . اصلاً ما جايي كتابي نداريم كه واقعاً بتواند به تنهايي انسان را مستغني كند. انسان خيلي بايد تفحصّ كند. يك كسي واقعاً نداند كه بابا، بعضي از موارد بعضي جاها غيبت كردن واجب است. بعضي از جاها دروغ گفتن واجب است. اگر واقعاً نداند، بايد، بپرسد، مشاوره كند. بگويد آقا، من در اينجا بايد چه كار كنم؟ در مسايل خانوادگي بحث ازدواج و معاملات هم همين گونه است. در موارد زيادي بعضي از افراد متديّن و خلاصه سرشان به كار علمي خودشان بند شده را گول ميزنند. يك دفعه بندة خدا چشمش را باز ميكند و ميبيند كه تحت عنوان مضاربه و معامله و كسب و كار يك پولي را از اين آقا گرفته، بعد، هم پول و هم نتيجهاش را خورده است. اين، آن وقت مشورت نميكند. ولي طرف مقابل به گونهاي كلك شرعي ميزند و اين فرد بر اساس آن صداقت ميگويد، إن شاءَ الله درست است، بعد ميبيند مال حرام را به اين فرد مؤمن و متديّن خورانده است و او تمام آن انديشههاي معنوياش را از دست داده است. اينها مشورت ميخواهد. در معاملات، حتي در روابط، اينها احتياج دارد كه انسان با افراد كارشناس مشورت كند. خوب، اين تشكيلات مشاوره در كلّ سيستمهاي مختلف فرهنگي و غير فرهنگي وجود دارد. در دانشگاه، آموزش و پرورش، سپاه و جاهاي مختلف است. حوزه هم يك كار اين طوري كرده است. امّا در قالب يك مجموعة موزون با فرهنگ حوزوي. ما داشتهايم فردي، به روانپزشك براي درمان مشكل روانياش مراجعه كرده كه او را به گناه ترغيب كرده و گفته است اگر ميخواهي حالت خوب شود بايد اين كارهاي گناه را انجام دهي و او هم مانده است كه چه كار كند. بعضي وقتها هم براي خودش توجيه، درست كرده است. ما روانشناس و روانپزشك تا چهل كارشناس در رشتههاي مختلف: حقوق، پزشكي، روانپزشكي، روانكاوي، آموزشي، اخلاقي، خانواده، كودك به طور رايگان داريم. مطبها و كلينيكهاي پزشكي حداكثر يك رُبع، بيست دقيقه به شما وقت ميدهند. آن هم با آن اعداد و قلمها و پولهاي زياد. ما در مركز مشاوره براي هر مشاوره حداقّل نيم ساعت در نظر گرفتهايم. طلبه ميآيد، قشنگ، راحت حرفش را ميزند، راهنمايياش را ميگيرد، ميرود. دوباره، مجدّد بار دوّم، سوّم تا... اين چيزي است كه ما در فرهنگمان داشتهايم ولي متأسفانه استفاده نشده است و ما چه قدر به خاطر همين ضرر ميكشيم. ما نميگوييم مشورت كنيم، تبادل نظر با افراد متديّن عالم كنيم، اين خيلي مهمّ است. در همين شهرستان افرادي بودند كه ميخواستند بعضي از متدينان را با گناه درمان كنند. بعضي از افراد در رابطه با اين مسأله يك ذهنيتّي دارند. من ميخواهم اين را خدمت عزيزان عرض كنم. فكر ميكنند كه اگر اين مسألة كوچك در بدنشان در سيستم فكري و روحيشان باشد، مخفي و مكتوم بماند خوب ميشود. هر چه زمان مشكل، بيشتر طولاني شود و فرسايش بيشتر داشته باشيم اثرات منفي بيشتري دارد با مكتوم و خوددرماني كردن با بار كردن هم مشكل حل نميشود. اين به نظر بنده يك نوع جهاد است كه بر اساس آية شريفه «مَنْ جاهَدَ فينا لَنَهْدينَّهم سُبُلَنا» انسان بيايد يك مسيري را انتخاب كند براي سلامت و كمال و خوشبختي خودش تلاش كند و اين يك عبادت بزرگي است. ما الآن در مسايل حقوقي گاهي با اين مسأله مواجه ميشويم ميبينيد، يك فرد متديّن خيلي مهذّب كه اهل كلك و دغل و يك سري مسايل نيست، به دادگاه ميرود. آن طرفش يك آدم كلّاش كه به هيچ چيزي معتقد نيست، دروغ و قسم و دستش را به قرآن ميزند و چه ميكند و چه ميكند. اين بندة خدا را محكوم ميكند خوب، ميگوييم آقاي عزيز، اين كار را نكن، شما اگر مشكل حقوقي پيدا كردهايد حوزه چند نفر افراد متديّن، با تجربه را دعوت كرده است كه مادّه و تبصره و قانون برايت بخواند كه آقا اين، راهش اين است و مشكلت را حل كند چه قدر خوب است كه در مجامع ديني و حتّي واقعاً در مجامع عمومي هم اين كارها بشود. بعضي از مردم متديّن واقعاً مظلومند؛ يعني خيلي به ايشان تعدّي و ظلم ميشود. بعد نميدانند چه كار كنند. ميدانيد، قاضي هم بالاخره بر اساس اظهارات حكم ميدهد. يك وقت يكي از كارشناسان مركز به من گفت: گاهي اوقات برخي از دوستان متديّن براي راهنمايي نزد ما ميآيند ميگويم اگر من هم فردا قاضي شوم و شما به دادگاه بيايي بايد اينطور حرف بزني، نه اين كه خلاف حق و عدالت باشد. شما بايد از اين راه وارد شوي تا احقاق حقّ شود. كارشناس محترم ميگويد: بارها ديدهام يك آقا ميآيد، ديشب به او گفتهام كه فردا آمدي چه كن. وقتي ميآيد طرف مقابلش آنقدر شلوغ و شانتاژ ميكند كه اصلاً فراموش ميكند كه چه بگويد. طوري حرف ميزند كه محكوم ميشود. لذا آمديم براي بعضي از اين افراد وكيلي متديّن كه دنبال حقّ باشد، گرفتيم. تا احقاق حقّ كند و پولي هم از اين و آن آقا نگيرد. چند نفر وكيل دعوت كرديم كه با تمايل پذيرفتند. پس ما در مسايل مختلف نياز به اين همانديشي و همفكري داريم. در جامعهاي كه اينقدر دارند براي متديّنين مشكلات درست ميكنند. انگهاي مختلف ميزنند مختلف ميزنند...، به قول سياسيّون دارند ترور شخصيّت ميكنند. ما بايد كمي توجّه داشته باشيم و از مسيرها و منابع و روشهاي درست استفاده كنيم تا بتوانيم ان شاء الله آن راه و مسير خدا پسندانه را طيّ كنيم. بحث بسيار گسترده است. من با توجّه به وقت اندك، دوست دارم كه دوستان اگر سؤالاتي دارند مطرح نمايند. لذا به همين مقدار بسنده ميكنم. اميدوارم كه ان شاء الله خداي متعال ما را از اين فرهنگ ديرينة دين و مكتب بيش از پيش آشنا كرده توفيق استفادة شايسته و بايسته را به همة ما عنايت فرمايد