چکیده: جنگ روانی که به عنوان سلاح نامرئی، به طور مؤثر توسط قدرتهای بزرگ ـ چه در عرصة بین المللی (جنگ سرد) و چه در صحنه های نبرد نظامی ـ به کار گرفته می شود، در کشور ما کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است؛ در حالی که همه بر سر این نکته که «جنگ روانی، یک ابزار قدرت است»، توافق دارند. اما در مورد این مساله که این ابزار قدرت، چگونه ابزاری است و چطور می توان آن را به کار گرفت، دیدگاه های بسیار روشن و منظمی نیست. خوشبیانه ترین نظر، جنگ روانی را ابزاری جادویی می داند که می تواند جای جنگ فیزیکی را بگیرد و بدبینانه ترین نظر، آن را چیزی جز یک مشت حرکات و رفتارهای بی فایده ای که مسؤولان و متخصصان تبلیغات و جنگ روانی، برای سرگرمی خود آفریده اند، به حساب نمی آورد. کلمه های کلیدی: • ایران • جنگ • تبلیغات • نظامی • جنگ روانی • سیاسی • تاکتیکهای تبلیغات • سلاح نامرئی
مقدمه: جنگ روانی که به عنوان سلاح نامرئی، به طور مؤثر توسط قدرتهای بزرگ ـ چه در عرصة بین المللی (جنگ سرد) و چه در صحنه های نبرد نظامی ـ به کار گرفته می شود، در کشور ما کمتر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است؛ در حالی که همه بر سر این نکته که «جنگ روانی، یک ابزار قدرت است»، توافق دارند. اما در مورد این مساله که این ابزار قدرت، چگونه ابزاری است و چطور می توان آن را به کار گرفت، دیدگاه های بسیار روشن و منظمی نیست. خوشبیانه ترین نظر، جنگ روانی را ابزاری جادویی می داند که می تواند جای جنگ فیزیکی را بگیرد و بدبینانه ترین نظر، آن را چیزی جز یک مشت حرکات و رفتارهای بی فایده ای که مسؤولان و متخصصان تبلیغات و جنگ روانی، برای سرگرمی خود آفریده اند، به حساب نمی آورد. دیر زمانی است که بشر با پدیدة تاثیرگذاری روانی و کاربرد آن در صحنه های مختلف زندگی ـ بویژه جنگ و سیاست ـ آشناست. استفاده از فنونی همچون رجز خوانی و حیله های نظامی در جنگ یا فریب رقیبان در سیاست، تقریباً در تمام متون تاریخی وسیاسی وجود دارد. بنابراین، شاید قدمت استفاده از این ابزار ، به قدمت پیدایش جنگ و سیاست در زندگی اجتماعی آدمی برسد. بر سر نیزه قرار دادن قرآن توسط عمر و بن عاص، غافلگیری ارتش روسیه در عملیات بارباروسا و هزاران نمونه دیگر از این دست، در تاریخ دشمنیها و کشمکشهای قدرت را شاهد هستیم. صاحبنظران معتقدند که پدیدة جنگ روانی، محصول جنگ جهانی دوم و دوران پس از آن است. جنگ جهانی دوم، اهمیت یافتن ابزار تاثیرگذاری روانی و قرار گرفتن آن در کنار سایر ابزارهای قدرت سیاسی ، اقتصادی و نظامی را شاهد بود. تشکیل دستگاه عریض و طویل وزارت تبلیغات در آلمان نازی، فعالیتهای تبلیغاتی و جنگ روانی در آمریکا و انگلستان، بارزترین نمونه های این فرایند هستند. ورود وسایل ارتباط جمعی جدید به صحنه و امکان انتقال خبرهای سیاسی و نظامی از طریق رادیویی و سپس تلویزیون و ماهواره، به مردم سراسر جهان و پیدایش دهکدة جهانی، همراه با اهمیت یافتن مردم به عنوان عاملان سیاسی در صحنة سیاست و حکومت کشورهای غربی، بیش از پیش بر نقش ابزار تاثیرگذاری روانی، به عنوان یکی از مهمترین اهرمهای قدرت ملی و نظامی، افزود. در دنیای قرن بیست و یکم، شاید دست یافتنی ترین و کم هزینه ترین ابزار اعمال قدرت در صحنة بین المللی، ابزار اطلاع رسانی و تبلیغات باشد. پیروزی یا شکست در جنگ، در نهایت، حامل باورها و اندیشه هاست . تحمیل مرگ و رنج بر دشمن و تخریب و انهدام تجهیزاتش، تنها یک هدف دارد که عبارت از وارد کردن دشمن به تسلیم است. تسلیم نیز حالتی روانی است که طرف مقابل را از خشونت باز می دارد. بنابراین در یورش و دفاع، روحیه که یک امر روانی است، به عنوان ابزار اساسی، به اندازة نیروی انسانی و سلاح، اهمیت یافته است. در سال 1943 روسها در استالینگراد، 75 روز زیر فشار توپ و بمباران ایستادگی کردند و سرانجام پیروز شدند؛ در حالی که ارتش آلمان، پیش از این با تلاش کمتری توانسته بود شهرهایی را که از نظر استحکامات دفاعی در وضعیت خوبی بودند، تسخیر کند. با این حال، آلمانیها در این شهر، قدرت اراده ویژه ای را مشاهده کرده و سرانجام شکست خوردند. بیشتر انسانها و ملتها، برای رسیدن به هدفهای معینی می جنگند و هنگامی که در می یابند هدف غیرقابل دسترسی است، به هدف کوچکتری نیز قانع می شوند. گاهی هم با وجود این که پیروزی نامتحمل می نماید، ممکن است برای چیزی شرافتمندانه تر از تسلیم، نبرد را ادامه دهند؛ ولی سرانجام از جنگ باز می ایستند و تسلیم می شوند. در جنگ جهانی دوم، تحولی در قاعده پیش آمد که ناشی از تعصب سربازان آلمانی و ژاپنی بود. سربازان ژاپنی که برای امپراتور می جنگیدند، تسلیم را حقارت و پستی، و مرگ به خاطر امپراتور را افتخار و موجب سعادت پس از مرگ می دانستند. تسلیم شدن برایشان، موجب چنان شرمساری و حقارتی بود که جز با خودکشی برطرف نمی شد و مرگ در جنگ، برای آنان نوعی پیروزی محسوب می شد. نازیسم نیز همین ذهنیت را در طرفداران متعصب خود به وجود آورد و این گونه تعلیم داد که: مرگ بهتر از تسلیم شدن است! مرگ در راه دولت، افتخارآمیز است و زنده ماندنی که برابر قربانی کردن مصالح و منافع دولت است، شرم آور است. به همین دلیل، شماری از سربازان اس. اس ترجیح دادند که تا دم مرگ بجنگند، ولی پستی تسلیم را نپذیرند. با ذکر این مقدمات، اکنون به مباحث اصلی مورد نظر می پردازیم. از آن جایی که تبلیغات ابزاری است برای جنگ روانی، لذا مقاله در دو بخش، یکی تبلیغات و موضوعات مربوط به آن و دیگری جنگ روانی ارائه می شود:
تبلیغات و روحیه:(1) جنگ روانی به تلاشی گفته می شود که هدف مستقیم آن ، نفوذ و تاثیر بر باورها باشد. این تلاش، توسط واژه ها یا به عبارت دیگر، استدلال، القا، روشنگری، ایجاد ابهام و دیگر وسایل ارتباط مستقیم، انجام می شود و ابزار این فعالیت، تبلیغات نام می گیرد. تبلیغات:عبارت است از «انتخاب و انتشار حساب شدة علائم، اخبار و عقاید» برای رسیدن به هدفی خاص و متشکل از چند جزء است: پیام دهنده (تبلیغات)، پیامگیر (مخاطب)، رسانه (وسیلة پیام رسانی)، پیام و ماموریت. توضیح آن که اولاً باید مرجعی وجود داشته باشد که پیامی ارسال کند، ثانیاً مخاطبی باشد که پیام را کسب کند، ثالثاً وسیله ای برای پیام رسانی مورد نیاز است. رابعاً پیامی باید باشد که مبادله شود و در نهایت این که، ارسال کنندة پیام، از رهگذر پیامدهی، باید هدفی را دنبال کند. این چند عنصر در مجموع، فرایند تبلیغ را شکل می دهد و بدون هر یک از آنها این فرایند کامل نیست و به عبارت دیگر، تبلیغات به معنای واقعی وجود نخواهد داشت. هدف اصلی از تبلیغات، اضمحلال و به نابودی کشانیدن روحیه و خواست های جنگ طلبانة نیروهای دشمن است؛ به گونه ای که ادامة جنگ برای دشمن، به عنوان بلایی بزرگتر و عظیم تر از شکست تلقی شود.
هدفها و موارد قابل توجه تبلیغات: برای این که تبلیغات تاثیرگذار باشد، تبلیغاتچی(2) باید همیشه به هدف خاصی توجه داشته باشد. مبلغ(3) باید از نیازها و آرزوهای شنوندگان خود در زمان حاضر اطلاع داشته باشد؛ در غیر این صورت ، تبلیغات او موفق نخواهد بود. تبلیغات در مورد یک کشور بیگانه، بندرت می تواند مورد توجه تمام افراد آن کشور واقع شود. بنابراین ، تبلیغات باید به گروه های خاصی از افراد کشور بیگانه اختصاص یابد؛ «گروه هایی که دارای علایق ، نگرشها، رسوم و طرز تفکر مشترکند»؛ زیرا گروه ها و طبقات مختلف و متنوع یک جامعه، دارای خواسته ها و ویژگیهای خاص خود هستند. باید توجه داشت که سربازان یک کشور، از گروه ها و مناطق مختلف کشور، به هم پیوسته و متحد شده اند. سربازان علاوه بر ویژگیها و تمایلات متفاوت گروهی و فرهنگی، دارای تجربه ها و سازماندهی مشابه و متحدند و به دلیل همین ویژگی است که سربازان، یکی از هدفها و موارد قابل توجه در تبلیغات محسوب می شوند. برای مثال، سربازی که در خط مقدم جبهه به سر می برد، ممکن است با شنیدن اخباری دربارة خانه و کاشانة خود، برای سرکشی به خانة خود تحریک شود. همچنین انتشار اخباری مثل قحطی، گرسنگی، بمباران، شیوع بیماریهای واگیردار، حوادث و آشوبها، گرانفروشی و ناتوانی دولت در این امور، می تواند به تحریک سربازان منجر شود. شاهد این ادعا، در عملیات کربلای چهار، در محور جزیرة مینو و سهیل ـ که خود از شاهدان عینی آن بودم ـ به وقوع پیوست. نیروهای دشمن با پخش اخبار آشوبها و درگیریهای محلی (کذب) در استانهای کهکیلویه و بویراحمد، فارس و چهارمحال، باعث تحریک نیروهای خودی شدند و نتیجة آن، عدم موفقیت کامل در اجرای آن عملیات بود. در صورتی که در عملیات کربلای پنج ـ که بلافاصله بعد از آن انجام شد ـ نیروهای ایرانی بسیار راحت مواضع و استحکامات دشمن را از بین بردند. زنان کشور نیز یکی از هدفهای خوب تبلیغات دشمن به شمار می روند. آنان همگی نسبت به همسران و فرزندان خود که در خط مقدم جبهه به سر می برند، همیشه نگرانند. بنابراین تبلیغات در مورد تمام حوادث ناخوشایند و شرایط خط مقدم، مانند سرمای منطقه، کمبود مهمات، کمبود مراقبتهای پزشکی ، کمبود غذا و گرسنگی و افزایش خطر مرگ برای زنان، اضطراب انگیز و دلهره زاست. به عنوان مثال، زمانی که رزمندگان ما در خط مقدم جنگ با عراق بودند، نیروهای داخلی دشمن، با تبلیغات موارد فوق، باعث می شدند تا کسی که سالم باز می گردد، برای اعزام مجدد، با ممانعت شدید مادر یا همسر مواجه شود. از دیگر هدفهای تبلیغاقچی ها ، کارگران کشور دشمن هستند به دلیل ویژگیها و سازماندهی خاص کارگران ، تبلیغاتچی ها می توانند شکایتهای عادی و معمولی یک کارگر را برجسته کنند و دولت دشمن را به خاطر چیزهایی مانند طولانی بودن و ازدیاد ساعتهای کار، وجود کارگران کودک و خردسال، حقوق ناچیز، بالا بودن قیمتها و مورد ملامت و سرزنش قرار دهند. تبلیغاتچی ها وقتی دریافتند که تبلیغات آنها موجب نارضایتی شدید شد، به گونه ای که کارگران تحمیل و فشار موجود را ناشی از حاکمیت شدید و دیکتاتوری نظام کشور به شمار آورند، در این زمان، قادر خواهند بود که افراد را برای خرابکاری تحریک کنند.
جاسوسی تبلیغات: کسی که مسؤولیت تبلیغات را به عهده دارد، باید دقیقاً بداند که در درون کشور دشمن چه می گذرد. اگر تبلیغات مؤثر واقع شد، چه تغییر و تحویل در افکار و دلهای مردم به وجود خواهد آمد. براین اساس، تبلیغاتچی، باید وظیفه اش را با توجه به اطلاعات دقیق خود پیاده کند. به طور کلی، تبلیغاتچی ها نیازمندند که اطلاعات کافی و لازم را در مورد روحیة دشمن و به طور کلی شرایطی که در روحیة آنها مؤثر است، داشته باشند. اما آنها چگونه و چطور باید به این اطلاعات برسند؟ اغلب اطلاعات مربوط به حوادث و مسائل برجسته و مهم جامعه، می تواند از طریق «ستون پنجم»(4) کسب شود؛ به گونه ای که این اطلاعات در تغییر نتایج و حوادث جنگ، مؤثر و مهم باشد. همچنین ارتباط دوستانه، به گونه ای که مشکوک جلوه نکند، از شیوه های اساسی کسب اخبار است. برای مثال، جهانگردان(5) می توانند براحتی به اطلاعات مهم و با ارزشی دست یابند. کشور آلمان شیوه مزبور را به طور خیلی محرمانه، پیش از حمله به کشور نروژ، در جنگ جهانی دوم به کار گرفت. این شیوه ها جزو روشهای مستقیم و اولیة کسب اطلاعات و اخبار به شمار می روند. استراق سمع(6) رادیوهای دشمن، که برای خنثی سازی تبلیغات آن کشور و بالا بردن روحیة مردم کشور خود مورد استفاده قرار می گیرد، یکی دیگر از شیوه های دستیابی به اطلاعات دشمن محسوب می شود. از آن جایی که مشخص شده است، مردم به آنچه که معتقدند، اهمیت داده و سعی می کنند آن را انجام دهند، لذا دولت سعی می کند که مسائل مهم را به مردم بگوید و آنها را متقاعد کند، برای مثال، چنانچه دشمن از طریق رسانه های جمعی و گروهی به اطلاع مردم برساند که سوخت کافی برای آسایش و رفاه آنان موجود است، این خبر ، خود حاکی از آن است که مردم آن کشور، از وضعیت سوخت، از دولت خود گله مندند. مقایسة بین رادیوهای موج کوتاه دشمن ـ که برای مردم خارج از کشور پخش می شود ـ با رادیوهای موج بلند ـ که برای مردم داخل کشور پخش می گردد ـ در یک مرحله و زمان خاص، می تواند با ارزش قلمداد شود و نشان دهندة مواردی باشد که دشمن مایل نیست مردم خود را از اطلاعات و اخبار آگاه کند. کشورهای همسایه در زمان جنگ، از اهمیت ویژه ای برخوردارند؛ زیرا در مبادلة اطلاعات، نقش اساسی را به عهده دارند. ارتباط مردم کشور در حال جنگ با مردم کشورهای همسایه از طریق ارسال نامه ها، مجله ها و روزنامه ها، در حد بالایی صورت می گیرد؛ حتی در زمانی که روزنامه ها و مجله های کشور دشمن، بشدت سانسور می شوند، می توانند آنچه را که مردم به آن تمایل دارند و در مورد آن فکر می کنند، به طور غیرمستقیم و ناخود آگاه افشا کنند. برای مثال، عبارتهایی که در مورد «مرگ» در روزنامه های آلمان زمان جنگ جهانی دوم به چاپ می رسید، حاوی مطالب و اطلاعات تازه ای بود؛ در روزنامه های آلمان، عبارت «مرگ در راه پیشوا» به «مرگ در راه سرزمین» تغییر داده شده بود. این تغییر شکل و جهت، نشاندهندة تغییر احساسات(7) و نیتها بود؛ بدین معنا که دیگر مردم آلمان، تمایلی به کشته شدن و مرگ در راه پیشوا را نداشتند. یک تبلیغاتچی باید به دستور زبان کشور دشمن و بویژه جمله های امری، آشنایی کامل داشته باشد؛ به گونه ای که بتواند به زبان دشمن، دستور و فرمان دهد. علاوه بر این، اطلاعات کافی از سلسله مراتب، سازماندهی و پیوستگی گروه داشته باشد. او باید اطلاعات کافی در زمینه شخصیت رهبران، ارتباطات اقتصادی، اصطکاکها و برخوردهای طبقاتی، ایدئولوژی ، عقاید و اختلافات مذاهب داشته باشد.
تبلیغات و رویدادها: بهترین و جذابترین تبلیغات، مربوط به حوادثی است که بتازگی اتفاق افتاده باشد. در این صورت، تبلیغات قادر خواهد بود بیشترین شنونده را داشته باشد. دو دلیل عمده برای کارایی این گونه حوادث وجود دارد: دلیل اول: با تبلیغات، اهمیت حادثه برای مردم و شنوندگان مورد تاکید قرار می گیرد و اشتیاق آنان را برای شنیدن تفاسیر و تحلیل حادثه، در حد زیادی افزایش می دهد؛ به گونه ای که همگی آمادة شنیدن جزئیات حادثه و نتایج آن شوند. دوم، هنگامی که مردم و شنوندگان، حادثة رخ داده را با حادثه ای واقعی که در گذشته اتفاق افتاده و برای همگان شناخته شده است، تطبیق می دهند، موجب می شود که تبلیغات تقریباً به طور کامل مورد پذیرش قرار گیرد. یکی از اصول اساسی تبلیغات ، این است که چنانچه تبلیغاتچی در گزارش خود، تقاضا و سؤالهای کمتری از شنوندگان داشته باشد و بیشتر به تجزیه و تحلیل حوادث اکتفا کند، بهتر می تواند به هدفها و مقاصد خود دست یابد. آنچه که حقیقت تلقی شود یا این که حداقل به عنوان مطلبی باور کردنی تلقی شود، بسرعت به دیگران انتقال یافته و سرایت می کند. با توجه به موارد فوق، می توان گفت که بهترین شیوة تاثیر تبلیغات، ارائه «حقایق»(8) است. حقایقی که افشاکنندة اخبار دروغ باشند. بزودی آشکار خواهند شد، لذا این امر موجب می شود که اعتماد شنوندگان به منبع تبلیغات کاهش یابد. به طور کلی، بهترین شیوه تبلیغات، تبلیغ حوادث اتفاق افتاده است. در جنگ جهانی دوم، امریکا و انگلیس که در منطقة شمال افریقا با موفقیت رو به رو بودند، باعث تضعیف روحیة ایتالیاییها و آلمانیها شدند. متفقین تنها حوادثی را تبلیغ و منتشر می کردند که واقعاً اتفاق افتاده بود و تفسیر آنها فقط در مورد معنا و مفهوم پیروزی متفقین بر متحدین انجام می گرفت. در این هنگام، ادارة ضد تبلیغات آلمان به طور مستمر و مؤکد، سعی در تثبیت این نظر داشت که شمال افریقا فاقد اهمیت است و در عوض، آنچه اهمیت فراوان و غیرقابل تسخیر دارد، دژ اروپاست؛ به حدی که سربازان بی تجربة امریکا، جرات حمله به این قاره را ندارند؛ ولی این تبلیغات به طور کامل مؤثر واقع نشد.
زمان تبلیغات: تبلیغات قادر نیست موقعیت یا حادثه ای را خلق کند. تبلیغات تنها قادر است بر موقعیتها و حوادث تسلط یابد و آنها را مورد استفاده قرار دهد. براین اساس، هنگامی که دشمن از نظر مواد غذایی با کمبود رو به رو نیست، تبلیغات در مورد کمبودهای غذایی دشمن، بی فایده خواهد بود؛ بلکه به محض شنیدن نیش و کنایه ها و غر غر کردن افراد دشمن در موارد مواد غذایی، تبلیغاتچی ها می توانند وارد عمل شوند. با توجه به همین اصل است که باید برای زمان شروع تبلیغات و تاثیرگذاری مؤثر آن، اهمیت خاصی قائل شد. هنگامی که حادثه و وضعیت در بالاترین نقطة اوج خود قرار دارد، به گونه ای که تمام حوادث دیگر را تحت الشعاع قرار داده است، در این هنگام باید تبلیغاتچی ها بسیار سریع وارد عمل شوند و از بخشهای مورد نظرشان در حادثه، به طور کامل بهره برداری کنند. با توجه به موارد فوق، می توان نتیجه گرفت که یکی از اصول اساسی در تبلیغات «سرعت عمل»(9) است. در غیر این صورت ، تبلیغات به قدری با تاثیر همراه می شود که تنها به عنوان ضدتبلیغات مطرح است و این امر، فاقد مزیتهای لازم است؛ زیرا زمینة لازم و روشنی را برای تبلیغ از دست داده است. باید توجه داشت که حوادث جنگ، با سرعت اتفاق می افتند، لذا باید تبلیغات به موازات حوادث، پیشرفت کند.
تفسیر:(10) هرچند که تفسیر مفید و مؤثر، از حقایق واقعی نشات می گیرد؛ اما باید توجه داشت که تفسیر، خود نوعی دفاع ویژه است که سعی در ساختن و بنا نمودن حالت خاصی از حادثه دارد. با توجه به زمینه اعتقادات و باورهای مورد علاقة شخص، بسادگی می توان مساله را به گونه ای برای او تبلیغ یا القا کرد که به طور مثال، او حادثه را با عینکهای خاکستری، روشن یا ساده، مورد بررسی و نظاره قرار دهد. در اولین سالهای جنگ جهانی دوم، وزیر تبلیغات آلمان، هرگز مدعی نبود که از طرف آلمان، احتمال عملیات نظامی در حد یک جنگ وجود دارد؛ مگر این که به پیروزی آلمان در جنگ اعتقاد کامل داشته باشد. چنانکه نسبت به پیروزی خود در جنگ اعتقاد نداشته باشد، تبلیغات او در محدودة «پیشرفت»،(11) فعالیت محدود،(12) حملات متفرق(13) و یا در نهایت ، یک عقب نشینی استراتژیک،(14) دفاع ارتجالی(15)، یا عملیات بی هدف و ایذایی(16) خواهد بود تا ثابت کند که هرگز در جنگ شکست نخواهد خورد. اگر محتوای تبلیغات، جزئیات مسائل و اخبار باشد و به بررسی جزء جزء آنها بپردازد، به طور قطع، دیگران در مورد هیچ یک از جزئیات خبر، شک و تردید نخواهند داشت؛ زیرا اگر شخصی نتواند به جزئیات خبر شک کند، به کل آن نیز شک نخواهد کرد.
نشر تبلیغات:(17) یکی از شیوه های نشر تبلیغات، استفاده از فرستنده های رادیویی با موج کوتاه است که برای افراد ساکن کشور دشمن ، قابل دسترسی و استفاده باشد. این شیوه در تمام جنگها، در هر زمان و مکانی و یا هر نوع حکومتی ـ حتی حکومت دیکتاتوری ـ به کار گرفته می شود. پخش اعلامیه(18) و روزنامه به وسیلة هواپیما، از شیوه های معمول نشر تبلیغات به شمار می آید. این شیوه، به همان راحتی و خوبی که برای شهروندان انجام پذیر است، برای سربازان خط مقدم نیز موثر است. دشمن برای مقابله با چنین شیوه تبلیغاتی، تنبیه و کیفر شدیدی را برای یافتن و خواندن اعلامیه ها توسط سربازان و پرسنل نیروی نظامی مقرر می دارد. با وجود این، اعلامیه یافته و خوانده می شوند. به عنوان مثال، در مدت سی ماه جنگ جهانی دوم، تنها حدود 250 میلیون اعلامیه به وسیله هواپیما برای سربازان آلمانی و کشورهای تحت اشغال آلمان ریخته شد.
تبلیغات سیاه:(19) تبلیغات سیاه، به نوعی از تبلیغات می گویند که در آن کوشش می شود در حد بالایی، از تلقین(20) استفاده شود. این شیوة جدید، ابتدا در جنگ جهانی دوم با استفاده از فرستنده های رادیویی به کار گرفته شد. تبلیغات سیاه ادعا می کند آنچه منتشر می شود، به وسیلة فرستندة رادیویی مخفی است که در داخل کشور دشمن قرار دارد؛ در حالی که تبلیغات توسط فرستندة رادیویی، در خارج از کشور دشمن صورت می گیرد. تبلیغات سیاه این مزیت را دارد که احتمالاً مسؤولیتی برای کشور اداره کنندة آن ندارد و قادر است هرگونه شایعه یا رسوایی را در داخل کشور دشمن منتشر کند؛ بدون آن که به اعتبار کشور مورد نظر خدشه ای وارد شود. موثرترین تکنیک در گسترش شایعه توسط تبلیغات سیاه، بدین طریق صورت می گیرد که شایعة خاصی را تکذیب می کنند یا با ارائه بحثهایی برای مقابله با شایعه به وجود آمده، افکار جدیدی را به شنوندگان خود تلقین می کنند. در سال 1940 تبلیغات سیاه علیه سربازان آلمانی در نروژ به کار گرفته شد. در این تبلیغات، برنامه های بهداشتی برای سربازان ارائه شد. در یکی از این برنامه ها، در مورد خوردن سیب زمینیهای یخ زده به سربازان هشدار داده شد؛ مبنی بر این که تعداد زیادی از سربازان و مردم که از نوع خاصی از سیب زمینیها استفاده کرده اند، به گریپ سیب زمینی(21) مبتلا شده اند. در این برنامه، این بیماری و علائم آن به طور مفصل تشریح شد و هر شخص، این احتمال را در خود می داد که به این بیماری مبتلاست. در نتیجه، سربازان بشدت نگران سلامت خود شدند. هدف از انتشار این برنامه، صرفاً اجتناب سربازان از خوردن یک غذای مفید نبود؛ بلکه هدف اصلی این بود که این برنامه ها بتواند در به وجود آوردن «اضطراب هیپوکندریکال»(22) در سربازان، مؤثر واقع شود. مثال دیگری از جنگ ایران و عراق، مساله را روشنتر می کند. پیش از عملیات کربلای یک که صف شکنان کهکیلویه و بویر احمد به عنوان خط شکن آن عمل می کردند، نیروهای خرابکار، در غذای این عزیزان، مایع ظرفشویی ریختند؛ به طوری که تمام این نیروها به اسهال شدید دچار شدند. عراق با تبلیغ این موضوع که خوردن مرغ یخ زده باعث اسهال خونی شدید می شود، سعی داشت که عدم اعتماد به مسؤولان غذایی را در رزمندگان ایجاد کند.
تبلیغات جنگ: نیرنگهای تبلیغاتی ویژة جنگ، به منظور نابود سازی و تضعیف روحیة جنگجویانة سربازان دشمن، به کار گرفته می شود. در هر دو جنگ جهانی اول و دوم، امریکاییها از حیله های ذکر شده علیه سربازان دشمن سود بردند. اعلامیه های متعددی توسط هواپیما، برای سربازان ریخته شد. هر اعلامیه دارای یک کوپن و کارت ویژه بود که در آن دستورالعملهای رفتاری لازم برای سربازان، در زمانی که در محاصره قرار می گیرند، درج شده بود. سربازان با رعایت دستورالعملهای ارائه شده، می توانستند از خطرهای احتمالی مصون مانده و خود را تسلیم سربازان امریکایی کنند. در این اعلامیه ها، همچنین با مقایسه ای بین ارتش امریکا و دشمن، به سربازان دشمن قول داده شده بود که در صورت تسلیم شدن، از نظر تغذیه با آنان، مانند سربازان خودی رفتار خواهد شد. این قول به این دلیل در اطلاعیه درج شده بود که در روزهای آخر جنگ، برای تعداد زیادی از سربازان، گرسنگی بر وطن پرستی غلبه کرده بود. سربازان از این کوپنها به عنوان «ژتون غذا» استفاده می کردند. نمونة چنین ترفندهای تبلیغاتی، توسط نیروهای ایرانی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اعمال شد. در عملیات کربلای ده، ایران با ارسال اطلاعیه هایی توسط نیروهای «قرارگاه رمضان» برای نیروها خط مقدم عراق، به این هدف نایل شد و هنگام شروع عملیات، تعداد زیادی از نیروهای دشمن را به اسارت خویش در آوردند؛ اما مطابق آنچه که در اطلاعیه ها نوشته شده بود، با آنها برخورد نشد. یکی دیگر از شیوه های مورد استفاده در تبلیغات جنگ، این است که از طریق رادیو، نشر و بلندگو با سربازان دشمن صحبت کنند و در نهایت، موجب تضعیف روحیة آنان شوند. نیروهای ایرانی در عملیات کربلای پنج، با استفاده از بلندگوهای بزرگ، با نیروهای دشمن صحبت می کردند و آنان را از ادامة جنگ در برابر سربازان ایرانی، دلسرد می کردند.
سازماندهی تبلیغات: برای مؤثر واقع شدن تبلیغات، رعایت مراحل مقدماتی معینی، ضروری به نظر می رسد. این مراحل به قرار زیر است:
1-پایه گذاری سیاست(23) یا مشخص بودن خط مشی: شما با تبلیغات ، به چه چیزی می خواهید دست یابید؟ آیا هدف شما از تبلیغات، محاصره کردن دشمن است یا می خواهید امکانات صنایع دشمن را متوقف کنید؟
2-استراتژی:(24) چه شیوه ای را برای برخورد با افراد در نظر دارید؟ آیا می خواهید با این عده، دوستانه برخورد کنید؟ آیا می خواهید به پیروزی برسید؟ آیا می خواهید سربازان دشمن را دلسرد کنید تا پیروز شوید و سؤالهایی از این قبیل
3-سازماندهی: برای انجام تبلیغات، باید افرادی را در نظر گرفت که قدرت سانسور را داشته باشند، حدود و مرزهای سخنرانی آزاد، مشخص شود و برای تبلیغات، دفتر یا واحد خاصی در نظر گرفته شود.
4-شرایط دریافت تبلیغات: تبلیغات کجا و برای چه کسانی انجام می گیرد؟ در صورت استفاده از رادیو، مشخصات و محل موج کوتاه آن چیست؟ آیا افراد به رادیو دسترسی دارند یا باتری برای استفاده رادیو وجود دارد؟ آیا افراد اجازة گوش دادن به رادیو را دارند؟ افراد، طالب چه چیزی هستند؟
5-موضوع: دربارة چه چیزی می خواهید صحبت کنید؟
6-تاکتیکها:(25) چگونه می توان مطمئن بود که تبلیغات عملیات جنگی، مؤثر و مفید خواهد بود؟ در این مورد، قوانینی وجود دارد که براساس اصول روانشناختی مشخص شده است. این قوانین در زیر آمده است.
تاکتیکهای تبلیغات: آسانترین و مؤثرترین شیوه تبلیغات را می توان به صورت زیر ارائه کرد:
1-در نظر گرفتن ذهنیت شنودگان: یعنی چهارچوب و ذهنیت گروه مورد مخاطب خود را بدقت در نظر بگیرید و سخنان خود را براساس اطلاعات جدید و لحظه به لحظه پایه ریزی کنید. نامها و حوادثی را ذکر کنید که برای گروه آشناست و همچنین این که نامها و حوادث مزبور برای آنها، در برگیرندة پرستیژ(26) لازم و تاثیر کافی باشد.
2-ظاهرسازی: از دشمنی بپرهیزید. برای لحظه ای هم که شده، با دشمن، مانند یک دوست برخورد کنید. از لجبازی، توهین و عیبجویی اجتناب کنید. برای اشخاص مورد احترام دشمن، احترام قائل شوید. در مورد شکستهای دشمن، واقعگرا باشید و آنان را بدون عناد ورزیدن شرح دهید.
3-پخش شایعات: برای انتشار شایعات، واژه هایی را به کار گیرد که به تنهایی و به سهولت برای دیگران قابل تکرار باشند. حکایتهایی را بیان کنید که مردم آن را تکرار کنند. حقایق و موضوعات برجسته را ارائه کنید.
4-انطباق گفته ها و اعمال: دشمن را علاوه بر سخنهای ضد و نقیض، باید ترساند؛ مانند متمرکز کردن نیروها در مرزها، در حالی که قصد حمله وجود ندارد.
5-حمله به نقاط ضعف دشمن: اشتباه های دشمن را به طور کامل و بخوبی مرود نقد و بررسی قرار دهید و حس گناه را در افراد دشمن برانگیزانید.
6-زیرکی: همیشه از تلقین استفاده کنید. از عبارتهای گیرا و کوتاه استفاده کنید: مانند «ایران تا آخرین قطرة خون، به جنگ ادامه خواهد داد.» همیشه عبارتهای مثبت به کار برید و خود را بیش از حد منطقی نشان دهید. اضطراب را بزرگ و مهم جلوه دهید. بحثها و موضوعاتی را مطرح کنید که به عنوان ضدتبلیغات نتوانند به آسانی از آنها علیه شما استفاده کند.
فرمولی برای پیروزی تبلیغات: مرحلة اول: پیش از هر چیز، باید افراد دشمن نسبت به جنگ، خسته و بیزار شده باشند. افراد دشمن باید از محرومیتها،(27) خرابی و ویرانیها،(28) خونریزی(29) و غارتگری(30) خسته و بیزار شده باشند. مرحلة دوم: سرخوردگی ایجاد شده در افراد دشمن، به ناامیدی تبدیل شود. ناامیدی باعث می شود که پیروزی برای افراد دشمن غیرممکن تلقی شود. از طرف دیگر، می تواند این اعتقاد را در رهبران دشمن ایجاد کند که ادامة جنگ، کار احمقانه ای است ، لذا باعث می شود که آنان با همفکران خود مشورت کنند یا این که موجب اختلاف و تفرقه در میان رهبران شود؛ به گونه ای که ممکن است رهبران به طور انفرادی و خودمختارانه به جنگ ادامه دهند. مرحلة سوم: به گونه ای راه چاره و رهایی از ناامیدی را برای مردم و سربازان در نظر بگیریم . برای مثال: صلح شرافتمندانه و قابل احترام، و اطمینان دادن به عدم تلافی و تبعیض به افراد دشمن در صورت تسلیم شدن، می تواند راه حلی برای رهایی از بن بست ناامیدی ایجاد شده در سربازان تلقی شود؛ به گونه ای که سربازان تسلیم شدن را بهتر از ادامة جنگ بدانند. مرحلة چهارم: باید توجه داشت که هنگام ارائه پیشنهاد صلح شرافتمندانه به عنوان جایگزینی برای ناامیدی سربازان، این مساله تذکر داده شود که در غیر این صورت «عواقب و مسؤولیت ادامة جنگ به عهدة دولت دشمن است». در این هنگام، رهبران دشمن ، خود را به طور غیرمنتظرانه، در برابر تسلیم شدن و دست کشیدن از جنگ می بینند؛ بدون این که مزیتی برای آنان داشته باشد. از طرف دیگر، مردم نیز برای تسلیم شدن آنان را تحت فشار قرار می دهند؛ هرچند در این قانون، می تواند استثنائاتی وجود داشته باشد.
جنگ روانی در تئوری: تعریف، مفاهیم و تقسیم بندیها:اصطلاح جنگ روانی که معادلی برای Psychological Warfare است، اغلب مترادف واژه هایی نظیر جنگ اعصاب، تبلیغات سیاسی، ارتباطات بین المللی و نظایر اینها به کار می رود. کاملترین و پسندیده ترین تعریف، تعریفی است که توسط جزوة آموزشی ارتش امریکا ارائه شده است. «استفادة دقیق و طراحی شده از تبلیغات و سایر امکانات، به منظور تاثیرگذاری بر افکار، احساسات و تمایلات گروه های دوست، دشمن و بی طرف، برای دستیابی به هدفها و مقاصد اصلی اجزای این تعریف را از پدیده های مشابه متمایز می کند.» منظور از «استفادة دقیق و طراحی شده» آن است که اولاً، جنگ روانی یک حرکت عاملانه است؛ یعنی اگر بر اثر انجام یک مانور نظامی، به طور تصادفی تاثیر روانی بر دشمن حاصل شود، جنگ روانی انجام نشده است؛ بلکه جنگ روانی، زمانی است که هدف از انجام مانور یا حداقل یکی از هدفهای اصلی آن، ایجاد چنان تاثیری باشد. ثانیاً، جنگ روانی یک فرایند حساب شده و برنامه ریزی شده است و با اقدامات حساب نشده و سلیقه ای، نمی توان جنگ روانی راه انداخت. همان طور که در بخش اول ذکر شد، تبلیغات ، مهمترین و اصلیترین ابزاری است که در خدمت جنگ روانی قرار دارد؛ اما تنها ابزار مورد استفادة جنگ روانی نیست، بلکه ابزارهای دیگر نظیر حریم اقتصادی، مانورهای نظامی ، حرکتهای دیپلماتیک و را نیز می توان به کار برد. از جمله مشهورترین نمونه های به کارگیری امکانات عملی در جنگ روانی، قضیه است که به نام کودتای تبلیغات موفق امریکاییها معروف شد. در این حادثه، آنها موفق شدند با استفاده از چند فروند هواپیمای ترابری نیروی هوایی، مسلمانان مشتاق سفر حج را که در فرودگاه بیروت، آواره و سرگردان شده بودند، به عربستان منتقل کنند و از رهگذر این اقدام، به میزان زیادی، چهرة منفور خود را در خاورمیانه تطهیر کنند؛ تا آن جا که زوار انتقال داده شده از بیروت، به محض رسیدن به جده، برای سلامت امریکا مراسم دعا برگزار کردند. جوهرة فرایند جنگ روانی، مسالة تاثیرگذاری روانی است . این تاثیر، بسته به نوع رفتار سوء و منافع عامل جنگ روانی، متغیر است . اگر رفتار، مخالف منافع او است، تضعیف، اگر خنثی است، در جهت منافع و هدایت، و اگر همسو است، باید تقویت شود. برای تغییر رفتار، دو روش کلی وجود دارد؛ یکی برخورد مستقیم و فیزیکی است و دیگری برخورد غیرمستقیم ، که در این جنگ روانی، کاربردی فراوان دارد. جنگ روانی، یکی از ابزارهای قدرت ملی است که در دنیای امروز ، در کنار دیگر ابزارهای قدرت، نظیر اقتصاد و سیاست می نشیند. در یک جمع بندی مختصر، می توان گفت که: ماهیت جنگ روانی، عبارت است از تاثیرگذاری بر رفتار، از طریق نفوذ در افکار، احساسات و تمایلات. آنچه که این نوع تاثیرگذاری را از سایر اقدامات مشابه متمایز می کند، شکل برنامه ریزی شده و سیستماتیک آن، و کارکرد آن است که در آن به عنوان یکی از اهرمهای قدرت ملی انتظار دارند. تقسیم بندی جنگ روانی با توجه به معیارهای مختلف، به شرح زیر است:
1-تقسیم بندی جنگ روانی از لحاظ فنی: الف ـ جنگ روانی استراتژیک، جزئی از استراتژی بوده یا با آن تطبیق داده می شود. ب ـ جنگ روانی تاکتیکی که در مقابل نظامیان و غیرنظامیان مستقر در منطقة رزمی صحنة عملیات، انجام شده و در جهت پشتیبانی مستقیم از عملیات رزمی به کار می رود. ج ـ جنگ روانی تحکیمی که در مقابل مردمی انجام می شود که در مناطق پشت جبهة کشورهای درگیر در جنگ قرار دارند و هدف از آن، زمینه سازی عملیات نظامی و فراهم کردن حداکثر همکاری عمومی است.
2-تقسیم بندی جنگ روانی از نظر روشهای اجرایی: الف ـ جنگ روانی آشکار که حکومت اجرا کننده، به طور رسمی آن را به نام خود اعلام می کند یا این که می توان آن را به حکومت مشخصی نسبت داد و مهمترین ابزار آن، تبلیغات سفید است. ب ـ جنگ روانی مخفی، به شیوه ای اجرا می شود که حکومت مسؤول آن معلوم نشود یا اگر هم معلوم شود، بتواند از خود سلب مسؤولیت کند. مهمترین ابزار آن، تبلیغات سیاه است. هر یک از انواع جنگهای روانی یاد شده، مقدورات و محدودیتهایی دارد که از عهدة بحث ما خارج است.
تاریخچة جنگ روانی: «پل لاین برگ» سابقة تاریخی جنگ روانی را به 1245 پیش از میلاد می رساند. زمانی که سرداری به نام «گیدتون» در نبرد علیه «مدیانها» با استفاده از شگردهای جنگ روانی، سپاه سه هزار نفره را در ذهن دشمن، سپاه سی هزار نفره وانمود کرد؛ بدین صورت که به دست هر نفر سرباز، یک مشعل می دادند. از دیگر موارد معروف، جنگ «تروا» است که «اگاممنون»(31) سردار یونانی، برای تسخیر شهر «تروا» به کار برد و از یک اسب چوبی استفاده کرد و موفق شد. از جمله جالبترین نمونه های تاریخی جنگ روانی را می توان در جنگهای صدر اسلام یافت. پیامبر اکرم (ص) ، همواره مبتکر بهترین شیوه های جنگ روانی در دو بعد تقویت روحیة رزمندگان اسلام و تضعیف روحیة دشمنان بوده اند؛ مانند شب فتح مکه با روشن کردن آتش در نقاط مختلف، که توهم رو به رو شدن با سپاه عظیم را در ذهن مکیان ایجاد کرد یا فرستادن دسته هایی از رزمندگان مسلمان برای انجام عملیات پراکنده و ایذایی به سرحدات روم و رژه بردن سپاهیان مسلمان از جلو دیدگان ابوسفیان، که هر یک به عنوان یکی از بهترین تاکتیکهای جنگ روانی است. در جنگ صفین، شاهد کاربرد یکی از مکارانه ترین ترفندهای جنگ روانی هستیم. مغز متفکر سپاه شام، عمروبن عاص، توانست در دو مقطع اساسی از جنگ صفین، که لشکر معاویه دچار بحران روحی و آشفتگی شده بود، با به کارگیری حیله های روانی، نیروهای خود را از مهلکه نجات دهد. مقطع اول، شهادت «عمار یاسر» بود. نیروهای یمنی که در خدمت سپاه معاویه بودند، ضمن آگاهی از سخن پیامبر (ص) درباره عمار یاسر، برآشفته شدند و شروع به تمرد کردند. در این حال، عمروعاص با مطرح کردن این شعار انحرافی که عمار یاسر را کسی کشته که او را به میدان جنگ آورده است، توانست آرامش روحی را به لشکریان بازگرداند. مقطع دوم، زمانی بود که سپاه شام در آستانة شکست قرار گرفت و هر آن، امکان تسخیر چادر فرماندهی شامیان توسط سپاه حضرت علی(ع) می رفت. عمروعاص پیشنهاد کرد که قرآنها را بر سر نیزه کنید و فریاد بزنید که ما هم مثل شما مسلمانیم و داور بین ما و شما، قرآن است. این حیله مؤثر افتاد و تعداد زیادی از افراد خام اندیش سپاه حضرت علی(ع) را فریفت، و کار تا بدان جا بالا گرفت که خطر فروپاشیدن سپاه اسلام می رفت. عاقبت کار همان شد که شرحش در متون تاریخی رفته است. دکترین و کاربردهای معاصر جنگ روانی: کشورهای درگیر در جنگ جهانی اول، با واژه ای به نام جنگ روانی آشنا نبوده اند. رواج اصطلاح جنگ روانی، معلول عوامل مختلفی است . بخشی از آن را می توان نتیجة توسعة سریع فعالیت روانشناسان و دیگر علمای علوم انسانی در آلمان، امریکا و دیگر کشورهای غربی و تلاش آنها در جهت نشان دادن مهارتشان در دفاع ملی دانست. در زیر، به کاربرد جنگ روانی در سه کشور آلمان، انگلستان و امریکا می پردازیم:
آلمان: «گوبلز» با آگاهی از خطرها و پیامدهای عظیم جنگی و مدت طولانی آن، ماشین تبلیغاتی رایش سوم را در مسیر رهبری جنگ هیتلر در دو بعد داخلی و خارجی به کار برد. در بعد داخلی، استماع برنامه های فرستندة خارجیان را برای همه ممنوع کرد و تخلف از این امر، مستوجب عقوبت و جریمه شناخته شد. برای پر کردن خلا ناشی از حذف اخبار و اطلاعات، دستور داد که انواع دستپختهای آشپزخانة تبلیغات ناسیونال سوسیالیستی را به عنوان رپرتاژ و تفسیر و خبر به خورد مردم دهند. جهت گیری مجموعة این خوراکیهای تبلیغاتی، علیه رهبران نظامی و کشورهای قدرتهای دشمن بود. در بعد خارجی، چنان برنامه ریزی شده بود که ذهن مردم سرزمینهای اشغال شده، از قبل و بتدریج از طریق فرستنده های رادیویی آمریکا، برای اشغال کشورشان آماده شود. طرز کار بدین شکل بود که: در درجة اول باید حال و هوای دوستانه ای خلق شده و آلمان همسایة خوبی معرفی شود. در مرحلة دوم، ضمن این که به دوستی پابرجای دو ملت ارج نهاده می شود، باید رژیم آن مملکت نیز با یک روند فزاینده و بتدریج مورد انتقاد قرار گیرد و سرانجام در مرحلة سوم است که باید تهدید به اشغال و تسخیر نظامی، با تمام قدرت انجام شود و به صورت خشن، پیامدهای ناگوار عدم اطاعت، گوشزد و بر این نکته تاکید شود که اگر یک ملت خوب، برای سرنگونی یک حکومت ناصالح قیام نکند، آن گاه چاره ای نیست جز آن که ارتش آلمان این امر را به انجام رساند. البته دسته های ارتش آلمان به جای استفاده از توپ و تفنگ، با موزیک و گل وارد می شوند. در مرحلة آخر باید هر صدای مخالف و آشوبگری خاموش شود. سپس رادیو و سایر منابع حیاتی و سازمانهای حکومتی ، به تصرف در آید و از همة امکانات، برای برقراری نظم و آرامش بهره گیری شود.
بریتانیا «انگلستان»: جنگ روانی بریتانیاییها، (جبهة مخالف آلمان) از سه طریق اجرا می شد: اول از طریق کمیتة اجرایی جنگ سیاسی که یک سازمان مخفی برای تبلیغ در کشورهای اشغال شده توسط دشمن بود. دوم، از طریق وزارت اطلاعات که با عامة مردم انگلیس و متحدین آن و نیز کشورهای بی طرف در ارتباط بود. سوم، از طریق بخش ماورایی «بی. بی. سی» که با دریافت راهنمایی از دو طریق فوق الذکر، اقدام به ارسال خبر به تمام کشورها می کرد. در نزد بریتانیاییها، جنگ روانی به عنوان یک وسیلة نظامی شناخته و پذیرفته شده بود که از لحاظ اعتبار ، قدرت و مسؤولیتها، با بخشهای نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک جنگ مدرن شریک است.
امریکا: کشوری است که بیش از همه، در شکل گیری جنگ روانی نوین، سهیم است. امریکا در جنگ دوم جهانی، به طور عمده از طریق ادارة اطلاعات جنگی و بخش جنگ روانی در ستاد عالی و هیاتهای اعزامی متفقین، درگیر برنامة گستردة جنگ روانی شده بود. با ورود به سال 1950 و عمده جلوه گر شدن خطر کمونیسم و در راس آن شوروی برای غرب، تخصیص 121 میلیون دلار برای اجرای «مبارزة حقیقت» در برابر کمونیزم، به «ترومن» پیشنهاد شد. جنگ روانی در آمریکا به عملیات روانی «PSY.OP.S» تغییر نام داد. عملیات روانی شامل طراحی و هدایت اقدامهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیک علیه دشمن متخاصم، بی طرف و دوست شد. در ژوئن 1951 «شورای استراتژی روانی» شکل گرفت که ماموریت آن عبارت بود از طراحی راه حلهای روانی درازمدت برای مسائل مردم و کمک به تاثیرگذاری بر عقاید، مواضع و رفتارها در خارج از کشور، در جهت حمایت از هدفهای ملی. در 1953 به دستور «آیزنهاور» کمیته ای به سرپرستی «جکسون» تشکیل شده و اعلام کرد که: شورای استراتژی روانی موجود ، پاسخگوی نیاز حقیقی نیست و باید منحل شود. بعدها آژانس اطلاعاتی آمریکا (USIA) تشکیل شد که رسالت اصلی آن چنین تعیین شد: «باید با استفاده از روشهای ارتباطی، گواهیها و شواهدی از دیگر ملل به دست آوریم مبنی براین که هدفها و سیاستهای آمریکا همانند آرزوی قانونی آنان در مورد آزادی یا ترقی و صلح بوده و این آرزوها را رشد می دهد.» همزمان با این اقدامات، شورای روانی منحل شد و جای آن شورای هماهنگی عملیات «OCB» تشکیل شد، که کار آن ضمن در نظر گرفتن عوامل روانی، هماهنگ کردن سیاست خارجی آمریکا در تمام جنبه های سیاسی ـ اقتصادی، بود. برداشت امریکاییها از جنگ روانی، باعث شد که این واژه در کشورهای متفق پذیرفته شود. به طور خلاصه، در جمع بندی آنچه تاکنون تحت عنوان دکترنیها و کاربردهای معاصر آمد، ویژگیهای زیر، جنگ روانی نوین را از فعالیتهای تبلیغاتی گذشته متمایز می کند: 1-جنگ روانی در نتیجة پیشرفتهای تکنولوژیک، برد فعالیتهای تبلیغی فعلی را بشدت افزایش داده و جمعیتهای عظیمی را مورد خطاب قرار می دهد. 2-جنگ روانی نوین، همان طوری که اشاره شد، یک فرایند سیستمایتک و برنامه ریزی شده است. 3-پیشرفت سریع تکنیکهای افکار سنجی و بررسی آرا و عقاید عمومی، باعث شده است که تبلیغاتچی ها بمراتب شناخته بیشتری از هدف (مردم) پیدا کنند. 4-از همه مهمتر، جنگ روانی، عامل قدرتی است در کنار دیگر عوامل قدرت (نظامی، سیاسی و اقتصادی) و اهرمی است در دست دولتها در صحنة رقابتهای بین المللی.
جنگ روانی در سیاست بین الملل: علت اهمیت یافتن جنگ روانی و تبلیغات را در سیاست بین الملل، در درجة اول باید در افزایش بی سابقة مردم در شکل گیری سیاستهای داخل و خارجی کشورها جستجو کرد. زمانی لویی چهاردهم ادعا می کرد: «که دولت، خود من هستم!» اما امروزه به دلیل تخصصی و پیچیده شدن جامعه و ظهور اقشار قدرتمند از یک سو و توسعة شدید وسایل ارتباط جمعی و ارتباطات بین الملل از سوی دیگر، کمتر کشوری می تواند بدون در اختیار گرفتن افکار عمومی داخلی و خارجی، هدفهای سیاسی خود را پیش ببرد. برای درک بهتر از فرایند پیچیدة تاثیرگذاری روانی در سطح بین المللی، بی مناسب نیست مدلی را که «هالستی» در کتاب خود (سیاست بین المللی) ارائه می دهد، ذکر کنیم: «با همة تلاشی که بشر امروز برای کاستن از نقش انسان و افزایش نقش ماشین در صحنه های نبرد انجام می دهد، هنوز این انسان است که در پیروزی یا شکست، نقش محوری را ایفا می کند. هنوز برای به اسارت در آوردن و مجبور به تسلیم کردن یک واحد نظامی، باید نیروهای انسانی آن را قانع یا وادار به تسلیم کنند و هنوز اگر واحدی با پیشرفته ترین سلاحها، فاقد روحیة جنگی باشد، کارایی چندانی ندارد.» نمونة آن، مقابلة بسیجیان جان بر کف ما با ارتش کاملاً مسلح عراق بود. همگی ما حماسة جاویدان نوجوان سیزده سالة شهید «حسین فهمیده» را شنیده ایم. می دانیم که مدرنترین و مجهزترین سلاحها و زبده ترین افسران کار آمزمودة عراق، از شنیدن صدای لرکه جان بر کفان کهکیلویه و بویر احمد، وحشتزده بودند. یکی از افسران عالی رتبة عراق، که در والفجر هشت به اسارت نیروهای این استان درآمد، هنگام مصاحبه گفت ، صدایی از سپاه ایران در این عملیات شنیده شد که ما احساس کردیم ایران به سلاح جدیدی دست یافت. این واقعیتها هرچند محدود، بخوبی نشاندهندة اهمیتی است که عامل روحی و روانی در توان نظامی ایفا می کند.