مگر نديدى آن عدهاى را كه در روزگارى كه قتال با كفار صادر نشده بود آرزوى صدورش را مىكشيدند و تو، به ايشان مىگفتى: زنهار مبادا دست به شمشير زنيد، بلكه هم چنان نماز بخوانيد و زكات بدهيد تا استخوانبندى اسلام محكم گردد، ولى همين كه محكم شد و فرمان قتال صادر گرديد جمعى از آنان دچار وحشت شدند، همان قدر كه از خدا مىترسيدند بلكه بيشتر از آن از مردم كفار ترسيدند و گفتند:پروردگارا چرا جنگ را بر ما واجب كردى؟ و چه مىشد اين دو روزه زندگى ما را به حال خود مىگذاشتى؟