دائمى و ثابت بودن دسته‏اى از نيكيها و بديها - ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏گيرد سرايت داد، آنچه از اين امور با غرض اجتماع يعنى سعادت زندگى بشر و يا بهره‏مندى انسانها از زندگى سازگار است، زيبا، خوب و پسنديده خواند و آنچه با اين غرض سازگار نباشد، زشت، بد و ناپسند ناميد، عدل و احسان را به كسى كه مستحق احسان باشد و تعليم و تربيت و خير خواهى و معانى ديگر از اين قبيل را حسنه و زيبا خواند و ظلم و دشمنى و امثال آن را سيئه و زشت ناميد: براى اينكه دسته اول با سعادت واقعى بشر و يا بهره‏مندى كامل او از زندگيش در ظرف اجتماع سازگار و دسته دوم ناسازگار بود.

و اين قسم از حسن و زيبايى و مقابل آن يعنى قبح و بدى، تابع آن فعلى است كه متصف به يكى از اين دو صفت است، تا ببينى فعل چه مقدار با غرض اجتماع سازگار و يا چه مقدار ناسازگار است: بعضى از افعال حسن و خوبيش دائمى و ثابت است، چون هميشه با غرض اجتماع سازگار است، مانند عدل، و يا قبح و بديش دائمى و ثابت است چون ظلم.

بعضى ديگر از افعال، حسن و قبحش دائمى نيست، بلكه به حسب اختلاف احوال و اوقات و مكان‏ها و مجتمعات مختلف مى‏شود مانند: خنده و مزاح كه نزد دوستان همقطار خوب و نزد بزرگان بد است، در مجالس سرور و جشن‏ها خوب و در مجالس ماتم و عزا و مساجد و معابد زشت است و زنا و ميخوارگى كه در مجتمع غربى خوب و در مجتمع اسلامى زشت است.

دائمى و ثابت بودن دسته‏اى از نيكيها و بديها

پس با اين بيان روشن شد كه نبايد به سخن آن كسى گوش داد كه مى‏گويد: حسن و قبح كلى و دائمى نيست و همواره در تغيير و دگرگونى است، زيرا اين گوينده مفهوم را با مصداق خلط كرده، در مقام استدلال براى گفته خود گفته است: عدل و ظلم (كه از روشن‏ترين مصاديق حسن و قبح است)، خوبى و بدى آنها دائمى نيست، زيرا مى‏بينيم اجراى پاره‏اى از مقررات اجتماعى در يك امت عدل شمرده مى‏شود و در امتى ديگر ظلم به حساب مى‏آيد، مثلا شلاق زدن به مرد و زن زناكار در مجتمع اسلامى" عدل" است و در بين غربى‏ها" ظلم" مى‏باشد و مانند صدها مثال ديگر.

پس از اين جا مى‏فهميم هيچ عنوانى نيست كه در همه احوال و اوقات و مجتمعات عدل و عنوانى ديگر به همين كليت ظلم باشد.

بيان نادرستى اين سخن اين است كه گفتيم: گوينده آن بين مفهوم و مصداق خلط كرده و نفهميده كه در مثالى كه آورده غربى‏ها نيز عدل را خوب و ظلم را بد مى‏دانند، چيزى كه هست تازيانه زدن به زناكار را مصداق ظلم مى‏دانند و كسى كه مثل اين گوينده، فرق ميان" مفهوم" و" مصداق" را تشخيص ندهد، ما نيز با او بحثى نداريم. آرى انسان بر حسب تحول‏

/ 657