معناى خدعه منافقين به خدا و خدعه خدا به آنان و ذكر چند صفت از اوصاف منافقين‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و فرموده:" وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ" «1».

معناى خدعه منافقين به خدا و خدعه خدا به آنان و ذكر چند صفت از اوصاف منافقين‏

" إِنَّ الْمُنافِقِينَ يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ" كلمه:" مخادعة" كه فعل مضارع" يخادعون" از آن گرفته شده به معناى بسيار خدعه كردن و خدعه‏هاى سخت كردن است، البته اين در صورتى است كه بگوئيم: زيادتر بودن مبانى دلالت مى‏كند بر زيادى معانى (و همين طور هم هست، زيرا كسى كه بسيار خدعه مى‏كند در خدعه كردن مهارت پيدا نموده، خدعه‏هايى شديدتر و ماهرانه‏تر مى‏كند).

جمله:" وَ هُوَ خادِعُهُمْ" در موضع حال است و موقعيت حال را دارد و چنين مى‏فهماند كه منافقين با خداى تعالى خدعه مى‏كنند، در حالى كه او با همين عمل آنان، آنان را خدعه مى‏كند و برگشت معنا به اين مى‏شود كه اين منافقين با اعمالى كه ناشى از نفاقشان است يعنى با اظهار ايمان كردن در نزد مؤمنين و خود را به آنان نزديك كردن و حضور در مجالس و محافل آنان مى‏خواهند خدا را (و يا به عبارتى ديگر پيغمبر و مؤمنين را) خدعه كنند تا با ايمان ظاهرى و اعمال خالى از حقيقت خود از قبل آنان استفاده نمايند و بيچاره‏ها نمى‏دانند كه آن كسى كه راه را براى اينگونه نيرنگ‏ها براى آنان باز كرده و جلوى آنان را نگرفته، همان خداى سبحان است و همين خود، خدعه‏اى است از خداى تعالى نسبت به ايشان و مجازاتى است در برابر سوء نيات و اعمال زشت پنهانيشان، پس خدعه منافقين عينا همان خدعه خداى تعالى به ايشان است.

" وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى‏ يُراؤُنَ النَّاسَ وَ لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلَّا قَلِيلًا" اين جمله وصف ديگرى است از اوصاف منافقين و آن اين است كه وقتى به نماز مى‏ايستند اولا به حالت كسالت مى‏ايستند و پيدا است كه هيچ اشتها و ميلى به نماز ندارند و در ثانى همه در صدد آنند كه به مردم بفهمانند كه ما نمازخوانيم، با اينكه نماز برترين عبادتى است كه خداى تعالى در آن ذكر و يادآورى مى‏شود و اگر به راستى دلهايشان علقه و محبتى به پروردگارشان مى‏داشت و به او ايمان مى‏داشت، در توجه به سوى خدا و در ذكر خدا دچار كسالت و سستى نمى‏شدند و عمل خود را به قصد ريا و نشان دادن به مردم انجام نمى‏دادند و در عوض بسيار خدا را به ياد مى‏آوردند، آرى قلب به هر چه تعلق داشته باشد و خاطر آدمى به هر

(1) سست نشويد و اندوه به خود راه ندهيد كه شما ما دام كه ملتزم به لوازم ايمان باشيد دست بالا و بر دشمنان مسلطيد." سوره آل عمران، آيه 139".

/ 657