ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چه مشغول باشد، دائما به ياد همو خواهد بود.

" مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ وَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ" در مجمع البيان گفته است: وقتى عرب مى‏گويد:" ذبذبته فذبذب" منظورش اين است كه من فلان چيز را حركت دادم و او به حركت در آمد، پس اين ماده مثل تحريك چيزى است كه آويزان باشد، اين بود گفتار مرحوم طبرسى. «1»

پس بنا به گفته وى مذبذب بودن هر چيزى به معناى آمد و شد كردن آن بين دو طرف است بدون اينكه آن چيز تعلقى و وابستگى به يكى از آن دو طرف داشته باشد.

و اين خود صفت منافقين است كه بين مؤمنين و بين كفار آمد و شد دارد، نه به كفار بستگى و تعلق دارند و نه به مؤمنين" لا إِلى‏ هؤُلاءِ" يعنى نه به طرف مؤمنين به تنهايى، تا مؤمن حقيقى باشند،" وَ لا إِلى‏ هؤُلاءِ" و نه به طرف كفار تا كافر محض باشند.

" وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلًا" اين جمله در مقام تعليل جمله قبل است و علت تذبذب را بيان مى‏كند، مى‏فرمايد:

علت اينكه بين دو طرف كفر و ايمان تردد دارند، نه به اين طرف تعلق دارند و نه به آن طرف اين است كه خداى تعالى از راه، گمراهشان كرده، راهى ندارند كه بطور مستقيم بروند.

و به خاطر همين علت است كه فرمود:" مُذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذلِكَ" و نفرمود:" متذبذبين"، خواست بفهماند اين حالت سرگردانى را خودشان اختيار نكرده‏اند، تا اختيارشان تذبذب باشد بلكه قهر الهى اين نوع تحريك را برايشان پيش آورده، تا سعى و تلاششان در زندگى به يك هدف ثابت و آرامش بخش منتهى نگردد.

" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ ..."

كلمه:" سلطان" به معناى حجت و برهان است و كلمه:" درك" به دو فتح (و گاهى به فتح اول و سكون راء تلفظ مى‏شود) به گفته راغب بر وزن" درج" و به معناى آن است، چيزى كه هست" درج" (پله) را در جايى بكار مى‏برند كه مساله بالا رفتن و صعود را در نظر داشته باشند ولى درك در جايى بكار مى‏رود كه مساله پائين آمدن مورد نظر باشد و به همين جهت گفته مى‏شود: درجات بهشت و دركات آتش و همين دركات و سرازيرى‏هاى جهنم را براى اينكه در ذهن شنونده تصوير كنند آن را" هاوية" ناميدند كه از" هوى" يعنى سقوط گرفته شده، اين بود گفتار راغب. «2»

(1) مجمع البيان، ج 3 ص 128.

(2) مفردات راغب، ص 167.

/ 657