بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
حسى او و يا علومى است كه به نحوى از انحاء از حسيات او منتزع شود، (توضيح اين معنا در اصول فلسفه مقاله پنجم به قلم مؤلف رحمة اللَّه عليه آمده) و از سوى ديگر هم برهان و هم تجربه ثابت كرده، كسى كه فاقد يكى از حواس پنجگانه است فاقد همه علومى است كه به نحوى به آن حس منتهى مىشود، چه علوم تصورى و چه تصديقى، چه نظرى و چه بديهى و اگر آن طور كه نظريه تذكر ادعا كرده همه علوم براى هويت و ذات انسانها بالفعل موجود است، و همه انسانها همه علوم را در نهاد خود نهفته دارند بايد نداشتن يك حس هيچ اثرى در او نگذارد، و كور مادر زاد به همه رنگها، و كر مادر زاد به همه صداها آشنا باشد، و اگر صاحبان نظريه تذكر بگويند بله همه علوم در نهاد بشر نهفته هست، اما كرى و كورى مانع فعليت يافتن و يا به عبارت ديگر مانع تذكر آن علوم است، در حقيقت از ادعاى خود برگشتهاند، و اعتراف كردهاند كه صرف پرداختن به نفس و انصراف از تعلقات مادى و يا توجه به نفس و بر طرف شدن غفلت فائدهاى در ذكر مطلوب و يا علم به آنچه در جستجوى آنيم ندارد. و ثانيا آنچه ما در واقع و خارج مىبينيم اين است كه از ميان صاحبان نظريه تذكر، افرادى انگشت شمار يافت مىشوند كه توانستهاند از اين راه پى به مجهولات خود ببرند، و اما عامه نوع بشر در پى بردن به مجهولات خود و مقاصد زندگى خود پيرو سنت مقدمه چينى و استنتاج از مقدمات است و نتائجى هم كه مىگيرند يكى دو تا نيست، و اين سنت در تمامى علوم و صنايع جريان دارد و انكار اين حقيقت معنايى جز لجبازى ندارد هم چنان كه حمل اين هزاران هزار نتائجى كه بشر از راه مقدمه چينى به دست آورده بر صرف اتفاق و پيش آمد غير مترقبه و يا به عبارت ديگر تير به تاريكى انداختن نيز لجبازى و گزافهگويى است، پس معلوم مىشود تمسك به سنت مقدمه چينى براى به دست آوردن مجهولات يك امر فطرى بشر بوده كه ميليونها بشر به آن راه افتادهاند و محال است كه بشر و يا هر نوعى از انواع در فطرتش مجهز به جهازى تكوينى باشد، آن گاه در مقام بكار بستن آن جهاز همواره به خطا برود و هيچگاه به نتيجه نرسد.و ثالثا همان افراد انگشت شمار از تذكريان هم كه به خيال خود از راه تذكر حقائقى را كشف كردهاند، در واقع از راه تذكر نبوده و آنچه آنان نامش را تذكر نهادهاند با تحليل به همان سنت مقدمه چينى بر مىگردد و يا بگو همين افراد منكر منطق در كار خود منطق را استعمال كردهاند، بطورى كه اگر يكى از قوانين منطق چه قوانين مربوط به ماده قضايا، و چه مربوط به هيات آنها در كار آنان خلل داشته باشد نمىتوانند نتيجه مطلوب را بگيرند، پس اين منكرين منطق ناخودآگاه منطق را به كار مىگيرند، آرى ما نمىتوانيم براى اين ادعا- كه آنچه آقايان