بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
معارف دين اصول و قوانين منطق و فلسفه را به كار گيرند، و توجه نكرده كه اين اشكال عينا به نظريه خودش وارد است، حال هر جوابى كه او براى دفع اين اشكال تهيه ديده، ما نيز همان را در پاسخ به اشكالش به منطق و فلسفه، تحويلش مىدهيم، مثلا اگر بگويد: فهم حقائق دينى از راه تذكر و تصفيه باطن و تذكر براى همه ممكن است ما نيز مىگوئيم استعمال منطق براى درك حقائق كم و بيش براى هر كس ميسور است، البته هر كس به مقدار استعدادى كه براى درك حقائق دارد، و شارع بر هيچ كس واجب نكرده كه همه معارف دينى را درك كند، هر چند كه از طاقتش بيرون باشد.دليل دوم بر بطلان گفتارش، اشكال سوم بر نظريه قبلى است، براى اينكه اين آقايان- مخالف منطق و طرفدار تذكر در همه مقاصدى كه به عنوان تذكر دنبال مىكنند- طريقه منطق را بكار مىبندند كه بيانش در سابق گذشت حتى در استدلالى كه عليه منطق و در رد آن و اثبات طريقه تذكر مىكنند نيز قواعد منطق را به كار مىبندند، و همين خود در فساد گفتارشان كافى است.اشكال سوم و به عبارت ديگر دليل سوم بر بطلان گفتارشان اين است اگر صرف واقع شدن خطا در يك طريقه دليل بر بطلان آن طريقه باشد، در طريقه تذكر نيز خطا واقع مىشود، بلكه در غالب مسائل آن رخ مىدهد، براى اينكه خودشان اعتراف كردهاند كه طريقه تذكر را سلف صالح دنبال مىكردند، و سلف صالح بودند كه منطق را قبول نداشتند، خطا و اختلافهايى كه در باره همان سلف صالح نقل شده اندك نيست، مانند خطاهايى كه صحابه رسول خدا (ص) مرتكب شدند، صحابهاى كه مسلمانان همه بر علم آنان و پيرو كتاب و سنت بودنشان اتفاق دارند و يا حد اقل بيشتر فقهاى آنان را فقيه و عادل مىدانستند، و نيز مانند عدهاى از اصحاب ائمه (ع) كه داراى اين صفات بودند، چون ابو حمزه ثمالى و زراره و أبان و ابى خالد و هشام بن حكم و هشام بن سالم و مؤمن طاق و دو صفوان و غير ايشان كه وجود اختلاف اساسى در بين آنان معروف و مشهور است، و اين هم معلوم است كه هميشه در بين دو طرف اختلاف حق با يك طرف است، و طرف ديگر به خطا رفته، و همچنين غير صحابه از فقها و محدثين و امثال آنان، چون كلينى و صدوق و شيخ الطائفه و مفيد و مرتضى و غير آنان (رضوان اللَّه عليهم) با در نظر گرفتن وجود اختلاف در بين نامبردگان كه به اعتراف اين آقا اهل تذكر بودند، ديگر چه مزيتى براى اين طريقه نسبت به طريقه منطقىها باقى مىماند؟ ناگزير بايد براى تشخيص حق از باطل در جستجوى مزيت ديگرى بود، و غير از تفكر منطقى هيچ مزيت ديگرى يافت نخواهد شد، نتيجه اينكه پس طريقه منطق طريقه متعين و مرجع يگانهاى