بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
است كه همه بايد آن را روش خود قرار دهند.دليل چهارم بر بطلان نظريه تذكر اين است كه حاصل استدلال طرفداران اين طريقه اين شد كه اگر انسان به دامن اهل عصمت و طهارت تمسك جويد، در خطا واقع نمىشود، و لازمه اين استدلال همان است كه گفتيم اگر فتواى معصوم را از خود معصوم بشنويم و يقين كنيم كه مرادش همان ظاهر كلامش بوده، در چنين صورتى ديگر دچار خطا نخواهيم شد، ما نيز در اين هيچ حرفى نداريم.ليكن اشكال ما به آقايان اين است كه اين استدلال عين قياس منطقى است، زيرا شنيده شده از معصوم ماده يقينى برهان ما قرار مىگيرد، و اين ماده نه عين تذكر است و نه فكر منطقى است، بلكه حالت وجدانى و يقين درونى خود ما است كه با دو گوش خود از امام (ع) فلان فتوا را شنيديم، دنبال اين ماده قياس مىچينيم و مىگوئيم مثلا حرمت عصير و انگور فتواى امام است و هر چه كه فتواى امام باشد حق است، پس حرمت عصير انگور نيز حق است، و اين خود برهانى است منطقى كه نتيجهاش قطعى است، و اما غير اين صورت يعنى در آن موردى كه ما از خود امام چيزى نشنيدهايم، بلكه خبر واحدى و يا دليل ديگرى نظير آن از امام براى ما نقل شده كه در صدور آن از امام يقين نداريم بلكه تنها ظن و گمانى داريم، در چنين فرضى اگر آن خبر واحد در باره احكام باشد كه دليل جداگانهاى بر حجيتش داريم، و اگر در مورد غير احكام باشد، در صورتى كه مخالف كتاب و يا مخالف دليل علمى باشد و يا علم به خلاف آن داشته باشيم هيچ دليلى بر حجيت آن نيست.9- و سر انجام گروه ديگرى از متكلمين گفتهاند كه: خداى سبحان در كلام مجيدش، ما را به بيانى كه مالوف در بين خودمان است مخاطب قرار داده با كلامى كه نظم و تركيبش همان نظم و تركيبى است كه خود ما در گفتارهاى روز مره خود داريم، و با بياناتى مخاطب قرار داده كه مشتمل است بر امر، نهى، وعده، تهديد، قصص، حكمت، موعظه، و جدال به نحو احسن، و اينها امورى هستند كه درك و تعقل آنها نيازى بدان ندارد كه ما قبلا منطق و فلسفه را خوانده باشيم و يا با ساير فنونى كه از كفار و مشركين به ما ارث رسيده آشنا باشيم، نه تنها احتياجى نيست، بلكه ما مامور به اجتناب از آن نيز هستيم، براى اينكه استعمال اين فنون خواه ناخواه ما را به دوستى كفار و مشركين مىكشاند، و ما از ولايت و دوستى و اعتماد به كفار و گرفتن مراسم آنان و پيروى راه و روش آنان نهى شدهايم، پس كسى كه به خدا و پيامبران خدا ايمان دارد جز اين وظيفهاى ندارد كه ظواهر كتاب و سنت را گرفته و به آن مقدار كه فهم عادى از بيانات كتاب و سنت مىفهمد اكتفاء كند و دست به تاويل آنها نزند و پا از چهار چوب