اشاره به وضع علمى مسلمين در عهد رسول اللَّه (ص) و تحولاتى كه پس از رحلت آن حضرت پديد آمد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از سوى ديگر در سابق توجه كرديد كه اسلام طريق تفكر فطرى را تاييد مى‏كند، همان طريقه‏اى را كه فطرت بى اختيار و بدون سفارش كسى به آن دعوت مى‏كند، و بشر راهى براى فرار از آن ندارد، و اين واقعيت همان سير منطقى است.

قرآن كريم خودش هم اين صناعت‏هاى منطقى يعنى برهان و جدل و موعظه را به كار برده، و امتى را كه هدايت مى‏كند دعوت نموده به اينكه از آن طريق پيروى كند، يعنى مطالب خود را- آنچه جنبه نظرى دارد و خارج از مرحله عمل است- از راه برهان تعقيب كنند و در غير آن يعنى در حكمت عملى به مسلميات استدلال كنند و يا به بياناتى كه عبرت انگيز باشد و شنونده را به عبرت وا دارد، و نيز قرآن كريم در بيان مقاصدش سنت نبويه را معتبر كرده و پيروى از رسول خدا (ص) را اسوه و خط سير معين فرمود، مسلمانان نيز دستورات آن حضرت و سخنانش را حفظ نموده و از مشى علمى آن جناب تقليد كردند، آن چنان كه يك دانش‏آموز در سلوك علمى‏اش از استادش پيروى مى‏كند.

اشاره به وضع علمى مسلمين در عهد رسول اللَّه (ص) و تحولاتى كه پس از رحلت آن حضرت پديد آمد

مردم در عهد رسول خدا (ص) (منظورمان ايام اقامت آن جناب در مدينه است) جديد العهد با تعاليم اسلامى بودند، و حالشان در تدوين علوم و صناعات شبيه‏تر به حال انسانهاى قديمى بود كه با ذهنى ساده و غير فنى به بحثهاى علمى مى‏پرداختند، البته با همه عنايتى كه به تحصيل و تحرير علم داشتند، و لذا در آغاز اولين قدمى كه برداشتند حفظ قرآن و قرائت آن و سپس حفظ احاديث بود، يعنى سخنانى كه از رسول خدا (ص) و با يك واسطه از آن جناب مى‏شنيدند حفظ مى‏كردند، و از حفظ براى ديگران نقل مى‏نمودند، چون (به جز افرادى كه اى بسا از عدد انگشتان تجاوز نمى‏كردند) كسى نوشتن را نمى‏دانست، قدم دومى كه در مسير علم برداشتند مختصر مناظراتى در خصوص علم كلام بود، كه يا در بين خود داشتند و يا با بعضى از غير مسلمانان و صاحبان مذاهب بيگانه- مخصوصا يهوديان و مسيحيان، چون قبائلى از اين دو ملت در شبه جزيره عربستان و در حبشه و شام مى‏زيستند، از همين جا بود كه علم كلام پيدا شد، اشتغال ديگرى كه مسلمانان داشتند نقل و روايت اشعار بود كه خود يك سنت قديمى عرب بود، ولى اسلام اهتمامى به امر آن نكرد و در كتاب مجيدش حتى يك كلمه شعر و شعرا را نستود سنت رسول خدا (ص) نيز پر و بالى به آن نداد.

اين وضع بود تا وقتى كه رسول خدا (ص) رحلت نمود، و مساله خلافت جريانى به خود گرفت كه معروف است، و اختلاف ناشى از مساله خلافت بابى به ابواب علم كلام افزود، و يكى ديگر از مسائل علم كلام شد كه دانشمندان اسلامى را به خود مشغول كرد.

/ 657