بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
على بن ابى طالب (ع).و چون اين طائفه ادعاى كرامتها مىكردند، و در باره امورى سخن مىگفتند كه با ظواهر دين ضديت داشت، و عقل هم آنها را نمىپذيرفت، لذا براى توجيه ادعاهاى خود مىگفتند اينها همه صحيح و درست است، چيزى كه هست فهم اهل ظاهر (كه منظورشان افراد متدين به احكام دين است) عاجز از درك آنها است و شنيدن آن بر گوش فقها و مردم عوام از مسلمانان سنگين است و به همين جهت است كه آن مطالب را انكار مىكنند و در برابر صوفيه جبهه گيرى نموده از آنان بيزارى جسته و تكفيرشان مىكنند، و بسا شده كه صوفيان به همين جرم گرفتار حبس و شلاق و يا قتل و چوبه دار و يا طرد تبعيد شدهاند و همه اينها به خاطر بى پروايى آنان در اظهار مطالبى است كه آن را اسرار شريعت مىنامند، و اگر دعوى آنان درست باشد يعنى آنچه آنان مىگويند مغز دين و لب حقيقت بوده و ظواهر دينى به منزله پوسته رويى آن باشد و نيز اگر اظهار و علنى كردن آن مغز و دور ريختن پوسته روى آن كار صحيحى بود خوب بود آورنده شرع، خودش اين كار را مىكرد و مانند اين صوفيان به همه مردم اعلام مىنمودند تا همه مردم به پوسته اكتفاء ننموده و از مغز محروم نشوند، و اگر اين كار صحيح نيست بايد بدانند كه بعد از حق چيزى به جز ضلالت نمىتواند باشد.اين طائفه در اول پيدايش مكتبشان در مقام استدلال و اثبات طريقه خود بر نيامدند، و تنها به ادعاهاى لفظى اكتفاء مىكردند ولى بعد از قرن سوم هجرى بتدريج با تاليف كتابها و رسالههايى مرام خود را در دلها جا دادند، و آن قدر هوادار براى خود درست كردند كه توانستند آراى خود را در باره حقيقت و طريقت علنا مطرح سازند و از ناحيه آنان انشاآتى در نظم و نثر در اقطار زمين منتشر گرديد.و همواره عده و عدهشان و مقبوليتشان در دلهاى عامه و وجههشان در نظر مردم زيادتر مىشد تا آنكه در قرن ششم و هفتم هجرى به نهايت درجه وجهه خود رسيدند، ولى از آنجا كه در مسير خود كجرويهايى داشتند، به تدريج امرشان رو به ضعف گرائيد و عامه مردم از آنان روىگردان شدند. و علت انحطاطشان اين بود كه:
دو علت عمده انحطاط متصوفه
اولا: هر شانى از شؤون زندگى كه عامه مردم با آن سر و كار دارند وقتى اقبال نفوس نسبت به آن زياد شد، و مردم عاشقانه به سوى آن گرويدند، قاعده كلى و طبيعى چنين است كه عدهاى سودجو و حيلهباز خود را در لباس اهل آن مكتب و آن مسلك در آورده، و آن مسلك را به تباهى مىكشند و معلوم است كه در چنين وضعى همان مردمى كه با شور و عشق روى به آن مكتب آورده بودند، از آن مكتب متنفر مىشوند.