ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفته‏اند: مراد از كلمه" اثمى و اثمك"" اثم قتلى و اثمك" است، يعنى اگر مرا بكشى گناه كشتن من و گناهان ديگرت را كه قبلا مرتكب شده‏اى به دوش خواهى كشيد، اين معنا از ابن مسعود و ابن عباس و غير آن دو نقل شده «1» و يا مراد اين است كه (گناه كشتن من و گناهان ديگرت را كه به خاطر آنها قربانيت قبول نشد، به دوش خواهى كشيد)، اين معنا از جبائى و زجاج نقل شده «2» و يا معنايش اين است كه" اگر مرا بكشى گناه كشتن من و گناه ديگرت كه اثر اين گناه است يعنى كشتن همه مردم را به دوش خواهى كشيد"، اين معنا از بعضى ديگر نقل شده. «3»

و اين معانى وجوهى است كه در معناى جمله مورد بحث ذكر كرده‏اند، ليكن بر هيچيك از آنها از ناحيه لفظ آيه دليلى نيست، علاوه بر اين اعتبار عقلى هم با آنها نمى‏سازد و نمى‏تواند توجيه كند كه چرا با اينكه هر دو گناه، گناه قاتل است بين آن دو مقابله انداخت؟

يكى را گناه او و يكى ديگر را گناه مقتول ناميد.

" فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرِينَ" راغب در مفردات خود گفته: كلمه" طوع" به معناى رام بودن است، و ضد آن كلمه" كره بى ميلى" است، كلمه" طاعت" نيز مثل طوع است و ليكن بيشتر اوقات استعمال كلمه" اطاعت" در مواردى است كه پاى امر و دستورى از ما فوق در بين باشد و خلاصه ما فوقى به تحت فرمان خود دستورى بدهد و خطى ترسيم كند، و شخص تحت فرمان آن فرمان را به كار ببندد، و آن خط سير را دنبال كند، و اينكه در قرآن كريم آمده:" فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ"، مثل اين است كه فرموده باشد:" رفيق او (كه همان نفس او مى‏باشد) پيشنهادى به وى كرد و خود نفس او در برابر آن پيشنهاد رام شد" و كلمه" طوعت" رساتر از كلمه" اطاعت" است، و جمله:

" فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ" در مقابل جمله" تابت عن كذا نفسه" است، اولى به اين معنا است كه" فلانى دلش براى فلان كار رام شد"، و خلاصه حاضر شد آن كار را انجام دهد، و معناى جمله دوم اين است كه:" دلش از قبول فلان كار امتناع ورزيد" اين بود خلاصه‏اى از گفتار راغب «4»، و منظور او اين نيست كه كلمه" طوعت" علاوه بر معناى خودش بويى هم از معناى" انقادت" و يا" سولت" دارد، بلكه منظورش اين است كه كلمه" طوعت" از آنجا كه از مصدر" تطويع" است دلالت بر تدريج دارد هم چنان كه اين ماده وقتى به باب" افعال" مى‏رود

(1 و 2 و 3) مجمع البيان ج 3 و 4 ص 184.

(4) مفردات راغب ص 311- 310.

/ 657