ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بدن مقتول در زير خاك بشود؟ با اينكه بين اين دو هيچگونه ملازمه‏اى نيست، معلوم مى‏شود كه انتقال ذهن او به معناى دفن و موارات بخاطر اين بوده كه ديده كلاغ زمين را بحث كرد، و سپس چيزى را در آن دفن كرد و خاك به رويش ريخته.

در ميان همه مرغان هوا فقط كلاغ اين عادت را دارد كه بعضى از خوراكى‏هاى خود را به وسيله دفن كردن در زير خاك ذخيره مى‏كند، چه مرغان كوچك و موش و حيوانات ديگرى باشد، كه شكار كرده، و چه دانه‏هاى خوراكى، البته گاه هم مى‏شود كه با منقار خود زمين را مى‏كاود، نه براى اينكه چيزى در آن دفن كند، بلكه براى اينكه دانه‏اى يا كرمى پيدا كند.

و اينكه در سابق گفتيم: ضمير فاعل- يعنى ضمير نهفته در كلمه" يرى" نه ضمير مفعولى- در آخر جمله:" ليريه" به كلمه" غراب" بر مى‏گردد، دليل گفتار ما ظاهر كلام است، چون غراب نزديكترين كلمه به اين ضمير است، و تا مرجع نزديكتر هست ضمير را به مرجع دورتر بر نمى‏گردانند،" توضيح اينكه در معناى جمله" ليريه" هم ممكن است بگوئيم" يعنى تا آنكه خدا به قاتل نشان دهد"، و هم ممكن است بگوئيم:" يعنى تا آنكه غراب به قاتل نشان دهد، كه چگونه برادر خود را دفن كند"، و چه بسا كه همين احتمال را ترجيح داده باشند، و عيبى هم ندارد، چيزى كه هست از ظاهر عبارت بعيد به نظر مى‏رسد، و گرنه معنا در هر دو تقدير درست است".

و اما اينكه قاتل گفت:" يا وَيْلَتى‏ أَ عَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هذَا الْغُرابِ ..." علتش اين بوده كه ديده درس و راه چاره‏اى كه كلاغ به او داد، امر بسيار ساده و پيش پا افتاده‏اى بود، و احساس كرده كه خود او مى‏توانسته چنين كارى را كه غراب كرد انجام بدهد، اول زمين را بكند و سپس جسد برادر را در آن پنهان كند، چون رابطه بين بحث و موارات، و يا كندن زمين و پنهان كردن چيزى در آن رابطه‏اى روشن بود، لذا بعد از اين احساس بوده كه تاسف خورده كه چطور ذهنش به اين حيله منتقل نشده؟ و پشيمان شده از اينكه چرا در چاره جويى فكر نكرده تا با اندكى فكر برايش روشن شود كه كندن زمين وسيله نزديكى براى پنهان كردن جسد برادر است، لذا ندامت خود را با گفتن:" اى واى بر من كه نتوانستم بقدر اين كلاغ فكر كنم و با كندن زمين جسد برادرم را دفن نمايم" اظهار نمود و اين گفتگو در حقيقت بين او و نفس خود او جريان يافته، و خودش با استفهام انكارى از خودش سؤال كرده و تقدير كلام اين بوده كه اول به عنوان انكار از خودش بپرسد:" آيا تو عاجز بودى از اينكه مثل اين كلاغ باشى و جسد برادر خود را در خاك پنهان كنى؟" بعد خودش پاسخ دهد كه:" نه من عاجز نبودم و چنين نبودم كه از فهميدن اين وسيله پيش پا افتاده عاجز باشم"، آن گاه دوباره به عنوان انكار از خود بپرسد" پس‏

/ 657