سه قسم معلومات بشرى و سه طريقه حصول علم براى انسان، در آيات قرآنى‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در نتيجه حق را حق نديد، و باطل را باطل نيافت، چگونه ممكن است از ناحيه خداى تعالى ملهم شود به اينكه بايد اين كار نيك را بكند، و يا فلان كار زشت را نكند؟ مثل چنين كسى مثل آن شخصى است كه معتقد است بعد از زندگى دنيايى و مادى عاجل ديگر هيچ زندگى‏يى نيست، چنين كسى معنا ندارد كه ملهم به تقواى دينى شود، براى اينكه تقواى دينى زاد و توشه زندگى آخرت است، و بهترين توشه آن است.

كسى هم كه دين فطريش فاسد شد و از تقواى دينى توشه‏اى ذخيره نكرد، قواى داخلى و شهوت و غضبش و محبت و كراهتش و ساير قوايش نمى‏تواند معتدل باشد، و معلوم است كه اين قوا (كه فرمانده اعضاى بدن است) وقتى دچار كوران شد نمى‏گذارد قوه درك نظريش عمل كند و آن عملى كه شايسته آن درك است را انجام دهد. آرى.




  • (حقيقت، سرايى است آراسته
    هوا و هوس گرد برخاسته)



  • هوا و هوس گرد برخاسته)
    هوا و هوس گرد برخاسته)



سه قسم معلومات بشرى و سه طريقه حصول علم براى انسان، در آيات قرآنى‏

و بيانات قرآن در نشر معارف دينى و تعليم علم نافع به مردم همين روش را پيش گرفته، يعنى سه طريقه سابق الذكر را رعايت نموده، سه طريقه‏اى كه خودش رعايت نموده و هم براى رسيدن انسان به معلومات سودمند آن طريقه‏ها را معين فرموده آنچه از معلومات جزئى كه مربوط به خواص اشياء است و به وسيله احساس درك مى‏شود، قرآن كريم آنها را به حواس بشر حوالت داده، و مى‏فرمايد:" أَ لَمْ تَرَ"- مگر نديدى" أَ فَلا يَرَوْنَ"- پس چرا نمى‏بينند"" أَ فَرَأَيْتُمْ"- آيا شما اينطور ديديد" أَ فَلا تُبْصِرُونَ"- چرا پس نمى‏بينيد" و از اين قبيل تعبيرهاى ديگر، و آنچه از معلومات كه از سنخ كليات عقلى و مربوط به امور كلى مادى و يا ما وراى ماده است، در آن موارد عقل را يك معيارى جازم دانسته است، هر چند كه آن امور غايب از حواس ظاهرى و خارج از محيط ماده و ماديات است، نظير غالب آيات راجع به مبدأ و معاد، كه مشتمل است بر تعبيراتى نظير" لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ"." لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ"" لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ"" يَفْقَهُونَ" و امثال اينها، و آنچه از قضايا كه مربوط به عمل است و مساسى با خير و شر و نافع و ضار و تقوا و فجور دارد، درك آنها را به الهامى الهى حوالت داده، مطالبى ايراد مى‏كند، تا به وسيله آن بشر را متوجه الهام‏هاى باطنى خود كند، نظير آياتى كه مشتمل است بر تعبيرى نظير:" ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ" «1» و يا" فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ" «2» يا" فِيهِما إِثْمٌ" «3» يا" وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ" «4» يا

(1) اين براى شما بهتر است.

(2) چنين كسى دلش منحرف و بيمار است.

(3) در شراب و قمار گناه هست.

(4) خدا از گناه و ستمگرى بدون حق نهى كرده.

/ 657