" دين" معنايى عمومى تر از" شريعت" دارد، شريعت نسخ مى‏شود ولى دين قابل نسخ نيست‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وسيع دارد، حال اگر آن دو آيه را ضميمه كنيم به آيه زير كه مى‏فرمايد:" لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً"- براى هر يك از شما پيامبران شرعه و منهاجى قرار داديم"، و به آيه" ثُمَّ جَعَلْناكَ عَلى‏ شَرِيعَةٍ مِنَ الْأَمْرِ فَاتَّبِعْها" «1»، اين معنا بدست مى‏آيد كه شريعت عبارت است از طريقه‏اى خاص، يعنى طريقه‏اى كه براى امتى از امت‏ها و يا پيامبرى از پيامبران مبعوث به شريعت تعيين و آماده شده باشد، مانند شريعت نوح، و شريعت ابراهيم، و شريعت موسى، و شريعت عيسى، و شريعت محمد (ص)، و اما دين عبارت است از سنت و طريقه الهيه حال خاص به هر پيامبرى و يا هر قومى كه مى‏خواهد باشد، پس كلمه دين معنايى عمومى‏تر از كلمه شريعت دارد، و به همين جهت است كه شريعت نسخ مى‏پذيرد، ولى دين به معناى عمومى‏اش قابل نسخ نيست.

" دين" معنايى عمومى تر از" شريعت" دارد، شريعت نسخ مى‏شود ولى دين قابل نسخ نيست‏

البته در اين ميان فرق ديگرى نيز بين شريعت و دين هست و آن اين است كه كلمه دين را مى‏توان هم به يك نفر نسبت داد و هم به جماعت، حال هر فردى و هر جماعتى كه مى‏خواهد باشد ولى كلمه" شريعت" را نمى‏شود به يك نفر نسبت داد، و مثلا گفت فلانى فلان شريعت را دارد، مگر آنكه يك نفر آورنده آن شريعت و يا قائم به امر آن باشد، پس مى‏شود گفت دين مسلمانان و دين يهوديان و دين عيسويان و نيز مى‏شود گفت شريعت مسلمانان و يهوديان هم چنان كه مى‏توان گفت دين و شريعت خدا و دين و شريعت محمد و دين زيد و عمرو و ... ولى نمى‏توان گفت شريعت زيد و عمرو، و شايد علت آن اين باشد كه در معناى كلمه" شريعت" بويى از يك معناى حدثى هست و آن عبارت است از تمهيد طريق و نصب آن، پس مى‏توان گفت شريعت عبارت است از طريقه‏اى كه خدا مهيا و آماده كرده و يا طريقه‏اى كه براى فلان پيغمبر و يا فلان امت معين شده، ولى نمى‏توان گفت طريقه‏اى كه براى سابق هست، به اضافه چيزهايى كه در آن شرايع نبوده و يا كنايه است از اينكه تمامى شرايع قبل از اسلام و شريعت اسلام حسب لب و واقع داراى حقيقتى واحده‏اند، هر چند كه در امت‏هاى مختلف به خاطر استعدادهاى مختلف آنان اشكال و دستورات مختلفى دارند، هم چنان كه آيه شريفه:" أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ" «2» نيز بر اين معنا اشعار و بلكه دلالت دارد.

بنا بر اين اگر شريعت‏هاى خاصه را به دين نسبت مى‏دهيم و مى‏گوئيم همه اين‏

(1) و سپس تو را بر شريعتى از امر دين قرار داديم، پس همان شريعت را پيروى كن." سوره جاثيه، آيه 18".

(2) دين را بپا داريد، و در آن متفرق مشويد." سوره شورى، آيه 13".

/ 657